امام خمینی و فلسفه

امام خمینی و فلسفه

 رضا لک زایی

 

اشاره

‏آیا امام خمینی از فلسفۀ اسلامی سخن گفته است؟ نظر وی راجع به فلسفۀ یونان باستان و غرب مدرن چیست؟ آیا حاج آقا روح الله علاوه بر تدریس تقریبی بیست سالۀ فلسفه، دست به تألیف اثر فلسفی هم زده است؟ این حکیم نوصدرایی بیشتر از کدام یک از حکمای مسلمان تأثیر پذیرفته است؟ اگر ایشان معتقد به فلسفۀ اسلامی است، پس چرا در برخی اشعار و نوشته هایشان به مذمت فلسفه پرداخته اند؟ پس از نگاهی گذرا به زندگی امام خمینی پاسخ اجمالی این پرسش ها خواهد آمد.‏

‏ ‏

تحصیلات فلسفی امام

‏پس از آنکه روح الله جوان در خمین قسمتی از علوم ادبی و مقدماتی را فرا گرفت، در سال ‏‎1298‎‏ شمسی به حوزۀ علمیه اراک هجرت کرده و در آنجا به ادامۀ تحصیل پرداخت. سپس بعد از هجرت پر برکت مرحوم شیخ عبدالکریم حائری یزدی‏‎ ‎‏به حوزۀ مقدسۀ قم آمدند. ‏

‏حاج آقا روح الله همزمان با فراگیری فقه و اصول، به فراگیری ریاضیات، هیئت و فلسفه نزد مرحوم حاج سید ابوالحسن رفیعی قزوینی‏‎ ‎‏پرداختند. حضرت امام خمینی تقریباً چهار سال «شرح منظومه» را نزد مرحوم رفیعی قزوینی فرا گرفت و چنان دقت و ذکاوتی داشت که با خواندن شرح ‏


حضورج. 76صفحه 125

‏منظومه، از حضور در درس اسفار بی نیاز شد و به مباحثۀ اسفار با حاج میرزا خلیل کمره ای اکتفا نمودند. ‏

‏ایشان ادامۀ همین دروس، و عرفان را نزد مرحوم حاج میرزا علی اکبر حکیم و عروض، قوافی، فلسفۀ اسلامی و فلسفۀ غرب را نزد مرحوم آقا شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی و عالی ترین سطوح عرفان نظری و عملی را  به مدت شش سال نزد مرحوم آقا میرزا محمد علی شاه آبادی فرا گرفتند. ‏‏(حدیث بیداری، ص 7)‏‏ ‏

‏حاج آقا روح الله ضمن تکمیل علوم حوزوی، بیشترین فرصت خویش را در تعلیم و تعلم کتب صدرالمتألهین صرف نمود. ‏‏(همان، ص‏‎4‎‏-‏‎6‎‏)‏‏ پس از آن به تدریس فقه و اصول و همراه آن به مبارزه با رژیم ستم شاهی روی آوردند. ‏

‏ ‏

فلسفۀ اسلامی

‏حضرت امام، نه تنها معتقدند فلسفۀ اسلامی وجود دارد، بلکه فلسفۀ اسلامی را برتر و والاتر از همۀ فلسفه ها می دانند و معتقدند فاصله ای از زمین تا آسمان بین فلسفۀ یونانی و فلسفۀ بعد از اسلام که وی از آن به عنوان فلسفۀ اسلامی یاد می کند، وجود دارد. عبارت وی چنین است: «‏‏وقتی شما فلسفه ارسطو که شاید بهترین فلسفه ها قبل از اسلام باشد، ملاحظه کنید می بینید که فلسفه ارسطو با فلسفه ای که بعد از اسلام پیدا شده است فاصله اش زمین تا آسمان است، در عین حالی که بسیار ارزشمند است، در عین حالی که شیخ الرئیس راجع به منطق ارسطو می گوید که تاکنون کسی نتوانسته در او خدشه ای بکند یا اضافه ای بکند، در عین حال فلسفه را وقتی که ملاحظه می کنیم فلسفه اسلامی با آن فلسفه قبل از اسلام زمین تا آسمان فرق دارد.‏‏» ‏‏(صحیفه امام، ج 18، ص 263.)‏

‏حاج آقا روح الله در جایی دیگر ضمن ردّ سخن عده ای که می گویند فلسفۀ اسلامی، فلسفه ای یونانی است، فلسفۀ مشاء را هم ردیف فلسفۀ یونانی مطرح می کند، وی می گوید: «سخنی که زبان زد بعضی است که این فلسفه از یونان اخذ شده، غلط است، کی فلاسفۀ یونان از این حرفها سر در آورده و چه کسی سراغی از این حرفها در کتب آنها دارد؟ این حرفها در ‏


حضورج. 76صفحه 126

‏کتب آنها نبوده و نخواهد بود. بهترین کتاب فلسفی آنها اثولوجیا است که دارای مختصری از معارف بوده و بقیه اش طبیعیات است، بلی شفای شیخ، فلسفۀ یونانی است و در آن هم از این حرف ها نیست.»‏‏( تقریرات فلسفه امام خمینی، ج‏‎1‎‏، ص 88-87) ‏‏به نظر می رسد وی بعد از آنکه فلسفۀ اسلامی را از فلسفۀ یونانی تفکیک می کند، فلسفۀ مشاء را هم به دلیل یونانی بودن آن مفتخر به عنوان فلسفۀ اسلامی نمی کند. حاج آقا روح الله در ادامۀ جملۀ بالا که در درس شرح منظومۀ حاج ملاهادی عنوان کرده، چنین می گوید: «‏‏باز ‏‏گمان نشود که حاجی و یا حکمای اسلامی این حرفها را از خود در آورده باشند، بلکه این حرفها در ادعیه بیشتر از منظومه است و صحیفه سجادیه و نهج البلاغه و قرآن، منبع و سرچشمه و مادر این حرفهاست.»‏‏(همان)‏‏ از این صحبت امام چنین به ذهن می رسد که وی فلسفه ای را اسلامی می داند که از قرآن و سنت نشأت گرفته باشد.‏

