بررسی ویژگیهای سیره عملی و نظری امام خمینی(ره) در خودسازی

بررسی ویژگیهای سیرۀ عملی و نظری امام خمینی(ره) در خودسازی

دکتر مهرداد صفرزاده 

بسم الله الرَّحمن الرَّحیم، الحمدلله الَّذی هدانا بکتابه المبین، وأکرمنا برسوله الأمین، و صلواته و تسلیماته علی صفوته من خلقه اجمعین، و علی آله العِزِّ المیامین.

‏پیشگفتار ‏

‏خودسازی و تهذیب نفس از جمله موضوعات مهمی است که امام(ره) بر آن تأکید بسیار داشته و در اکثر بیاناتشان بدان اشاره و ارشاد می نمودند، که با بررسی پاره ای از این گفتارها نقش و اهمیت تهذیب نفس و خودسازی از نظر ایشان مشخص خواهد شد. ‏

‏ایشان هدف از ارسال رسل و بنای ادیان الهی بخصوص اسلام را، تهذیب نفوس و انسان سازی می دانند: «اسلام برای تهذیب انسان آمده است... همۀ مکتبهای توحیدی برای انسان سازی آمده اند»‏1‏ «انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات و تشبث به مقام ربوبیت»‏2. ‏«انبیا آمده اند که انسان بسازند. انبیا مأمورند که ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 253
‏افرادی را که بشر هستند و با حیوانات فرق ندارند، اینها را انسان کنند، تزکیه کنند. شغل انبیا همین است».‏3

‏کسب علم و دانش را ایشان بعنوان مقدمه می دانند برای تهذیب نفس و خودسازی؛ لذا در این باره فرموده اند: «تحصیل این علوم، در واقع مقدمۀ تهذیب نفس و تحصیل فضایل و آداب و معارف الهیه می باشد، تا پایان عمر در مقدمه نمانید که نتیجه را رها سازید، شما به منظور هدفی عالی و مقدّس که عبارت از خداشناسی و تهذیب نفس می باشد این علوم را فرا می گیرید و باید در صدد بدست آوردن ثمره و نتیجه کار خود باشید و برای رسیدن به مقصود اصلی و اساسی خود جدیت کنید».‏4‏«اگر چنانچه عالِم مهذب نباشد ولو اینکه عالم به احکام اسلامی باشد، و لو اینکه عالم به توحید باشد، اگر مهذب نباشد برای خودش و برای کشورش و برای ملّتش و برای اسلام ضرر دارد که نفع ندارد».‏5

‏حضرت امام(ره) علت اصلی کلیۀ مسائل و مشکلات جامعه را نبود تزکیه و تهذیب نفس می دانند و برای رفع آن مشکلات بهترین راه حل را ساختن انسانهای مهذب می دانند: «اگر علم باشد و تزکیه نباشد همان رژیم سابق پیش می آید و همین رژیم صدام.  اگر تزکیه نکنیم خودمان را و اگر چنانچه همراه علم تزکیه نباشد، کشور ما هم کشیده می شود به همان طرفها و ما هم صدام خواهیم شد».‏6‏«ما اگر چنانچه خودمان را تربیت بکنیم مشکلاتمان همه رفع می شود، همۀ مشکلات از این است که ما تربیت نشده ایم، یک تربیت الهی، و تحت بیرق اسلام درنیامده ایم».‏7‏«انسان تا خودش را نسازد نمی تواند دیگران را بسازد و تا دیگران ساخته نشوند کشور را نمی شود ساخت. جهاد نفس، جهاد اکبر است، زیرا همۀ جهادها اگر بخواهیم نتیجه داشته باشد موکول به این است که در جهاد با نفس پیروز شود».‏8

‏با چنین دیدگاه و تلقی است که امام(ره) طبق برنامه ای خاص که برخی از ویژگیهای آن را بیان خواهیم کرد، ابتدا به تهذیب نفس خود همت گماشته، سپس به دیگران نیز توصیه و ارشاد می نمایند. ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 254
‏از آنجا که سخن گفتن در این عرصه بخصوص دربارۀ روح ملکوتی امام(ره) کاری بس صعب و دشوار است مدعی نیستیم که به تمام جوانب و موضوعات پرداخته ایم؛ ان شاءالله که در فرصتهای دیگر به این مهم پرداخته شود. ‏

‏مکتبی بودن ‏

‏برنامه ای که حضرت امام(ره) برای خودسازی داشته و بدان عمل کرده و به دیگران نیز توصیه می فرمودند، برنامه ای بود که تمامی موارد آن از مکتب انسان ساز اسلام سرچشمه می گرفت و این  بدان خاطر بود که ایشان اسلام را دینی جامع و کامل می دانست که قادر است به تمامی نیازهای انسانی در تمام اعصار پاسخ دهد، و همچون عدّه ای که اسلام را دین مناسب برای عصر ظهور آن، و یا تنها مردم حجاز می دانستند نمی اندیشیدند، بخصوص دریافته بودند که اسلام بیشتر توجّه و عنایتش را به انسان دارد، و کتاب و پیامبر آن هم برای هدایت  این بشر بسوی خدای متعال آمده است، پس چگونه ممکن است برنامۀ جامع و مانعی برای ساختن این بشر جهت کسب لیاقت برای رسیدن به معبود نداشته باشد. ایشان دربارۀ جامعیت اسلام می فرمایند: ‏

‏«اسلام مثل مکتبهای دیگر نیست که فقط برای یک حکومت مادی دنیایی برنامه داشته باشد». ‏

‏«اسلام ... مکتبی است که بر خلاف مکتبهای غیر توحیدی، در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد؛ از هیچ نکته ای ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فروگذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است.»‏9

‏جایی دیگر دربارۀ برنامۀ انسان ساز اسلام می فرمایند: ‏

‏«اسلام برای تهذیب انسان آمده است، برای انسان سازی آمده است. همۀ مکتبهای توحیدی برای انسان سازی آمده اند... مقصد اسلام و مقصد همۀ انبیا این است که انسان ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 255
‏درست بشود، اگر انسان تربیت شد، همۀ مسائل حل است. یک مملکتی که دارای انسان مهذب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه مهذب، همۀ ابعاد سعادت را برای کشور تأمین می کند.»‏10

