امام خمینی

امام خمینی

‏ ‏

از شفق خورشید، ره از سر گرفت


taz11

آسمان در آب دریا درگرفت

 

مردی از مردان عالم شد بلند

همچو مردی در جهان کم شد بلند

 

با دمی همچون نفسهای بهار 

با دمی گویی به مثل ذوالفقار

 

تیغ راندی تیزی اندیشه اش

فکر شیطان را برد اندیشه اش

 

از نفس آورد پیغام بهار

از نظر آورد صبح بی غبار

 

آفتابی با طلوع ارغوان

در رگ خاور شده چون خون روان

 

مردی با مهر نبی(ص) شوق علی(ع)

مردی با توفان و با دریا دلی

 

پاره کرده مظهر الحاد را

کار بست او جوهر پولاد را


حضورج. 75صفحه 207

 

 

جوهر ایران ز ایمان قوی است


taz8

تیزی شمشیر او هم معنوی است

 

صف که می آراست مردم بر صلاة

ضربه ای کوبنده آمد بر فساد

 

سجده ای چون جبرئیل آمد فرود

سجده ای از مهر دل آمد فرود

 

باز پس آمد خمینی از فرنگ 

غوطه ور در کار حق همچون نهنگ 

 

باز آمد چون پیامبر از حبش

عاقبت ثبت شد در آل قریش 

 

نقطۀ دنیا تکانی داشت او

سجدۀ دنیا ستانی کاشت او

 

همچو بحری وسعت اندیشه اش

نُه فلک گم گشته کنج سینه اش

 

ضعف مسلم را یکی نیروی نو

کنده او از کوه آهن جوی نو

‏ ‏

   قوت دولت (شاعر تاجیک)

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

حضورج. 75صفحه 208