تقارن های فرخنده

‏ ‏

تقارن های فرخنده

 دکتر منوچهر اکبری

(استاد دانشگاه تهران)

‏ ‏

‏در طول تاریخ بزرگانی هستند که حتی تاریخ و ماه را به خود اختصاص می دهند. بدین معنی که نامشان روی روز معینی یا سال و ماه معینی می افتد. سالها پس از فوتشان هم با تکرار سالانه آن روز و ماه اذهان و افکار را متوجه خویش می سازند، اگر امتشان قدرشناس باشند آن روزها را یوم الله می دانند. یوم الله به دو جهت شاخص می شود یا با سوگ و اندوه و ماتم گره خورده است و یا پیامی از شادی و پیروزی همراه دارد. روزهایی که در سرنوشت ملت ها و کشورها تأثیری شاخص و مهم داشته و از بُعدی رنگ الهی به خود گرفته و در نگاه و تلقی بزرگان دینی به یوم الله مرسوم می شوند. در کشورهایی که رهبران آنان اعتقادات مذهبی ندارند از روزها و مناسبت ها با «صفت ملی» یاد می کنند. معمولاً در این کشورها روزهایی که به روز ملی مرسومند بسیار محدودند. از جمله شاخص ترین ایام روزی است که آن کشور از زیر سلطه چندین ساله و بعضاً چندقرنه خارج شده است و مستقل شده است. مثلاً روز استقلال الجزایر روز استقلال هند. نه صاحب این قلم می خواهد و نه مجال این مقال اجازه می دهد که در اصالت استقلال یا واقعی بودن استقلال بسیاری از کشورها بحث کند. در ایران این مناسبت ها بسیار است، از بُعد قوت و ضعف هم یکسان نیستند. چون ایران دارای بافت و باور دینی است، از هر دو فرصت بهره مند است. حتی ‏


حضورج. 76صفحه 186

‏در برخی از برهه های تاریخ مناسبتهای دیگری می تواند فراهم شود که آن مناسبت استقلال ملی نباشد و نیز رنگ و بوی مذهبی هم موجب تشخص آن نگردد، اما یوم الله باشد. مثلاً سوم خرداد روز آزاد سازی خرمشهر یوم الله است. البته می توان آن را استقلال ملی منطقه ای نامید، بدین معنی که از پیکره ایران عزیز، عضوی، بخشی یا قسمتی برای مدتی جدا افتاده بود، به بهای گزاف و تلاش و ایثار و شهادت و هزینه بسیار و عزم ملی مجدد به پیکره ایران بازگشته است، روزهایی چون 22 بهمن، 12 بهمن، 18 شهریور، 15خرداد و 14 خرداد و دهم محرم (عاشورا) را می توان یوم الله نامید. ‏

‏استمرار برخی از این ایام را باید فرازمانی نامید، یعنی پس از اتفاق افتادنشان به قدری عظمت و شکوه داشته اند که دولت ها، حتی دولت هایی که بین آن روزها و مناسبت ها با خود تضاد یا خطری احساس می کردند نتوانسته اند آن روزها را نادیده بگیرند، حکومت و دولت طاغوت (پهلوی) از عاشورا و محرم می ترسید، احساس می کرد این روز فرصتی است برای اعتراض ملی علیه مسلک و شیوه و مشی و اصول کشورداری او. واقعاً هم درست درک کرده بود. ادبیات فارسی به گونه ای است که در تنگناهای تاریخی و در شرایط خفقان و اختناق خود را برای انجام رسالت آماده می سازد شاید بتوان گفت قدرت رسانگی زبان با درک شرایط خاص بیشتر می شود. اگرچه کلمات و واژه ها و پیوند این ها چند بعدی، استعاری، کنایی و مجازی می شود، اما خوب انجام وظیفه می کند. عبارت ها در شرایط رسالتی ساحتی خاص به خود می گیرند. واژه ها در تلفظ همان واژه هایند اما در معنی لایه های جدید به خود می گیرند. شب، روز، دریا، آفتاب، خورشید، تاریکی، بهار، گل و... در شرایط آزادی یک معنی و نقش دارند و در شرایط بسته و خفقان معنایی دیگر. امام خمینی هم تولدش با تولد حضرت زهرا(س) مقارن شده است که از اعتبار یوم الله برخوردار است و هم با مناسبت هایی که پیامد نهضت و انقلاب اوست مقارن شده است. یقیناً اگر انقلابی در کار نبود 12 بهمن، 22 بهمن، 18 شهریور، 7 تیر، 13 آبان، 8 شهریور، 3 خرداد و 15 خرداد و 14 خرداد تشخص تاریخی پیدا نمی کرد. این روزها همگی از بُعدی به انقلاب اسلامی و امام خمینی برمی گردد. از 18 شهریور که قبل از پیروزی انقلاب یا 15 خرداد که مطلع و سرآغاز ‏