‏با این دیدگاه است که ایشان نظام تربیتی اسلام را برتر از هر نظام و برنامه دیگری یافته، و آنچه را که  این برنامه مترقی انسان سازی دستور داده، از انجام واجبات و ترک محرمات تا شبهات و مباحات، از کلام الهی تا سنت و سیرۀ نبوی و وَلَوی با دقت و نظمی تمام به کار می بندد و از هر آنچه که دلیلی شرعی بر آن نیابد سخت گریزان است. ‏

‏از جمله مواردی که توسط آن می توان به تقید ایشان به انجام دستورات شارع مقدّس پی برد، اهتمام ایشان در بجا آوردن نمازهای یومیه در اوقات آن، بدون هیچ گونه تأخیری می باشد، که این مسأله بعنوان یکی از مشخصات بارز شخصیّتی وی از سوی تمامی نزدیکان و دوستان وی نقل شده است. ‏

‏آیت الله محمّدرضا توسلی در این رابطه می گوید: ‏

‏(امام) به نماز اوّل وقت خیلی مقید بودند، در اوج اشتغالات و گرفتاریها، به نماز اوّل وقت مقید بودند. یادم است که روزی سران کشورهای اسلامی برای قضیه صلح ایران و‏

‏عراق به خدمتشان آمده بودند، وسط جلسه بود که  اذان ظهر گفته شد؛ امام بلند شدند، فرمودند: ‏

‏«من می خواهم نماز بخوانم». ‏

‏ایشان مقید بودند به هنگام نماز خود را با عطر و اودکلن خوشبو کنند، در همان جلسه به من اشاره کردند او که اودکلن من را بیاور! پس از اودکلن زدن به نماز ایستادند و دیگران هم پشت سر ایشان نماز جماعت خواندند. ‏

‏این اواخر که ایشان را به بیمارستان برده بودند، مرتب از وقت نماز سؤال می کردند، تا اینکه نماز اوّل وقتشان فوت نشود.‏11

‏خانم فریدۀ مصطفوی دختر حضرت امام(ره) در خصوص تقید ایشان به نماز و مستحبات آن می گوید: ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 256
‏خیلی بنماز اهمیت می دادند، خیلی سفارش نماز را می کردند، همیشه می گفتند: «در مورد نمازتان اهمال نکنید.» ‏

‏به ما می گفتند: ‏

‏«همین که شما می گویید اوّل این کار را بکنم، بعد نماز بخوانم، این خلاف است، نگویید این حرف را، به نمازتان اهمیت دهید، اوّل نماز».‏

‏همۀ مستحبات نماز را انجام می دادند. به نماز خیلی مقید بودند و همیشه به نماز اوّل وقت توصیه می کردند، در موقع نماز حتماً عطر می زدند. همۀ دعاها را نیز می خواندند. همۀ دعاهایی که مربوط به شب جمعه است و دعاهایی که در ایام عاشورا باید بخوانند، همه را می خواندند.‏12

‏در ارتباط با انجام مستحبات آیت الله محمّدرضا توسلی می فرمایند: ‏

‏امام با همۀ اشتغالاتی که داشتند، به انجام مستحبات، به ویژه خواندن قرآن، دعا و نماز اوّل وقت اهمیت می دادند. ‏

‏امام، هر روز، سه تا پنج مرتبه قرآن می خواندند. در ماه مبارک رمضان، سه بار قرآن را ختم می کردند و شاید کسی باور نکند که ایشان در جایگاه یک رهبر انقلابی و سیاسی، اکثر دعاهای «مفاتیح الجنان» را خوانده باشند!.‏

‏یادم است یک وقت امام از من مفاتیح درشت خط خواستند، برای ایشان تهیّه کردم، یک روز مانده بود به فوت ایشان که یکی از خانمها به من گفتند: شما بیاید بالای سر امام دعا بخوانید. ‏

‏من هم دعای عدیله را خواندم، یک وقت متوجّه شدم که امام در یک جای مفاتیح نشانه ای گذاشته اند. نگاه کردم دیدم دعای عهد حضرت مهدی(عج) است که چون مستحب است چهل روز خوانده شود، ایشان روی کاغذ تاریخ شروع را از هشتم شوال مرقوم فرموده بودند و تا آن روز خوانده بودند! تا این اندازه امام به دعاها، آن هم با انجام خصوصیات و شرایط مقید بودند.‏13

‏در ترک مکروهات نیز فرزند امام(ره) خانم فریدۀ مصطفوی می فرمایند: ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 257
‏از مکروهات دوری می کردند. شب جمعه حتی اگر می خواستند ضمن صحبت نیم بیت شعر بخوانند، به خاطر اینکه شعر خواندن در شب جمعه مکروه است، می گفتند: ‏

‏«الآن این را نمی خوانم».‏14

‏از مطالبی که نقل شد، این نکته آشکار می گردد که ایشان برای خودسازی و تهذیب نفس نخواسته اند طرحی نو بیندازند، و یا همچون برخی با التقاط اسلام با سایر آرا و اهوا، به اصطلاح میانبر رفته و زودتر به مقصد برسند که نه تنها اینگونه نشده، حتی به بیراهه رفته و هرگز به مقصد نرسیدند، بلکه  ایشان با اجرای دقیق کوچکترین فرامین مکتب، موّفق می گردند به عالیترین مراتب زهد و تقوا دست یافته و با ایمانی راسخ، مبارزه ای فراگیر را با دشمنان اسلام آغاز نموده و احیاگر دین در سده های اخیر باشند.‏

‏عقلانی بودن‏

‏شاید  این نکته که برنامه خودسازی و تهذیب نفس امام(ره) بر اساس مکتب انسان ساز اسلام بوده است، ما را بی نیاز کند از ذکر سایر اوصاف و ویژگیهای آن، زیرا هر آنچه که بیان گردد، همه در همان ویژگی نخست مستتر است، به جهت آن جامعیتی که گفتیم در اسلام وجود دارد و جمیع شرایط را برای فرد و جامعه پیش بینی نموده و برای آن برنامه و دستورالعمل ارائه داده است؛ لذا تمام جهات و جنبه های خودسازی در مکتب انسان ساز اسلام در نظر گرفته شده است؛ ولی ما بخاطر آنکه در خصوص سایر ویژگیها و ابعاد گوناگون برنامه خودسازی امام(ره) بیشتر سخن گفته باشیم، آنها را یک یک از هم متمایز نموده و دربارۀ آن توضیح می دهیم. ‏

