حقیقت نبوت از دیدگاه امام خمینی

حقیقت نبوت‏ از دیدگاه امام خمینی

 حسین صالحی مالستانی

 

چکیده

‏خداوند متعال، به عنوان گنج مخفی بود و به اقتضای حب مطلق، دوست داشت در مظاهری تجلّی نماید. لذا در قالب اسماء و صفات جلوه نمود و اسماء و صفات جلوه های از ذات حق گردیدند که هرکدام شمه ای از ذات حق را در عوالم عرشی خبر می دادند و برای تجلی حق در عوالم فرشی نیاز به خلیفه ای بود تا از اسماء و صفات حق برای فرشیان خبر دهند و اینگونه بستر نبوت فراهم آمد و حقیقت نوری محمدی، خاستگاه نبوت گردید. در عالم انسان به عنوان عصاره خلقت، آنچه مشهور است یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر، به تدریج از جانب خداوند متعال اعزام شدند که در نگاه خیلی از دانشوران از جمله امام خمینی(س) همگی، زمینه سازان ظهور و بعثت پیامبر اکرم(ص) بودند. حقیقت نبوت از دیدگاه امام خمینی(س) عبارت است از کشف حقایق و بسط آن و نبی کسی است که هم مقام وحدت را درک کند و هم مقام کثرت را به گونه ای که نه درک وحدت او را از توجه به کثرات باز دارد ونه توجه به کثرات مانع درک مقام وحدت شود. از نظر امام خمینی، نبوت از عوالم اسماء و صفات تا عالم طبیعت مطرح است و برای پیامبران الهی مراتب متفاوتی متصور است. ایشان سفر های چهار گانه معنوی را برای نبی لازم دیده و مقام پیامبران را در اسفار اربعه نیز متفاوت تلقی نموده است که اوج مراتب، منحصر به ‏


حضورج. 75صفحه 97

‏وجود مبارک پیامبر خاتم(ص) می باشد. در اندیشه امام خمینی، شریعت، طریقت و حقیقت از هم تفکیک ناپذیرند و این بدان لحاظ است که شریعتمداران، عارفان و متکلمان، هر سه خوشه چین معرفت و رسالت مقام نبوت و ولایت هستند و هر کدام با زبان خاص خود به سوی حقیقتی قدم می نهند که رسولان و پیامبران و اولیای الهی بدان سو هدایت کرده اند. امام خمینی که قدم ثابت در هر سه نحله معرفتی دارد، قطعاً آثار بیانی و بنانی اش خوشه چین و بهره مند از هر سه نحله است؛ گرچه بیان او و جنبه عرفانی اش پررنگ تر است و این به لحاظ مرتبت عرفان اصیل است که امام خمینی بدان سخت پایبند است و نبوت را نیز با رنگ و لعاب عرفانی بیان و ولایت را به عنوان باطن نبوت و هم باطن قرآن معرفی می نماید. امام(س) نبوت را به پنج مرتبه نبوت در عالم طبیعت، عقول، حضرت اسم اعظم، حقیقت محمدیه و حضرت اسماء در مقام واحدیت مطرح می کند وبرای هرکدام با توجه به عالم خودش زبان و معنای خاصی را قائل گردیده و مرتبت هرکدام را با دقت عرفانی بیان کرده،حقیقت نبوت مطلقه را اظهار آنچه در غیب الغیوب، در حضرت واحدیت است می داند که به حسب اقتضای استعداد مظاهر و تعلیم حقیقی و انباء ذاتی، بروز و نمود پیدا می کند. از نظر امام(س) «حقیقت نبوت»، حقیقتی است که همه اشیاء حتی سبزیجات هم به اجازه او نموّ می کنند. ‏ 


 کلید واژه: حقیقت، نبوت، پیامبر، ولایت، شریعت، حق، اسماء، صفات، رسالت

‏  ‏

طرح مسأله

‏حقیقت نبوت، فیض و لطف الهی است برای هدایت انسان،از همین لحاظ در طول تاریخ دانشمندان، عارفان، متکلمان و حکیمان بسیاری نسبت به نبوت و پیامبری و برخی از شئونات و مسئولیت های آن، تحقیقات ارزنده ای عرضه نموده اند و با تحقیقات ژرف خود مطالب سودمندی در این زمینه به عرصه پژوهش ارائه داده اند، ولی حقیقت و جایگاه پیامبری و نبوت چنان عمیق و عظیم است که اسرار نهفته و حقیقت های تقریر نشده بسیاری درباره شئون و وظایف و جایگاه و صفات پیامبر قابل بررسی است و جایی برای پژوهش دارد. ‏


حضورج. 75صفحه 98

‏در این میان حقیقت و عصاره نبوت و وسعت وجودی پیامبر خاتم(ص) خیلی بلند مرتبه تر از آن چیزی است که افراد عادی بدان می اندیشند. محققان عرصه دین بیشتر جنبه ها و شئونات برگرفته از آیاتی نظیر آیه: «‏قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ ‏(کهف / 110)‏‏ و مانند آن‏‎ ‎‏آموزه هایی را استنباط کرده اند و حقایق فراتر از آن که در آیاتی همچون آیه: «‏ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی، فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی ‏(نجم / 9 -8)‏‏ که به ابعاد وجودی پیامبر خاتم(ص) اشاره دارد،کمتر طرح و تبیین شده است. این بدان جهت است که زمینه فهم معارف بلند «‏فکان قاب قوسین أو ادنی‏» برای هر کس میسر نیست و تعداد معدودی از اندیشه مندان هستند که هم مجهّز به علوم نقلی اند وهم در علوم عقلی سر رشته دارند و از فیض کشف و شهود نیز بهره دارند تا حقایق عمیق در باب حقیقت نبوت را درک و کشف نموده و برای مردم بیان کنند. ‏

‏امام خمینی(س) جزو معدود کسانی است که در این زمینه آثار ارزشمندی ارائه نموده و حقیقت نبوت و پیامبری را با نگاه عمیق عرفانی- فلسفی از جنبه های گوناگون مورد مداقّه قرار داده است و با چنین نگاه ژرف سراغ حقیقت نبوت به عنوان واسطه فیض الهی رفته و طرحی نو در انداخته است. ‏

‏بدیهی است تا جایگاه اصلی و حقیقی پیامبران روشن نگردد، شئون و وظایف آنان نیز تفهیم نخواهد شد. امام در آثار خود مخصوصاً در مجموعه 22 جلدی صحیفه امام مکرراً تأکید نموده اند‏


حضورج. 75صفحه 99

‏ که پیامبران الهی همه یک هدف را تعقیب می کردند ‏‏(صحیفه امام، ج 3، ص 218؛ تفسیر سوره حمد، ص 248)‏‏ و اگر همه در یک زمان جمع می شدند نیز هرگز اختلاف نمی کردند چون تعلقات مادی نداشتند‏‏. ‏‏(تفسیر سوره حمد، ص179)‏‏ و چنین سیر عمیق علمی است که امام(س) وقتی جایگاه و کمالات خاتم پیامبران را مطرح می نماید «ازمرتبه فرشی«‏قل انّما انا بشر مثلکم یوحی الیّ‏» تا مرتبه عرشی «‏ثم دنی فتدلّی فکان قاب قوسین او ادنی‏» با شناخت عمیق عرفانی بار یافته و با بیان ساده وعرفانی برای جهانیان معرفی نموده است. » ‏‏(پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی(س) ص17)‏

‏تا جایی که بنده تحقیق نموده و سراغ آثار موجود در کتابخانه ها پیرامون پیامبری و نبوت را گرفته است، آنچه در نوع گفته ها و نوشته های محققان آمده بیشتر به جنبه های تاریخی، اخلاقی و اجتماعی و بعضی اوصاف نظیر عصمت، اعجاز و علم پیامبر و مانند آن پرداخته است ولی سخنان و تحقیقات بیانی و بنانی امام، متفاوت از آثار دیگران با جامع نگری و دقت علمی و اتقان اعتقادی، قلمرو وسیع از حقیقت نبوت را مطرح نموده که در جای دیگر به آن وسعت، دقت و عمق نیامده و یا کمتر مورد بحث قرار گرفته است. ‏

‏البته این عمق و دقت و وسعت نظر ناشی از آن است که امام خمینی از نادر عالمان دینی است که هم در علوم عقلی تخصص دارد هم صاحب نظر در علوم نقلی است. ایشان با پرورش پیامبر درونی(عقل) خود سراغ پیامبر و هدایت گر بیرونی و پیامبران الهی رفته، جایگاه و صفات پیامبران را متفاوت تر از دیگران مورد دقت علمی قرار داده و مبتنی بر آن جامع نگری، وظایف و مسئولیت های آنان را نیز در ساحت های حیات دنیوی و اخروی انسانها اعم از جنبه های فردی و اجتماعی- سیاسی و . . . مطرح نموده است و با یک نظم منطقی در کل اندیشه خود همه را در سمت و سوی «توحید» و الهی شدن انسان ها دانسته و برای همه ساحت های زندگی رنگ الهی قائل گردیده است و وظایف پیامبران را از این زاویه به دقت نگاه کرده است.‏

‏در این نوشتار سعی بر آن است که تقریرات و بیانات ایشان درباره حقیقت نبوت و جایگاه پیامبر از مجموعه آثار ایشان استخراج  و تحلیل و تبیین گردد.‏

‏در اندیشه امام خمینی،شریعت، طریقت و حقیقت از هم تفکیک ناپذیرند و این بدان لحاظ ‏


حضورج. 75صفحه 100

‏است که شریعتمداران، عارفان و متکلمان، هر سه خوشه چین معرفت و رسالت مقام نبوت و ولایت هستند و هر کدام با زبان خاص خود به سوی حقیقتی قدم می نهند که رسولان و پیامبران و اولیای الهی بدان سو هدایت کرده اند. امام خمینی که قدم ثابت در هر سه نحله معرفتی دارد، قطعاً آثار بیانی و بنانی اش خوشه چین و بهره مند از هر سه نحله است،گرچه بیان او و جنبه عرفانی اش پر رنگ تر است و این به لحاظ مرتبت عرفان اصیل است که امام خمینی بدان سخت پایبند است و نبوت را نیز با رنگ و لعاب عرفانی بیان می نمایند و پیداست که پژوهش حاضر این رنگ را بیشتر به خود می گیرد به جز آن چاره ای مقرون به ثواب نخواهد بود. ‏

‏ ‏

معنای حقیقت

‏واژه حقیقت در فرهنگ و لغتنامه های فارسی عبارت است از آنچه وجود خارجی و واقعی دارد،آنچه با واقعیت سازگاری داشته باشد،هر نوع سخن و اطلاعاتی که واقعیت را بیان می کند، امر مسلّم غیر قابل انکار، مانند سوزندگی برای آتش، قوانین حاکم بر طبیعت و روابط موجود میان عناصر سازنده جهان، راستی و درستی، اصل و ذات هرچیز،آنچه باید وجود داشته باشد‏‏. ‏‏(فرهنگ بزرگ سخن، ص 2560 – 2561؛ لغت نامه دهخدا، ج6،ص8036)‏

‏اما در لغتنامه های عربی که به شکل «حقیقة» نوشته می شود نیز معانی مشابه آنچه ذکر شد، برای آن ذکر شده است؛ مثلاً، چیزی که ثبات و وجود دارد ‏‏(المفردات، ص 247 – 248)‏‏، کُنه شیء ‏‏(مجمع البحرین، ج5، ص 148)‏ ‏ منتهی و اصل شیء و ثبوت و مطابقت با واقع ‏‏(التحقیق فی کلمات القرآن، ج2،‏


حضورج. 75صفحه 101

‏ ص 261 – 262)‏‏، حق و وجوب و یقین شأن امری و آنچه بر اصل وضعش استعمال شود در مقابل مجاز ‏‏(لسان العرب، پیشین، ج10 ، ص 52 ؛ کتاب العین، پیشین، ج 3 ، ص 6 )‏‏خلاصه معناهای متعددی که در لغت نامه های فارسی و عربی ذکر شده است، مشابه هم هستند. ‏

