عدّه وفات (مسألۀ 24-11 : حکم زوجه شخص مفقود الأثر و غایب)

مسأله 11 ـ ‏اگر مرد مفقود شود و غیبتی پیدا کند که هیچ خبری از او نباشد و اثری از او‏‎ ‎‏ظاهر نشود و فوت و حیاتش معلوم نباشد، پس اگر مالی از او باقی مانده باشد که برای‏‎ ‎‏زوجه اش خرج شود، یا اگر ولیّی داشته باشد که امور او را سرپرستی نماید و متصدی‏‎ ‎‏انفاق او شود، یا متبرعی باشد که برای زوجه او خرج نماید واجب است که زن صبر کند و‏‎ ‎‏انتظار بکشد و ابداً برایش جایز نیست که ازدواج نماید تا این که فوت شوهر یا طلاق او را‏‎ ‎‏بداند. و اگر چنین نباشد، پس اگر زن صبر کند حق خود او است و اگر صبر نکند و بخواهد‏‎ ‎‏ازدواج نماید امر خودش را پیش حاکم شرعی می برد، پس حاکم شرع از وقت بردن‏‎ ‎‏مرافعه نزد او، به زن چهار سال مهلت می دهد سپس در این مدت از او تفحص می شود‏‎ ‎‏پس اگر فوت و حیات او معلوم نشد چنانچه شخص غائب ولیّ داشته باشد ـ یعنی کسی‏‎ ‎‏که به تفویض شوهر یا به توکیل او، امور شوهر را تصدی نماید ـ حاکم به او امر می کند که‏‎ ‎‏طلاق زن را بدهد و اگر او اقدام نکند او را مجبور به آن می کند. و اگر ولیّ نداشته باشد یا‏‎ ‎‏ولیّ اقدام نکند و اجبارش هم امکان نداشته باشد، خود حاکم او را طلاق می دهد، سپس‏‎ ‎‏چهار ماه و ده روز عدۀ وفات می گیرد؛ پس اگر این امور تمام شود، ازدواج برای زن بدون‏‎ ‎‏اشکال، جایز است. و در معتبر بودن بعضی از آنچه که ذکر شد تأمل و نظر است، البته‏‎ ‎‏اعتبار همه احوط (وجوبی) است.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 363
مسأله 12 ـ ‏برای فحص و طلب، کیفیت خاصی نیست، بلکه معیار آن است که طلب و‏‎ ‎‏فحص شمرده شود، و فحص به واسطۀ فرستادن کسی که به طور دقیق، شخص مفقود را‏‎ ‎‏با اسم و مشخصات و یا با اوصاف می شناسد، به جاهایی که گمان او می رود تا آن که به او‏‎ ‎‏دست پیدا کند و به واسطۀ نوشتن و غیر آن ها تحقق پیدا می کند مانند تلگراف و سایر‏‎ ‎‏وسائلی که در هر عصری متداول است از او تفقد شود و به درخواست از مسافرین مانند‏‎ ‎‏زوار و حجاج و تجّار و غیر این ها، به این که از او در مسیر و منازل و مکان های اقامتشان‏‎ ‎‏تفقد کنند و در وقت برگشتن آن ها از ایشان خبر گمشده را بگیرند.‏

مسأله 13 ـ ‏عدالت در کسی که فرستاده می شود و کسی که به او نوشته می شود و‏‎ ‎‏مسافرینی که از آن ها خبر گرفته می شود معتبر نیست، بلکه وثاقت کفایت می کند.‏

مسأله 14 ـ ‏فحص به وسیلۀ فرستادن یا نوشتن و مانند این ها لازم نیست که از حاکم‏‎ ‎‏باشد، بلکه از هر کسی که باشد کفایت می کند، حتی اگر از خود زوجه باشد در صورتی که‏‎ ‎‏به امر حاکم، بعد از بردن مرافعه پیش او باشد.‏

مسأله 15 ـ ‏مقدار فحص به حسب زمان، چهار سال است و اتصال کامل در سال ها‏‎ ‎‏معتبر نیست، بلکه ظاهراً نظیر معرفی لقطه در یک سال کامل است؛ پس همین که عرفاً‏‎ ‎‏صدق کند که در این مدت تفحص شده کفایت می کند.‏