‏آنچه که امام(ره) در سیرۀ عملی خود در جمیع امور بکار می بستند، و شاید وجه تمایز ایشان از دیگران نیز همین بوده باشد، تفکر و تدبری بود که برای فهم درست معارف اسلامی داشتند، تا علاوه بر درک ظاهر آیات و روایات به کشف باطن آنها نیز نایل آیند.‏

‏با پی بردن به روح و معنای آنها و بکار بستن آنها، به مقاصد و اهداف عالیه آن دستورات ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 258
‏می رسند. ‏

‏ایشان در خصوص علمایی که فقط به ظواهر سرگرم شده و برای درک حقایق کوشش نمی نمایند می فرمایند: ‏

‏«یک طایفه آنانند که به کسب علمی پرداختند و اشتغال به تحصیل معارف علماً پیدا کردند؛ ولی از حقایق معارف و مقامات اهل الله، به اصطلاحات و الفاظ و به زرق و برق عبارات اکتفا نموده، خود و عدّه ای بیچاره را در رشته الفاظ و اصطلاحات به زنجیر کشیده، و از جمیع مقامات، قناعت به گفتار نموده اند.»‏15

‏بر این اساس، ایشان تأویلات بی اساس از آیات و جعلیات بیمقدار از روایات را که توسط برخی دشمنان دین، یا کج فهمان این آیین، بین مردم توسعه و اشاعه یافته بود، به هیچ انگاشته و با محک تفکر و تعقل سستی آنها را روشن ساخته، سپس با آنان بشدت مقابله می نمودند. در مقابل، سیرۀ عملی خود را بر پایه های محکمات استوار ساخته و از عقل و درایت خویش در این کار سود می جستند: ‏

پس نکو گفت آن رسول خوش جواز   ذرّه  ای عقلت به از صوم و نماز 

زانکه عقلت جوهر است این دو عَرض این دو در تکمیل آن شد مفترض

(مولانا)

‏استاد سید جلال الدین آشتیانی که خود عمری را در کسب حکمت متعالیه صر  نموده اند، در این رابطه می فرمایند: ‏

‏امام «رضی الله عنه و ارضاه» به مبانی تشیع سخت پابند بود و عقاید خویش را با ضوابط و قواعد مسلّم عقلی و نقلی و بر اصول صحیح استوار کرده بود و هیچ اصل و فرعی را بی دلیل نمی پذیرفت. ‏

‏رسالۀ «مصباح الهدایة» و «شرح دعای سحر» اعتقادات اوست در ولایت، و سر مویی انحراف از اصول و قواعد تشیع در آثار و افکار و گفتار و نوشته ها و تألیفات آن بزرگ انسان کامل دیده نمی شود، و آنچه می گفت و انجام می داد، به دور از مداهنه و مصلحت اندیشیهای جزئی جایز در سنت سیاست بود.‏16

‏با این دقت نظرها و ژرف اندیشیها بود که امام(ره) با کوچکترین حرکتها که بوی ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 259
‏کج اندیشی یا خرافه می داد شدیداً برخورد می کردند و نه خود بدانها عمل می نمودند و نه می گذاشتند دیگران عمل کنند. ‏

‏روزی یکی از طلبه ها در حالیکه چراغ اتاق را روشن گذاشته بود، از اتاق بیرون آمد تا در خدمت امام باشد، امام فرمودند: ‏

‏«چرا برق را روشن گذاشتید؟!» ‏

‏یکی از آقایان گفت: می گویند در روشنی اسراف نیست. امام در پاسخ فرمودند: ‏

‏«بیخود می گویند.»‏17

‏یک بار، هنگامی که حضرت امام(ره) به حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) مشرف شده بودند- با آنکه معمولاً کمتر به این سو و آن سو نگاه می کردند و مخصوصاً در حرم مطهر توجّهی به امور ظاهری نداشتند – در حال عبور از رواق مطهر متوجّه شدند که یکی از زوار روی زمین افتاده و عتبۀ مبارکه را می بوسد. ایشان نسبت به این صحنه خیلی سریع و تند واکنش نشان دادند و به یکی از آقایانی که همراه معظمٌ  له بود فرمودند: ‏

‏«به این آقا بگویید بلند شود و این کار را نکند.»‏18

‏مبارزه با تحجر و مقدّس مآبی‏

‏بر اساس ویژگیهای یاد شده است که مشاهده می شود امام(ره) مبارزه ای سخت و همه  جانبه با مقدّس مآبان و متحجران داشته اند، زیرا می دانستند که آنچه آنها به نام دین به مردم ارائه می دهند، چیزی جز یک سری ظواهر و قشریات که با اوهام و خرافات آمیخته شده نیست، و اینان هستند که مهلکترین ضربه ها را بر پیکر اسلام وارد آورده اند. ایشان  در این زمینه می فرمایند: ‏

‏«امروز جامعۀ مسلمین طوری شده که مقدّسین ساختگی جلو نفوذ اسلام و مسلمین را می گیرند و به اسم اسلام به اسلام صدمه می زنند. ریشۀ این جماعت که در جامعه وجود دارد، در حوزه های روحانیت است. در حوزه های نجف و قم و مشهد و دیگر حوزه ها افرادی هستند که روحیۀ مقدّس نمایی دارند و از اینجا روحیه و افکار سوء خود را به نام ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 260
‏اسلام در جامعه سرایت می دهند... خطر تحجر گرایان و مقدّس نمایان احمق در حوزه های علمیه کم نیست. طلاب عزیز لحظه ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند، اینها مروج اسلام امریکایی اند و دشمن رسول الله.‏19

‏بنابراین عقیده است که امام(ره) یکی از پایه های اساسی خودسازی را بر مخالفت با عقاید و افکار و اعمال و رفتار این عدّه قرار داده و در هیچ برهه ای و بنابر هیچ مصلحتی، با ایشان مدارا ننموده و یا از منش و کنش ایشان پیروی نکردند. ‏

‏امام(ره) وجود این قبیل مقدّس نمایان را مانع هرگونه حرکت اصلاحی می دانست. خاطره ای که ایشان از سالهای قبل از 1330 بیان می کند، نشان دهندۀ غلبه تفکر متحجران در میان روحانیت و مرجعیت آن زمان است: ‏

