خاطراتی از سیره عملی امام

خاطراتی از سیره عملی امام

سخنرانی سرکار خانم دبّاغ(سخنران اختتامیه) 

أعوذ بالله من  الشّیطان الرجیم. بسم الله الرّحمن الرّحیم و الحمد ... رب العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطیبین الطاهرین و لعنة علی اعدائِهِمْ اجمعین الی یوم الدین.

‏درود و سلام و صلوات نثار روح پرفتوح امام راحلمان، آن معشوق قلبهای عاشق حق و حقیقت؛ و بر همۀ آنانی که از بدو اقتدا کردند؛ چه آنهایی که جانشان را در طبق اخلاص گذاشتند و به حسین زمانشان ارزانی داشتند، و چه آنانی که با نثار عضوی از بدن خویش امروز شهیدان شاهد و ناظری بر اعمال و رفتار ما هستند. با عرض سلام و تسلیت به پیشگاه مقدّس آقا امام زمان(عج) و ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای، و همۀ شما خواهران و برادران عزیز و بزرگواری که در این سه نشست، زحمت خستگی و گرمای مکان را به جان خریدید؛ ساعتها نشستید و به مطالب و مقالات متنوّع و مختلف ارائه شده، گوش فرا دادید. ‏

‏امیدوارم که این زحمات مورد عنایت و رضایت باری تعالی قرار گیرد و ان شاءالله همۀ ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 307
‏ما را تا دست یافتن به مقام و منزلتی که زندگی و مرگمان نیز مرضی رضای او قرار گیرد، دستگیری و یاری کند. ‏

‏بنده با توجّه به کمی وقت و طولانی شدن برنامه ها نمی خواستم که مصدّع اوقات شوم؛ امّا اینکه عزیزان – به خصوص خانمها – مکّرر پیغام می دادند و جویا می شدند که فلانی چرا صحبت نمی کند؟ انگیزه ای شد تا در اینجا حضور یابم و مراتب سپاسگزاری خود را از امام جمعۀ محترم و نمایندۀ ولی فقیه، و نیز استاد محترم این خطّه اعلام نمایم. همچنین از زحمات تمامی برنامه ریزان و عزیزانی که در برپایی این همایش، بی هیچ دریغ و مضایقه ای از جان و وقت خویش گذشتند، قدردانی می نمایم. برادری تلفنی می فرمود: باور کنید که در طول این دو هفته من در هر شبانه روز، کمتر از 3تا 4 ساعت استراحت داشتم و بقیّه اوقات مشغول برنامه ریزی و سایر کارهای مربوط به همایش بودم. ‏

‏امید است که این زحمات مورد رضای خداوند متعال قرار گیرد و همان طور که خداوند تاکنون به سبب این تلاش و کوششها ما را یاری و دستگیری کرده  است، ان شاءالله در آینده نیز چنین خواهد بود از عنایتها و امدادهای غیبی اش در مسائل مختلف بهره مند خواهیم شد. ‏

‏جمعیّت زنان جمهوری اسلامی ایران – که برخی از اعضای بیت حضرت امام(ره) در رأس آن قرار دارند، بر این باور است که ابعاد مختلف شخصیّت آن حضرت، آنگونه که باید و شاید، شناخته نشده است. رهبر معظّم انقلاب نیز در ملاقاتی که چند سال پیش با ایشان داشتیم، همین دیدگاه را مطرح فرمودند. از مقالات و موضوعاتی نیز که در این سه نشست ارائه شده و باید منتشر شود و در اختیار همگان قرار گیرد، چنین نظری استنباط می شود. ‏

‏البتّه در این زمینه ادّعا زیاد است. در جامعه مدعیانی هستند که امام را شناختند و  یروان محض و رهروان راه او هستند؛ افراد زیادی هم وجود دارند که مدّعی پیروی از حضرتش می باشند؛ ولی به محض اینکه وارد زندگی شان بشویم و ناظر رفتار و کردارشان ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 308
‏باشیم، بین سیرۀ زندگی آنها و سیرۀ امام آنقدر فاصله می بینیم که باعث تأسف و  تأثر می شود. ‏