‏ ‏

تعریف امام خمینی از فلسفه

‏در تعریف فلسفه از دیدگاه امام خمینی نگارنده تا کنون دو نظر رصد کرده است. دیدگاه اول مربوط به دکتر عابدی است. دکتر عابدی فلسفه را از منظر امام چنین تعریف می کند: «حکمت یعنی معرفت و مشاهده حضوری خدا و شؤون ذاتی و تجلیات اسماء و افعال او در حضرت علمیه و عینیه و نیز علم حضوری به کیفیت نکاح حضرات اسمائی. ‏‏(تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص55)‏‏»‏

‏وی در تعریف عرفان از منظر امام خمینی بر این باور است که حکمت عبارت است از ‏


حضورج. 76صفحه 127

‏معرفت خدا و شئون ذاتی و تجلیات اسمائی و افعالی او در حضرت حضرت علمیه و عینیه به مشاهده حضوری، و نیز علم حضوری داشتن به کیفیت مناکحات و مراودات و نتایج الهی در حضرات اسمائی و اعیانی.‏‏ ‏‏(تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص55)‏

‏به نظر می رسد یک تعریف و از یک منبع، با اندکی تلخیص و تغییر برای فلسفه و عرفان ذکر شده، و ظاهراً مرز دقیق فلسفه و عرفان به وضوح ترسیم نمی شود.‏

‏دیدگاه دوم بر این باور است که حضرت امام اگر چه مباحث فلسفی دارند، امام در آثارشان تعریفی از فلسفه ارائه ننموده اند.‏‏( نهضت فلسفی امام خمینی، ص5)‏

‏دیدگاه سوم بر این نکته پا می فشارد که با توجه به اینکه امام  نوشته اند: «...چنانچه در تعریف فلسفه اعاظم ارباب صناعت فرمودند: هی صیرورة... الانسان عالماً عقلیّا مضاهیاً للعالم العینیّ فی صورته و کماله. و این اشاره است به ...»(‏‏ امام خمینی، آداب الصلاة، ص 20.)‏‏ ‏‏و آن را بدون هیچگونه نقد و ردی و با تعبیر اعاظم ارباب صناعت ذکر کرده اند، به نظر می رسد وی در تعریف فلسفه، با همیین تعریف موافق باشند و ما بتوانیم از منظر ایشان با همین عبارات، فلسفه را تعریف کنیم. این تعریف کاملاً مبتنی بر حکمت متعالیه است و مشابه این تعبیر را ملاصدرا هم به کار برده است.(‏‏ الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، ج5، ص 48.)‏

‏ ‏

امام خمینی و تدریس فلسفه

‏حاج آقا روح الله سالیان متمادی در فضایی به تدریس فلسفه اشتغال داشتند، که به گفتۀ خود ایشان فلسفه، گناه و شرک شمرده می شد؛(‏‏ صحیفه امام، ج‏‎21‎‏، ص279)‏‏ و وقتی در مدرسۀ فیضیه فرزند خردسالشان، مرحوم مصطفی از کوزه ای آب نوشید، کوزه را شستند، چرا که وی فلسفه می گفت.(‏‏همان)‏

‏اینکه حضرت امام تدریس فلسفه و عرفان را به طور رسمی از چه زمانی شروع کرده اند، مبهم است.(‏‏ تقریرات فلسفۀ امام خمینی، مقدمه، ص دوازده.) ‏‏اما آنچه می توان گفت این است که ایشان «مدت ها قبل از سال ‏‎1308‎‏ شمسی» به تدریس فلسفه اشتغال داشته اند. حضرت امام خود می فرمایند: وقتی ‏


حضورج. 76صفحه 128

‏ساکن مدرسۀ دارالشفای قم بودم، مدت ها فلسفه تدریس می کردم و در سال ‏‎1348‎‏ قمری(‏‎1308‎‏ شمسی) به خاطر تأهل از مدرسه خارج شدم.( صحیفه امام، ج‏‎3‎‏، ص ‏‎183‎‏) این گفته تصریح دارد که ایشان قبل از سال ‏‎1308‎‏ مدت ها به تدریس فلسفه اشتغال داشته است اما مدت آن، تاکنون بر ما روشن نیست. همسر حضرت امام فرزند آیت الله حاج میرزا محمد ثقفی تهرانی و متولد ‏‎1292‎‏ شمسی بود.‏

‏حضرت امام خمینی، قبل از سال ‏‎1308‎‏ شمسی به تدریس کتب صدرالمتألهین اشتغال داشته اند و یک دوره اسفار به غیر از مباحث جواهر و اعراض و بخش هایی از آن را به صورت مکرر و بیش از سه دوره شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری(‏‎1212‎‏هـ .ق-‏‎1289‎‏هـ .ق) تدریس نموده اند‏‏ ‏‏( تقریرات فلسفۀ امام خمینی، مقدمه،ص دوازده).‏

‏حضرت امام هر کسی را به شاگردی نمی پذیرفته اند؛ از حضرت امام نقل شده که فرموده اند از شاگردان درس فلسفه می خواستم که درس را بنویسند و بیاورند، اگر می دیدم نمی فهمند، اجازۀ ورود به درس را نمی دادم.(‏‏ نهضت فلسفی امام خمینی، ص‏‎13‎‏.) ‏‏ایشان به شاگردانشان هم توصیه می کردند فلسفه را از اهلش فرا بگیرند، چرا که برای هر علمی استادی خاص آن علم وجود دارد.‏‏ ‏‏(مصباح الهدایه، ص68)‏‏ ‏