‏روزی مرحوم آقای بروجردی، مرحوم حجت، مرحوم آقای صدر، مرحوم آقای خوانساری(رضوان الله علیهم) برای مذاکره در یک امر سیاسی در منزل ما جمع شده بودند. به آنان عرض کردم که شما قبل از هر کار، تکلیف این مقدّس نماها را روشن کنید. با وجود آنها مثل این است که دشمن به شما حمله کرده و یک نفر هم محکم دستهای شما را گرفته باشد. اینهایی که اسمشان «مقدّسین» است، نه مقدّسین واقعی، متوجّه مفاسد و مصالح نیستند، دستهای شما را بسته اند و اگر بخواهید کاری انجام بدهید، حکومتی را بگیرید، مجلس را قبضه کنید که نگذارید این مفاسد واقع شود، آنها شما را در جامعه ضایع می کنند. شما قبل از هر چیز فکری برای آنها بکنید.‏20

‏دربارۀ  اوضاع آن ایام و طرز تلقی و برداشت این افراد از دین می فرمایند: ‏

‏وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست و حکومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الاّ عالم سیّاس و روحانی کاردان و زیرک، کاسه ای زیر نیم کاسه داشت؛ و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدینتر بود.‏21


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 261
‏در جایی دیگر درباره برخورد این افراد متحجر با وی می فرمایند: ‏

‏«یاد گرفتن زبان خارجی، کفر، و فلسفه و عرفان، گناه و شرک به شمار می رفت. در مدرسۀ فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی، از کوزه ای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند. چرا که من فلسفه می گفتم».‏22

‏آیت الله توسلی از تنفر امام(ره) از مقدّس مآبان و متظاهران چنین نقل می نمایند: ‏

‏امام مقدّس واقعی را دوست می داشت، آنچه موجب ناراحتی ایشان شده بود، مقدّس مآبی بود. کسانی که سطح فهم و آگاهی شان کم بود، ولی در پوشش اظهار قدس و تقوا، اهداف خود را دنبال می کردند و مانع اموری می شدند که نسبت به آنها آگاهی نداشتند. امام کسی بودند که در تمام دوران نهضت، از برخوردهای این قبیل افراد، زجر کشیده بودند... اساساً امام از تظاهر خوششان نمی آمد؛ بعکس کسانی که اهل تظاهر نبودند، علاقه داشتند؛ مثلاً ایشان از تمیسار ظهیر نژاد خوشش می آمد؛ زیرا وی اهل تظاهر نبود. هر روز ریشش را تیغ می زد و همان طور خدمت امام می رسید! حتی خیلی خواستند ایشان را جابجا کنند، ولی امام حاضر نمی شدند. ‏

‏یادم است یک روز عدّه ای از فرماندهان ارتش، از جمله فرماندۀ نیروی هوایی – که بعد معلوم شد آدم منحرفی بوده و ریشی هم گذاشته بود، خدمت امام آمده بودند، قرار شد فرماندۀ نیروی هوایی گزارش بدهد. قبل از گزارش، شروع کرد به خواندن دعای فَرَج! ‏

‏آقای ظهیر نژاد گفت: آقا عوام نیستند، حرفت را بزن!‏

‏امام از این سخن خوششان آمد و خندیدند.‏23

‏مردم گرایی ‏

‏بسیار دیده شده است که برخی افراد با کسب اندک موّفقیتهای علمی یا طی مدارج اوّلیه سیر و سلوک، خود را تافته ای جدا بافته دانسته، و از مردم برتر والاتر به حساب می آورند، و انتظار تکریم و تعظیم فوق العاده ای دارند؛ اما امام(ره) که زلال معرفت را از سرچشمۀ اخلاص و تواضع نوشیده اند، و  غایت و هدف مجاهدات نفسانی را خدمت به اسلام و ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 262
‏مسلمین می دانند، مطابق کریمۀ شریفۀ: ‏وَاَخْفِضْ جَنٰاحَکَ لِلْمُؤمِنینَ24‏ نسبت به مؤمنین بر حسب قوت و ضعفشان در ایمان، با تواضع و آنچنان محبت و علاقه ای رفتار می نمودند که بر اساس گفتۀ رسول اکرم(ص) که فرمودند: ‏فإنَّ مَنْ تَوٰاضَعَ للهِ رَفَعَهْ اللهُ وَ مَنْ تَکْبَّرَخَفَضَهُ الله25‏ خداوند نیز مقام او را جهت آن تواضع آنچنان رفیع گردانید که در وصف آوازۀ او بهتر است چیزی نگوییم که: ‏

این نه رویی است که من وصف جمالش دانم 

     این حدیث از دگری پرس که من حیرانم 

(سعدی) 

‏علاقۀ امام(ره) را به مردم، و یکسان دیدن خود را با آنان در خاطره ای که مرحوم حاج احمد آقا خمینی(ره) از ایشان نقل نموده اند، می توان دریافت: ‏

‏یک روز بعد از ظهر، حدود هفت الی هشت موشک به اطراف جماران اصابت کرد.من خدمت امام رفتم و عرض کردم: اگر یک مرتبه یکی از موشکهای ما به کاخ صدام بخورد و صدام طوری بشود، ما چقدر خوشحال می شویم؟ اگر موشکی به نزدیکیهای اینجا بخورد و سقف پایین بیاید و شما طوری بشوید چه؟ امام در پاسخ گفتند: ‏

‏والله من بین خودم و آن سپاهی که در سه راه بیت است، هیچ امتیازی و فرقی قائل نیستم. و الله اگر من کشته شوم یا او کشته شود، برای من فرقی نمی کند.‏

‏گفتم: ما که می دانیم شما اینگونه اید؛ اما برای مردم فرق می کند. امام فرمودند: ‏

‏«نه، مردم باید بدانند اگر من به یک جای برویم که بمب، پاسداران اطراف منزل مرا بکشد و مرا نکشد، من دیگر به درد رهبری این مردم نخواهم خورد. من زمانی می توانم به مردم خدمت کنم که زندگی ام مثل زندگی مردم باشد. اگر مردم یا پاسداران یا کسانی که در این محل هستند، یک طوری شان بشود، بگذار به بنده هم بشود تا مردم بفهمند همه در کنار هم هستیم.»‏26

