یزدان مات ومبهوت مانده بود.
ـ : (( سلام. الان من باید چی بگم؟ باید بگم من مادر یزدان بابازاده هستم؟ یا باید بگم سلام یزدان؟))
یزدان: (( اِ، سلام مامان، شما اینجا چکار میکنین؟ برای چی اومدین اینجا؟)) مامان: (( شما خودتون گفتین امروز بیام مدرسه، یعنی مدیر این مدرسه ازم خواست که بیام. مگه اینجا اتاق آقای مدیر نیست؟))
یزدان: (( چرا هست، اما شما که خودتون میدونین، من امروز مدیرم، حنمامدیر راستی راستیمون ازتون خواسته بوده بیاین مدرسه. اصلا برای چی گفنه بیاین؟)) مامان: (( دیروز تماس گرفتن و گفتن که درس ریاضیات افت کرده و علتشرو میپرسیدن و ازم خواستن به مدرسه بیام تا به این موضوع رسیدگی بشه.)) یزدان: (( خب من حالا باید چکار کنم؟ من که اون مدیری نیستم که به شما تلفن کرده و گفته بیاین.)) مامان: (( خب میگی من حالا باید چکار کنم؟ از توران خانم خواهش کردم یک ساعتی بیاد و از خواهرت مواظبت کنه و منم این همه راه رو کوبیدم و اومدم اینجا.)) یزدان: (( خیلی ممنون که تشریف آوردین، آها، راستی ...
حالا چرا سر پا ایستادین؟ بفرمایین بشینین. اما من نمیدونم شما باید چکار کنین، اما اگه میدونین بگینکه من الان باید چکار کنم؟ یعنی من الان بایدخودم شکایت خودمو پیش شما بکنم؟))
مامان: (( بحث شکایت نیست. به من گفتن درس ریاضیات افت کرده، قرار امروز بررسی کنیم ببینیم چی شده که اینجوری شده؟)) یزدان: (( آخه حالا باید چه جوری بررسی کنیم؟ آخه من چی بگم؟ شما لطفاً یه دقیقه همینجا بشینین، الان میرم پیش خود آقای مدیر و میگم خودشون بیان باهاتون صحبت کنن.))
نام کشتی: توربین
کشور سازنده: ایتالیا
نوع: ناوکش
تعداد خدمه: 180 نفر
طول و عرض: 92 در 9 متر
سلاح اصلی: دو توپ 120 و 6 اژدرافکن 523 میلیمتری
مجلات دوست کودکانمجله کودک 458صفحه 39