تقیه مداراتی از نگاه امام خمینی

تقیه مداراتی از نگاه امام خمینی

 

‏□ محمد محسن حیدری‏

چکیده


‏تقیه مداراتی یکی از اقسام تقیه است و هدف از این تقیه، جلب محبت مخالفین و یکپارچگی و وحدت کلمه بین مسلمین می باشد بدون اینکه مانند تقیه خوفی، خوف ضرری در میان باشد. در این پژوهش ضمن تفکیک تقیه مداراتی از اقسام دیگر تقیه (تقیه خوفی و کتمانی)،  این تقیه از دیدگاه امام خمینی مورد بررسی قرار گرفته است. از نگاه امام خمینی، تقیه مداراتی به لحاظ حکم تکلیفی،  در عصر کنونی و در حضور شیعیان در موسم حج و شرکت آنها در نماز جماعت مسجد الحرام و مسجد النبی، واجب است؛ و به لحاظ حکم وضعی، عمل مقرون به این تقیه، مجزی بوده و کفایت از مأمور به واقعی می کند.‏


کلید واژگان‏: تقیه، وحدت، إجزا.‏

 

مقدمه

‏تقیه از مسائل مهم فقه است که ریشه در قرآن کریم دارد و عقل هم حکمت و ضرورت آن را تأیید می کند. تقیه به لحاظ علت تشریع به سه قسم خوفی، کتمانی و مداراتی تقسیم می شود. در این بین تقیه مداراتی کمتر مورد بحث قرار گرفته است. با توجه به اینکه در عصر حاضر زمینه ها و انگیزه های مختلفی برای تشتت و تفرقه میان مسلمین به وجود آمده است و با توجه به هجمه و تخریب بی سابقه ای که به مذهب شیعه صورت می گیرد و فتواهای تکفیری که بر ضد شیعه صادر می شود، بررسی تقیه مداراتی دارای اهمیت بسزایی می باشد و لازم است جوانب مختلف ‏


حضورج. 101صفحه 126

‏آن مورد بررسی قرار گیرد، چرا که این تقیه در ایجاد وحدت و یکپارچگی بین مسلمین تأثیر غیر قابل انکاری دارد و زمینه ارتباط شیعیان با سایر مذاهب و معرفی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و به تبع آن، دفع تهمت های ناروا به مذهب شیعه را فراهم می سازد.‏

‏تقیه مداراتی در کلمات علما کمتر مورد بحث قرار گرفته است، با این وجود امام خمینی آن را از سایر اقسام تقیه تفکیک کرده و مورد بررسی قرار داده اند. این تقیه در اندیشه امام خمینی اهمیت زیادی داشته و تأثیر زیادی در وحدت و همگرایی بین مسلمین دارد. از نظر امام خمینی عمل به این تقیه، در موسم حج و انجام نماز جماعت با عامه، واجب می باشد و عمل انجام شده بر طبق این تقیه، از بهترین اعمال و مجزی از واقع می باشد و نیازی به اعاده ندارد. تحقیق حاضر تلاش دارد تقیه مداراتی را از دیدگاه امام خمینی مورد بررسی قرار دهد.‏

‏در ابتدا به دو مفهوم «تقیه» و «تقیه مداراتی» از نظر امام خمینی اشاره می شود:‏

 

تقیه

‏تقیه در لغت، از ماده «وقی، یقی» به معنای صیانت و نگهداری می باشد، ‏‏(جوهری، الصحاح، 1410 ، ج 6 ، ص 2527)‏‏ و تاء در ابتدای این واژه در اصل واو بوده است مانند واژه «تقوی» که در اصل «وقوی» بوده است‏‏ (فراهیدی، کتاب العین، 1410، ج 5 ، ص 239).‏

