امام، عاشورا و عرفان

امام، عاشورا و عرفان

‏ ‏

‏ ‏

 زهرا اثنی عشری

‏ ‏

‏حکما از یونانیین گرفته و غیر‏‏ ‏‏آنها از ‏‏ع‏‏علما، در اولین مخلوقات عالم اختلاف دارند. بعضی نظرشان بر این است که ا‏‏ول‏‏ مخلوق عالم عقل اوّل است، سپس عقل اوّل، عقل دوّم را خلق کرد و عقل دوّم عقل سوّم را و همینطور‏‏ ‏‏تا می رسد به عقل دهم ‏‏ ‏‏و‏‏ ‏‏آن فلک نهم را خلق کرد و... ولی آنچه که روایات صحیحۀ کثیره ای دلالت بر‏‏ ‏‏آن می کند این است که اوّل مخلوق خداوند عبارت است او نورالنبی - صلی الله علیه و‏‏ ‏‏آله - و بر این مطلب نیز عقل سلیم دلالت می کند‏‏؛ ‏‏زیرا اشرفیت داشتن ایشان بر همه مخلوقات و کثرت محبوبیتشان نزد پرورد‏‏گار‏‏ موجب تقدم ایشان در خلقت نیز هست. ‏

‏در بعضی از روایات وارد شده است که نور‏‏ ‏‏آن بزرگوار و نور ائمۀ اطهار - علیهم السلام - یکی است و حضرت امام خمینی - رحمةالله علیه - نیز پس از تبیین حقیقت غیبیۀ ذات پرورد‏‏گا‏‏ر وقتی به لزوم وجود خلیفه برای ظهور در اسماء می پردازد می فرماید: ‏

«وَ اذا انکشف علی سرّک أنّ هذه الحقیقه الغیبیّه أجّل من أن ینال لَحِضرتها أیدی الخائفین وَ یستفیض من جناب قدسها أحد من المستفیضین، ولم یکن واحد من الأسماء والصفات بما لهما من التعیّنات محرم سرّها و لم یؤذَن لأحد من المذکورات دخول خذرها، فَلابدّ لظهور الأسماء و بروزها و کشف أسرار کنوزها من خلیفة إلهیّه غیبیه، یستخلف عنها فی الظهور فی  الأسماء و ینعکس نورها فی تلک المرایا، حتّی ینفتح أبواب البرکات و ینشقّ عیون الخیرات و ینفلق صبح الأزل و یتصل الآخر بالأول. فصدر الأمر باللسان الغیبی من مصدر الغیب علی الحجاب الأکبر والفیض الأورس الأنور بالظهور فی ملابس الأسماء‏ ‏

کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 214
والصفات ولبس کسوة التعینات؛ فأطاع أمر و أنفذر أیه»‏. ‏

‏اگر دلت از این راز‏‏ ‏‏آ‏‏گا‏‏ه شد که این حقیقت غیبی برتر از‏‏ ‏‏آن است که دست اندیشمندان به دامن حضرتش برسد و حتی یکی از فیض ‏‏گیر‏‏ان بتواند اخذ ‏‏فیض‏‏ از آستان قدسش بنماید و هیچیک از اسماء و صفات با داشتن تعینات، محرم سر او نیستند و هیچ کدام را اجازه داده نشده که به سراپرد‏‏ۀ‏‏ او داخل شوند. بنابراین چاره ای جز‏‏ ‏‏آن نبود که برای ظهور و بروز اسماء و کشف اسرار کنوز‏‏ ‏‏آنها خلیفه ای الهی تعیین شود تا جانشین آن حقیقت غیبی باشد در ظهور در اسماء و نور‏‏ ‏‏آن خلیفه در این آیینه ها منعکس ‏‏گر‏‏دد تا بدین وسیله درهای برکات ‏‏گشو‏‏ده ‏‏گر‏‏دد و چشمه های خیرات سرزند و صبح از‏‏ل‏‏ بدمد و‏‏ ‏‏آغاز به انجام بپیوندد. پس با زبان غیبی از مصدر غیب حجاب اکبر و فیض اقدس انور، امر صادر شد تا در لباس اسماء و صفات ظهور نموده و جامۀ تعینات را برتن بپوشد. او نیز امر او را فرمان برد و نظر او را به مرحلۀ اجرا درآورد. ‏

