حقیقت صراط و صورت انسانی

حقیقت صراط و صورت انسانی

 زهیر صادقی

 

 

حقیقت صراط و صورت انسانی؛ مسیر نبوّت ختمیّه محمّدی صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولایت مطلقه علوی علیه السّلام تا  ولایت مطلقه بقیّة الله عجّل الله تعالی فرجه الشّریف است.

‎ ‎

مقدمه

‏انسان موجودی است که خداوند او را با سعۀ وجودی بالایی آفریده است تا جایی که می تواند متخلّق به همۀ اسماء و صفات الهیّه شود به جز اسماء مستأثرۀ حق که آنها تنها مختصّ به ذات حق متعال می باشد.‏

‏خداوندکه خالق همۀ موجودات و عوالم وجودی می باشد، انسان را به عنوان خلیفه و جانشین خود در زمین قرار داده است. این خلیفه که باید به صفات مستخلف خویش باشد، انسان کامل صاحب عصمت است.هر انسانی می تواند در مراتب نازلۀ طولیّه بر اساس سعۀ وجودی خود مظهر برخی اسماء و صفات الهیّه قرار گیرد و انسانهای کامل و به عبارتی کُمّل اولیاء الله (علیهم السّلام) کسانی هستند که در تمامی صفات و افعال و اسماء الهیّه مظهر اتم و اکمل ذات حق متعال می باشند جز اسماء مستأثرۀ حق، و غایت ظهور و اعلی مرتبۀ تجلّی این مطلب در عوالم وجودی در ذوات مقدّسۀ حضرات چهارده معصوم (علیهم السّلام) متجلّی است.‏

‏عالم مادّه و نشئۀ طبیعت که نازل ترین مرتبه از مراتب عالم وجود است، در سیر نزولی به ‏


حضورج. 76صفحه 100

‏عنوان فرودگاه انسان و در سیر صعودی به عنوان عروج گاه انسان تلقّی می گردد.در این مسیر سیر استکمالی از نقص به کمال در نشئۀ طبیعت، انسانهای کامل به عنوان نفوس مکتفی عهده دار مسؤولیت هدایت و تکامل نفوس مستکفی سایر انسانها هستند.در مراتب نازله و در طول این کمّل اولیاء الله (علیهم السّلام) نیز، انسانهایی هستند که با شناخت قدر و ارزش نفس ناطقۀ انسانی خود، در مسیر صحیح تزکیه و تعلیم قرآن و پیغمبر و آل پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرارگرفته وخود را براساس دستورات این دو ثقل عزیز و عظیم الهی ساخته و توانستند گوهر ناب نفس ناطقۀ خود را بشناسند و از این طریق بر اساس قدرت و به مقدار سعۀ وجودی خودشان به شناخت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و خلفای معصوم ایشان (علیهم السّلام) و شناخت حق متعال نائل گردند و در توان خویش به هدایت سایر انسان ها و بلکه هدایت یک اجتماع و بالاتر یک کشور و جامعه بشری گام بردارند. ‏

‏یکی از مصادیق عینی این افراد، شخصیّت وجودی بی بدیل عصر حاضر؛ حضرت آیت الله معظّم امام سیّد روح الله موسوی خمینی (رحمت الله و أعلی الله مقامه الشّریف) است. ‏

‏هدف از تقریر و تحریر این نوشتار این است که، راقم سطور می خواهد براساس توان و بضاعت ناچیز خود گوشه ای از شخصیّت بی همتا و ممتاز و بعد معنوی و عرفانی این انسان الهی و عرشی را تبیین نماید. والله ولیّ التّوفیق ‏

‏ ‏

انسان کامل

‏منظور از انسان، حقیقت وجودی و واقعی انسان به نام نفس ناطقۀ انسانی است که از آن به جان،روح و دیگر تعبیرات براساس کلمات و عبارات علوم مختلف، نام برده می شود. غرض، نفس ناطقۀ انسانی این قابلیّت عظیم را دارد که عالم و موجودات آن معقول او واقع شوند و حقیقت خود را به او عرضه بدارند که درتعریف فلسفه آمده است که علم به حقایق اشیاء است آن طورکه هستند. ‏

‏در میان انسان ها تنها کمّل اولیاء الله (علیهم السّلام) هستند که ظرفیت و وعاء پذیرش این ‏


حضورج. 76صفحه 101

‏مهم را به نحو اکمل دارا می باشند و چون جان و نفس ناطقۀ آنها قابلیّت ادراک و پذیرش عوالم وجودی و آنچه که در آنها است را به عنوان معقولات خود دارد،وهّاب مطلق نظام هستی این چهارده نور عزیز و بزرگوار را همانند اسماء مستأثرۀ خود به عنوان انوار مستأثره از میان جمیع مخلوقات خود، برای خود برگزید و علّت اصلی خلقت عالم و نظام هستی را برکت وجودی این بزرگواران تبیین نمود و آنان را به عنوان امام نظام هستی قرار داد و درخواست ذاتی این بزرگواران این است که : وَاجعَلنَا لِلمُتَّقیِنَ اِمَاماً ‏‏( سوره فرقان. آیه 74)‏‏؛(‏ ‏و ما را برای متّقین امام قرار بده). ‏

‏قوام و دوام نظام هستی به وجود امام است.فِی الکافی بِاسناده عَن أبِی حَمزَهَ قَالَ : قُلتُ لأبِی عَبدِاللهِ علیه السّلام أتَبقَی الأَرضُ بِغَیرِ إِمَامٍ ؟ قَالَ : لَو بَقِیَتِ الأَرضُ بِغَیرِ إِمَامٍ لَسَاخَت ‏‏(اصول کافی. ج1. کتاب الحجّه. باب أنّ الأرض لا تخلو من حجّه. ح10. ص 378 )‏‏؛ ابو حمزه گفت:به حضرت امام صادق علیه السّلام عرض کردم:آیا زمین بی امام می ماند؟فرمود:اگر زمین بی امام باشد،از هم می پاشد. روایتی دیگر از امام رضا علیه السّلام مشابه همین نقل شده است. ‏‏(اصول کافی. همان باب. ح 11. ص 380 )‏

‏ امام امیرالمؤمنین علیّ وصیّ علیه السّلام به کمیل فرمودند : اَللهمَّ بَلی لاَ تَخلوُا مِن قَائِمِ لله بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشهُوداً أَو خَائِفاً مَغمُوراً. ‏‏(نهج البلاغه، حکمت 147)‏

‏همچنین امام زین العابدین علی بن الحسین علیهما السّلام در دعای روز عرفه، فرمودند : اَللهمَّ إِنَّکَ أیَّدتَ دِینَکَ فِی کُلِّ أوِانٍ بِإِمَامٍ أقَمتَهُ عَلَماً لِعِبَادِکَ وَ مَنَاراً فِی بِلادِکَ؛ ‏‏(صحیفه سجّادیّه. دعای 47. ص 299 )‏‏؛ (خدایا تو دین خود را در هر زمان به امامی تأیید کردی و او را چون علم برای بندگانت برافراشتی و چون شاخص نورافکنی در شهرهای خود به پا داشتی).‏

‏ این بزرگواران و انوار مستأثره، مسؤولیت سنگین امامت و هدایت نظام هستی، بویژه انسانها را با تمام وجود و با وجود تمام سختی ها، مشکلات، آزار و اذیّت ها پذیرفتند و اینجا بودکه خداوند متعال این اهل بیت نبوّت را به خاطر سعۀ وجودی نفس ناطقۀ آنها و قبول این مسؤولیت سنگین الهی برای خود برگزید و از لسان عبد کامل خود بر ایشان اسم شریف سلام الهی را تفضّل نمود.آنجا که امام علی النّقی علیه السّلام فرمودند : اَلسَّلاَمُ عَلَیکُم یآ اَهلَ بَیتِ النُّبُوَّه وَ مَوضِعَ الرِّسَالَه وَ مُختَلَفَ المَلاَئِکَه وَ مَهبِطَ الوَحیِ وَ مَعدِنَ الرَّحمَه وَ خُزَّانَ العِلمِ وَ مُنتَهَی الحِلمِ... ‏‏( مفاتیح الجنان. زیارت ‏

