خودمدیریتی و خودسازی در اندیشه امام خمینی(قدس سره)

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

خود مدیریّتی و خودسازی در اندیشه امام خمینی(قدس سره)

 دکتر عزت الله فرشادفر

‏«سازندگی روحی مقدم بر همه سازندگیها است. جهاد سازندگی از خود افراد باید شروع بشود و خودشان را بسازند و با شیطان باطنی جهاد کنند که این جهاد منشأ جهادهایی است که بعد واقع می شود و انسان تا خودش را نسازد، نمی تواند دیگران را بسازد و تا دیگران ساخته نشوند، نمی شود که کشور ساخته بشود.»‏‎[1]‎

‏با مروری گذرا بر سخنان امام خمینی(ره) این نکته را می توان دریافت که هر چه به زمان حاضر نزدیکتر می شویم، تکیه روی مسائل عرفانی، اخلاقی و تزکیه نفس مشهودتر است. اهمیت دادن به این نکته نشانۀ آن است که در شرایط کنونی، اساسیترین و مهمترین مسأله برای تداوم و تحکیم انقلاب و جمهوری اسلامی، تقویت ایمان و تزکیه نفسِ بیشتر در پرتو یاد خداست. این روند دقیقاً مطابق با همان روش پیامبر اسلام(ص) است که پس از فراغت از جهاد با دشمنان بیرونی و پیروزی بر آنها، روی جهاد اکبر یعنی مبارزه با نفس و تزکیه درونی تکیه می فرماید و مدال شجاعت برتر را به کسانی اعطا می کند که در صحنه ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 275
‏نبرد درونی پیروز می شوند ‏«اَشْجَعُ النّاس مَنْ غَلَبَ هَواهُ».‏ در همین ارتباط اولین حدیثی که در کتاب چهل حدیث حضرت امام(ره) مورد بحث قرار می گیرد مربوط به جهاد اکبر و خودسازی است. ‏

‏«امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که حضرت، لشکری را برای جهاد بیرون فرستادند، پس چون برگشتند فرمودند: ‏

‏«‏مَرْحَباً بَقَوْمٍ قَضَو الجِهادَ الأصْغَر، و بَقِی عَلَیْهِمُ الْجِهٰادَ الأکْبَرُ. فَقیلَ یٰا رَسُولَ اللهِ: مَا الْجِهٰادُ الأکْبَرُ؟ قٰالَ: جِهٰادُ النَّفسِ‏» یعنی: آخرین بار به گروهی که بجای آوردند جهاد کوچک را، به جای ماند بر آنها جهاد بزرگ، گفته شد ای پیغمبر خدا، چیست جهاد بزرگ؟ فرمود: جهاد نفس است.»‏‎[2]‎

‏بنابراین برای خنثی سازی موج جدید و عظیم تهاجم فرهنگی، تأکید بر الگوپذیری از سیره علمی و عملی امام خمینی(ره) در سطوح مختلف فردی و اجتماعی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اگر جوانان ما با الگوی تصمیم گیری امام خمینی(ره) بویژه در موضوع خودشناسی و خودسازی، آشنا و مأنوس شوند و آن را نصب العین زندگی خویش قرار دهند و خمینی وار، نیرومند، مستقل و مهذب زندگی کنند، خمینی وار بیندیشند و خمینی وار رفتار نمایند، جامعه ما از بیم و خطر این موج عظیم شبیخون فرهنگی در امان می ماند. ‏

‏از آنجایی که حضرت امام خمینی(ره) شخصیّتی است دارای ابعاد و جنبه های گوناگون یک انسان کامل، لذا تجسم عینی تمام ضوابط و معیارهای مکتبی خرد و کلان است و تمام حرکات و سکنات ایشان، ترجمه آیات، روایات و سنّت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(س) بوده که نتیجۀ حدود یک قرن تعلیم و تعلّم، تزکیه و تهذیب از یک سو، و فراگیری و تدریس شاخه های مختلف علوم اعم از فلسفه، عرفان، اخلاق و فقه و اصول از سوی دیگر می باشد؛ از این جهت، الگو قرار دادن و الهام گیری از این مرد خدا و توجّه به این بحر عمیق، بر همه رهروان و پویندگان راه آن حضرت بر همگان فرض و لازم است. ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 276
‏امام خمینی(س) و حوزه های مختلف معرفت دینی ‏

‏مسأله خودسازی و جایگاه آن در مکتب اسلام، با توجّه به ابعاد وجودی انسان مورد توجّه قرار می گیرد. معرفت دینی و مکتب اسلام در یک نگاه کلی به سه جزء بینشها، گرایشها و کنشها یا اعتقادات، اخلاقیات و احکام که متناسب با مراتب وجود انسان، یعنی خصوصیات شناختی، عاطفی و رفتاری، طبقه بندی می شود. این قالب سه گانه در کتب و آثار مختلف امام خمینی(ره) مورد توجّه قرار گرفته است و خودسازی و خود مدیریّتی حضرت امام نیز با توجّه به این ابعاد سه گانه صورت گرفته است. ‏

‏حضرت امام(قدس سره) در بیانات خود در «صحیفه امام» و نیز در کتاب اخلاقی «چهل حدیث» از این تقسیم بندی معارف دینی برای تربیت انسان استفاده کرده، و برای تحلیل ابعاد وجودی انسان از یک استدلال عقلی و یک دلیل نقلی بهره جسته اند. ‏