‏امام خمینی در تبیین لغوی واژه تقیه آن را به معنای دوری گزیدن و بر حذر بودن و ترسیدن معنی کرده اند.‏‏(ر.ک: المکاسب المحرمه، 1415، ج 2 ، ص 225) ‏‏به نظر می رسد ترجمه ایشان از معنای تقیه، تبیین به لوازم این واژه می باشد، کما اینکه بعضی از لغویین هم اینگونه ترجمه کرده اند‏‏(فیروزآبادی، القاموس المحیط، 1415، ج 4، ص 915).‏

‏معنای اصطلاحی تقیه، اخص از معنای لغوی آن می باشد، عالمانی مانند شیخ مفید‏‏ (تصحیح الاعتقادات الامامیة ، 1414، ص 137)‏‏ و شهید اول ‏‏(القواعد و الفوائد ، بی تا، ج 2، ص 155)‏‏ و شیخ انصاری ‏‏(رسائل فقهیه ، 1414، ص 71)‏‏ برای این واژه تعاریفی ارائه داده اند؛ امام خمینی در تبیین فرق بین عنوان تقیه و اکراه، تقیه را چنین تعریف کرده است: ‏


حضورج. 101صفحه 127

‏«تقیه عبارتست از دوری جستن از شرّ گروهی که مخالف مذهب هستند به اینکه شخص اعمال موافق مذهب آنها را انجام دهد بدون اینکه او را به انجام تقیه اکراه کنند یا او را بر ترک تقیه تهدید کنند.» ‏‏(ر.ک: المکاسب المحرمه ، 1415،  ج 2 ، ص 223)‏

‏اما در نهایت، مفهوم تقیه را اعم از مفهوم اکراه دانسته اند ‏‏(همان ، ص 225)‏‏ ایشان در جای دیگر تقیه را این گونه تعریف کرده اند:‏

‏«معنی تقیه آن است که انسان حکمی را برخلاف واقع بگوید یا عملی برخلاف میزان شریعت بکند برای حفظ کردن خون یا ناموس یا مال خود یا دیگری.» ‏‏(کشف اسرار ،  بی تا،  ص 128)‏

‏به نظر می رسد تعریف دوم، کامل تر از تعریف اول است، چون از لحاظ تقیه در گفتار و کردار عمومیت دارد و از حیث «متقی منه» هم عمومیت دارد، یعنی تقیه علاوه بر اینکه در مقابل مخالف مذهب مشروعیت دارد در مقابل مخالف دین و مخالفینِ هم مذهب نیز مشروعیت دارد.‏

‏آنچه در تعریف امام خمینی و سایر علما دیده می شود این است که این تعریف ها ناظر به تقیه خوفی است و شامل تقیه مداراتی نمی شود، اما با توجه به اینکه این تعریف ها ناظر به معنای شرح الاسمی است و در صدد تبیین ماهیت تقیه نمی باشد و ماهیت تقیه نزد علما روشن بوده است، اشکالی بر تعریف ها وارد نیست.‏

 

تقیه مداراتی

‏مدارات در لغت‏‏، از باب مفاعله و از ماده «دری» یا «درء» می باشد، و در لغت به پوشاندن عداوت و نرم خویی معنی شده است. ‏‏(الصحاح ، 1410، ج 6 ، ص 2335 و  2334)‏

‏در کلمات امام خمینی و بعضی از معاصرین ‏‏(الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، 1423، ج 2، ص 34)‏‏ برای تقیه مداراتی تعاریفی ارائه شده است؛ تعریف امام خمینی از این قرار است: «تقیه مداراتی تقیه ای است که مطلوب در آن یکپارچگی و وحدت کلمه با جلب محبت مخالفین می باشد بدون اینکه مانند تقیه خوفی خوف ضرری در بین باشد.» ‏‏(ر.ک: الرسائل العشره ، 1420،  ص 7) ‏

‏آنچه از تعریف امام خمینی و سایر فقها به دست می آید این است که تقیه مداراتی عبارتست از  خوش برخوردی و همزیستی مسالمت آمیز با اهل سنت به دو جهت:‏