‏ ‏


حضورج. 76صفحه 102

‏ ‏

‏جامعه ی کبیره)‏‏. وجود مبارک خاتم الأنبیاء علی الإطلاق حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان صاحب بیت نبوّت، تنها فرد نظام هستی است که در سیر عروجی و معراج عرشی اش به مقام فَکَانَ قَابَ قَوسَینِ أَو أدنِی( سوره نجم. آیه 9 ) تشرّف حاصل فرمود و هم ایشان است که مخاطب به خطاب إِنَّا أنزَلنَاهُ فِی لَیلَهِ القَدر ‏‏(سوره قدر. آیه 1)‏‏ گردید. ‏

‏جان خاتم انبیاء (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آنچنان سعۀ وجودی و وسعتی عظیم داشت که توانست قرآن را دفعتاً در لیله القدر تلقّی نماید و به عنوان کامل ترین فرد نظام هستی، وعاء و ظرف نزول کلام الهی قرآن فرقان محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرار بگیرد. امام حسن مجتبی علیه السّلام فرمودند : چون خداوند متعال قلب پیغمبر اکرم ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) را بزرگ تر از قلب های دیگر دید او را به پیغمبری برگزید (و قرآن را بر ایشان نازل فرمود) ‏‏(انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه. ص 187)‏‏. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) ابتدا به مقام عبودیت نائل گشته سپس به مقام رسالت رسیدند و از این رو است که در نماز که بالاترین مرتبۀ ی شهود انسانهای کامل و در طول آنها برای اولیاء الله و عارفان می باشد، آمده است که: "و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد"، ابتدا اشاره به مقام عبد بودن شده سپس مقام رسالت مطرح گردیده است.‏


حضورج. 76صفحه 103

‏ ‏

نماز

‏نماز عبادتی است که همۀ عبادات مقدّمه ای برای رسیدن به این عبادت بزرگ و زیبا است که مشتمل بر اذکار و اوراد و ادعیه و حالات و هیئات ویژه ای است که همه یکپارچه بیانگر قرار گرفتن عبد در محضر و بالاتر از آن در حضور خالق واحد احد نظام هستی است که در واقع همۀ الفاظ و حالات و حرکات نماز بیانگر ادب مع الله و ادب عند الله است که شخص در این عبادت عظمی سعی می کند به مقام عبد مطلق بودن برسد تا جایی که عبدالله شود که عبدالله عند الله است. ‏

‏نماز یکی از حقائق و لطائف اصیل دینی و انسان ساز است که حضرت امام (رحمت الله علیه) توجّه خاص و ویژه ای به آن داشتند.آثار مکتوب و اقوال منقول سنگین و عظیم ایشان در مورد نماز، نشان از ذوق عالی و دقیق عرفان اصیل اسلامی ایشان دارد که برگرفته و در مسیر سیر عرفانی اصیل حضرات معصومین علیهم السّلام است.اگر در فرمایشات حضرت امام (رحمة الله علیه) دقّت شود مشاهده می گردد که گاهی یک جمله از امام در لابلای فرمایشات شان در مورد نماز، نتیجۀ شب زنده داریها و زحمات و رسیدن و چشیدن حقیقی در مقام تمثّلات مثالی و عقلی است که وقتی آن حقیقت و واقعیّت و اثر وجودی نماز در جدول وجودی ایشان جلوه می کند از آن مقام عرشی که تنزّل می یابد، در مقام لفظ و عبارت این گونه بیان می گردد. دقّت در یک جملۀ ایشان پیرامون نماز، می تواند شرحی نسبتاً طولانی در پی داشته باشد.این شرح بیانگر لفظ، عبارت و توصیف مادّی ایشان پیرامون نماز است.حال اگر کسی اهلش باشد و بخواهد آن ممثّل و حقیقت مشاهده شده در عالم مثال و عقل را در سیر صعودی و نزولی نماز شرح دهد به طوری که به فهم و ادراک دیگران در بیاید و دیگران هم بتوانند از آن بهره ببرند، چقدر باید زحمت بکشد و جان به لب بیاورد تا آن ممثّل و حقیقت را تنزّل داده در قالب الفاظ و عبارات مادّی و این سویی در آورد تا دیگران براساس فهم و ادراک خود چیزی از آن را ادراک نمایند. با این وجود باز هم برخی افراد آن حقایق و لطائف مثالی و عقلی را باور نمی کنند و می گویند این ها واقعیّت ندارد و این ها چیزهایی است که عرفا می بافند نه این که می یابند. چرا که در صورت وجود چنین مقامات و حقائقی، غیر از معصومین(علیهم السّلام)،هیچ احدی از آحاد رعیّت ایشان نمی تواند به آن مقامات ‏


حضورج. 76صفحه 104

‏و حقائق برسد. ‏

‏حضرت امام در ابتدای کتاب سرّ الصلوة در وصیّت خود به پسر عزیز و یادگار گران قدرشان سیّد احمد آقا (رحمت الله علیه) فرمودند:پسرم آنچه در درجۀ اوّل به تو ‏‏وصیت ‏‏ می کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی که این شیوۀ جُهّال است و از معاشرت با منکرین مقامات اولیاء بپرهیزی که اینان قُطّاع طریق حق هستند.( سرّ الصلوة، صفحه بیست و هشت)‏

 ‏باید به این افراد گفت که چرا چیزی را که خود به آن نرسیده اید به طور کامل انکار کرده و رد می نمایید و راه را بر دیگران می بندید.شما زحمت نکشیده اید و نرسیده اید. کسانی بودند و هستند که زحمت می کشند و می رسند و می چشند و رسیده ها و چشیده های خود را با الفاظ و عباراتی خاص که حاکی از سنگینی آن مقامات و حقائق و لطائف و علوم و معارف دارد به دیگر نفوس مستعدّه القاء می نمایند. به فرموده حضرت امام: بافته نیست، یافته است ‏‏(تفسیر سوره حمد،ص 109)‏

‏ اینان ندای (( تعالوا )) قرآن و روایات معصومین (علیهم السّلام) را شنیده اند و باور نموده اند و به این ندای (( تعالوا )) لبّیک گفتند و رفتند و رسیدند و چشیدند و خطاب به ما هم این ندا را سر می دهند. به فرموده حضرت علاّمه طباطبایی (رحمت الله علیه) در تفسیر شریف المیزان به این مضمون که: اگر ما قابلیّت نداشتیم به ما نمی گفتند تعالوا وما را مخاطب به این خطاب شریف و الهی نمی نمودند.اگر این قابلیّت درما وجود نمی داشت این ندای تعالوا از جانب حق متعال و معصومین (علیهم السّلام) عبث می بود و نعوذ بالله که اینان حرفی را به عبث و گزاف بگویند.‏

‏ پس این قابلیّت تعالی وصعود و عروج معنوی برای نفس ناطقۀ انسانی وجود دارد.درست است که نماز ما به نماز معصومین (علیهم السّلام) نمی رسد،همان طورکه حضرت امام فرمودند: نماز اولیاء الله به اوهام ما درست در نمی آید. ‏‏(ر.ک سرّ الصلوة، ص6)‏‏ ولی باید تلاش کرد و راه افتاد.   ‏

‏ذوق علمی و نوشتاری سرشار از زیبایی و سنگینی در آثار و اقوال امام خمینی که نشان از ذوق و سلیقه عرفانی و سیر علمی و عملی متعالی و مترقّی ایشان دارد، در آثار مکتوب ایشان به وضوح به چشم می خورد. کتاب های سرّ الصلوة، شرح دعای سحر، مصباح الهدایه إلی الخلافه و‏


