مجله خردسال 122 صفحه 22

یک درخت و چهار تا کلاغ کلاغها و آسمان افسانه شعبان نژاد چهار تا کلاغ پریدند. به یک درخت رسیدند. بالهای خود را بستند. روی درخت نشستند. کلاغ اولی ابرها را دید و گفت: «یک عالمه پنبه توی آسمان است.» کلاغ دومی گفت: «یک گله گوسفند پشمالو توی آسمان است.» کلاغ سومی گفت: «یک دسته پرنده­ی سفید توی آسمان است.» کلاغ چهارمی فوری پرید توی سوراخ درخت قایم شد و گفت: «یک عالمه ابر توی آسمان است.» گرمب ... گرمب ... جر... جر سه تا کلاغ خیس به کلاغ چهارم نگاه کردند و آه کشیدند.

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 122صفحه 22