مدعیان حق طلب بررسی مفهوم کِبـر و تکبـر در آثار اخلاقی و عرفانی امام خمینی

مدعیان حق طلب

بررسی مفهوم کِبـر و تکبـر‏ در آثار اخلاقی و عرفانی امام خمینی

‏□ احسان احمدی‏

‏ ‏

چکیده: تکبر، یکی از مهلک‌ ترین آفات اخلاقی است که هم در قرآن کریم، هم در روایات معصومین و هم در سیره علمی و عملی بزرگان اهل معرفت، برای مبتلا نشده و یا پرهیز از این آفت اخلاقی، توجه ویژه‌ای شده است. این آفت اخلاقی در سایر ادیان الهی نیز در ردیف گناهان کبیره قرار داده شده و در روایات اسلامی، تکبر، هم‌ سنگ کفر، قلمداد شده است. در این مقاله آفت اخلاقی «کبر و تکبر» از منظر امام خمینی ـ در حد بضاعت ـ مورد  بررسی قرار می‌ گیرد. امام خمینی، عمدتاً در دو کتاب چهل حدیث و شرح حدیث جنود عقل و جهل، به طور مستقیم به این موضوع پرداخته‌اند. اما مبانی نظری و معرفت‌شناختی آن در سایر آثار عرفانی امام قابل بررسی و مطالعه است.

‏ ‏

مقدمه

‏در منظر اهل معرفت، اخلاق و شریعت، مبنایی وجودی و تکوینی دارند. به عبارت دیگر، احکام شرعی و قواعد اخلاقی منبعث از آنها، از آنجایی که وجوداً با همه ذرات آفرینش همسو و هم‌ جهت هستند واجب‌ الاطاعه هستند. از این رو نقض قواعد اخلاقی و شرعی، به منزله خدشه وارد نمودن بر ساختار نظام آفرینش و خروج از مدار منظم سیر عالم امکان است. از همین روست که در منظر امام، تطهیر از خبائث باطنی و ذمائم اخلاقی، نظیر کبر، در کنار سایر شروط ‏


حضورج.98صفحه 92

‏طهارت، از شروط صحت نماز تلقی شده است.‏‏(ر.ک: سر الصلوة معراج‌ السالکین و صلوة‌ العارفین، ص 35-34) ‏‏البته امام این سطح از طهارت و نماز را متوجه اهل باطن می‌ دانند. اما مسلم این است که وجود خباثات باطنی، مانع دستیابی به ساحت باطن و حضور در عرصه‌ طهارت خواهد شد.‏

 

الف. کلیات، تعاریف و تاریخچه

 

1. بررسی مفهوم لغوی تکبر:

 

کبر در لغت

‏ابن منظور «کبر» را به معنای تَعَظُّم؛ (خود را بزرگ پنداشتن) آورده ‏‏(ابن منظور، لسان العرب، ج ۵، ص ۱۲۹) ‏‏و راغب اصفهانی، کبر، استکبار و تکبر را برای اشاره به همین معنا به صورت یکسان به‌ کار برده است. ‏‏(راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه «کبر») ‏‏اما غزالی میان کبر و تکبّر فرق گذاشته‌ و کبر را امری باطنی و حالت نفسانی دانسته‌ و تکبر را به ثمراتِ آن امرِ باطنی، که به‌ صورت افعال و اقوال ظاهر می‌ شود.‏‏(غزالی، احیاء علوم الدین، ج ۳، ص ۷۱۸) ‏‏لغت نامه دهخدا نیز تکبر را به معنی بزرگوار شدن و فرهنگ فارسی معین نیز آن را بزرگی نمودن معنا کرده است. ‏

 

2. بررسی مفهوم تکبر در آیات و روایات:

 

آیات مربوط به کبر

‏در آیات متعددی از قرآن، «کبر» و مشتقات آن مورد اشاره قرار گرفته است. متداول ترین‌ واژه‌ برای‌ بیان‌ این‌ نوع‌ غرور و نخوت‌ در قرآن‌ مجید، واژه‌ «استکبار» است‌ که‌ معادل‌ و هم تراز با واژگان‌ «تصعر» و «مرح‌» است‌. چنانکه‌ قرطبی‌ در توضیح‌ و تفسیر واژگان‌ مزبور، هر سه‌ کلمه‌ را به‌ یک‌ معنی،‌ دانسته‌ است‌.‏‏(الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌، ج‌ 7، ص‌ 47-48)‏

‏ایزوتسو معتقد است ‌واژه‌ «کبر» (استکبار) یکی‌ از مهمترین‌ واژگان‌ کانونی‌ در قرآن‌ مجید است‌. این‌ واژه‌، نقش‌ برجسته‌ای‌ را در نظام‌ اخلاقی‌ قرآن‌، ایفا می‌ کند. در قرآن‌ مجید بر نقش‌ ‏


حضورج.98صفحه 93

‏این‌ عنصر چنان‌ تأکید شده‌ است‌ که‌ در بسیاری‌ از موارد، گویی‌ تنها مشخصه‌ و خصلت‌ کفار همین‌ پدیده‌ است‌. شخص‌ مستکبر به‌ لحاظ‌ ماهیت‌ دینی‌، متکبر و متفرعن‌ است‌. در قرآن‌، متکبر مغرور، معرکه‌ گیر حوزه‌ همه‌ خصوصیات‌ منفی‌ است‌.‏‏(مفاهیم‌ اخلاقی‌ دینی‌، در قرآن‌ مجید، ص‌285)‏

‏در قرآن‌ کریم‌، واژه‌ های‌ دیگری‌ نیز وجود دارد که‌ کم‌ و بیش‌ با «استکبار» یا «کبر»، مترادف‌ می‌ باشند. این‌ واژگان‌ که‌ هریک‌ به‌ سهم‌ خود به‌ اوصاف‌ مختلف‌، فرآیند غرور و تکبر انسان‌ در برابر خدا را نشان‌ می‌ دهند عبارتند از بغی‏‏(شوری: 27)‏‏، بطر‏‏(قصص‌58)‏‏، عتو‏‏(فرقان‌21)‏‏، طغیان‏‏(مائده،64)‏‏، استغنا‏‏(علق، 6و7) ‏‏و استهزاء‏‏(انبیاء، 36)‏‏. ‏‏(ر.ک: معناشناسی واژه کبر در قرآن کریم)‏

 

مفهوم کبر در روایات

‏در روایات و احدیث بسیاری نیز مفهوم کبر و تکبر مورد توجه قرار گرفته است. در یکی از مشهورترین روایات، رسول اکرم(ص)، کبر را مانع ورود به بهشت دانسته‏‏ ( إرشاد القلوب إلی الصواب ج 1، ص‌‌187)‏‏ و امیرالمؤمنین(ع) نیز کبر تعصب آمیز و تفاخر جاهلی را مرکز پرورش کینه و جایگاه وسوسه های شیطان دانسته که ملت های پیشین و امت های قرون گذشته را فریفته است.‏‏(نهج‌البلاغه، خطبه 192)‏

 

ابلیس، اولین متکبر عالم

‏همچنین کبر به عنوان نخستین گناه عالم خلقت و ابلیس به عنوان نخستین متکبر عالم، در روایات و احادیث معصومین(ع) معرفی شده است. امام صادق علیه السّلام فرمود: نخست کسی که قیاس کرد ابلیس بود که کبر ورزید و کبر نخست نافرمانی است از خدا. ‏‏(آسمان و جهان-ترجمه کتاب السماء و العالم بحار ج 7، ص: 150)‏

 

کبر، سبب هلاکت انسان

‏امام حسن مجتبی(ع) در بیـانی نـورانی، هـلاک مردم در سـه چیز گـناه بزرگ کبـر و حـرص و ‏

‏ ‏


حضورج.98صفحه 94

□ امام صادق علیه السّلام فرمود: نخست کسی که قیاس کرد ابلیس بود که کبر ورزید و کبر نخست نافرمانی است از خدا

 

‏حسد دانسته و فرموده‌اند: ‏

‏«کبر موجب نابودی دین است و بواسطه کبر شیطان ملعون شد. حرص دشمن جان است و بواسطه حرص آدم از بهشت خارج گردید. حسد رهنمای بدیها است بواسطه رشک بود که قابیل هابیل را کشت.» ‏‏(ترجمه جلد هفدهم بحار ، مواعظ حسن بن علی علیهما السلام )‏

 

کبر، موجب کاستی عقل

‏از امام باقر(ع) نیز نقل شده که فرمود در قلب هر کس مقداری کبر داخل شد به همان نسبت از عقلش کاسته می شود چه زیاد باشد یا کم. ‏‏(ترجمه جلد هفدهم بحار، سفارشات حضرت باقر (ع))‏‏ و حضرت علی (ع) فرموده است: کبر، بدترین آفت خرد است. ‏‏(روایات تربیتی ج 1 ، ص: 154)‏

 

کبر، پوشاندن حق است

‏در بیان نورانی امام صادق(ع) نیز کبر نازلترین درجات کفر دانسته شده است. ‏‏(روایات تربیتی ج 1 ، ص: 154 و اصول کافی،ترجمه مصطفوی، ج 3، ص: 422)‏‏ همچنین از رسول خدا(ص) وارد است که فرمود تحقیر کردن مردم به عنوان بزرگترین نوع کبر است‏‏(پیام پیامبر، ص: 629)‏‏ و مبغوض ترین مردم (نزد خدا) کسی است که (بر خدا یا خلق) کبر و بزرگی بفروشد. ‏‏(طرائف الحکم یا اندرزهای ممتاز ترجمه ج 1، ص: 4)‏‏ و کبر و تکبر، موجب روی‌گردانی حق از بنده می‌ شود ‏‏(پیام پیامبر، ص: 631)‏

 

کبر از گناهان کبیره

‏علمای اسلام بر اساس اخبار و احادیث معصومین، گناهان کبیره را هفت و برخی ده و برخی بیست و بعضی سی و چهار و بعضی چهل و برخی بیشتر ذکر کرده اند. ‏‏(احتجاجات-ترجمه جلد ‏


حضورج.98صفحه 95

‏چهارم بحار الانوار، ج 2 ص: 209) ‏‏از مجموعه روایات و کلمات بزرگان دین می توان فهمید آنچه ذکر شده، مصادیقی از گناهان کبیره است. امام خمینی(ره) گناهانی را به عنوان گناهان کبیره مطرح کرده است که تکبر را نیز شامل می‌ شود.‏‏(ر.ک:امام خمینی، تحریرالوسیله(ترجمه فارسی)، ج 1، ص311)‏

 

3. بررسی مفهوم کبر در منظر علمای اخلاق: 

 

کبر در اصطلاح علم اخلاق

‏ در اصطلاح اخلاق؛ «کبر» عبارت از یک حالت نفسانی است که انسان بر غیر خود، بزرگی کند و بزرگی فروشد. و اثر آن اعمالی است که از انسان صادر می شود و آثاری است که در خارج بروز کند.‏‏(ر.ک:امام خمینی، شرح چهل حدیث ، ص 79)‏‏ همچنین در تعریفی دیگر، تکبّر بدین معنا است که آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند، و معتقد شود که بر غیر، برتری و رجحان دارد، و دیگری را کوچک شمارد.‏‏(نراقی، جامع السعادات، ج 1، ص 380؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ج 6، ص 233) ‏

‏امام خمینی بروز کبر در قلب را بر اثر معیوب بودن آن دانسته و کبر را پیامد خود بینی و خودخواهی برشمرده است.‏‏(ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص: 398) ‏‏در منظر امام خمینی، انسان چون خودبین و خودخواه است، این خودخواهی و محبت مفرط به نفس، سبب شود که از نقایص و عیوب خود محجوب شود، و بدیهای خود را نبیند؛ بلکه گاهی بدیهای خود در نظرش خوبی جلوه کند، و فضایل و خوبی‏‎ ‎‏هایی که دارد در نظرش مضاعف گردد که منجر به کبر می‌ گردد.‏‏(ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص: 333)‏

‏علمای اخلاق و معلمان تعلیم و تربیت، توجه ویژه‌ای به این خصیصه اخلاقی نشان داده‌اند. سعدی در بوستان بیش از پانصد بیت را در مدح تواضع و ذم تکبر اختصاص داده است. او هشدار می‌ دهد که مبادا مال و جاه و علم و هنر، انسان را خود بین و متکبر سازد و به‌ واسطه همین خودبینی، موجبات سقوط اخلاقی و اجتماعی انسان فراهم شود. ‏

 


حضورج.98صفحه 96

□ امام خمینی بروز کبر در قلب را بر اثر معیوب بودن آن دانسته و کبر را پیامد خودبینی و خودخواهی بر شمرده است