مسأله 16 ـ ‏مقدار لازم از فحص، همان متعارف در امثال آن و آنچه که معتاد است‏‎ ‎‏می باشد؛ پس استقصاء مملکت ها و شهرها لازم نیست و به مجرد این که رسیدن او به‏‎ ‎‏جایی ممکن بوده باشد و نیز به احتمالات بعید اعتنا نمی شود، بلکه در جاهایی که گمان‏‎ ‎‏وجود او و رسیدن او به آن جا هست و احتمال نزدیک می رود تفحص می شود.‏

مسأله 17 ـ ‏اگر معلوم باشد که او در زمانی در شهر معینی بوده است سپس اثر او منقطع‏‎ ‎‏شده، اول از همان شهر به طور متعارف جستجو می شود و تفقد از او در اجتماعات و‏‎ ‎‏مجامع عمومی و بازارها و تفرج گاه ها و بیمارستان ها و کاروانسراهایی که آمادۀ برای نزول‏‎ ‎‏غرباء است و مانند این ها در آن شهر، کفایت می کند و لازم نیست که این محل ها به طور‏‎ ‎‏استقصا تفتیش یا سؤال بشود، بلکه اکتفا کردن به آنچه که معتنابه است از جاهای مشهور‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 364
‏آن، کفایت می کند. و سزاوار است که زیّ مفقود و صنعت و حرفه اش ملاحظه شود؛ پس‏‎ ‎‏در محل های مناسب آن جستجو شود و از اهل آن صنف و حرفه مثلاً سؤال شود، پس اگر‏‎ ‎‏فحص کامل در آن شهر انجام گرفت و اثری از او ظاهر نشد و موت و حیاتش معلوم‏‎ ‎‏نگشت چنانچه اگر به قرائنی احتمال داده نشود که به جای دیگری منتقل شده است‏‎ ‎‏فحص و سؤال ساقط می شود و به گذشت مدت چهار سال صبر اکتفا می شود. ولی اگر‏‎ ‎‏احتمال انتقال او به جای دیگر برود، چنانچه همۀ اطراف، احتمال مساوی داشته باشند،‏‎ ‎‏باید از او در همۀ اطراف جستجو شود، ولی استقصای تام لازم نیست، بلکه تفحص بعضی‏‎ ‎‏محل های مهم و عمومی در هر طرف کفایت می کند و البته باید الاقرب فالاقرب نسبت به‏‎ ‎‏آن شهر اول را رعایت نماید. و اگر احتمال در بعضی از آن ها اقوی باشد جایز است که‏‎ ‎‏محل فحص را همان جا قرار داده و به آن اکتفا نمود، خصوصاً اگر احتمال انتقال او به جای‏‎ ‎‏دیگر بعید باشد. و اگر بداند که او در مملکتی بوده یا به آن مملکت مسافرت نموده است‏‎ ‎‏سپس اثر او قطع شده است، تفحص از او در مدت تربص (چهارساله)، در شهرهای‏‎ ‎‏مشهور آن مملکت که به آن ها سفر می شود، کفایت می کند. و اگر از مملکتی به شهر معیّنی‏‎ ‎‏مسافرت کرده مثلاً شخصی عراقی به خراسان مسافرت کند، فحص در شهرها و‏‎ ‎‏منزلگاه هایی که در راه آن شهر قرار دارد و در خود آن شهر، کفایت می کند و مثلاً به‏‎ ‎‏جاهای دور از راه نظر نمی شود؛ تا چه رسد به شهرهایی که در اطراف مملکت واقع‏‎ ‎‏شده اند. و اگر از منزلش به قصد مسافرت یا فرار بیرون رود و معلوم نباشد که به کجا روی‏‎ ‎‏آورده است و اثری از او نباشد، باید از او در مدت تربص در اطراف و جوانبی که احتمال‏‎ ‎‏قریب می رود که به آن جا رسیده باشد تفحص شود و به جایی که احتمالش بعید است‏‎ ‎‏توجه نمی شود.‏

مسأله 18 ـ ‏قبلاً دانستی که احوط (وجوبی) آن است که فحص و طلاق بعد از بردن‏‎ ‎‏مرافعه به نزد حاکم باشد، پس اگر دسترسی به حاکم ممکن نباشد، چنانچه وکیل یا مأذونی‏‎ ‎‏در تصدّی امور حسبیه داشته باشد بعید نیست که در این امر، جای حاکم باشد و اگر او هم‏‎ ‎‏نباشد، بودن عدول مؤمنین جای او اشکال دارد.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 365
مسأله 19 ـ ‏اگر معلوم باشد که فحص بی فایده است و اثری بر آن مترتب نمی شود‏‎ ‎‏ظاهر آن است که وجوبش ساقط است. و همچنین است اگر در اثنای آن مدت یأس از‏‎ ‎‏اطلاع بر او پیدا شود، پس گذشت آن مدت (چهار سال) در جواز طلاق و ازدواج‏‎ ‎‏کفایت می کند.‏