‏1- دلیل عقلی‏

‏«بدانکه پیش از این ذکر شد که انسان به طور اجمال دارای سه نشئه و صاحب سه مقام و عالم است: اوّل نشئه آخرت و عالم  غیب و مقام روحانیت و عقل؛ دوم نشئه برزخ و عالم متوسط بین العالمین و مقام خیال؛ سوّم نشئه دنیا و مقام ملک و عالم شهادت؛ و از برای هر یک از این [ها] کمالات خاصی و تربیت مخصوصی است و عملی است مناسب با نشئه و مقام خود، و انبیا – علیهم السّلام – متکفل دستور آن اعمال هستند. پس، کلیه علوم نافعه منقسم شود به این سه علم. یعنی علمی که راجع است به کمالات عقلیّه و وظایف روحیّه، و  علمی که راجع به اعمال قلبیّه و وظایف آن است، و  علمی که راجع به اعمال قالبیه و وظایف نشئه ظاهرۀ نفس است».‏

‏2- دلیل نقلی‏

‏حضرت موسی بن جعفر(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل می کند که فرمود: ‏اِنَّما الْعِلمُ ثَلاثَةٌ: آیةٌ مُحْکَمَةٌ اَوْ فَریضَةٌ عٰادِلةُ اَوْسُنَّةٌ قٰائمةٌ‏» یعنی: «همانا علم به سه نوع  است: آیه محکمه ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 277
‏(علوم عقلیه و عقاید حقه معارف الهی) فریضۀ عادله (علم اخلاق و تصفیۀ قلوب) و سنت قائمه (علم ظاهر و علوم آداب قالبیه) سپس دربارۀ خصوصیات هر یک چنین می فرماید: ‏

‏«الف- علمی که راجع به کمالات عقلیه و وظایف روحیه می باشد که تقویت و تربیت عالم روحانیت و عقل مجرد را کند و متکفل این علم، پس از انبیا – علیهم السلام – فلاسفه و اعاظم از حکما و اصحاب معرفت و عرفان هستند. ‏

‏ب- علمی که راجع به تربیت قلب و ارتیاض آن و اعمال قلبیه است، علم به منجیات و مهلکات خلقیه است؛ یعنی علم به محاسن اخلاق و کیفیت محاسن اخلاق و کیفیت تحصیل آنها و نیز در جهت مقابل آن، علم به قبایح اخلاق و کیفیت تنزه از آنها، و متکفل این علم نیز پس از انبیا و اوّلیا – علیهم السلام – علمای اخلاق و اصحاب ریاضات و معارفند.‏

‏ج- علمی که راجع به تربیت ظاهر و ارتیاض آن  است و متکفل آن، علم فقه و مبادی آن، علم آداب معاشرت و تدبیر منزل و سیاست مُدُن است که پس از انبیا و اوصیا(ع) علمای ظاهر و فقها و محدثین متکفل آن هستند.»‏‎[3]‎

‏گفتار دیگر ایشان در جمع نمایندگان انجمن های اسلامی مدارس است که در آن هر مسلمانی را مشروط به داشتن عقاید اسلامی، اخلاقی اسلامی و اعمال اسلامی می دانند: ‏

‏«اسلام ابعاد مختلفی دارد که اگر یک نفر یا یک جمع بخواهند واقعاً مسلم باشند، باید تمام ابعاد را در نظر بگیرند. اسلام، یک بعد، بعد عقاید است... و یک بعد دیگر، اخلاق اسلامی است... چنانچه یکی از بعدهای دیگر اعمال اسلامی است... و عمل کردن به احکام اسلام است... هر کس از خودش شروع کند و عقاید و اخلاق و اعمالش را تطبیق با اسلام بدهد و بعد از اینکه خودش را اصلاح کرد، آن وقت دنبال این باشد که دیگران را اصلاح کند»‏‎[4]‎

‏بنابراین با  توجّه به شناخت امام امت(ره) از ابعاد وجودی انسان، خودسازی ایشان در سه بخش علوم فلسفه و حکمت برای تربیت و ساختن بُعد اوّل، یعنی بینشها و عقاید ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 278
‏(جهان بینی صحیح)، اخلاق و عرفان عملی برای تربیت گرایشها و بُعد عاطفی فقه برای تربیت کنشها و رفتارها صورت گرفته است؛ و لذا از همان ایّام جوانی خود را موظف می کند که با فراگیری علوم یاد شده، به تکامل مراتب وجود خود بپردازد و در همین راستا می فرمایند: ‏

‏«تعهد داشته باشید به احکام اسلام، و اخلاق اسلام و اعمال اسلامی.»‏‎[5]‎

‏هم اکنون مراتب خودسازی و خود مدیریّتی حضرت امام(ره) را تحت عنوان خودسازی علمی و خودسازی عملی، به طور مختصر و در خور گنجایش بضاعت قلیل علمی نگارنده و محدودیت مقاله مورد بحث قرار می دهد، تا چه حد از عهده این مهم برآید و الله اعلم. ‏

‏1- خودسازی علمی ‏

‏اوّلین و مهمترین بخش هر مکتب، عقاید و معارف و به قولی جهان بینی آن مکتب است که به نحوۀ نگرش آن مکتب از هستی مربوط می شود. می دانیم که انسان جزئی از نظام هستی است که خبر از آغاز و انجام آن ندارد، لذا برای استکمال گرایش فطری حقیقت جویی و علت یابی خود، می خواهد بداند از کجا آمده است، در کجا هست و به کجا می رود «‏رحم  الله امرء عَلم مِن أَین و فی أَیْن وَ إلیٰ أیْن‏». بنابراین، هر کس تفسیری از جهان دارد که همان جهان بینی اوست. طرز تفکر و بینش هر کس در وهلۀ اوّل، در اخلاق و صفات او و از آنجا در اعمال او و جهت گیری او در زندگی مؤثر است؛ یعنی طرز فکر انسان است که او را با روح و خوشبین و یا بی روح و متحجر و بی تفاوت و قسی القلب می کند. ‏

