سه امتیاز، سه فضیلت، سه خصوصیت از یک رهبر

سه امتیاز، سه فضیلت، سه خصوصیت از یک رهبر

‏ ‏

سخنرانی خانم فریده مصطفوی (سخنران افتتاحیه)

 

لاحول و لاقوة الا بالله العلی العظیم. السلام علیکم و علیٰ عبادالله الصالحین و صلی الله علی محمّداً و آله الطاهرین. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین‏. ضمن عرض تسلیت به مناسبت نهمین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران رهبر کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره). از دست اندرکاران این سمینار و عزیزانی که برای برگزاری این مجلس زحمت کشیدند و همچنین از جناب آقای استاندار و نماینده ولی فقیه در استان کرمانشاه تشکر و سپاسگزاری می کنم. بحث امروز راجع به رهبر و رهبری و خصوصیات آن و کسی که می خواهد در جامعه پیشوایی و رهبری جامعه را بعهده بگیرد که چگونه باید باشد و چه خصوصیّات و چه امتیازاتی را باید داشته باشد. قرآن به ما یک مقدار راهکارها را نشان می دهد ما در قرآن می خوانیم: «‏ان اکرمکم عندالله اتقیکم‏» و یا جای دیگر داریم «‏فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیماً‏» و باز آیه دیگری را می بینیم می فرماید: «‏هل یستوی الذین یعلمون و الذین لایعلمون‏» این سه خصوصیت و سه امتیاز و سه فضیلت است که باید یک رهبر داشته باشد و این سه تا مثل یک سه پایه می ماند، اگر یکی شان باشد و دوتاشان نباشد دیگر سه پایه در مورد آن صدق  ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 11
‏نمی کند اگر سه پایه دو تا پایه، اگر سه پایه دو پایه داشته باشد و یکی را نداشته باشد سه پایه بودن بر آن صدق نمی کند، این سه مکمل یکدیگرند، این سه فضیلت را یک رهبری که می خواهد جامعه اسلامی را هدایت بکند باید داشته باشد که روایت هم در این باره داریم. رسول خدا(ص) در کوچه های مدینه به محمدبن ابی بکر رسیدند، محمّد! مدتی است نمی بینمت؟ کجا هستی؟ عرض می کند یا رسول الله من در مسجد نشسته و مشغول عبادت می باشم، نمی خواهم در امور دنیایی داخل بشوم؛ و فریب دنیا را بخورم یا دنیا از راه بدرم کند. حضرت فرمودند: درست نیست یک مسلمان نمی تواند به مسجد برود و در را به روی خودش ببندد، یک مجاهد باید به میدان بیاید، و وارد اجتماع بشود، مسئولیت بگیرد، زحمت بکشد، کار بکند؛ ولی جهاد با نفس را نیز با خودش داشته باشد. اگر مسئولیتی گرفت باور نکند، مغرور نشود به قول فرموده ی حضرت امام که آدم چقدر باید پَست باشد که این مقامها را مقام بداند و گولش را بخورد باید که باورش نکند. بیاید وارد اجتماع بشود، کار بکند، زحمت بکشد دلفریبیهای دنیا را ببیند. اغواگریهایش را ببیند، مجاهدۀ با نفسش بکند و گول آنها را نخورد و فریب آنها را نخورد. حضرت علی(ع) بعد از جنگ جمل وقتی که می آیند در بیت المال را باز می کنند و چشمشان به آن تپّۀ از طلا و نقره می افتد می فرمایند: زردها، سفیدها؛ نمی گویند طلاها، نقره ها! زردها، سفیدها بروید کس دیگری را گول بزنید، بروید کس دیگری را فریب بدهید. من گول شماها را نمی خورم به این مضمون. علی دنیا را سه طلاقه کرده. حضرت چرا از واژۀ سه طلاقه استفاده کردند، می دانیم کسی که سه طلاقه بشود دیگر راه برگشت ندارد. یعنی حضرت می فرمایند: من چنان از دنیا برگشتم و پشت پا به دنیا زدم که راه برگشتی در آن احتمالش هم نیست؛ ولی آن حضرت هم جنگ می کند، هم خانواده داری می کند. هم لشکر کشی می کند، هم به قضاوت می نشیند و همۀ کارهای دیگر نیز انجام می دهد؛ ولی آن نفس امّاره را هم سرکوب می کند. ‏اِنّ العلماءُ وَرثه الآنبیاء. اِنّ الآنبیاء لَن یورث دیناراً وَ لادرِهماً و لکن وَرثوُا العلم‏ – علما ورثۀ انبیا هستند. انبیا که ارثی ندارند. درهم و دیناری ندارند که برای علما بگذارند، می گوید علمشان را به ارث می گذارند. علم انبیا را علما به ارث می برند آیا خوب وقتی ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 12