 

‏تــواضـع، سـر رفـعـت افــرازدت          تکـبر به خــاک انــدر انـدازدت‏

‏به گردن فتد سرکــش تــند خوی       بلنـدیـت بایـد، بـلـنـدی مجــوی‏

‏ز مغـرور دنـیـا، ره دیـن مــجـوی         خدا بیـنی از خویـشتن بین مجوی‏

‏گرفتم که خود هستی از عیب پاک      تـعـنت مـکن بـر مـن عـیب‌ناک‏

‏(بوستان، باب 4، ص 116)‏

‏در نگاه علمای اخلاق، رذایل اخلاقی، این قابلیت را دارند که در معیت یکدیگر قرار گرفته و از تناکح و همنشینی برخی از آنها، برخی دیگر ظهور و بروز نمایند. بر همین اساس، امام مبدأ و منشأ تکبر را «عجب» و «حسد» می‌ دانند و معتقدند همانطور که عجب گاهی مبدأ تکبر است، گاهی نیز حسد مبدأ آن می‌ شود. ممکن است انسان چون خود را فاقد آن کمال دید که در غیر است، به آن حسد ورزد، و این سبب شود که کبر کند به غیر و آن را هر چه تواند تذلیل و توهین کند.‏‏(ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 99)‏

 

4. بررسی مفهوم کبر در عرفان اسلامی

‏به جز عالمان اخلاق، عارفان مسلمان نیز توجه ویژه‌ای به موضوع کبر و تکبر نشان داده‌اند. براساس مبانی عرفان اسلامی، آفت کبر نه تنها یک آفت اخلاقی است بلکه انحرافی اعتقادی نیز هست. از این روست که در بیان شریف امام صادق(ع) از آن به عنوان شروع کفر یاد شده است. عارف از آن جهت که در پی محو قطره وجود خود در دریای بی‌کران الهی است، هرگونه خودبینی و خودستایی را عرض‌ اندام قطره در برابر دریا می‌ داند:‏

‏کفر است در این مذهب، خودبینی و خودرأیی‏

‏از این رو نگاه عارفان به مسأله کبر و تکبر، علاوه بر آنکه از منظری اخلاقی و کاربردی است، ‏


حضورج.98صفحه 97

‏مبنایی نظری و اعتقادی نیز دارد. عارف معتقد است وجود، ظرف ظهور خداوند است و موجودات نیز که عین وجودند، عین ظهور حق.‏‏(صحیفه امام،ج 21،ص237-238) ‏‏بنابر این همه حمدها و همه کمالات در عالم وجود، منحصر به خداوند است و اگر کسی کمال و جمالی را در نسبت با خود، توهم و تصور کند که موجب بروز کبر و عجب گردد، در حقیقت خود را در وجود و کمال، همتای خداوند قرار داده است: ‏

‏کبر را اسباب بسیاری است که برگشت تمام آنها به این است که انسان در خود کمالی توهّم کند که آن باعث عجب شود و مخلوط با حب نفس گردیده حجاب کمال دیگران شده آنها را ناقص‌ تر از خود گمان کند، و این سبب ترفع قلبی یا ظاهری گردد.‏‏(شرح چهل حدیث، ص82)‏

 

5. اقسام و مراتب کبر:

 

مراتب کبر

‏در روایات متعددی به اقسام و مراتب کبر اشاره شده است. از جمله در روایتی از حضرت موسی بن جعفر(ع) راجع به خودبینی و تکبّر که کردار را تباه می سازد سؤال شده و ایشان فرموده است: خودپسندی مراتبی دارد و یکی از آنها این است که رفتار بد و نادرست خودپسند در نظرش خوب و پسندیده و زیبا جلوه می کند، و او را چنان خوش می آید که گمان می کند کار شایسته ای انجام می دهد، و مورد دیگر اینکه؛ بنده به پروردگارش ایمان آورد و بر خدای عزّ و جلّ منّت گذارد، در صورتی که خدا را بر او منّت است (که او را به ایمان راهنماییش نموده است).‏‏ (معانی الأخبار، ج 2 ص: 99)‏

‏علامه مجلسی نیز آیات و روایات بسیاری در مذمت این صفت در مرآت العقول نقل کرده و تکبر را بر سه قسم کبر با خداوند، کبر با انبیاء و کبر با بندگان خدا تقسیم کرده است. او همچنین شش چیز را از موجبات بروز کبر در انسان بر شمرده و می‌ گوید: ‏

‏و سبب تکبر چند چیز است:‏

 


حضورج.98صفحه 98

□ سعدی در بوستان بیش از پانصد بیت را در مدح تواضع و ذم تکبر اختصاص داده است. او هشدار می‌ دهد که مبادا مال و جاه و علم و هنر، انسان را خودبین و متکبر سازد و به واسطه همین خودبینی، موجبات سقوط اخلاقی و اجتماعی انسان فراهم شود

 

‏ 1- علم و دانش. 2- عمل و عبادت. 3- حسب و نسب نژادی. 4- جمال و زیبایی. 5- ثروت و دارایی 6- زور بازو و نیرومندی. 7- داشتن پیروان و یاران و شاگردان و نوکران و فامیل و خویشان. ‏‏(اصول کافی- ترجمه مصطفوی، ج 3، ص: 422)‏

‏با این مقدمه، به شرح اجمالی مهمترین مواضع بروز کبر می‌ پردازیم:‏

 

الف. کبر علمی

‏کبر علمی، یکی از رایج‌ ترین اقسام تکبر است. گاهی افراد به سبب مختصر علم یا مدرکی که پیدا می‌ کنند خود را عالم دهر و دیگران را اهل جهل و نادانی می‌ پندارند. این نگاه تحقیرآمیز، منحصر به علم خاصی نیز نیست. بلکه حتی در میان طلاب و عالمان علم دین نیز این آفت وجود دارد. و شاید از آن باب که علوم دینی به مبدأ حقیقت و سعادت، نزدیک‌ تر انگاشته می‌ شوند، عامل تکبر بیشتری برای فراگیرنده یا آموزنده آن باشند.‏‏(ر.ک: شرح چهل حدیث، ص82) ‏‏بدون شک، آنچه موجب بروز این قبیل تکبر فروشی ها بر دیگران می‌ شود، به تعبیر امام، وجود نوعی کم ظرفیتی و بی‌ جنبگی است که «‏‏به واسطه دو سه تا اصطلاح بی سر و پا که ثمرات شیطانی نیز دارد، انسان به خود ببالد و عُجْب کند، و خود را از بندگان خدا بالاتر و بهتر بداند، و بر مخلوق خدا سرکشی و سرفرازی کند، و خود را عالم و بزرگ بخواند، و دیگران را جاهل و بی مقدار محسوب کند.‏‏» ‏‏(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 343-342)‏

‏امام، این علم را جهل و ارث ابلیس دانسته و معتقد است اگر کسی به علم واقعی برسد، از آنجا که ماهیت علم نور است، قلبش روشن می‌ شود و مبتلا به این ظلمات نمی‌ شود. علم حقیقی برای انسان شرح صدر می‌ آورد و راه هدایت و سلوک او را روشن می‌ کند. ‏‏(ر.ک: همان، ص343) ‏‏از ‏


حضورج.98صفحه 99

‏همین رو در روایات معصومین وارد است که نزد هر عالم و دانایی ننشینید مگر عالم و دانشمندی که شما را از پنج چیز به پنج چیز دعوت نموده و بخواند: از شکّ و دو دلی به یقین و باور، و از کبر و سربلندی به تواضع و فروتنی، و از ریاء و خودنمایی به اخلاص و پاکدلی و بی خود نمایی، و از دشمنی به نصیحت و اندرز، و از خواهان بودن (دل بستن بدنیا) به پارسایی و پرهیزکاری.‏‏(بنادر البحار، ص113)‏

‏امام، علم را دارای دو خاصیت متضاد و متباین می‌ داند؛ یک ویژگی علم آن است که چراغ راه است و انسان با در دست داشتن چراغ علم، در دل ظلمات طبیعت، راه خود را بیابد و دیگر آنکه همین علم می‌ تواند سد راه سلوک و کمال و موجبات بروز خودبینی و کبر در انسان شود؛‏

‏دخترم ! سرگرمی به علوم حتی عرفان و توحید اگر برای انباشتن اصطلاحات است - که هست - و برای خود این علوم است، سالک را به مقصد نزدیک نمی کند که دور می کند (العلم هو الحجاب الاکبر)، و اگر حق جویی و عشق به او انگیزه است که بسیار نادر است، چراغ راه است و نور هدایت (العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء) و برای رسیدن به گوشه ای از آن تهذیب و تطهیر و تزکیه لازم است، تهذیب نفس و تطهیر قلب از غیر او، چه رسد به تهذیب از اخلاق ذمیمه که رهیدن از آن بسیار مجاهده می خواهد و چه رسد به تهذیب عمل از آنچه خلاف رضای او جل و علا است، و مواظبت به اعمال صالحه از قبیل واجبات که در رأس است و مستحبات به قدر میسور و به قدری که انسان را به عجب و خود خواهی دچار نکند. دخترم! عجب و خود پسندی از غایت جهل به حقارت خود و عظمت خالق است. اگر اندکی به عظمت خلقت به اندازه ای که تاکنون بشر با همه پیشرفت علم به شمه ای از آن آگاه شده است تفکر شود، حقارت خود و همه منظومه های شمسی و کهکشان ها را ادارک می کند و عظمت خالق آنها را اندکی می فهمد و از عجب و خودبینی و خودپسندی خود اظهار خجلت و احساس جهالت می نماید. ‏‏(نامه عرفانی به خانم طباطبایی، صحیفه امام،ج 18، 445-444)‏

 

ب. کبر عبادی

‏در قسم دیگری از کبر ورزی، انسان مغلوب اعمال عبادی و مناسک دینی خود می‌ شود و گمان‏

 


حضورج.98صفحه 100

□ «‌دخترم! سرگرمی به علوم حتی عرفان و توحید اگر برای انباشتن اصطلاحات است ـ که هست ـ و برای خود این علوم است، سالک را به مقصد نزدیک نمی کند که دور می کند (العلم هو الحجاب الاکبر)، و اگر حق جویی و عشق به او انگیزه است که بسیار نادر است، چراغ راه است و نور هدایت.»

 

‏می‌ برد با به جا آوردن اعمال دینی، موجبات رستگاری و نجات او تضمین شده است و به تعبیر امام،‏

‏ «نماز که حقیقت تواضع و تخشّع است، و لُبّ آن ترک خودی و سفر الی الله و معراج مؤمن است در بعض آنها اعجاب و کبر و خود بینی و خود فروشی نتیجه دهد.»‏‏ (شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص70)‏‏ ‏

‏غافل از اینکه نخستین متکبر عالم آفرینش، یعنی شیطان، بیش از شش هزار سال در ملکوت خداوند عبادت کرده و جزء ملائک مقرب بوده است. عجیب آنکه روایات متعددی، سبب وجوب نماز را غلبه عرب جاهلی بر کبر می‌ خواند، اما به جا آوردن همین نماز در برخی از افراد موجب بروز کبر و خودبینی می‌ شود. ‏‏(حارث محاسبی، الرعایه لحقوق الله، ج ۱، ص۳۷۸ـ ۳۷۹ ؛ مسعودبن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، ج ۱، ص ۲۰۸)‏‏ ‏

‏امام در شرح حدیث جنود عقل و جهل با اشاره به همین قشر از افراد، معتقدند:‏

‏ «اگر نماز ما بویی از عبودیّت داشت، ثمره اش خاکساری و تواضع و فروتنی بود، نه عجب و خود فروشی و کبر و افتخار که هر یک برای هلاکت و شقاوت انسان سببی مستقلّ و موجبی منفرد است.» ‏‏(آداب الصلوة،ص: 48)‏

‏ایشان صراحتاً این قبیل افراد را در تصرف شیطان دانسته و اعمال آنها نه تنها عبادی و موجب رستگاری نمی‌ داند بلکه عبادات آنها در عین نفسانیت و شیطنت، موجب دوری از سعادت و تقرب به شیطان خواهد بود. ‏‏(ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل ص: 339)‏

‏در روایتی از امام باقر یا امام صادق(ع) نقل شده است که دو مرد داخل مسجد شوند که یکی ‏


