ریشه یابی تاریخ عاشورا و تطبیق آن با سیرۀ امام خمینی(س)
آیةالله حائری شیرازی
من ابتدای بحث خودم را برای ریشه یابی تاریخ عاشورا و تطبیق آن با سیره حضرت امام از زمانهای دور آغاز می کنم. حجاج وقتی به حج مشرف می شوند در بین «صفا» و «مروه»، «سعی» می کنند. وقتی ما ریشۀ این «سعی» را بررسی می کنیم، می بینیم ابراهیم (ع) مأمور شده همسرش هاجر را با نوزاد او - اسماعیل - در صحرای بی آب و علف (مکه کنونی) زمین بیت الله قرار بدهد و برگردد. این زن نه آبی داشت و نه غذایی، لذا برای حفظ جان فرزند و خودش آنچه در توانش بود انجام داد تا اینکه به بالای دو کوهی که در نزدیکش بود (صفا و مروه) برود و خبر بگیرد.
آیا در این صحرا انسانی هست یا نه؟ بعد برگردد و ببیند از زیر پای اسماعیل چشمه ای جوشیده است. ابراهیم(ع) به آن چشمه جوشان گفت: «زم زم»، یعنی آرام آرام! و این زمزم تاکنون برقرار است. خوب، وقتی حاجی سعی بین صفا و مروه می کند، کار هاجر را تکرار می کند. یعنی کار ابراهیم را که برای رضای خداوند، زن و فرزند نوزادش را در آن بیابان رها کرد تأیید می کند و یا به اصطلاح امروز پای این کار را امضا می کند و اعلام می دارد که راه درست و کار صحیح آن بود که ابراهیم کرد. عمل ابراهیم و هاجر را به عنوان اقدام بزرگ و مهمی مورد تصدیق قرار می دهد و آن را امضا می کند. در حقیقت، آیۀ «اَلَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهٍمْ» را که در سورۀ حمد به صورت کلی از آن یاد می شود به عنوان مصداق بارز و روشن آنجا می بیند. در سورۀ حمد نمازگزار از خداوند می خواهد که در راه کسانی که خدا به آنها نعمت داده قرار گیرد: «اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم صِّراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ
کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 18
عَلَیْهِمْ». در جای دیگری این کلی «اَلَّذینَ عَلَیْهِمْ» را بیان می کند: «فَاُولئِکَ مَعَ الَّذینَ اَنْعَمَ اللهُ عَلَیْهِم مِنَ النَّبیّینَ وَ الصِّدیقینَ و الشُّهَداءِ وَ الصّالِحینَ» (نساء / 69) اینها کسانی هستند که خدا نعمت را بر آنها تمام کرده است و ابراهیم، مصداق «الذین انعمت علیهم» می باشد، تجلی خودش را در این اطاعت می داند که خداوند فرمود زن و بچه خود را بگذارد و برگردد و ابراهیم با اعتقاد و توکل به خدا چنین کاری را کرد. عمل ابراهیم بر اساس اطاعت خدا و پشتوانۀ قدرت انجام این کار اعتماد و توکل او به خدا بود. یعنی: «اِیّاکَ نَعْبُدُ و اِیّاکَ نَسْتَعین». آنچه که حاجی از نماز به صورت کلی«ایاک نعبد و ایاک نستعین» می گوید، مصداق بارز اطاعت صد در صد خداوند و تنها از او کمک خواستن است. حضرت ابراهیم - علیه السلام - هاجر را در آنجا گذاشت یکه و تنها و به امرخدا که: «ایاک نعبد» و اما دلش به چه چیز محکم بود؟ به استعانت از خداوند. نه پولی در آنجا بود، نه غذایی و نه لباسی! هیچ چیز برای آنها نگذاشت؛ فقط «ایاک نستعین»، فقط از تو کمک می خواهم. حاجی آنچه را کلی و به صورت تئوری در نماز بیان می کند، در حج مصداق «ایاک نعبد و ایاک نستعین» مصداق بارز صراط مستقیم و هدایت در صراط مستقیم است و مصداق بارز«الذین انعمت علیهم» را مشاهده می کند و چنین تجربه ای برای تکمیل چنان تئوری ضروری و حتمی است، چرا؟ چون هر گروهی ادعا می کند صراط من «صراط مستقیم» و کار من «ایاک نعبد و ایاک نستعین» است و من جز «الذین انعمت علیهم» هستم، نه در شمار «مغضوب علیهم» و نه در ردیف «ضالین» پس باید برای این تئوری تجربه بارزی به کمک انسان بیاید، و حج و اینکه گنجاندن جریان سعی بین صفا و مروه را در حج برای تطبیق دادن کل به مصداق، تا فرد با خدای خودش در آنجا با این عمل عهد کند که خدایا می خواهم مثل هاجر باشم، ادامه دهندۀ راه هاجر باشم. هاجر سعی کرد، و من می خواهم این سعی را در حیات خودم و در زمان خودم انجام بدهم که ادامه دهندۀ راه او باشم. اگر پیش بیاید ادامه دهندۀ راه ابراهیم باشم و زن و بچه خودم را به تو بسپارم و برای اطاعت تو برگردم. وقتی حاجی این امضا را می کند و رضایت به آن می دهد که خدای تعالی هر چه به او فرمان دهد، او اجرا کند تا در صف ابراهیمیان قرار گیرد که: خداوند، مردم را در قیامت و در دنیا در یک صف قرار می دهد، که از چه چیزی راضی و از چه چیزی ناراضی اند. آنکه کاری را کرده است، تمام راضیان به آن کار، با او هم صف اند. وقتی ابراهیم این کار را می کند و حاجی ابراز
کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 19
می دارد که خدایا به این راضی ام، با ابراهیم در یک صف قرار می گیرد، با هاجر در یک صف قرار می گیرد. فردای قیامت، که افراد را به نام صدا نمی کنند، بلکه به همین جریان «رضا» و «سخط» صدا می کنند: «یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ اُناسِ بإمامِهِمْ» (الاسراء / 71) روزی که صدا می کنیم، هر گروهی از مردم را به نام پیشوایش فرا می خوانیم. یعنی در قیامت می گویند، «ابراهیمی»ها بیایند! «هاجر»ها بیایند! کسانی که به کار ابراهیم راضی بودند زانوی آنها، آنان را به آن سمت می برد؛ در آن راه می کشاند. روزی که زانوها از اختیار انسانها خارج است. و کسانی که به کار مخالفین ابراهیم راضی بودند، وقتی صدا می کنند، با مخالفین ابراهیم همراه می شوند؛ چه بخواهند و چه نخواهند. و زانوهای آنها آنان را به آن راه می برد.
حج نشان دهندۀ رضا و سخط الهی است. در این باره مثالی بیاوریم. هر حاجی این روزها یک میلیون تومان خرج می کند تا به مکه برود. او وقتی به «منا» رسید جمرات را «رمی « می کند؛ همان جمراتی را که ابراهیم رمی کرد. یعنی کار ابراهیم را ادامه می دهد. ابراهیم کی این کار را کرد؟ وقتی شیطان خواست با او وارد مذاکره شود و ابراهیم را وسوسه کند آنچنان که آدم وحوا را وسوسه کرده بود. قرآن به حاجی آموزش می دهد، و آنکه از ابراهیم یاد بگیری: «قَدْ کانَتْ لَکُمْ اُسوَة حَسَنَهٌ فی اِبراهیمَ وَ الذینَ مَعَهُ» (الممتحنه / 4) شما می توانید از ابراهیم و مؤمنین به ابراهیم مثل هاجر پیروی بکنید. همین «رمی جمره» نوعی تأسی است و با این کار به ابراهیم تأسی می کنید، و از باب قانون «اِنَّما یَجْمَعُ النّاسَ الرّضا» با ابراهیم هم صدا می شود، همراه می شود و در قیامت با او محشور می شود. وقتی حاجی گوسفند قربانی می کند، به تاریخ این کار برمی گردد که ابراهیم مأمور شد فرزند خودش را ذبح کند و خداوند با ذبح قوچی اکتفا کرد و هدیۀ او را پذیرفت: «وَ فَدَیناهُ بِذِبْحِ عَظیمٍ» (صافات / 107) وقتی حاجی هم به اقتدای به ابراهیم گوسفند ذبح می کند به این معنی است که اگر مأمور شده بودم فرزندم را هم مثل ابراهیم ذبح می کردم. او رضای خود را اعلام می کند تا با ابراهیم در این مرحله هم صدا شود؛ هم خط شود و جزو امت او شود و او را هم «ابراهیمی» صدا کنند.