‏ ‏

کاربرد واژه حقیقت در اصطلاح

‏از نظر عرفا «حقیقت» به انسان کامل و ظهور ذات حق، بدون حجاب تعینات تعریف شده است. چنانچه برخی از بزرگان عرفا، حقیقت را اینگونه تعریف نموده اند:‏

‏«حقیقت عبارت از آن معنا است که نسخ بر آن روا نباشد، شریعت بی وجود حقیقت امکان ندارد؛ زیرا حقیقت روح است و شریعت کالبد، شریعت گرفتنی است و حقیقت از الطاف و مواهب الهی است. » ‏‏(کشف المحجوب،ص 498 )‏‏. ‏‏در واقع، حقیقت را معنی و رابطه آن با شریعت را مانند رابطه جسم و جان می دانند‏‏. ‏‏(همان)‏

‏مر حوم سید حیدر آملی، ضمن نقل کلام امام علی(ع) درجواب سؤال ازحقیقت توسط کمیل بن زیاد،در فرازی آن حقیقت را به نوری تعبیر می کند که فروغ آن از صبح ازل تا ابد در وجود انسانهای موحِّد درخشان می شود. ‏‏(جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 28 – 29 و ص 170  -  171) ‏

‏«. . . اما حقیقت، عبارت است از اثبات چیزی،کشفا یا عیانا یا حالتا و یا وجدانا. . . و لذا گفته اند حقیقت آن است که او را مشاهده کنی». ‏‏(همان)‏‏ ایشان حقیقت را بالاترین مرتبه و جامع مراتبی چون شریعت و طریقت می داند. ‏‏(همان، ص 354 – 355)‏‏ و از «حق الیقین» ‏‏(بخشی از آیه95 سوره واقعه)‏‏ به مثابه حقیقت یاد می نماید. ‏‏(همان، ص345)‏‏ ایشان شریعت را اقتضای رسالت ، طریقت را اقتضای نبوت و حقیقت را اقتضای ولایت پیامبر می داند که همه حاکی از وجود پیامبر اولوالعزم است. ‏‏(همان، ص 346 – 347)‏

‏در یکی از شروح فصوص الحکم ابن عربی، از حقیقت به آنچه که در جواب سؤال از حقیقت شیء(ماهو) واقع می شود تعبیر کرده است. ‏‏(شرح فصوص الحکم ابن ترکه ، ج2، ص 902)‏


حضورج. 75صفحه 102

علامه سید حیدر آملی(ره) و حقیقت نبوت

‏ایشان نبوت را به طور کلی اینگونه تعریف می نماید: نبوت به طور اطلاق عبارت است از قبول نفس قدسی، حقایق، معلومات و معقولات از جانب خدای متعال به واسطه جوهر عقل اول که گاهی جبرئیل نامیده می شود و گاهی روح القدس. و رسالت عبارت است تبلیغ همان معلومات و معقولات برای استفاده کنندگان و تابعین آن نبی و رسول. ‏‏(آملی سید حیدر، انوار الحقیقه و اطوار الطریقه و اسرار الشریعه،ص269)‏

‏ ایشان نبوت را از ناحیه اهل شریعت و اهل طریقت و اهل حقیقت و به حسب مقام آن ها به طور جداگانه تعریف می نماید که به خلاصه آن می پردازیم:‏

‏ ‏

 تعریف نبوت در نزد اهل طریقت

‏ایشان در این مرحله نبوت را به نبوت تعریف و نبوت تشریع تقسیم نموده و برای هر کدام تعریف جداگانه ارائه می نماید و به نبوت انبائی و تشریعی یاد می نماید. نبوت در نزد اهل طریقت عبارت است از اخبار از حقایق الهیه و اسرار ربانیه که مترتب است به تحقیق اسماء و صفات و افعال حق و آن بر دو قسم است:‏

‏ ‏

نبوت تعریف

‏و آن عبارت است از انباء و اِخبار از معرفت ذات، اسما و صفات حق. تفصیل این قسمت نه در توان نگارنده می باشد و نه درظرفیت این سطور. لذا از آن صرف نظر می نمایم و به بررسی مختصری پیرامون نبوت تشریعی می پردازیم. ‏

‏ ‏

 نبوت تشریع

‏و آن عبارت است از همه آنچه در نبوت تعریف ذکر شد به علاوه تبلیغ احکام و تأدیب به اخلاق و تعلیم به حکمت و قیام به سیاست و این نبوت اختصاص دارد به رسالت. ایشان نبی را حاکم بین اسماء و مظاهر آن می داند و از حقیقت محمدیه پیامبر اسلام(ص) به عنوان نبی حقیقی و ‏


حضورج. 75صفحه 103

‏قطب ازلی اولاً و آخراً و ظاهراً و باطناً توصیف می نماید که مرجع کل نبوت ها است و آن را مستند می نماید به فرمایش خود پیامبر(ص) کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین و «ما» و «طین» را به علم و جسم تفسیر می نماید. ‏‏(انوارالحقیقه، ص273-274؛ جامع الاسرار و منبع الانوار، ص379)‏

‏ایشان در جای دیگر نبوت را اینگونه تعریف می نماید: «و النبوه الاصلیه با الحقیقه(هی) عبارة عن اطلاع ذاک النبی المخصوص بها علی استعداد جمیع الموجودات بحسب ذواتها و ماهیاتها و حقایقها. » ‏‏(جامع الاسرار و منبع الانوار، ص380)‏‏ و نبوت اصلی و حقیقی عبارت است از اطلاع آن نبی مخصوص به آن مقام(نبوت اصلیه) بر استعداد همه موجودات از جهت ذات و ماهیت و حقیقت آنها، ایشان از اصحاب این مقام به خلیفه اعظم، قطب الاقطاب، انسان کبیر و آدم حقیقی که به عنوان قلم اعلی و عقل اول و روح اعظم تعبیر می شود یاد می نماید و در ذیل به یکسری احادیثی می پردازد که درباره حضرت ختم مرتبت(ص) است(‏‏همان) ‏‏اما مجال ذکر آنها نیست. ‏

‏ ‏

حقیقت محمدیه خاستگاه نبوت

‏یکی از محققین در تصحیح مجموعه آثار حکیم صهبا از حقیقت محمدیه به عنوان خاستگاه ظهور نبوت یاد کرده، زیرا که آن حقیقت مظهر تام اسم الله و در بر دارنده مراتب ظهور و بطون است که مرتبه ظهور آن اسم با نبوت جلوه گر شده و مرحله بطون آن با ظهور ولایت استمرار یافته است. ‏‏(مجموعه آثار حکیم صهبا،ص7؛ نیز ر. ک، ممدالهمم در شرح فصوص الحکم، ص93و236)‏

‏ ‏

تعریف نبوت در نزد اهل حقیقت

‏علامه آملی ضمن اینکه حقیقت نبوت خاتم(ص) را عبارت از روح اعظم می داند که تمامی اسماء و صفات حق در آن تجلی کرده است. و نبوت آن حضرت را ذاتی دائمی و غیر منصرم دانسته است، در این باره می گوید: «نبوت در نزد اهل حقیقت، پس از ثبوت شان در دو مرتبه ذکر شده(در شریعت و طریقت) عبارت است از خلافت مطلقه الهی ولی این نبوت دارای مراتب متفاوت است به حسب مراتب شخصی که او مظهر آن خلافت است. »‏‏ ‏‏(آملی، سید حیدر، انوارالحقیقه، ص277) ‏


حضورج. 75صفحه 104

‏ایشان ضمن این که نبوت را در نزد اهل حقیقت به معنای انباء و نبی را مخبر از ذات، صفات و اسماء و احکام و مرادات الهی می داند،انبای حقیقی ذاتی و اولی را فقط برای روح اعظم معرفی می کند، که همه انبیاء از آدم تا حضرت محمد(ص) مظهری از مظاهر نبوت روح اعظم هستند، اما نبوت روح اعظم ذاتی و دائمی است و نبوت مظاهر، عرضی و قابل انقطاع است بجز نبوت حضرت محمد(ص) که دائمی و غیر قابل انقطاع است زیرا حقیقت نبوت ایشان، حقیقت روح اعظم است، همه انبیاء مظاهر بعضی اسماء و صفات هستند و حضرت محمد(ص) مظهر تمامی اسما و صفات است لذا رسول اکرم(ص) از همه انبیاء جلوتر است،از حیث حقیقت و متأخر از همه است از حیث صورت و ظاهر. ‏‏(همان،ص276-277)‏

‏ ‏

فرق بین نبوت و رسالت و ولایت از نظر سید حیدر آملی

‏ایشان ضمن اینکه شریعت را از اقتضاء نبوت و حقیقت را از اقتضاء ولایت می داند به تعریف هر یک می پردازد که ماحصل آن چنین است:‏

‏رسالت عبارت است از تبلیغ آنچه حاصل شده است برای نبی از ناحیه نبوت که عبارت باشد از احکام، سیاست، تأدیب به اخلاق و تعلیم به حکمت و این عین شریعت است. ‏‏(همان، ص29-30)‏

‏نبوت عبارت است از اظهار آنچه برای نبی از ناحیه ولایت حاصل آمده است که عبارت باشد از معرفت ذات حق تعالی و اسماء و صفات و افعال و احکام حق، به حسب مظاهر برای عبادش تا متصف بشوند به صفات حق و متخلق بشوند به اخلاق او و این عین طریقت است. ‏

‏ولایت عبارت است از مشاهده ذات حق و صفات و افعال او در مظاهر کمالاتش و مجالی تعیناتش به واسطه چشم بصیرت خود بعد از فنای او در حق و بقاء او به حق و این عین حقیقت است. ایشان در جای دیگر از ولایت به عنوان باطن نبوت یاد می کند. ‏‏(المقدمات من کتاب نص النصوص، ص168)‏‏ ایشان همه این مراتب را راجع به حقیقت انسان کبیر یا حقیقت محمدیه می داند. ‏‏(همان)‏


حضورج. 75صفحه 105

نبی در نزد اهل شریعت

‏نبی انسانی است بر انگیخته شده از جانب خداوند متعال به سوی بندگانش تا آنان را کامل نماید؛ به این که آنچه برای اطاعت خداوند احتیاج دارند،آنان را آگاه سازد ،و نسبت به احتراز از معصیت آنان را تعلیم نماید. دعوت آنان موافق عقل باشد، مردم را به اطاعت خدا وادار، از معصیت خدا نهی نماید. دیگر اینکه برای صدق ادعای خویش معجزه ارائه دهد. ‏‏(همان، 269 – 270)‏‏ ‏

‎ ‎

فرق بین نبی و رسول و ولی

‏نبی و رسول به حسب ظاهر و شریعت در خلق تصرف می کنند لکن ولی به حسب باطن و حقیقت، تصرف دارد از همین جهت گفته اند که ولایت، اعظم از نبوت است گرچه ولی اعظم از نبی نیست زیرا ولایت تصرف در باطن و نبوت تصرف در ظاهر است و نبی هم صاحب ولایت است. بعد ایشان به این نکته مهم اشاره می نماید که برتری ولایت بر نبوت و برتری نبوت بر رسالت ،در شخص واحد مطرح است که دارای هر سه مقام باشد. مانند انبیای بزرگ که ولایت شان نسبت به جنبه نبوت آنان و نبوت شان نسبت به جنبه رسالت شان بزرگتر و با عظمت تر است. کسی به مقام نبوت نمی رسد مگر آنکه قبلش به مقام ولایت رسیده باشد و کسی به مقام رسالت نمی رسد مگر این که قبل از آن به مقام نبوت رسیده باشد. ‏‏(همان،ص168-170؛ جامع الاسرار و منبع الانوار، ص385-388)‏