حضورج.98صفحه 101

‏عابد و دیگری فاسق باشد، و از مسجد خارج شوند، در حالی که فاسق صدیق (مؤمن واقعی) شده باشد و عابد فاسق، و این برای آنست که عابد داخل مسجد شود، در حالتی که بعبادتش ببالد و به آن بنازد و فکرش در آن باره باشد ولی فکر فاسق در باره ندامت و پشیمانی از فسقش باشد و از خدای عز و جل راجع به گناهانی که کرده آمرزش خواهد.‏‏(اصول کافی،ترجمه مصطفوی، ج 3، ص429)‏‏ همین یک روایت کوتاه بیانگر این است که کبر، حتی تا بروز فسق و کفر در انسان نیز می‌ تواند مؤثر باشد.‏

‏این تکبر، گاهی موجب می‌ شود فرد متکبر، حتی پا را از دایره فخر فروشی به مردم نیز فراتر گذاشته، نسبت به حقانیت یا بطلان افراد نیز خود را صاحب‌نظر بپندارد. در این موارد، فرد متکبر به خیال آنکه با چند صباح نماز و زیارت و روزه و شب‌ زنده‌داری، از خاصان درگاه حق شده است، به خود اجازه می‌ دهد تا درباره دیگران نیز اظهار نظر کرده آنها را در سلک اهل نجات وارد یا خارج نماید. بزرگترین چالش این قبیل افراد در طول تاریخ تفکر اسلامی، مواجهات آنها با اهل معرفت و سلوک بوده است. به طوری که سیمای سمبلیک این قبیل از اهل تکبر در آثار اهل معرفت، سیمای زاهدی عبوس و خود بین است که جز خود را مستحق ورود به بهشت نمی‌ داند. نکته مهم اینکه گویی کبر در عبادات، با یک رذیله اخلاقی دیگر به‌ نام «ریا» نیز در همبستگی تام و تمام قرار دارد و عابد متکبر، بی‌ آنکه خود بداند و یا بخواهد، در دام «ریاکاری» نیز گرفتار می‌ شود. این ظاهر پرستی و ریاکاری زاهدانه، نوعی انحصارگرایی و استبداد را در بطن خود دارد. زاهد متکبر ظاهر پرست ریاکار، علاوه بر آنکه مجموعه‌ای از این آفات اخلاقی و اعتقادی را در خود پرورش می‌ دهد، دست و زبان و قلمش نیز به تعنت و انکار و زجر و آزار کسانی می‌ پردازد که قائل به فهم باطنی‌تر از دین و احکام‌ اند. این انکار مقامات اهل معرفت و اولیاء، در نظر و آثار امام جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص داده است. تا جایی که آن را از بزرگترین موانع فهم حقیقت دانسته و با تعبیر «کفر جحودی»، آن را بدترین نوع گمراهی می‌ دانند؛‏

‏«ما که دستمان به ماورای این عالم نمی رسد، آن قدر هم که دستمان به این عالم رسـیده،‏


حضورج.98صفحه 102

 

□ «اگر نماز ما بویی از عبودیّت داشت، ثمره اش خاکساری و تواضع و فروتنی بود، نه عجب و خودفروشی و کبر و افتخار که هر یک برای هلاکت و شقاوت انسان سببی مستقلّ و موجبی منفرد است.»

 

‏ یک چیز ناقصی است، آن قدر که از این عالم معلوم شده، یک چیز ناقصی معلوم شده ... ما که همین عالم طبیعت را نتوانسته ایم ادراک کنیم و بشر نتوانسته ادراک کند، چرا انکار کند آن چیزی که پیش اولیاء هست. این قلب، قلب انکاری، یک قلبی است که دیگر از ورود حقایق و ورود انوار بکلی محروم است؛ از این جهت آن را که نمی داند، می گوید: نیست. نمی گوید نمی دانم. می گوید نیست. آن را که اهل معرفت می گویند، می گوید: اصلًا اینها می بافند ... خودش محروم است، از این جهت آن را که آنها می گویند، می گوید: می بافند. خوب، او در قلبش این است که این بافندگی است. قرآن هم اینها را دارد، آن را نمی تواند بگوید، البته نمی گوید هم؛ اما همین حقایقی که او اسمش را بافندگی می گذارد، همان است که قرآن و سنت دارد، چرا باید انکار کند آدم.این یک مرتبه کفر است- البته نه کفر شرعی- یک مرتبه کفر این است که انسان چیزی را که پیش او مجهول است، انکار بکند. همه مصیبت‌ های بشر هم از این است که واقعیات را [که ] نمی تواند ادراک کند، جحود می کند؛ نمی تواند برسد به آنکه اولیای خدا رسیده اند، جحود می کند. کفر جحودی، بدترین اقسام کفر است. باید اولْ قدم این باشد که چیزی را که واقع شده است و در کتاب و سنت هست، اولیا هم می گویند، عرفا هم به اندازه ادراکشان می گویند، فلاسفه هم به اندازه ادراکشان می گویند، انسان، جحود نکند و ادراک [نکرده ] نگوید خبری نیست؛ ... و اگر چنانچه انکار بکنیم، دیگر نمی توانیم قدم دوم را برداریم، همین انکار نمی گذارد. آدمی که منکر است که یک چیز دیگری هم غیر از این هست، اصلًا دنبالش نمی رود. [اگر] بخواهد انسان راه بیفتد از این ظلمتکده، اول این است که احتمال بدهد که اینها صحیح است، انکار نکند، که پشت دیوار انکار تا آخر بماند. بخواهد از خدا که یک راهی برایش باز بکند، راهها را باید او باز کند، از خدا بخواهد که یک راهی به آنجایی که باید برسد باز بکند. وقتی انکار نکرد و از خدا هم خواست که یک راهی باز بشود، کم کم باز می شود، خدا محرومش نمی کند. ‏‏(تفسیر سوره حمد، ص: 169-167)‏


حضورج.98صفحه 103

‏این انکار و محجوب ماندن از شنیدن سخن و برداشت‌ های تازه، تا حدی برای امام حائز اهمیت است که اولین توصیه‌ اش در نامه‌ ای که به فرزند خود می‌ نویسد، این است که انکار مقامات اهل معرفت نکند و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزد؛‏

‏پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصیت می کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی، که این شیوه جُهّال است؛ و از معاشرت با منکرین مقامات اولیا بپرهیزی، که اینان قُطّاع طریق حق هستند. فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولیّ و صفیّ او- جلّ و علا- سرباز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است.‏‏ (نامه عرفانی به سید احمد خمینی صحیفه امام، ج 20، ص: 155)‏

 

ج. کبر عرفانی

‏همانطور که اشاره شد، در منظر امام، کبر و تکبر، پیش از آنکه آفتی اخلاقی باشد، انحرافی اعتقادی است ناشی از ضعف معرفت‌ شناختی و عدم فهم و درک درست توحید. موحد حقیقی، چیزی جز حق نمی‌ بیند که بخواهد کمال و جمالی برای خود تصور کند و خود را برتر از دیگران بپندارد. در این رویکرد، اخلاق و شریعت، دو روی یک سکه‌ اند و هر دو از ماهیتی تکوینی برخوردارند. امور اخلاقی از آن جهت که با ماهیت عالم هستی، همسو و سازگارند لازم الاجراء هستند و احکام شریعت از آن حیث که عین احکام وجودند، لازم‌ الاتباع. ابن‌ عربی در آثار و گفتارش شریعت را نمودار ترازویی می‌ داند که نظام هستی با آن تراز می‌ شود و بی این ترازو بیم آن می‌ رود که نظام هستی به کژی و ناهنجاری بیفتد.‏‏ (چنین گفت ابن‏‎‌‎‏عربی، ص325)‏‏ در منظر او؛ «مردان خدا دریافته‌ اند که احکام دینی همانگونه که با ظاهر آنان پیوند دارد با باطن آنان نیز پیوند دارد. اینان نه ظاهر را بر باطن چیره می‌ کنند و نه باطن را بر ظاهر. در پی شناخت احکام باطنی شریعت نیز هستند تا به این شیوه، هر دو سوی ظاهر و باطن را با هم پاس بدارند.»‏‏(همان، ص 317) ‏‏شریعت در نزد برخی از متقدمان همچون قونوی، به منزله ساحت ظهور حقیقت است و از این حیث در مقام عینیت با حقیقت واقع گردیده است. ‏


حضورج.98صفحه 104

 

□ « فرزندم! از خودخواهی و خودبینی به درآی که این ارث شیطان است، که به واسطه خودبینی و خودخواهی از امر خدای تعالی به خضوع برای ولیّ و صفیّ او ـ جلّ و علا ـ سر باز زد. و بدان که تمام گرفتاریهای بنی آدم از این ارث شیطانی است که اصل اصول فتنه است.»

 

‏قونوی شریعت را از آنجا که با وجود تکوینی عالم در آمیخته است عین حقیقت می‌ داند و هر گونه دخل و تصرف و خدشه در شریعت را به منزله تصرف در نظام تکوین عالم می‌ داند و از این روست که هیچ‌کس در این منظر حق دخل و تصرف و خدشه‌دار نمودن ساحت شریعت را ندارد.‏‏(ر.ک: صدرالدین قونوی، ص 37)‏

‏بنابراین مسأله بروز کبر نیز از این قاعده مستثنی نیست. در این میان تکلیف کسانی که از توحید و علم توحید بیشتر دم می‌ زنند دشوارتر است. امام اگرچه در مواضع متعددی اصحاب سلوک و معرفت را به دیده تکریم نگریسته و از بدبینی و انکار مقامات ایشان تحذیر داده است، اما این واقعیت را نیز گوشزد می‌ کند که اگر حرفها و کلمات توحیدی، در جان و دل گوینده آن ننشیند و تبدیل به باور و عمل نشود، نه تنها گوینده این کلمات و دارنده این علم را رستگار نمی‌ کند بلکه از حیث مسئولیت بیشتری که متوجه این گروه از روندگان است، خطایشان سنگین‌ تر و عقوبت شان بیشتر خواهد بود. ‏‏(ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 92-89)‏

‏فقط زاهد ترشروی ریاکار و عالم متکبر، مخاطب نقد دردناک امام نیستند. صوفی و عارف خودبین هم در اشعار امام غالباً وجهی ناموجه دارند و همدست زاهد ریاکار شهر تلقی می‌ شوند. با این تفاوت که زاهد چوب حراج بر شریعت زده و دکانداری می‌ کند و صوفی و عارف متکبر متقلب، طریقت را در سر بازار دنیا به ثمن بخس می‌ فروشد. از همین روست که به غیر از دو سه مورد انگشت شمار در بقیه مواضع، امام سر ناسـازگـاری و پـرخاشگـری با این طایـفه دارد و از ادعاها و گزافه‌ گویی‌ های برخی از اصحاب و ارباب این طایفه شکایت می‌ کند‏‏(ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 92-89‏‏)‏


حضورج.98صفحه 105

‏در علماء عرفان گاهی پدید آید کسی که خود را از اهل معارف و شهود داند و از اصحاب قلوب و سابقه حسنی انگارد و بر دیگران لاف ترفع و تعظم زند، و حکما و فلاسفه را قشری و فقها و محدّثین را ظاهر بین و سایر مردم را چون بهایم داند، و به همه بندگان خدا به نظر تحقیر و تعییر نگاه کند. و بیچاره خود لاف از فناء فی الله و بقاء بالله زند و کوس تحقق کوبد، با آنکه معارف الهیه اقتضا می کند خوش بینی به موجودات را. و اگر شم معرفت الله کرده بود به مظاهر جمال و جلال حقّ، تکبر نمی کرد، چنانچه در مقام بیان و علم خود او نیز تصریح به خلاف حالت خود کند. و این نیست جز آنکه معارف به قلبش وارد نشده. و بیچاره به مقام ایمان هم نرسیده دم از عرفان می زند، و از عرفان حظّی نداشته از تحقق سخن می راند. ‏‏(شرح چهل حدیث، ص 82)‏

‏با صوفـی و با عارف و درویش، به جنگیم          پرخاشگـر فلسـفـه و عـلـم کلامیـم‏

‏ (دیوان امام،ص 167)‏

‏با صوفی و درویـش و قلـندر بستیزیـم              با مـی زدگان، گمشـدگان، بادیه گردیم‏

‏(دیوان امام،ص 163)‏

‏بر فـراز دار، فـریـاد أَنَـا الحَـق مـی‌زنـی‌             مُدّعـیِّ‌ حق‌طلب! «اِنـیَّت» و «اِنّا» چه شد؟‏

‏صوفـی‌ صافی‌ اگر هستی‌، بکَن این خِرقه را     دم زدن از خویشتن با بوق و با کرنا چه شد؟‏

‏(دیوان امام،ص 94)‏

 