حضورج. 76صفحه 105

‏ الولایه و تفسیر سوره حمد حضرت امام، مبیّن اوج ذوق علمی و عرفانی اصیل اسلامی ایشان است.الفاظ و عبارت به گونه ای پیاده شده اند که لزوماً شخص خواننده باید یک سری از اصول و امّهات فلسفه و عرفان اسلامی به همراه تفسیر آیات قرآن و شرح روایات معصومین (علیهم السّلام) را در کنار آشنایی و آگاهی از احکام دینی در نزد یک استاد اصیل و واقعی تلمذ نموده باشد تا بتواند به فهم الفاظ و عبارات این سوییِ آن حقائق مثالی و عقلی پی ببرد تا کم کم خود نیز به آن مدارج و معارج الهی و انسانی نائل گردد.همچنین این گونه پیاده شدن الفاظ، محرّک و معدّ خواننده برای آشنایی با این مقامات است و در صورت ادامه، رسیدن و چشیدن این حقائق و لطائف نوریّه بر اساس جدول وجودی هر شخص است.       ‏

چه خبرهاست خدایا که ندارم خبری                       کو مرا خضر رهی تا که نمایم سفری 

‏حال به بیان مطالبی از حضرت امام در باره نماز تبرّک می جوییم تا إن شاء الله توفیق فهم و ادراک و رسیدن و چشیدن به حقیقت نماز را بر اساس قابلیّت و سعۀ وجودی نفس ناطقۀ خود بیابیم. ‏

‏حضرت امام فرمودند:نماز که در بین عبادات و مناسک الهیّه سِمَت جامعیّت و عمودیّت دارد... براق سیر و رفرف عروج اهل معرفت و اصحاب قلوب، نماز است و هر کس از اهل سیر و سلوک إلی الله را نمازی مختصّ به خود او و حظّ و نصیبی است از آن حسب مقام خود... الطُّرُقُ إِلَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلاَئِق ‏‏( این جمله در کتاب شریف علم الیقین. ج 1. ص 14 و 32 آمده است. و در اسرار الحکم. ص 356، آن را به اکابر نسبت داده است.)،( سرّ الصلوة. ص 5)‏

‏راقم می گوید با توجّه به جمله (آن را به اکابر نسبت داده است)، شاید بتوان گفت از جملاتی باشد که عارفان بالله در سیر صعودی نفس ناطقه شان در مقام کشف و شهود آن را تلقّی کرده و در سیر نزولی شان در قالب این عبارت تبیین نموده باشند و شاید در شمار احادیث برزخی باشد. ایشان در ادامه فرمودند:مادامی که انسان صورت انسان و انسان صوری است نماز او نیز نماز صوری و صورت نماز است و فایدۀ آن نماز فقط صحّت و اجزاء صوری فقهی است... و اگر از مرتبۀ ظاهر به باطن و از صورت به معنی پی برد تا هر مرتبه که متحقّق شد نماز او نیز حقیقت پیدا ‏


حضورج. 76صفحه 106

‏می کند... نماز مَرکب سلوک و براق سیر إلی الله است... پس مادامی که نماز انسان صورت نماز است و به مرتبه ی باطن و سرّ آن انسان متحقّق نشده، انسان نیز صورت انسان است و به حقیقت آن متحقّق نگردیده. پس میزان در کمال انسانیّت و حقیقت آن عروج به معراج حقیقی و صعود به اوج کمال و وصول به باب الله مرقات نماز است.‏‏( سرّ الصلوة، ص6)‏‏ همان طور که در قبل اشاره شد ذوق علمی و نوشتاری سرشار از زیبایی و سنگینی که نشان از ذوق و سلیقه ی عرفانی و سیر علمی و عملی متعالی و مترقّی حضرت امام دارد، در این جملات به خوبی دیده می شود. پر واضح است که کسی نمی تواند این الفاظ و عبارات را در این قالب شیوا، زیبا و سنگین پیاده نماید مگر آن که خود به این مقامات و معارج و مدارج حقّۀ الهیّه رسیده و آنها را چشیده باشد. ‏

‏نکته بسیار مهم و عرشی که حضرت امام در ادامه به آن اشاره فرمودند، بیانگر یک حقیقت عالی و در عین حال عادی است که در همه عبادات ساری می باشد و آن مطلب بسیار مهم و عرشی این است: "نماز، بلکه جمیع عبادات را  جز این صورت و قشر و مجاز، باطن و لبّ و حقیقتی است."‏‏( سرّ الصلوة، ص 126 )  ‏

‏در اصول کافی آمده است : بِاِسنادِهِ عَن اَبِی عَبدِالله عَلَیهِ السَّلام قَالَ؛ العِبَادَهُ ثَلاَثَهٌ؛ قَومٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَجَلَّ خَوفاً فَتِلکَ عِبَادَهُ العَبیِد وَ قَومٌ عَبَدُوا اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالیَ طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلکَ عِبَادَهُ الأُجَرَاء وَ قَومٌ عَبَدُوا اللهَ عَزَّ وَجَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلکَ عِبَادَهُ الأَحرَار وَ هِیَ أَفضَلُ العِبَادَه. امام صادق علیه السّلام فرمودند : عبادت بر سه گونه است : گروهی خداوند عزّ و جل را از ترس عبادت کردند آن ‏


حضورج. 76صفحه 107

‏عبادت[همچون] فرمانبری بردگان است و گروهی خداوند تبارک و تعالی به منظور نیل به پاداش عبادت کردند و آن عبادت مزدوران است و گروهی خداوند عزّو جل را از روی محبّت به او عبادت کردند و آن عبادت آزادگان است و برترین عبادت است. ‏‏(وسائل الشّیعه. ج 1،ص 45 / اصول کافی، ج3،ص31،کتاب الایمان و الکفر،باب العباده الأحرار،حدیث 5)‏

‏حضرت امام در این کتاب فرمودند:با آن که نماز اولیاء الله (علیهم السّلام) به اوهام ما درست نیاید، اوّل مرتبۀ عبادت آنها که مقام شایع معمولی آنهاست، عبادت احرار است.‏‏(سرالصلوه،ص 6) ‏‏در این جمله، عبارات کوتاه با مضامین عالی جاری است که دقّت در آنها و تفکّر و تعقّل و توغّل در آنها کارساز می باشد:"نماز اولیاء الله با اوهام ما درست نیاید است" اوّل مرتبۀ عبادت آنها عبادت احرار است ((مقام شایع معمولی آنها است)) که شامل عالی ترین مرتبه عبادت در حدیث مأثور از امام جعفر صادق (علیه السّلام) می باشد. ‏

‏ یعنی اوّل پلّه مرقات عروج و نردبان معارج و مدارج و مقامات ذوات مقدّسه حضرات معصومین (علیهم السّلام) که مقام شایع و معمولی و ابتدایی برای آنها است، مرتبه عبادت احرار است که حبّاً لله و حبّاً بالله و حبّاً فی الله است. حضرت امام فرمودند:این مقام، یعنی با آغاز نماز، قرار گرفتن در مرتبۀ احرار و عبادتی صرفاً و مطلقاً حبّاً لله، مقام شایع و معمولی و عادی برای اولیاءالله (علیهم السّلام) است.آغاز نماز که این است پس پایان آن چگونه خواهد بود.آنچنان عروجی به این بزرگواران در نماز دست می دهد که دیگر نه خود می بینند، نه جسم خود، نه محلّ نماز خود، نه قرائت خود، نه الفاظ خود و نه ذکر خود، یعنی در میان ذکر و ذاکر و مذکور، محبوب مطلق نظام هستی را می بینند و با او به مناجات می پردازند.همان طور که پیامبر عزیز (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:المصلّی یناجی ربّه ‏‏(انسان و قرآن، علامه حسن زاده آملی،ص 102)‏‏. نفرمودند المصلّی ینادی ربّه بلکه فرمودند یناجی ربّه.چرا که ندا و منادات از بُعد و با وجود فاصله صورت می گیرد امّا نجوا و مناجات بیانگر عدم وجود فاصله و بُعد زمانی و مکانی میان عبد و رب می باشد و این گونه مناجاتها را دلال می گویند یعنی خودمونی حرف زدن. ‏

‏نوعاً در ادعیّه مأثوره هرجا (اللهمّ) آمده است آن معصوم (علیه السّلام) در جایگاه منادات با ‏


