تقدیر الهی و فعالیت اجتماعی در سیره حضرت امام ترکیب شده است

تقدیر الهی و فعالیت اجتماعی در سیرۀ حضرت امام ترکیب شده است

□ سخنرانی سردار سرلشکر محسن رضائی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

حسبنا الله و نعم الوکیل نعم المولی و نعم النصیر‏، سلام و درود بی پایان خداوند متعال بر روح ملکوتی امام راحل، رهبر و بنیان گذار عظیم الشأن جمهوری اسلامی و فرماندۀ عزیزمان، فرمانده 8 سال دفاع مقدس ـ خوشحال هستم که توفیقی پیدا شد در این سمینار حاضر بشوم و بخشی از دین خود را به امام راحل و پیروان و مخلصین ایشان ادا کنم. موضوعی که بر عهدۀ من واگذار کردند بحث اخلاق اقتصادی امام راحل هست. مسألۀ اخلاق اقتصادی در دو دهۀ اخیر در سطح مراکز علمی و مؤسسات تحقیقاتی دنیا مورد توجه خاصی قرار گرفته است بخشی از این توجه مربوط به حکومت دینی است که در ایران ‏


کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 249
‏تحقق پیدا کرده، سؤالی که برای دنیا مطرح است، این است که آیا حکومت دینی در ایران پایدار هست یا نه؟ آیا اصول اخلاق اسلامی که در ایران بدان تکیه می شود می تواند یک توسعه ای را تحقق بخشد؟ آیا توسعه اقتصادی در ایران تحقق پیدا می کند؟ یکی از پژوهشگرانی که به این موضوع پرداخته، استاد انستیتوی سیاستهای اقتصادی دانشگاه فدرال ارتش آلمان است به اسم آقای «غنی قوسی» که در سال 1985 مقاله ای تحت عنوان اخلاق اقتصادی و اصول اخلاق اسلامی یا اصول اقتصاد اسلامی منتشر کرده است و من با یک چند جمله وارد بحث می شوم البته این موضوع بسیار موضوع مفصلی است. لذا من قاعدتاً تیترهای آن را مطرح می کنم. ایشان می گوید اسلام یک ماهیت دوگانه ای دارد از یک طرف یک دین توحیدی است و دارای یک مجموعه باورهایی است که مسلمانان از این باورها تبعیت می کنند از طرف دیگر اسلام یک مجموعه رهنمودها و ارزشهایی دارد که مبنای فعالیتهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی می باشد به همین دلیل از نظر ایشان اسلام یک دین دوگانه است. هم توجه به معنویات دارد هم در رابطه این جهانی یک توجه و نگرش ویژه ای دارد. ایشان سؤالی که مطرح می کند این است که: آیا اسلام قادر خواهد بود که با اخلاق خود توسعه اقتصادی را در کشورهای اسلامی به سرانجامی برساند و آیا عقب افتادگی اقتصادی کنونی جهان اسلام ربطی با اخلاق اسلامی دارد؟ مخصوصاً اینکه پیوندهای درونی بین اقتصاد جهانی و اقتصاد کشورهای اسلامی اجتناب ناپذیر است. آیا روی آوری به اسلام یا احیای اسلام تا چه حد کشورهای اسلامی را از پیشرفتهای روز دور می کند؟ ایشان در این مقاله دنبال این است که جوابی برای این سؤالات پیدا کند. مشابه این سؤالات در جامعه، در دانشگاهها و در مقالات دیده می شود که آیا اسلام یا اخلاق اسلامی محدودیتهایی برای توسعه اقتصادی ایجاد نمی کند؟ آیا اخلاق اسلامی می تواند توسعه اقتصادی و اجتماعی را در کشورهای اسلامی ایجاد کند؟ من قبل از اینکه نظرات امام را در این رابطه به عنوان بهترین پاسخ به این قبیل سؤالها طرح بکنم، لازم می دانم یک گذر بسیار کوتاه از نظر علمی و نظری به این بحث داشته باشم. اصولاً اخلاق در اقتصاد در رشته اقتصاد رفاه و همچنین در اقتصاد خُرد کاملاً مورد توجه قرار گرفته است و در مبانی اقتصاد خُرد به قضاوتهای ارزشی و اخلاقی به عنوان تابع رفاه اجتماعی توجه شده است. دو اصل فهم در اقتصاد وجود دارد یکی «کارآیی» و دیگری «عدالت اجتماعی». «کارآیی» یعنی تخصیص بهینۀ عوامل و منابع، «عدالت اجتماعی» یعنی توزیع صحیح مالکیت ‏


کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 250
‏عوامل تولید، اگر این دو شرط تحقق پیدا کنند می گویند که اقتصاد در حدّ ایده آل است؛ ولی چون این دو شرط در عمل امکان تحقق آنها نیست، مثلاً کارآیی اقتصادی چه کارآیی در تولید چه کارآیی در مصرف، در عمل امکان پذیر نیست. و مکانیزم بازار قادر نیست که تخصیص بهینه را در سطح منابع و عوامل و کالا و خدمات ایجاد بکند. چرا؟ چون شکست بازار وجود دارد، صرفه جوییهای خارجی وجود دارد، عدم اطمینان وجود دارد، بنابراین از راه و طریق مکانیزم، بازار کارآیی اقتصادی بوجود نمی آید. مسألۀ دوم تخصیص صحیح عوامل تولید هست، مالکیت عوامل هست، این هم در تجربۀ نظامهای اقتصادی مشاهده شده بخوبی صورت نمی گیرد نتیجه ای که گرفتند این است که: دولتها باید دخالت کنند تا اقتصادی که نمی تواند به طور خودکار عملکرد بهینه داشته باشد، دولتها با دخالت اقتصاد را به طور ایده آل در بیاورند. امّا این سؤال بلافاصله مطرح می شد که کدام ایده آل؟ اگر دولتها در اقتصاد دخالت می کنند که اقتصاد را به حالت ایده آل در بیاورند عملکرد و چهارچوب رفتار دولتها چه هست؟ اصول و ارزشهایی که دولتها بایستی در چهارچوب آن ارزشها اقتصاد را از یک حالتی به نزدیکترین نقطه ایده آل و مطلوب برسانند چه چهارچوبهای ارزشی است که آنها در عملکرد سیاستهای اقتصادی خود حاکم کنند. دولت وقتی می خواهد دخالت کند تا اقتصاد را به حالت ایده آل برساند، در مقابل خود با چندین گزینه و چندین موقعیت مشابه موقعیت ‏‎ A‎‏٫‏‎ B‎‏٫‏‎C‎‏ یا 1و 2 و 3 سر و کار خواهد داشت که هر گزینه ای و یا هر موقعیت اقتصادی شامل مجموعه ای از فعالیتهای اقتصادی است. حالا فرض کنیم مجموعه فعالیتهای مختلف وجود دارد ـ ده تا موقعیت اقتصادی هست، ده تا گزینه هست ـ کدامیک را باید دولت انتخاب کند که نزدیکترین حالت را به ایده آل داشته باشد. در اینجا مسأله ترجیحات و ارزش گذاری مطرح می شود یعنی ده موقعیت فوق را ارزش گذاری کند. ارزش هر گزینه را مشخص و سپس ارزشمندترین این گزینه ها را مشخص و آن را برگزیند. آن موقع می توان گفت که دولت ارزشمندترین و مرجحترین موقعیت اقتصادی را برگزیده است که نافعترین موقعیت اجتماعی جامعه انتخاب شده است و اقتصاد را به حالت ایده آلش رسانده است؛ لذا ارزشها به عنوان مبنای اصلی تصمیم گیری دولتها برای ایده آل کردن اقتصاد مورد نظر قرار گرفته است. به همین دلیل بحثهای ارزشی در اقتصاد مجدداً از دهه هفتاد میلادی به این طرف در دانشگاههای غرب اوج گرفت و بحث «تابع رفاه اجتماعی» مجدداً مطرح شد. ‏


کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 251
‏تابع رفاه اجتماعی مجموعه ای از باورها و اعتقادات اخلاقی را توصیف می کند، این تابع رفاه اجتماع کمک می کند که قضاوتهای رفاهی کامل و لازمی را روی موقعیتهای اجتماعی قائل بشویم یا با کمک این تابع می توانیم موقعیتهای اجتماعی ارزشمندتر را برگزینیم و آن را در سیاست دولت در نظر بگیریم. از ادبیات اقتصادی غرب می توان فهمید که تابع رفاه اجتماعی با اخلاق به معنای اعم آن سازگاری ندارد چون رفاه اجتماعی اصلاً آن ریشه و زیربنای اخلاق غرب است و اگر ما بخواهیم یک مفهومی را برگزینیم که در تمام ملتها و در تمام دنیا قابل عمل باشد ما باید اسم این تابع را تابع ارزش اجتماعی بگذاریم. ارزش مفهوم وسیعتری از رفاه است با این تابع می توانیم بیاییم انتخابهایمان را انجام بدهیم مسأله ارزش اجتماعی با رفاه چه نسبتی می تواند داشته باشد؟ رفاه ایده آل مکاتب غربی هست که عموماً درصدد آن هستند که مردم را در سلامتی یا از نظر زندگی در وضعیت خوب تعریف کنند. ‏

‏رفاه اجتماعی در غرب این است که مقابله با فقر کرده باشند. وقتی صحبت از عدالت اجتماعی می کنند منظورشان این است که این مکانیسمها و این ارزشهای رفاهی را بتوانند در سطح جامعۀ خودشان تحقق ببخشند؛ اما در اسلام این طور نیست در اسلام بُعد دیگری وجود دارد که غیر از این دنیا و رفاه آن، معنویت و دنیای دیگری وجود دارد. نگرش معنوی و عرفانی و ارزشی در اسلام جایگاه خاصی دارد. بنابراین، ارزشها در اسلام فراتر از ارزشها در غرب هستند و به همین دلیل هست که ما نیاز داریم، اولین تحولی که در یک نگرش منطقی و بر اساس اندیشه های امام در علم و تفکر غربی ایجاد بکنیم، نظریه علمی، تابع رفاه اجتماعی است که باید بر اساس دیدگاه امام به تابع «ارزش اجتماعی» آن را تبدیل سازیم و در یک سطح بالاتر آن را به تابع «رضایتمندی معنوی» و یا «ارضای انسانی» تبدیل سازیم. آنگاه با این مبنا هم می توانیم به بحث «توزیع درآمد» و کارآیی اقتصادی بپردازیم و هم به مسأله رشد و توسعه اقتصادی ایران اسلامی و کشورهای اسلامی نگاه کنیم. همچنان که آقای «وبر» توسعه اقتصادی را در کشورهای اروپایی از اخلاق پروتستانی می‎داند، ما باید با یک مبنای اخلاق اقتصادی امام به توسعه ایران اسلامی بیندیشیم و مشکل ما در توسعه اقتصادی در ایران ریشه در فرهنگ توسعه دارد که متأسفانه عده ای قصد دارند با فرهنگ توسعه غربی در ایران شکوفایی ایجاد کنند در حالی که راه اصلی این است که اخلاق اقتصادی امام را پایه تحول و شکوفایی ایران اسلامی قرار دهیم. خوب با ‏


کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 252
‏این پایه ای که ارائه کردیم من نگاهی می کنم به نظریات امام: اولین مسأله اخلاق امام و تولید اقتصادی است. امام در یکی دو تا از اسنادی که اینجا من آورده ام می فرماید که: «امروز شمایید که باید دامن به کمر بزنید و در رشد صنایع این کشور و در رشد تولید این کشور همت کنید و فعالیت بکنید فعالیت شما امروز برای کشور اسلامی یک عبادت است؛  همه شما امروز با ایده اسلامی در حال عبادت هستید، چه در کارخانه ها و چه در مواردی که به صنعت مشغول هستید و چه در کشاورزی؛ هر کس هر جایی که هست در سایر کارخانه ها که هست وقتی انسان برای خلق خدا خدمت بکند و برای اینکه این خلق در طول تاریخ ستم دیدند، عقب نگه داشته شدند، نگذاشتند رشد معنوی بکنند، رشد مادی بکنند، وقتی با این دید شما خدمت بکنید شما در خدمت اسلام هستید شما مجاهد هستید.» حالا شما مقایسه کنید افکار بلند امام را در فضای اقتصادی که چگونه اقتصاد را با عبادت و جهاد به هم پیوند می دهد و ببینید اگر این نگرش در اساس برنامه ریزیهای این کشور به وجود بیاید چه انقلاب عظیمی در شکوفایی کشور به وجود خواهد آمد، مدرک دوم در بعد همین تولید و توسعه این است که امام می فرماید: «طبع کاخ نشینی منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت. اگر در سرتاسر دنیا هم بخواهید گردش کنید و پیدا کنید، اگر موفق بشوید، یکی دو تا و چند تاست. تمام مصنفین از این کوخ نشینان بودند تقریباً و تمام مخترعان از همین کوخ نشینان بودند. ما وقتی که در مذهب خودمان ملاحظه می کنیم که فقه ما آنطور غنی است و فلسفه ما آنطور غنی است، آن اشخاصی که این فقه را به این غنا رساندند و آن اشخاصی که این فلسفه را به این غنا رساندند کاخ نشینان نبودند، کوخ نشینان بودند.» این در بُعد اخلاق امام و تولید. مسأله دوم اخلاق اقتصادی کارگزاران دولت، مدیران دولت هست که ایشان می فرماید: «شما خلافت را در آن وقت که یک وضعی داشته نگاه کنید خصوصاً آن خلفای از معاویه به بعد که سلطنتی بود در آن عصر، معاویه آن بساط سلطنتی را راه انداخته بود، حضرت امیر مثل یک عمله می رفت کار می کرد و آب راه می انداخت (چاه حفر می کرد) و بعد همانجا می گفت این آب صدقه است، آب برای خودش راه نمی انداخت وضع زندگی او این بوده است» یا در مدرک دیگری ـ که در مورد دولتمندان قبل از انقلاب است ـ ایشان می فرماید: کسی که در مهد اشرافیت به اصطلاح آن وقت بزرگ شده و از اولی که چشمش را باز کرده است با نوکر و کلفت و حشم و اینها روبرو بوده، این وقتی بزرگ شد، خیال می کند همه ‏


کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 253
‏چیز همین است. نمی تواند ادراک کند که یک طبقه ای هستند که نان ندارند، یک طبقه ای هستند که نمی توانند زندگی کنند. این یکی از خاصیتهای حکومت محرومین و مستضعفین است. یکی از خاصیتهای بزرگش این است که اینها دیگر از قدرتها نمی ترسند. وقتی حکومت محرومین و مستضعفین باشد، خاصیت اعیانیت و اشرافیت و به اصطلاح رفاه دیگر به وجود نمی آید. خوف این مطلب را ندارد مبادا از این مقام پایین بیاییم و نباید به اشرافیت من یک لطمه ای بخورد و خوف اینها نخواهد بود. اخلاق اسلامی در حریت و شجاعت دولتمردان است؛ امام فرمودند: «این یکی از الطاف بزرگ خدا بود که حکومت جمهوری اسلامی را و متصدیان امور اسلامی را از قشر مرفه و از اشراف و اعیان و سلطنتها و ملکه ها و اینها قرار نداد و این اسباب این شد و می شود که وقتی که بنا شد یک اشخاصی زندگیشان عادی باشد و ارزش را در این زندگی هم ندانند و ارزش را به ارزش انسانی بدانند؛ ارزش اخلاقی بدانند اگر یک حکومت ارزشهایش این طور ارزش باشد که ارزش اسلامی باشد بخواهد خدمت به نوع خودش بکند خودش را خدمتگزار بداند، اگر دیدش این باشد قهراً ملت با او هست و قهراً نمی تواند یک قدرت خارجی او را تحت تأثیر قرار بدهد، همیشه قدرت خارجی بخواهد بر مردم مسلط شود این بالاتریها را می ترساند آنها هم از باب اینکه تمام توجهشان به این بود که در بین ملت قدرتمند باشند، دارای یال و کوپال باشند، آنها تسلیم می شدند». این هم دو سه تا مدرک در بُعد اخلاق کارگزاران، یکی هم در مورد خود اسلام هست. احکام اسلام و مسأله طبقات مختلف یا عدالت اجتماعی یا توزیع درآمدها «اگر احکام اسلام پیاده بشود و مستضعفین به حقوق خودشان برسند تمام اقشار ملت به حقوق خودش می رسد، ظلم و جور ریشه کن می شود، در جمهوری اسلامی زورگویی نیست، استقلال هست؛ همه اقشار ملت در جمهوری اسلامی باید در وضع خوبی از نظر اقتصادی باشند. اسلام طبقه ای را بر طبقه دیگر ترجیح نداده است. اسلام گرایش مادیگری ندارد. اسلام تمام طبقات را مساوی دانسته است، فقط به تقوا مردم را ترجیح داده است». من یک خلاصه ای از چند سند آوردم در ابعاد مختلف نگرش امام، مسأله مهمی که اینجا مطرح می شود این است که آیا اسلام تناقض بین تقدیرگرایی را و فعالیت جدی در صحنه اقتصادی را توانسته است حل بکند یا نه؟ آیا تقدیرگرایی در اسلام مانع رشد جوامع اسلامی می شود؟ دانشمندان بسیاری به این مسأله پرداخته اند. عده ای گفته اند: جوهره اصلی اسلام مخالف با تمدن و فعالیت اقتصادی است؛ عده ای دیگر به ‏


کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 254
‏شدت در مقابل این اظهارنظر ایستاده اند و حرفهای بسیار منطقی ارائه کرده اند. از جمله یکی از اینها کسی هست به اسم آقای «کاهن» اسلام‏‏ ‏‏شناس برجسته ای هست می گوید که: تقدیرگرایی به مفهوم نیرویی که انسان را به سمت انفعال سوق می دهد با جوهر و ذات اسلام بیگانه است، یعنی که یک نیروی تقدیری که در ذهن مسلمانها بیفتد و آنها را از فعالیت به انفعال بکشاند و از صحنه زندگی دور کند این با جوهر اسلام بیگانه است، اسلام چنین نگرشی ندارد، اسلام به چنین نیرویی اعتقاد ندارد. یکی دیگر از همین دانشمندان غرب است ـ که من مخصوصاً خواستم بیشتر استنادات به دانشمندان غرب باشد تا برای برخی از روشنفکرها که نظریات یک طرفه غربزده ها را زمزمه می کنند ثابت کنم که اینطور نیست که ما مسلمانها اعتقاد به یک اسلام انقلابی داشته باشیم؛ بلکه محققین غرب هم هستند که به توانایی اسلام در ایجاد شکوفایی در زندگی انسان عنایت کرده اند و تحقیق کرده اند ـ که می گوید «پیامبر اسلام با تقدیرگرایی از نوع ایدئولوژی قبل از اسلام مقابله می کرد در حالی که وی یک فردی عمیقاً مذهبی بود پدیده های زمینی را به عنوان محصول یک فعل و انفعال خدایی و انسانی تشبیه می کرد. پدیده هایی که در زندگی انسان اتفاق می افتاد، این را در عین حال که به اراده الهی ربط می داد، به زندگی انسان و تصمیم گیری انسان هم ربط می داد؛ اگر علل الهی را برای او می شمارد علل انسانی و اجتماعی را هم یک پدیده زمینی و یک پدیده اجتماعی و انسانی ذکر می کرد. بنابراین برخی از اسلام‏‏ ‏‏شناسان غربی در نهایت به نتایجی رسیدند که جوهر اسلام، یک جوهر انقلابی است. از بیانات حضرت امام به طور کامل روشن بود که تقدیر الهی و فعالیت اجتماعی ترکیب شده است، وقتی امام تولید و کار در کارخانه را خدمت به خلق و خدمت به یک ملت که مورد ظلم و ستم قرار گرفته است، تعبیر می نماید و آن را یک عبادت و یک جهاد می داند، ایشان پر انگیزه ترین تعبیری را به کار برده که اندیشمندان توسعه تا به حال از آن نتوانسته اند قویتر طرح کنند. هیچ بنیانگذار نهضت اجتماعی و هیچ مصلح اجتماعی نتوانسته به این خوبی ارزش و قداستی را به حضور مردم در صحنه  زندگی یا به حضور مردم در فعالیت اقتصادی بدهد که امام داده است. برداشت ما این است که ما بایستی زیربناهای کشور، زیربناهای اجتماعی و زیربناهای اقتصادی را بر اساس اندیشه های امام سامان بدهیم. ما به دو نوع می توانیم اقتصادمان را معماری کنیم، ما به دو شکل می توانیم سیاستهای دولتمان را تنظیم کنیم، دولت می تواند در یک چهارچوب ارزشی برخاسته از ‏


کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 255
‏اندیشه های امام و یا در یک چهارچوب برخاسته از اندیشه های غرب در اقتصاد مردم دخالت کند، اینکه بگوییم عدالت اجتماعی کافی نیست، غرب هم عدالت اجتماعی می گوید شرقیها هم عدالت اجتماعی می گویند، مهم عدالت اجتماعی نیست؛ مهم این است که مبنای نگرش به عدالت اجتماعی و پایه های ارزشی عدالت اجتماعی چه هست، در بیانات و اندیشه های امام مبانی نظری قوی دیده می شود که با کمک آنها می توانیم اقتصاد خودمان را سامان بدهیم؛ اگر هر راهی دیگر غیر از این راه انجام بدهیم، محصول اقتصاد در اختیارمان نخواهد بود، در پایان صحبتهایم را به این چند جمله ختم می کنم: «که هر تحولی در هر نقطه ای از دنیا اتفاق بیفتد ابتدا یک موج ارزشی خلق می کند»، مثل انقلاب ما که وقتی اتفاق افتاد، ابتدا اخلاق مردم را تغییر داد و رفتار عوض شد صحبتها و ادبیاتی که مردم در کوچه و خیابانها بکار می بردند عوض شد. یک تحول دیگر بود که یک موج ارزشی در جامعه درست کرد سازندگی در ایران یک تحول بوده در آینده هم ممکن است ان شاءالله کادر جدیدی که آمدند آنها هم یک تحول درست کنند، این تحولات در پیرامون خودشان ارزشی درست می کنند این موجهای ارزشی موج سیاسی ایجاد می کند، موج اقتصادی درست می کند و نتایج این امواج به صورت فرهنگ و تمدن در می آید یا نتیجه آن امواج فرهنگ و تمدن آن جامعه را تغییر می دهد. ‏