‏با توجّه به این مسائل جمعیّت زنان جمهوری اسلامی ایران بر این باور است که با برپایی سمینارها و همایشها در شهرهای مختلف کشور بستری را فراهم سازد تا افراد با ایده ها و افکار مختلف آنچه که راجع به امامشان فهمیدند و از کردار، نوشته ها و سخنان ایشان استنباط کردند، مطرح نمایند. البتّه تلاش شده است که مجموعۀ مقالات هر کدام از این همایشها تا فرا رسیدن همایش سال آینده، به چاپ برسد. همان طوری که اکنون در نهمین سال رحلت آن پیر فرزانه، مجموعۀ مقالات هشتمین همایش را تحت عنوان سیرۀ نظری و عملی حضرت امام(ره) چاپ و منتشر کرده ایم و اکنون در اختیار شما عزیزان می باشد؛ و امیدواریم که توفیقی حاصل شود تا بتوانیم مقالات همایش نهم را نیز به چاپ برسانیم تا انشاء الله و به فضل خدای رحمان آنچه که باید در تاریخ و در حافظۀ ملّت، باقی بماند در این کتابها ثبت و ضبط شود؛ و از طریق ملّت و پیروان راستین امام به نسل آینده برسد. ‏

‏بنده برای تبیین اینکه می گویم بسیاری از ما امام را نشناختیم و صرفاً ادّعای شناخت داریم، دو، سه خاطره نقل می کنم. امیدوارم که حُسن ختامی برای این همایش باشد و همه با ذائقه ای شیرین و بهره گیری مناسب این مجلس را ترک کنیم. ‏

‏خاطرۀ نخست مربوط است به توجّه حضرت امام به مسائل ریز و درشت در محیط خانه و خانواده و اتفاقاتی که در اطرافشان رخ می داد. اینطور نبود که به دلیل دل مشغولی به کارهای بزرگ و وظیفۀ سنگین رهبری امّت اسلامی، از کارهای کوچک چشم پوشی کنند؛ مسائل جزئی را که در جوانب زندگی و اطراف حضرتشان در جریان بود، نادیده بگیرند و یا بی توجّه از کنار آن بگذرند. ‏

‏در ماه محرّمی که در «نوفل لوشاتو» بودیم، یکی از آقایان پول دار بازاری به آنجا آمدند. ایشان پیشنهاد کردند که به مناسبت ایام دهۀ عاشورا، گوسفندی تهیّه و ذبح کنیم و آبگوشتی فراهم کنیم تا کسانی که به اینجا می آیند به مناسبت ایّام شهادت آقا امام ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 309
‏حسین(ع) از آن استفاده کنند. ‏

‏این پیشنهاد در حالی مطرح می شد که در نوفل لوشاتو ناهار و شام هر کدام از ما یک عدد تخم مرغ، یک نصفه نان فرانسوی و نیمی از یک عدد گوجه فرنگی بود، در آنجا از میهمانان هم به همین نحو پذیرایی می کردیم. بنده آنقدر از فروشگاههای این ده – نوفل لوشاتو – تخم مرغ خریده بودم که وقتی خبرنگاران می آمدند، اوّلین سؤالشان این بود که در مذهب و مکتب شما تخم مرغ سمبل و نماد چه چیزی است؟ تصوّر می کردند که سمبل انقلاب ما تخم مرغ است و به همین دلیل زیاد از آن استفاده می کنیم! ولی حقیقت این بود که تخم مرغ ارزانترین چیزی بود که در آنجا برای تغذیه یافت می شد.‏

‏حضرت امام(ره) نیز که بنده به مدت چهار ماه و شانزده روز برای ایشان ناهار می پختم، جز مقدار کمی آبگوشت چیز دیگری میل نمی کردند و شبها غذای حاضری میل می فرمودند. حتی روزی که چهار نفر میهمان داشتند، همان مقدار آبگوشتی که برای خودشان پخته بودم، به پنج قسمت تقسیم کردند و از میهمانانشان پذیرایی نمودند.‏

‏.... و حالا این همه تجملاّت و میهمانیهای کذایی! یک نمونه اش این است که وقتی فلان آقا می خواهد به جایی برود، غذا اینگونه باشد؛ لباس اینطور و رختخواب و اتاق آنطور باشد و الی آخر!‏