حضورج. 76صفحه 187

‏انقلاب امام بود، تا 13 آبان که با تقارن تاریخی همراه شده است هم سالروز تبعید امام خمینی است هم روز دانش آموز و هم روز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا. هرکدام از این مناسبتها فرهنگ و اعتبار و برکات خود را دارند. در مواردی پس از اولین مناسبت، انتخاب آگاهانه نیست یعنی از قبل معلوم نبوده است که امام خمینی توسط نیروهای رژیم طاغوت در روز 13 آبان تبعید می شود شاید کسانی که مسبب این هجرت ناخواسته یا تبعید تاریخی بودند، در تقویم کاری یا مأموریت دستوری خود مشخص کرده بودند که فلان روز 13 آبان امام از ایران خارج شود. که البته همین هم معلوم نیست که این کار دقیقاً طبق برنامه انجام پذیرفته باشد، یعنی در جلسه ای، شورایی یا شخصی حکم کرده باشد از ماهها یا روزهای قبل که این تبعید صورت پذیرد. البته امروز بسیاری از کارها به اصطلاح طبق تقویم انجام می گیرد و ممکن است حتی با تمام دقت و وسواس و تلاش که صورت می گیرد کاری که باید انجام پذیرد یکی دو روز و حتی بیشتر عقب بیفتد. مناسبت های بعدی چه بسا به قداست و حرمت مناسبت اول دقیقاً در همان روز صورت پذیرفته باشد، اینکه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام از حرمت و اعتبار روز دانش آموز استفاده کرده باشند و مقارن با آن روز به خلق حماسه ای دیگر که امام آنرا انقلاب دوم نامید دست یازده اند قابل دفاع است. امکان هم دارد این تقارن حساب شده و از پیش تعریف شده نباشد، حسب اتفاق و خارج از برنامه و اختیار چنین تقارنی رخ داده باشد، رمز و راز و چرایی این تقارن ها امری بسیار پیچیده و ناشناخته است. مثلاً وقتی سالروز ولادت حضرت زهرا(س) با سالروز ولادت امام خمینی هم یکی شود. از شگفتی هاست. یا دقیقاً در همان روزی که امام از سوی رژیم پهلوی از ایران به ترکیه تبعید شده است، دانش آموزان انقلابی در دانشگاه تهران ورقی زرین به دفتر شهادت و مقاومت بیفزایند، کاری کنند که رژیم پهلوی با تمام قدرت بظاهر نظامی که داشت واقعاً مستأصل شود و به قول مرسوم، نتواند قضیه و موضوع را جمع کند. این روز برای حکومت پهلوی بسیار گران تمام شد و برای نهضت و پیشبرد آن بسیار موثر بود. اگر چه چند نفر از دانش آموزان به شهادت رسیدند و بسیاری هم زخمی و مصدوم شدند، اما مظلومیت آنها به نهضت جان تازه بخشید. امام خمینی مرجع و موجد این مناسبت های بزرگ است. در مورد خودشان هم در نهضت شان در 15 خرداد و ‏


حضورج. 76صفحه 188

‏ ‏

‏ ‏

hambastegi va taamul

‏ ‏

‏ ‏

‏رحلتشان در 14 خرداد و تولدشان در 3 خرداد اتفاق افتاده است. کسی نمی تواند از رمز تراکم و بار تجمیع مناسبت های مرتبط با یک فرد در یک ماه یا دو روز نزدیک بهم پرده بردارد. خرداد برای ما بیش از هر ماهی یاد امام عزیز را تداعی می کند، چه در حرکت چه در تولد و چه در عروج.‏