‏نکته دیگری که در برتری ولایت نسبت به نبوت مطرح می کنند این است که این برتری به طور مطلق صحیح نیست بلکه یک قید دارد و آن قید این است که ولایت نبی نسبت به نبوت تشریعی او برتر است اما نسبت به نبوت تبیینی که ایشان گاهی تعبیر به نبوت مطلقه هم کرده ‏‏(همان،ص145)‏‏، برتر نیست زیرا نبوت تشریع بستگی به مصلحت زمان دارد اما ولایت و نبوت تبیینی هر دو مطلق هستند و زمان بردار نیستند بلکه سلطنت آن از ابتدا تا انتها ثابت است. ‏‏(همان،ص180)‏

‏ ‏

سر و معنای برتری ولی از نبی

‏در برتری ولایت نسبت به نبوت و به تبع آن برتری ولی نسبت به نبی گاهی ممکن است ‏


حضورج. 75صفحه 106

‏خلطی و اشتباهی صورت بگیرد که چگونه می شود ولی که تابع نبی است نسبت به او برتری و فضیلت داشته باشد چنانچه یادآوری گردید. در آثار عرفانی، این برتری و فضیلت را در یک شخص فرض کرده اند؛ یعنی در شخص نبی که جنبه نبوت و ولایت را باهم داراست، مقام ولایتش نسبت به مقام نبوتش برتری و تقدم دارد و ما قبلاً گفتیم که ولی چون اسم خدا است. «و هو الولی الحمید. » همیشه باقی است اما نبی و رسول با نبوت و رسالت در پیامبر گرامی اسلام(ص) ختم گردیده است. ‏‏(ممدالهمم در شرح فصوص الحکم، ص342)‏

‏ ‏

ولایت مطلقه یا عامّه و ولایت مقیّده یا خاصّه

‏ولایت ذاتاً و اصالتاً از آن خداوند متعال است و از این جهت مطلق است و هیچ قیدی ندارد اما وقتی نسبت داده می شود به انبیاء و اولیای الهی مقید می گردد، زیرا اطلاق برای هر کمالی فقط از آن خداوند است و مقید وابسته و متکی به مطلق است و مطلق در مقید ظهور و تجلی پیدا می کند. بنابر این ولایت انبیاء و اولیا جزئیاتِ ولایت مطلقه هستند، همانگونه که نبوت انبیا همگی جزئیات نبوت مطلقه هستند. ‏‏(مجموعه آثار حکیم صهبا، ص145)‏‏ مرحوم سید حیدر آملی حدیث معروف «کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین» را ناظر بر نبوت مطلقه پیامبر اکرم(ص) می داند و حدیث «آدم و من دونه تحت لوائی» را اشاره به نبوت مقیده آن حضرت معرفی می کند و نبوت جمیع انبیا و ولایت جمیع اولیاء را از جزئیات نبوت و ولایت مطلقه و راجع به حقیقت محمدیه می داند. ‏


حضورج. 75صفحه 107

‏(المقدمات من نص النصوص، ص173)‏‏ ایشان در تعریف نبوت مطلقه که بیان دیگری از حقیقت نبوت است آن را به اطلاع نبی که متصف به نبوت مطلقه است از حقایق الهیه و دقایق ربانیه آنگونه که هست(علی ماهی علیه) می داند و همچنین اطلاع نبی از حقایق موجودات امکانی اعم از موجود و غیر موجود مثل ماهیات معدومه و اعیان ثابته را نیز از شئون این نبی معرفی می نماید؛ زیرا«اُمّ الکتاب» که عبارت از عقل اولی باشد و «کتاب مبین» یعنی نفس کلیه که از آن به قلم و لوح تعبیر می شود،هم چنین «الرقة المنشور» که عبارت از لوح جسم کلی است مشتمل بر این علوم و معارف یعنی معرفت به حقایق الهیه و موجودات امکانی است. ‏‏(المقدمات من کتاب نص النصوص، ص174)‏‏ ایشان درجای دیگر نظر ابن عربی را در این مسأله موافق می داند که نبوت مطلقه و ولایت مطلقه مخصوص حقیقت محمدیه است، زیرا برای حقیقت محمدیه دو اعتبار است اعتبار ظاهر و آن مخصوص به نبوت است و اعتبار باطن و آن مخصوص به ولایت است. ‏‏(جامع الاسرار ومنبع الانوار، ص407)‏

‏مرحوم آشتیانی در مقدمه معروف ترین کتاب عرفانی امام، تبیین حقیقت نبوت را از سوی امام، دارای نکات ابتکاری می داند: امام(س) در مورد حقیقت نبوت تعریفیه و ولایت محمدیه، مطالب دقیق و تحقیقی به قید تحریردر آورده اند که خاص خواص و در بعضی موارد ابتکاری است. ‏‏(مصباح الهدایه،ص10)‏‏ ‏‏وی می گوید: ایشان (امام خمینی) در تحقیق حقیقت نبوت و ولایت قبل از تعیین خلقی و بعد از ظهور در مراتب غیب، یعنی عالم جبروت و ملکوت و عالم شهادت و  رجوع به عالم مبدأ و رجوع در مرتبه واحد به قاب قوسین و مقام احدیت (او أدنی) امهات مباحث ولایت و نبوت اعم از نبوت تعریفی و تشریعی را با ذکر دلایل نقلی و عقلی به تحریر عالی ترین مباحث عرفانی و ذوقی پرداخته اند. ‏‏(همان،ص126 )‏‏ ایشان بحث از حقیقت نبوت را در زمره مباحث دقیق عرفانی می داند نه مباحث موجود در کتب کلامی. ‏‏(همان،ص164)‏‏ ‏

‏حقیقت نبوت در ادبیات عرفانی آمیخته با حقیقت محمدیه است که به قول یکی از عرفا عقل اول به اصطلاح ارباب تحقیق، اولین جلوه احمدی است که از لحاظ وساطت در ظهور وجود و إنباء از ذات و صفات و افعال حق به «نبوت تعریفی» متصف است. لذا فرمود: «کنت نبیاً و آدم‏


حضورج. 75صفحه 108

‏ بین الماء و الطین». ‏‏(شرح فصوص الحکم قیصری رومی، پیش گفتار، ص24)‏‏ ایشان خبر دادن از ذات و صفات و افعال حق در مقام جبروت را شأن پیامبر(ص) در همان عالم می داند و اصل جامع و کامل آن حضرت را به حقیقت محمدیه تعبیر نموده و مشتمل بر جمیع حضرات از مقام و احدیت و ولایت تکوینی و ظهور و سریان در سلسله عقول و عالم مثال تا علم خلق و شهادت معرفی می نماید. ‏‏(همان)‏

‏ ‏

عرفانی بودن بحث حقیقت نبوت

‏آشتیانی در مقدمه کتاب مصباح الهدایه بحث از حقیقت نبوت را در زمره آثار ارباب عرفان می داند نه در مباحث کلامی و از امام نقل می کند که ایشان از اکابر ارباب عرفان به «خلص شیعیان امیرمؤمنان(ع)» تعبیر کرده اند. ‏‏(مصباح الهدایه، ص 164)‏

‏ ‏

مقام قاب قوسین و حقیقت نبوت

‏فرغانی از مقام «قاب قوسین» به عنوان منبع و مرجع حقیقت نبوت و رسالت یاد می نماید،زیرا که عاِلم(پیامبر«ص») علم را با حقیقت وجودش دریافته است و آن فیض را بالای طور عقل و اول فیض از حضرت الوهیت و احدیت جمع دانسته است که یک تعبیر دقیق عرفانی نسبت به حقیقت نبوت است. ‏‏(مشارق الدراری،شرح تائیه ابن فارض ،ص523-524)‏‏ وی در جای دیگر از مقام پیامبر خاتم(ص) به عنوان اصل و مرکز دایره (نبوت) یاد می نماید. ‏‏(همان،ص525)‏

 

گستره وجودی رسول اکرم(ص) در نگاه امام خمینی

‏امام خمینی در بحث ذو مراتب بودن نفس انسان در قوس صعود و نزول به عظمت حضرت رسول اکرم(ص)  می پردازد و بحث فلسفی را آمیخته با قرآن اینگونه مطرح می نماید:‏

‏«البته حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بشر است ولی کیف بشر؟ «‏‏ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَی إِلَیَّ‏‏»‏‏؛ [بگو که من مانند شما بشری هستم که به من وحی می رسد ‏‏(کهف(18) آیه 110)‏‏] که وحی وجه تفارق است و بالجمله پیامبر در حالی که «‏‏یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ‏‏. ‏


حضورج. 75صفحه 109

‏»‏‏[فرقان(25) آیه 7]‏‏،‏‏ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی. ‏‏» [نجم(53)،آیه 8) ‏‏نیز هست. ] ‏‏(امام خمینی(ره)، تقریرات فلسفه، ج1، ص293)‏

‏ ‏

ضرورت و ماهیت پیامبری و نبوت

 نگاه برخی از متکلمان

‏متکلمان ضرورت نبوت و پیامبری را مبتنی بر «قاعده لطف» کرده اند. شیخ مفید در قالب پرسش و پاسخ بیان فرموده:‏

‏«اگر سؤال شود که شما چه دلیلی دارید بر اینکه فرستادن پیامبران و رسولان ضروری است، پاسخ می گوییم که فرستادن پیامبران و رسولان لطف است و لطف لازم و ضروری است. پس فرستادن پیامبران و رسولان ضروری است. » ‏‏(النکت الاعتقادیه، چاپ شده در مؤلفات الشیخ المفید، ج10 ، ص35)‏

‏خواجه طوسی ضمن اشاره به این دلیل به تبیین لطف بودن بعثت پیامبران پرداخته است. وی چنین آورده:‏

‏«بعثت پیامبران واجب و ضروری است، چرا که پی آمد بعثت پیامبران این است که پیامبر دستورات و تکالیف سمعی را به مردم ابلاغ می کند و تکالیف سمعی و حقیقت بازگو کننده تکالیفی اند که عقل بدان حکم می کنند. » ‏‏(تجرید الاعتقاد، چاپ شده در کشف المراد، ص375)‏

‏علامه حلّی در توضیح این دلیل آن را به شکل صغرا و کبرای منطقی ارائه می نماید و البته ایشان دیدگاه امامیه را در کشف المراد به عنان معتزله بیان فرموده:یعنی هر گاه می فرماید معتزله مرادش دیدگاه امامیه نیز هست. توضیح ایشان چنین است:‏

‏از وجود و کمالات «نبی» در مبحث عرفان «انسان کامل» تعبیر گردیده و بحث انسان کامل در این دو وادی بلند معرفت و دانش برگشت به نبوت در اعلی مرتبه آن که نبوت حضرت محمد(ص) و خاتم پیامبران است دنبال گردیده. اما در علم کلام از طریق تبیین فوائد و آثار بعثت انبیاء با تمسک به قاعده لطف به این مسأله پرداخته شده است. ‏‏(کشف المراد، شرح تجرید الاعتقاد، مقصد4، مسئله1، ص481)‏‏  لذا در یکی از آثار کلامی، بعد از بیان فوائد و آثار اجتماعی بعثت انبیاء چنین آمده است:«. . . و شک نیست که بر شخصی قابل تلقّی وحی و تحمّل اتیان به اوامر و نواهی ربّانی ‏


حضورج. 75صفحه 110

nabovat2

‏ ‏

‏ ‏

‏نیست، پس لازم است از وجود شخصی که ممتاز باشد به قابلیت امور مذکور. . . . » ‏‏(گوهر مراد، مقاله 4، باب 2 ص253)‏

‏معتزله می گویند که بعثت پیامبران ضروری است و دلیل آنان چنین است، تکالیف سمعی پیامبر و امام در معنای اول با هم مشارکت دارند؛ چه آنکه هر دو از لحاظ گفتار و کردار مقتدای مردم هستند. بنابراین معنا هر پیامبری امام است، لیکن در معنای دوم هیچگونه ملازمه و مشارکتی میان امام و پیامبر نیست، چه آنکه ممکن است پیامبر صرفاً مأموریت ابلاغ پیام الهی به مردم داشته و وظیفه ای در قبال اجرای آنها نداشته باشد؛ یعنی امام نباشد. ‏‏(سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص372)‏