‏مثلاً از یک انسان منکر ماوراء الطبیعه نباید انتظار داشت که فکر استقبال از مرگ را در سر بپروراند و تصمیم به فداکاری بگیرد، زیرا انگیزه ای معقولانه برای فداکاری ندارد. از این رو، اوّلین مرحله خودسازی حضرت امام خمینی(قدس سره) کسب جهان بینی صحیح از طریق یادگیری فلسفه و حکمت و عرفان نظری است. برای تأیید این مطلب، ترکیبی از ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 279
‏سخنان فرزند و یار با وفای حضرت امام(ره) مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی(ره)، آیت الله جوادی آملی و کتاب نهضت امام خمینی(ره) را مورد توجّه قرار می دهیم: ‏

‏امام(ره) دو سال نزد آیت الله سید ابوالحسن قزوینی منظومۀ سبزواری را خواند و بعد اسفار را شروع می کنند و پس از چند روز می بیند که اسفار را خود می تواند مطالعه کند و به مطالبش برسد و احتیاج به استاد ندارد. درسهای عرفان از قبیل: شرح فصوص، مفاتیح الغیب و منازل السائرین را نزد آیت الله شاه آبادی خواندند و در همان موقع بر مفاتیح الغیب حاشیه زدند. علم فقه را از مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری فرا گرفتند و به درجۀ اجتهاد رسیدند. علم هیئت را از مرحوم شیخ علی اکبر یزدی، و خوش نویسی را از آقا حمزۀ محلاتی فرا گرفتند. دوران خودسازی علمی امام(ره) بین سالهای سن 27 سالگی تا سن 38 سالگی است و در همین دوران کتابهای عمیق عرفانی، اخلاقی و فقهی را از قبیل: شرح حدیث رأس الجالوت، کتاب مصباح الهدایه، کتاب اربعین، تعلیقه بر فصوص، تعلیقه بر مصباح الانس، حاشیه بر اسفار که به سرقت رفته، الرسائل، کتاب بیع، تحریر الوسیله، جهاد اکبر، شرح حدیث جنود عقل و جهل و کتاب ولایت فقیه و حکومت اسلامی را می توان نام برد.‏‎[6]‎‏ - ‏‎[7]‎

‏از خصوصیات منحصر بفرد  امام امت(ره) آشنایی وی در علوم و معارف مختلف دینی است. امام خمینی(ره) فیلسوفی بزرگ، مفسری آشنا با دقایق قرآن، اصولی متبحر، فقیهی بلند مقام و عارفی آشنا با عرفان نظری و عملی بود، و بعلاوه آشنا و عالم به زمان خویش «أَلعٰالِم بزمٰانِهِ لاتهجم علیه اللٰوبس» یعنی کسی که به زمان خویش آگاه باشد مشکلات به او هجوم نمی آورند. این جامعیت علمی، امام را قادر ساخت مسائل و معضلات جامعۀ امروز را مورد بررسی همه جانبه قرار دهد و از منظر دین برای آنها پاسخهای مناسب و درخور بیابد. اگر چه این جامعیت را ولو بندرت می توان در متفکران دیگر یافت؛ اما آنچه امام خمینی(ره) را در این عرصه از دیگر اقران خود ممتاز می سازد عبارتند از: ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 280
‏الف- هندسه معرفتی‏

‏انسجام و توازن هندسۀ معرفتی از خصوصیات امام(ره) است. بسیاری از عالمان ما نتوانسته اند میان تخصصهای مختلف علمی خود انسجام و هماهنگی ایجاد کنند. معمولاً دانشمندان حوزوی ما رأی و نظری ویژه دارند؛ اما چون به عرصه فقه وارد می شوند، رأی اصولی خود را فراموش می کنند و بر اساس آرا اصولی معمول به اجتهاد می رسند و یا در تفسیر دارای نظر و نگرشی هستند که در آرای فقهی خود از آن بهره نمی گیرند. توگویی وقتی به عرصۀ فقه وارد می شوند، تمامی یافته های تفسیری و کلامی خود را در جهان بینی و توحید و انسان شناسی فراموش می کنند. امام خمینی(ره) اینگونه نبود، انسان شناسی و جهان بینی او در کلام و تفسیر و فقه و عرفان وی متجلی بود و اینهمه را در دستگاه و منظومۀ فکری متجانس و هماهنگی نظم بخشیده بود. عدالتی را که در قرآن و نهج البلاغه می یافت، در فقه مبنای استنباط احکام قرار می داد. ‏

‏در این منظومه معرفتی، امام(ره) با استدلال و برهان خدا را شناخت، با عرفان و سیر  و سلوک به خدا پیوست، بعد از آنکه به خدا وصل شد، خلق خدا را فراموش نکرد. حال در کنار اینهمه به علم فقه مجهز شد تا بداند که در هر مرحله چگونه عمل کند و اخلاق این انسان عالم، عارف و فقیه را مهذب کرد و صیقلی داد. بعلاوه در این تعادل فکری و هندسۀ معرفتی بین شریعت، طریقت و حقیقت هماهنگی ایجاد کرد؛ و این شاخصه ای است که در دیگران نبود؛ زیرا اهل شریعت و طریقت گفتند: شریعت و طریقت منهای سیاست؛ اما امام خمینی(قدس سره) فرمود: ‏

‏«رسول الله پایه سیاست را در دیانت گذاشته است»‏‎[8]‎‏ و بعلاوه جهان بینی عرفانی خود را زیر بنای بینش سیاسی خود قرار داد و فرمود: «بیداری قدم اوّل است، اوّل قدم یقظه است، در سیر عرفانی هم یقظه اوّل قدم است، در این سیر، این هم سیر الهی و عرفانی است، بیداری اوّل قدم است و کشورهای اسلامی، ملّتهای مسلم، ملّتهای مستضعف در سرتاسر جهان، اینها بیدار شده اند».‏‎[9]‎

‏و نیز در تعلیقه بر شرح فصوص چنین فرمود: ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 281
‏«طریقت و حقیقت جز از راه شریعت حاصل نخواهند شد؛ زیرا ظاهر، راه نیل به باطن است».‏‎[10]‎