‏آقای محمّدحسن رحیمیان در این خصوص و مربوط به سالهایی که امام(ره) در نجف بوده اند می نویسند: ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 263
‏حضرت امام با هوای بسیار گرم و خشک نجف مأنوس نبودند و با توجّه به پیری، از این هوا بیشتر از افراد مشابه که از سالهای دور ساکن نجف بودند، رنج می بردند. همۀ  دوستان نیز از این مسأله نگران بودند. یک شب، مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی پس از مقدمه چینی، مثالهایی زد در این باره که به افرادی که مریض بوده اند، پزشکان گفته اند که هوای نجف سمی است که تریاق [داروی ضد سم] آن، هوای کوفه است. آنها نیز با رفتن به کوفه کاملاً بهبود یافته بودند، او با این شیوه سعی کرد که امام اجازه دهند که منزلی برایشان در کوفه اجاره کنند... ناگهان امام سرشان را بلند کردند و به مرحوم خلخالی نگاه کردند، بدون اینکه حتی یک کلمه سخن بگویند... در رابطه با همین موضوع شنیدم که در پاسخ دیگری فرموده بودند: ‏

‏«آیا من می توانم به کوفه بروم (دنبال رفاه خودم باشم) در حالیکه بسیاری از مردم ایران در سیاهچالها به سر می برند.»‏27

‏اگر امام متوجّه می شدند کسی بملاقات کنندگان [در حسینیه جماران] تندی می کند، پرخاش می کردند: ‏

‏«چرا با مردم اینطور رفتار می کنید؟»‏28

‏در زمستانها می فرمودند: ‏

‏«ملاقاتهای عمومی را تعطیل کنید، مبادا به خاطر ملاقات با من، خدای نکرده ماشینی در بین راه چپ بشود و یا کسی در سرمای زمستان صدمه ببیند.»‏29

‏حجت الاسلام و المسلمین سید مهدی امام جمارانی در مورد علاقه شدید حضرت امام(ره) به مردم می فرمایند: ‏

‏امام در حالی به ایران وارد شدند که شور و شعف بر مردم حاکم بود و خود ایشان هم تعبیر جالبی در این مورد دارند؛ بعد از سخنرانی در بهشت زهرا، امام اظهار تمایل کردند که به داخل جمعیّت بروند... امام فرموده بودند که: ‏

‏«من احساس کردم دارم قبض روح می شوم.» ‏

‏تعبیر امام این بود که: ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 264
‏بهترین لحظات من همان موقعی بود که زیر دست و پای مردم داشتم از بین می رفتم. ‏

‏این خود نهایت تواضع و خلوص امام را می رساند که اینطور نسبت به مردم ابراز احساسات داشتند.‏30

‏با عزت نفس بودن ‏

‏چون خودسازی همراه با مبارزۀ با نفس است، معمولاً این توّهم پیش می آید که انسان می بایست هیچ گاه نسبت به بزرگداشت نفس خود اقدام ننماید و همیشه آن را خوار و بی مقدار بشمارد و هیچ ابزار وجودی برای آن باقی نگذارد، و از اینجاست که از مبارزه با نفس به نفس کشی تعبیر می کنند: ‏

نفس اژدهاست او کی مرده است   از غم بی آلتی افسرده است 

(مولوی) 

‏نفس را بکشید وگرنه شما را خواهد کشت(ابوسعید ابوالخیر)‏31

بکش مگذار این سگ پیر گردد    که چون شد پیر غافلگیر گردد

(مکتبی) 

‏ولی در منابع اسلامی چنین تعبیر نیامده است و شدیدترین الفاظی که در این زمینه وارد شده است سخن نبی اکرم(ص) است که فرموده اند: ‏

اَعْدیٰ عَدُوَّکَ نَفْسَکَ الَّتی بَیْنَ جَنْبَیْکَ‏.‏32‏(نهج البلاغه)‏

‏دشمنترین دشمنان تو نفس توست که بین دو پهلویت قرار دارد. ‏

‏بله، چنانچه مراد ایشان از کشتن نفس همان مبارزه با آن باشد که بعنوان جهاد اکبر معرفی شده است، می توان آن را از ایشان پذیرفت؛ ولی باید گفت که در عمل این چنین نیست و آنچه مشاهده می شود این است که آنها کشتن نفس را مرادف با گرفتن تمام عزت و کرامت و علو‏33‏ آن می دانند، در صورتی که این صفات نفس، صفاتی نیک است که می بایست در وجود هر مؤمنی باشد و رشد و پرورش نیز بیابد، نه آنکه به بهانۀ تسلط بر نفس نیست و نابود گردد. در پاره ای از آیات و روایات نیز به این جنبه از نیکویی نفس و صفات آن، که باید مورد توجّه قرار گیرد اشاره شده است: ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 265
وَللهِ الِعَّزةُ وَلِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمنینَ‏.‏34

‏عزت اختصاصاً از آن خدا و رسول او و مؤمنین است. ‏

اُطْلُبُوا الحَوائِجَ بِعِزَّةِ الأَنْفُسِ‏.‏35

‏حاجتها را با عزت نفس بخواهید. ‏

تَرَفَّعْ نَفْسَکَ عَنْ مَنْزِلَةِ الْوٰاهِنِ الضَّعیفِ.36

‏نفس خود را برتر بگیر از اینکه در مظهر افراد سست و ضعیف درآیی. ‏

‏بر این اساس می بایست نه تنها نفس کشی ننماییم بلکه از جهاتی نفس پروری هم داشته باشیم و آن پرورش عزت و کرامت و علوّ نفس است؛ اما  این ممکن نخواهد شد مگر آنکه، بدرستی رذالتها و نفاستهای نفس را بشناسیم تا با رذالتهای آن جهاد نماییم و با نفاستهای آن از در صلح و سازش، بلکه پرورش درآییم؛ اما با تأسف باید گفت بسیاری چنین دریافت و برداشتی از آیات و روایات نداشته و به گمراهی رفته اند. ‏

‏حضرت امام(ره) با شناخت دقیق و درست خود از این مطلب، در عین مبارزه با نفس آنچنان عزت و کرامتی برای نفس خود مهیّا نمودند که طی زندگانی سراسر مبارزه با جباران و قدرتمندان، هرگز آنها نتوانستند ذره ای از آن اقتدار بکاهند، و نه تنها خود ایشان هیچ گاه به خواری و ذلتی تن نمی دادند، بلکه از مشاهدۀ کسی که به نحوی با اسلام انتساب داشت ولی خود را به ذلت کشانده است، شدیداً ناراحت می شدند، حال، این فرد هم شاه جنایتکار ایران باشد: ‏