‏مردان بزرگ، مردان الهی، مردانی که در خویش خلاصه نمی شوند. مردانی که تنها رخت خویش از موج نمی ستانند، مردانی که با امت خویش درهم تنیده اند، مردانی که حضورشان با رسالت همراه است. مردانی که مأمورند، مأمور آزادی انسان های دربند، آمده اند که به تعبیر امام حسین(ع) احیای دین خدا کنند. آمده اند تا بر بلندای  عصر خویش بایستند و هر آنچه از غبار و ناپاکی و تیرگی و تخریب در دین خدا وارد شده، همه را واپس بزنند و راه خورشید را بگشایند تا بر امت خویش بتابد، بی اندک غبار. مردانی که جان در گرو مهر حضرت دوست دارند، مردانی که خدا برای احیای دین خویش بدانان نفس پاک و دم مسیحایی و سینه گشاده می دهد، تا از پس ‏


حضورج. 76صفحه 189

‏مشکلات برآیند. مردانی که خداگونه می شوند، مردانی که در دنیایند اما رها از دنیایند، حتی دنیای امت خویش را آباد می کنند بی آنکه مثقالی به دنیای خود بیفزایند. مردانی که طوفانزادند از آن رو که موج آفرینند، آن دو که آمده اند تا انقلابی را به سرانجام برسانند آمده اند که عنایات و آیات خدا را نشان دهند. امتداد انگشت اشاره آنان خدا را نشانه می رود، خود آیت مجسم خدایند. خوبی، با  آنان تقویت می شود. صداقت رادر عمل نشان می دهند. کرامت در رکابشان گام می زند، در عین حال اگر به ظاهر آرامند اما در درون غوغایی دارند که خواب از سر طاغوتیان می پرانند. وجودشان ساحل آرام و آرامش امت است. خود واسطه خدا و خلقند. بی تردید مردانی موحد از این گونه، مورد عنایت ذخیره امامت هستند، امام سلسله جنبان مردانی است که برازنده نیابت آن موعود بود. با دین امام آدم به یاد خدا می افتاد. می شود شمه و تصویری از امام معصوم را در چهره و نگاهش دید. زندگی را معنا می بخشید، امام خود را نادیده می گرفت، امام حتی آنجا که «من» می گفت، مأموریت «ما» بود که از زبانش به صیغه مفرد بیرون می آمد. ‏

‏امام در زبان امت خود بود که می گفت: «من دولت تعیین می کنم، من توی دهن این دولت می زنم...»‏

‏امام گرچه بواقع پس از تبعید حدود پانزده سال در میان امت خویش زیست، یعنی حدود یازده سال دریای طوفانی نهضت را ناخدایی کرد. اما هر سالش را معادل یک قرن باید دانست. لحظه های عمر امام از سال ها عمر امثال صاحب این قلم، ارزشمندتر بود. آمدن امام طوفانی بود در ارکان نظام و رژیم طاغوت، و رفتنش زلزله ای بود در جان مومنین و مسلمانان، اگرچه آن عزیز سال ها قبل از عروج فرموده بود که این نهضت به خمینی وابسته نیست، اما بواقع امام انقلاب را به جایی رسانده بود که پس از خود برپای بماند، البته در برابر هر طوفان و خطری، که پس از آن عزیز در راه است. انقلاب هر چه عظیم تر و مردمی تر و فراگیرتر باشد، نگاهداری و پاسداری و بقای آن مشکل تر است. انقلابی مثل درختی تنومند و انبوه و ریشه در جان خاک و اعماق عالم داونده است بما سپرد. این بدان معنا نیست که اگر مراقبت نشود هماره بی گزند است. مراقبت های پس از رفتن آن باغبان اگر بیش از زمان خودش نباشد، چندان هم کمتر نیست. چه بسا در اثر ‏