حضورج. 76صفحه 108

‏حق متعال سخن می گوید و هرجا (الهی) آمده است در مقام مناجات و دلال و بی پرده و حجاب با حق متعال نجوا می نماید و راز دل می گشاید. ‏

‏در ادامه مطالب در این کتاب، آمده است؛ رسول الله (صلّی الله علیه و آله وسلّم): أعبُدِ اللهَ کَأنَّکَ تَرَاهُ فَإِن لَم تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرئَکَ؛ خدا را عبادت کن آنچنان که (گویی) او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی همانا او تو را می بیند ‏‏(ر.ک آداب الصلاة، ص 38)‏‏. امیـرالمؤمنین حضرت وصی (علیه السّلام) فرمودند:لَم أعبُد رَبّاً لَم أره ‏‏(نور علی نور، علاّمه حسن زاده آملی، ص36)‏‏؛ خدایی را که نبینم عبادت نمی کنم. حضرت امام در ادامه می فرمایند:پس از تدبّر در این احادیث شریفه و تفکّر در حال ائمّه هدی(سلام الله علیهم) که در وقت اداء این امانت الهیّه رنگ بعض از آنها متغیّر می شد و پشت بعض می لرزید و بعضی از آنها از خود بی خود می شدند که از ماسوی الله بکلّی غافل می شدند حتّی از ملک بدن و مملکت وجود خود غفلت می کردند و معلوم[می] شود که حقیقت این عبادت الهی و نسخه جامعه که برای خلاص این طائرهای قدسی از قفس تنگنای طبیعت به کشف تامّ محمّدی(صلّی الله علیه و آله) ترتیب داده شده و به قلب مقدّسش نازل گردیده،همین صورت دنیاوی و هیئت ظاهرۀ مُلکیّه نیست چه که این صورت را هر عالم مسأله دان یا عامی ابجد خوان می تواند به شرایط صحّت و کمال صوری آن قیام کند و از عهده به خوبی بر آید دیگر این قدر تغیّر الوان و ارتعاد فرائض و خوف و خشیت از قصور و تقصیر معنی ندارد. ‏‏( سرّ الصلوة،ص 8 و 9) ‏


حضورج. 76صفحه 109

‏ ‏

‏این مطلب اخیر بیانگر جمله ای از جملات قبل ایشان می باشد که فرمودند:"نماز بلکه جمیع عبادات را غیر از این صورت و قشر و مجاز، باطن و لبّ و حقیقتی است." ‏‏( سرّ الصلوة، ص7-6)‏‏. ‏

‏یعنی‏ ‏باطن و لبّ و حقیقت و به عبارتی روح نماز موجب ایجاد و وقوع حالات خاص برای معصومین (علیهم السّلام) در حین وضو گرفتن و در حین آماده شدن برای نماز و درحین اقامۀ نماز می شود. صورت ظاهری عمل همراه با زمان می رود و صورت باطنی عمل است که می ماند و بر اساس این صورت باطنی است که ثواب یا عقاب به صاحب عمل می رسد. یعنی صورت باطنی عمل شخص که در صقع ذات او و در نفس ناطقه او شکل می گیرد همان جزای شخص است به واسطه انجام عمل. و این جزا عیناً و دقیقاً موافق و مسانخ با نیّت و عمل شخص است که در قرآن هم آمده است:جَزآءً وِفَاقاً. ‏‏(سوره نباء،آیه 26)‏

‏در ادامه فرمودند:روح عبادت و تمام و کمال آن به حضور قلب و اقبال آن است که هیچ عبادتی بدون آن مقبول درگاه احدیّت و مورد نظر لطف و رحمت نشود و از درجه اعتبار ساقط است ‏‏(سرّ الصلوة، ص 15)‏‏. هر چه مرتبه اخلاص و حضور قلب که دو رکن رکین عبادات است کامل تر باشد، روح منفوخ در آن طاهرتر و کمال سعادت آن بیشتر و صورت غیبیّه ملکوتیّه آن منوّرتر و کامل ترخواهد بود.و کمال عمل اولیاء الله (علیهم السّلام) به واسطه جهات باطنیّه آن بوده و الاّ صورت عمل چندان مهم نیست. ‏‏(همان،ص16)‏‏ بنابراین اوّل مرتبه حضور قلب در باب عبادات،حضور قلب در عبادات است اجمالاً و آن از برای همه کس میسور است و آن چنان است که انسان به قلب خود بفهماند که باب عبادات باب ثنای معبود است و از اوّل عبادت تا آخر آن به طور اجمال قلب خود را به این معنی که اشتغال به ثنای معبود دارد متوجّه و حاضر کند. ‏‏(همان، ص17)‏‏ مرتبه دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصیلاً و آن چنان است که قلب عابد در جمیع عبادت حاضر باشد و بداند که حق را به چه توصیف می کند و چطور مناجات می کند. ‏‏(همان،ص 18)‏

‏حضور قلب در عبادات بویژه در نماز را باید با تمرین و ممارست و کشیک نفس کشیدن به دست آورد. مراقبت از جسم و روح در مقابل خطرات نفسانی و طبیعی و تقویت این مراقبت در راستای دستورات و احکام دینی و در کنار آن مطالعه و تتلمذ کتب اخلاقی اصیل، نزد استادی‏


حضورج. 76صفحه 110

‏ کتل طی کرده و راه بلد می تواند آرام آرام ملکه مراقبت را در نفس انسان بوجود آورد و آن را تقویت نماید.در کنار مراقبت، باید عبد خود را دائماً در محضر حق متعال ببیند و ادب مع الله را با تمام وجود مراعات کند که مراعات ادب مع الله لازمه و مقدّمه حضور دائمی و مراقبت واقعی است.‏

‏ حضرت امام در ادامه فرمودند:"باید دانست که منشأ حضور قلب در عملی از اعمال، و علّت و سبب اقبال و توجّه نفس به آن، آن است که قلب آن عمل را با عظمت تلقّی کند و از مهمّات شمارد...اگر ما مناجات حق تعالی و ولی نعم خود را به قدر مکالمه با یک مخلوق عادی ضعیف اهمّیّت دهیم،هرگز این قدر غفلت و نسیان و سهو و نمی کنیم.و پر معلوم است که این سهل انگاری و مسامحه ناشی از ضعف ایمان به خدای تعالی و رسول و اخبار اهل بیت عصمت است؛ بلکه این مساهله ناشی از سهل انگاری محضر ربوبیّت و مقام مقدّس حق است.ولی نعمتی که ما را به لسان انبیاء و اولیاء بلکه با قرآن مقدّس خود به مناجات و حضور خود دعوت فرموده و فتح ابواب مکالمه و مناجات با خود را به روی ما فرموده با این وصف ما به قدر مذاکره با یک بنده ضعیف ادب حضور او را نگاه نداریم بلکه هر وقت وارد نماز که باب الأبواب محضر ربوبیّت و حضور درگاه اوست  می شویم، گویی وقت فرصتی به دست آوردیم و مشغول افکار متشتّته و خواطر شیطانیّه می گردیم کأنّه نماز کلید دکّان یا چرتکه حساب یا اوراق کتاب است.این را نباید جز ضعف ایمان به او و ضعف یقین چیز دیگر محسوب داشت." ‏‏(همان،ص 23 و24) ‏

‏"ای عزیز قدری تفکّر در حالات خود بکن و مراجعه ای به اخبار اهل بیت عصمت (علیهم السّلام) نما و دامن همّت به کمر زن و با تفکّر و تدبّر به نفس بفهمان که این مناسک و خصوصاً نماز، و بالأخص فرائض مایۀ سعادت و حیات عالم آخرت و سرچشمه کمالات و رأس المال زندگانی آن نشئه است.و به حسب روایات کثیره در ابواب متفرّقه و ضربی از برهان و مشاهدۀ اصحاب کشف و عیان، از برای هر یک از عبادات مقبوله، صور غیبیّۀ بهیّه ای است و تمثال ملکوتی اخروی است که در تمام نشئات غیبیّه با انسان همراه و مصاحب است و در همه شداید از انسان دستگیری می کند بلکه حقیقت جنّت جسمانی، صورغیبیّه ملکوتیّه ی اعمال است.‏