‏ما به دو تا حادثه مهم که با رهبری و مدیریت امام صورت گرفت نگاه می کنیم، یکی انقلاب بود و یکی جنگ بود. امام این دو حادثه مهم و این دو تحول مهم را اداره کرد. نتیجه تحول انقلاب نه تنها در بُعد موفقیتها و دستآوردهای عظیم مادی آن شگفت آور بود، بلکه از نظر تحولی که در جوانان کشور هم به وجود آورد بی سابقه بود، وقتی حادثه تاریخ انقلاب را مرور کنید، می بینید که جوانان فداکار و برومند شجاع در جامعه ساخته شدند. تحول دوم که تحول دفاع مقدس بود و با مدیریت امام صورت گرفت نتیجه و محصول فوق العاده ای دربرداشت. جوانان عاشق و علاقه مندی که به جبهه ها می‎  رفتند باید از موانع عظیمی که در مقابلشان بود عبور می کردند؛ اولین مانعی که یک بسیجی با آن مواجه بود صورت اشکبار پدر و مادرش بود وقتی پدر و مادرها برای بدرقه فرزندان خود به پای اتوبوسهای «اعزام به جبهه» می آمدند، نگاههای عاطفی آنان و نگاههای فرزندانشان چشم در چشم هم و اشکبار از لحظه خداحافظی قطع نمی شد و تا کیلومترها نگاههای همدیگر را تا محو تصاویر در پرده ای از اشک و دوری از یکدیگر تعقیب می نمودند. فرزندان که به ‏


کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 256
‏پدر و مادرهای خود علاقه مند بودند می دیدند که این اشکها از صورت پدر و مادر سرازیر است، اما بر این عاطفه غلبه می کردند؛ این جوان به جبهه می رفت به اهواز و به باختران می رسید. در اهواز بمباران بود می فهمید از این بمباران که جای خطرناکی وارد شده است، اما عقب نمی زد، می رفت جلو، از اهواز رد می شد می رسید به خط عقب جبهه آنجا آتش توپخانه می آمد، آتش خیلی سنگین‏‏ ‏‏تر بود هرچه جلوتر می رفت، می رسید تا خاکریز اول و خط مقدم، انبوهی از آتشها را می دید، حالا شب عملیات است، تاریک است کسی، کسی را نمی بیند اگر فرد بخواهد فرار بکند دهها امکان برای او هست می توانست یک جایی بخزد یا بخوابد، اما در تاریکی شب در حالی که از روبرویش دهها شهید و مجروح می آوردند او جلو می رفت. این چه نیرویی بود که این جوان را این طور جلو می برد؛ این نیرو از جماران صادر می شد، این موج ارزشی از جماران صادر می شد و روح و جان این جوان را تسخیر می کرد و او به تمام این عواطف و احساسات و تمام موانع زندگی غلبه می کرد نه تنها جوانان، آنهایی که تشکیل خانواده داده بودند هم همین‏‏ ‏‏طور بودند. پیرمردها هم همینطور بودند. همه و همه همینطور بودند، اینها مجذوب چه شده بودند، مجذوب یک موج نورانی ارزشی شده بودند که از جماران ساطع می شد و سراسر ایران اسلامی را فرا می گرفت. به امید اینکه امام بزرگوار و بنیانگذار انقلاب اسلامی همچنان مبدأ ارسال این موجها از زبان و دل و جان شاگردان و تربیت‏‏ ‏‏یافتگان مکتبش باشد تا بتوانیم شرایط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جامعه بعد از امام را مشابه «انقلاب اسلامی» و «دفاع مقدس» بسازیم. و این زمانی امکان پذیر است که ما مثل دوران امام راحلمان با به کارگیری اخلاق اقتصادی امام زیربنای اقتصادی را ـ که همان «فرهنگ اقتصادی» است ـ  پایه ریزی کنیم در چنین شرایطی ایران به شکوفاترین کشور جهان تبدیل خواهد شد و در کنار شکوفایی، عدالت اجتماعی در اوج خود تحقق می یابد. ‏

والسلام

‏ ‏


کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 257

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات هشتمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 258