حضورج. 76صفحه 190

‏بی تدبیری یا یک تصمیم خطا شاخه ای از آن درخت به خشکی گراید و این گام اول مرگ آن درخت است. امام جان خویش را بر سر مانایی و برپایی این درخت انبوه نهاد که سایه آن نه تنها بر سر ملت ایران که سایه آرام و قراری بود برای همة مسلمین جهان، حتی مسلمینی که به ظاهر در نعمت نفت غرق بودند و بوی نفت مشام جانشان را آلوده کرده بود و از آن که رایحه جانبخش انقلاب و آزادی و حریت و استقلال را بشوند، محروم بودند. امام می دانست که بسیاری از این امت را بازی داده اند و از راه فطرت پاک خویش دور افتاده اند اگر صدای اسلام ناب، اگر ندای آزادی واقعی، اگر فریاد عدالت اسلامی را بشنوند به خویشتن خویش باز می گردند، امام می دانست که جان انسان ها تا مدتی می تواند در بند دام و دانه بماند. می دانست که هیچ پرنده ای دوست ندارد حتی در قفس طلایی هم بماند. می دانست که اصل فطرت انسان ها پاک است. هنر مردان خدا و رهبران الهی بازگرداندن آن فطرت پاک است. امام می دانست که مردان الهی می توانند آب رفته را به جوی بازگردانند. می دانست که می توانند، مردان می و میخانه را به مردان رزم و سنگر تبدیل کند. از بانوانی که روزی در اثر فریب تبلیغات سوء و مسموم عوامل استکبار شی شده بودند زنانی بسازد که پابه پای مردان در خدمت نهضت باشند و فرزندان پاکدل و خداترسی را به نهضت تقدیم کنند که شهادت را گواراتر از عسل می دانند. رزمندگانی را در خدمت انقلاب درآورند که به روی مرگ لبخند بزنند. جوانانی که قبل از آنکه دریچه فطرت و نهاد پاکشان بسته شود. امام آنان را تا باغ دلگشای توحید خواهد برد. جوانانی که امام می فرمود اگر رسول الله چنین جوانان غیور، شجاع، دلیر و پاک، مؤمن و خداترس را در خدمت داشت می توانست به اهداف بلند الهی خویش جامه عمل بپوشاند. امام به عنوان رهبر و یک متفکر بزرگ الهی بیش و پیش از همه امت خویش را می شناخت. حتی در سال هایی که در تبعید بود و دور از امت خویش زندگی می کرد و امکان ارتباط مستقیم با امت را نداشت در میانه دو حصر (حصر رژیم پهلوی- حصر رژیم عراق) ایستاده بود با ایما و اشاره امت خویش را هدایت می کرد. جا دارد امروز بار دیگر اندیشمندان ساحت ها و حوزه های مختلف علوم، به خصوص آنان که انقلاب شناسند، یعنی تحصیل و تخصصشان تحلیل فلسفه و چرایی و چونی انقلاب هاست رابطه امام و‏


حضورج. 76صفحه 191

‏ امت را بررسی کنند، شاید بتوانند اندکی از این رابطه رازناک و بی نظیر بین امام و امت را بشناسند و بر آن اصولی را تعریف کنند. شگفت این است که می توان ادعا کرد بیش از 99 درصد امتی که به ندای امام لبیک گفتند تا قبل از آغاز انقلاب و حرکت امام، امام را نمی شناختند، امام را ندیده بودند حتی بسیاری از فلسفه قیام امام بی خبر بودند. حتی نمی دانستند «حکومت اسلامی» که امام می گفت یعنی چه نوع حکومتی؟ حتی بسیاری از بزرگان از همعصران امام هم هیچ تعریف و تصوری از اداره کشور بر مبنای اصول وموازین اسلامی نداشتند. برخی از علما و مراجع حتی امام را از تشکیل حکومت اسلامی و دخالت در سیاست منع می کردند.‏