آفت «وصل به حقیقت» در کمین رهروان راه سلوک

‏در روایاتی در رابطه با فرایض و نوافل اعمال هم در روایات معصومین و هم در احادیث قدسی، معانی قابل تأمل و متقنی وجود دارد که از آن جمله در حدیث مشهور به قرب نوافل آمده است.‏‏ (اصول کافی، ج 2، ص352)‏‏ بر اساس مفاهیم این روایت و مشابه آن، بنده بر اثر نوافل و فرایض، به مقام قرب الهی دست می‌ یابد و برخی ویژگیهای خداگونه به او اعطا می‌ شود. امام نیز حصول ولایت کلیه را در گرو نیل به مقام قرب فرایض دانسته و آن را به نابودی و استهلاک اسمایی و صفاتی که حق گوش و دست بنده می‌ شود تعبیر نموده‌اند.‏‏(ر.ک:تعلیقات علی شرح فصوص‌ الحکم، ص 112)‏


حضورج.98صفحه 106
‏ ‏

‏ ‏

 

‏در این حالت، وجود عارف، مستهلک در وجود حق گشته، اثری از آثار خود، در وجود عارف باقی نمی‌ ماند؛ حق به تمام معنا در گوش و چشم و دست و پا و قلب عارف ظهور نموده و عبد، نمود تام حق می‌ گردد. برخی از ارباب معرفت و بصیرت در این حالت محو و صعق کلی مقام کرده، از این حالت بیرون نمی‌ آ‌یند و چنانچه عنایت و رحمت حق‌ تعالی شامل حال عبد گردد، او را به حال صحو و انس و طمأنینه باز می‌ گرداند که از این حال به «سفر بازگشت سالک در بین خلق» نیز تعبیر شده است؛ چهارمین سفر از اسفار اربعه سالکین، موسوم به «سفر من الحق الی الخلق»‏‏ (تبیان، دفتر چهل و یکم، صص 55-57)‏‏ از این مقام در لسان اهل معرفت به مقام «انسان کامل» نیز تعبیر شده است. اما در این نگاه عرفانی نیز گردابهای عمیق و خطیری نهفته است که رهروان و سالکان بسیاری را در کام خود فرو برده و کشتی‌ های عارفان بسیاری را در هم شکسته است. خطر واقعی جایی خود را بروز می‌ دهد که همین امر، دستاویزی برای فخر فروشی و خودبینی رهروان این سلک قرار می‌ گیرد. این انحراف در برداشت، علاوه بر آنکه به ‏

حضورج.98صفحه 107

‏کبر بر بندگان می‌ انجامد، منجر به کبر با خداوند نیز شده و برخی به توهم «وصل الهی» به سقوط تکلیف و ترک اعمال و مناسک می‌ رسند و از خود رفع تکلیف می‌ کنند غافل از اینکه، شریعت، تجسم حقیقت است و حقیقت، روح شریعت.‏

‏دقت در عبارت ‏‎‌‎‏پردازی ظریف قرآن، که خاصان و بندگان ویژه الهی را به صفت «تقرب» موصوف نموده، این نکته را روشن می‌ سازد که در فرهنگ قرآن، همواره سخن از «قرب» و «نزدیک شدن» به ساحت حقیقت است نه «وصول» به آن؛ آنچنانکه در عرفان مصطلح شد. ویژگی این نگاه قرآنی آن است که در مقام قرب و تقرب، هیچکس یارای درک حقیقت بماهو حقه را ندارد و حتی سرور کائنات لب به نیاز «ما عرفناک حق معرفتک» گشوده است و احدی از خاصان درگاه حق را جرأت «این همانی» با حقیقت نیست. امام نیز در شرح بر تعلیقه بر فصوص با اشاره به همین امر می‌ نویسد:‏

‏«حق‌تعالی به مقام غیبی‌ اش هرگز پرستیده نمی‌ شود، چه آنکه مقام غیبی حق، نادیده و ناشناخته است در حالی که معبود باید مشهود یا شناخته شده باشد. عبادت همواره در حجاب اسماء و صفات انجام می‌ شود؛ حتی عبادت انسان کامل. گرچه انسان کامل پرستش اسم اعظم می‌ کند و دیگران بر حسب درجاتشان عبادت سایر اسماء را.» ‏‏(تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص 579)‏

‏امام همچنین معتقد است تجلی ذاتی برای هیچ کس از جهانیان بلکه به قلب هیچ سالکی از سالکان، جز در حجاب اسمی از اسماء و یا صفتی از صفات، امکان ندارد. ‏‏(ر.ک: شرح دعای سحر، ترجمه فارسی،ص 73) ‏‏این آفت «همزاد پنداری با حقیقت» و «من همانی» در جایی مجال نضج و بروز می‌ یابد که مکانیسم «نزدیک شدن به حقیقت» تبدیل به «وصول به حقیقت» می‌ گردد و بدیهی است در نظام فکری و فلسفی‌ ای که عارف، به حقیقت «برسد»، نه تنها آفت همزاد پنداری با حقیقت شایع می‌ گردد بلکه انحصار گرایی در فهم حقیقت، جمود گرایی در استنباط حقیقت و شکل‌ گیری نوعی از استبداد عرفانی نیز امری گریز ناپذیر و محتوم خواهد بود که باید بر همه این آفات، شریعت‌ گریزی و اباحه‌‌ گرایی را نیز اضافه نمود. ‏

‏ ‏


حضورج.98صفحه 108

□  در منظر امام، کبر و تکبر، پیش از آنکه آفتی اخلاقی باشد، انحرافی اعتقادی است ناشی از ضعف معرفت‌ شناختی و عدم فهم و درک درست توحید

 

‏اما کمترین سودی که از پارادیم «تقرب» حاصل عارف می‌ گردد آن است که عارف در می‌ یابد «آنچه را که خداوند بر او باز نمایانده و کشف می‌ کند، هم‌ سنگ و هم‌ رنگ شخصیت عارف و به اندازه ظرفیت اوست و نه هم‌ سنگ و هم‌ رنگ حقیقت چنانکه هست. » و این نکته نازک را نشان می‌ دهد که: «لغزش عارف از این است که اندازه خویش را نمی‌ شناسد و بر گنجایی خود آگاهی ندارد.» ‏‏(چنین گفت ابن‌عربی،ص58) ‏

‏دَم که مرد نایی اندر نای کرد          در خور نای است نه در خورد مرد‏

‏(مولانا)‏

‏عارفی که در این پارادایم توحیدی تنفس می‌ کند «نمی‌ تواند» با دیده تکبر به خلق، نظر تحقیر بیفکند؛ چرا که همه عالم در طول سلسله وجودی منتهی به ذات باری‌ تعالی می‌ بیند و هرگونه اساعه ادب به مظاهر را اساعه ادب به ذات حق می‌ بیند. از همین جا یکی از نقاط افتراق روشن میان عارف‌ نمایان و مدعیان دروغین عرفان با عارفان و موحدان حقیقی بروز می‌ کند. رعایت ادب در هر مقام، خاص عارفان روشن ضمیر و دانایان راه‌ رفته است نه خامان نا آگاه و مدعیان سودجو. از دیگر برکات این جهان‌ بینی توحیدی، تأثیرات آن در روال زندگی اجتماعی و فرا شخصی عارف است. عارف موحد در این نوع جهان‌ بینی، صرفاً در پی تطهیر دامن خود از لوث معصیت و لغزش نیست بلکه می‌ کوشد تا با تأکید بر همان اصول و زاویه دیدی که اصل توحید به او می‌ بخشد گام در راه اصلاح و تربیت اجتماع نیز بردارد. هر چه ظرفیت وجودیِ عارف موسع‌ تر و استعدادهای بالقوه باطنی‌ اش بالفعل‌تر گشته باشد این نقش نیز پر رنگ‌تر خواهد بود و نظام اجتماعی‌ ای که او پی می‌ افکند نیز به ساختار توحیدی عالم، تقرب بیشتری خواهد داشت و اساساً یکی از مهمترین اهدافی که در نگاه حضرت امام برای سلوک در نظر گرفته می‌ شود برپایی جامعه‌ ای منطبق با آرمانهای توحیدی و بر اساس اسلوب و چارچوب‌ های ‏


حضورج.98صفحه 109

‏جهان‌ بینی موحدانه است. ‏

 

د. کبر در مقام و ثروت و تمتعات دنیوی

‏در بررسی اقسام کبر، پس از کبر علمی و عبادی و عرفانی، نوبت به کبر در برخورداری از ثروت و قدرت و تمتعات دنیوی می‌ رسد. یکی از لغزنده‌ ترین جاده‌ ها که بسیاری از انسانها در آن از مسیر تعادل و حق خارج شده اند همین جاده تمتعات دنیوی است. این تمتعات اگرچه به‌ لحاظ ارزش شناسی، کم‌ ارزش و ناچیزیند و به تعبیر امام، فقط «فکر کوچک و قلب تنگ و تاریک» اسیر آنها می‌ شود اما باید از قدرت اثرگذاری مستقیم آنها نیز غافل شد؛‏

‏از همه این ها پست تر و کوچکتر کسی است که به امور خارجیه، از قبیل مال و منال و حشم و طایفه، تکبر کند. بیچاره از جمیع اخلاق آدمی و آداب انسانی دور است و دستش از تمام علوم و معارف تهی است، ولی چون لباسش پشم گوسفند است و پدرش فلان و فلان است به مردم تکبر کند! چه فکر کوچک و قلب تنگ و تاریکی دارد که قانع شده از تمام کمالات به لباس زیبا و از تمام زیباییها به کلاه و قبا! بیچاره به مقام حیوانی و حظوظ حیوانیت ساخته، و قناعت کرده از جمیع مقامات انسانیه به یک صورت خالی از مغز و شکل تهی از حقیقت، و خود را با این وصف دارای مقام دانسته. این قدر پست و نالایق است که اگر کسی از او یک رتبه دنیایی بالاتر باشد، چنان با او رفتار کند که گویی بنده با مولای خود. البته کسی که همّش جز دنیا نباشد، بنده دنیا و اهل دنیا است، ذلیل است پیش کسانی که معبود او نزد اوست.‏‏ (شرح چهل حدیث، ص92)‏

‏بر پایه تعالیم قرآن کریم، انسان وجودی چندین لایه دارد. به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی، همانگونه که جهان هستی از ملک تا ملکوت دارای عوالم چهارگانه ماده، مثال، عقل و اله است، وجود انسان نیز دارای مراتب چهارگانه مادی، مثالی، عقلی و الهی است ‏‏(جوادی آملی،1386،ص 164).‏‏ اگر کبر علمی و عرفانی و عبادی، در لایه‌ های باطنی‌ تر انسان رسوخ می‌ کنند اما قدرت و ثروت و مکنت مادی، نخستین لایه از وجود انسان را هدف گرفته است. این مسأله تا جایی مهم است که در روایتی امام صادق(ع) می‌ فرمایند: ‏

‏ ‏


حضورج.98صفحه 110

□  یکی از مهمترین اهدافی که در نگاه حضرت امام برای سلوک در نظر گرفته می‌ شود برپایی جامعه‌ای منطبق با آرمانهای توحیدی و بر اساس اسلوب و چارچوبهای جهان‌ بینی موحدانه است

 

‏«آخرین پیامبری که وارد بهشت می‌ شود سلیمان بن داوود(ع) است و این به دلیل مال، ثروت و سلطنتی است که در دنیا به او داده شد.» ‏‏(بحارالانوار، ج70) ‏‏بنابراین دور از انتظار نیست که دارنده مقامات دنیوی و برخوردار از لذات حسی، بیشتر و زودتر از دیگران در دام کبر و غرور گرفتار شود. چرا که ساحت حسی انسان، نزدیکترین ساحت به عالم طبیعت است و مستقیماً از اثرات آن متأثر می‌ شود؛‏

‏قلب ما بسیار ضعیف و سخت بی ثبات است، به مجرّد فی الجمله امتیاز و تعیّنی می لغزد و از اعتدال منحرف می شود. چه بسا باشد انسان بیچاره ضعیفی که از تمام مراحل شرف و انسانیّت و عزّت نفس و کمال آدمیّت عاری و بری است به واسطه دو سه زرع پارچه ابریشمی و یا پشمی که در برش و دوخت آن تقلید از اجانب کرده یا آنکه با چندین ننگ و شرف فروشی آن را تحصیل نموده بر بندگان خدا به نظر حقارت و کبر و ناز نگاه و هیچ موجودی را به چیزی نشمرد؛ و این نیست جز از کمال ضعف نفس و کوچکی ظرفیّت که فضلات کرم و لباس گوسفند را مایه اعتبار و شرف خود پندارد. ‏‏(آداب الصلوة، ص88)‏

