مجله خردسال 128 صفحه 10

آب، بابا، ماما ناصر کشاورز خواهر من، شیرین بچه­ی کوچولوست تاب هم دارد او تاب او یک ننوست فصل تابستان بود وقتی آمد دنیا او فقط یک دفعه دیده هر فصلی را تا دو ماه دیگر میشود یک سالش من به او می­خندم می­کنم خوش حالش او به من می­گوید «آب، بابا، ماما» قد صد تا دریا دوست دارم او را

مجلات دوست خردسالانمجله خردسال 128صفحه 10