‏شاعران اگرچه در بازگشت امام آنچنان که در خور و زیبنده بود نتوانسته و شاید هم غافلگیر شدند تا با تمام استعداد و ذوق آن شکوه و شوکت بازگشت پدر میهن را به ایران در قالب شعر بازگو کنند، چه بسا در برخی موارد به قدری متحیر بودند که از حرکت تند انقلاب جا ماندند. اتفاق های پیاپی و تدبیر پیامبرگونه امام در هدایت نهضت و خنثی سازی توطئه های زنجیره ای که از سوی سران رژیم پهلوی و به خصوص مستکبرین طراحی می شد بسیاری از بزرگان را به قدری شگفت زده کرده بود که از درک حرکت نهضت و سرانجام آن تا قبل از پیروزی عاجز بودند. انقلاب ایران اولین انقلابی نبود که از سوی وابستگان غرب رخ داد، استکبار جهانی چه شرق و چه غرب حرکت ها و نهضت ها و انقلاب های متعددی را از سر گذرانده بودند و برای هر یک باتوجه به پیامدهای آن برنامه ای خاص طراحی می کردند، تجربه تاریخی نشان داده است که هرچه رهبران انقلاب ها بر اصول و اهداف خود و امت هوادار پای بفشرند ابرقدرتها عقب تر می روند، و مگر نه اینکه در مورد انقلاب اسلامی نیز چنین بود. امریکا و سایر کشورهایی که با انقلاب اسلامی منافع و موقعیتشان در منطقه یا از بین می رفت یا تضعیف می شد در هر مرحله از پیشرفت و حرکت نهضت تماشاچی محض نبودند، چون نهضت توفنده و قدرتمند پیش می رفت، واقعاً از استکبار کاری ساخته نبود که روند حرکت انقلاب را کند یا متوقف کند. اگرچه حضور امت اسلامی ایران بسیار جدی، قدرتمند، فراگیر و ملی بود، اما کم نبودند نهضت هایی که واقعاً مردم آن کشور به صحنه آمده و در ابتدای حرکت و حتی تا چند گام و مرحله در خدمت و جهت انقلاب بودند،‏


حضورج. 76صفحه 192

‏ اما به مقصود نرسیده فراموش شدند یا رهبران را به جهتی که همسو با اهداف بود هدایت کردند. برگردیم به سوگواره هایی که شاعران برای عروج ملکوتی امام از خود به یادگار گذاشتند. فرق رحلت با بازگشت بعنوان یک موضوع شعری این بود که شاعران در ده سالی که امام به عنوان رهبر، انقلاب را هدایت کرده بود با امام بودند با ابعاد وجودی و شخصیتی حضرتشان آشنا شده بودند. امام را دیده بودند با او همراه بودند در جریان هدایت انقلاب با رهبری داهیانة امام آشنا شده بودند. امام اهداف و فلسفه و مسیر و جهت انقلاب را بازگو کرده بود. شاعران با اندیشه های عرفانی و سیره عملی امام آشنا شده بودند، فرق است بین آنکه امام با امت خود باشد یا در تبعید ضمناً در شرایط بازگشت بن مایه اصلی شعرها شکوه بازگشت امام بود. در واقع از دور به چهره  ماه بوسه زده بودند چون تا قبل از پایان تبعید امکان دیدار امام نبود. فقط شنیده ها و برخی مصاحبه ها و سخنان و پیام امام را شنیده بودند، آنهم از طریق رادیو های بیگانه و برخی نوارها و پیامها که در شرایط خفقان و بسته و خطر و تهدید به دست مردم می رسید. شاعران تجربه امام را به عنوان فرمانده کل قوا در دوران جنگ و قبل از آن و مدیریت موفق برای مقابله با حرکت های تجزیه  طلبانه عوامل استکبار، خنثی کردن قومیت گرایی، اصرار و تأکید امام برای تدوین قانون اساسی، تشکیل مجلس انتخابات خبرگان، انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس و دهها سرفصل دیگر که در بسیاری از انقلاب ها سال ها طول می کشد تا این ارکان نظام جا بیفتدو مردم آرزوها و منویاتشان به قانون منجر شود. ‏

‏با ذکر این مقدمه اینک به نمونه هایی چند از سروده هایی که مناسبت ارتحال امام راحل در اختیار است نظر می افکنیم.‏

‎ ‎

حضورج. 76صفحه 193