‏اینکه در سیره رسول اکرم(ص)، فقر، موجب افتخار بوده است ‏‏(مستدرک الوسائل و مستنبط‌ المسائل، ج 11‌،‌ص‏‎‌‎‏ 173) ‏‏و یا در روایات اسلامی نیز به چنین مضمونی تحت عنوان «صدای پای مریدان» اشاره شده و فرموده‌اند هیچ خطری برای مرد، بالاتر از صدای پای مریدانی که از پی می‌ آیند نیست، همه بیانگر این است که باید از سرچشمه، جلوی بروز خطر را گرفت. کسی که بی مهابا خود را در قدرت و ثروت غرق می‌ کند و خودخواسته به سمت آنها می‌ رود نباید انتظاری جز غرور و تکبر داشته باشد و به تعبیر امام در جهاد اکبر، "با حبّ نفس و حبّ جاه و کبر و غرور نمی توان مقاومت کرد." ‏‏(جهاد اکبر ،ص71 ، فرازهای برگزیده )‏


حضورج.98صفحه 111

‏ ‏

ب. علل، نشانه‌ ها، آثار و پیامدهای روانی، سلوکی و اجتماعی کبر

 

1. علل وجود کبر در انسان:

‏در آثار بزرگان اخلاق و همچنین در آراء امام، علل، آثار و نشانه‌ هایی برای بروز آفت کبر در انسان برشمرده شده است که در این بخش به آنها اشاره می‌ شود. در یک تقسیم‌ بندی کلی می‌ توان علل بروز کبر را در دو بخش 1. علل روان‌شناختی 2. علل معرفت‌شناختی احصاء نمود.‏

 

1. علل روان‌شناختی

‏ از امام صادق(ع) نقل است که فرمود: هیچ کس لاف بزرگی نزند جز به سبب ذلتی که در خود می ‏‎‌‎‏بیند. و در حدیث دیگر است که آن حضرت فرمود. مردی تکبر و گردنکشی نکند، مگر به جهت ذلتی که در خود می بیند؛ ‏‏(اصول کافی-ترجمه مصطفوی، ج 3، ص: 426؛ روایات تربیتی، ج 1، ص 156)‏

‏بنابراین یکی از ابتدایی علل بروز پدیده کبر در انسان، منشائی روان‌ شناختی دارد. یعنی فرد متکبر از آنجا در وجود خود از احساس حقارت رنج می‌ برد، با تبختر و تکبر بر دیگران در پی سرپوش نهادن بر این رنج درونی است. اساساً فرد متکبر، از منظر روان‌ شناختی دارای ویژگیهایی است که او را بدل به مجموعه‌ای از آفات اخلاقی می‌ کند. از جمله اینکه شخص متکبر، احساس و باور و اعتقادی به بزرگی، خوبی و اهمیت خود دارد که در گفتارش نیز به‌ راحتی دیده می شود. فکر می ‏‎‌‎‏کند تأثیر زیادی بر دیگران و زندگیشان دارد. با تمام وجود این احساس را دارد. دیگران را کمتر و کوچکتر از خود می ‏‎‌‎‏بیند. خود را استثنایی و منحصر به فرد می‏‎‌‎‏ داند. فکر می‌ کنند همیشه حق با اوست. به خود حق می‏ ‎‌‎‏دهد که از دیگران استفاده ابزاری کند. توانایی همدردی و همدلی ندارند و نمی ‏‎‌‎‏توانند خود را جای دیگران بگذارند. نیاز شدید به توجه دیگران دارد. تحمل نقد را ندارند و علاقه عجیبی دارند که مورد ستایش و پرستش قرار‌گیرند. ‏‏(هارولد کاپلان و بنیامین سادوک، چکیده روان‏‎‌‎‏پزشکی بالینی، ج 2،ص ۴۲۵)‏

‏ ‏

 


حضورج.98صفحه 112

□ در جهاد اکبر، با حبّ نفس و حبّ جاه و کبر و غرور نمی توان مقاومت کرد

 

2. علل معرفت‌شناختی

‏از علل روان‌ شناختی بروز تکبر که عبور کنیم، علل معرفت‌ شناختی نیز به نوبه خود قابل توجهند. به اعتقاد امام " تواضع، ولیده علم و معرفت است، و کبر و سرکشی، زاییده جهل و نادانی است." ‏‏(شرح چهل حدیث، ص 96)‏‏ در بخش قبل بیان شد که چگونه عابد و زاهدی که از پشتوانه معرفت‌ شناختی بهره‌ای ندارد، در بند همان عبادت و زهدش اسیر می‌ شود و یا گاهی اوقات، طلبه مفاهیم دینی، چون زاویه نگاهش به مسائل دچار اعوجاج است، علمش موجب تکبرش می‌ شود. و حتی رهرو طریق معرفت و مدعی مقامات عرفانی، چون در تربیت نفس و خودسازی کوتاهی کرده، سرگرم بافته ها و یافته‌ های خرد و کلان خود شده و به تعبیر امام بعد از سالها سلوک، تازه می‌ بیند که در لاک خودش غور می‌ کرده است. احوال صاحب ثروت و قدرت و شهرت نیز از این سه گروه بهتر نیست و چون نفس را متوجه عاریتی بودن این تمتعات نکرده است و آنها را ابدی انگاشته، ناگزیر در بند لذات و شهواتش اسیر می‌ شود. بنابراین بی‌جهت نیست اگر بگوییم جهل و نافهمی انسان، منشأ و مصدر همه رذایل اخلاقی و باطنی و من‌ جمله بروز کبر و تکبر است. ‏‏(ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 93-89)‏

‏امام، منشأ بروز کبر در انسان را ناشی از وجود توهم کمال در انسان می‌ داند و معتقد است کسی که فکر می‌ کند در وجودش کمالاتی است، حب نفس و عجب در وجودش با هم ممزوج می‌ شود و موجب می‌ گردد او خود را برتر و کاملتر از دیگران بیانگارد؛‏

‏کبر را اسباب بسیاری است که برگشت تمام آنها به این است که انسان در خود کمالی توهّم کند که آن باعث عجب شود و مخلوط با حب نفس گردیده حجاب کمال دیگران شده آنها را ناقصتر از خود گمان کند، و این سبب ترفع قلبی یا ظاهری گردد. مثلا در علماء عرفان گاهی پدید آید کسی که خود را از اهل معارف و شهود داند و از اصحاب قلوب و سابقه حسنی انگارد و بر دیگران لاف ترفع و تعظم زند، و حکما و فلاسفه را قشری و فقها ‏


حضورج.98صفحه 113

و محدّثین را ظاهربین و سایر مردم را چون بهایم داند، و به همه بندگان خدا به نظر تحقیر و تعییر نگاه کند. و بیچاره خود لاف از فناء فی الله و بقاء بالله زند و کوس تحقق کوبد، با آنکه معارف الهیه اقتضا می کند خوش بینی به موجودات را. و اگر شم معرفت الله کرده بود به مظاهر جمال و جلال حقّ، تکبر نمی کرد، چنانچه در مقام بیان و علم خود او نیز تصریح به خلاف حالت خود کند. و این نیست جز آنکه معارف به قلبش وارد نشده. و بیچاره به مقام ایمان هم نرسیده دم از عرفان می زند، و از عرفان حظّی نداشته از تحقق سخن می راند. ‏‏(شرح چهل حدیث، ص 82)‏

‏کم ظرفیتی و ضیق صدر و ضعف قابلیت نیز از جمله علل دیگری است که امام در آثار خود، آنها را از موجبات بروز کبر در انسان بر می‌ شمارد. انسانی که کم‌ ظرفیت و بی‌جنبه است به محض کمترین برخورداری و تمتعی از علم، مقامات یا ثروت و شهرت، خود را برتر از دیگران می‌ بیند و بر دیگران تبختر و فخرفروشی می‌ کند.‏‏(ر.ک: شرح چهل حدیث  ص93-89)‏

‏راه جلوگیری از این کم ظرفیتی نیز در آراء امام در معرفت حق‌ تعالی است و انسان تا به مقام معرفت حق و اطمینان و طمأنینه نرسد، کمترین برخورداری از عوالم ظاهر و باطن، او دچار عجب و خود شیفتگی و تکبر می‌ کند.‏

‏انسانی که دارای شرح صدر باشد، هر چه از کمال و جمال و مال و منال و دولت و حشم در خود ببیند، به آن اهمیت ندهد و در نظرش بزرگ و مهم نیاید. سعه وجود چنین انسانی، به قدری است که بر تمام واردات قلبی غلبه کند و از ظرف وجودش هیچ چیز لبریزی نکند. و این سعه صدر از معرفت حق تعالی پیدا شود؛ در مواد لایقه انس با خدا، قلب را به مقام اطمینان و طمانینه رساند. ‏‏(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 337)‏

 

2. تأثیر کبر در ارتباط انسان با خدا: 

 

کبر، اولین گام برگشت از حق

‏همانطور که بیان شد، در روایات و احادیت معصومین، کبر به عنوان اولین گام از کفر بیان شده‏

 


حضورج.98صفحه 114

□ «تواضع، ولیده علم و معرفت است، و کبر و سرکشی، زاییده جهل و نادانی»

 

‏ است.‏‏(اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج 3، ص 422)‏‏ فرد متکبر از آنجا که دچار انحراف و اعوجاج در مبادی معرفت‌ شناختی است، در نهادش نبردی از منافع خود و خدا را شکل می‌ دهد. مطابق آیات قرآن، فرد متکبر در مقام مجادله با آیات خدا برمی‌ آید و «کبر» دقیقاً نقطه‌ مقابل‌ «ایمان‌» است‌ و نخستین موردی که خداوند به وسیله آن معصیت شد کبر است، شیطان برای نخستین بار تکبر کرد و خداوند را نافرمانی نمود و خداوند می فرماید: أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرِینَ: ابلیس امتناع نمود و تکبر ورزید و از کافران گردید.‏‏(ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج 2 ص 501) ‏‏همچنین در روایات متعددی، کبر، موجب روی‌گردانی خدا از بنده ‏‏(پیام پیامبر، ص631)‏‏، مرکب دوزخ ‏‏(ثواب الاعمال، ترجمه حسن‏‎‌‎‏زاده، ص 509)‏‏ و نابود کننده عقل و خرد توصیف شده است‏‏. (جلد هفدهم بحار، بخش بیست و دوم سفارشات حضرت باقر (ع) )‏‏ از دیگر پیامدهای وجود کبر در انسان، منقطع شدن انسان از خداوند است.  ‏‏(ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 338-336)‏

 

تأثیر کبر بر عبادات 

‏در منظر اهل معرفت، وجود کبر در انسان، به منزله وجود نجاست است و همچنانکه نمازگزار باید قبل از نماز، وجود خود را از لوث نجاسات و کثافات پاک کند، به همین ترتیب، نجاسات اخلاقی و باطنی نیز باید از دل پیراسته شوند تا عبادت فرد، مورد قبول واقع شود. ‏‏(ر.ک: آداب الصلوة، ص76)‏

 

3. تأثیر کبر در ارتباط انسان با همنوعان؛

‏تکبر، به‏‎ ‎‏عنوان عامل مخرب در روابط اجتماعی فرد، همواره مورد توجه روانشنا‏سان نیز بوده است. این آفت اخلاقی در مطالعات روانشناسی نیز تحت عنوان آسیب روانی خودشیفتگی یا نارسیسیسم مورد مطالعه جدی روانشناسان قرار گرفته است. مطابق علائم موجود در کتاب ‏


حضورج.98صفحه 115

‏آسیب‌ شناسی روانی، اختلال شخصیت خود شیفته، اختلالی است که ویژگیهای آن با آفت اخلاقی تکبر، هم پوشانی نزدیکی دارد. بسیاری از افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، تکبر و خود بزرگ‌ بینی از خود نشان می‌ دهند.‏‏(گنجی، 280) ‏‏از معیارهای این اختلال شخصیتی می‌ توان به خود بزرگ‌ بینی، خیال‌ بافی درباره موفقیت‌ های فردی، باور به خاص بود، نیاز به تمجید و تحسین دیگران، همیشه حق‌ به‌ جانب بودن، سوء استفاده ابزاری از دیگران، عدم همدلی، حسادت به دیگران و رفتار متکبرانه و از بالا به دیگران نگاه کردن است.‏‏(گنجی، ص 281) ‏

