
تولد درخت
من و بابا یک درخت کوچولو توی حیاط کاشتیم.
مامان به آن آب داد. بعد سه تا گنجشک پر زدند و روی شاخهی درخت نشستند.
دو تا کرم هم سر از خاک در آوردند و آن را تماشا کردند. مامان گفت: «مهمانها آمدند!»
بابا خندید و گفت: «امروز روز تولد این درخت کوچولو است.
گنجشکها جیک جیک میکردند و در جشن تولد درخت آواز میخواندند. کرمها هم با صدای آواز آنها میرقصیدند.
مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 125صفحه 22