چیست دین؟ برخاستن از روی خاک تا که آگه گردد از خود جان پاک

     ‏چون شود آگه ز خود این جان پاک  جذب کوی حق شود او سینه چاک

‏در قالب چنین منظومۀ فکری، انسانی شکست ناپذیر و نیرومند بوجود آمد که هنگام خروج از عالم غیب و خودسازی، وارد عالم شهادت و رهبری شد و عالم را زیر و رو کرد. ‏

‏ب- نوآوری دینی ‏

‏علاوه بر نوآوریهای فلسفی و عرفانی که به صورت حاشیه بر کتابهای اسفار، تعلیقه بر فصوص الحکم و مفاتیح الغیب و سایر کتب دارند، آنچه بیشتر از همه جلب نظر می کند، کاری است که در محور فقه انجام دادند؛ و آن این بود که دست ولایت فقیه را که تا آن زمان مظلوم واقع شده بود گرفته، و از قلمرو فقه بیرون آورد و در جایگاه اصلی خود، یعنی در علم کلام قرار داد. آنگاه این مسأله را با براهین عقلی و کلامی شکوفا کرد. پس از این بود که ولایت فقیه در جایگاه اصلی خود یعنی علم کلام قرار گرفت و بر فقه سایه افکند و سرتاسر آن را زیر شعاع خود قرار داد و نتایج فراوانی ببار آورد که ماحصل آن، استقرار نظام مقدّس جمهوری اسلامی است. نکته ای که در اینجا باید مورد توجّه قرار گیرد، آن است که دشمن قبل از آنکه فقیه را از صحنۀ سیاست خارج کند، فقه را از صحنه سیاست خارج کرد. امام خمینی(ره) با قرار دادن ولایت فقیه در تداوم امامت، سراسر فقه را سیاسی کرد و لذا رابطه بین مقلد و مرجع را به رابطه بین امام و امت ارتقا داد و این یک انقلاب فرهنگی عظیم بود که فقه را به عرصه قانون اساسی و حکومت کشاند و در این ارتباط فرمود: ‏

‏«والله اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی کرده اند، سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه می گیرد».‏‎[11]‎

‏و یا در جای دیگر می فرماید: ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 282
‏«مسائل سیاسی اسلام، چندین برابر مسائل عبادی اش است، برای اینکه مسائل سیاسی هم عبادت است، مع الاضافه.» ‏

‏کتب اسلام، کتب فقهی اسلام، مشحون از مسائل سیاسی است، مشحون از مسائل اجتماعی است».‏‎[12]‎

‏پیرامون اهمیت این نوآوری عظیمِ حضرت امام(ره) و اهمیت ولایت فقیه، دو نمونه از جملات و نظرات ضد انقلابیون خارج از کشور در مجله سهند را می آوریم، باشد که عبرت بگیریم و پشتیبان ولایت فقیه باشیم تا آسیبی به این مملکت نرسد. ‏

‏«تشیع دایرۀ امامت را به امام دوازدهم و غایب منتهی می داند و در قرآن مقام حکومت فرع بر امامت و قائم بر ولایت است و مختص به هیچکس نیست و هر کس این لباس را به تن کند مقام امامت را غصب نموده است». ‏

‏سپس برای رواج تفکر سکولاریستی پیشنهاد می کند که: ‏

‏«آن دسته از احزاب و سازمانهای اسلامی و صاحب نفوذ را باید تقویت کرد که با ولایت فقیه مخالفند» اینها نمونه هایی بود از رواج تفکر اسلام امریکایی، باشد که یاران مخلص و صدیق انقلاب درس بگیرند «فاعتبروا یا اوّلی الابصار». ‏

‏ج- امام خمینی(ره) و اجتهاد فکری‏

‏یکی از مسائل مهمّی که باید در خودسازی حضرت امام(ره) مورد توجّه قرار داد قدرت تفکر، استنباط، خلاقیت و ابتکار ایشان است، امام(ره) فقط عالم نیست که ذهنش به منزله انبار اطلاعات علمی باشد که از اساتیدش فرا گرفته باشد، بلکه آنچه در امام مشهود است رشد عقلانی و استقلال فکری و قوه استنباط و اجتهاد ایشان است که مبنای نوآوریهای علمی ایشان قرار گرفته است، نه صرفاً درس خواندن نزد این یا آن استاد. در همین  ارتباط امام علی(ع) در حکمت 331 نهج البلاغه می فرماید: ‏

‏«‏اَلْعْلمُ عِلْمٰان، عِلْمٌ مطبوعٌ و عِلْمٌ مَسْمُوعٌ وَ لاٰیَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذٰا لَمْ یَکُنِ المَطْبُوع‏». ‏

‏«علم دو قسم است، علم مطبوع و علم مسموع و اگر علم مطبوع نباشد، علم مسموع ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 283
‏فایده ندارد». ‏

‏افرادی هستند که نسبت به معلوماتی که آموخته اند درست حکم ضبط صوت را دارند،‏

‏هر چه شما راجع به متن و حاشیه بپرسید، خوب جواب می دهد، یک ذره که پایتان را آن طرف بگذارید، او دیگر لنگ است، معلوماتش همین مسموعات است و لهذا شما می بینید که یک عالم مغزش جاهل است. عالم است، یعنی خیلی چیزها را یاد گرفته، ولی آنجا که مسأله ای خارج از حدود معلوماتش طرح شود. می بینید که با یک عوام صددرصد عوام طرف هستید. از این جهت شهید مطهری می فرماید: ‏

‏«در میان علما افرادی هستند که خیلی استاد دیده اند، من به اینها هیچ اعتقاد ندارم... عالمی که سی سال یا بیست و پنج سال عمر را یکسره درس این استاد و آن استاد را دیده، او دیگر مجال فکر کردن برای خودش باقی نگذاشته... اجتهاد ابتکار است و اینکه انسان خودش ردّ فرع بر اصل بکند، و لهذا مجتهد واقعی در هر علمی همین طور است. همیشه مجتهدها عدّه ای از مقلّدها هستند، مقلدهایی در سطح بالاتر.»‏‎[13]‎