‏سید عزالدین زنجانی می گوید پس از آمدن علامه سید محمد حسین طباطبایی به قم و رواج نسبی فلسفه، حضرت امام درس فلسفه و معقول را تعطیل و درس فقه و اصول را شروع کردند.‏‏ ‏‏(نهضت فلسفی امام خمینی به نقل از: مجله حوزه، ش‏‎23‎‏، ص ‏‎37‎‏-‏‎38‎‏.)‏‏ ‏‏البته دیدگاه دیگری هم هست که حضرت امام می فرمایند بنا به درخواست برخی از شاگردانشان چون شهید مطهری به تدریس فقه مشغول می شوند و از تدریس علوم عقلی باز می مانند. ‏‏(فصلنامه حضور، ش‏‎1‎‏، ص‏‎5‎‏)  ‏

‏به هر حال حضرت امام از حدود سال ‏‎1328‎‏ شمسی به بعد آن چنان از تدریس فلسفه فاصله گرفتند و به صورت یک فقیه و اصولی و سپس به عنوان بنیانگذار و رهبر جمهوری اسلامی ایران وارد صحنه گردیدند که دیگر سابقۀ بیست و چند سالۀ‏‏ ‏‏تدریس حکمت متعالیه و عرفان ایشان از خاطره ها زدوده شد؛ به طوری که بسیاری از شاگردان حضرت امام که از دهۀ سی به بعد، در شمار ‏


حضورج. 76صفحه 129

‏شاگردان ایشان درآمده اند، به خاطر ندارند که حضرت امام فلسفه تدریس کند.‏‏   ‏

‏آقای آشتیانی در مقدمۀ مصباح الهدایه ذکر کرده اند ‏‏حضرت امام پانزده سال به تدریس فلسفه اشتغال داشته اند.‏‏ البته این قول با توجه به اینکه حضرت امام از مدت ها قبل از سال ‏‎1308‎‏ شمسی تا سال ‏‎1328‎‏ به تدریس فلسفه اشتغال داشته  اند، و ‏‏تقریرات امام مربوط به سال های ‏‎1323‎‏- ‏‎1328‎‏ شمسی است. ‏‏مخدوش به نظر می رسد. ‏

‏ ‏

آثار فلسفی امام خمینی

‏به تعبیر مقام معظم رهبری: «حضرت امام - رضوان الله تعالی علیه - چکیده و زبدۀ مکتب ملاصدراست.» ‏‏(از بیانات رهبر معظم انقلاب در تاریخ‏‎8 / 9 / 86‎‏)‏‏ مرحوم سید احمد خمینی هم معتقدند هیچ کس در فلسفۀ اسلامی به پای امام نمی رسد،‏‏ ‏‏(مجموعه یادگار امام، ج‏‎1‎‏، ص‏‎117‎‏.)‏‏ لذا می توان گفت حاج آقا روح الله فیلسوف کاملی است که تبحر و خبرویت ایشان در حکمت متعالیه زبان زد خاص و عام بوده است، اما با این حال وی کتاب یا رساله ای که به فلسفه اختصاص داشته باشد تدوین ننموده و فقط یک تعلیقه از ایشان بر مبحث ارادۀ اسفار نقل شده است.‏‏ حاشیه ای هم که حضرت امام بر اسفار نوشته اند، مفقود گردیده.‏‏( تقریرات فلسفۀ امام خمینی، مقدمه، ص‏‎17‎‏)‏

‏یکی از شاگردان حضرت امام، مرحوم سید عبدالغنی اردبیلی (‏‎1299‎‏هـ.ش-‏‎1369‎‏هـ.ش) است که درس فلسفۀ ایشان را به دقت تقریر و تحریر نموده است. این تقریرات مربوط به سال های ‏‎1323‎‏- ‏‎1328‎‏ شمسی است و اکنون با تصحیح و تحقیق برای اولین بار چاپ شده است. جلد اول و دوم این کتاب، یک دوره شرح منظومه است، البته ظاهراً امام قسمت منطق این کتاب را تدریس نکرده اند و تنها از ابتدای فلسفه، یعنی از امور عامه شروع و تا انتهای طبیعیات تدریس فرموده اند و در هیچ جای این کتاب به قسمت منطق آن اشاره ای ندارند.‏

‏ ‏

تقریرات فلسفی امام خمینی

‏حال این سخن مطرح است که ‏‏کتاب تقریرات فلسفه امام خمینی‏‏، چنانکه از عنوانش هم ‏


حضورج. 76صفحه 130

‏پیداست، نوشته های درس ایشان است و لذا نمی تواند منبع دست اولی در ارائه و بازتاب اندیشۀ فلسفی وی تلقی شود. این نظر گرچه در بادی امر درست به نظر می رسد، اما نگارنده بر این باور است که ‏‏این تقریرات مهر تأیید حضرت امام را بر پیشانی دارد، چرا که حاج آقا روح الله نوشته  های تقریر شده را ملاحظه کرده  و قبل از سال ‏‎1332‎‏ خطاب به ‏‏آیت الله سیدعبدالغنی اردبیلی‏‏ چنین فرموده اند: «بسیار خوب و جامع الاطراف است، لکن مراعات عبارات قدری نشده است؛ مثلاً «وحدت و کثرت» به جای «وحدة و کثرة» نوشته شده است و این در عبارات عربی صحیح نیست.»‏‏( صحیفه امام، ج 1، ص 33)‏‏ این متن بسیار کوتاه، ضمن تأیید مطالب کتاب با دو عبارت "بسیار خوب" و "جامع الاطراف" به وضوح، عنایت ایشان به تقریرات را می رساند و روشن می کند که امام تا چه اندازه، دقیق، این تقریرات را مطالعه ‏‏نموده اند.‏‏ ‏