حضورج. 76صفحه 111

‏ و مسأله تجسّم اعمال از اموری است که باید از واضحات به شمار آورد و عقل و نقل به هم در آن متوافقند. و این صور غیبیّه تابع حضور قلب و اقبال آن است. و عبادتی که از روی توجّه و اقبال قلب نیاید از درجه اعتبار ساقط و مقبول درگاه حق نشود." ‏‏(سرّ الصلوة،ص 25-24) ‏

‏"این افعال عبادیّه و مناسک الهیّه علاوه بر آن که خود دارای صور غیبیّه بهیّه ملکوتیّه هستند که تشکیل بهشت جسمانی دهد، در روح نیز ملکات و حالاتی حاصل کنند که مبداء بهشت متوسّط و جنّات اسمائی گردند.و این یکی از اسرار تکرار اذکار و اعمال است زیرا زبان که ذکر الهی را تکرار کرد، کم کم زبان قلب هم باز می شود و آن نیز متذکّر می شود چنانچه از تذکّر قلب زبان نیز متذکّر می شود... با غفلت و نسیان قلب به هیچ وجه اعمال خیریّه را در روح تأثیری نیست." ‏‏(همان،ص 29-28) ‏

‏حضرت امام در تفسیر سوره حمد فرمودند:"آدمی که باورش بیایدکه تمام کارهایی که در اینجا انجام می دهد درآن عالم یک صورتی دارد، اگر خوب است صورت خوب و اگر بد است صورت بد، حساب در کار هست" ‏‏(تفسیر سوره حمد. ص 106) ‏

‏علاّمه حسن زاده آملی نیز می فرمایند: ‏

‏"شرط بسیار مهمّ تأثیر اذکار و ادعیّه و اوراد و نظائرها طهارت انسانست که صرف لقلقۀ لسان سودی نبخشد.بلکه مبادا موجب قساوت و بُعد هم بشود زیرا که ذکر عاری از فکر است یعنی قلب بی حضور است و قلب بی حضور چراغ بی نور است و شخص بی نور از ادراک حقائق دور است." ‏‏( نورٌ علی نور،ص 63) ‏

‏ ‏

قرآن

‏امام خمینی در تفسیر سوره حمد ضمن تذکر به اینکه خواندن قرآن و تفسیر قرآن بایستی به طور باور باشد و توجه به این معنا باشد که قرآن آمده است تا انسان را از این مرتبه ناقصی که هست برساند به مرتبه ای که لایق اوست،در عظمت قرآن و تنزّل آن می فرمایند:‏ 

‏"اولیاء نمی توانند مشاهدات خودشان را برای مردم بیان کنند قرآن هم نازل شده، متنزّل شده ‏


حضورج. 76صفحه 112

‏است رسیده است به جایی که با این مردم در بند و در چاه ضلالت مخاطبه کند.دست و زبان پیغمبر اکرم[صلّی الله علیه و آله و سلّم] هم بسته است نمی توانند آن را که واقعیّت است برسانند مگر متنزّل[کنند] تنزّل[بدهند] قرآن مراتب دارد هفت بطن یا هفتاد بطن از برای قرآن است.از این بطون تنزّل کرده است تا رسیده است به جایی که با ما می خواهد صحبت کند."قال النّبی صلّی الله علیه و آله و سلّم : إِنَّ لَلقُرآنِ ظَهراً وَ بَطناً وَ لِبَطنِهِ بَطنٌ إِلی سَبعَهِ أَبطَنٍ همانا برای قرآن ظاهر و باطنی است و برای باطن هم تا هفت بطن است" ‏‏(تفسیر سوره حمد،ص133)‏‏. إِنَّمَا یَعرِفُ القُرآنَ مَن خُوطَبَ بِهِ" ‏‏(همان،ص 12)‏‏؛ (همانا قرآن را آن کس که قرآن به او خطاب شده می شناسد). ‏

‏جملۀ اخیر ایشان بیانگر حقیقت حقّۀ حقایق و لطایف و معارف الهیّه است که عقول انسانها به حقیقت آن حقایق و لطایف و معارف الهیّه نمی تواند برسد مگر در سایه تزکیه و تعلیم و تربیت انسانهای کامل صاحب عصمت (علیهم السّلام) که وعاء وجودی و مطلق علم الهی هستند.آن هم براساس سعۀ وجودی نفس ناطقه هر شخص. چون بیان آن حقایق و لطایف و معارف الهیّه به همان صورت عرشی و سنگین که این ذوات نوریّه (علیهم السّلام) آن را از حقیقت وجودی عالم تلقّی کرده اند، برای نفوس عادی بشر در درجۀ اوّل موجب انکار و استبعاد می شود و در درجۀ دوم موجب استیحاش و استنکاف از مواجهه با این اصول و معارف می شود و ممکن است به طورکل شخص در همان مسلمانی ظاهری خود هم دچار مشکل و تردید شود و اینجا یکی از میادین حسّاس و سنگین برای امتحان نفس است که آیا لیاقت پذیرش این حقایق و لطایف و علوم و ‏


حضورج. 76صفحه 113

‏معارف الهیّه را دارد یا نه که اگر این لیاقت را هر چند کم داشته باشد، معلوم است که اهل ولایت است. ‏

‏ایشان در ادامه فرمودند:"قرآن همه مسائل را دارد لکن آن کسی که ادراک می کند؛ إِنَّمَا یَعرِفُ القُرآنَ مَن خُوطَبَ بِهِ است.قرآن را آن که مخاطبش است می فهمد و معلوم است آن کسی که مَن خُوطَبَ بِهَ است و قرآن را می فهمد آن مرتبه ای از قرآن است که نَزَلَ بِهِ الرُّوحِ الأَمین ( نَزَلَ علی قلبه ) این را غیر از خود او نمی تواند مشاهده کند." ‏‏(تفسیر سوره حمد،ص137)‏

‏و همینطور تأکید می فرمایند:"قضیّه، قضیّه ادراک عقلی نیست قدم برهان نیست قضیّه مشاهده است آن هم مشاهده غیبیّه... آن قلبی که قلب عالم است، قلب نبی، مشاهده با اوست، دریافته لکن نمی تواند بیان کند، مگر در لفافۀ امثله و الفاظ... آن عقده ای که در لسان انبیاء بود، پیغمبر اکرم[صلّی الله علیه و آله و سلّم] عقده اش از همه بیشتر بود، برای اینکه آنچه او یافته بود، آنچه از قرآن در قلب او نازل شده بود، برای چه کسی بیان بکند، مگر آن که رسیده[باشد] به مقام ولایت تامّه." ‏‏(تفسیر سوره حمد، ص 137 و 138) ‏

‏ ‏

حجاب علم

‏امام خمینی علوم رسمی و عرفان و فلسفه را نیز در مراحلی نوعی حجاب و اسباب غفلت از خداوند متعال می دانند:"یک حجاب بزرگ همین علم است سرگرم می کند انسان را به همین مفاهیم کلّیِه ی عقلیّه و از راه بازش می دارد حجاب است برای اولیاء. و هر چه علم زیادتر بشود حجاب غلیظ تر می شود. عُلقه ی انسان به همان علمی که دارد[است که] گاهی هم عالم خیال می کند همه اش همین است... فقیه خیال می کند غیر فقه چیز دیگر نیست در عالم، عارف هم خیال می کند غیر عرفان چیزی نیست، فیلسوف هم خیال می کند غیر فلسفه چیزی نیست. مهندس هم خیال می کند غیر هَندسه چیزی نیست... همین حجاب علم است یعنی آنچه که باید با آن راه پیدا کند همان مانع بشود... من نمی دانم ما کی [می توانیم] لا اقل آن طور خودمان را مهذّب کنیم که این علوم رسمی خیلی مانع مان نشود از خدا مانع مان نشود از ذکر الله مانع مان نشود. این هم ‏