‏قربانی نیز با اشاره به همین ویژگیها فرد خود شیفته را با این معیارها توصیف می‌ کند: احساس خود بزرگ‏‎ ‎‏بینی و مهم بودن؛ خیال‏‎ ‎‏پردازی در زمینه قدرت، موفقیت، استعداد، زیبایی و عشق؛ پندار استثنایی بودن و اینکه فقط افراد خاصی می‌ توانند او را بفهمند و با او ارتباط برقرار کنند؛ نیاز به تحسین افراطی؛ احساس محق بودن، انتظار این که دیگران باید با تمام نیازها و توقعات وی موافقت کنند؛ بهره‏‎ ‎‏کشی از دیگران، استفاده از دیگران برای مقاصد خود و گروه؛ فقدان قدرت همدلی، نسبت به درک و ملاحظه احساسات دیگران؛ حسادت نسبت به دیگران، و یا اعتقاد به این که دیگران به او حسد می‌ برند؛ نمایش نگرشها یا اعمال خودخواهانه و پرنخوت. ‏‏(قربانی، سبک ها و مهارتهای ارتباطی، ص 240ـ243)‏

‏خود شیفتگی و تکبر، با انواع مختلفی از آسیب‌ های روانی و آفات اخلاقی دیگر نیز همبستگی نشان داده است. از جمله اینکه خود شیفتگی و کبر ممکن است به پارانوئیا منجر شود. در مطالعات دیگری بین خود شیفتگی و خشم ‏‏(پیوسته‌گر و دیگران،1390) ‏‏و همچنین خودشیفتگی و نفاق ‏‏(شیری و دیگران، 1394)‏‏ و خود شیفتگی و پرخاشگری‏‏(شفیعی و صفاری‌ نیا، 1390) ‏‏نیز ارتباط معناداری مشاهده شده است.‏

‏در نتیجه این اختلال شخصیتی و آفت اخلاقی، بنیان اعتماد در روابط بین فردی شکسته شده، همدلی و همدردی افراد به شدت خدشه‌ دار می‌ شود. فرد خود شیفته، بر اثر عدم همدلی و نخوت و فخر فروشی به دیگران، قادر به برقراری ارتباط سالم با دیگران نیست و از تنهایی رنج می‌ برد. دیگران نیز از بیم تحقیر شدن و استثمار توسط او، به فرد متکبر نزدیک نمی‌ شوند.‏


حضورج.98صفحه 116

 

□ « به جان دوست قسم که اگر علوم الهی و دینی، ما را هدایت به راه راستی و درستی نکند و تهذیب باطن و ظاهر ما را نکند، پست ترین شغلها از آن بهتر است؛ چه که شغلهای دنیوی نتیجه های عاجلی دارند و مفاسد آنها کمتر است، ولی علوم دینی اگر سرمایه تعمیر دنیا شود، دین فروشی است و وزر و وبالش از همه چیز بالاتر است.»

 

‏روابط بین فردی فرد متکبر، مبتنی بر یک سلسله از آفات اخلاقی نظیر ریا، نفاق، دروغ و بدبینی است. فرد متکبر برای آنکه بتواند جایگاه خود را در نظر دیگران حفظ کند باید این چرخه باطل را دائماً ادامه دهد.  اما این فقط یک روی سکه است. روی دیگر سکه شخصیت متکبر آن است که در مقابل افراد قدرتمند بسیار ذلیل و خاضع است. به عبارت دیگر، خود شیفته متکبر فقط با زیر دستان خود کبر می‌ ورزد و در مقابل زبر دستان، احساس حقارت می‌ کند. بسیاری از روانشناسان معتقدند ریشه این احساس حقارت در نوع تربیت فرد و نحوه ارتباطات اولیه او با والدینش نهفته است. فرزندان والدین سرد و بی‌ عاطفه  که به ندرت به پیشرفت‌ ها و موفقیت‌ های کودک خود واکنش مثبت نشان می‌ دهند، موجب شکل‌ گیری صفاتی از قبیل کبر و خود شیفتگی در فرزندان خود می‌ شوند. کودک برای جبران احساس بی‌ ارزشی خود، سعی می‌ کند با بزرگ‌ نمایی توانایی‌ های خود، خود را فردی با ارزش می‌ بیند. نکته مهم این است که این افراد از درون، دچار احساس ضعف و عدم اعتماد به نفس هستند و در پی جلب توجه و اطاعت دیگران برای جبران ناتوانی‌ های درونی و ارتباطی هستند. برخی روانشناسان نیز در مقابل اعتقاد دارند که محبت بیش از حد والدین نیز باعث می‌ شود که باورهای غیر معقول و خود بزرگ‌ بینانه در کودک رشد کند و در بزرگسالی از او فردی متکبر بسازد. این افراد دائماً استعدادهای خود را بزرگنمایی کرده و خود را منحصر به فرد و برتر از دیگران می‌ دانند.‏‏(گنجی، 284-285) ‏

 


حضورج.98صفحه 117

ج. راههای درمان تکبر

 

1. راه حل روایی و قرآنی: 

‏در روایات رسیده از معصومین(ع) به‏‎ ‎‏همان نحو که به ماهیت کبر اشاره شده است، راههای درمان و پیشگیری از ابتلا به آن نیز مورد توجه قرار گرفته است. از ساده‌ ترین دستورات رفتاری تا مراتب پیچیده‌ تر معرفت‌ شناختی به طور مثال از پیامبر اکرم(ص) نقل است که فرمود: آغازگر سلام، از کبر برکنار است. ‏‏(پیام پیامبر، ص 697) ‏‏و یا در روایات متعددی سفارش شده است که افراد امور شخصی و کارهای فردی خود را خودشان انجام دهند و به دیگران محول نکنند. در بحارالانوار از قول امیرالمؤمنین(ع) نقل است که اگر کسی از ابتلا به کبر ترسید با خادم خود غذا بخورد و گوسفند بدوشد. ‏‏(احتجاجات، ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، ج 2 ، ص85) ‏‏بدیهی است که این توصیه‌ های اخلاقی، باید با آداب و رسوم این روزگار تطبیق یافته و معادل‌ سازی شوند. در ادامه به چند حدیث در رابطه با معالجه یا پیشگیری از کبر اشاره می‌ شود:‏

 

نماز، وسیله تنزیه از کبر

‏در حدیثی از امام باقر(ع) نقل شده است که ایشان نماز را وسیله تنزیه مردم از کبر و طغیان بیان نموده‌اند.‏‏ (احتجاج، ترجمه غفاری مازندرانی ج 2 ص 27)‏

 

کار کردن و طلب روزی

‏پیامبر اکرم «ص» در بیانی نورانی، مردم را به کار کردن سفارش و فرموده‌اند: ‏

‏هر کس از طلب حلال خجالت نکشد (و کار کند)، به خود سود می رساند، و نیازهای خود را تأمین می کند، و کبر از او دور می گردد.‏‏( الحیاة،  ج 5 ص 432)‏

 

ساده‌ زیستی، همنشینی با فقرا و توجه به تربیت نفس

‏در روایتی دیگر از پیامبر«ص» نقل است که فرمودند بیشترین کسانی که وارد دوزخ می شوند ‏

‏ ‏


حضورج.98صفحه 118

□ فرد خود شیفته، بر اثر عدم همدلی و نخوت و فخر فروشی به دیگران، قادر به برقراری ارتباط سالم با دیگران نیست و از تنهایی رنج می‌ برد. دیگران نیز از بیم تحقیر شدن و استثمار توسط او، به فرد متکبر نزدیک نمی‌ شوند

 

‏مستکبران (خود بزرگ بینان و متکبّران) اند. مردی پرسید: ای پیامبر خدا، آیا کسی هست که کبر نداشته باشد؟ فرمود: «آری، کسی که جامه پشمین (درشت‏‎ ‎‏بافت و کم بها) بپوشد، و سوار الاغ (وسایل سواری ساده و بی تعیّن) شود، و (با دست خود) شیر گوسفند بدوشد (کارهای خود را به دست خود انجام دهد، و پیوسته امر و نهی نکند)، و با مردم نادار و بینوا نشست و برخاست داشته باشد. ‏‏(الحیاة، ج 4 ص 582)‏

 

تأمل و تدبر در وجود خود

‏از دیگر اموری که از سوی ائمه دین و علمای اخلاق برای جلوگیری از کبر و یا علاج آن توصیه شده، تأمل و تدبر در حال خود و پی بردن به ضعف و ناتوانی خود است. انسانی که به دیده عبرت در خود بنگرد، خود را موجودی ضعیف می‌ بیند که در ابتدا با ضعف متولد شده و با ضعف نیز از این دنیا می‌ رود. بنابراین محلی برای تکبر انسان باقی نمی‌ ماند:‏

‏ای انسان خود را بزرگ مشمار، زیرا کسی که از خاک خلق شده و به آن باز می گردد، بزرگ نیست، و چگونه کبر می ورزی در حالی که در آغاز نطفه گندیده و در آخر مرده ای متعفّن خواهی بود و همیشه حامل کثافات هستی؟.‏‏(ارشاد القلوب، ترجمه سلگی ج 1 ص 88)‏

 

پرهیز از مواضع ابتلا به کبر

‏از جمله مهمترین راه‌ کارهای پیشگیری در ابتلا به آفت کبر این است که انسان از مواضعی که احتمال ابتلا به کبر در آنها می‌ رود پرهیز کند. از جمله این مواضع، وقتی است که انسان در معرض تملق و تمجید دیگران واقع می‌ شود. یکی از اصحاب امیر المؤمنین(ع) پاسخی داد به آن ‏


حضورج.98صفحه 119

‏جناب بسیار طولانی که در آن سخن بسیار مولا را می‏‎ ‎‏ستاید و اظهار ارادت و اطاعت می‏‎ ‎‏نماید. علی(ع) فرمود: سزاوار است کسی که اعتراف به عظمت خدا دارد و مقام پروردگار در پیش او زیاد است غیر خدا در نظرش کوچک باشد، چون خدا را بزرگ می‏‎ ‎‏شمارد و شایسته ترین افراد برای بپا داشتن چنین حقی کسانی هستند که خداوند آنها را مشمول نعمت زیاد و احسان فراوان خویش کرده، زیرا نعمت خدا بر کسی افزایش نمی یابد مگر اینکه حق پروردگار در نظرش افزون می گردد. و از زشت ترین حالات فرمانروایان در نظر پاک مردم این است که احتمال جاه طلبی و کبر و خودپسندی در او داده شود. ‏‏(ترجمه جلد هفتم بحار الانوار ج 5 ص 197) ‏

 

2. راه حل اخلاقی: 

‏اما در کتب اخلاقی، علاوه بر مواعظ معصومین، به برخی از راه‌ کارهای دیگر نیز اشاره شده است. از جمله آنکه امام در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل، پرهیز از حسن‌ ظن به خود و دوری از غرور را به عنوان یکی از راه‌ کارهای پیشگیری یا علاج کبر بر می‌ شمارند. ‏‏(ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل ص 342) و‏‏ خطاب به طالبان علم که در خطر ابتلا به کبر علمی قرار دارند می‌ نویسند:‏

‏اگر دیدی در تو از این علوم اعجاب و خود بینی و خود پسندی حاصل شده است، بدان که طعمه ابلیس شدی و از راه سعادت دور افتادی. و آنگاه نظر کن ببین جز پاره [ای ] اصطلاحاتِ بی مغز، چه در دست داری؟ آیا می توان با این اصطلاحات، ملائکة الله غلاظ و شداد را جواب داد؟ آیا می شود با هیولی و صورت و معانیِ حرفیّه و مانند اینها، خدای عالم را بازی داد؟ گیرم در این عالم که کشف سرایر نمی شود، بتوان به بندگان خدا تدلّل و تکبّر کرد و با آنها با تحقیر و توهین رفتار کرد، آیا می توان در قبر و قیامت هم باز با همین پای چوبین رفت و از صراط هم می توان با این پای چوبین گذشت؟... به جان دوست قسم که اگر علوم الهی و دینی، ما را هدایت به راه راستی و درستی نکند و تهذیب باطن و ظاهر ما را نکند، پست ترین شغلها از آن بهتر است؛ چه که شغلهای دنیوی نتیجه های عاجلی دارند و مفاسد آنها کمتر است، ولی علوم دینی اگر سرمایه تعمیر دنیا شود، دین فروشی است و وزر و وبالش از همه چیز بالاتر است.‏‏(شرح حدیث جنود عقل و جهل ص: 342)‏

 


حضورج.98صفحه 120

□ از جمله مهمترین راه‌ کارهای پیشگیری در ابتلا به آفت کبر این است که انسان از مواضعی که احتمال ابتلا به کبر در آنها می‌ رود پرهیز کند. از جمله این مواضع، وقتی است که انسان در معرض تملق و تمجید دیگران واقع می‌ شود

 