حضورج. 101صفحه 128

‏1. حفظ و ایجاد وحدت بین مسلمین و تقویت بخشیدن به اسلام و مسلمین در مقابل کفار و مشرکین. ‏

‏2. جلب محبت عامه و جذب آنها تا پیروان مذهب اهل بیت مورد سرزنش و خواری قرار نگیرند، و باعث تقویت مذهب شیعه و شیعیان شود‏‏.‏

‏از نظر امام خمینی تقیه مداراتی غیر از دو قسم دیگر تقیه یعنی تقیه خوفی و تقیه کتمانی می باشد و قسیم آن دو می باشد، بر خلاف دو دیدگاه دیگر در رابطه با تقیه مداراتی؛ یعنی دیدگاه شیخ انصاری که تقیه مداراتی را از اقسام تقیه خوفی قرار داده و این تقیه را به نحو مطلق قبول ندارد و در تحقق آن خوف ضرر تدریجی را شرط دانسته است‏‏ (رسائل فقهیه، 1414، ص 73) ‏‏و دیدگاه آیت الله خویی که این تقیه را از تقیه خوفی تفکیک کرده اند و لکن آن را خارج از مقسم تقیه دانسته اند، چون از نظر ایشان، مقوم تقیه، خوف ضرر می باشد. ‏‏(التنقیح فی شرح العروه الوثقی، 1418، ج 5 ، ص 314 ـ 318) ‏‏در اینجا به جهت تفکیک این اقسام، به صورت اجمالی، تقیه خوفی و تقیه کتمانی تبیین می شود:‏

‏تقیه خوفی: تقیه خوفی تقیه ای است که موضوع آن خوف متقی بر وقوع ضرر یا خطر بر نفس یا مال یا آبرو می باشد که گاهی این خوف به حد اکراه و اجبار می رسد و گاهی نمی رسد، پس ملاک تشریع این تقیه تحقق عنوان خوف یا عنوان إکراه می باشد.‏

‏تقیه کتمانی:  تقیه کتمانی عبارتست از پوشاندن و مخفی کردن اعتقادات و اسرار اهل بیت (علیهم السلام)  و حقایق مذهب شیعه ولو خوفی در میان نباشد. ‏‏(خمینی، الرسائل العشره، ص 8) ‏‏این تقیه در واقع یک نوع عمل قلبی است و در عمل ظهور و بروز ندارد.‏

‏بعد از بیان دو مفهوم «تقیه» و «تقیه مداراتی» و اشاره به دو قسم دیگر تقیه (تقیه خوفی و تقیه ‏


حضورج. 101صفحه 129

‏کتمانی)،  در ادامه حکم تکلیفی و وضعی تقیه مداراتی از نظر امام خمینی بیان می شود.‏

 

الف. حکم تکلیفی تقیه مداراتی

‏آنچه از عبارات امام خمینی در رساله تقیه و استفتائات ایشان استفاده می شود، وجوب تکلیفی عمل به تقیه مداراتی می باشد :‏

‏«جواز این تقیه (تقیه مداراتی) بلکه وجوب آن متوقف بر خوف بر نفس یا غیر آن نیست، بلکه مصالح نوعیه سبب وجوب ا‏‏ین تقیه نسبت به مخالفین گردیده است، پس این تقیه و کتمان سرّ واجب است ولو ایمن باشد و بر نفسش یا غیر آن خوف نداشته باشد.» ‏‏(ر.ک: الرسائل العشره، 1420، ص 71)‏

‏«مصالح نوعیه» یعنی مصالحی مثل وحدت و انسجام بین مسلمین سبب وجوب این تقیه شده است، در عبارت امام خمینی، دو احتمال مطرح است:‏

‏1. مصلحت نوعیه «علت حکم» باشد‏

‏2. مصلحت نوعیه «حکمت حکم» باشد؛‏

‏ فلذا لازم است بحث روی هر دو احتمال مطرح شود:‏

 