‏وقتی عکس شاه معدوم را در برابر فلان رئیس جمهور امریکا دیدم که آنطور ذلیلانه در مقابل او ایستاده بود، بسیار ناراحت شدم و تلخی این منظره هنوز برای من باقی  است که شاه مملکت اسلامی در برابر کافر خدانشناس اینطور اظهار کوچکی کند.‏37

‏و در بیانات تاریخی خود در اعتراض به تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون می فرمایند: ‏

‏«ملّت ایران را از سگهای امریکا پست تر کردند، اگر کسی سگ امریکایی را زیر بگیرد بازخواست از او می کنند... دیگر برای شما آبرو گذاشته اند؟ برای نظام شما آبرو گذاشته اند که یک فراش امریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم بشود؟ در ایران دیگر برای شما آبرو باقی  ‏

کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 266
‏نماند، اگر من بودم استعفا می کردم. اگر من نظامی بودم استعفا می کردم، من  این ننگ را قبول نمی کردم. اگر من وکیل مجلس بودم استعفا می کردم».‏38

‏از ایام تبعید حضرت امام(ره) در ترکیه، شهید حاج آقا مصطفی نقل نموده اند که:‏

‏وقتیکه مرا به ترکیه تبعید کردند و من بعد از سه – چهار ماه به خدمت امام رفتم، دیدم لای پرده های اتاق فقط یک ذرّه باز است و روشنایی کمی به داخل  اتاق می آید. خدمت ایشان عرض کردم: چرا اینها این پرده ها را کنار نمی زنند؟ ‏

‏بعد پرده ها را کشیدم کنار و گفتم: شما چرا در تاریکی نشسته اید؟ فرمودند: ‏

‏«من نمی خواستم کوچکترین خواهشی، حتی در مورد پرده، از اینها بکنم»‏39

‏این خودسازی همراه با عزت و کرامت نفس بود که از امام(ره) آن صلابت و ابهت افسانه ای را ساخته بود که حتی نام وی دل دشمنانش را به لرزه می انداخت، چه رسد به رویارویی با وی یا به کارزار رفتن با او. ‏

‏هنگامی که حضرت امام(ره) در زمان آیت  الله بروجردی بعنوان نمایندۀ ایشان با شاه ملاقات می نمایند، هنگام بازگشت از این ملاقات فرموده بودند: ‏

‏«نمی خواهم از خودم تعریف کنم، ولی ابهت من شاه را گرفته بود و شاه مسلط بر زبان و گفتارش نبود».‏40

‏عامل بودن‏

‏یکی از بارزترین ویژگیهای حضرت امام خمینی(ره) در خودسازی و تهذیب نفس، عامل بودن به آنچه که می گفتند و عقیده داشتند بود، و این همان کانون و مرکز میدان جاذبۀ ایشان بود، که هر کسی را به خود جذب می کرد تا جایی که دشمنان را به دوستان وی تبدیل می نمود، و گاهی بی آنکه سخنی گفته باشد، انسانها را فوج فوج به دین خدا هدایت می نمود؛ همان صحنه ای که ما در انقلاب شاهد آن بودیم که در مدت کوتاهی از جوانان بی اطلاع از دین و دیانت، افرادی مکتبی و انقلابی بار آورد، که تا پای جان در راه اهداف امام مبارزه نمودند. ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 267
‏این ویژگی امام(ره) نیز نشأت گرفته از تعالیم روحبخش اسلام بود، زیرا امام صادق(ع) در  این رابطه فرموده اند: ‏

العِلْمُ مَقْروُنٌ الیَ العَمَل، فَمَنْ عَلِمَ عَمِلَ وَ مَنْ عَمِلَ عَلِمَ وَ الْعِلْمُ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَلْن أجٰابَهُ وَ إلاّ ارْتَحَلَ عَنْهُ. 

‏علم با عمل همدوش است (نجات و رستگاری انسان به هر دو مربوط است) هر که بداند باید  عمل کند و هر که  عمل کند باید بداند، علم عمل را صدا زند، اگر پاسخش گوید، بماند و گرنه کوچ کند.‏41

بار درخت علم نباشد بجز عمل   با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری

(سعدی) 

‏امام(ره) در این رابطه فرموده اند: ‏

‏«علم تنها اثر ندارد بلکه گاهی مضر است، عمل بدون علم بی نتیجه است، علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت می رساند، علم به همۀ شئون و عمل، عمل نفسانی، عمل جسمانی، عمل عقلانی، انسان را به مراتب انسانیت می رساند».‏42

‏در جایی دیگر می فرمایند: ‏

‏«عزیز! جمیع علوم عملی است، حتی علم التوحید را نیز اعمالی است قلبیه و قالبیه، توحید تفعیل است و آن کثرت را به وحدت برگرداندن است و این از اعمال روحیه و قلبیه است؛ تا در کثرات، افعالیه واقعی و سبب حقیقی را نشناختی و دیدۀ حق بین پیدا نکردی و خدا را در طبیعت و جهات کثرات طبیعیه را فانی در حق و  افعال او نکردی و سلطان وحدت فاعلیت حق در قلبت علم نیفراشته، از خلوص و اخلاص و صفا و تصفیه بکلی دور، و از توحید مهجوری؛ تمام ریاهای افعالیه و اکثر ریاهای قلبیه از نقصان توحید افعالی است.‏43

‏نه تنها امام(ره) عامل به گفتار خود بودند بلکه قبل از همه به این کار آغاز می نمودند و براساس گفتۀ مولایشان علی(ع) عمل می کردند که فرمودند: ‏

مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِنّاسِ اِماماً فَعَلَیْهِ اَنْ یَبْدَأ بِتَعْلیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلیمِ غَیْرِهِ، وَلْیَکُنْ تَأدیبُهُ 


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 268
بِسیَرتِهِ قَبْلَ تَأدیِبِهِ بِلِسانِهِ.‏ ‏

‏هر که خود را پیشوای مردم نمود، باید پیش از یاد دادن به دیگری نخست به تعلیم نفس خویش بپردازد، و باید پیش از ادب کردن و آراستن دیگری به زبان، به روش خود او را ادب و آراسته سازد.‏44

‏بر پایۀ این گفتار آسمانی است که امام(ره) خود پیش از همه و بیش از همه به تزکیۀ نفس پرداخته، تا آنگاه که به گفتار آغاز نمودند، در کردار هیچ کژی و کاستی نداشته باشند و مشمول حدیث امام صادق(ع) نگردند که فرمودند: ‏

اِنَّ الْعالِمَ اذا لَم یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَما یَزِلَّ الْمَطَرُعَنِ الصَّفا. 