حضورج. 75صفحه 111

دیدگاه برخی از حکما

‏بحث ضرورت وجود نبی یا همان انسان کامل در تعبیر عرفاء در فلاسفه نیز مانند کلام از راه وجوب نبوت و خلافت طرح و تثبیت شده است؛ بدین بیان که چون نبوت موهبتی الهی است که انسان کامل در هر دو جنبه عقل نظری و عقل عملی خود به آن نایل می شود و مردم را از تاریکی و ظلمت رهایی داده و به سوی نور هدایت می کند تا در دنیا نظام عدل برقرار کنند و در آخرت به سعادت ابدی برسند، لذا حکیم بزرگ ابو علی سینا در این باره می گوید: ‏

‏«پس نیاز به وجود این انسان(نبی) در بقاء و استمرار نوع انسانی بیشتر است از نیاز به مژه چشم و ابرو و گودی زیر پا و مانند آن از منافع دیگر که انسان در وجودش نیاز به آنها نداشته است. پس امکان ندارد که عنایت ازلی حق سبحانه اقتضا کند که اینگونه منافع آفریده شود، اما وجود نبی که اساس زندگی انسانی را شکل می دهد اقتضا نکند. بنابر این وجود پیامبر واجب است، چه اینکه لازم است او از نوع انسان بوده و خصوصیت و کمالاتی را داشته باشد که سایر مردم از آن بهره ای ندارند». ‏‏(الشفاء، الهیات، مقاله 10، فصل 2، ص441. ر. ک آموزه های عرفانی از منظر امام علی(ع)، ص172)‏

‏فلاسفه معمولا نبوت را امری کمّی می دانند که شخص قابلیت پیدا بکند تا به افتخار نبوت نائل گردد. ‏

‏ ‏

استدلال شیخ الرئیس

‏استدلال ایشان مبتنی بر مقدماتی است:‏

‏1. انسان به تنهایی قادر به ادامه حیات نیست بلکه حیات وی وابسته به زندگی اجتماعی است؛‏

‏2. زندگی اجتماعی نیازمند قانونگذاری عالم و عادل است؛‏

‏3. شارع و قانونگذار باید دارای ویژگی باشد که مردم از قانون وی اطاعت کنند؛ یعنی باید از امتیاز معجزه برخوردار باشد تا معلوم گردد، این قوانین از سوی خداست ‏‏(الاشارات و التنبیهات، ج3 ص371؛ الهیات شفا ص441؛  النجاه، ص708)‏


حضورج. 75صفحه 112

‏تکیه این استدلال بر نیازمندی بشر به قانونگذاری است و حیات اجتماعی انسان به قانون و شریعتی نیاز دارد که آوردن آن مصون از خطا و برخوردار از نعمت معجزه باشد که همان مسأله پیامبری و نبوت است. ‏

‏ابن سینا‏‏ می فرماید: «کسی می تواند به مقام نبوت برسد که از لحاظ عقل نظری به مرتبه عقل مستفاد برسد و تمام حقایق عالم هستی را با وجود عینی خود دریابد و خود نوعی عالم علمی شبیه عالم عینی شده و از قدرت حدسی برخوردار باشد و یا به تعبیر قرآن کریم: ‏«یَکادُ زَیْتُها یُضی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلی نُورٍ» ‏(نور / 144)‏ ‏باشد ؛ یعنی به گونه ای باشد که گویا بدون آموزگار به حقایق علوم دست می یابد. این نوعی از نبوت بلکه بالاترین نیروی نبوت است و سزاوار است که این نیرو قوه قدسی نامیده شود». ‏‏(الشفاء الطبیعیات، ج2، کتاب نفس، مقاله 5، فصل 6، ص221)‏

‏ به لحاظ عقل عملی به کلی معتقدند که انسان کامل یا نبی و پیامبر از مقام و منزلتی برخوردار است که عالم هستی به منزله بدن و او به منزله نفس عالم است؛ یعنی همانطور که نفس بدن را تدبیر می کند، پیامبر نیز می تواند با قدرت قاهره معنوی و روحی خود در عالم تصرف کند و از این راه برای اثبات نبوت خویش معجزه بیاورد. ‏‏(آموزه های عرفانی، ص174)‏

‏لذا ‏‏معلم ثانی(فارابی)‏‏ در این باره چنین گفته است: «روح نبوت به قوه ای قدسی اختصاص دارد که غریزه عالم خلق اکبر در پیشگاه او رام و مطیع است، همچنان که غریزه عالم خلق اصغر (بدن انسان) به مقام روح او تسلیم است، بدین جهت روح نبوت معجزه هایی را انجام می دهد که کاملاً از قدرت دیگران خارج است». ‏‏(نصوص الحکم بر فصوص الحکم، فص 33 ص188)‏

‏ ‏

دیدگاه امام خمینی

‏ایشان پیرامون مبحث قضا در کتاب الرسائل چنین می نویسد:‏

‏«اشکالی نیست که در این اصل و قاعده نافذ نبودن حکم انسانی در حق دیگری است خواه این حکم در باب قضاوت باشد یا غیر آن، حاکم، نبی باشد یا وصی نبی یا غیر از آنها و صرف نبوت، رسالت، وصایت و علم در هر مرتبه ای که باشد و دیگر فضایل، موجب نفوذ حکم صاحب ‏


حضورج. 75صفحه 113

‏آن مناصب نمی شود و باعث اعتبار قضاوت او نمی گردد. آنچه عقل حکم می کند این است که حکم خداوند متعال درباره مخلوقش نافذ است، بدلیل اینکه خود مالک و خالق آنهاست؛ زیرا خداوند، مالک و خالق آنها است، و تصرف خدا در خلقش هر گونه تصرفی باشد، تصرف در ملک و سلطنت خودش می باشد. » ‏‏(الرسائل، ج2، ص100)‏

‏ امام، در ادامه به سلطنت ذاتی الهی پرداخته و سلطنت دیگران را بسته به اذن و جعل الهی می داند و می گوید:‏

‏«اما خداوند نبی را برای خلافت و حکومت به طور کلی- چه قضاوت و چه غیر آن- نصب کرده است، بنابراین پیامبر(ص) از طرف خدا بر مردم سلطنت دارد و خداوند فرموده:‏

‏«النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» ‏‏(احزاب/ 6)‏‏ و در ادامه به آیات 62 و 68 سوره نساء اشاره می نماید و می گوید:‏

‏ بعد از پیامبر حکومت و سلطنت به ائمه اطهار(ع) می رسد. » ‏‏(همان)‏

‏امام خمینی، در جای دیگر نیز حق حاکمیت را برای پیامبر از جانب خداوند دانسته و شأن تبلیغ احکام و قوانین الهی را برخاسته از جوهره نبوت می داند. بیان ایشان چنین است:‏

‏خداوند حق حاکمیت بر انسانها را برای پیامبر(ص) قرار داده است. همچنین این حق حاکمیت برای امیرالمؤمنین و امامان معصوم(ع)،از جانب خداوند یا از جانب پیامبر(ص) به دستور خداوند قرار داده شده است. اساس حاکمیت و مسئولیت های ناشی از آن، غیر از اساس تبلیغ احکام و قوانین الهی است که شأنی برخاسته از جوهره رسالت و نبوت پیامبر(ص) است. ‏‏(المکاسب المحرمه، ج2 ، ص 105)‏

‏در این بیان نیز به این نکته تصریح شده است که حق حاکمیت و اعمال قدرت بر مردم درباره پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، از ادله درون دینی استفاده شده است و ملازمه ای میان اساس حق حاکمیت و تبلیغ احکام نیست و آن شأنی که برخاسته از شأن نبوت و رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) است در تبلیغ و پیام رسانی است. بنابراین اثبات سایر مناصب برای پیامبر(ص) و امام(ع) و سایرین، نیازمند ادله جداگانه است. ‏‏(جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص373)‏


حضورج. 75صفحه 114

‏از آنچه گذشت می توان دریافت که مفهوم نبوت و پیامبری از دیدگاه امام خمینی با دیدگاه رایج در میان متکلمان شیعه تفاوتی ندارد. ‏

‏«دریافت و ابلاغ پیام الهی» هویت نبوت و پیامبری است و هیچگونه ملازمه ای میان هویت نبوت و شئون پیامبر(ص) نظیر منصب امامت، قضاوت و. . . وجود ندارد» ‏‏(همان) ‏

‏برخی از مستندات مطالب گذشته:‏

‏تا حال گفته شد که متکلمان شیعه مفهوم نبوت و پیامبری را به «دریافت و ابلاغ پیام الهی» معنی می نمایند. اینک این سؤال مطرح می شود که این تعریف آیا پشتوانه قرآنی و روایی دارد یا خیر؟ و اساساً متون دینی چه تصویری از نبوت و پیامبری ارائه می دهند؟‏

‏قرآن در یک تعریف ساده چنین می فرماید:‏

«قل إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَی ؛ ‏(کهف / 110)‏‏ ‏(‏بگو من هم مثل شما بشری هستم ولی به من وحی می شود). ‏

‏در این تعریف پیامبر مثل دیگران به عنوان بشر معرفی می شود که تنها امتیاز و برتری پیامبر بر سایرین همان صلاحیت دریافت وحی و پیام الهی است. البته پیام الهی و دریافت و ابلاغ آن جنبه های مختلفی دارد که در بحث های شئون پیامبر(ص) مطرح خواهد شد. قرآن این خصیصه ‏


حضورج. 75صفحه 115

‏دریافت وحی را برای تمامی انبیا بیان می فرماید:‏

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ‏» ‏‏(یوسف / 109)‏‏ ‏(‏و پیش از تو نیز جز مردانی را که به آنان وحی می کردیم گسیل نداشتیم). ‏

‏این آیات «دریافت وحی الهی» را بخشی از جوهره نبوت مطرح می نماید و آن را برای تمامی انبیا الهی مسلّم می داند. ‏‏(جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد، ص374)‏

‏از آنجایی که دریافت وحی الهی به منظور هدایت جامعه انسانی بوده و پیامبران برای هدایت و راهنمایی انسانها مبعوث شده اند،از این جهت آیات دیگری ابلاغ پیام الهی را به عنوان یکی از وظایف پیامبران الهی معرفی می نماید. در آیات متعددی آمده است:‏

«وَ مَا عَلیَ الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِین ‏» ‏‏(نور / 54؛ عنکبوت /  18؛ نحل / 35)‏‏ (‏و ‏به فرستاده خدا جز ابلاغ آشکار مأموریتی نیست). ‏

‏و در آیه دیگر می فرماید:‏«قُل لِّلَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ وَ الْأُمِّیِّنَ ءَ أَسْلَمْتُمْ  فَإِنْ أَسْلَمُواْ فَقَدِ اهْتَدَواْ  وَّ إِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغ ‏». ‏‏(آل عمران / 20)‏

(‏به آنها که اهل کتاب هستند [یهود و نصاری ] و بی سوادان [مشرکان] بگو: «آیا شما هم تسلیم شده اید؟» اگر(در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت می یابند و اگر سرپیچی کنند، بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است). ‏

‏در برخی آیات دیگر ابلاغ پیام الهی در یک مسأله حیاتی، وظیفه محوری پیامبر و ترک آن به منزله ترک رسالت و مأموریت الهی مطرح گردیده است. (همان)‏

‏همچنین صفت «نذیر» برای پیامبر در قرآن به کار رفته ‏‏(شعراء /  115؛ رعد / 7) ‏‏و انذار زبانی محقق می شود که پیامبر پیام الهی را به مردم ابلاغ کرده باشد. بنابراین دریافت وحی و ابلاغ آن به مردم از وظایف اصلی پیامبر به شمار می آید. ‏