بعد از اینکه این جریان تاریخی را نگاه کردیم، می آییم در عاشورا. در عاشورا چنین مشاهده می کنیم که ابراهیم چه انجام می دهد؟ ابراهیم(ع) زن و بچه خودش را در صحرایی قرار می دهد که نه آبی و نه غذایی نه ذی روحی درآنجاست. اما
کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 20
حسین بن علی(ع) زن و بچه خودش را در جایی می آورد که دیگر دوستی نمانده است؛ همه شهید شده اند. مدافعی برای این هشتاد و چهار زن و بچه نیست؛ همه به شهادت رسیده اند. اگر ابراهیم در جایی قرار داشت که دوست نبود، دشمن هم نبود. اما حسین بن علی(ع) به دلیل اینکه: «علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل.» و به دلیل اینکه از امت آخرین است و به دلیل اینکه انسان در حال تکامل و پیشرفت است، امتحانی سنگین تر از ابراهیم را پس می دهد. یعنی زن و بچه خود را در جایی قرار می دهد که دوست نیست، اما هرچه بگویی دشمن است، و دشمن او از نوع «رَبَّنا اِنّی اَسْکَنْتُ مِن ذُریَّتی بِوادٍ غَیرَ ذی زرع» (ابراهیم / 37) بود. قلب این دشمنان، همانند وادی غیر ذی زرع است. دشمن عادی نیستند. دشمنی هستند که نه تنها دین ندارند، نه تنها به معاد معتقد نیستند مردانگی و جوانمردی هم ندارند. که فرمود: «1گر دین ندارید و به معاد اعتقاد ندارید لااقل آزاده باشید.» امام به آنها پیشنهاد کرد مثل عهد جاهلیت که تا مردی زنده بود به سمت حَرَم او نمی رفتند شما هم اول کار مرا بسازید، بعد به سمت حرم من بروید. این کار را چگونه انجام می دهد؟ براساس «ایاک نعبد». با چه انرژی، با چه قدرتی، با چه پشتوانه ای؟ با پشتوانۀ «ایاک نستعین». شب عاشورا گفت: من به خدایم خوش گمانم خدا در زندگی خیلی خوب با من برخورد کرده است. هرگز مرا تنها نگذاشته و در این جریان نیز مرا کمک خواهدکرد. به استناد کمک الهی می ایستد، خداوند متعال عمل هاجر عمل ابراهیم در قربانی کردن فرزند، در گوسفند قربانی کردن و رمی جمره را در حج اخذ کرد، در حج گنجانید، و این برای مردم ارزش داشت که یک میلیون تومان خرج کنند و بروند پای این طومار را امضا کنند و ابراهیمی بشوند. پس خدا کجا می گذارد محرم فراموش شود. این عملیات سنگین تر از آن است که ابراهیم کرده. از این جهت محرم را در قلب شیعیان می گنجاند، در قلب انسانهای صالح، در قلب انسانهای مرد و مردانه، از هر دین و مذهبی که باشند.
این جریان عاشورا و این تاریخ را بیاوریم روی حضرت امام خمینی. 1300 سال پیش درختی را که حضرت امام حسین(ع) در محرم سال 61 غرس کرده بود سالها گذشت تا از خاک درآمد و رویش کرد. امام خمینی(س) شروع کردند به آبیاری این درخت، برای اینکه بالنده شود. عاشورا را به طور جدی مطرح می کردند، رعایت می کردند و تشویق می کردند. این روش امام حسین(ع) نیز بود. این حرکت در عالم کار کرد روی انسانها.
کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 21
جریان عاشورا به عنوان خطی بود که هر حکومت جائر و ستمکار را لعن و رد کند و اطاعت جائر را محکوم کند، و اطاعت امام عادل و پایداری در کنار او را آموزش دهد، و دیدیم که این 72 تن تا کجا برای اطاعت از امام عادل ایستادند و تا کجا برای مقابله و مخالفت با امیر جائر مقابله کردند. پس از آن هم هرجا اشک عاشورا رفت به منزله آبی بود که سرزمین دلها را سیراب کرد. ریشۀ حکومت جائر را از دلها کند، و ریشۀ اطاعت از امیر عادل را در دلها محکم نمود. امام خمینی(س) وارث چنین حرکتی بود، و در عصری قیام کرد با چنین پشتوانه ای از حرکت که مردم هزار سال گریه کرده بودند، آمادگی لازم را پیدا کرده بودند برای اینکه با امیر عادلی مثل او وفادار بمانند، و در مقابل تمام امرای جور با هر قدرتی که باشند بایستند.