احتمال اول

‏اگر مراد این است که مصلحت نوعیه «علت حکم» است، یعنی در این صورت، مصلحت وحدت کلمه و یکپارچگی بین مسلمین از اهمیت بالایی بر خوردار است و از مصالح لزومی در نزد شارع شمرده می شود و این مصلحت اهم در تزاحم با مصلحت مهم (مصلحت موجود در ترک تقیه و انجام مأمور به واقعی) مقدم است و به حکم آن، باید به این تقیه عمل کرد، بنا بر این احتمال، وجوب این تقیه دائر مدار این مصلحت و به حسب موارد، مختلف خواهد بود و گاهی اوقات حکم را به حد لزوم می رساند، مثل مواقعی که حاجیان ایرانی در موسم حج در نماز جماعت شرکت می کنند و خروج آنها از مسجد در هنگام برپایی نماز جماعت و عدم شرکت آنها اثرات منفی در پی دارد، امام خمینی در ضمن مسائلی در این زمینه فرموده اند:‏


حضورج. 101صفحه 130

‏«در وقتی که در «مسجد الحرام» یا «مسجد النبی» نماز جماعت منعقد شد، مؤمنین نباید از آنجا خارج شوند و باید از جماعت تخلف نکنند و با سایر مسلمین به جماعت نماز بخوانند.»‏

‏«در «مکه» و «مدینه» در مسافرخانه و هتل نباید نماز را به جماعت بخوانند و می توانند در جماعت سایر مسلمین در مساجد شرکت کنند و نماز را به جماعت بخوانند.» ‏‏(مناسک حج، بی تا،  ص 322)‏

‏اینکه مصلحت وحدت و اتحاد صفوف مسلمین در اندیشه امام خمینی از مصالح لزومی در شریعت است، در سخنرانی ها و سیره عملی امام در قبل و بعد از انقلاب، منعکس شده است و به همین دلیل هر گونه حرکتی که به تفرقه صفوف مسلمین و بهره برداری و استیلای استعمارگران بینجامد را جایز نمی شمردند، و با اعلام هفته وحدت در جهان اسلام در سالگرد تولد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، ‏‏(صحیفه امام، 1378، ج 19، ص 436)‏‏ و صدور پیامهای پیاپی، راههای عملی وحدت شیعه و سنی را ارائه می کردند و در تمام دوران زعامت شان در برابر تلاشهایی که نتیجه آنها تفرقه و جدال بین شیعه و سنی بود، به مقابله بر می خاستند، و بر برادری بین شیعه و سنی بسیار سفارش داشتند، ‏‏(همان، ج 6 ، ص 133)‏‏ از نظر ایشان وحدت، کلید بی نیازی و پیروزی ملت های مسلمین، ‏‏(همان ، ج 15، ص، 452 و ج 19 ،  ص 28)‏‏ و تفرقه، دلیل گرفتاریهای امت اسلامی می باشد.‏‏(همان ، ج 6 ، ص 133 ؛ ج 15 ، ص 465) ‏‏اما این نظر که این مصلحت از مصالح لزومی در شریعت است در کتب فقهی و استدلالی ایشان منعکس نشده است  و شاید آن را از مذاق شارع مقدس استخراج کرده اند.‏

 


حضورج. 101صفحه 131

احتمال دوم

‏اگر مراد امام خمینی این است که مصلحت نوعیه «حکمت حکم» است، در این صورت «حکمت» دلیل وجوب تقیه مداراتی نخواهد بود و باید دلیل دیگری بر این ادعا اقامه شود که می توان به دو دلیل استناد کرد:‏

 

دلیل اول

‏روایاتی که در آنها لفظ «تقیه» آمده است و بر وجوب مطلق تقیه (خوفی و مداراتی) دلالت می کند. ظاهر کلمات امام خمینی این است که عنوان «تقیه» در روایات در معنی اعم به کار رفته است و شامل تقیه مداراتی نیز می شود، به دلیل اینکه در بحث اجزاء بعضی از روایاتی که در آنها عنوان تقیه آمده است را دلیل بر اجزاء در تقیه مداراتی قرار داده اند مانند موثقه مسعده «‏‏کل شی ء یعمل المؤمن بینهم لمکان التقیة مما لا یؤدی إلی الفساد فی الدین فإنّه جائز‏‏» ‏‏(وسائل الشیعه ، 1409، ج 8 ، باب 25 از ابواب نماز جماعت ، حدیث 6)‏