‏ ‏

تبیین حقیقت نبوت

‏حقیقت نبوت نیروی گیرنده حقایق و سروش های غیبی است به صورت القاء وجودی و ‏


حضورج. 75صفحه 116

‏تعلیم روانی که حقیقت آنها را پیامبران درروان خود می یابند و هرگز درمورد آنچه به آنان القاء می شود تردید نخواهند داشت. حقیقت نبوت تعلیم وجودی است؛یعنی ارتباط روح قدسی پیامبران با دستگاه ربوبی است،از همین جهت استفاده از تعلیمات غیبی – بسته به ظرفیت وجودی نبی- دارای مراتب بسیار خواهد بود. ‏‏(انوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج13 ، ص 24 ؛ انوار درخشان، ج6 ، ص 15)‏

‏ ‏

دیدگاه امام خمینی درباره حقیقت نبوت

‏امام همچون ملاصدرا، برهان و عرفان را در خدمت قرآن قرار می دهد. امام قرآن را «سرچشمه علم رحمانی و فیض سبحانی» و به دور از تصرف هوا و نفس اماره و دیو پلید شیطان» ‏‏(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص5)‏‏ و «مرکز همه عرفان ها و مبدأ همه معرفت ها» می داند. ‏

‏چنانچه یادآور شد نگاه امام به نبوت بیشتر عرفانی است تا کلامی و فلسفی از این رو نبوت را اینگونه تعریف می نماید:‏

‏«نبوت عبارت است از آنکه حقایقی را که در هویت غیبی نهان است، بر آیینه های صیقلی که استعداد آن را دارند (پیامبران) که وجه غیبی در آنها به حسب استعدادشان از حضرت غیب نازل شده، به واسطه این فیض اقدس در آنها ظهور یابد، اظهار شود». ‏‏(مصباح الهدایه، ص 17)‏

‏امام در کتاب چهل حدیث در شرح حدیث سی و هشتم که می فرماید: «همانا خداوند آفرید آدم را به صورت خود» چنین می نویسد:‏

‏«بدان که ارباب معرفت و اصحاب قلوب فرمایند از برای هر یک از اسماء الهیه در حضرت واحدیت صورتی است تابع تجلی به فیض اقدس در حضرت علمیه، به واسطه حب ذاتی و طلب مفاتیح غیب «‏التی لایعلمها الا هو‏» و آن صورت را عین ثابت در اصطلاح اهل الله گویند. و به این تجلی به فیض اقدس اولاً تعینات اسمائیه حاصل آید و به نفس همین تعیّن اسمی صور اسمائی، که اعیان ثابته است، محقق گردد. و اول اسمی که به تجلی احدیت و فیض اقدس در حضرت علمیه واحدیه ظهور یابد و مرآت آن تجلی گردد، اسم اعظم جامع الهی و مقام مسمّای «الله» است. . . و تعیّن اسم جامع و صورت آن عبارت از عین ثابت انسان کامل و «حقیقت محمّدیه» صلی الله علیه و ‏


حضورج. 75صفحه 117

‏آله است. . . ». ‏‏(شرح چهل حدیث، ص635- 634)‏

‏از دیدگاه امام خمینی در مفهوم پیامبری و نبوت، دریافت وحی و تأسیس شریعت و احکام و قانونگذاری به عنوان مؤلفه های اصلی ذکر گردیده است. بیان ایشان چنین است:‏

‏«معنی «پیغمبری» که در پارسی «پیامبری» است و در عربی «رسالت یا نبوت» است، عبارت از آن است که خداوند عالم یا توسط ملائکه و یا بی واسطه کسی را برانگیزد برای تأسیس شریعت و احکام و قانونگذاری در بین مردم. هر کس چنین شد پیغمبر، یعنی پیام آور است، چه ملائکه بر او نازل شود یا نشود و هر کس این سمت را نداشت و مأمور این کار نبود پیغمبر نیست چه ملائکه را ببیند یا نبیند. ‏‏(کشف اسرار، ص126؛  نبوت از دیدگاه امام خمینی، ص25)‏

‏در این تعریف واژه های پیغمبری، پیامبری، رسالت و نبوت با هم به یک معنا به کار رفته و در آن به چند مؤلفه اصلی اشاره گردیده است:‏

‏1. اینکه پیامبر و نبی و رسول کسی است که بی واسطه یا با واسطه ملائکه از جانب خدای متعال بر انگیخته شده باشد. ‏

‏2. این انگیزش برای تأسیس شریعت و احکام و برای قانونگذاری در بین مردم باشد. ‏

‏برای روشن شدن سخن امام خمینی لازم است اشاره کنیم که برخی از انبیاء پیشین دارای مقام نبوت تبلیغی بوده اند بدون آنکه امین وحی بر آنها نازل شود. آنان از طرف خداوند به مقام نبوت بار یافته و شریعت پیامبری صاحب کتاب را ترویج و تبلیغ می کرده اند. ‏

‏در قرآن کریم،آیات متعددی آمده است که نشان می دهد برخی، ملائکه را می دیده و حقایقی را از آن ها دریافت می کرده اند. در حالی که سمت نبوت نداشته اند. ‏‏(آل عمران / 37 و40؛ مریم / 71؛ هود /  73)‏

‏پس نبوت از نگاه امام خمینی گاهی بدین معنا است که «کسی پیام آور احکام خداوند باشد و فرقی نمی کند که آن احکام به خود او نازل شده یا شریعت پیامبر اولوالعزم دیگری باشد ولی او به دستور خداوند مأمور ابلاغ و اجرای آن شریعت گردیده باشد». ‏‏(پیامبراعظم در نگاه عرفانی امام خمینی(س)،ص226)‏‏ این یک تعبیر و نگاه کلی امام خمینی به مفهوم نبوت و پیامبری است اما نگاه بلند ‏


حضورج. 75صفحه 118

‏و عرفانی امام به نبوت از زاویه های دیگر نیز در ادامه مطرح خواهد شد. ‏

‏امام در بیان دیگر در حقیقت نبوت و پیامبری به کشف و بسط حقایق و درک و حفظ وحدت و کثرت اشاره می نماید: حقیقت نبوت عبارت است از کشف حقایق و بسط حقایق، اگر کسی بتواند وحدت و کثرت را با هم ادراک و حفظ کند قهراً نبی است و چیز دیگری لازم نیست. این همان حقیقت نبوت است. ‏‏(تقریرات فلسفه امام خمینی(س)، ج 3 ، ص 352)‏

‏از آنجایی که دیدگاه امام خمینی درباره حقیقت هستی دیدگاه وحدت نگر هست، رسالت پیامبر را دعوت و هدایت انسان ها به سوی توحید می داند که این امر در صورتی به صورت حقیقی و به معنای واقعی کلمه میسّر است که پیامبر وحدت و کثرت را با هم درک نماید و عالم ملک و ملکوت را با هم حفظ کند تا به بسط حقیقت توحید موفق شود. ‏

‏«هر کس توانست اینطور باشد که نه عالم غیب او را از عالم طبیعت باز دارد و نه عالم طبیعت او را از مشاهده غیبیه برباید. او نبی است». ‏‏(همان، ص 351)‏

‏ ‏

نبوت تعریفی وتشریعی در عرفان

‏نبوت از منظر عرفا به دوقسم تعریفی و تشریعی تقسیم می شود، نبوت تعریفی اخبار از ‏


حضورج. 75صفحه 119

‏حقایقی چون ذات، اسماء و صفات و افعال حق تعالی است. در نبوت تشریعی، علاوه بر اخبار از حقایق یاد شده فوق، نبی به تبلیغ آیات و احکام و تأدیب به اخلاق الهی و تعلیم حکمت و پرداختن به امر سیاست نیز می پردازد. ‏

‏امام خمینی در کتاب مصباح الهدایه بیانی را از عبدالرزاق کاشانی درباره حقیقت نبوت نقل و نقد می نماید که نقد امام نشان از دید نافذ و عمیق امام خمینی نسبت به حقیقت «نبوت» دارد که عین آن را نقل کرده و بعداً نقد آن را می آوریم. ‏

‏نظر عبدالرزاق کاشانی:‏

««النبوة» بمعنی الانباء و «النبی» هو المنبئ عن ذات الله و صفاته و اسمائه و احکامه و مراداته. و الانباء الحقیقی الذاتی الاولی لیس الا للروح الاعظم الذی بعثه الله تعالی الی النفس الکلیّة اولا، ثم الی النفوس الجزئیة ثانیا، لینبئهم بلسانه العقلی عن الذات الاحدیة و الصفات الازلیة و الاسماء الالهیة و الاحکام القدیمة و المرادات الحسیة». ‏(حاشیه عبدالرزاق کاشانی بر شرح دیوان ابن فارض، ص23، فصل پنجم از قسمت اول در معارف)‏

‏(نبوت به معنای خبر دادن است و «نبی» کسی است که از ذات و صفات و اسماء و احکام و خواست خداوند خبر می دهد و «خبر دادن» حقیقی ذاتی اولی مخصوص روح اعظم است که خداوند متعال او را ابتداءً به نفوس کلیه و سپس به نفوس جزئیه مبعوث داشت تا آنها را با زبان عقلانی خود از ذات احدیت و صفات ازلی و اسماء الهی و احکام قدیمه و مرادهای حسی خبردار نماید. ) ‏‏(ترجمه برگرفته از کتاب نبوت از دیدگاه امام خمینی(س)، ص27)‏

‏امام خمینی بیان عبدالرزاق کاشانی را نقد می نماید و آنچه را ایشان به عنوان نبوت مطرح کرده اند سایه نبوت می دانند:‏

‏(این نبوتی که تو با صفات حقیقی ذاتی اولی از آن یاد نمودی سایه نبوتی است که در حضرت اعیان واقع شده، که (آن) خود سایه نبوتی حقّه حقیقی است که در حضرت واحدیت، یعنی حضرت اسم الله اعظم به اسماء در نشئه واحدیت مبعوث گردیده و از حضرت احدیت غیبیه ‏


حضورج. 75صفحه 120

‏با زبان الهی خود و با تکلّم ذاتی خبر داده و نبوت پیامبر ما(ص) به حسب باطن مظهر آن و در نشئه ظاهر مظهر بطون نبوتش است). ‏‏(مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه ص42 ؛ ترجمه از کتاب نبوت از دیدگاه امام خمینی(س) ص27)‏

‏از نظر امام خمینی نبوت منشأ کاملا الهی دارد که حضرت اسم الله(که امام از آن به حضرت واحدیت یاد می کند) از حضرت احدیت خبر می دهد. البته امام در جای دیگر می فرماید که در هر مرتبه زبان خاص جریان دارد، لذا خبر دادن حضرت واحدیت از حضرت احدیت غیبیه به زبان الهی است. نبوت پیامبر خاتم(ص) به حسب باطن مظهر نبوت در مرحله واحدیت است و به حسب ظاهر مظهر بطون نبوت خودش می باشد. و اینگونه است که امام به خلقت نوری حضرت پیامبر اکرم(ص) قبل از همه مخلوقات اشاره می نماید که بعداً به آن خواهیم پرداخت. ‏

مراتب نبوت از نگاه امام

‏امام خمینی(س) حقیقت نبوت و خبر دادن و تعلیم توسط انبیای الهی را دارای مراتب مختلف می داند که هر کدام با دیگری متفاوت اند و بررسی هر کدام زبان خاص خودش را قائل می شود و به آیه 4 از سوره ابراهیم استشهاد می نماید و نبوت را به 5 مرتبه تقسیم و رتبه بندی می نماید.‏