‏در چنان شرایطی آن آقا به آنجا تشریف آورده بودند و دلشان سوخته بود به حال اطرافیان امام که در طول این مدّت نان و تخم مرغ می خوردند و تصمیم گرفت که به آنها نان و آبگوشتی بدهد. ‏

‏خانه ای که در اختیار ما قرار داده بودند و حضرت امام نیز در باغ و حیاط آن نماز می خواند و سخنرانی می کرد، مال دکتری بود و محوطۀ خیلی باز داشت. همان باغ سیبی که حضرت امام در یکی از عکسها به یکی از درختهای آن تکیه داده اند و شما حتماً آن عکس را دیده اید. البتّه همۀ خانه های آن ده بسیار بزرگ بودند و در زمینهای اطراف خانه ها نیز زراعت می کردند. ‏

‏گوسفند خریداری شده را به باغ آوردند. حاج احمد آقا ایراد گرفتند و فرمودند: این کار ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 310
‏یعنی ذبح گوسفند اینجا صورت نگیرد. آقایان با خودشان قرار گذاشتند که در غیاب حاج احمدآقا گودال کوچکی حفر کنند و سر گوسفند را ببرند. البتّه من می دانستم که حضرت امام(ره) اعتراض می کنند. ‏

‏زیرا یک روز وقتی نتوانستم گوشت حلال تهیّه کنم تا برای امام غذا پخت کنم، از یکی از برادرها خواستم تا مرغ زنده ‏‏‎‏‏ای خریداری کند.  در انتهای باغ سر مرغ را بریدم و با مقداری از گوشت آن برای ایشان غذا پختم. وقتی امام سر سفره نشسته بودند، نوه شان گفت: آقا! امروز غذا، خوردن دارد برای اینکه خود خواهر طاهره سر مرغ را بریدند. ‏

‏امام هیچ جوابی ندادند. وقتی بعد از ناهار برای شستن دندانهای مبارکشان به آشپزخانه تشریف آوردند، فرمودند: دیگر از این کارها نکنید؛ این کارها برای انسان قساوت می آورد. ‏

‏با این زمینه قبلی، می دانستم که امام ناراحت می شوند. وقتی گوسفند را سربریدند، همسایه ها دیدند و به شهردار شکایت کردند که در اینجا کار خلاف قانون انجام شده است. شهردار نیز برای حضرت امام نامه ای نوشت. امام همۀ آقایانی را که در آنجا کار می کردند، احضار فرمودند، وقتی همه جمع شدند، امام نامه را به یکی از حاضرین که با زبان فرانسوی آشنا بود، دادند و ایشان نامه را خواندند. حضرت امام فرمودند: می دانید خلاف قانون مملکتی کار کردید که دارند از شما بعنوان میهمان پذیرایی می کنند؟ باید نامه بنویسید و همه تان عذرخواهی بکنید و همچنین  توبه کنید. ‏

‏وقتی که عمل کردن برخلاف قانون یک مملکت کفر، خلاف و غیرشرعی است، در جمهوری اسلامی چطور؟! امام فرمودند: گذشتن از چراغ قرمز در جمهوری اسلامی مثل ترک نماز است. ‏

‏در جمهوری اسلامی به دلیل اینکه حکومت، اسلامی است، هر کار خلاف قانون که انجام بدهی، خلاف شرع و گناه محسوب می شود. ‏

‏حالا چقدر به قانون  اهمیّت می دهیم و تابع آن هستیم؟! خدا نکند قانون بخواهد از ما مالیات بگیرد؛ یک موقعی از زمینهایمان چیزی بگیرند؛ یک ذرّه از نظر مسائل مادی دچار ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 311
‏مشکل شویم، آن وقت با هزار جور سفسطه بازی شانه خالی می کنیم؛ به هزار در می زنیم تا بالاخرۀ یک عالمی، یک نفر روحانی یا یک پیش نماز مسجد، راه فراری به ما نشان بدهد و بگوید: آقا عیبی ندارد. حالا که تو خمس می دهی دیگر مالیات نده! ولی امام می فرمایند: حتّی اگر در کشور کفر هم کاری خلاف قانون انجام بدهی، خلاف شرع عمل کردی و باید هم از آنها عذرخواهی کنی و هم توبه نمایی. ‏