‏چون عالم به علم خویش عمل نکند، اندرزش از دلهای شنوندگان بلغزد چنانکه باران از سنگ صاف بلغزد.‏45‏ ‏

عالمی را که گفت باشد و بس    عالم آن کس بود که بد نکند 

(سعدی)

‏این راز آن معجزۀ کلام امام(ره) است که دیگران از آن بسیار یاد نموده اند و آن را بی دیل شمرده اند، و ملّت عزیز ایران بارها شاهد بوده اند که با اندک پیامی از سوی ایشان امواج خروشان ملّت به حمایت و طرفداری از ایشان برمی خاست. علت آن همان عامل بودن به دستورات و تکالیف، و طی نمودن یک دوران خودسازی قبل از پرداختن به سایر امور بوده است. ‏

‏آیت الله محمّدرضا توسلی در خصوص این دوران می فرمایند: ‏

‏تحصیل حضرت  امام(ره) در حوزۀ علمیه قم ادامه پیدا کرد، تا اینکه ایشان در سن 27 سالگی تألیفات خود را شروع کردند. از این زمان دوران خودسازی امام نیز شروع شد، دوران تهذیب اخلاق و انزوا. ‏

‏همان طور که انبیا و حضرت رسول اکرم(ص) دوره ای انزوا پیش گرفتند، حضرت امام نیز دوران اعتزال و انزوا داشتند که در آن رذایل اخلاقی را از خود دور کردند و فضایل انسانی را در خود پایه گذاشتند. این دوران چهل سال به طول انجامید... از این رو به ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 269
‏چشم خود شاهد بودم که حضرت امام(ره)، انسانی رها از قیود مادی بودند. به همین دلیل نیز وقتی موعظه می کردند و به طلبه ها درس اخلاق می دادند، حاضران در جلسه چنان تحت تأثیر قرار می گرفتند که زار زار اشک می ریختند.‏46

‏خود امام(ره) نیز در خصوص لزوم طی این دوران، یعنی دوران خودسازی در ایام جوانی می ‎فرمایند: ‏

‏«باید از همین حالا، همین جوان شانزده ساله، همین جوان بیست ساله که در مدارس علمی هست، از حالا باید آنطوری که رضای خداست، آنطوری که دستورات الهی است خودش را عادت بدهد به اینکه آنطور باشد. یک قدم که برای تحصیل علم بر  می دارد، یک قدم برای تحصیل اخلاق خوب و تهذیب بردارد».‏47

‏«از حالا باید به فکر این مطلب باشید، بخواهید که خوب حالا درسمان را می خوانیم و بعدّها ان شاءالله، بعد از اینکه پیر شدیم ان شاءالله، وارد می شویم در تهذیب اخلاق، این امکان ندارد، امکان ندارد که بتوانید. هر قدر در جوانی  انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانی خدای نخواسته مهذب نشد، بسیار مشکل است که در زمان کهولت و پیری که اراده ضعیف است و دشمن قوی، اراده انسان ضعیف می شود و جنود ابلیس در باطن انسان قوی، ممکن نیست دیگر آنوقت، اگر هم ممکن باشد بسیار مشکل است».‏48

‏به قول عطار: ‏

هر کاری که بایدت کرد بکن    کاندر دم واپسین امانت ندهند

‏امام(ره) در جایی دیگر می فرمایند: ‏

‏«به خودسازی مشغول شوید و نگذارید عمرتان هدر رود. چرا برای کسی که به مرحلۀ پیری برسد دیگر توبه به این زودی امکان ندارد؟ یک درختی که تازه درآمده، می شود به راحتی آن را کند، یک بچه هم می تواند این کار را انجام دهد، این درخت وقتی بزرگ می شود، یک انسان بزرگتر می تواند آن را بکند، ولی وقتی تنومند گشت دیگر به این زودیها و به این آسانی نمی توان آن را از جا کند. این ریشه های اخلاق و اعمالی که در اثر ریشه اش در نفس پیدا می شود ابتدا آسان است، یک معصیتی که کرد می تواند برگردد، یک قدری که اضافه شد مشکلتر می شود، هر چه به سمت پیری برود این جنبه قویتر و انسان ضعیفتر ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 270
‏می گردد، لکن این معنایی که انسان گرفتارش بوده، زیادتر می شود».‏49

‏مولانا در مثنوی در خصوص این مطلب تمثیلی آورده به این مضمون که شخصی در سر راه عبور مردم خاربنی کاشتی، هر چه مردم به او گفتند این خار به پای مردم می رود این را از سر راه برکن، هر بار وعدۀ فردا می داد: ‏

تو که می گویی که فردا این بدان           که به هر روزی که می آید زمان

     ‏آن درخت بد جوانتر می شود          وین کننده پیر و مضطر می شود

‏           خاربن در قوت و برخاستن    ‏           خارکن در سستی و در کاستن 

‏    خاربن هر روز و هر  دم سبز و تر    زود باش و روزگار خود مبر 

‏   خاربن دادن هر یکی خوی بدت    بارها در پای خار آخر زدت 

     ‏بارها از فعل بد نادم شدی               بر سر راه ندامت آمدی50

‏امام(ره) به گواهی دوستان و نزدیکان ایشان، خود یکی از مصادیق بارز افراد خود ساخته بودند که دقیقترین و کوچکترین نکات اخلاقی را رعایت می فرمودند. حجت الاسلام و المسلمین محمّدرضا ناصری در این رابطه می فرمایند: ‏

‏در مسائل اخلاقی و برخوردشان با دیگران، ریزه کاریهایی دقیق را مراعات می کردند. واقعاً رفتار، کردار، راه رفتن و کارهای دیگر ایشان درس بود. یکی از خصوصیاتی که ایشان دارند، این است که انسان هر چه به امام نزدیکتر بشود، ارادتمندتر و علاقه مندتر می شود. برای اینکه خصوصیاتی دارند که تا انسان به ایشان نزدیک نشود، نمی تواند آنها را بیابد. ‏