‏ ‏

1. نبوت در مرتبه عالم طبیعت یا نبوت تشریعی

‏امام خمینی از این مرتبه به مرتبه برای صاحبان زندان طبیعت و قبور تاریک عالم طبیعت یاد می نماید. (‏‏مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ص39- 38‏‏) که البته بحث های ما در فصول بعدی بیشتر درباره این مرتبه از نبوت خواهد بود که همان نبوت تشریعی است که پیامبران الهی برای هدایت انسان ها آمده اند که در دام طبیعت گرفتار آمده و تحت تأثیر هوای نفس و دام های دنیا در مسیر شیطان و خود خواهی، ظلم، بی عدالتی و آلودگی ها گام برداشته اند و از مسیر هدایت و نور دوری گزیده اند. پیامبران آمده اند تا انسان ها را از این گرفتاری ها نجات دهند. ‏


حضورج. 75صفحه 121

2. انباء در عالم عقول

‏امام این مرتبه از «انباء» و خبر دادن را برای اهل سر از روحانیون و ملائکه مقربین تعبیر می نمایند؛ ‏‏(همان)‏

‏ در توضیح این فقره یکی از مؤلفین معاصر چنین توضیح داده است:«عقول مختلف با تنزل وجودشان و اختلاف مقام شان نسبت به دیگران نقش نبی و مربی را دارند؛ عقل مافوق نسبت به عقل مادون با اخبار از امور دیگر و تربیت عقل مادون، نقش نبوت را ایفا می کند که بازرترین آن تعلیم اسماء توسط ملائکه به حضرت آدم(ع) است. ‏‏(آیین خاتم، ص62- 61؛ امام بحث بیشتر از این مرتبه را به مشکات دوم ارجاع داده است. (ر. ک: مصباح الهدایه، ص43)‏

‏ ‏

3. انباء درمرتبه حضرت اسم اعظم

‏و مرتبه دیگری از انباء و تعلیم آن است که از ناحیه حضرت اسم اعظم(الله) -که رب انسان کامل(پیامبر اسلام(ص)) است- برای حقیقت اطلاقیه رخ داد. ‏‏(مصباح الهدایه، ص39- 38؛ نبوت از دیدگاه امام خمینی(س)، ص 29)‏‏ در این مرحله اسم اعظم الهی نفس قدسی نبوی را تعلیم و تربیت می دهد‏‏. ‏‏(آیین خاتم، ص61)‏

‏و اینگونه است که از نظر امام خمینی پیامبر گرامی اسلام(ص) که خاتم پیامبران الهی است تحت تعلیم اسم اعظم قرار می گیرد. بعداً از مقام حضرت نبی خاتم(ص) بیشتر بحث خواهیم نمود. ‏

‏ ‏

4. نبوت حقیقت محمدیه(ص)

«و مرتبة منهما ما وقع للأعیان الثابتة من حضرة العین الثابت المحمدی(ص)‏»(و مرتبه دیگر آن است که از حضرت عین ثابت محمدی(ص) برای اعیان ثابته رخ داد) امام خمینی بر این اعتقاد است که بعد از مقام واحدیت توسط تجلی اسم اعظم الهی «عین ثابت» انسان کامل یعنی پیامبر اسلام(ص) ظاهر و خلق شد که آن عین ثابت مظهر و تجلی اسم اعظم الهی است. وجود آن، اولین ظهور در نشئه اعیان ثابته است که در حقیقت به تعبیر امام، عین ثابت پیامبر اسلام کلید کلیدهای خزائن الهی است. ‏


حضورج. 75صفحه 122

5. انباء حضرت اسماء در مقام واحدیت

«و مرتبة عالیة منهما ما وقع لحضرة الاسماء فی مقام الواحدیة و النشأة العلمیة الجمعیة من حضرة الاسم «الله» الاعظم بمقامه الظهوری، و فوق ذلک لایکون انباء و ظهور بل بطون و کمون‏» ‏‏(مصباح الهدایه، ص39)‏‏ (‏‏و مرتبه برتر از این دو برای حضرت اسماء در مقام «واحدیت» و نشئه علمیه جمعیه از حضرت اسم الله اعظم به مقام ظهورش رخ داد و بالاتر از این مرتبه، دیگر انباء و ظهوری نیست بلکه هرچه هست بطون و کمون است. ) ‏‏(نبوت از دیدگاه امام خمینی(ره)، ص29)‏

‏از نظر امام خمینی بالاترین مرتبه نبوت در مقام واحدیت و نشئه علمیه حضرت جمعی صورت می گیرد که با ظهور اسم اعظم «الله» در این مقام تحقق پیدا می کند. توضیح نظر امام را می توان اینگونه بیان کرد: اسم اعظم «الله» دو وجه دارد؛ یکی وجه غیبی و کمون آن است که از این وجه رخ به سوی ذات حق دارد و منزه از ظهور است که «لن ترانی» گویای این وجه است. ‏

‏و وجه دیگر آن، ظهور و تجلی آن در مقام واحدیت است، بنابراین، اسم اعظم «الله» با وجه غیبی خود، حقایق را از حضرت ذات می گیرد و در مقام واحدیت ظاهر می نماید و اینگونه است که از نظر امام خمینی بالاترین و نخستین مرتبه نبوت و سرآغاز حقیقت نبوت شکل می گیرد. البته ابناء و خبر دادن در هر مرتبه به حسب خودش می باشد که امام می فرماید: واژه «نبی» به اسم اعظم اطلاق نمی شود. نبی مطلق که با تکلم ذاتی در حضرت واحدیت سخن گفته و حقایق هویت غیبی را در آینه اسماء منعکس نموده، اسم اعظم «الله» است و معنای «انباء» در این مقام عبارت از اظهار حقایق مستور در هویت غیبی، در مرائی(آینه ها) صیقل یافته مستعد اسماء است. ‏‏(مصباح الهدایه الی الخلافه و الولایه، ص40)‏

‏بهر حال از نظر امام خمینی نخستین مرتبه نبوت، اظهار حقایق غیبی ذات حق در حضرت واحدیت توسط اسم اعظم «الله» است. ‏

‏امام خمینی حقیقت نبوت را عبارت از «کشف حقایق و بسط آن»‏‏(تقریرات فلسفه، ج3 ، ص351- 352‏‏) می دانند و در این مرحله به مراتب انبیاء اشاره می نمایند؛ طوری که هر کدام در کشف و بسط حقایق قوی تر باشد مرتبه اش عالی تر خواهد بود. ‏


حضورج. 75صفحه 123

‏«... انبیای سلف، هم کشف داشتند، هم بسط. اما نه به طور اطلاق، بلکه فی الجمله چون در این معنی مختلف بودند؛ چنانکه اولی العزم، کشف و بسط حقایق را بیشتر داشتند و وجود نازنین احمدی صلی الله علیه و آله و سلم که کشف تام و بسط تمام و تام داشت، خاتم شد و خاتم پیامبران گردید؛ یعنی به آن نحوی که ممکن است حقیقت کشف شود، برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم کشف بود و به آن مقداری که ممکن است حقایق بسط شود برای حضرت بسط نمود و لذا دیگر ممکن نیست کشف و بسط اتمّ از این باشد تا نبوت دیگری حاصل آید، چون صرف الشیء لایتکرّر. » ‏‏(تقریرات فلسفه، ج3، ص351)‏

‏ ‏

ولایت و نبوت

‏عبدالرزاق کاشانی ولایت را اینگونه تعریف می کند:‏«الولایة هی قیام العبد بالحق عند الفناء عن نفسه و ذلک بتولّی الحق ایّاه حتی یبلغه غایة مقام القرب و التمکین، و الولیّ من تولّی الحق أمره و حفظه من العصیان و لم یخلّه و نفسه بالخذلان حتّی تبلّغه فی الکمال مبلغ الرجال، قال الله تعالی: و هو یتولّی الصّالحین». ‏(اصطلاحات الصوفیه، ص103)‏

‏ولایت و قرب و فنا در واقع همان مقام انسان کامل و حقیقت محمّدی است‏‏(ابوالفضل کیاشمشکی، ولایت در عرفان، ص309)‏‏ ولایت همان فنای در حق است که مرتبه نخست آن فنای فعلی است و مرتبه اعلای آن فنای ذاتی و صاحب این مرتبه دارای ویژگیهایی است همچون: جامعیت اسمای الهی، وساطت فیض، خلافت در ظهور، خلافت در تصرف، خلافت در تدبیر و . . . ، و چون ولایت حیث قرب به حق و جهت یلی الحقّی است و خلافت حیثی یلی الخلقی»‏‏(همان، ص312)‏

‏ ‏

 رابطه نبوت و ولایت در نگاه امام خمینی

‏امام خمینی با تکیه بر قرآن و سنت و بهره مندی از عرفان ناب اسلامی، رابطه عمیق و انفکاک ناپذیر بین نبوت و ولایت قائل می شود. قبل از بیان نظر امام، یاد آوری مطلبی خالی از لطف نیست. ‏


حضورج. 75صفحه 124

ولایت باطنی پیامبر و واسطه فیض بودن آن حضرت

‏طرح حقیقت ولایت در تمام مراتب هستی، به معنای وساطت فیض الهی، دارای اصولی است که به مهمترین آنها اشاره می گردد:‏

‏1. اصالت وجود و اعتباریت ماهیت نزد فیلسوف و عین ثابت در اصطلاح عارف. ‏

‏2. وحدت شخصی وجود که از آن به توحید وجودی، وجود لابشرط و . . . تعبیر می گردد. ‏

‏3. ظهور حقیقت وحدانی وجود به وحدت شخصیه در مراتب و مظاهر و ملابس کثرات اسمائیه و حضرت لاهوت، و امکانیه در حضرات عینیه از جبروت و ملکوت و ناسوت و حضرات کلیه وجود که به وجهی، منبع و به اعتباری شش مرتبه می باشند. ‏

‏4. تطابق و توافق مراتب کلی وجود در اصول حقایق و تمایز و اختلاف آنها در میزان قرب و بعد از منبع وحدت و منشأ کثرت. ‏

‏5. اینکه ذات هستی (وجود مطلق) . . . فاقد هرگونه تعیّن بوده و به جهت عدم تناهی اش قابل ارتباط به موجودات متناهی عالم نخواهد بود؛ از این رو لازم است واسطه ای در نظر گرفته شود که از سویی با وجود غیر متناهی حق مربوط بوده و از طرفی با تعینات عالم برین و فرودین باشد که از جهتی فیض و غنای حق، به خلق برساند و از جانبی دیگر طلب و فقر خلق، به حق و این همان تجلّی نخست وجود مطلق است که امام خمینی نخستین مرتبه خلافت الهی را نیز همان ‏


حضورج. 75صفحه 125

‏می دانند و از آن به «حقیقت محمدیّه» محبّت اصلی «فاحببت ان اعرف. . . » تعبیر می نمایند. ‏

‏در واقع برهان امام خمینی با بیان ایشان از شهود حقیقت ولایت و ثبوت و سریان آنها در مراتب بطون و ظهور وجود در همین بیان خلاصه می شود که حقیقت غیر متعین وجود جهت تجلّی در مراتب تعیّنات، خلیفه و جانشینی را می طلبد که در عین ارتباط با تعیّنات و مراتب متعیّن وجود با کنه غیبی وجود نیز مرتبط باشد و این روح خلافت، ولایت و نبوت و پیامبری محمدی(ص) است، به اعتبارات و حیثیات مختلفی که در آن تجلی نخست لحاظ می شود. ‏‏(ولایت در عرفان با تکیه بر آراء امام خمینی(س)، ص136- 135)‏

‏امام خمینی در بیان ولایت و حقیقت نبوت و پیامبری به نکته ظریفی در کلمات اوصیاء الهی و عرفا اشاره می فرماید و از یک مسأله ادبی نتیجه کلامی- عرفانی در باب نبوت و ولایت می گیرد؛ ایشان در مصباح پنجاهم از مشکات نخست کتاب مصباح الهدایه می فرماید:‏