مسأله 20 ـ ‏برای زن جایز است که بعد از بردن مرافعه نزد حاکم قبل از آن که طلاق داده‏‎ ‎‏شود ولو بعد از فحص و گذشت آن مدت بقای بر زوجیت را اختیار کند و زن می تواند که‏‎ ‎‏از اختیار بقای بر زوجیت به اختیار طلاق برگردد و در این صورت تجدید ضرب الاجل و‏‎ ‎‏فحص لازم نیست.‏

مسأله 21 ـ ‏ظاهر آن است که عده ای که بعد از طلاق واقع می شود عدّۀ طلاق است‏‎ ‎‏اگرچه به اندازۀ عدّۀ وفات می باشد. و طلاق رجعی است پس نفقه را در ایام عدّه مستحق‏‎ ‎‏می باشد. و اگر زن در این عده بمیرد مرد اگر در واقع زنده باشد از او ارث می برد. و اگر‏‎ ‎‏معلوم شود که مرد در ایام عدّه مرده است زن از او ارث می برد. و بعد از طلاق بر زن‏‎ ‎‏حدادی نیست.‏

مسأله 22 ـ ‏اگر فوت مرد قبل از انقضای مدت، یا بعد از آن و قبل از طلاق معلوم شود،‏‎ ‎‏بر زن واجب است که عدّۀ وفات بگیرد. و اگر بعد از انقضای عدّه معلوم شود به همان اکتفا‏‎ ‎‏می شود؛ چه این معلوم شدن قبل از ازدواج یا بعد از آن و چه فوت معلوم شدۀ او قبل از‏‎ ‎‏عده واقع شده باشد یا بعد از آن، یا در اثنای آن باشد یا بعد از ازدواج. و اما اگر فوت او در‏‎ ‎‏اثنای عده معلوم شود، پس آیا به اتمام آن اکتفا می شود یا عدۀ وفات را از نو از وقت معلوم‏‎ ‎‏شدن فوت می گیرد؟ دو وجه، بلکه دو قول است، که احوط (وجوبی) آن ها ـ اگر اقوی‏‎ ‎‏نباشد ـ دومی است.‏

مسأله 23 ـ ‏اگر زوج بعد از فحص و انقضای مدت بیاید، چنانچه قبل از طلاق باشد،‏‎ ‎‏پس آن زن، زوجۀ او می باشد. و اگر بعد از این باشد که با دیگری ازدواج نموده، شوهر‏‎ ‎‏اولی راهی بر زن ندارد. و اگر در اثنای عده باشد پس شوهر حق رجوع به او را دارد،‏‎ ‎‏چنان که می تواند او را به حال خودش باقی بگذارد تا عده اش منقضی گردد و از او جدا‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 366
‏شود. و اما اگر بعد از انقضای عده و قبل از ازدواج باشد در جواز رجوع او به آن و عدم آن‏‎ ‎‏دو قول است که اقوای آن ها دومی است.‏

مسأله 24 ـ ‏اگر به سبب قرائن و جمع شدن نشانه ها برای زن شخص غائب، علم به‏‎ ‎‏فوت او پیدا شود، برای زن بین او و بین الله جایز است که بعد از عده بدون مراجعه به‏‎ ‎‏حاکم شرع ازدواج نماید و کسی حق اعتراض بر او را مادامی که دروغ او در ادعای علم به‏‎ ‎‏فوت شوهر معلوم نباشد ندارد. البته در جواز اکتفا به قول زن و اعتقاد او برای کسی که‏‎ ‎‏می خواهد با او ازدواج کند و همچنین برای کسی که در واقع ساختن عقد بر او از طرف زن‏‎ ‎‏وکیل است اشکال است و احوط برای زن آن است که با کسی که اطلاع از وضع ندارد و‏‎ ‎‏نمی داند که شوهر او مفقود شده است ازدواج کند و در این بین چیزی نباشد، مگر ادعای‏‎ ‎‏زن به این که شوهرش مرده است، بلکه به استناد ادعای زن بر این که مجرّد از شوهر و‏‎ ‎‏بدون مانع است، اقدام به ازدواج او می نماید. و همچنین احوط برای زن این است که کسی‏‎ ‎‏را که این چنین است وکیل نماید.‏

‎ ‎

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 367