‏به همین دلیل است که در اسلام تفکر عبادت است و امام(ره) نیز اوّلین شرط خودسازی را تفکر می داند: ‏

‏«انسان لااقل در هر شب و روزی مقداری – ولو کم هم باشد – فکر کند.»‏‎[14]‎

‏امام خمینی(ره) از چنین قدرت استنباط، قوه ابتکار و اجتهاد فکری برخوردار بود که نظیر او کم یافت می شود، کتاب اسفار را که فلاسفه اسلامی افتخار تدریس آن را دارند، خود می خواند و حاشیه می زد، بعضی از مباحث رسائل را بدون اینکه از استادی درس گرفته باشد به نحو احسن تدریس می کرد، بر فصول الحکم و مفاتیح الغیب حاشیه می زد و به تعبیر حضرت آیت الله جوادی آملی: ‏

‏اینها کتابهایی نیست که هر کس ده یا بیست سال در حوزه علمیه بود و درس خواند بتواند بفهمد.‏‎[15]‎


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 284
‏2- خودسازی عملی‏

‏امام خمینی(ره) در سلسلۀ عارفان محقق جای دارد و در عین حال با همۀ آنها فاصله دارد، آنان در سیر به سوی خدا و تقرّب به او و بریدن از خلق«سیر من الخلق الی الحق» متوقف گشته بودند. این همان عرفان منفی و تقوای ضعف است که انسان برای اینکه خود را از آلودگیهای معاصی حفظ کند، از موجبات آنها فرار می کند و خود را همیشه از محیط گناه دور نگه می دارد. گاهی در ادبیات منظوم ما تعلیماتی دیده می شود که کم و بیش تقوا را به این صورت معرفی می کند. سعدی در گلستان می گوید: ‏

بدیدم عابدی در کوهساری   قناعت کرده از دنیا به غاری 

‏ چرا گفتم به شهر اندر نیایی   که باری بند از دل برگشایی 

       ‏بگفت آنجا پریرویان نغزند    چون گل بسیار شد پیلان بلغزند

‏این همان نوع از تقوا و صیانت نفس است که در عین حال ضعف و سستی است. اینکه انسان از محیط لغزنده دوری می کند و نلغزد هنر نیست، هنر آن است که در محیط لغزنده خود را از لغزش حفظ و نگهداری کند. لذا امام علی(ع) در خطبه 112 نهج البلاغه می فرماید: ‏

‏«‏إِنَّ تَقْویَ الله حَمَتِ اَوّلیٰاءَ الله مَحٰارِمَهُ وَ أَلْزَمَتْ قُلُوبَهُمْ مَخٰافَتَه حَتّی أَشْۀرَتْ لَیٰالِیَهُمْ وَ أَظْمَأَتْ هَوَاٰجِرَهُم‏». ‏

‏«تقوای خدا، دوستان خدا را در حمایت خود قرار داده و آنها را از تجاوز به حریم محرمات الهی نگه داشته است و خوف خدا را ملازم دلهای آنها قرار داده است، تا آنجا که شبهای آنها را زنده و بیدار نگه داشته و روزهای آنها را قرین تشنگی(روزه) کرده است». ‏

‏گفته اند، مرد باطنی(عارف) پس از آرامش و اطمینانی که در مسیر معنوی پیدا می کند، نمی خواهد به زندگی این جهانی بازگردد، و هنگامی که بنا به ضرورت باز می گردد. بازگشت او برای تمام بشریت سود چندانی ندارد، امّا او از وارثان انبیا بود که همچون انبیا بازگشتش جنبه خلاقیت و ثمربخشی داشت. او برای اصلاح زندگی انسانها و حاکمیت قانون خدا به «سیر بالحق فی الخلق رسیده بود» و بازگشت و در جریان تاریخ وارد شد و ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 285
‏جهان تازه ای از کمالهای مطلوب بوجود آورد. ‏

‏اگر شخصیّت عرفانی و اخلاقی حضرت امام(ره) برای ما کاملاً روشن شود در آن صورت امام(ره) برای ما یک الگوی جاودانه و اخلاقی می گردد، هیهات که سخن  از عبادت، نماز شب، ایثار، انفاق، شجاعت، نظم، محبت، قاطعیت، عشق به الله و غیره چیزی نیست که اوّلاً، از عهدۀ امثال این بندۀ حقیر برآید و ثانیاً، در قالب یک مقاله و یا چند کتاب بگنجد، لذا با توجّه به اینکه زیربنای جهان بینی علمی، سیاسی، فلسفی و عرفانی امام را اخلاق و عرفان عملی او تشکیل می دهد، در اینجا مِن باب لایُدرک کله لایترک کله، به طور مختصر به عنصر محوری عرفان عملی و خودسازی عملی حضرت امام خمینی(ره) که همانا آزادی معنوی است اشاره می کنم: ‏

‏آزادی معنوی‏

‏یکی از تفاوتهای میان مکتب انبیا و مکتبهای بشری در این است که پیغمبران آمده اند تا علاوه بر آزادی اجتماعی به بشر آزادی معنوی بدهند و آزادی معنوی بیشتر از هر چیز دیگری ارزش دارد و آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر و عملی نیست و این است درد امروز جامعۀ بشری که بشر امروز می خواهد آزادی اجتماعی را بدون آزادی معنوی تأمین کند؛ و این امر محالی است، زیرا آزادی معنوی جز از طریق انبیا، دین، ایمان و کتابهای آسمانی امکانپذیر نیست. ‏