‏ما چقدر امام را شناختیم؟ دیروز حاج آقا زرندی در مورد نماز و حسّاسیّت حضرت  امام در این مورد صحبت کردند. من نمی خواهم تنها در مورد نماز صحبت کنم به خاطر اینکه حاج آقا در این مورد اشاره کردند. من می خواهم بُعد دیگری از بینش حضرت امام را بیان کنم. ‏

‏پلیس نوفل لوشاتو سه محافظ برای حضرت امام تعیین کرده بود. هنگامی که امام برای اقامۀ نماز می آمدند، یکی از آنها داخل ماشین می نشست و دو نفر دیگر تا کنار چادر، امام را همراهی می کردند. وقتی امام وارد چادر می شدند، آن دو نیز می رفتند و بعد از پایان نماز برمی گشتند. نفر سوّمی که می بایست از حضرت امام محافظت کند، بنده بودم؛ چه به هنگام نماز و چه در داخل و خارج بیت. ‏

‏وقتی از چادر وارد منزل می شدیم در فاصله ای که امام داخل اتاق می شدند تا عبا و لبادّه شان را بردارند، من سفره و وسایل غذا را از آشپزخانه به اتاق می بردم. این کار چهار، پنج دقیقه و بعضی وقتها حتّی دو دقیقه طول می کشید؛ چون همه چیز آماده بود و فقط لازم بود قابلمه را داخل سینی بگذارم و به اتاق ببرم. مگر فاصلۀ آشپزخانه تا اتاق چقدر بود؟! خیلی کم. با این حال وقتی که وارد اتاق می شدم، می دیدم حضرت امام قرآن باز کردند و مشغول قرائت قرآن هستند. مدتی این مسأله ذهنم را مشغول کرده بود تا اینکه روزی به امام عرض کردم: حاج آقا! شما که سراپای وجودتان قرآن عملی است، دیگر چرا اینقدر قرآن می خوانید؟ ایشان مکثی نموده، فرمودند: هر کس بخواهد از آدمیت سردربیاورد و آدم بشود باید دائم قرآن بخواند. ‏

‏حالا اگر به قول برادرمان، ایشان در ماه مبارک رمضان سه بار قرآن ختم می دادند، به ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 312
‏نظر من آن حضرت در طول سال نیز چندین بار این کار را انجام می دادند. ‏

‏ایشان نسبت به مسائل مختلف دقّتهای خاص داشتند. در یکی از صحبتهایم نقل کردم که همسر حاج احمد آقا و یکی از نوه های امام از عروسی تشریف می آورند. وقتی می بینند حضرت امام در اتاق نشسته است، از فرصت استفاده کرده، برای عرض سلام خدمت ایشان می رسند تا بعداً مزاحم وقت نماز آقا نشوند. ‏

‏وقتی که در اتاق نشسته بودند. این خانم می گویند، پیراهن خانم فلانی به پای بقیه نمی رسد، امام می فرمایند: چرا حرف پیراهن مردم را می زنید، مگر خودتان پیراهن ندارید؟! در مورد پیراهن خودتان حرف بزنید. ‏

‏قدیمها می گفتند زنها غیبت می کنند، ولی من قسم می خورم که غیبت کردن مردها بیشتر از خانمها شده است. حتی کار به شایعه پراکنی و تهمت زدن رسیده است. هر کسی پشت سر دیگری به تهمت زدن می پردازد و مسائلی را مطرح می کند که از هر ده مورد آن، شاید یکی هم صحت نداشته باشد؛ اما با این کار آبرو و حیثیت افراد را به بازی می گیرند. ‏

‏من برای کاری به محضر امام شرفیاب شدم. موضوع از این قرار بود که فرزندان یکی از آقایان که در اوائل انقلاب امام جمعۀ همدان بود، از زمرۀ منافقین بودند و آن آقا نیز دقیقاً از فرزندانش پشتیبانی می کرد. بنده که در آن زمان مسئولیت حفظ و حراست از منطقه را بر عهده داشتم، خدمت امام رسیده، عرض کردم: حاج آقا! تکلیف مرا معلوم کنید. ‏

‏فرمودند: چه اتفاقی افتاده؟!‏

‏عرض کردم که شما نمی گذارید راجع به کسی در نزد شما حرف بزنیم. ‏

‏فرمودند: تا چه کسی باشد!‏

‏عرض کردم که آقای فلانی امام جمعۀ همدان اینطور و اینطور هستند. فرمودند: اطلاعاتی برایم آوردند ولی شما توضیح کافی بدهید. ‏