«هذا الخلیفة الإلهیّه والحقیقة القدسیّة التی هئ أصل الظهور لابّد و أن یکون لَها وجه غیبی الی الهوّیة الغیبیّة، ولا یظهر بذلک الوجه أبداً و وجه إلی عالم الأسماء والصفات؛ بهذا الوجه ینجلّی فیها و یظهر فی مرایاها فی الحضرة الواحدیّة الجمعیّة»‏. ‏

‏این خلیفۀ الهی و حقیقت قدسی که پایه و مایۀ ظهور است ناچار می باید یک روی پنهانی به هویت غیبی داشته باشد که با آن دو هر‏‏گز‏‏ ظهوری ندارد و یک رو به عالم اسماء و صفات که با این دو رو در عالم اسماء و صفات ظهور می کند. ‏

‏پس حقیقت خلا‏‏فت‏‏ الهی از نظر امام(ره) آن حقیقت ‏‏قد‏‏سی است که دو رو دارد: یک رو که پنهان است در هو‏‏یت‏‏ غیبی و یک رو که متجلی در عالم اسماء و صفات است و‏‏ ‏‏آن را فیض اقدس یا خلیفۀ کبری ‏‏گو‏‏یند. سپس امام عزیز - رحمة الله علیه - در مقام تبیین این حقیقت فیض ا‏‏قد‏‏س می فرماید: ‏

«أوّل ما یستفیض من حضرة الفیض الأقدس و الخلیفة الکبری حضرة الاسم الأعظم، أی الاسم «الله» بحسب مقام تعیّنه، باستجماع جمیع الاسماء والصفات و ظهوره فی جمیع المظاهر و الآیات فان التعیّن الأول للحقیقه اللامتعیّنه هو کلّ التعیّنات و الظهورات ولایرتبط واحد من الأسماء بهذا الفیض الأقدس اِلاّ بتوسّط الإسم الأعظم علی الترتیب المنسَّق: کلّ حسب مقاصد الخاصّ به»‏. ‏

‏نخستین چیزی که از‏‏ ‏‏این حضرت فیض و خلیفۀ کبری که به ما کسب ‏‏فیض‏‏ می کند ‏

کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 215
‏حضرت اسم اعظم است، یعنی اسم الله. ‏

‏برحسب مقام تعینش که در‏‏ ‏‏این مقام مستجمع همۀ اسماء و صفات است و در همه مظاهر و‏‏ ‏‏آیات ظهور نموده است. زیرا اولین تعین برای حقیقتی که هیچ تعین ندا‏‏شت‏‏ عبارت است از همۀ تعینات و ظهورات و هیچیک از اسماء و صفات را با این فیض اقدس ارتباطی نباشد مگر به واسط‏‏ۀ‏‏ اسم اعظم و این ارتباط نیز برحسب ترتیب تنظیم شده است برحسب مقامی که مخصوص به خود‏‏ ‏‏آن اسم است. ‏

‏و حضرت امام عزیز - رحمة الله علیه - روح این خلیفه الهی را که ظهور در عالم اسماء و صفات دارد، یعنی از‏‏ ‏‏آن که در عالم اسماء و صفات تجلی می کند یعنی همان اسم الله الأعظم را که مبدأ ظهور و فیض بخشی در اسماء و صفات است، حقیقت روح محمدی - صلی الله علیه و‏‏ ‏‏آله - می داند، لذا می فرماید: ‏

هذه الخلافة هی روح الخلافة المحّمدیة(ص) و ربها و أصلها و مبدؤها؛ منها بدأ أصل الخلافة فی العوالم کلها؛ بل أصل الخلافة والخلیفه و المستخلف إلیه. و هذه ظهرت، تمام الظهور، فی حضرة اسم «الله» الأعظم، ربّ الحقیقه المطلقه المحمدی(ص)، أصل الحقائق الکلیّه الإلهیه. فهی أصل الخلافة، والخلافة ظهورها؛ بل هی الظاهرة فی هذه الحضرة، لأتحاد الظاهر والمظهر؛ کما أشار إلیه فی الوحی إلالهی، إشارة لطیفة، لقوله تعالی: «إنَّا انزلناه فی لیلة القدر.. و قالَ شیخنا و أستادنا فی المعارف الألهیة، العارف الکامل، المیرزا محمدعلی الشاه آبادی الأصفهانی، أدام الله أیام برکاته، فی اوّل مجلس تشرفت بحضوره و  سألته عن کیفیة الوحی الإلهی، فی ضمن بیاناته إن «هاء» فی قوله تبارک و تعالی