‏حال باید دید آزادی معنوی یعنی چه؟ انسان یک موجود مرکب و دارای قوا و غرایز گوناگون است، در وجود انسان شهوت است، غضب هست، حرص و طمع است، جاه طلبی و افزون طلبی است.  در مقابل عقل است، فطرت است، وجدان اخلاقی هست و غیره.  انسان از نظر باطن و روح ممکن است یک آدم آزاد باشد و ممکن هم هست یک آدم برده و بنده باشد، یعنی ممکن است انسان بندۀ حرص خودش باشد، اسیر شهوت خودش باشد، اسیر خشم خودش باشد، اسیر افزون طلبی خودش باشد و ممکن هم هست از همه اینها آزاد باشد، گفت: ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 286
‏فاش می گویم و از گفته خود دلشادم‏ ‏    بندۀ عسقم و از هر دو جهان آزادم‏

‏این آزادی همان است که در زبان دین تزکیه نفس و تقوا گفته می شود، لذا امام علی(ع)  در این باره می فرماید: ‏

‏«‏اِنَّ تَقْوَی الله مِفْتٰاحُ سَدادٍ وَ ذَخیرةُ مَعٰادٍ و عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَةِ وَ نَجٰاةٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَةٍ‏».‏

‏«تقوای الهی کلید هر راه راستی است، اندوخته آخرت و آزادی از هر رقیت و بندگی و نجات از هر مهلکه ای است».‏‎[16]‎

‏آن کس می تواند واقعاً آزاد و آزادیبخش باشد که همیشه مانند علی(ع) از نفس خود حساب بکشد و در محراب عبادت بگوید: یٰا دُنیا! غُریّ غَیْری، ‏‎[17]‎‏ ای زرد و سفید دنیا، ای طلا و نقرۀ دنی، برو غیر علی را فریب بده، من تو را سه طلاقه کرده ام. کسی واقعاً برای حقوق و آزادی مردم احترام قائل است که دارای چنین عرفان عملی در ضمیر و وجدانش باشد. در این صورت است که به فلاح و وصال محبوب یا لقاء الله نایل می شود تا جایی که علی(ع) فرمود: مٰا رأَیْتُ شَیْئأ اِلاَّ وَ رَآیت الله قَبْلَهُ وَ مَعَهُ وَ بَعْدَهُ، چیزی را ندیدم مگر آنکه قبل از آن، با آن و بعد از آن خدا را دیدم. لذا پیامبر اکرم(ص) دربارۀ امیرالمؤمنین(ع) فرمود: لاٰ تَلومُوا عَلیَّاً فَاِنَّه مَغْمُوسٌ فی ذاتِ الله، علی را سرزنش نکنید که فانی در خداست.‏

‏لذا مولانا گفت: ‏

هیچ کس را تا نگردد او فنا                 نیست ره، در بارگاه کبریا 

گر چه آن وصلت بقا اندر بقاست    لیک در اوّل فنا اندر فناست

نیستی هستت کند ای مرد راه              نیست شو، تا هست گردی از اله 

‏اگر انسان به چنین قرب و مقامی رسید آن وقت برای حقوق مردم احترام قائل است و زبان حالش می شود زبان علی(ع) که فرمود: ‏

لٰا تُکَلِّمونی بِمٰا تُکَلَّمُ بِهِ الْجبٰابَرِه‏، مبادا آن اصطلاحاتی را که در مقابل جبّاران به کار می برید که خودتان را کوچک می کنید، ذلیل می کنید، برای من بکار ببرید. ‏وَ لاٰ تَتَحفظّوا مِنّی بِمٰا یُتَحَفُّظُُ بِهِ عِنْد اَهْلِ الْبٰادِرَه‏، و اگر دیدید احیاناً من عصبانی و ناراحت شدم، حرف تندی زدم، خودتان را نبازید، مردانه انتقاد خودتان را به من بگویید، ‏وَ لاٰ تُخٰالِطُونی‏ ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 287
بِاْلمُصٰانَعَه‏، با باری به هر جهت، هر چه شما بفرمایید صحیح است، هر کاری که شما می کنید درست است (این را می گویند مصانعه و سازش) با من رفتار نکنید، هرگز با من به شکل سازشکارها معاشرت نکنید. ‏وَ لاٰ تَظُنُوّا ابِی اِستْثقٰالاً فی حقّ قیلَ لی وَلاَ الْتِمٰاسَ اِعْظاٰماً لِنَفْسی‏، گمان نکنید که اگر حقی را در مقابل من بگویید، بر من سنگین و دشوار است، با کمال خوشرویی از شما می پذیرم، خیال نکنید که من از شما این خواهش را دارم که از من تمجید و تعظیم کنید، بعد یک قاعدۀ کلی را بیان می دارد، که ‏فَانَّهُ مَنٍ اسْتَثقَلَ الْحَقَّ اَنْ یُقٰالُ لَهُ اَوِ الْعَدلَ اَنْ یُعْرَضُ عَلَیْه کٰانَ الْعَمَلُ بِهِمٰا اَثْقَلَ عَلَیْه‏، کسی که وقتی حق را به او می گویی دشوارش می آید و ناراحت می شود که چرا حق را گفتی، عمل کردن حق برای او سخت تر است. و در آخر خواهش می کند ‏که فَلاٰ تکفُوُا عَنْ مَقٰالَة بَحِقّ اَوْ مَشْوَرَةِ بِعَدْلِ،‏ ‏‎[18]‎‏ ای اصحاب من، یاران من، ایها الناس! از شما خواهش می کنم که هرگز از سخن حق و انتقاد حق و از اینکه مشورت خودتان را به من بگویید نسبت به من مضایقه نکنید. این نمونه ای کامل از مردی است که از نظر معنوی آزاد است و در مقام حکومت و سیاست اینگونه به دیگران آزادی اجتماعی می دهد. ‏