‏وقتی توضیح می دادم، ایشان تا آنجایی که قضیّه برایشان روشن بشود و یقین حاصل کند که آیا گزارشهایی که از قبل رسیده است، دقیقاً همان چیزهایی است که ما در سپاه به آن رسیدیم یا نه؟ با صبر و حوصله گوش دادند و بعد فرمودند؛ دیگر بس است. ایشان ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 313
‏دیگر  اجازه ندادند که حتیّ یک کلمه گفته شود. ‏

‏عزیزان! برادران و خواهران بزرگوارم! بیایید امام شناسی مان را کامل کنیم. فکر می کن  اگر مردم صدر اسلام نیز، رسول الله را دقیقاً شناخته بودند، بعد از رحلت ایشان، با آن پیشانیهای پینه بسته خود، دنبال آن خطاها و جریانات غلط نمی رفتند. آن دیگران بر روی حسین بن علی(ع) شمشیر نمی کشیدند و دسته ای دیگر گول تیر باران جنازۀ امام حسن مجتبی(ع) را نمی خوردند.‏

‏بنابراین اعتقادم بر این است. همان طور که رهبر معظّم انقلاب نیز مثل شمعی می سوزد تا من و تو بفهمیم که اشکال و ضعف این انقلاب در کجاها بوده که این مشکلات برای جوانان، زنان و کسبۀ ما بوجود آمده است. ‏

‏وارد دکّانی شدم و پرسیدم: آقا کره دارید؟ پاسخ داد: نه! هنگامی که از مغازه بیرون آمدم، دیدم خانمی که رویش را مثل من نگرفته بود، داخل مغازه رفت و در  حالیکه کره خریده بود، برگشت، گوشه ای ایستادم و از کسی که همراهم بود خواستم از مغازه دار بپرسد که کره دارد یا نه؟ گفت: بله!‏

‏داخل مغازه شدم و به مغازه دار گفتم الآن به تعزیرات تلفن می کنم تا تکلیفت را روشن سازند. گفت: اینطور که تو رویت را پوشاندی، من از کجا بدانم که مأمور نیستی!!‏

‏چرا باید در این جامعه مسائل اینطور مطرح شود؟ برادر روحانی عزیزی که در این مجلس هستید، شماها باید تکلیف را مشخص کنید. ببینید امام راجع به حوزه و دانشگاه چه گفته اند؟ ببینید امام در وصیتنامه شان در رابطه با این اتحّاد و اتّفاق و دادن این بینش به من و شما چه فرموده اند؟‏

‏این انقلاب، انقلابی نیست که به سادگی به دست من و شما رسیده باشد. این امام هم کسی نیست که فکر کنیم ده سال، پنجاه سال یا یکی، دو قرن دیگر نظیرش خواهد آمد. مگر ممکن است؟! هزار و چهارصد سال از بعثت پیامبر اکرم(ص) می گذرد؛ انسانهایی در دامان چهارده معصوم رشد کردند و از این مکتب بهره گرفتند و تکامل یافتند. تکامل یافتۀ همۀ آنها همین موجود عزیزی بود که امام و رهبر من و تو شد، و ما را از خواب ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 314
‏خرگوشی غفلت نجات داد و به ما بیداری و بصیرت بخشید. ‏

‏برای  اینکه نسلهای آینده را سرزنش و توبیخ نکنند و بر ما لعنت نفرستند، باید بیدار شویم؛ چیزهایی که این عزیزان در مقالاتشان نوشته اند، چه در رابطه با مسائل زنان و چه در مورد مسائل معنوی، عملکرد و  دیدگاههای حضرت امام، بشناسیم. ترس و واهمه را کنار بگذاریم و به جوانان بگوییم که ممکن است در هر قشر و جمعی مشکلاتی باشد، امّا حقیقت چیزی است که امام بر طبق آن  عمل فرموده است و آن نیز قرآن، سنّت رسول الله و سیرۀ معصومین است. امروز رهبر معظّم  انقلاب دل می سوزاند و نگران این قضیّه است. رئیس جمهور محترم به گونه های مختلف پیاده می کند.‏