‏علم را به ارث بردند آیا همین کافی است؟ می فرمایند: نه! ‏صائناً لنفسه مخالفاً لهواه حافظاً لِدینهِ مطیعاً لامرمولاه‏، کسی که مخالفت کند با هواهای نفسانی، صائن و نگهدار نفسش باشد، حافظ  دینش باشد گول زرق و برق دنیا را نخورد، هر ساعتی یک هوسی نکند و مطیع امر مولا، مطیع بدون چون و چرای پروردگارش باشد، آن وقت آن انسانی می شود که به فرمودۀ قرآن و سنت می تواند رهبر باشد، می گوید مسلمان کامل، مؤمن کامل یک چنین انسانی است، انسانی است که از امتحانات گوناگون باید پیروز بیرون بیاید، دورانی را بگذراند، حسابها را پس بدهد و دربارۀ حضرت ابراهیم می فرماید:‏وَ إِذابتَلی اِبراهیمَ رَبهُّ بِکَلِماتٍ فَاَتمّهُنّ‏، بعد از اینکه ابراهیم تمام امتحاناتش را داد پیروز بیرون آمد به قول ما نمره بیست گرفت «‏قال اِنّی جاعلک للنّاس اماما‏» تو را دیگر ما امام قرار دادیم پیشوا قرار دادیم ای ابراهیم. آنهایی که می خواهند رهبر بشوند، پیشوا بشوند، قائد بشوند، باید خودشان را با تو تطبیق دهند، تو الگو هستی برای همه، مگر ابراهیم چه کرده است خدا از او خواست فرزندش را در راه خدا ذبح کند. مردی که در سنین کهولت دارای یک فرزند پسر می شود به نوجوانی می رسد دستور از جانب پروردگار می آید که بیا این نوجوانت را در راه خدا ذبح کن. به مادرش می گوید، فرزند مرا لباس نو بپوشان، حمامش ببر، و تمیزش کن، -کجا می خواهی بچّۀ مرا ببری؟ - دیدن یک  دوست، یک دوست مهربان؛ آن وقت ببینید در دامن خودش چه بچّه ای تربیت کرده است، که قرآن درباره اش می فرماید: ‏قالَ یا ابتِ افعَل ماتُؤمَرُ و ستجدنی ان شاءالله مِنَ الصّابرین‏، پدر آنچه به تو امر شده، انجام بده، یک وقت تحت تأثیر عواطف پدری قرار نگیری، («‏فَلمَّا اسلما و تَلَّهُ لِلجبینِ..‏» ‏وَ نادَیناهُ أَن یا إبراهیمُ قد صَدَّقت الرُویّا)‏ می گوید ابراهیم! ما از تو اطاعت تو را می خواستیم، عبادت تو را می خواستیم ما از تو این را نمی خواستیم که طفلت را ذبح بکنی و ما می بینیم که امام رحمة الله علیه یک بنده ای از بندگان خدا یک بندۀ مطیع درگاه خدا و مطیع امر مولا می فرماید: «مرگ مصطفی از الطاف خفیّۀ الهی بود». فرزندی در آن سنین، آنهمه فضیلتهای علمی، اخلاقی، شجاعت، رشادت و امتحانات گوناگون که این پسر داده، حالا از دنیا رفته، پدرش می گوید: مرگش یک لطف خدا بود، حالا اگر یک عدّه ای مثلاً نمی فهمند یا ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 13
‏نمی دانند به هر حال خدا – به ما لطف کرده و او را از ما گرفته، خلاصه اش همین است، ‏عن ابی عبدالله – علیه السلام – قال رسول الله(ص) الفقهأُ امنأ الرسل مالم یدخل فی الدّنیا...‏ می فرمایند ابی عبدالله(ع) که فرمود رسول خدا(ص) که فقها، امین های پیامبرها هستند تا مادامی که داخل در دنیا نشدند از ایشان می پرسند آن دنیایی که نباید داخلش بشوند کدام است؟ چیست؟، می فرمایند: تبعیت کردن و پیروی کردن از سلطان زمانشان، از حکام جور، از سلاطین. اگر چنین آدمهایی بودند از دینتان آنها بترسید و ما می بینیم حضرت امام تبعیت که کند هیچ، در مقابل سلطان جابر هم می ایستد، با چه قدرتی؟ تانک، توپ، سرنیزه؟ نه! با قدرت ایمان به خاطر اینکه هر رهبری هر حاکمی از مجموعه امکاناتی که دارد مهمترینش را تقویت می کند و حکام، رهبران، حاکمان، بنیۀ نظامی را از همه مهمتر می دانند؛ امّا حضرت امام به خاطر آن فرهنگ اصیل اسلامی که دارند، قدرت ایمان را ملاک قرار می دهند و قدرت ایمان را مهم می دانند و می گویند ایمان باید قوی بشود؛ یعنی اگر ایمان قوی شد دیگر کسی نه از سرنیزه می ترسد نه از سرنیزه دار، و به قدری این قدرت ایمان را حضرت امام به مردم باوراندند و تکرار کردند و گفتند که ما می دیدیم که مردم جلوی توپ و تانک می ایستادند و می گفتند توپ و تانک دیگر اثری ندارد، این فرهنگ اسلام است. در جنگ خیبر وقتی آمدند به حضرت علی(ع) گفتند یا علی چگونه تو درِِِ خیبر را که این همه مردم نتوانستند تکانش بدهند یک تنه از جا کندی؟ حضرت می فرماید «‏به قدرت الایمان لا به قدرت ألاَبدان‏» و مطلب دیگر اینکه حضرت امام در این انقلاب خودشان پیشقدم شدند، خودشان جلو آمدند، اوّل از مردم نخواستند، خودشان پیشتاز شدند و آمدند و مبارزه را به تنهایی شروع کردند و برای بقیّه الگو شدند، در انجمنهای ایالتی و ولایتی ما می دیدیم ایشان خودشان تنهایی، احتمال هم نمی دادند غیر از این خواص کس دیگری از ایشان تبعیت بکند یا مردم معمولی، اصلاً شاید به ذهنشان هم نمی آمد. وظیفه شان می دانستند که الآن باید در مقابل قدرت زمان، بایستند. تهدید می کنند و می گویند اگر ترتیب اثر ندادی ما نامۀ سرگشاده می دهیم؛ مردم بعداً اطراف ایشان جمع می شوند زیرا از دل مردم سخن می گویند یا در عصر عاشورا وقتی آن سخنرانی تاریخی را ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 14
‏می کنند، رژیم را می کوبند، رسوا می کنند، تهدید می کنند اعتراض می کنند، می بینیم مردم را محور قرار می دهند، «مردم را این قدر اذیّت نکن، اینقدر به مردم ظلم نکن. کاری نکن که اگر رفتی مردم خوشحال می شوند» مردم که از اطراف ایران عصر عاشورای حسینی به شهر قم آمدند متعجّبانه می پرسیدند خدایا این مرد چه کسی است که اینطور دارد رژیم را می کوبد و رسوا می کند یک تنه به جنگ دولت که نه – به جنگ شرق و غرب رفته است. این کیست؟ با چه قدرتی؟ با چه سر نیزه ای؟ با چه توپی به جنگ دولت تا دندان مسلح رفته است به قدرت ایمان. پس روند خاص حضرت امام این بود که خودشان مبارزه را شروع کنند الگو بشوند و بقیّه از ایشان تبعیت کنند؛ و آن وقت خود مردم راهشان را پیدا بکنند و اگر ما می بینیم که حضرت امام از سال 41 مبارزه علنی را شروع کردند اینطور نبوده که ایشان قبلاً ساکت باشند، و در قبل از آن زمان بیکار باشند. زمینه را برای مبارزه علنی مهیّا نمی دیدند؛ لذا حضرت امام وقتی دیدند زمینه مهیّا نیست مشغول تربیت شاگردانی می شوند، و ایشان از سال 22 در درس فقه مسألۀ ولایت فقیه را به شاگردانشان القا می کردند و از همان سالها که درس اخلاق در مدرسه فیضیّه یا تابستان همان سال که یک عدّه از طلبه ها به محلات رفته بودند و درس اخلاق در آنجا گذاشته بودند، مردم را به مرور زمان روشن می کردند، آگاه می کردند، بیدار می کردند. و ما می بینیم  اواخر حکومت بنی امیّه است و اوایل حکومت بنی عباس که این دو قبیله به جان هم افتادند و ضعیف شدند؛ و در نتیجه حضرت امام باقر و امام صادق(ع) از ضعف این دو قدرت استفاده کرده و مجلس درس گذاشتند و مردم را نسبت به زمان و اوضاع آگاه و بیدار کردند. می گویند در درس حضرت صادق پنج هزار شاگرد شرکت می کردند. لذا حضرت امام شاگردانی را تربیت کردند که بعد از تبعید و دستگیری ایشان راه را ادامه دادند، و از استاد آموخته بودند که چه باید بکنند و چه مسیری را باید طی بکنند، شاگردانی از قبیل استاد مطهری، دکتر بهشتی، آقای موسی صدر، مقام رهبری، آقای هاشمی رفسنجانی و خیلی آقایان دیگر که من الآن حضور ذهن ندارم؛ اینها در دوران تبعید حضرت امام رهبری مردم را و روشن کردن مردم را به عهده گرفتند و راه امام را البتّه زیر نظر مستقیم امام ادامه دادند – خصوصیّت دیگر ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 15
‏حضرت امام اینکه از مسیری مشکل، مبارزه را از مردم نخواستند؛ یعنی از اوّل نخواستند مردم جلوی توپ و تانک بروند که سختشان باشد و نروند، و اوّل از الله اکبر گفتن و راهپیمایی کردن و پخش اعلامیه و بعد یواش یواش از سخنرانی، بعد تظاهرات و مبارزه مسلحانه، که دیگر خود مردم ول کن قضیه نبودند، به قدری که حضرت امام نمی خواستند مردم به سختی بیفتند وقتی 15 خرداد شنیدند که یک عدّه ای شهید شده اند، این تعبیر را کرده اند که حضرت امام فرمودند: کمر من شکست، یا وقتی در 17 شهریور آن جمعه خونین 57 دولت اعلام حکومت نظامی کرد، حضرت