‏بنابراین طبق مبنای امام خمینی می توان در استدلال بر وجوب تقیه مداراتی به روایاتی که بر وجوب مطلق تقیه دلالت می کند،  استناد کرد،  مانند صحیحه أبان «‏‏لا دین لمن لا تقیة له و لا إیمان لمن لا ورع له» و صحیحه معمر بن خلاد «التقیة من دینی و دین آبائی و لا إیمان لمن لا تقیة له‏‏» ‏‏(وسائل الشیعه،  1409، ج 16 ، باب 24 از ابواب امر و نهی ، حدیث 24 و 4)‏‏ و مرسله صدوق «‏‏لو قلت إن تارک التقیة کتارک الصلاة لکنت صادقا‏‏» ‏‏(همان،  ج 10 ، باب 57 از ابواب ما یمسک عنه الصائم ، حدیث 2)‏

‏سیاق این روایات به نفی تدیّن از کسی که تقیه نمی کند یا اینکه تارک تقیه مانند تارک نماز است بیانگر اهمیت اکید و وجوب تقیه می باشد و با توجه به مبنای امام خمینی بر اینکه عنوان «تقیه» بر مطلق تقیه اطلاق می شود و نبودن قرینه ای بر اراده خصوص تقیه خوفی، این روایات شامل تقیه مداراتی نیز می شود؛ و از آنجا که «متقی فیه» در آن ذکر نشده است نسبت به آن اطلاق مقامی دارد و فرض مخالفت با تکلیف الزامی مانند نماز را شامل می شود، یعنی فرضی که به جهت تقیه بر خلاف وظیفه شرعی الزامی عمل شود. ‏


حضورج. 101صفحه 132

دلیل دوم

‏روایات زیادی که ظهور در تقیه مداراتی دارند و یا حداقل مطلقند و اطلاقشان شامل تقیه مداراتی نیز می شوند چون حمل این روایات بر تقیه خوفی و صورتی که خوف ضرری در میان باشد، حمل بدون دلیل یا حمل بر فرد نادر است. در اینجا فقط روایاتی بیان می شود که از آنها اولاً می توان استظهار وجوب کرد، ثانیاً تکالیف الزامی مانند نماز در آنها بیان شده است مانند صحیحه هشام کندی که مورد استناد امام خمینی در بحث اجزای عمل مقرون به تقیه مداراتی قرار گرفته است:‏

‏«‏‏إیاکم أن تعملوا عملا یعیّرونا به فإنّ ولد السوء یعیّر والده بعمله کونوا لمن انقطعتم إلیه زینا و لا تکونوا علیه شینا صلّوا فی عشائرهم و عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم و لا یسبقونکم إلی شی ء من الخیر فأنتم أولی به منهم و الله ما عبد الله بشی ء أحب إلیه من الخب ء قلت: و ما الخب ء، قال: التقیۀ‏‏» ‏‏ (وسائل الشیعه، 1409، ج 16 ، باب 26 از ابواب امر و نهی، حدیث 2)‏

‏دلالت روایت بر وجوب به این تقریب است که تعبیر «صلّوا فی عشائرهم» امر به نماز خواندن با عامه (اهل سنت) است و هیأت «افعل» (صیغه امر) بر اساس بعضی مبانی می تواند دلیل بر وجوب باشد.‏