«انا انزلناه فی لیلة القدرِ» إشارة إلی الحقیقة الغَیبیة النازلة فی نبیة المحمدیه التی هی حقیقة لیلة القدر. 

‏این خلافت همان روح خلافت محمدی است و ربّ اوست و ریشه و سر آغاز اوست در همۀ عوالم. اصل خلافت از او آغاز شده و بلکه سر آغاز اصل خلافت و خلیفه، و کسی است که استخلاف به سوی او شده است، و این خلافت در حضرت اسم اعظم الله که ربّ حقیقت مطلق محمدی و اصل حقایق کلّی الهی است با تمام ظهور ظاهر شده است. پس حضرت اسم الله اعظم، اصل خلافت است و خلافت ظهور اوست بلکه آنچه ظاهر است در حضرت اسم الله همان خلافت است، چون ظاهر و مظهر با یکدیگر متحدند، چنانچه در وحی الهی اشارۀ لطیفی به این معنی شده است که می فرماید: ما آن را ‏

کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 216
‏در شب قدر نازل کردیم. و شیخ ما و استاد ما در معارف الهی، عارف کامل میرزا محمّد علی شاه آبادی اصفهانی - که روزگار پر برکتش را خداوند مستدام بدارد - در نخستین جلسه ای که به حضورش شرفیاب شدم و از چگونگی وحی الهی از او سؤال کردم، در ضمن بیاناتشان فرمود که: «هاء» در آیۀ مبارکه ‏«أنا اَنزَلناهُ فی لَیلة القَدْرٰ»‏ ‏‏اشاره است به آن حقیقت غیبیه که در وجود محمدی - صلی الله علیه و‏‏ ‏‏آله - نازل شده است و حقیقت لیلة القدر همان حقیقت وجود محمدی است. ‏

‏بنابراین اسم اعظم که اصل خلا‏‏فت‏‏ از اوست روح خلافت محّمد‏‏ی‏‏ - صلی الله علیه و آله - است و با تمام ظهور در وجود او ظاهر است. پس ولایت آن حضرت در جمع مراتب اعم از مقام و احدیت تا علم ملک و شهادت ظهور دارد و به همین مناسبت رسول ا‏‏کر‏‏م - صلی اله علیه و‏‏ ‏‏آله - فرموده است: ‏«کُنْتُ نبیّاً و آدم بین الماء و الطّین»‏ و نیز فرموده: ‏«آدم و مِن دونِهِ تحتَ لوایی»‏. ‏

‏با توجه به مطالبی که ‏‏گذ‏‏شت محقق شد که بدرستی اول مخلوقات نور حضرت ‏‏پیغمبر‏‏ - صلی الله علیه و آله است. یا نور‏‏ ‏‏آن بزر‏‏گو‏‏ار با انوار ائمه پس به هر دو تقدیر می ‏‏گو‏‏ییم که اول مخلوقات نور شریف حضرت حسین - علیه السلام - نیز می باشد به جهت آنکه ‏‏پیا‏‏مبر - صلی الله علیه وآله - فرمود: ‏«حسین منی و أنا من حسین»‏ و در روایت دیگر فرموده است: ‏«انا من حسین و حسین منی»‏. ‏

‏بنابراین روح خلافت و ولایت محمدی که در جمیع مراتب اعم از واحدیت تا عالم ملک و شهادت ظهور دارد متحد با نور حسین است. پس نور حسین نیز در همۀ مراتب ظهور دارد. و‏‏ ‏‏حدیث شریف کسا، نیز به این مطلب دلالت دارد که آن بزر‏‏گو‏‏اران یک نور واحد هستند. آنجا که هر‏‏ ‏‏یک از این بزر‏‏گا‏‏ن به مرحلۀ ‏‏کسا‏‏ء وارد می شوند. یعنی به مرحلۀ باطن می رفتند و در حالی که هم کساء افزوده می شد‏‏ ‏‏آنها در باطن با هم متحد می شدند. ‏

