روایت اصلی
(برای یادگار امام)

نخستینِ کلمات بود
آه بود وُ
خاطره ای
که رو به پنجره ای
در جماران باز می شد
روایت اصلی این است:
باران مردم بود وُ
یک صندلی
که تنها،که آرام،که سپید
آن بالا نشسته بود
سیلاب مردم بود وُ
نخستین کلمات
که آه بود وُ
دریغ
و تو
که یادگار اتفاق قرن بودی
روایت اصلی این است
خطیب خلوت پدر!
تو گریسته بودی
حضورج. 75صفحه 199
نه با چشمانت
فریادی از بغض بودی
نه در لبانت
تو بارانی از مردم بودی
بر روایتی از تاریخ
روایتی که خواجه در شیرازش
صدای سخن عشق خواند وُ
یادگاری که در این گنبد دوار نوشت!
حالا چند سالی می گذرد
میهمانان ناخوانده
یک به یک
از راه می رسند
روایت اصلی
آرام آرام
فراموش می شود وُ
روایان جدید
قصه ای ساز می کنند
که قطره ای
از باران مردم
نشان نمی دهد!
سینا علی محمّدی
حضورج. 75صفحه 200