‏یکی دیگر از راه‌ کارهای عملی که امام در چهل حدیث به آن اشاره می‌ کند، عمل‌کردن بر خلاف میل نفس و مجالست با مساکین و اتصاف به صفات متواضعین است.‏‏(ر.ک: شرح چهل حدیث، ص 96)‏

 

3. راه حل عرفانی

‏در متون عرفانی، ضمن توجه ویژه‌ای که به مسأله تکبر و خود پرستی شده است، به فراخور مشرب و رویکرد عرفانی که در دوره‌ های مختلف وجود داشته است، راه‌ کارهایی نیز برای درمان این آفت پیشنهاد شده است. در یک تقسیم بندی کلی می‌ توان توصیه‌ های عارفان در این مورد را به چهار بخش کلی تقسیم کرد: الف. ریاضت و تصفیه باطن ب. رشد معرفت‌ شناسی ج. عشق  د. فناء فی‌ الله‏

 

الف. ریاضت و تصفیه باطن

‏ریاضت جسمی و سخت‌ گیری بر نفس، جزء اولین راه‌ کارهای عارفان در مواجهه با نفس و تربیت آن بوده است. این راه‌ کار خصوصاً در دوره نخست از تاریخ تحول و تطور عرفان اسلامی، بسیار مورد اقبال بود. اگرچه در برخی از موارد نیز اهتمام به ریاضات از حدود شرعی خود خارج می‌ شد و نوعی خود آزاری را موجب می‌ شد، اما به هر حال این توجه ویژه به سخت‌ گیری بر نفس، نشان می‌ دهد که اولین راه لگام نفس، قطع ارتزاق آن از خوراک‌ های حسی است. عارفان با شناخت دقیق و درست این نکته، با کنترل ابواب حسیِ نفس، راه را از همان ابتدا بر طغیان و وحشی‌ گری نفس می‌ بستند:‏

‏نفست اژدرهاست او کی مرده‌ است            از غــم و بـی آلتــی افــسرده است‏


حضورج.98صفحه 121

‏اژدهـــا را دار در بــــرف فــــراق‏‎           ‎‏هین مکش او را به خورشید عـراق‏

‏ تا فــسـرده مـی‌بــود آن اژدهـــات           قـمۀ اویی چو او یــابـد نــجــات‏

‏ مـات کن او را و آمـن شو ز مـات            رحم کم کن نیست او ز اهل صلات‏

‏ (مثنوی مولانا، دفتر سوم)‏

‏ توصیه‌ های مکرر عارفان و صوفیان مبنی بر تحفظ بر صوم و صمت و تهجد و پرهیز از تقرب به سلاطین و صاحبان قدرت، در حقیقت بر این اساس بود که نفس را از معرض در افتادن در گرداب مهلک خودبینی و حب‌ الشهوات باز دارند تا بعداً دردسر مکافات و تربیت را نداشته باشند. این روش، درحقیقت بیشتر در حکم پیشگیری بود تا درمان. ‏

 

ب. رشد معرفت‌شناسی

‏در منظر امام، مبدأ همه مبادی در کمالات، معرفت الله و ترک نفس است و مبدأ همه نقایص و سیّئات، حبّ نفس و خودخواهی. به همین منوال، راه اصلاح تمام مفاسد، اقبال به حق و ترک هواهای نفسانیّه است . ‏‏(ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل ص 338) ‏‏به اعتقاد امام، معرفت‌ الله، منجر به محبت‌ الله می‌ شود و این محبت الهی موجب انقطاع انسان از نفس می‌ شود.‏

‏معرفت خدا، حُبّ خدا آوَرَد. و این حُبّ، چون کامل شد، انسان را از خود منقطع کند. و چون از خود منقطع شد، از همه عالم منقطع شود، و چشم طمع به خود و دیگران نبندد، و از رجز شیطان و رجس طبیعت پاکیزه شود، و نور ازل در باطن قلب او طلوع کند، و از باطن به ظاهر سرایت کند، و فعل و قول او نورانی شود، و تمام قوا و اعضاء او الهی و نورانی شود. پس در عین حال که متواضع است، پیش همه خلق از هیچ کس تملّق نگوید، و چشم امید و طمع پیش کسی باز نکند، و چشمش به دست خلق دوخته نباشد. و بالعکس، احتجاب از حق و رؤیت نفس و خودخواهی و حبّ نفس، انسان را از خدا منقطع کند، و اسیر نفس کند. و چون بنده نفس شد، هر جا لذّات نفس دید، دل آنجا رود، و پیش صاحبان دنیا و مال و منال خاضع و خوار شود، و چشم طمع به دست آنها دوزد، و در عین حال، به زیردستان و آنان که چشم امید به آنها ندارد، تکبّر کند و سرافرازی نماید. ‏‏(شرح حدیث جنود عقل و جهل ص 338)‏

 


حضورج.98صفحه 122

□ در منظر امام، مبدأ همه مبادی در کمالات، معرفت الله و ترک نفس است و مبدأ همه نقایص و سیّئات، حبّ نفس و خودخواهی. به همین منوال، راه اصلاح تمام مفاسد، اقبال به حق و ترک هواهای نفسانیّه است

 

‏میزان امام در سیر و سلوک حق و باطل، قَدَم نفس و حق است، که علامت آن را از ثمراتش باید دریافت.‏‏ (ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل ص 339)‏

‏ هر علم و عملی که انسان را از هواهای نفسانیّه و صفات ابلیس دور کند و از سرکشی های نفس بکاهد، آن علمِ نافع الهی و عمل صالحِ مطلوب است. و به عکس، هر علم و عملی که در انسان عُجب و سرکشی ایجاد کند یا دست کم از صفات نفسانیّه و رذائل شیطانیّه انسان را مبرّا نکند، آن علم و عمل از روی تصرّف شیطان و نفس أمّاره است. و نه آن علمْ نافع و علمِ خدایی است گرچه علم معارفِ اصطلاحی باشد، و نه آن عملْ صالح و سازگار برای روح است گرچه جامع شرایط باشد‏‏. ‏‏(شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 339)‏

 

ج. عشق

‏پس از طی دوران زهد و ریاضت در سیر تطورات عرفان اسلامی، عرفان اسلامی وارد دوره جدیدی شد که در آن با تکیه بر عنصر عشق، عرفا در پی فرا رفتن از خود و رسیدن به وجودی دیگر بودند. گویی مواجهه عارفان با مسأله عشق، مواجهه‌ای کاملاً استراتژیک بوده. عارف می‌ خواسته از طریق عشق، به معشوق برسد و پا را از محدوده وجود خود فراتر بگذارد. تنها چیزی که به انسان این جسارت را می‌ بخشد تا از خودبینی برهد و وجودی غیر از خودش را نیز ببیند عشق است. از این رو گاهی برخی از عارفان، به شاهد پرستی و عشق مجازی مبتلا و مفتری شده‌اند. به تعبیر استاد مطهری، خودپرستی محدودیت و حصار است و عشق به غیر مطلقاً، این حصار را می شکند. علاقه به خود که از آن به «حب ذات» تعبیر می شود، به غلط در انسان گذاشته نشده است تا لازم گردد از میان برداشته شود. اصلاح و تکمیل انسان بدین نیست که فرض شود یک سلسله امور زاید در وجودش تعبیه شده است و باید آن زایدها و مضرها ‏


حضورج.98صفحه 123

‏معدوم گردد. به عبارت دیگر، اصلاح انسان در کاستی دادن به او نیست، در تکمیل و اضافه کردن به اوست. مبارزه با خودپرستی، مبارزه با «محدودیت خود» است. این «خود» باید توسعه یابد تا همه انسانهای دیگر را بلکه همه جهان خلقت را دربرگیرد.‏

‏ عشق، اوج علاقه و احساسات است. ولی نباید پنداشت که آنچه به این نام خوانده می‏‎ ‎‏شود یک نوع است، دو نوع کاملاً متفاوت است... انسان آنگاه که تحت تأثیر شهوات خویش است، از خود بیرون نرفته است؛ شخص یا شیء مورد علاقه را برای خودش می خواهد... اما انسان گاهی تحت تأثیر عواطف عالی انسانی خویش قرار می گیرد، محبوب و معشوق در نظرش احترام و عظمت پیدا می کند، سعادت او را می‌خواهد، آماده است خود را فدای خواسته‌ های او بکند... ارادت و محبت به پاکان و مردان خدا از این مقوله است.» ‏‏(مرتضی مطهری، سیره امیرالمؤمنین)‏

‏امام، عشق را به دریایی بیکران و صحرایی بی‌ پایان همانند می‌کند که رهرو وادی کمال و غرقه دریای جمال در آن مبهوت و مغروق و حیرانند. در دیدگاه امام خمینی محبت، صفت ذاتی خداست و همانطور که ذات حق ناشناختنی است صفات او به خصوص صفات ذاتی از آن جهت که عین ذات (غیب الغیوب محض) است، هرگز شناخته نخواهد شد، پس حقیقت محبت، شناختنی نیست.‏‏(سخن عشق، فاطمه طباطبایی، ص 61)‏

 

د. فناء فی‌ الله

‏امام تأکید بیشتری بر فنا دارد؛ گویی فنا و نیستیِ ماست که جمال محبوب را از ورای حجاب بیرون می‌ آورد.‏

‏گر اسیر روی اویی، نیست شو پروانه شو       پای بند ملک هستی، در خور پروانه نیست‏

‏(دیوان امام، میگساران، ص 72)‏

‏تا از دیــار هستـی در نیـستی خــزیدیم         از هر چه غیر دلبر، از جان و دل بریدیم‏

‏(دیوان امام، کعبه دل، ص 164)‏

‏هم در برخی از آیات قرآن و هم در روایات با مضمون «مردن پیش از مرگ» روبرو می‌ شویم. این مردن پیش از فرا رسیدن مرگ، که در کلام نبوی به«موتوا قبل ان تموتوا» تعبیر شده است ‏


حضورج.98صفحه 124

‏در لسان اهل معرفت، انعکاس و نقش مهمی یافته است. عارف بر اثر فنای صفات بشری و استهلاک انیت و انانیت نفسانی به مرگ اختیاری دست می‌ یابد و همچنانکه در لسان اهل عصمت نیز وارد است، هر کس که بمیرد قیامتش برقرار می‌ گردد؛ «من مات فقد قامت قیامته». ‏‏(مشکات المصابیح، ص 480)‏‏ لذا عارف در مقام موت اختیاری حقایقی را که جز پس از مرگ بر دیگران آشکار نمی‌ گردد، ادراک می‌ نماید:‏

‏بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می‌ زندگی خواهی‏

‏که ادریس از چنین مردن بهشـتی گشت پیـش از مـا‏

‏بـه تــیغ عــشـق شــو کشــته که تـا عمـــر ابـد یابی‏

‏که از شمشـیر بویحـیی نـشـان نـدهـد کـس از احــیا‏

‏(دیوان سنایی، صص 53-52)‏

‏موجودات از دریای عدم، موج‌وار خلق می‌ شوند و در ساحل ادراک و ظهور تجلی می‌ یابند، لحظه‌ای می‌ زیند و سپس دوباره به دل عدم باز می‌ گردند و صحنه آفرینش، تکرار مکرر این بازی موج و دریاست و آنچه اصالت و حقیقت دارد وجود دریاست نه موج. تمثیل موج و دریا، در ذهن امام نیز یکی از زیباترین و جا افتاده‌ ترین تمثیل‌ های عرفان وحدت وجودی است که عرفا به کار گرفته‌اند.‏

‏«شاید نزدیکتر از همه مثال‌ ها، موجِ دریا باشد، موج نسبت به دریا. موج از دریا خارج نیست، موجِ دریاست؛ نه دریا، موج دریا. این موج‌ هایی که حاصل می‌ شود، دریاست که متموّج می‌ شود، اما وقتی ما به حسب ادراکمان تصور بکنیم کانه به نظر ما می‌ آید که دریا و موج [دو چیزند، در حالی که] موج یک معنای عارضی است برای آن. واقع مطلب [این است که] غیر دریا چیزی نیست، موج دریا همان دریاست. عالَم یک موجی است، البته مثال باز هم همانطور است که قائل گفته است که:«خاک بر فرق من و تمثیل من»، مثال ندارد.» ‏‏(تفسیر سوره حمد، ص157)‏

‏به بیان قرآن، ما از خداییم و به سوی او باز می‌ گردیم؛ «انا لله و انا الیه راجعون»؛ هستی نیز شوق بازگشت به آغوش عدم را دارد. موج در تمنای همیشگی این بازگشت در خود غوطه ‏