‏با توجّه به مقدماتی که ذکر شد که اول حقیقتی که از مبدأ ذات غیب الغیبی به صحنۀ ظهور درآمد نور پیامبر اکرم - صلی الله علیه وآله - بود، و این نور، با نور ائمه اطهار متحد بوده است. و از طرفی ولایت آن حقیقت در تمام مراتب وجود سیطره دارد بر همۀ مخلوقات، و موجودات عالم تابع وجود مقدس او هستند. پس هیچ جای تعجب نیست که هر چیزی که در عالم خلقت بر این مصیبت عظمی که شهادت حضرت اباعبدالله الحسین باشد گریه کند. کما اینکه در روایت است: شیخ ابو جعفر طوسی از مفید از احمدبن ولید ‏

کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 217
‏از پدرش از صفّار از ابن عیسیٰ از ابن ابی فاخته روایت کرده است که گفت: ‏من و ابوسلمه سراج و یونس بن یعقوب و فُضیل بن سیار نزد ابی عبدالله جعفر بن محمد - علیهما السّلام - بودیم. من گفتم فدای تو شوم، در مجلس اینها (عمال خلفا) حاضر می شوم و در دلِ خود یاد شما می کنم چه بگویم؛ فرمود: ای حسین! چون در مجالس اینان حاضر شوی بگوی:‏ ‏اَلَّهُمَّ أرنا الرَّخاءَ و السُّرور‏» ‏یعنی خدایا ما را آسایش و شادی نصیب کن! که اگر گفتی به مقصود خود رسی. گفتم: فدای تو شوم، من یاد حسین(ع) می کنم، چه بگویم؟ فرمود بگوی:‏ ‏صَلی الله عَلَیک یٰا اَبٰا عبدِاللهٰ‏ ‏و سه بار تکرار کن. آنگاه روی به جانب ما کرد و فرمود ابا عبدالله الحسین - علیه السلام - چون کشته شد آسمانهای هفتگانه و زمینها و آنچه در آسمان و زمین و بین آنها بود و هر کس که در بهشت و دوزخ است و هر موجودی که دید.  می شود یا دیده نمی شود بر او گریه کردند، مگر سه چیز که گریه نکردند. گفتم: فدای تو شوم آن سه چیز که نگریستند چیستند؟ فرمود: بصره، دمشق و آن حکم بن ابی العاص. 

‏خداوند نیز در قرآن به ‏‏گریۀ‏‏ آسمان و زمین اشاره فرمو‏‏ده‏‏ است. در سورۀ دخان آیۀ 29 می فرماید: «‏فَمٰا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّماءُ وَ الأرضُ و مٰا کانُوا مُنْظِرینَٰ‏ در حالی که نه آسمان به حال آنان گریست و نه زمین و نه مهلتی به آنان داده شد. ‏

‏از نسبت ‏‏گریه‏‏ به جمادات نباید تعجب کرد، و این چنین نیست که از راه مبالغه یا استعار‏‏ۀ‏‏ تمثیلیه این نسبت را به مخلوقات می دهند، یا از باب خیال یا ‏‏گر‏‏یه کردن به زبان حال یا فرض و تقدیر باشد، بلکه ‏‏گر‏‏یه کردن حقیقی است. ‏

‏و در روایت هست از حضرت امام موسی بن جعفر(ع) که فرمود: «‏اذا مات المؤمن بکت علیه الملائکة و بقاع الارض التّی کان یعبُد الله علیها و أبوابُ السماء الّتی کانت یَضعَهُ فیها بأعمالِهِ - لأنَّ المؤمنین الْفُقَهاءَ حُصونُ الاسلام کَحِصنِ سور المَدینة لَهٰا‏. ‏

