فردای آن روز بچهها، صبح زود توی میدان آبادی جمع شدند تا با هم به جنگل بروند. ننهی نبات خانومی هم به همهی بچهها کمی نان قندی و آجیل داد تا مراقب نبات خانومی باشند.
آنها رفتند و رفتند. کم رفتند و زیاد رفتند تا به جنگل رسیدند. بعد هم هر کدام مشغول جمع کردن شاخههای خشک درختها شدند.
بچهها خوش و خندان بودند. آواز میخواندند، حرف میزدند، وقتی هم خسته میشدند کمی استراحت میکردند. سر ظهر هم هر کدام سفرهی غذایشان را باز کردند و با هم غذا خوردند. بهبه چه غذاهایی! نان و پنیر، ماست و گردو، تخممرغ، عسل، سبزی و...
اما انگار که قرار است اتفاقی برای او و دوستانش رخ دهد. ادامه داستان در کتاب که به بهای 1500 تومان توسط نشر پیدایش چاپ و منتشر شده دنبال کنید و بخوانید.
Õ نام کشتی: تاچی کازه
Õ کشور سازنده: ژاپن
Õ نوع: ناوشکن
Õ تعداد خدمه: 250 نفر
Õ طول و عرض: 142 در 14 متر
Õ سلاح اصلی: دو توپ 127 میلیمتری- موشکهای هارپون- سام- 6 اژدرافکن 324 میلیمتری
مجلات دوست کودکانمجله کودک 458صفحه 35