‏توضیح استدلال این است که بدون شک صیغه «افعل» دلالت بر مطلوبیت و محبوبیت در نزد شارع می کند و بحث در این است که آیا ظهور در وجوب یا استحباب و یا جامع بین این دو دارد. از نظر مشهور صیغه «افعل» وضعاً بر وجوب دلالت می کند اما از نظر امام خمینی صیغه «افعل» وضعاً بر وجوب دلالت نمی کند بلکه به حکم عقلاً بر وجوب دلالت می کند، به این دلیل که در نزد عقلاً اطاعت امر لازم است تا زمانی که از جانـب مولی ترخیص و جـوازی وارد شود ‏


حضورج. 101صفحه 133

‏و لزوم اطاعت را بردارد؛ ‏‏(ر.ک: مناهج الوصول إلی علم الأصول، 1415، ج 1، ص 257)‏‏ یعنی عقلاً صدور صیغه «افعل» را حجت عقلایی می دانند و اطاعت از آن را لازم و مخالفت کننده با آن را مستحق عقاب می دانند.‏

‏بر اساس این مبنای امام خمینی، جمله «‏‏صلّوا فی عشائرهم‏‏» در روایت هشام بر وجوب نماز با عامه دلالت می کند، گرچه اوامر بعدی یعنی«‏‏عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم‏‏» به دلیل وجود قرینه، ظهور در وجوب ندارند و بر مشروعیت یا استحباب این موارد دلالت می کند، چون به مناسبت حکم و موضوع، احتمال وجوب عیادت مریضان و شرکت در تشییع جنازه آنها را داده نمی شود، اما نسبت به نماز با آنها احتمال وجوب داده می شود و ممکن است شارع امر الزامی به نماز خواندن با آنها کرده باشد، پس امر نسبت به نماز بر ظهورش باقی هست، مگر اینکه کسی نسبت به نماز هم ادعای وجود قرینه کند، البته با توجه به صدر روایت به اینکه نهی شده است از انجام عملی که موجب سرزنش ائمه می شود، وجوبی که ادعا می کنیم به نحو مطلق نیست یعنی نماز خواندن با آنها در صورتی که سرزنش ائمه را به دنبال نداشته باشد واجب نیست.‏

‏در روایات دیگر نیز امر به نماز با عامه شده است مانند: صحیحه عبدالله بن سنان که در آن تعبیر «‏‏عودوا مرضاهم و احضروا جنائزهم و اشهدوا لهم و علیهم و صلّوا معهم فی مساجدهم‏‏» آمده است، و روایت کثیر بن علقمه که تعبیر «‏‏صلّوا فی عشائرکم و عودوا مرضاکم و احضروا جنائزکم‏‏» در آن آمده است.‏‏(وسائل الشیعه ، 1409، ج 12 ، باب 1 از ابواب احکام العشرت ، حدیث 6 و 8) ‏‏و نیز روایت زید شحام که تعبیر «‏‏صلّوا فی مساجدهم و عودوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم و إن استطعتم أن تکونوا الأئمة و المؤذنین فافعلوا‏‏» در آن آمده است‏‏.(همان، ج 8 ، باب 75 از ابواب نماز جماعت ، حدیث 1)‏

‏اما روی مبنای ظهور وضعی (نظر مشهور) تفکیک بین اوامر صحیح نیست و یا باید همه اوامر بر وجوب دلالت کنند که در این روایات بعید به نظر می رسد یا باید همه اوامر بر استحباب دلالت کنند که مدعای ما را اثبات نمی کند.‏


حضورج. 101صفحه 134

ب. إجزای عمل مقرون به تقیه مداراتی

‏تقیه مداراتی دارای مصادیق زیادی است و هر چه که موجب وحدت و همبستگی و انسجام صفوف مسلمین و جذب محبت عامه شود می تواند مصداق این تقیه باشد. بحث از إجزا در مصادیقی مانند شرکت در نماز جماعت عامه و همراهی عامه در مواقیت حج مطرح است و جای این سؤال است که عبادت مقرون به این تقیه آیا مجزی و صحیح است و کفایت از مأموربه واقعی می کند یا مجزی نیست و قضا یا اعاده اش لازم است؟‏