«هل بلغک من تضاعیف اشارات الاولیاء -علیهم السلام- و کلمات العرفاء رضی الله عنهم، ان الالفاظ وضعت لارواح المعانی و حقائقها؟ و هل تدبّرت فی ذلک؟ و لعمری، أنّ التدبّر فیه من مصادیق قوله(ع): تفکّر ساعة خیر من عبادة ستّین سنة‏ ‏‏[محجه البیضاء، ج8، ص193]‏. فانّه مفتاح مفاتیح المعرفة و اصل اصول فهم الاسرار القرآنیة. »(‏آیا از اشاره های مکرر اولیاء علیهم السلام و سخنان عرفا(رض) این کلام را دریافته ای که الفاظ برای روح معانی و حقیقت آن وضع شده اند؟ وآیا در این موضوع اندیشیده ای؟ باور کنید که اندیشه در این موضوع به واقع مصداق این کلام معصوم(ع) است که می فرماید: «یک ساعت تفکر از شصت [یا هفتاد] سال عبادت برتر است». چرا که چنین تفکری شاه کلید معرفت و بنیادی ترین اصل فهم قرآنی است. )‏

‏امام خمینی یک مسأله مربوط به نبوت را بر این بیان اولیاء و عرفا، مبتنی می نماید و از آن بستری فراهم می کند تا به حقیقت انباء و نبوت بپردازد و در ادامه می گوید:‏

«و من ثمرات ذلک التدبر کشف حقیقة الانباء و التعلیم فی النشأت و العوالم. فان التعالیم و الإنبائات فی عالم الروحانیّات و عالم الاسماء و الصفات غیر ما هو شاهد عندنا، 


حضورج. 75صفحه 126

اصحاب السجون . . . » ‏(مصباح الهدایة، ص39)‏؛ (‏و ثمره این اندیشه‏، ‏کشف حقیقت انباء و تعلیم در نشئه ها و عالم های مختلف است؛ زیرا تعالیم و خبر دادن ها در عالم روحانیات و عالم اسماء و صفات متفاوت از آن چیزی است که برای ما گرفتاران در قید و بندها و جهنمیان عالم طبیعت و مستور ماندگان از اسرار وجود است. ) ‏‏(مصباح الهدایة، ترجمه حسین مستوفی، ص 74 – 75)‏

‏از جمله ضمن بیان حقیقت نبوت، در این باره می فرماید:‏

‏نبوت عبارت است از اظهار آنچه در غیب الغیوب است در حضرت واحدیت(که این اظهار) مناسب با استعداد مظاهر و بر اساس تعلیم حقیقی و خبر دادن ذاتی است. بنابر این «نبوت» مقام ظهور خلافت و ولایت، و خلافت و ولایت مقام بطون نبوت است. ‏‏(مصباح الهدایه، ص38)‏

‏در توضیح فرمایشات امام خمینی لازم است گفته شود، ممکن است پنداشته شود که سخن از «ولایت» در ساحت امامت مطرح است و ربطی به مبحث نبوت و پیامبری ندارد. اما بیان ایشان بر این پندار مهر بطلان می زند و ولایت و نبوت را به عنوان باطن و ظاهر یک حقیقت می داند. به دیگر بیان از دیدگاه امام خمینی ولایت اصالتاً در ساحت نبوت مطرح است؛ زیرا ولایت باطن نبوت است و تا کسی این باطن را نداشته باشد به مقام نبوت نمی رسد و نبوت مقام ظهور خلافت و ولایت است. ‏

‏بنابراین از نظر امام خمینی انبیا با جنبه باطنی خود که «ولایت» است همان مقام کشف حقایق الهی و دریافت آن حقایق را پیدا می کنند و با جنبه ظاهری خود که نبوت است به بسط آن حقایق به اندازه توان و قابلیت مخاطبان خویش، می پردازند. ‏

‏ ‏

رابطه ولایت با رسالت

تلازم شرعی ولایت و رسالت

‏اگر چه رسالت و ولایت تلازم عقلی ندارند و امر ولایت بر عهده عقلا یا عرف نیست که تلازم عقلایی یا عرفی میان آن دو بتوان تعریف کرد؛ اما حق تعالی از تلازم شرعی آن دو منزلت قدسی خبر داده است، چنان که می فرماید: «‏و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله؛ ‏و رسولی را ‏


حضورج. 75صفحه 127

‏نفرستادیم مگر این که به اذن خدا اطاعت شود». ‏‏(ولایت سیاسی پیامبر اعظم(ص)، چاپ شده در مجموعه سیره سیاسی پیامبر اعظم(ص)، ص3118)‏

‏از این آیه بدست می آید که: اولاً: ولایت و حق اطاعت اصالتاً از آن خداوند است‏

‏ثانیاً: فرستادگان الهی و پیامبران واجب الاطاعه هستند به اذن الهی‏

‏ثالثاً:اطاعتی که در این آیه آمده است غیر از اطاعت از رسول از حیث مقام رسالت اوست؛ زیرا آن اطاعت، اطاعت از خداوند است و اطاعت از خداوند، نیاز به اذن خداوند ندارد بلکه اذن خداوند در این باره ناممکن است؛ زیرا بنده زمانی به خداوند اعتنا می کند که اطاعت از او را پذیرفته باشد. ‏

‏بنابراین، این آیه به اطاعت از رسول امر می کند، ولی نه در مقام رسالت و ابلاغ پیام خدای متعال بلکه اطاعت از فرمان خود رسول. بر این اساس رسول و پیامبر خدا حق امر و نهی بر مردم را دارد و این همان مقام ولایت است که حق تعالی پیامبران خود را به جعل شرعی به آن مقام منصوب نموده است. ‏‏(همان)‏

‎ ‎

ولایت، روح و باطن قرآن

‏امام خمینی در جایی «ولایت» را باطن نبوت می داند که قبلاً ذکرش رفت و در جای دیگر از ولایت به عنوان روح و باطن قرآن تعبیر می نماید و ظاهراً این دو بیان با هم قابل جمع است و از باب اینکه نبوت و قرآن حاکی از یک حقیقت اند لذا ولایت می تواند هم روح و باطن نبوت باشد و هم باطن قرآن و اینگونه است که قرآن و پیامبران و در صدر انبیاء حضرت خاتم الانبیاء محمد(ص) مظهر ولایت باشند. ‏

‏بیان امام خمینی این است:‏

« فالولایة باطن الکتاب و روحه و الکتاب ظهورها، و الظهور لم یکن ظاهراً الا أن یکون لدی البطون» ‏(التعلیقه علی الفوائد الرضویة، ص 58)‏‏؛ (ولایت،روح و حقیقت قرآن و قرآن ظهور ولایت است و ظهور هیچ گاه ظاهر نخواهد بود مگر اینکه دارای روح و حقیقتی باشد. )‏


حضورج. 75صفحه 128

‏امام خمینی این تعبیر را از ذکر حدیث پیامبر اکرم(ص) بیان می کند که می فرماید:‏

«انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض» ‏(اصول کافی، ج2، ص305- 304؛ صحیح مسلم، ج،5 ص26؛ مسند احمد بن حنبل، 17:30)‏

‏امام خمینی می فرماید: صورت و معنی، ظاهر و باطن، قِشر و لُب قرین هم بوده و هرگز از هم جدا نمی شوند.‏‏ ‏‏(التعلیقه علی الفوائد الرضویة، ص58)‏

‏آنگاه به حدیث فوق الذکر از رسول گرامی اسلام اشاره می فرمایند. بنابراین ولایت اصالتاً از آن خداوند متعال است و به اذن الهی برای پیامبر و اهلبیت عصمت و طهارت که جانشینان بر حق پیامبر و ادامه دهنده گان راه انبیا هستند، قرار داده شده است (‏‏المیزان،ج6،ص14‏‏) و اینگونه است که ولایت باطن و روح نبوت و قرآن است. پیامبران الهی با معجزات آمده اند و پیامبر خاتم معجزه جاویدش قرآن را آورده است تا «ولایت» را به معنای حقیقی و واقعی آن برای مردم معرفی نمایند و خلق خدا بداند که تحت لوای کدام ولایت قرار گیرند که به ولایت خدا ختم گردد نه ولایت شیطان و طاغوت.‏

ولایت باطن نبوت

‏امام خمینی فرموده اند که ولایت و خلافت، باطن نبوت و نبوت، ظاهر ولایت است چه اینکه نبوت یا در حفظ است یا در ظهور و یا در تدبیر که مستلزم تعیّن است، در حالی که ولایت حیث ربط و تعلق و فقر است که عین تجلی است نه تعیّن و روشن است که تعیّن مسبوق به تجلّی است، آن ظاهر است و این باطن. چنانچه در مصباح 48 می فرماید:نبوت حقیقی مطلق در واقع ظهور آن چیزی است که در غیب الغیوب است در حضرت واحدیت، به حسب استعدادهای مظاهر و بر اساس تعلیم حقیقی و انباء ذاتی. بنابراین، نبوت جایگاه ظهور خلافت و ولایت است و این دومقام، باطن های آن(نبوت) هستند. ‏‏(مصباح الهدایه ، ص 38؛ همان، ترجمه حسین مستوفی، ص 73)‏

‏یکی از عرفای معاصر رابطه نبوت و ولایت و الوهیت را به شعر درآورده:‏

‏حرف اول از نبوت حرف نون                 قلب نون واو آمده ای ذو فنون ‏

‏حرف اول از ولایت حرف واو                قلب واو آمد ألف ای کنجکاو‏


حضورج. 75صفحه 129

‏حــرف اول از الــوهـیـت ألف                     مبـــدأ جملـه  حروف  مؤتلف‏

‏پس و لی قلب نبی وجان اوست              قلب قلبش ذات الله سـرّ اوست ‏

‏(ممد الهمم در شرح فصوص الحکم، ص 93)‏

‏ ‏

پیامبر خاتم(ص) مصدر و مقصد تمام نبوت ها

‏امام خمینی در تعلیقه بر فصوص فرموده اند:«برای هر موجودی جهت ربوبیتی است که ظهور حضرت ربوبی در اوست جز اینکه مرائی در ظهور ربوبیت متفاوتند، پس بسیار باشد که مرائی مظهر ربوبیت مقیده محدوده بود بر حسب مرتبه محیطی و محاطی اش تا اینکه در نهایت به مرآت اتم احمدی که دارای ربوبیت مطلقه و خلافت کلیه الهی ازلاً و ابداً می باشد برسد. پس تمام مراتب خلافت و «ولایت» از مظاهر خلافت کبرای اوست. «وهو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» و جمیع دعوات دعوت به اوست که مصدر و مبدأ کل و مرجع و منتهای جلّ است. و الله من ورائهم محیط. ‏‏(تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس،  ص 38 ـ 39)‏

‏اما اینکه در تعلیقه بر فصوص فرمودند:‏

«حقیقة الخلافة هی الفقر المحض المشار الیه بقوله(ص): الفقر فخری‏»‏ ‏(همان، ص95ـ 96)‏ ‏راجع به ولایت است از این رو فرمودند حقیقة الخلافه، یعنی آنچه خلافت رقیقه اوست و این همان ولایت است و جهت فقر بودن آن روشن است چه اینکه فقر محض لازمه فنای ذاتی و بقای به حق است لذا حق متولی ولی فقیر می شود. ‏‏(همان، ص133‏‏)‏

‏ ‏

سر اجازه عزرائیل از پیامبراکرم(ص)

‏امام خمینی در تقریرات اسفار در برهان معاد جسمانی و اینکه چرا عزرائیل از حضرت پیغمبر(ص) اجازه می گیرد، درباره حقیقت نبوت و تأثیر آن بر هستی چنین می فرماید:‏

‏«حدیث اجازه عزرائیل از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم اگر هم به ما نمی رسید باز قائل بودیم که می بایست اجازه بگیرد؛ برای اینکه «حقیقت نبوت»، حقیقتی است که همه اشیاء ‏


حضورج. 75صفحه 130

‏حتی سبزیجات هم به اجازه او نموّ می کنند نه اینکه فقط یک عربی باشد که مردم را به توحید دعوت کرده باشد. » ‏‏(تقریرات فلسفه، ج3 ، ص540)‏