‏وقتی مؤمن از دنیا می رود ملائکه و تمام مکانها‏‏یی‏‏ که در زمین، آن بنده خدا در‏‏ ‏‏آن مکانها عبادت می کرد و تمام ابواب و درهای آسمان که اعمال او از‏‏ ‏‏آنها بالا می رفتند برای او ‏‏گر‏‏یه می کنند زیرا فقهای مؤمن پاسدار اسلام اند، مانند دیوار شهر که از شهر محافظت می کند. ‏

‏بنابراین ‏‏گر‏‏یه ها‏‏ی‏‏ آسمان و زمین یک ‏‏گریۀ‏‏ حقیقی است، همانطور که تسبیح موجودات - که قرآن بر‏‏ ‏‏آن دلالت می کند - تسبیح حقیقی است نه استعاره ای. کما اینکه حضرت امام عزیز - رحمةالله علیه - نیز به این نکته اشاره دارند و می ‏‏فر‏‏مایند: ‏


کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 218
‏«تسبیح موجودات، تسبیحی نطقی، شعور‏‏ی‏‏ و ارادی است نه تکو‏‏ینی‏‏ ذاتی که محجوبان ‏‏گو‏‏یند و تمام آنها به حسب حظی که از وجود دارند به مقام باری - جلت عظمته  - معر‏‏فت‏‏ دارند. چون اشتغال به طبیعت و انغمار در کثرت هیچ موجودی چون انسان ندارد از این جهت از همۀ موجودات محبوبتر است، مگر‏‏ ‏‏آنها که از جلباب بشریت خارج شده و خرق حجب کثرت و غیریت کرده باشد که بی حجاب به مشاهد‏‏ۀ‏‏ جمال جمیل پردازد.»‏

‏پس و‏‏قتی‏‏ که ‏‏گفته‏‏ می شود مخلوقات برای ابا عبدالله الحسین(ع) ‏‏گر‏‏یه می کنند از راه مبالغه یا استعار‏‏ۀ‏‏ تمثیلیۀ یا خیال نیست. و همچنین ‏‏گ‏‏گریه کردن به زبان حال نیز نیست، خرمن و تقدیر نیست، بلکه ‏‏گر‏‏یۀ حقیقی است و همۀ ‏‏گر‏‏یه کنند‏‏گ‏‏ان از جمیع موجودات و از جمیع ‏‏پیغمبر‏‏ان و ملائکه و افلاک و‏‏ اِ‏‏نس و جن یا شیطان و بهشت و جهنم و سنگ و معدن و نباتات و حیوانات و‏‏ ‏‏آفتاب و ماهتاب ‏‏گر‏‏یه ای حقیقی می کنند، و نمی ‏‏گو‏‏ییم ‏‏گر‏‏یه آنها فقط منحصر به این عالم است، بلکه آفتابهای جمیع عوالم و ماههای آنها و‏‏ ‏‏آسمانها‏‏ی‏‏ آنها در زمینهای آنها و ساکنان آنها همه برای آن حضرت ‏‏گر‏‏یه می کنند. و در روایت است: ‏

«خلق الله ألف، ألْفَ عالمٍ وَ ألْفَ، ألْفَ آدمٍ و اَنتُم آخِرُ العوالم و الآدمیین»‏، یعنی: خداوند تعالی خلق فرموده هزار هزار عالم وَ هزار هزار آدم و شما آخرین عالمها و آدمهایید. پس گریه کردن همه مخلوقات گریۀ حقیقی است و این چنین نیست که گریه کردن آنها فقط بعد از قتل آن حضرت باشد و بس، بلکه از برای آن حضرت هر چیز قبل از قتل او، و بعد از قتل آن حضرت همواره بوده و هست. چنانچه در فقرۀ زیارت سوّم شعبان که از حضرت امام زمان - عجل الله تعالی فرجه الشریف - نقل شده مذکور است: ‏