بند بگسل، باش آزاد ای پسر  چند باشی بند سیم و بند زر 

‏و امّا نمونه هایی از تهذیب نفس، اخلاق و عرفان عملی حضرت امام(ره) حضرت امام نیز سرچشمۀ معضلات بشر را صرفاً در ناحیۀ جهل و عدم آگاهی نمی داند، بلکه ریشۀ گرفتاریها را تهذیب و تزکیه و عدم تخلق به اخلاق اسلامی دانسته و تهذیب و تزکیه را مقدم بر تعلیم و تحصیل می داند. ‏

‏لذا امام(ره) درباره تهذیب نفس می فرماید: ‏

‏«وقتی سیاستمداری بر طریقه اخلاق انسانی نباشد، او چاقوکش از کار در می آید، امّا نه چاقوکش سر محله، چاقوکش در یک منطقه وسیعی در دنیا، اینکه در روایت است «‏اذا فسد العالم فسد العالَم‏» مصداق بالاترش همینها هستند که علمای سیاست هستند، فاسد هستند، عالم را به فساد کشاندند».‏‎[19]‎

‏لذا در طول دورۀ زندگی امام(ره) راستگویی، صداقت، یکرنگی، محبت به مردم، ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 288
‏ساده زیستی، نظم، شجاعت، تأمل و تفکر، کار برای رضای خدا کردن و در یک کلمه فضایل اخلاقی موج می زند. ‏

‏در ارتباط با همین عنصر اصلی خودسازی یعنی آزادی معنوی، امام امت چنین می فرماید: ‏

‏«بالاترین آزادیها، این آزادی از خود است، از حب و بغض است و بالاتر گرفتاری ما، همین گرفتاری است، گرفتاری حب جاه است، گرفتاری حب شهوت است»‏‎[20]‎‏ در همین ارتباط در تفسیر آیۀ شریفه سورۀ نسا آیه 100، ‏وَ مَنْ یَخْرُج مِنْ بَیِتْه مُهٰاجِراً اِلیَ اللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی  الله‏ می فرماید: یک احتمالش این است که این هجرت یک هجرت از خود به خدا باشد، بیت، نفس خود انسان است»‏‎[21]‎‏ آنچه مهمّ است آن است که اخلاق و عرفان امام(ره) در مسائل سیاسی و خدمت به خلق خدا تجلی پیدا می کند: ‏

‏«زیر بار ظلم رفتن مثل ظلم کردن، هر دوش از ناحیۀ عدم تزکیه است ‏قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّیٰ».‎[22]‎

‏از این رهگذر، فرق امام با دیگر علما در آن بود که آنها می گفتند مردم قیام کنید، بشورید، بروید. اما امام(ره) فرمود: مردم من رفتم شما هم بیایید، آنها از پشت سر سوق دادند اما ایشان جلو افتاد و لذا مردم هم گفتند لبیک یا امام. ‏

‏لذا تهذیب نفس و عرفان عملی به او قدرت و شجاعت فوق العاده ای می بخشد که جز خدا از هیچ چیز هراسی به دل راه نمی دهد: ‏

‏«وقتی که انسان دید که همه چیز از اوست، دیگر از هیچ قدرت نمی ترسد ما که از قدرتها می ترسیم برای این است که خیال می کنیم قدرت  این است، وقتی که انسان قدرت را او دانست وقتی انسان همه چیز را از او دانست این دیگر نمی تواند از دیگری بترسد». ‏

‏لذا اگر کسی در قدرت الهی فرو رفت قدرتی غیر از خدا نمی بیند. در همین ارتباط ابن سینا در شرح اشارات می گوید: ‏

اِن العٰارِف اِذا نْقَطَع عَنْ نَفْسه واتَّصَل بالْحَق رأی کُلّ قُدْرةٍ مُسْتَغْرِقَةٌ فی قُدْرَتِه 


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 289
‏یعنی: «در آن هنگام که عارف از خودش بریده شد و به حق پیوست، هر قدرتی را در قدرت خداوند می بیند».‏‎[23]‎‏ ‏

‏این همان سخن امام علی(ع) است که فرمود: ‏

إِنّی وَ اللهِ لَوْ لَقیتُهُمْ وٰاحِداً وَ هم ... طِلاٰعُ الاَرْضِ کُلِّها مٰا بٰالَیْتُ وَلاسْتَوْحَشْتُ 

‏«سوگند به خدا اگر من به تنهایی با همۀ دشمنانم که از کثرت روی زمین را پر کرده باشند، رویارو شوم، هرگز از آنها به خود وحشت به دل راه نمی دهم».‏‎[24]‎

‏در همین ارتباط در سال 43 بعد از آنکه امام امت(ره) از زندان آزاد شدند مسجد اعظم قم سخنرانی نموده و فرمودند: ‏

‏«والله من به عمرم نترسیدم، آن شبی هم که آنها مرا بردند من آنها را دلداری می دادم»‏‎[25]‎

‏همۀ اینها برای آن بود که او فقط به خدا اصالت می داد و به حقیقت واحدی که همان معرفت الله است رسید و به جایی رسید که جز او را ندید و این نتیجه طبیعی خودسازی و تهذیب نفس است. امام صادق(ع) فرمود: ‏

وَ اِنَّ روُحَ الْمُؤمِن لاَشَّدُ اِتصالاً بِروُحِ الله مِنْ اِتِّصٰالِ شُعٰاعِ الشَّمسِ بِهٰا

‏«بدرستی که روح مؤمن به روح الهی متصلتر است از شعاع خورشید به خورشید». ‏

‏محی الدّین در فتوحات مکیّه در وصف عارفان و عاشقان الله که مصداق کامل آن در زمان حال و در عصر غیبت امام خمینی(ره) بود چنین می گوید: «دل محبّان خدا شکافته شد، و آنان جلال و عظمت پروردگار را به نور دل دیدند، بدنهاشان این جهانی، و ارواحشان ملکوتی و عقولشان آسمانی است، میان صفوف ملائکه می چمند و به عین الیقین مشاهده می کنند، و به آن اندازه که قدرت دارند او را می پرستند، آن هم نه به طمع بهشت و نه بخاطر خوف از جهنم بلکه از آن جهت که او را دوست دارند». ‏