امام بهره برداری اصیل خودش را از عاشورا کرد. کاری که امام کرد این بود که در مسیر «ایاک نعبد و ایاک نستعین» حرکت کرد. تنها از خدا حرف شنوی داشته باشد، همه جائرین را رد کند و به هیچ چیز جز اتکای به خدا نیندیشد. این بود که می بینیم در 15 خرداد نه نیرویی، نه لشکری، نه قدرتی، اما توکل می کرد به خدا و حرفش را می زد. وقتی از زندان آزاد شد، بعد از مدتی خود او بود که روضه 15 خرداد را خوانده بود و نشان داد که روضه خوانی از ایثار جدا نیست. اگر بنا باشد ایثار انبیا محفوظ بماند باید روضه خوانی باشد. اگر بناست کاری که ابراهیم کرده ماندگار باشد در تاریخ، باید در حج گنجانده شود. اگر بناست آنچه حسین بن علی(ع) کرده فراموش نشود پس باید روضه خواند و سنت مرثیه خوانی تعطیل نشود، که اول روضه خوان، زینب کبری بود؛ فرزند او حضرت سجاد(ع) بود. و اولین مجلس های روضه در دارالاماره یا بازار کوفه یا دارا الخلافه شام بود. این حرکت و پیشرفتی که این کار داشت به امام این فرصت را داد که به دلیل فوق العادگی امت و نه تنها فوق العادگی امام، چون فقط امام فوق العاده نبود، امت هم فوق العاده بود. امام در وصیتنامۀ خودش اینها را مقایسه کرد با اهل مدینه و اهل عراق و گفت اهل مدینه چه می کردند با رهبرشان و اهل عراق چه کردند با وصی بزرگ آن رهبر، اما این مردم چه می کنند؟ امام یک بار فرمود که: امت من، یاران من، در کجای تاریخ دیده شده که زن با بچه بغل به میدان توپ و تانک بیاید؟ اینها همه ثمرات آنچه در کربلا اتفاق افتاده بود، است. آموزشی بود که از ابراهیم یاد گرفته بود، و درسی که از حج گرفته شده بود. خدا کار ابراهیم را بالنده کرد تا میوه ای داد و جریان عاشورا، عمل عاشورا
کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 22
تخمی بود کاشته شد تا انقلاب 15 خرداد و تداوم آن تا زمان ما و همچنین تا آینده که حکومت امام زمان(ع) تداوم یابد. من در اینجا نکته ای را عرض می کنم: هرکسی سینه زنی می کند، عزاداری می کند، معنای او کاری است مثل رمی جمره. یعنی هرکسی بر مخالفین اباعبدالله(ع) لعن می کند از نوع رمی جمره است. جزو ارکان حج است، ارکان قبول. چه رمی جمره، چه لعن بر دشمنان حسین بن علی(ع)، چه مرگ بر آمریکا در عصر ما و زمان ما همه از یک حقیقت اند: «فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ باللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقیٰ» (بقره / 256) آنهایی که ایمان به الله دارند، وضع خوبی دارند. اما وقتی نبض کفر طاغوت آنها را در دست می گیری می بینی این نبض محکم نمی زند، این نبض ضعیف می زند. نبض سالم آن نبضی است که کفر به طاغوتش از نظر شدت کمتر از ایمان به الله نباشد. و کجا ممکن است بذر ایمان به الله را جز در زمینه کفر به طاغوت کاشت؟ سیرۀ عملی امام این بود که اول کفر به طاغوت، بعد ایمان به الله. امام از هیچ استاد اخلاقی که به کفر به طاغوت ایمان نداشت درس نگرفت و استفاده نکرد و نپذیرفت. فرد هرچه فوق العادگی داشته باشد، چه در اخلاقیات، چه در کارهای دیگر باید اول سؤال کرد او در کفر به طاغوت در چه حدی است و به کجا رسیده است؟ سلام بر حسین بن علی(ع) دقیقاً بعد از جملۀ «و لعن الله اعدائهم» وارد شده است. تقدم لعن بر سلام یک تقدم اتفاقی و تفننی در عبارت نیست، یک تقدم استراتژیک و اساسی است؛ یک تقدم رکنی است. امام چون تکیه کرده بود به کفر به طاغوت، ایمان به الله او، ایمان به الله مستقیم بود. همان وضعیتی که در ابراهیم و همان وضعیتی که در سیدالشهداء(ع) و در آموزش او بود. امام حتی در وقت قبول قطعنامه هم در کفر به طاغوت تردید نکرد. برخوردها و کلمات درشت در پیام قبول قطعنامه از تمام لحنها و کلماتی که او بکار برده در طول زندگی او خشن تر و درشت تر است. برخورد او با شرق و غرب در مسأله قبول قطعنامه کاملاً واضح است. یعنی این صلح با طاغوت نیست، این عیناً مثل صلح امام حسن(ع) با معاویه به عنوان دادن یک فرصت برای ادامه حرکت است. صلح امام مجتبی(ع) یک صلح شرافتمندانه، یک صلح استوار و یک کار کاملاً جدی و الهی بود. و شجاعت حسن بن علی(ع) در اقدام به این صلح، شجاعت فقیه است. هرگز کسی نمی تواند این شجاعت را کمتر از شجاعت حسینی بداند. چرا؟ چون ایستادگی در مقابل مجموعه دوست و دشمن کجا، ایستادگی در کنار دوستان و در مقابل دشمنان کجا؟ حسین بن علی(ع) 72 دوست در پشت سر، و
کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 23
سیلی از دشمنان پیش رو داشت. حسن بن علی(ع) دوستان خودش را در روبرو داشت.
مردم ما هر دو امتحان را در زمان امام خمینی پس دادند. سیرۀ عملی او این بود که در زمانی که شرایط مثل حسن بن علی(ع) باشد شجاعت حسنی داشته باشد، و تردید در آنچه می کند نکند. و برای وجاهت اسلام، وجاهت خودش را دفن می کند. امام این وجاهت دفن شده مثل حبه است: «... سَبْعَ سَنٰابِلَ فی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأئَةُ حَبَّه...» (بقره / 261) هفتصد برابر به او وجاهت دیگر داد. امام در هر مرحله ای وجاهت خودش را فدای وجاهت خدا، وجاهت اولیا و وجاهت اسلام می کرد. امام این نبود که برای اینکه خودش کسب وجهه کند وجاهت دین را از بین ببرد. این سیرۀ او بود که مقابله کند به آنچه مربوط به خودش هست و خرج کند و به خدا توکل کند. بعد خدا صلاح دید و بیشتر داد. خدا داد، اما امام برای این کار و برای کسب وجهه کاری نمی کرد. امام به ما نشان داد که صلح حسنی به همان اندازه مهم است که جهاد مهم است. او به مردم آموزش داد که با ولی امرشان در قیام، قیام کنند و در قعود قعود کنند. و این معنای این است که مردم آمادۀ پذیرش امام اند. اگر قبول قطعنامه واقع نمی شد یک طرف سکۀ اطاعت که اطاعت در قیام است ضرب خورده بود. یک طرف دیگر این سکه در قبول قطعنامه کامل شد و مردم در هر دو امتحان پیروز از آب در آمدند که لایق امام، بهترین است. بعد از امام، چون در امام ویژگیهای خاصی بود، «ولی» آمد که امتحان بشوند مردم با او چه خواهند کرد. امام دربارۀ او گفته بود: مجتهد عادلی است. مردم نگفتند که این معلومات و اطلاعات آن را ندارد. مردم دیدند که در این امتحان کسانی که از رهبر مسن تر بودند دست او را برای تبرک می بوسیدند که ولی امر ماست. همان کاری که علی بن جعفر با فرزند برادرزاده خودش می کرد. دست امام جواد(ع) را در هفتاد سالگی خودش، دست آن 9 ساله را می بوسید این مرحله هم مرحلۀ دومی بود. مرحلۀ سومی بود از امتحانات مردم. حال آن کسانی که عاشورا را یاد می کنند حتماً به این امید است که امضا کنند جریان عاشورا را تا حسینی بشوند.» [انما یجمع الناس الرضا و السخط] اینکه به ما آموزش دادند که بگویید: «یا لَیْتَنا کُنّا مَعَکَ» با این «ای کاش» گفتن از صمیم قلب، انسان در این صف قرار بگیرد خوب است. امام هم چون از همین سیره بود نباید گذاشت که سیرۀ او فراموش شود، رحلت او فراموش شود.
کتابمجموعه مقالات هفتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س) خرداد 1375صفحه 24