‏ ‏

فلسفۀ غرب در کلام امام خمینی

‏راجع به فلسفۀ غرب دو مطلب در کلام حضرت امام ذکر شده است: یک مطلب راجع به فلاسفه و فلسفۀ یونان باستان و مطلب دیگر دربارۀ فلاسفۀ غرب، به طور کلی و در مورد دکارت به ‏


حضورج. 76صفحه 131

‏صورت جزئی.‏

‏ایشان از ارسطو به بزرگی و عظمت یاد می کنند و او را از بزرگ ترین فلاسفۀ جهان و مدون منطق می دانند: «ارسطو... از بزرگان فلاسفۀ جهان به شمار می رود و تعلیمات منطقی و قواعد علم میزان که پایۀ علم هاست، رهین زحمت های گرانبهای این مرد بزرگ است و از این سبب که بنیان تعالیم منطقیه کرد، به معلم اول مشهور شد و شیخ الرئیس، اعجوبۀ روزگار در پیش تعالیم این بزرگ مرد، زانو به زمین زده و زمین ادب بوسیده و بگفتۀ شیخ الرئیس، تاکنون به قواعد منطقیه که ارسطو بنا نهاده، احدی را یارای اشکال نبوده و آرای متین او دستخوش نقض و ابرام نشده.» ‏‏(امام خمینی، کشف اسرار، ص 34)‏

‏حضرت امام از افلاطون چنین یاد می کنند: «این فیلسوف بزرگ از اساطین بزرگ حکمت الهی است و معروف به توحید و حکمت است... او در باب الهیات آرای متین محکم دارد که شیخ شهاب الدین، حکیم اشراقی و صدرالمتألهین فیلسوف شهیر اسلامی بعضی از آنها را مبرهن و مدلل کرده اند، مثل قول به مثل افلاطونیه و مثل معلقه.»(‏‏ همان، ص 33)‏

‏حضرت امام سرچشمۀ فلسفۀ یونان باستان را همچون ملاصدرا وحی الهی می داند.‏‏( الحکمه المتعالیه فی الاسفار القلیه الاربعه، ج ‏‎5‎‏، ص ‏‎207‎‏-‏‎206‎‏) ‏‏ایشان می فرمایند: «صحف اعاظم فلاسفۀ عالم، با آنکه علومشان نیز از سرچشمۀ وحی الهی است،موجود است که شاید بالاتر و لطیف ترین آنها کتاب شریف اثولوجیا تصنیف گرانمایۀ فیلسوف عظیم الشأن و حکیم بزرگوار ... .»‏‏( امام خمینی، آداب الصلوة، ص ‏‎303‎‏) ‏‏به این ترتیب می توان گفت که وی تاریخی قدسی و وحیانی برای معرفت قائل است.‏

‏نظر حضرت امام خمینی، راجع به فلاسفۀ غرب چنین است: «فلاسفۀ غرب الان هم محتاج به این هستند که از فلاسفۀ شرق یاد بگیرند.»‏‏( صحیفه امام، ج9، ص392.) ‏‏و در نقد دکارت می گویند: «پایۀ معلومات دکارت در این باب[منطق] و در الهیات به چه اندازه سست و بچه گانه است.»‏‏( کشف اسرار، ص‏‎34‎‏.)‏‏ اینجا این پرسش به ذهن می رسد که آیا حاج آقا روح الله اجازه دارد راجع به فلسفۀ غرب چنین به صراحت ابراز نظر کند؟ پاسخی که می توان به این پرسش داد این است که اگر این حکیم حکمت متعالیه راجع به فلسفۀ غرب آگاهی داشته باشد، در اظهار نظر کاملاً مجاز و مختار است و ‏


حضورج. 76صفحه 132

emam va falsafeh

‏ ‏

‏ ‏

‏در اشارۀ گذرایی که ما به اساتید وی داشتیم، دانستیم که ایشان کلاس فلسفۀ غرب هم رفته اند و استادشان هم مرحوم شیخ محمدرضا مسجدشاهی اصفهانی بوده اند.‏

‏ ‏

حکمت متعالیه و انقلاب اسلامی

‏حضرت امام در مصاحبه ای که با محمد حسنین هیکل، نویسنده و روزنامه نگار معروف مصری در نوفل لوشاتو، راجع به بیان ویژگی ها و علل اساسی شکل گیری انقلاب اسلامی و ضرورت تلاش اندیشه مندان در تبیین انقلاب اسلامی در پاسخ این سؤال که: چه شخصیت هایی غیر از رسول اکرم(ص) و امام علی(ع) و کدام کتابها به جز قرآن شما را تحت تأثیر قرار داده اند، عنوان کرده اند: شاید بتوان گفت در فلسفه: ملاصدرا، از کتب اخبار: کافی، از فقه: جواهر. ‏‏(صحیفه امام، ج ‏‎5‎‏، ص‏‎271‎‏)‏


حضورج. 76صفحه 133

‏ایشان معتقدند هر طایفه ای از علمای اعلام و دانشمندان معظم به بعدی از ابعاد الهی این کتاب مقدس دامن به کمر زده و قلم به دست گرفته و آرزوی عاشقان قرآن را برآورند و در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمایند تا معلوم شود این کتاب سرچشمه همه چیز است؛ از عرفان و فلسفه تا ادب و سیاست، ‏‏(صحیفه امام، ج 20، ص 93)‏