حضورج. 76صفحه 114

haghighat serat va

‏ ‏

‏ ‏

‏خودش یک مسأله ای است.اشتغال به علم اسباب این نشود که از خدا غافل بشویم." ‏‏(تفسیر سوره حمد، ص 138 و 139)‏

‏علاّمه حسن زاده آملی بر همین اعتقاد است و علوم رسمی و اصطلاحات آن را مانع سالک و حساب آن را از نور الهی جدا می داند:"این اصطلاحات انباشته به نام علم است که رهزن است نه آن علمی که لسان نبوّت فرموده است العِلمُ نُورٌ یَقذِفَهُ اللهُ فِی قَلبِ مَن یَشَاء... " ‏‏(انسان و قرآن. علاّمه حسن زاده آملی، ص 14 و15)‏

‏ ‏

ادعیه

‏امام خمینی در تفسیر سوره حمد با تأکید بر اهمیت ادعیه می فرمایند:"اینهایی که از کتب ادعیه انتقاد می کنند برای این است که نمی دانند جاهل اند، بیچاره اند، نمی دانند که این کتب ‏


حضورج. 76صفحه 115

‏ادعیه چطور انسان می سازد.این دعاهایی که از ائمّه ما [علیهم السّلام] وارد شده است مثل مناجات شعبانیّه، مثل کمیل، دعای حضرت سیّد الشّهداء سلام الله علیه، سمات، اینها چطور انسان درست می کنند." ‏‏(تفسیر سوره حمد، ص 146)‏

‏حضرت امام در ادامه مباحث پیرامون دعا فرمودند :"تربیت جامعه به همین چیزهاست به همین ادعیه است به همین اموری است که از پیغمبر و از خدا وارد شده است. قُل مَا یَعبَؤُا بِکُم رَبِّی لَولاَ دُعَآؤُکُم ‏‏(سوره فرقان، آیه 77 )‏‏؛ بگو اگر دعای تان نباشد، پروردگار من اعتنایی به شما ندارد.اگر قرآن را هم می خواهد قرآن دارد از دعا تعریف می کند مردم را وادار به دعا می کندکه اعتنا به شما نداشتیم اگر دعا[یتان] نبود... آن که می گوید ما دعا را نمی خواهیم قرآن را هم نمی خواهد یعنی قرآن را قبول ندارد أُدعُونِی أَستَجِب لَکُم ( سوره غافر، آیه 60 )؛ مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. مردم ! مرا بخوانید، دعا کنید." ‏‏(تفسیر سوره حمد، ص 150 و 151)‏

‏پس چه دعایی بهتر و عالی تر از دعای انسان کامل صاحب عصمت.امام علی بن الحسین (علیه السّلام) می فرمایند:أَلاَ أَنَّ ذِکرِی لَکَ بِقَدرِی لاَ بِقَدرِک( مفاتیح الجنان،مناجات خمس عشر،مناجات الذّاکرین )؛[برای تنبّه به ما می فرمایند] (همانا ذکر من برای تو، به قدر و اندازه ی من[شناخت من از تو]است نه به قدر و اندازه ی تو. ‏

‏حضرت امام در پایان تفسیر سوره حمد فرمودند:"این مقدّمه بود برای همه مسائلی که بعدها هم اگر پیش بیاید و عمری باشد که اگر ما هم یک وقتی یک احتمال دادیم، نگویید که این تعبیرات را شما آوردید دوباره در میدان، مثلاً دوباره[تعبیرات]عرفا[را آوردید.]خیر؛ باید بیاید... حالا به سلیقه  من درست در نمی آید که نمی شود گفت که اینها اشتباهات است." ‏‏(تفسیر سوره حمد، ص 190 )‏

‏ایشان همچنین در اشاراتشان درباره سوره حمد فرمودند:"همین یک سوره قرآن تحقّق پیدا بکند، تمام مشکلات حل می شود. برای این که وقتی انسان دید که همه چیز از اوست دیگر از هیچ قدرتی نمی ترسد..." ‏‏(همان،ص 199-198)‏

‏امام در جای دیگری می فرمایند:"‏ ‏انسان مسافر است و هر مسافر زاد و راحله می خواهد. زاد ‏


حضورج. 76صفحه 116

‏و راحلۀ انسان خصال خود انسان است. مرکوب این سفر پر خوف و خطر واین راه تاریک و باریک و صراط احدّ از سیف و ادقّ از شَعر همّت مردانه است." ‏‏(شرح اربعین حدیث، ص 98 )‏

‏صبا گو آن امیر کاروان را‏

‏ مراعاتی کند این ناتوان را ‏

‏ره دور است و باریک است و تاریک‏

‏ به دوشم می کشم بار گران را ‏‏(دیوان اشعارعلاّمه حسن زاده آملی، ص 19)‏

‏ ‏

حقیقت صراط

‏"اگر در این عالم به راه راست نبوّت و طریق مستقیم ولایت قدم زده باشی و از جادّه ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام اعوجاج پیدا نکرده باشی و لغزش پیدا نکنی خوفی برای تو در گذشتن از صراط نیست. زیرا که حقیقت صراط، صورت باطن ولایت است.چنانچه در احادیث وارد است که امیرالمؤمنین صراط است.و در حدیث دیگر است که ماییم صراط مستقیم ‏‏(شرح چهل حدیث، ص360)‏‏ و در احادیث شریفه... صراط مستقیم را به حضرت امیرالمؤمنین و حضرات ائمّه معصومین (علیهم السّلام) تفسیر فرمودند." ‏‏(تفسیر سوره حمد. ص 234 و 235)  ‏

‏علاّمه حسن زاده آملی می فرمایند:"قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند ‏‏(انسان و قرآن، ص 15)‏

‏قرآن کتاب هدایت و دستورالعمل زندگی انسان است.ادعیه هم که بیان حقایق و لطایف و علوم و معارف قرآن در قالب الفاظ و عبارات زیبا و شیوا همراه با ذوق و طبع عرفانی است.برهان هم که راه احتجاج و استدلال است که این برهان مبتنی بر عقل ناصع، موجب پیشرفت و ترقّی سایر عقول می شود.‏

‏علاّمه حسن زاده آملی می فرمایند:اولیای دین ما علیهم السّلام در مقام احتجاج و استدلال به طریق فکر و نظر اقدام می فرمودند... بلکه خود قرآن مجید حجّتی گویا در این موضوع است کما لا یخفی علی أهله ‏‏(همان، ص 18)‏‏. پس با این عبارت کوتاه سرّ مطلب حضرت امام رحمة الله که قرآن ‏


حضورج. 76صفحه 117

‏و دعا از هم جدا نیستند و سرّ گفتار حضرت علاّمه که قرآن و برهان و عرفان از هم جدایی ندارند، دانسته می شود.‏

‏ ‏

صورت عمل و صور برزخی

‏علم مشخِّص روح انسان است و عمل مشخِّص بدن او در نشئه اخروی است و هر کس به صورت علم و عمل خود در نشئه ی اخروی برانگیخته می شود. واضح تر این که علم سازنده روح انسان و عمل سازنده بدن اوست. چه علم و عمل جوهرند نه عرض بلکه فوق مقوله اند. چرا که وزان علم و عمل، وزان وجود است و ملکات نفس موادّ صور برزخی اند، یعنی هر عمل صورتی دارد که در عالم برزخ آن عمل بر آن صورت به عاملش ظاهر می شود که صورت انسان در آخرت نتیجه عمل و غایت فعل او در دنیاست و همنشین های او از زشت و زیبا، همگی غایات افعال و صور اعمال و آثار ملکات اوست که در صقع ذات او پدید می آیند و بر او ظاهر می شوند، که در نتیجه انسان در این نشئه نوع و در تحت آن افراد است و در نشئه آخرت جنس و در تحت آن انواع است و از این امر تعبیر به تجسّم اعمال می کنند.‏