‏برادران و خواهران عزیز! این جوانان نه اسرائیلی هستند و از اسرائیل آمده اند و نه آمریکایی هستند و از امریکا آمده اند. بچّۀ من و تو هستند؛ بچّۀ خواهر و پسر عمو و دختر خالۀ ما هستند. حقیقت این است که ما کوتاهی کردیم. به خاطر عدم آگاهی در برخوردهای صحیح و منطقی با نسل جوان این مشکلات را به وجود آورده ایم. ‏

‏بیایید تا بشناسیم که امام چگونه عمل کرده؛ چگونه حرکت می کرده است که وقتی می فرمود حصر آبادان باید شکسته شود، حصر خرمشهر باید شکسته شود، از آن جوان سیزده ساله تا آن پیرمرد نود ساله سراز پا نمی شناختند. ‏

‏لذا بررسی رهبری امام و سیرۀ عملی و نظری ایشان در رابطه با مسائل مختلف در این نشست و همایش نهمین سال رحلت آن پیرفرزانه به اتمام نمی رسد و ان شاءالله ما در سال آینده این برنامه ها و موضوعات را دنبال خواهیم کرد؛ ولی اینکه در کدام نقطۀ کشور برگزار خواهد شد، باید مورد بررسی قرار گیرد. ان شاءالله و با یاری مسئولین، برنامه ریزان، ائمۀ محترم جمعه و مساعدت شما ملّت عزیز در  انجام این وظیفه، ثابت قدم خواهیم ماند.‏

‏در پایان عرایضم لازم می دانم که از طرف خودم و جمعیّت زنان جمهوری اسلامی ایران، از عزیزانی که در برپایی این همایش قبول زحمت فرمودند، سپاسگزاری کنم. حتماً حاج آقا زرندی و آقای شورانگیز نمایندۀ استاندار محترم، نیز از این بزرگواران قدردانی خواهند کرد. بنده نیز از آقای مقیمی استاندار محترم، برادرمان آقای شورانگیز که زحماتی ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 315
‏شبانه روزی را متحمّل گشتند، و همچنین از بیت محترم آیت الله زرندی سپاسگزاری می کنم و نهایت قدردانی خود را از بقیّۀ عزیزانی که از استانداری و ادارات مختلف، صدا و سیمای مرکز کرمانشاه، سازمان تبلیغات اسلامی، عزیزان نیروی انتظامی – که ما همه در هر کجای کشور که سمینارمان برگزار می شود مزاحم گروه سرودشان هستیم و بخصوص عزیزان کمیسیون بانوان استانداری که در برگزاری این همایش ما را یاری نمودند، اعلام می دارم. ‏

‏از عزیزانی که مقالاتی به این همایش ارائه نمودند، چه آنهایی که مقالات خود را قرائت نمودند و چه آنهایی که فرصت نشد مقالات خود را بخوانند؛ و همچنین عزیزانی که مقالات آنها از طرف هیأت علمی پذیرفته نشد، سپاسگزاری می کنم. ‏

‏از برادران عزیز و بزرگواری که قبول زحمت فرمودند و از راههای دور و نزدیک، تهران، همدان و شهرستانهای مختلف استان، در این همایش حضور یافتند، تشکّر و قدردانی می کنم. ‏

‏پروردگارا! تو را به جان حضرت مهدی(عج) و به زهرای عزیز، که می دانم در پیشگاهت بسیار محبوب است – ما را یک آن به حال خودمان وامگذار.‏

‏قَسَمت می دهم به جان این دو بزرگوار و به حقّ روح مطهّر حضرت امام(ره) ما را مغبوض امام و شهدا قرار مده!‏

‏خداوندا! فرج آقا، امام زمان را نزدیک بگردان و سکان کشتی انقلاب را به دست مبارک رهبر معظّم انقلاب به حضرت مهدی(عج) برسان!‏

‏بارالها! به جان زهرای عزیز سوگندت می دهم، تمام کسانی که در این سمینار – که به نام یکی از محبوبهای تو برگزار شد – قدمی برداشتند و زحمتی کشیدند، عزیزان فیلمبردار و عکّاس و تمام آنهایی که آمدند؛ رفتند؛ قلم زدند و کار کردند، قدمهایشان را در صراط نلرزان.‏

‎ ‎

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 316