‏این فرمایش حضرت امام ضمن آنکه منابع تفکر حضرت امام را نشان می دهد، بیانگر این مطلب است که انقلاب شکوهمند اسلامی ایران برآمده از قرآن، حدیث، حکمت متعالیه و فقه جواهری است. ‏‏(نگارنده در مقاله ای به تأثیر حکمت متعالیه در انقلاب اسلامی پرداخته است.  نهضت امام خمینی و حکمت صدرایی، ماهنامه معارف، بهمن 1389، شماره‏‎ ‎‏82)‏

‏تأثیر پذیری وی از فقه و تبیین مسألۀ ولایت فقیه در کتاب‏‏ البیع‏‏، غیر قابل انکار است. کتاب ‏‏شرح جنود عقل و جهل‏‏ امام، در واقع شرح حدیث شانزدهم اصول کافی است، از طرفی سی و هفت حدیث، از کتاب ‏‏شرح چهل حدیث ‏‏حاج آقا روح الله از اصول کافی و دو حدیث از فروع کافی و یک حدیث هم از روضۀ کافی گلچین شده است. در فلسفه هم چنانکه گذشت ایشان حدود بیست سال به تدریس حکمت متعالیه اشتغال داشته اند. ملاصدرا هم علاوه بر فلسفه، در تفسیر و تشریح برخی احادیث اصول کافی هم قلم زده است.‏

‏ ‏

امام خمینی و صدرالمتألهین شیرازی

‏حضرت امام از صدرالمتألهین با عناوینی چون «صدرالحکماء المتألهین»‏‏ ‏‏(امام خمینی، شرح دعای سحر، 95.)‏‏، «شیخ العرفاء الکاملین»‏‏( همان.)‏‏، «شیخ العرفاء السالکین»‏‏( همان، ص120.)‏‏، «شیخ العرفاء الشامخین»‏‏( همان، 175.)‏‏ «اعظم الفلاسفه علی الاطلاق حضرت صدرالمتألهین»، ‏‏(شرح چهل حدیث، ص528)‏‏«محقق فلاسفه و فیلسوف محققین صدرالمتألهین، قدس الله نفسه»‏‏( همان، ص386)‏‏ ، «جناب محقق فلاسفه صدرالحکماء و المتألهین قدّس الله سرّه و اجزل أجره»‏‏( همان، ص395)‏‏ ، «جناب محقق فلاسفه و فخر طائفه حقه صدرالمتألهین رضوان الله علیه» ‏‏(همان، ص413)‏‏ ، «فیلسوف معظم جناب صدرالمتألهین ... با بیاناتی بی نظیر که مختص به خود آن بزرگوار است.» ،‏‏( همان، ص416)‏‏ «افضل ‏


حضورج. 76صفحه 134

‏الحکماء الاسلامیه»‏‏(. شرح چهل حدیث، ص 586)‏‏ «فیلسوف کبیر» ‏‏(همان، ص651)‏‏یاد می کند و یک بار نیز در مقام تمجید از عظمت ملاصدرا فرمده اند: «ملاصدرا و ما ادراک ما ملاصدرا.» ‏‏(شرح دعای سحر، 25؛ البته این مطلب را مترجم از قول حضرت امام‏‏ ‏‏نقل کرده است.)‏

‏اما این علاقۀ امام به ملاصدرا و متأثر شدن وی از صدرا، و تدریس بیست سالۀ حکمت او به معنای پذیرش صددرصد مطالبی که ملاصدرا طرح کرده نیست. بلکه حاج آقا روح الله علاوه بر تدریس حکمت متعالیه به نقد ملاصدرا هم پرداخته اند از جمله در ردّ یکی از برداشت های صدرای شیرازی از قرآن کریم بی آنکه اسمی از او ببرند با صراحت می گویند: «قرآن اول کتابی است که با صراحت حرکت زمین را بیان کرده و فرموده "جبال مثل ابرها حرکت می کنند، خیال نکنید که اینها جامدند." ‏‏(سوره نمل، آیه‏‎88‎‏)‏‏منتها چون سابق هیئت بطلمیوس غلبه داشته است، بعضی از آقایان این را تعبیر کرده اند به حرکت جوهری و حال آنکه حرکت جوهری حرکتش مثل حرکت سحاب نیست؛ هیچ ربطی به او ندارد.» ‏‏(صحیفه امام، ج ‏‎20‎‏، ص ‏‎299‎‏.)‏

‏در بخشی از سخنانشان هم از ملاصدرا دفاع می کنند و می فرمایند: «جناب صدرالمتألهین را که سرآمد اهل توحید است زندیق می خوانیم و از هیچگونه توهینی درباره او دریغ نمی کنیم.» ‏‏(شرح چهل حدیث، ص456)‏

 

10. امام خمینی و مذمت فلسفه 

‏برخی با تمسک به پاره ای از اشعار امام خمینی، چنین نتیجه می گیرند که ایشان مخالف فلسفه بوده اند و یا حداقل در اواخر عمر شریف و پربرکتشان از تحصیل و تدریس فلسفه پشیمان شده اند، لذا نباید به دنبال فلسفه رفت.‏

‏در تبیین سخن بالا ذکر چند نکته لازم است: ‏

‎1‎‏- حضرت امام در برخی سخنانشان تعبیر «حجاب فلسفه» و «حجاب اکبر» به کار برده اند؛‏

فاطی که فنون فلسفه می خواند                       از فلسفه فاء و لام و سین می داند

امید من آن است که با نـور خـدا                      خود را ز «حجاب فلسفه» بـرهاند

‏(دیوان امام خمینی، ص 34)‏


حضورج. 76صفحه 135

‏ ‏

‏ویا:‏

فاطی که به علم فلسفه مــی نازد                    بـر علــم دگـر به آشکارا تازد

ترسم که در این «حجاب اکبر» آخر                  غافل شود و هستی خود را بازد

‏(دیوان امام خمینی، ص 204)‏

‎2‎‏- در برخی اشعار و نوشته هاشان علاوه بر فلسفه، عرفان هم اضافه شده؛‏

بشکنیم آینه فلسفه و عــرفان را                    از صنـم خانۀ ایـن قـافـله بیگانه شویم