‏امام خمینی، قبل از ورود به بحث إجزا، نکته ای را متذکر شده اند: بحث از اجزا یا عدم اجزا در عمل تقیه ای در جایی است که مکلّف مصداقی از مأمور به را انجام داده و به دلیل تقیه در عملش تغییری ایجاد کرده و در آن جزء یا شرطی را ترک کرده یا مانعی ایجاد کرده است، مثلاً نماز را بدون سوره خوانده است یا دست بسته نماز خوانده یا تا آخر غروب خورشید روزه گرفته، اما در جایی که به دلیل تقیه اصل مأمور به را ترک کرده، مثل اینکه در روز عید عامه به جهت تقیه روزه نگرفته یا نماز را ترک کرده، بحث از اجزا یا عدم اجزا معنی ندارد، و بدون شک باید مأمور به را انجام دهد و روزه یا نماز خود را قضا کند. ‏‏(ر.ک: الرسائل العشره، 1420، ص 41 ،42)‏

‏آنچه از متن کتب علمی امام خمینی همچون رساله تقیه و تقریرات کتاب طهارت و استفتائات ایشان استفاده می شود، این است که عمل مقرون به تقیه، چه خوفی چه مداراتی مجزی از واقع می باشد و اعاده یا قضای آن لازم نیست، ابتدا به بعضی از استفتائات ایشان که ناظر به تقیه مداراتی هم می باشد، اشاره می شود:‏

‏«سؤال: در اوقات حج، نماز جماعت یومیّه را به امامت اهل تسنّن برگزار می کنیم، آیا اعـادۀ این‏


حضورج. 101صفحه 135

 

 

‏نمازها صحیح است؟ ‏ ‎ ‎‏جواب: در مورد تقیّه اعاده واجب نیست.‏

‏سؤال: آیا شیعیان در حال اختیار می توانند در نماز جماعت أهل تسنّن که دست بسته نماز می خوانند و آمین می گویند شرکت کنند؟ اگر در حال اختیار نتوانند و در حال اضطرار شرکت کنند آیا باید آن نماز را اعاده کنند؟ ‏ ‎ ‎‏جواب: در مورد تقیّه شرکت جائز است، و نماز صحیح است، و مختصّ به مورد ضرورت نیست.»‏‏ (استفتائات، 1422، ج 1 ، ص 611 – 612)‏

‏امام خمینی در رساله تقیه و کتاب طهارت، بحث إجزا در تقیه را مطرح کرده اند اما در رساله تقیه این بحث را جامع تر مطرح کرده اند و روایات دال بر اجزا در تقیه را بر سه دسته تقسیم کرده اند:‏

‏دسته اول: روایاتی که بر اجزا در تقیه اضطراری دلالت می کند مانند:‏


حضورج. 101صفحه 136

‏«‏‏إنّ التقیّة فی کلّ شی ء یضطرّ إلیه ابن آدم فقد أحلّه الله‏‏»‏‏ (وسائل الشیعه، ج 16 ، باب 25 از ابواب امر و نهی، حدیث 1) ‏‏این روایات از موضوع بحث خارج است.‏

‏دسته دوم: روایاتی که دلالت می کند بر اجزا در مواردی که عنوان تقیه ای اقتضا می کند مأمور به بر خلاف حق اتیان شود (روایاتی که موضوع آنها عنوان تقیه است).‏ 

‏دسته سوم: روایاتی که بر اجزا در تقیه مداراتی دلالت می کند.‏

‏بعد از نقل روایات دسته دوم فرموده اند: «‏‏و لا یخفی أنّ هذه الطائفة أعمّ مورداً من الطائفة الاولی بل یستفاد من بعضها الإجزاء فی التقیّة المداراتیة‏‏»، از این عبارت روشن می شود که از نظر ایشان عنوان تقیه در روایات در معنای اعم استعمال شده است. ‏‏(ر.ک: الرسائل العشره، 1420، ص48 تا 58) ‏‏در ادامه روایات دسته دوم و دسته سوم مطرح می شود.‏