هر چه گویم عشق را شرح و بیان   چون به عشق آیم خجل باشم از آن 

گرچه تفسیر زبان روشنگر  است  لیک عشق بی زبان روشنتر است 

‏در پایان سخن خود را با حدیثی از امام صادق(ع) که در وصف عارفان است به پایان می برم و از خداوند متعال مسألت می نمایم که به ما توفیق ادامه راه حضرت ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 290
‏امام خمینی – قدس سرّه – را در پرتو اطاعت از مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای عنایت فرماید. ‏اَلْعٰارِفُ شَخْصَه مَعَ الْخَلْق و قَلْبه مَعَ اللهِ لَوْ اُولُوسَها قَلْبَه عَنْ الله طَرْفَة عَیْنٍ لَمٰات شَوقاً اِلیه، وَ العٰارِفُ اَمینُ وَدٰایع الله وَ کَنْزُ اَسْرٰارِه وَ مَعْدِن اَنْوٰارِه وَ دَلیلُ رَحمْه عَلَی خَلْقِ وَ مَطیَّةُ عُلومِهِ وَ میزان فَضْله وَ عَدْلِه قَدْ غَنی عَنْ الْخَلْقِ وَ الْمُرٰادِ وَ الْدُنیا، لامُونسَ لَهُ سِوی الله وَلانُطْقُ وَلاٰ اِشٰارَة وَ لاٰ نَفَسَ اِلاّ بِالله وِ لله وَ مِن الله وَ مَعَ الله.‏ ‏

‏«شخص عارف با مردم است ولی قلب او با خداست، اگر لحظه ای قلبش از خدا غفلت کند از شوق دیدار او می میرد، عارف امانتهای خداست و گنج اسرار اوست و معدن انوار اوست و راهنمای خلق خداست و مرکب علوم الهی است و میزان فصل و عدل اوست. از مخلوقات خدا و مطلوبهای دنیا بی نیاز است، هیچ مونسی جز خدا ندارد. سخن گفتن، اشاره و نفس کشیدن او بسوی خدا، برای خدا، از خدا و با خداست».‏

والعلم عندالله 

‏منابع مورد استفاده ‏

‏1- برزگر، ابراهیم؛ مبانی تصمیم گیری سیاسی از دیدگاه امام خمینی(ره).‏

‏2- جمعیّت زنان جمهوری اسلامی ایران؛ بررسی ابعادی چند از شخصیّت حضرت امام خمینی(ره). ‏

‏3- جمعی از فضلا و یاران امام؛ سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی(ره). ‏

‏4- جوادی آملی، عبدالله؛ بنیان مرصوص، امام خمینی(س) در بیان؛ ص 174.‏

‏5- امام خمینی؛ ‏‏ر.ک:صحیفه امام ‏‏.‏

‏6- امام خمینی؛ ‏‏چهل حدیث.‏‏ ‏

‏7- امام خمینی؛ ‏‏ر.ک:‏‏ ‏‏سرالصلاه..‏

‏8- امام خمینی؛ ‏‏صحیفه امام. ‏

‏12- امام خمینی؛ تفسیر سوره حمد. ‏

‏13- روحانی، سید حمید؛ بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی(ره). ‏

‏14- رجبی، محمّدحسن؛ زندگینامه سیاسی امام خمینی(ره). ‏

‏15- مجله پاسدار اسلام؛ شماره 6.‏

‏16- مطهری، مرتضی؛ ده گفتار. ‏

‏17- مطهری، مرتضی؛ گفتارهای معنوی.‏

‏18- مطهری، مرتضی؛ تعلیم و تربیت. ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 291
‏پاورقیها:‏

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 292

  • - امام خمینی؛ ر.ک:صحیفه امام؛ ج 11، ص 379-380.
  • - امام خمینی؛ چهل حدیث؛ ص 4.
  • - امام خمینی؛ چهل حدیث؛ ص 326.
  • - امام خمینی؛ ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 14، ص 243-244.
  • - ماهنامه پاسدار اسلام؛ شماره 6، ص 29.
  • - جوادی آملی؛ بنیان مرصوص، امام خمینی(قدس سره) در بیان و بنان؛ ص 147.
  •  - روحانی، سید حمید؛ بررسی و تحلیل نهضت امام خمینی(ره)؛ ص 35.
  • - امام خمینی؛ ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 17، ص 203-205.
  • - امام خمینی؛ ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 12، ص 382.
  • - امام خمینی؛ تعلیقه بر شرح فصوص، ص 201.
  • - امام خمینی؛ ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 12، ص 382.
  • - امام خمینی؛ ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 18، ص 50-51.
  • - شهید مطهری؛ تعلیم و تربیت؛ ص 22-25.
  • - امام خمینی؛ چهل حدیث؛ ص 6.
  • - جوادی آملی؛ بنیان مرصوص، امام خمینی در بیان و بنان؛ ص 147.
  • - نهج البلاغه فیض الاسلام؛ خطبه 221، ص 733.
  • - همان؛ حکمت، ص 76.
  • - نهج البلاغه فیض الاسلام؛ خطبه 207، ص 686.
  • - امام خمینی؛ ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 18، ص 237-238.
  • - امام خمینی؛ ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 14، ص 13-15.
  • - امام خمینی؛ تفسیر سوره حمد.
  • - امام خمینی؛ ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 18، ص 498-500.
  • - امام خمینی؛ ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 19، ص 353-355.
  • - نهج البلاغه، ص 62.
  • - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی(ره)، به قلم جمعی از فضلا و یاران امام(ره).