فارغ از خانقه و مدرسه و دیر شده                   پشت پایی زده بر هستی و فرزانه شویم

‏(همان، ص 26)‏

‏و یا:‏

‏«اسفار اربعه با طول و عرضش از سفر به سوی دوست بازم داشت، نه از فتوحات فتحی حاصل و نه از فصوص الحکم حکمتی دست داد، چه رسد به غیر آنها.» ‏‏(صحیفه امام، ج 20، ص 165)‏

‏3ـ  در نوشته ای دیگر تمام علوم را، از هر نوعی که باشند، «حجاب اکبر» دانسته اند؛‏

‏ایشان می فرمایند: «عزیزم! اول باید با قدم علم، لنگان لنگان پیش روی و این «هر علمی باشد حجاب اکبر» است.» ‏‏(امام خمینی، صحیفه امام ج 20، ص 439)‏

‏چنانکه ملاحظه فرمودید علاوه بر فلسفه، حضرت امام، عرفان و علم توحید‏‏ ‏‏و بلکه تمام علوم را از هر نوعی که باشند حجاب معرفی می کند؛ آیا از این سخنان ما باید نتیجه بگیریم: پس نباید در پی هیچ علمی رفت، چون آن علم حجاب است!‏

‏به نظر می رسد منشأ چنین برداشتی از فرمایشات امام خمینی، عدم نگاه منظومه ای، سیستمی و مکتب واره ای به تفکر و سخنان حضرت ایشان است.‏

‏فرمایشات حضرت امام در این باب را در چند قسمت می توان دسته بندی کرد.‏

‏الف) حضرت امام غایت انسان را قرب به خدا می داند و هرآنچه که انسان را از این مقصد و مقصود باز دارد، از نظر ایشان حجاب و مانع است. ایشان می فرمایند: «این که نزد علماء مشهور است که یک قسم از علوم است که خودش منظور است فی نفسه- که در مقابل علوم عملیّه است- در نظر قاصر درست نیاید، بلکه جمیع علوم معتبره را سِمَت مقدّمیت است؛ منتهی هر یک برای ‏


حضورج. 76صفحه 136

‏چیزی و به طوری مقدمه است. پس علم توحید و توحید علمی مقدمه است برای حصول توحید قلبی، که توحید عملی است، و با تعمّل و تذکّر و ارتیاض قلبی حاصل شود. چه بسا کسانی که صرف عمر در توحید علمی نموده و تمام اوقات را به مطالعه و مباحثه و تعلیم و تعلّم آن مصروف کردند و صبغه توحید نیافته اند و عالم الهی و حکیم ربّانی نشده، تزلزل قلبی آنها از دیگران بیشتر است، زیرا که علوم آنها سمت آیه بودن نداشته و با ارتیاضات قلبیّه سرو کار نداشته اند و گمان کرده اند با مُدارسه فقط، این منزل طی می شود.‏

‏ای عزیز! جمیع علوم شرعیّه مقدمه معرفت الله و حصول حقیقت توحید است در قلب- که آن صبغة الله است: وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ الله صِبْغَة- غایت امر آن که بعضی مقدمه قریبه و بعضی بعیده و بعضی بلاواسطه و بعضی مع الواسطه است.» ‏‏(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص10-9)‏

‏لذا حضرت امام شعار شناخت برای شناخت، یا به تعبیر دیگر علم برای علم را مردود می دانند و برای شناخت به ما هو شناخت اصالت قائل نیستند، بلکه به شناخت به عنوان ابزار می نگرند. ایشان بر این باور است که «میزان در علم، حصول مفهومات کلیه و اصطلاحات علمیه نیست؛ بلکه میزان آن رفع حجب از چشم بصیرت نفس و فتح باب معرفة الله است.» ‏‏(شرح چهل حدیث، ص‏‎373‎‏،)‏

‏ یا می فرمایند:‏

‏علوم شرعیه و علوم عقلیه ... اینها برای رسیدن به مقصد هستند و هر کدام ما را از آن مقصد باز دارند، دیگر علم نیست، حجاب ظلمانی است. ‏‏(ر.ک تفسیر سوره حمد،ص141.) ‏چه بسا بعض از همین ‏


حضورج. 76صفحه 137

‏اصحاب برهان عقلی و استدلال فلسفی بیشتر از دیگران در دام ابلیس و نفس خبیث می باشند.» ‏‏(صحیفه امام،ج18،ص514)‏

‏یا مطرح می کنند:‏

‏«حجاب اکبر بودن علم به این است که مثلاً در فلان شهر حکیمی است و من باید بتوانم با او معارضه کنم و یا در فلان مسأله ، الفاظ اصطلاحی بگویم و فقط براهین را به ذهن خود بسپارم. ‏‏(تقریرات فلسفۀ امام خمینی، ج3، ص‏‎499‎‏)‏

‏و یا سروده اند:‏

فاطی! به سوی دوست سفر باید کرد                  از خویشـتن خـویش گـذر باید کرد

هـر معرفتی کـه بـوی هستی تو داد                 دیوی است به ره، از آن حذر باید کرد

‏(دیوان امام؛ ص 34)‏

‏طبق این برداشت، علمی حجاب است که نفسانیت، غرور، انگیزه های غیر الهی و در یک کلام هر معرفتی که بوی هستی انسان از آن به مشام برسد، نه هستی خدای انسان، دیوی است به ره، و آن علم هر چه باشد، از نظر حضرت امام حجاب است. در این برداشت، علم، از نوع حصولی است، اما چون با نیتی الهی و خالص و برای رسیدن به مقصد تحصیل می شود، حجاب محسوب نمی شود.‏