‏این بیان امام خمینی نسبت به پیامبر، به ولایت تکوینی پیامبر خدا(ص) اشاره داد که از معتقدات مستحکم شیعه نسبت به انبیا و اولیای الهی است. از سوی دیگر امام از وجود مبارک پیامبر اسلام(ص) به عنوان حقیقت نبوت یاد می کند که خود نکته دقیق و تعبیر بلند نسبت به مقام آن حضرت می باشد. ‏

‏امام درجای دیگر درباره شأن و مقام انبیا به طور کلی، می گوید:    ‏

‏«انبیا و مرسلین کسانی هستند که با قوت وجود و شرح صدری که دارند، می توانند در عین حالی که عالم غیب را مشاهده می کنند، عالم شهادت را هم مشاهده نمایند. وحدت و بساطتی که آنها از عالم غیب مشاهده می کنند، وحدت و بساطت حقیقی است نه وحدت و بساطت مفهومی، و کثراتی را هم که آنها به نحو تفصیل توجه دارند ما نمی توانیم با صفحه قلب نیز با آن تفصیل بیابیم.» ‏‏(تقریرات فلسفه امام خمینی(س)، ج 3، ص 350)‏

‏«شاید تعبیر به شرح صدر در انبیا به همین مناسبت باشد. ‏«أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ» ‏[شر ح / 1و2]‏

‏و این معنا که حفظ وحدت غیبیه و حفظ مراتب عالم غیب با حفظ کثرات عالم طبیعت که امری تکوینی است و به شرح صدر و به قوّت آن بستگی دارد، مناط نبوت است، هر کس توانست این طور باشد که نه عالم غیب او را از عالم طبیعت باز دارد و نه عالم طبیعت او را از مشاهده غیبیه برباید. . . و هر کس دو وجهه قلب او به این نحو باشد، او نبی است.» ‏‏(تقریرات فلسفه، ج3 ، ص351- 350)‏

‏به نظر امام خمینی پیامبر خدا دارای شرح صدر و قوت قلبی است که هم وجهه بشری دارد و به کثرات طبیعت نظر دارد و وضعیت مردم عادی را می تواند به خوبی درک نماید و هم وجه دیگر قلب آن متوجه وحدت و عالم غیب است و حقایق الهی را می تواند دریافت نماید و این حالت طوری است که هیچ کدام مانع دیگری نمی گردد امام خمینی از این ها نتیجه می گیرد که منصب نبوت یک امر جعلی و قرارداری نیست بلکه منصب نبوت قائم به حقیقت شخص نبی است ‏


حضورج. 75صفحه 131

‏و این قابلیت را دارد که بتواند حقایق را رد عالم غیب مشاهده نموده و از آنجا بگیرد و در عالم شهود آن حقایق را بسط دهد و به دیگران برساند. ‏

‏«پس نبوت، یک امر مجعول و منصب جعلی به آن نحو که برای ولایت جعل می کنند نیست؛ مثل اینکه در عرش بنشینند و مشورت و مصلحتی باشد که از بین این مردم به چه کسی منصب نبوت بدهیم؟ بلکه این منصب به عین حقیقت آن نبی قائم است؛ چون باید کسی باشد که بتواند حقایق را از عالم غیب مشاهده کرده و گرفته و در عالم شهود و کثرت بسط دهد و به دیگران برساند و این بدون اینکه هر دو وجهه قلب به طرف شهادت و غیب باز باشد، تحقق نمی پذیرد». ‏‏(تقریرات فلسفه، ج3، ص351)‏

‏امام خمینی از این تعریف و ملاک نبی بودن به امر خلافت و امامت نیز به همین ملاک تکیه می نمایند که امامت هم نمی تواند یک امر اعتباری باشد. امام خمینی به آیه 30 سوره بقره اشاره می فرمایند:‏

‏«و معنای «‏إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً‏» هم همین است نه اینکه جعل خلافت اعتباری باشد؛ چنانکه افرادی را منصوب نمودند با اینکه به هیچ وجه قابلیت خلافت نداشتند؛ حقیقت و ماهیت نبوت و ولایت کشف الحقایق و بسط الحقایق است». ‏‏(همان، ص352-351)‏

‏ ‏

نتیجه

‏ حقیقت نبوت از نظر امام خمینی کشف و بسط حقایق یا درک مقام وحدت و کثرت می باشد. امام(س) انبیاء را از عالم اسماء و صفات حق تا عالم  طبیعت مطرح می کند. از نظر امام خمینی، نبوت حقیقیه مطلقه، اظهار آنچه درمقام غیب الغیوب است در حضرت واحدیت می باشد و از ولایت به عنوان باطن نبوت یاد می کند چنانکه ولایت را باطن قرآن هم می داند و اینگونه حقیقت واحدی برای نبوت و قرآن قائل می شود؛ زیرا هردو تجلی حق اند. مراتب انبیا از نظر امام متفاوت است و پیامبر خاتم در اوج قله نبوت قرار دارد که مقام « قاب قوسین او ادنی» حکایت گر این اوج است. و اینگونه است که تمامی انبیا دعوت کننده به نبوت پیامبر خاتم بوده اند و همه به یک حقیقت توحیدی دعوت می کرده اند. و سر عدم اختلاف انبیا بر فرض اجتماع نیز در همین حقیقت نهفته است. نبوت یک امر حقیقی است نه قراردادی، لذا با پایان یافتن رسالت باطن نبوت در قالب ولایت تداوم پیدامی کند. ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

فهرست منابع:

‏1.‏ ‏قرآن کریم‏

‏2.‏ ‏آملی، سید حیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تهران، توس، 1367 چاپ دوم. ‏

‏3.‏ ‏---- ، انوار الحقیقه و اطوار الطریقه و اسرار الشریعه، تعلیق سید محسن موسوی تبریزی، قم، نور علی نور، 1385(چاپ دوم). ‏

‏4.‏ ‏---- ، جامع الاسرار و منبع الانوار، تهران،علمی فرهنگی، 1368. ‏

‏5.‏ ‏ابن سینا، حسین بن عبدالله، الاشارات و التنبیهات، ج3 ، چاپ دوم، انتشارات الحیدری، 1403 ق. ‏

‏6.‏ ‏---- ، الشفاء، الهیات، قم، مکتبۀ آیت الله مرعشی النجفی، 1404 ق. ‏

‏7.‏ ‏---- ، النجاه من الغرق فی بحر الضلالات، تهران، دانشگاه تهران، 1364 ‏

‏8.‏ ‏ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1414ق. چاپ سوم ‏

‏9.‏ ‏اردبیلی، عبدالغنی، تقریرات فلسفه امام خمینی(س)، ج 3، تهران، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی(س)، 1381‏

‏10.‏ ‏انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، 1382(چاپ دوم)‏

‏11.‏ ‏حسن زاده آملی، ممد الهمم در شرح فصوص الحکم،، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ،1378 ‏

‏12.‏ ‏حسنی، ابوالحسن، ولایت سیاسی پیامبر اعظم(ص) ، چاپ شده در مجموعه سیره سیاسی پیامبر اعظم(ص)، تهران، پزوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387 چاپ دوم ‏

‏13.‏ ‏حسینی همدانی، محمد حسین، انوار درخشان، ج6 ، تهران، کتاب فروشی لطفی، 1404 ق. ‏

‏14.‏ ‏خمینی، روح الله،  المکاسب المحرمه، ج2، تحقیق مجتبی تهرانی، قم، اسماعیلیان، 1381ق. ‏

‏15.‏ ‏---- ،  تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، 1410 ق‏

‏16.‏ 

حضورج. 75صفحه 132
‏---- ، التعلیقة علی الفوائد الرضویة، تهران، ، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، مؤسسه چاپ ونشر عروج، 1375‏

‏17.‏ ‏---- ، الرسائل، تحقیق مجتبی تهرانی، قم، اسماعلیان، 1385 ق. ‏

‏18.‏ ‏---- ، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1378 ‏

‏19.‏ ‏ ---- ، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1378 چاپ نوزدهم‏

‏20.‏ ‏---- ، شرح حدیث جنود عقل و جهل،تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ، 1377‏

‏21.‏ ‏---- ، صحیفه امام، مجموعه آثار(22جلدی) امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1385‏


حضورج. 75صفحه 133

‏22.‏ ‏---- ، کشف اسرار ، بی جا، بی نا، بی تا‏

‏23.‏ ‏---- ، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، تهران، مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1372‏

‏24.‏ ‏داورپناه، ابوالفضل، انوار العرفان فی تفسیر القرآن، ج13 ، تهران، صدر، 1375 ‏

‏25.‏ ‏دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ج6، زیر نظر محمد معین، جعفر شهیدی، تهران، دانشگاه تهران، 1372‏

‏26.‏ ‏راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق، بیروت، دارالعلم، الدار الشامیه، 1412 ق. ‏

‏27.‏ ‏رحیم پور، فروغ السادات، نبوت از دیدگاه امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1380‏

‏28.‏ ‏شعرانی، ابوالحسن، کشف المراد، شرح تجرید الاعتقاد، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1366  ‏

‏29.‏ ‏صائن الدین، علی بن محمدترکه، شرح فصوص الحکم، ج 2 ، قم، بیدار، 1378 ‏

‏30.‏ ‏صادقی ارزگانی، محمد امین، پیامبر اعظم در نگاه عرفانی امام خمینی(س)،تهران، مؤسسه چاپ ونشر عروج، 1386‏

‏31.‏ ‏---- ، آموزه های عرفانی از منظر امام علی(ع)، قم، بوستان کتاب، 1384‏

‏32.‏ ‏ضیائی فر، سعید، جایگاه مبانی کلامی در اجتهاد،قم، بوستان کتاب، 1382  ‏

‏33.‏ ‏طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دار الکتب الاسلامی، 1372‏

‏34.‏ ‏طریحی، فخرالدین ، مجمع البحرین، تحقیق سید احمد حسینی، تهران، کتاب فروشی مرتضوی، 1375(چاپ سوم)؛ . ‏

‏35.‏ ‏طوسی، محمدبن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاءالتراث العربی، بی تا. ‏

‏36.‏ ‏علامه حسن زاده آملی، نصوص الحکم بر فصوص الحکم فارابی،  ،مرکز فرهنگی رجا، 1370‏

‏37.‏ ‏فراهیدی، خلیل بن احمد،کتاب العین، قم، هجرت، 1410 ق. 0چاپ دوم)‏

‏38.‏ ‏فرغانی، سعیدالدین سعید، مشارق الدراری(شرح تائیه ابن فارض) مقدمه و تعلیقات جلال الدین آشتیانی، دفتر تبلیغات اسلامی،قم، چاپ دوم، 1379‏

‏39.‏ ‏قدردان قرا ملکی، محمد حسن ، آیین خاتم، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1386‏

‏40.‏ ‏قرشی علی اکبر، قاموس قرآن، ج4، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1371 چاپ ششم . ‏

‏41.‏ ‏قمشه ای محمدرضا، مجموعه آثار حکیم صهبا، تحقیق و تصحیح حامد ناجی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش اصفهان، 1378. ‏

‏42.‏ ‏قیصری رومی، محمد داوود، شرح فصوص الحکم، به کوشش جلال الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، 1375‏

‏43.‏ ‏کاشانی, عبد الرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تهران، طبع سنگی، 1315 ق. ‏

‏44.‏ ‏کیاشمشکی، ولایت در عرفان با تکیه بر آراء امام خمینی(س)، قم، دار الصادقین، 1378 ‏

‏45.‏ ‏لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1372‏

‏46.‏ ‏مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6 ، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360 . ‏

‏47.‏ ‏مفید، محمدبن محمد نعمان، النکت الاعتقادیه، ص 34 – 35 ، بیروت، دار المفید، 1414ق، چاپ دوم. ‏

‏48.‏ ‏---- ، اوائل المقالات، بیروت، دار المفید، 1414ق. ‏

‎ ‎

‎ ‎

حضورج. 75صفحه 134