سرمایه جاودانه

سرمایه جاودانه


‏محمدجواد حجتی کرمانی در روزنامه شرق نوشت: «... آنچه از ناروایی های آشکار در انقلاب اصیل و الهی ما می گذرد، به مثابه خونابه های چرکینی است که از دُمل نزاع های دیرسال دیرین می تراود و فضای نورانی انقلابی - اسلامی ما را آلوده و تیره و تار می کند... . قرآن مجید که برای ابد راهنمای بشریت همیشه در معرض ضلال و گمراهی است به ما تا همیشه تاریخ هشدار می دهد که: و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا... . در این آیه، خداوند در ضمن نهی از تنازع که به «فشل» می انجامد، امر به صبر می کند.‏

‏صبر، این سرمایه جاودانه و تاریخ ساز و زاینده، در میان ما چون کبریت احمر است! اگر به ژرفای این واژه سه حرفی به دقت بنگریم، برایمان چون روز، روشن می شود که اگر در زندگی دیرسال بشر صبر نبود، اصلاً بشر به هیچ ترقی و پیشرفتی نائل نمی شد! هیچ اندیشیده ایم که این همه اکتشاف و اختراع که زندگی بشر را از غارنشینی به عصر کنونی که قلم از وصف آن عاجز است، رسانده مرهون صبر صدها و هزارها «صبور» و «فکور» بوده که ساعت ها و روزها و ماهها و سالها در اندیشه فرو رفته اند و برای پی بردن به حقایق لایتناهی این جهان لایتناهی، صبر و صبر و صبر... پیشه کرده و از هرگونه شتاب و عجله در فکر و عمل پرهیز کرده اند تا ‏


حضورج. 101صفحه 248

‏توانسته اند کم کم... آهسته... آهسته در طول قرنها، جهان را دگرگون کنند و بر فراز قله های علم و دانایی برآیند و به تسخیر فضا و طبیعت و تسلط بر کائنات دست یابند. پس سرچشمه نزاع و فشل که قرآن از آن نهی کرده است همانا «بی صبری» است!... و از این رو بعد از نهی از «تنازع» امر به «صبر» می کند.اما مشکل ما چیست؟‏

‏ما از آغاز با شتاب و عجله خواستیم به مراد - البته مشروع و الهی - خود برسیم، کاری که برخلاف نظم آفرینش و مشیت الهی است. ما خواستیم با «قسر» و «حرکت قسری» به سائقه شتاب در رسیدن به خواسته های مشروع و آرمانهای بلند و الهی مان گام برداریم غافل از آنکه نه فرد و نه جامعه، یک شبه، از حالی به حالی برنمی گردد و جامعه مقید طاغوت زده، که در هیجان انقلاب، دگرگون پنداشته می شد، هیچگاه استعداد دگرگون شدن بنیادین – آنگونه که در پندار ما بود - نداشت و ندارد و نخواهد داشت... .‏

‏نزاع های نخستین ما که خونابه های چرکین آن امروزه مشام همه ما را آزار می دهد، کم کم و کم کم از «نُطفگی» به «علقگی» و مضغگی سیر تصاعدی داشته و در طول سالیان - نزدیک به چهار دهه - به مرحله بلوغ نامیمون کنونی رسیده است (فتامل جیداً!!)‏

‏و تلک شقشقة هدرت ثم قرّت!‏

 

 

‎ ‎

حضورج. 101صفحه 249