‏ب) چنانکه دیدیم حضرت امام معتقدند علم از هر نوعی که باشد، حجاب اکبر است، ولی ایشان در ادامۀ همین جمله می فرمایند: اما برای آشنایی با شیوۀ برطرف نمودن حجاب ها و موانع باید آن را فرا گرفت. عبارت ایشان چنین است:‏

‏«عزیزم! اول باید با قدم علم، لنگان لنگان پیش روی و این هر علمی باشد حجاب اکبر است که با ورود به این حجاب به رفع حجب آشنا می شوی.» ‏‏(امام خمینی، صحیفه امام ج ‏‎20‎‏، ص 49.)‏

‏اولاً: از این تعبیر حضرت امام به وضوح می توان دریافت که حتی اگر واقعاً آموختن علوم حجاب باشد، برای عبور از این حجب، باز هم باید آنها را با نیتی الهی آموخت، نه اینکه آنها را به کناری وانهاد. البته باید توجه داشت که این بحث، در واقع لایۀ دوم بحث قبل است.‏

‏ثانیاً: شاید بتوان گفت مراد امام از اینکه علم آن هم هر علمی که باشد، حجاب اکبر است، ‏


حضورج. 76صفحه 138

‏علم حصولی است. به تعبیر فنّی و تخصصی می توان گفت علم حصولی به برهان لمّی و انّی تقسیم می شود. در برهان انّی از معلول به علت می رسیم، لذا این برهان مفید یقین نمی باشد، زیرا معلول هرگز نمی تواند آینۀ تمام نمای علت باشد؛ از طرفی برهان لمّی هم نداریم، چون برهان لمّی شناخت شیء از راه علت آن است و خدای متعال، علت ندارد. بنابراین بهترین راه شناخت خدای متعال آن است که گفته شود:‏

‏آفتاب آمد دلیل آفتاب، و یا من دل علی ذاته بذاته. چنانکه حضرت امام در تفسیر دعای «و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک» - که از فقرات مناجات شعبانیه و منقول ازحضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد- فرموده است: «کسی که با قدم فکر حرکت می کند به حجاب اکتناه می رسد، ... پس فکر حجاب است و علم حجاب اکبر است. اما مشاهده حضور است، مشاهده ترک تعینات است. بنابراین چون شرع ما را امر به معرفت کرده و از طرف دیگر از فکر نهی نموده است یک وجه جمع بین روایات این است که امر به معرفت حضوری شده، و نهی از فکر در ذات مقدس خداوند نموده است.»‏‏( تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص280 ـ 281)‏

‏چنانکه آمد معلوم شد که در این برداشت سطح بحث با برداشت اول کاملاً متفاوت است و هر دو مطلب هم صحیح می باشند. سطح اول بحث، به تعبیری اخلاقی است و سطح دوم فنی و فلسفی است.‏

‏ج) حضرت امام در شرح دعای سحر می فرماید: ‏


حضورج. 76صفحه 139

‏«فهم این حقایق با براهین فلاسفۀ مشاء و جدل های کلامی متکلمین میسر نیست؛‏

پــای استدلالیان چـوبین بود             پای چوبین سخت بی تمکین بود

‏چه خوب سروده، حافظ راز، خواجۀ شیراز:‏

مدعی خواست که آید به تمـاشـاگـه راز             دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد

عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد            برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

‏و این علم مخصوص صاحبدلان از مشایخ است که از مشکات نبوت و مصباح ولایت با ریاضت ها و مجاهدت ها بهره مند شده اند.»‏ ‏(شرح دعای سحر، ص ‏‎165‎‏؛ لیس فهم هذه الحقایق بالبراهین المشائیه و القیاسات الفلسفیه و المجادلات الکلامیه؛ و نعم ما قال العارف الشیرازی قدس سره؛ ... و هذالعلم مختص باصحاب القلوب من المشایخ المستفیدین من مشکوه النبوه و مصباح الولایه بالریاضات و المجاهدات) ‏‏و در جای دیگر فرموده است:‏

‏ایمان به این حقایق با بافته های متکلمین و برهان های فلسفی ممکن نیست، بلکه به لطف قریحه و صفای قلب و باطن و ریاضت ها و خلوت ها نیاز دارد.‏‏( همان، ص191) ‏‏"الایمان بهذه الحقایق لایمکن بالتسویلات الکلامیه و لاالبراهین الفلسفیه، بل یحتاج الی لطف قریحه و صقاله قلب و صفاء باطن بالریاضات و الخلوات‏‏."(شرح دعای سحر-ترجمه فارسی- ص 318)‏

‏با توجه به این سخن، به نظر می رسد ایشان عرفان را در پله ای بالاتر از فلسفه می داند و شأنی که برای عرفان قائل هستند برای فلسفه قائل نیستد، چرا که با علم حضوری می توان به معرفتی دست یافت که با علم حصولی نمی توان.‏

‏در ضمن، در تعابیر بالا حضرت امام کتاب فلسفی اسفار و دو کتاب عرفانی فتوحات و فصوص الحکم را مانع سفر به سوی دوست ذکر کرده اند؛ ایشان نفرموده اند فلسفه و عرفان مرا از سفر به سوی دوست باز داشت. بلکه به اسامی کتب عرفانی و فلسفی اشاره کرده اند. البته اسفار هم کتاب فلسفی محض به معنای عقلانی صرف نیست، بلکه کاملاً دارای محتوایی عرفانی می باشد، لذا باید توجه داشت که کتاب عرفانی، عرفان نیست، و با خواندن کتاب عرفانی کسی عارف نمی شود، از طرفی وقتی عرفان نگاشته شد و به کتابت درآمد دیگر علم حضوری نیست، که علم حصولی است و علم حصولی، هر علمی که باشد، چنانکه پیش از این اشاره شد، حجاب است و ‏