‏بعد از فوت مرحوم آقای حکیم، شب از بلندگوها اعلام کردند که آقای حکیم فوت کرده است، آن شب امام روی پشت بام بودند، یکی از برادران گفت که: متوجّه شدم صدای گریه می آید و دیدم که امام نشسته اند و گریه می کنند. روز بعد امام فرمودند: ‏

‏«همه را جمع کنید و به آنها بگویید در هیچ مجلسی شما حق ندارید از من دفاع کنید و اسم مرا بیاورید، گرچه سیلی به گوش مصطفی بزنند؛ و اگر به من فحش هم دادند، شما چیزی نگویید». ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 271
‏اگر چه افرادی بودند که برای خود به این طرف و آن طرف مبلّغ فرستادند؛ اما امام به ما اینطور فرمودند، تا حدی که ایشان حتی حاضر نبودند برای مرجعیت خودشان تبلیغ شود. ‏

‏در همان ایام افرادی از موصل و کرکوک خدمت آقا می آمدند و می گفتند: ما از چه کسی تقلید کنیم؟ ایشان می فرمودند: ‏

‏از چه کسی تقلید می کردید؟ ‏

‏می گفتند: از آقای حکیم. ایشان می گفتند: ‏

‏به رأی آقای حکیم باقی باشید. ‏

‏این خیلی تسلط بر نفس می خواهد که اشخاصی پیش یک مرجع بیایند و آن مرجع اینگونه بگوید.‏51

‏چه خوش گفته است حافظ که: ‏

‏ذکر  تو را گر کنند ور نکنند اهل فضل حاجت مشاطه نیست روی دلارام را‏

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

و آخر دعوانا أن الحمدلله رب العالمین

و الصلوة و السلام علی محمّد و آله الطاهرین

دکتر مهرداد صفرزاده اردیبهشت 1377


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 272
پاورقیها

‏1- در جستجوی راه از کلام امام؛ دفتر بیست و دوم، فرهنگ تعلیم و تربیت: ص 300.‏

‏2- همان؛ ص 303.‏

‏3- همان؛ ص 308.‏

‏4- همان؛ ص 296.‏

‏5- همان؛ ص 330.‏

‏6- همان؛ ص 328.‏

‏7- همان؛ ص 327.‏

‏8- همان؛ ص 311.‏

‏9- اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی(ره)؛ تبیان، آثار موضوعی، دفتر پنجم، ص 5-6-7.‏

‏10- در جستجوی راه از کلام امام؛ دفتر بیست و دوم، فرهنگ تعلیم و تربیت، ص 300.‏

‏11- پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(س)؛ ج 1، ص 286.‏

‏12- همان؛ ج 1، ص 115 و 118.‏

‏13- همان؛ ج 1، ص 285-286.‏

‏14- همان؛ ج 1، ص 115.‏

‏15- سرالصلوة یا اسرار الصلوة، پرواز در ملکوت؛ ج 2 ص 84.‏

‏16- پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(س)؛ ج 2، ص 207.‏

‏17- همان؛ ج 1، ص 287.‏

‏18- در سایۀ آفتاب، یادها و یادداشتهایی از زندگی امام خمینی(قدس سره)؛ ص 118.‏

‏19- اسلام ناب در کلام و پیام امام خمینی(ره)؛ تبیان، آثار موضوعی، دفتر پنجم، ص 455-456.‏

‏20- زندگینامۀ سیاسی امام خمینی، از آغاز تا تبعید، ج 1، ص 228.‏

‏21- همان؛ ج 1،  ص 132.‏

‏22- همان؛ ج 1، ص 133.‏

‏23- پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(س)، ج 1، ص 288-289.‏

‏24- حجر / 88.‏

‏25- الاصول من الکافی؛ ج 2، ص 121.‏

‏26- پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(س)؛ ج 1، ص 85.‏

‏27- در سایۀ آفتاب، یادها و یادداشتهایی از زندگی امام خمینی(قدس سره)؛ ص 85-86.‏

‏28- پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(س)؛ ج 1، ص 282.‏

‏29- همان؛ ج 1، ص 285.‏

‏30- همان؛ ج 2، ص 245.‏

‏31- قرآن و دانشوران؛ ص 103.‏

‏32- محجة البیضاء؛ ج 5، ص 6.‏

‏33- برای اطلاع بیشتر در این زمینه به کتاب تعلیم و تربیت در اسلام اثر استاد شهید مرتضی مطهری مراجعه نمایید. ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 273
‏34- منافقون / 8.‏

‏35- نهج الفصاحة؛ ص 64، ح 325.‏

‏36- وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعة؛ ج 12، ص / 30، ح 3.‏

‏37- پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(س)، ج2، ص 231.‏

‏38- نهضت روحانیون ایران؛ ج 4، ص 309، 313.‏

‏39- پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(س)؛ ج 3، ص 64.‏

‏40- همان؛ ج 3، ص 56.‏

‏41- اصول کافی، با ترجمه و شرح مرحوم حاج سید جواد مصطفوی؛ ج 1، ص 55.‏

‏42- در جستجوی راه از کلام امام، دفتر بیست و دوم، فرهنگ و تعلیم و تربیت، ص 304.‏

‏43- سرالصلوة یا اسرار الصلوة، پرواز در ملکوت؛ ج 2، ص 88.‏

‏44- ترجمه و شرح نهج البلاغه، تعلم فیض الاسلام؛ ص 1117.‏

‏45- اصول کافی، با ترجمه و شرح مرحوم حاج سید جواد مصطفوی؛ ج 1، ص 56.‏

‏46- پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(س) ج 1، ص 269.‏

‏47- ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 2، ص 36-38.‏

‏48- ر.ک:صحیفه امام ؛ ج 2، ص 40-41.‏

‏49- در جستجوی راه از کلام امام؛ دفتر بیست و دوم، فرهنگ و تعلیم و تربیت، ص 313.‏

‏50- تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی، محمّدتقی جعفری؛ ج 3، ص 610.‏

‏51- پا به پای آفتاب، گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(س) ج4، ص 265.‏

‎ ‎

کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 274