‏بدین جهت انسان را بدنهایی در طول هم است و تفاوت این بدنها به کمال و نقص است و انسان پس از این نشئه، بدنی را که با خود می برد در حقیقت آن را در این نشئه ساخته است.آن بدن مثل بدن اینجا بکلّی مادّی و طبیعی نیست و نیز مثل مقام شامخ نفس ناطقه و عالم عقول و مفارقات به کلّی مجرّد تام نیست بلکه یک نحو تجرّد برزخی دارد.آن بدن را تخمها و مادّه هایی می سازند که در این نشئه در مزرعه وجود انسان کاشته شده اند لذا آن را بدن مکسوب گویند. یعنی اعمال و کسب های انسان بذرها و تخم هایی اند که موادّ صور برزخی اند و در عالم برزخ تبدیل به بدن های اخروی می شوند تا آن مواد چه بوده باشند. یعنی آن تخم هایی که در مزرعه ی جان کاشته اند چگونه تخم هایی باشند.... ‏

‏ عقل و شرع به ما فرمودند که هر کس زرع و زارع و مزرعه و بذر خود است که الدُّنیَا مَزرَعَهُ الآخِرَه. جناب وصی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام به شاگرد قابلش کمیل کامل در ‏


حضورج. 76صفحه 118

‏وصف حجج الهیّه و علمای بالله فرموده است : یَحفَظُ اللهُ بِهِم حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّی یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُم وَ یَزرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أشبَاهِهِم ‏‏(نهج البلاغه. حکمت 147)‏‏ مفاد این تعبیر شریف این است که علمای بالله برزگرند. ‏

‏آری دانشمندان کشاورزند که دل ها را شیار می کنند، جان ها را شخم می زنند و نفوس را آمادگی می دهند، و بذرهای معارف در مزارع جان ها می افشانند و این جان ها را می پرورانند و نهال وجود انسان ها را به جایی می رسانند که هر یک شجره طوبایی می شود؛ أَصلُهَا ثَابِتٌ وَ فَرعُهَا فِی السَّمَاء تُؤتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذنِ رَبِّهَا ‏‏(سوره ابراهیم. آیه 24 و 25 )‏ ‏در این حدیث شریف تأمّل بفرمایید و مزرعه ی جان را به دست زارع آن بسپارید. گر کام تو بر نیامد آنگه گله کن. ‏‏(انسان و قرآن،ص 41 – 43 )‏

‏علامه حسن زاده آملی در جایی دیگر می فرمایند:تعلیم و تأدیب باید در متن اجتماع و اطوار و شئون حقیقت ما قرار بگیرد نه در حاشیه زندگی ما. اگر آن توفیق را یافتیم و إن شاء الله می یابیم که قرآن در متن اجتماع و حقیقت ما پیاده بشود نه در حاشیه زندگی ما، مثلاً فقط در طاقچه ی خانه و در جیب ما باشد، آنگاه صاحب مدینه فاضله خواهیم شد و به کمال انسانی خود نائل خواهیم آمد. ‏‏(همان ، ص 45 ) ‏


حضورج. 76صفحه 119

‏ ‏

‏علم الهدی سیّد مرتضی در مجلس بیست و هفتم از کتاب امالیش معروف به غرر و درر، در روایتی از جناب رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نقل کرده است که آن حضرت فرمود : ‏

‏"إنّ هذا القرآن مأدبه الله فتعلّموا مأدبته ما استطعتم و إن أَصفر البیوت لبیت – لجوف خ ل – أصفر من کتاب الله؛... این مأدبه سفره است. قرآن سفره ی الهی است. هیچ کس از کنار این سفره با دست خالی و تهی بر نمی خیزد... ". ‏‏(همان ،ص46)‏ ‏ایشان در ادامه می فرمایند :... پس معنی حدیث اینکه قرآن ادب و دستور الهی است از این مأدبه الله ادب فرا گیرید و حدّ انسانی خودتان را حفظ کنید و نگاه بدارید و بدین دستور خودتان را راست و درست به بار بیاورید و به فعلیّت برسانید. ‏‏(همان، ص 47 و 48 )‏

‏قرآن را مأدبه الله ( به ضمّ دال و به فتح دال ) شناخته ایم به هر دو معنای مأدبه:یکی این که سفره پر نعمت و برکت الهی است و دیگر این که ادب آموز و ادب کننده است. ‏‏(همان ،ص 51)‏

‏ ‏

 ندای تعالوا

‏در مورد خطاب (( تعالوا )) و فرمایش حضرت امام،آنجا که فرمودند :... پیغمبر اکرم [صلّی الله علیه و آله و سلّم] عقده اش از همه بیشتر بود، برای این که آنچه او یافته بود،آنچه از قرآن در قلب او نازل شده بود... ‏‏(تفسیر سوره حمد،ص 138)‏‏. عبارتی از علاّمه حسن زاده آملی را می آوریم : ‏

‏"یکی از تعبیرات جانانه و دلنشین و شیرین قرآن این است که از زبان سفیر کبیرش حضرت خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم خطاب و دعوت به صورت (( تعالوا )) است.... ما را به صورت جمع خطاب فرموده است تعالوا یعنی مرا که پیغمبر شما هستم ببینید و بالا بیایید.من در مقامی منیع هستم که در اوج مقام قرب الهی واقع شدم شما را که در حضیض می بینم و در آن حد و وضع مشاهده می کنم خطاب می کنم (( تعالوا )) مرا ببینید و بالا بیایید.( انسان و قرآن،ص 101). ببین که سعه وجودی نفس ناطقه انسان به فعلیّت رسیده چه قدر است که وعاء حقایق قرآنی می گردد... (امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در نهج البلاغه می فرمایند : کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیه إِلاّ وِعَاءَ العِلم فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ ‏‏( نهج البلاغه. حکمت 205 )‏‏؛(هر ظرفی به واسطه هر آنچه در آن قرار می گیرد ‏


حضورج. 76صفحه 120

‏ضیق و تنگ می گردد جز ظرف علم که به واسطه علم وسعت پیدا می کند.همچنین می فرمایند:یَا کُمَیلَ بنَ زِیَادٍ،إِنَّ هذِهِ القُلوُبَ أوعِیَهٌ فَخَیرُهَا أوعَاهَا. ‏‏(نهج البلاغه. حکمت 147)‏‏؛ (ای کمیل،این قلب ها ظرفهایی هستند که بهترین آنها فراگیرترین آنهاست.)‏

‏از امیرالمؤمنین علیه السّلام است:ظهرت الموجودات عن باء بسم الله. أنا النقطه الّتی تحت الباء. و نیز فرمود:سرّ الکتب المنزله فی القرآن و سرّ القرآن فی فاتحه الکتاب و سرّ الفاتحه الکتاب فی بسم الله الرّحمن الرّحیم و سرّ بسم الله الرّحمن الرّحیم فی نقطه تحت الباء وأنا نقطه تحت الباء. ‏‏(بیان الآیات جیلانی.ص32 و33) به نقل ازانسان و قرآن، ص 143.‏

‏و بدان که فواتح سور قرآن یعنی همان حروف مقطّعه پس از خذف مکرّرات از آنها، چهارده حرف باقی می ماند که در ترکیب "صراط علی حق نمسکه" یا "علی صراط حق نمسکه" جمع شده است. ‏‏(همان ، ص 160) ‏

‏ (( پس علی با قرآن است و قرآن با علی )) و ولایت حضرت وصی امیرالمؤمنین خاتم الأولیاء علی الإطلاق امام علی علیه السّلام در تمام عوالم وجودی نظام هستی ساری و حاکم است.‏

‏ حضرت امام هم فرمودند:حقیقت صراط صورت باطن ولایت است.اینجا معنای حدیث شریف ثقلین واضح تر می شود که قرآن و عترت با هم اند و از هم جدا نمی شوند. ‏

‏حضرت وصی امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در توصیف و تمجید از اهل بیت علیهم السّلام و تعیین مسیر سیر استکمالی انسانی می فرمایند :‏