حضورج. 76صفحه 140

‏برای عبور از حجاب باید به آن قدم گذاشت. ‏

‏د) نکته دیگر مذمت عقل و فلسفه که گاهی در اشعار امام دیده می شود، به معنای اشتباه بودن برهان های فلسفی نیست، بلکه معنای تمام این اشعار آن است که در راه شناخت معارف نباید تنها به فلسفه قناعت نمود. ‏‏(ر.ک: احمد عابدی، دفتر عقل و قلب، ص ‏‎175‎‏)‏

‏ ‏

خاتمه

‏حضرت امام فیلسوفی نوصدرایی و در جرگۀ حکمت متعالیه و متأثر از صدرالمتألهین شیرازی است. حاج آقا روح الله حدود بیست سال به تدریس حکمت متعالیه اشتغال داشته است. ایشان قائل به فلسفۀ اسلامی است و بین فلسفۀ یونانی و اسلامی تفاوت فراوانی می بیند. به نظر می رسد وی فلسفۀ مشاء را هم ردیف فلسفۀ یونانی می داند. حاج آقا روح الله تمایلی به تعامل با فلسفۀ غرب ندارد و فلاسفۀ غربی را محتاج و نیازمند فلاسفۀ اسلامی می داند.‏

‏این حکیم حکمت متعالیه در پاسخ خبرنگاری که از ایشان می پرسد از چه کتاب ها و شخصیت هایی تأثیر پذیرفته اید، علاوه بر اصول کافی در حدیث، جواهر در فقه، از بنیانگذار حکمت متعالیه، صدرالمتألهین شیرازی در فلسفه نام می برد. ‏

‏این سخن حضرت امام و نامه ای که به گورباچف نوشته بیانگر این است که حاج آقا روح الله ارتباطش را با فلسفه قطع نکرده و فلسفه چون شهابی نبوده که لحظه ای در آسمان زندگی شان درخشیده و افول کرده باشد.‏

‏ذم فلسفه و علم، حتی مدرسه و مکتب و مسجد که در کلام امام جاری شده را نباید بر معنای ظاهریش حمل کرد. بلکه اوّلاً به این معنی است که هدف انسان باید در تمامی کارهایش رضای خدا باشد و الا هر علم و عملی حجاب خواهد بود و یا حتی به تعبیر دیگر شرک خفی خواهد بود. ثانیاً علم چون حصولی است، حجاب است، پس باید تلاش نمود تا به قرب خداوند به علم حضوری نائل شد، که دیگر علم حضوری مانع و حجاب نخواهد بود. ‏


حضورج. 76صفحه 141
منابع:

‏1.‏ ‏امام خمینی. آداب الصلوة، ‏‏تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1380.‏

‏2.‏ ‏ــــــــــ . ‏‏تفسیر سوره حمد، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375.‏

‏3.‏ ‏ــــــــــ . ‏‏تقریرات فلسفه امام خمینی به کوشش عبدالغنی اردبیلی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381.‏

‏4.‏ ‏ــــــــــ . ‏‏سر الصلاة ( معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ‏‏نرم افزار مجموعه آثار امام خمینی، به کوشش مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.‏

‏5.‏ ‏ــــــــــ . ‏‏شرح دعای سحر، با مقدمۀ سید احمد فهری، تهران: 1359.‏

‏6.‏ ‏ــــــــــ . صحیفه امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران: ‏‎1378‎‏.‏

‏7.‏ ‏ــــــــــ . کشف اسرار، ، بی تا، بی جا، بی نا.‏

‏8.‏ ‏ــــــــــ . نقطه عطف، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، 1378.‏

‏9.‏ ‏ــــــــــ . تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، نرم افزار مجموعه آثار امام خمینی، به کوشش مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی.‏

‏10.‏ ‏ــــــــــ . دیوان امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ‏‎1373‎‏.‏

‏11.‏ ‏ــــــــــ . ‏‏شرح حدیث جنود عقل و جهل، ‏‏تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1377‏‏.‏

‏12.‏ ‏ــــــــــ . مصباح الهدایه، ‏‏با مقدمۀ سید جلال الدین آشتیانی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1376.‏‏ ‏

‏13.‏ ‏انصاری، حمید. حدیث بیداری، نگاهی به زندگینامۀ آرمانی، علمی، و سیاسی امام خمینی (از تولد تا رحلت)،‏‏ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1374.‏

‏14.‏ ‏حدیث ولایت، «نرم افزار ‏‏بیانات رهبر معظم انقلاب» ‏‏به کوشش مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی  ‏‏و ‏‏دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنه ای.‏

‏15.‏ ‏خمینی، سید احمد. ‏‏مجموعه یادگار امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375.‏

‏16.‏ ‏زنجانی، سید عزالدین، «مصاحبه»، مجله حوزه، ش‏‎23‎‏، ‏‎1366‎‏.‏

‏17.‏ ‏صدرالدین شیرازی، محمد. ‏‏الحکمه المتعالیه فی الاسفار القلیه الاربعه، قم: طلیعه النور، ‏‎1425‎‏. ‏

‏18.‏ ‏ضیائی، علی اکبر. نهضت فلسفی امام خمینی، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1381.‏

‏19.‏ ‏عابدی، احمد. ‏‏دفتر عقل و قلب؛ پرتوی از اندیشه های عرفانی و فلسفی امام خمینی، ‏‏قم: زائر، 1384.‏

‏20.‏ ‏لک زایی، رضا. نهضت امام خمینی و حکمت صدرایی، ماهنامه معارف، بهمن 1389، شماره‏‎ ‎‏82.‏

‏ ‏

‎ ‎

حضورج. 76صفحه 142