مجله خردسال 122 صفحه 19

فورا دوید به طرف لانه­اش. اما قبل از رفتن یک گاز دیگر از خورد. و رفتند تا به دیوار خوردند. که سرش درد گرفته بود، با عصبانیت به نگاه کرد که با دهان پر از توی لانه می­رفت. فریاد زد: «ای ناقلا! بالاخره تو را می­گیرم.» اما جوابی نداد، چون دهانش پر از بود.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 122صفحه 19