‏فَأینَ تَذهَبُونَ ؟... وَ کَیفَ تَعمَهُونَ وَ بَینَکُم عِترَهُ نَبِیِّکُم وَ هُم أزِمَّهُ الحَقِّ وَ أعلاَمُ الدِّینِ وَ ألسِنَهُ الصِّدقِ فَأنزِلُوهُم بِأحسَنِ مَنَازِلِ القُرآنِ وَ رِدُوهُم وُرُودَ الهِیَمِ العِطاشِ ‏‏( نهج البلاغه. خطبه 87 )‏‏؛(مردم! کجا می روید ؟... چرا سرگردانید در حالی که عترت پیامبر شما در میان شماست.آنها زمامداران حق و یقین اند.پیشوایان دین و زبانهای راستی و راستگویان اند.پس باید در بهترین منازل قرآن جایشان دهید و همانند تشنگانی که به سوی آب شتابانند، به سویشان هجوم ببرید. ‏

‏علاّمه حسن زاده آملی می فرمایند:"امام علیه السّلام فرمود:ردوهم ورود الهیم العطاش؛ یعنی چنان که شتران تشنه وقتی چشمشان به آب افتاد شتابان به سوی آبشخور می دوند و می روند و برای ‏


حضورج. 76صفحه 121

‏رسیدن به آب از یکدیگر سبقت می گیرند، شما نیز با عترت نبی صلّی الله علیه و آله و سلّم این چنین باشید... چنانکه آب سبب حیات اشباح است، علم سبب حیات ارواح است که غذا مسانخ با مغتذی است ‏‏( نهج الولایه،ص 72)‏‏...عترت محمّدی در احسن و اعلای منازل و مراتب قرآن اند و چون مرزوق به معرفت حقایق اسمای عینیّه اند، به بطون و اسرار و تأویلات آیات قرآنی کما هی واقف اند و خود قرآن ناطق اند. ‏‏( نهج الولایه،ص 73)‏‏"‏

‏ ‏

نتیجه

‏ انسان موجودی است با سعه وجودی بالا که نفس ناطقه او می تواند وعاء علوم و معارف و لطایف و حقایق نظام هستی قرار بگیرد و عالم و موجودات آن، معقول انسان واقع شوند.این امر برای انسانهای کامل صاحب عصمت (علیهم السّلام) که در انوار مستأثرۀ ذوات مقدّسۀ چهارده معصوم (سلام الله علیهم اجمعین) جمع شده اند، مسلّم و قطعی است؛چرا که این بزرگواران به عنوان نفوس مکتفی نظام هستی و به إذن الله، علوم و معارف و لطایف و حقایق و اسرار حقّه ی الهیّه را دفعتاً از وهّاب مطلق نظام هستی تلقّی می نمایند.‏

‏ پیغمبر و آل پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در پیشگاه الهی به عنوان معلّم، در نهایت ادب مع الله حضور دارند و این حضورشان به طور دائم می باشد. یعنی نفوس ناطقۀ این ذوات نوریّه (علیهم السّلام) دائم الحضور عندالله است و این حضور و مراقبت به عنوان ملکۀ راسخه در نفوس آنها متجلّی شده و صور برزخی انسانی آنها به صورت انسان های کامل نظام هستی و کمّل اولیاء الله تجلّی نموده است.‏

‏ این نفوس مکتفی پس از مقام تعلیم که در آن به عنوان معلَّم در محضر الهی بودند به عنوان معلِّم و مربّی نفوس مستکفی و ناقصه در جایگاه تزکیه و تعلیم و تربیت دیگران قرار می گیرند تا قابلیّت ها و استعدادهای بالقوّه انسان را به صورت بالفعل ظاهر نمایند،البتّه بر اساس سعۀ وجودی و قدرت نفس ناطقه هر شخص. حضرت خاتم الأنبیاء (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اهل بیت ایشان (علیهم السّلام) مسئولیّت سنگین هدایت و رهبری انسان ها را پذیرفتند و این مسیر را با تمام وجود ‏


حضورج. 76صفحه 122

‏و با وجود تمام سختی ها و خطرات و مشکلات طی نمودند و خطاب به دیگران هم ندای تعالوا را سر داده اند که ما را ببینید و بالا بیایید و مسیر سیر استکمالی از نقص به کمال خود را در این نشئه و در صراط مستقیم پیغمبر و آل پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) طی نمایید بدون افراط و بدون تفریط. ‏

‏این بزرگواران به ما فرمودند و می فرمایند که در مسیر صراط مستقیم الهی که همانا صراط نبوّت ختمیّۀ محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ولایت مطلقۀ علوی (علیه السّلام) است قرار بگیرید و در این صراط بمانید. چرا که تنها راه نجات انسان از خطرات دنیا و برزخ و آخرت، این صراط مستقیم است.در این صراط مستقیم است که نفس ناطقه انسان، از نقص به کمال می رسد و سعادت دنیا و آخرت انسان تضمین می شود و انسان با صورت انسانی محشور می شود.‏

‏ صورت انسانی،صورتی است که انسان با افکار و اعمال و گفتار خودآن را می سازد و با تکرار عمل آن عمل به صورت ملکه راسخه در نفس در می آید و نتیجتاً به عنوان صور برزخی انسان، صورت برزخی او را می سازد. این صورت ظاهری انسان را خدای متعال بر اساس علم و حکمت و با اسماء شریفه خالق و باری و مصوّر به این زیبایی ساخته است امّا صورت باطنی انسان ‏


حضورج. 76صفحه 123

‏را خود شخص با اعمال خود می سازد که این اعمال و ملکات منشاء صور برزخی او می شوند.  ‏

‏پس حقیقت صراط وصورت انسانی،مسیر نبوّت ختمیّه محمّدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ولایت مطلقه علوی (علیه السّلام) تا ولایت مطلقه بقیّه الله (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) است. ‏

‏این است که باید در مسیر محمّد و آل محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باشیم و تا حدّ امکان به دستورات و احکام دین و فرمایشات معصومین (علیهم السّلام) عمل کنیم و حضور و مراقبه و محاسبه را حفظ نماییم تا إن شاء الله مورد توجّه و عنایت حق متعال و حضرات معصومین بویژه خاتم الأولیاء علی الإطلاق حضرت بقیّه الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) قرار بگیریم. الهی آمین‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

منابع و مآخذ:

‏1.‏ ‏انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه،علاّمه حسن زاده آملی،قم:انتشارات الف.لام.میم،چاپ اوّل، دیماه1383  ‏

‏2.‏ ‏انسان و قرآن؛علاّمه حسن زاده آملی،قم:انتشارات الف. لام. میم، چاپ اوّل، دیماه 1383   ‏

‏3.‏ ‏تفسیر سوره حمد؛ امام خمینی(س)،تهران:مؤسّسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی،چاپ نهم،1384 ‏

‏4.‏ ‏دیوان اشعارعلاّمه حسن زاده آملی، تهران: انتشارات رجاء، چاپ چهارم:1377  ‏

‏5.‏ ‏سرّ الصلوة؛امام خمینی(س)،تهران:مؤسّسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی ، چاپ سیزدهم،1388 ‏

‏6.‏ ‏شرح اربعین حدیث؛امام خمینی(س)،تهران:مؤسّسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی،چاپ چهل و چهارم، 1386‏

‏7.‏ ‏صحیفه سجّادیّه؛ترجمه و شرح علاّمه میرزا ابوالحسن شعرانی(ره)،قم:انتشارات قآئم آل محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، چاپ سوم،1384‏

‏8.‏ ‏مفاتیح الجنان؛شیخ عبّاس قمی(ره)  ‏

‏9.‏ ‏نورٌ علی نور؛علاّمه حسن زاده آملی،قم:انتشارات الف. لام. میم،چاپ دوم،1387‏

‏10.‏ ‏نهج البلاغه؛ترجمه حجّه الإسلام و المسلمین محمّد دشتی(ره)،قم:انتشارات دلشاد،چاپ دوم،1386 ‏

‏11.‏ ‏نهج الولایه؛علاّمه حسن زاده آملی،قم:انتشارات الف. لام. میم،چاپ اوّل،دیماه 1383‏

‏ ‏

‎ ‎

حضورج. 76صفحه 124