امام بعداً تعریف کردند که من گفتم حالا یکروز که حکومت نظامی اعلام شده، بگذارید مردم بروند خستگی در کنند و یک تجدید قوایی بشود عیبی ندارد، یک کمی مردم بروند در منزلهایشان که عصری به ایشان خبر می دهند که! مردم خودشان راهشان را پیدا کرده اند، خودشان حاضر نیستند دست بردارند، حکومت نظامی را شکسته و وارد میدان مبارزه شده اند و یک  عدّه هم شهید شدند؛ پس حضرت امام خودشان اوّل مبارزه را شروع کردند، الگو قرار گرفتند بعد مردم دیگر مبارزه را از زندان رفتن و شکنجه شدن و شهید شدن، و همه را تحمّل کردند؛ و روش دیگر حضرت امام این بود که خانمها – و واقعاً  یک ابتکار الهام گونه ای بود که خانمها – را وارد مبارزه کردند و فرمودند طی آن پیامی که دادند که خانمها هم نیمی از جمعیّت کشورند و باید در مبارزه شرکت کنند و آقایان هم حق ندارند جلوی همسرهاشان را بگیرند خانمها وارد مبارزه شدند و دو نتیجه داشت: یکی از نظر کمّی که جمعیّت سه برابر شدند چون خانمها بچه هاشان را هم می آوردند دیگر از نظر کیفی آنهایی که آن زمان در منزل بودند و ممکن بود که جلوی شوهرشان و فرزندشان را بگیرند؛ حالا دیگر چون خودشان وارد میدان مبارزه شده بودند دیگر فرزندشان را هم مشوق بودند که بروند بعد هم تشویق به رفتن می کردند، و همچنین یک تعدادی از آقایان که سختشان بود که به میدان بروند وقتی دیدند خانمهایشان وارد میدان مبارزه شده اند دیگر آنها هم به غیرتشان برخورد و وارد صحنه شدند، و خانمها هم از اینکه حضرت امام برای آنها حیثیت و شخصیّت قائل شدند به قدری از این مسأله خوشحال و شارژ شده بودند که تمام سختیهای دوران مبارزه را خیلی  ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 16
‏راحت تحمّل کردند، فکر می کردند در حال جنگ هستند و جنگ هم یک عوارض و یک سختیهایی دارد که باید تحمّل کنند، نفت نبود، امکانات کم بود و آنها لباس بیشتر تن بچه هاشان می کردند روپوش بیشتری شب به روی آنها می انداختند، و خوشحال و سرحال از اینکه مورد توجّه قرار گرفته و وارد صحنه شده اند. و حضرت امام وحدت را در جهت حفظ اصول مورد نظر قرار می دادند؛ یعنی اینکه شاه باید برود یک اصل از نظر حضرت امام بود، هر کسی در هر جناحی در هر خطی، هر گروهی که با این مسأله یعنی با رفتن شاه موافق بود- حضرت امام سعی می کردند وحدت را بین آنها حفظ کنند و آنهایی که مخالف بودند طرد بشوند؛ و باز جمهوری اسلامی یک اصل تثبیت شده ای از نظر حضرت امام بود، آنهایی که طرفدار جمهوری بودند از هر خط فکری، از هر جناحی هر حزبی هر گروهی بودند، باز سعی می کردند انسجام و یکپارچگی را بین آنها حفظ کنند، البتّه تلاش زیادی می کردند و در این راه خیلی هم متحمّل می شدند. و بعد جنگ بود که باز از نظر ایشان یک اصل بود که باید در مقابل دشمن  ایستاد و آنهایی که طرفداران جنگ بودند حضرت امام تلاش می کردند وحدت در بین آنان نیز حفظ بشود؛ و جمله حکومت فقط با وحدت مردم باقی می ماند جمله ای است که در سال 22 حضرت امام در کتاب «کشف الاسرار» نشان دادند و کتاب کشف الاسرار ایشان هم کتابی است که نشان دهندۀ روح مبارزه و سازش ناپذیری حضرت امام را در آن زمان نشان می دهد که حضرت در آن زمان این نظریه را داشتند و ما می بینیم که در سال 68 هم تا هنگام رحلتشان این نظریه را دارند که حکومت فقط با وحدت مردم باقی می ماند؛ و آیا اکنون بعد از رحلت ایشان نیز سعی شده است این وحدت باقی بماند؟ آیا تلاش دربارۀ این وحدت شده است؟ آیا ایثاری دربارۀ این وحدت شده است؟ آیا از خودگذشتگی دربارۀ این وحدت شده است؟ من از شما آقایان بعنوان یک بازماندۀ حضرت امام خواهش می کنم، التماس می کنم به خاطر خدا نقطه ضعف های همدیگر را اینقدر بزرگ نکنید، اینقدر آب به آسیاب دشمن نریزید، اینقدر خوراک برای تبلیغات دشمن درست نکنید، حکومت فقط با وحدت مردم باقی می ماند سعی کنید این وحدت را حفظ کنید سعی کنید، شمایی که در هر زمان به ‏


کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 17
‏مقتضایی از فرمایشات امام برای کارهایتان استفاده کرده و می کنید برای پیشرفت انقلابتان، شمایی که همه ولایت فقیه را قبول دارید جان آن رهبر معظم انقلاب که همه مان عزیزش می داریم، و همه مان دوستش می داریم، و همه مان به ایشان ارادت داریم سعی کنیم این وحدتی که اینقدر حضرت امام از نجف پیام دادند وحدت، از پاریس فریاد زدند وحدت، ده سال بعد از اینکه آمدند فریاد زدند وحدت؛ بالاخره ایشان لابد یک چیزی می دانستند که می گفتند  وحدت  حفظ بشود. اگر بین مردم ما تشتت و اغتشاشی یک عدّه ای هم به هر حال از دشمنان مغرض بیایند و باعث این شلوغ شدن ها بشوند آن وقت چه بسر این انقلاب ما می آید، ما جواب خون شهدایمان چه را داریم بدهیم ما جواب این معلولین را چه داریم بدهیم آیا نمی گویند ای کاش ما هم شهید شده بودیم؟ معلولین ما وضع بدتری از شهدا دارند. جواب این پا برهنگان مان را چه بدهیم که هنوز هم زندگی سختی را می گذرانند؛ ولی علاقه مند به انقلابند، علاقه مند به رهبرند، علاقمند به امامند، یک خُرده بیاییم منصفانه قضاوت کنیم، یک خُرده بیاییم ایثار کنیم گذشت کنیم، خودمان را به خاطر حفظ انقلاب سرکوب کنیم. خدایا، خداوندا. ما را بیامرز، خدایا ما را در مسیری قرار بده که مورد رضایت خودت باشد، خدایا، خداوندا! رفتار ما را و کردار ما را و گفتار ما را، آنگونه قرار بده که در روز قیامت و در صحرای محشر اوّل در پیشگاه تو و بعد در پیشگاه حضرت امام و بعد در پیشگاه این شهدای عزیزمان شرمنده نباشیم، خدایا روح حضرت امام را با اجداد مطهّرشان محشور بفرما، رهبر معظّم را حفظ و موفّق بفرما، رئیس جمهور محترم موّفق و مؤیّد بفرما، توفیق خدمتگزاری به این ملّت محروم را به او عطا بفرما، آنهایی که خدمت می کنند در هر لباسی که هستند موفّق و مؤیّد بفرما، دشمنان را در هر لباسی که هستند نابود بفرما. ‏

والسلام

 

کتابمجموعه مقالات نهمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)صفحه 18