«بکته السماء و من فیها و الأرض و من عَلَیها و لَمَّا یَطأ لابَتیْها»‏ یعنی: بر آن حضرت آسمان و ساکنان آن و زمین و آن که بر روی آن است گریه کردند. هنگامی که هنوز آن حضرت قدم به میان کوههای مدینه نگذاشته بود. وقتی آن سلاح که با وی حضرت را کشتند برای او می گریست، حتی شمشیر که گلوی او را برید گریان بود، و نیزه و تیر وقتی به بدن مطهر او می رسید گریان بود بلکه حتی آنان که قاتل او بودند گریان بودند. آنها هم وقتی از خود غافل بودند و به وجود عالم و ماهیاتشان و اصل حقیقی خود می رسیدند به آن حالت انکسار و گریان بودن باز می گشتند، لکن به مقتضای صفات و افعال اختیاری خودشان که به سبب وی در آتش مخلّد می باشد گریه نمی کردند، بلکه در آن وقتی که غفلت از آن می کردند و در آن هنگام گریۀ ظاهری می کردند، چنانکه عمربن سعد وقتی که اراده نمود ‏

کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 219
‏امر به قتل آن جناب داد، ولی آن زمانی که زینب - سلام الله علیها - از خیمه گاه رو به قتلگاه آمد و اخاه و اسیداه، گریان رو کرده به عمربن سعد می دوید و می فرمود: «‏أَیقْتَلُ أَبُو عَبدِالله وَ أَنْتَ تَنْظُرُ إلَیْه؟‏ یعنی ا‏‏ی‏‏ پسر سعد‏‏!‏‏ آیا امام حسین را می کشند و تو ایستاده و نظر می کنی؟ در‏‏ ‏‏آن هنگام آب از دیده های آن سنگدل روان شد و ‏‏گر‏‏یه کرد. بطور‏‏ی‏‏ که رو ‏‏گر‏‏دانید که سپاهیانش صورت ‏‏گر‏‏یان او را نبینند و او مانع قتل حسین نشود!‏

‏و چنانکه از حالت غارت کنند‏‏ۀ‏‏ دو ‏‏گو‏‏شواره با خلخال فاطمه، دختر حضرت سیدالشهدا(ع) ظاهر شده به نحوی که از خود‏‏ ‏‏آن مخدره نقل شده است که فرمود: ‏من کودک بودم و دو خلخال طلا در پای من بود، و ناجوانمردی از سپاه عُمر سعد خلخالها را از پای من بیرون می آورد و می گریست. گفتم: ای دشمن خدا چرا گریه می کنی؟ گفت: چگونه نگریم با اینکه دختر حضرت رسول - صلی الله علیه و آله - را غارت می کنم؟! گفتم: اگر می دانی که من دختر پیغمبرم پس چرا متعرض غارت من می شوی؟ گفت: اگر من از تو غارت نکنم دیگری خواهد کرد!

‏پس این ‏‏گر‏‏یان شدن حقیقی است و‏‏ ‏‏آن حالت انکسار و خضوع است نسبت به نور با عظمت آن حضرت. وقتی این چنین همۀ موجودات برایش می ‏‏گر‏‏یند به امت ‏‏پیا‏‏مبر ا‏‏کر‏‏م نیز امر شده است که همواره برا‏‏ی‏‏ او بگریند و در مجالس و محافلشان آن واقعۀ دردناک را به یاد‏‏ ‏‏آورند که آن حالت انکسار قلب و خضوع و خشوع را در مقابل آنها زیاد می کند، روح توحید و عشق به ولایت در وجودشان افزایش می یابد و ایمانشان تقویت می گردد و به دنبالش به سعادت اخروی راه می یابند. پس ‏‏گر‏‏یه برای اباعبدالله - علیه السلام - یعنی روح ایمان و به دنبالش سعادت اخروی، و این چنین است که حضرت امام خمینی - رحمة الله علیه - تأکید داشند که به مجالس و محافل ابی عبدالله رفته و‏‏ ‏‏آنها را تقویت کنیم تا ایما‏‏نشان‏‏ قوی ‏‏گر‏‏دد. و فرمود: «همین ‏‏گر‏‏یه هاست که انقلاب ما را پیروز کرد». زیرا اگر عشق به حسین در دل تقویت شود هر‏‏گز‏‏ انسانها تن به ذلت و خواری در مقابل استکبار شرق و غرب نمی دهند، بلکه تنها حالت انکسار و خضوع در محضر حضور ذات پروردگار و ائمه معصومین - علیهم السلام - دارند. ‏

 

کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 220