حضورج.98صفحه 125

‏می‌خورد. کسی که بفهمد موجی از دریای بی‌کران وجود و قطره‌ای از بحر بی‌ پایان ابدیت است، هیچگاه مغرور نمی‌ شود.‏

‏تا در جــهان بـود اثــر از جــا‌ی‌ پــای‌ تو           تا نـغــمـه‌ای‌ بود بـه فـلــک از نـــدای‌ تـو‏

‏تا هــست رنـگی‌ از ســخــن دلپـــذیر تو        تا هسـت بـویــی‌ از تــو و از مُـدّعــای‌ تـو‏

‏هرگز نه آنچه درخور عشقست و عاشقـی        تا یک نـشــانــه‌ای‌‌ نـــبـود از فــنــای‌ تــو‏

‏(امام، ساغر فنا،175)‏

نتیجه

‏کبر از گناهان کبیره‌ ای است که موجب روی‌ گردانی حق از بنده و خذلان انسان می‌ گردد. نخستین نافرمانی در بارگاه الهی به واسطه این گناه انجام شد و مطابق روایات، تا ذره‌ای از کبر در دل انسانی باشد، رنگ و روی بهشت را نخواهد دید. قرآن علاوه بر وجوه فردی کبر، به وجوه اجتماعی آن نیز توجه داده است. اقوام، افراد و تمدن‌ هایی که در طول تاریخ، سرکشی کردند و کبر ورزیدند همگی از سرنوشتی مشابه برخوردار و به عذاب الهی دچار شدند. و شاید بی راه نباشد اگر بگوییم کبر فردی افراد، منجر به بروز استکباری جهانی می‌ شود که توانایی برهم زدن نظم و آسایش همه مردم را دارد. کبر، انواع و مراتب مختلفی دارد که می‌ توان در یک دسته بندی کلی به کبر علمی، عبادی، عرفانی و کبر در مقام و ثروت و تمتعات دنیوی اشاره کرد.‏

‏عالمان اخلاق نیز توجه خاصی به این آفت اخلاقی نشان داده‌اند و علائم و آثار و علل مختلفی را برای آن برشمرده‏‎ ‎‏اند که در یک تقسیم‌ بندی کلی می‌ توان به علل روان شناختی و معرفت‌ شناختی تقسیم کرد. کبر علاوه بر آنکه موجب تخریب رابطه انسان با دیگران می‌ شود، رابطه انسان با خدا را مخدوش می‌ کند. فرد متکبر، دانسته یا نادانسته، به جنگ با خدا می‌ رود و اولین گامهای کفر، از وادی تکبر می‌ گذرد. اما این آفت اخلاقی و اعتقادی، هم قابل پیشگیری و هم قابل علاج است. ائمه دین و عالمان اخلاق و عارفان، هر کدام بنا بر مشرب و رویکرد شناختی خود، راه‌ کارهایی را برای درمان این آفت ذکر کرده اند. در روایات، روشهای ‏


حضورج.98صفحه 126

‏مختلفی برای مهار نفس متکبر توصیه شده که از آن جمله، بر پا داشتن نماز، پیش‌ دستی در سلام کردن، انجام کارهای شخصی و همنشینی با افراد فرو دست و فقیر جامعه است. عالمان اخلاق نیز با تأکید بر همین موارد، سوء ظن به نفس را نیز پیشنهاد کرده‌اند. عرفا نیز معتقدند اگر زیر بناهای نظری انسان صحیح نباشد، ترمیم رو بنا کاری از پیش نخواهد برد. بنابر این تأکید بر اصلاح مبانی معرفت شناختی نیز در دستورالعمل های عارفان در اصلاح نفس از کبر بوده است. وجه دیگر دستورالعمل‌ های عرفانی، متوجه ریاضات شرعی و تضعیف اژدهای نفس است. عشق نیز به عنوان ابزاری راهبردی، همواره مورد توجه عارفان بوده است. عشق، موجب بیرون رفتن انسان از حوزه تنگ و تاریک وجود خودش می‌ شود و به همین مناسبت، عارفان هماره عشق را به دیده تعظیم و تکریم نگریسته‏‎ ‎‏اند. و بالاخره فنای از خود و بقای بالله در اوج راهبرد های عرفانی در مواجهه با مسأله تکبر قرار دارد.‏

منابع :

‏ کمره ای ، محمد باقر، آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، ناشر: اسلامیه ، تهران ، 1351 ش ، چ اول ‏

‏ مسترحمی ، سید هدایت‏‎ ‎‏الله، ارشاد القلوب، ترجمه ناشر: مصطفوی، تهران ، 1349 ش ، چاپ سوم ‏

‏ابن عربی، محی‌ الدین، الفتوحات، جلد 1، بیروت، دار صاد، بی تا.‏

‏ابن منظور، لسان‏‎ ‎‏العرب، ج ۵،‏

‏ابوزید، نصر حامد، چنین گفت ابن عربی، ترجمه راستگو، تهران: نشر نی، چاپ اول، 1386.‏

‏اسرار نماز یا معراج السالکین و صلوةالعارفین، امام خمینی، انتشارات آزادی، قم.‏

‏اصفهانی‌، راغب‌، مفردات‌ الفاظ‌ القرآن‌ فی‌ غریب‌ القرآن‌، تهران‌: مکتبة‌ المرتضویه‌، چ‌ دوم‌، 1362 هـ.ش‌.‏

‏امام روح‌الله خمینی، آداب الصلوة، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، تهران، 1370 ه‍.ش.‏

‏امام روح‌الله خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، دفتر تبلیغات اسلامی قم، چ 2، 1410 ه‍.ق.‏

‏امام روح‌الله خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران: مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی.‏

‏امام روح‌الله خمینی، تفسیر سوره حمد، تهران: مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی.‏

‏امام روح‌الله خمینی، شرح چهل حدیث، تهران: مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی. چاپ بیست و نهم.‏

‏امام روح‌الله خمینی، صحیفه امام، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‏‎ ‎‏خمینی، چاپ پنجم‏

‏امام روح‌الله خمینی، تحریرالوسیله، ج 1،‏


حضورج.98صفحه 127
‏امام روح‌الله خمینی، سرّالصلوه (معراج السالکین و صلوة العارفین)، تهران: مؤسسه تنظیم ونشر آثار امام، 1372.‏

‏ایمان و کفر، ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، عزیز الله عطاردی ، انتشارات عطارد، تهران ، 1378 ش، چ اول ‏

‏ایزوتسو، توشیهیکو، مفاهیم‌ اخلاقی‌، دینی‌ در قرآن‌ مجید، ترجمه‌ فریدون‌ بدره‌ای‌، تهران‌: نشر و پژوهش‌ رزان‌ روز، چاپ‌ اول‌، 1378 هـ.ش‌. ‏

‏پیوسته‌گر، مهرانگیز، یزدی، منور و مختاری، لیلا، رابطه خودشیفتگی و عزت نفس با پرخاشگری و مقایسه تحولی آن در دختران نوجوان، مطالعات روانشناختی(7) 1، 1390، 127-144.‏

‏تمیمی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چ 1، 1366 ه‍.ش.‏

‏جلال‌الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.‏

‏جوادی آملی، عبدالله، (1386). تفسیر انسان به انسان، تحقیق و تنظیم محمد حسین الهی‌ زاده، قم: نشر اسراء.‏

‏حسن زاده ، صادق، تحف العقول، ناشر: انتشارات آل علی علیه السلام ، قم ، 1382 ش ، ‏

‏حسن‌زاده، صادق، ثواب الاعمال، ارمغان طوبی، 1382، تهران.‏

‏حکیمی، محمود، الحیاة، با ترجمه احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1380، تهران.  ‏

‏خرمشاهی، بهاء الدین و مسعود انصاری ، پیام پیامبر، ناشر: منفرد، تهران ، 1376 ش ، چاپ اول ‏

‏خسروی ، موسی، احتجاجات، ترجمه جلد چهارم بحار الانوار، ناشر: اسلامیه، تهران ، 1379 ش ، چاپ اول ‏

‏خسروی ، موسی، بخش امامت، ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ناشر: اسلامیه، تهران ، 1363 ش ، چاپ دوم ‏

‏خسروی ، موسی، مواعظ امامان علیهم السلام، ترجمه جلد هفدهم بحار، ناشر: اسلامیه ، تهران ، 1364 ش، چ اول ‏

‏دیلمی ، شیخ حسن، إرشاد القلوب إلی الصواب ، ناشر شریف رضی، قم ، 1412 ق ، چاپ اول ‏

‏دیوان امام، مؤسسه تنظیم و نشر، چاپ 55، 1389 تهران.‏

‏دیوان حافظ، تصحیح محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، نشر محمد، چ 9، بی‌ تا.‏

‏زندگانی چهارده معصوم علیهم السلام ، عزیز الله عطاردی ، ناشر: اسلامیه، تهران، 1390 ق، چاپ اول.‏

‏سنایی غزنوی. دیوان اشعار، به کوشش مدرس رضوی، تهران: انتشارات کتابخانه سنایی1362.‏

‏شاهرودی، عبدالعلی محمدی، معانی الأخبار، ترجمه محمدی، دارالکتب الاسلامیه، 1377، تهران.‏

‏شفیعی، حسن و صفاری‌ نیا، مجید، خودشیفتگی و عزت نفس و ابعاد پرخاشگری در نوجوان، فصلنامه فرهنگ مشاوره و روان درمانی (2)6، 1390، 121-146.‏

‏شیری و دیگران، بررسی ارتباط بین خودشیفتگی مدیران و رفتارهای منافقانه با نقش میانجی رفتار ماکیاولی گری مدیران در سازمانهای دولتی شهر کرمانشاه، فصلنامه مدیریت سازمانهای دولتی، سال سوم، شماره 11، 1394.(107-128)‏


حضورج.98صفحه 128
‏طباطبایی، فاطمه، سخن عشق، معاونت پژوهشی انتشارات پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، چ اول، 1380 ه‍.ش‏‏.‏

‏غزالی، محمد، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیو جم، انتشارات علمی و فرهنگی، 1380 چاپ نهم، تهران. ‏

‏غفاری مازندرانی، ترجمه جلد دو احتجاج، ‏

‏فلسفی ، محمد تقی، الحدیت، روایات تربیتی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، تهران ، 1368 ش .‏

‏فیض‌الاسلام ، سید علینقی، بنادر البحار، ترجمه و شرح خلاصه دو جلد بحار‌الانوار، انتشارات فقیه، تهران ، بی‌تا، چاپ اول .‏

‏قربانی، نیما، سبک‌ ها و مهارت‌ های ارتباطی، تهران، نشر تبلور، 1384.‏

‏قرطبی‌، محمدبن‌ احمد انصاری‌، الجامع‌ لاحکام‌ القرآن‌، ج‌7،‏

‏قونوی، صدرالدین، شرح اربعین حدیثا، تعلیقات دکتر حسن کامل ییلماز، انتشارات بیدار، قم، چ اول ،1372ش.‏

‏کاپلان، هارولد و سادوک، بنیامین ، چکیده روان‏‎ ‎‏پزشکی بالینی، ترجمه پورافکاری، ج 2.‏

‏کاشانی، فیض، المحجة البیضاء فی تهذیب الإحیاء، ج 6،‏

‏کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، دارالکتاب الاسلامیه، تهران، چ 4، 1365 ه‍.ش.‏

‏کمره ای، محمدباقر، تحف العقول، انتشارات کتابچی ، تهران ، 1376 ش ، چاپ ششم، ‏

‏گنجی، مهدی، آسیب‌ شناسی روانی (‌‏‎DSM‎‏5) ، نشر ساوالان، چاپ اول، 1393، تهران.‏

‏مجلسی، بحار الانوار، جلد 25، نرم افزار جامع‌ الاحادیث.‏

‏محاسبی، الحارث، الرعایه لحقوق الله، ج ۱.‏

‏مطهری، مرتضی، سیره امیرالمؤمنین‏

‏مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن ، ج 2، ‏

‏مولوی، جلال‌الدین محمد، فیه مافیه، ویرایش متن: جعفر مدرس صادقی، نشر مرکز، تهران: 1374. ‏

‏نامه‌ های عرفانی امام، کنگره اندیشه‌ های اخلاقی و عرفانی امام خمینی، به اهتمام محمد بدیعی، چ اول، 1383.‏

‏نهاوندی، ترجمه علی سلگی، ارشاد القلوب، ناشر: ناصر، قم ، 1376، چاپ اول.‏

‏ورّام، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهه النواظر المعروف بمجموعه ورّام، قم، مکتب فقیه، بی تا.‏

 

‎ ‎

حضورج.98صفحه 129