 

روایات دال بر إجزا در مطلق تقیه (روایات دسته دوم):

‏تعابیری که در این روایات آمده بر اجزا در مطلق تقیه دلالت می کند. امام نُه روایت در این رابطه نقل کرده اند که بعضی از آنها آورده می شود:‏

‏1. موثقه مسعده بن صدقه که در آن تعبیر «‏‏فکل شی ء یعمل المؤمن بینهم لمکان التقیة مما لا یؤدی إلی الفساد فی الدین فإنه جائز‏‏» ‏‏(وسائل الشیعه، 1409، ج 16 ، باب 25 از ابواب نماز جماعت، حدیث 6)‏‏ آمده است، از نظر امام خمینی، جواز به معنای نفوذ و امضا می باشد و اعم از جواز تکلیفی و وضعی می باشد نظیر جواز در روایت «‏‏الصلح جائز بین المسلمین‏‏» ‏‏(همان، ج 18، باب 3 از ابواب کتاب صلح ، حدیث 2)‏‏ پس عمل تقیه ای علاوه بر اینکه از نظر تکلیفی جایز است از نظر وضعی هم مجزی می باشد و در نهایت فرموده اند: «این موثقه بر خلاف دسته اول روایات، عام است و شامل تقیه ‏


حضورج. 101صفحه 137

‏اضطراری و مداراتی می شود.» ‏‏(ر.ک: الرسائل العشره، 1420، ص 49)‏

‏روایات دیگری که در ادامه می آید نیز شمولشان نسبت به تقیه مداراتی مانعی ندارد و مانند این موثقه، اطلاقشان شامل تقیه مداراتی می شود.‏

‏2. صحیحه ابو الصباح که در آن تعبیر «‏‏ما صنعتم من شی ء أو حلفتم علیه من یمین فی تقیة فأنتم منه فی سعة‏‏» ‏‏(وسائل الشیعه، 1409، ج 23، باب 12 از ابواب کتاب أیمان، حدیث 2) ‏‏آمده است از نظر امام خمینی تعبیر سعه در روایت دلالت بر این می کند که اگر مکلف به جهت تقیه در مأمور به زیادی یا نقصان ایجاد کند، نسبت به آن عمل در سعه است و بر عملش اعاده یا قضا مترتب نمی شود، چون بطلان عمل و لزوم اعاده یا قضا در واقع نوعی ضیق است. ‏‏(ر.ک: الرسائل العشره،  1420، ص 50)‏

‏3. در روایت اعجمی آمده است: ‏‏«التقیة فی کل شی ء إلا فی النبیذ و المسح علی الخفین‏‏ ».‏‏(وسائل الشیعه، 1409، ج 16 ، باب 24 از ابواب امر ونهی ، حدیث 3)‏‏ و نیز در صحیحه زراره آمده است: «‏‏قلت له فی مسح الخفین تقیة؟ فقال: ثلاثة لا أتقی فیهن أحدا شرب المسکر و مسح الخفین و متعة الحج‏‏».‏‏(همان، باب 25 از ابواب امر و نهی ، حدیث 5)‏

‏استثنای نبیذ یا مسکر که حرمت آنها نفسی است بر مدعی دلالت نمی کند چون از مقوله عبادات نیستند و إجزا در آنها معنی ندارد؛ اما از نظر امام خمینی استثنای مسح به این معناست که امام (علیه السلام) فرموده اند اگر وضو با مسح بر چکمه انجام دهم به این عمل اکتفا نمی کنم، و این مفهومش این است که اگر در سایر اعمال عبادی تقیه کنم به آن اکتفا می کنم، و مراد این نیست که در این مورد، عنوان تقیه نمی تواند رفع حرمت کند، چون این فعل حرمت ذاتی ندارد تا عنوان تقیه آن را رفع کند، بلکه نهی غیری دارند یعنی مسح بر چکمه منهی است به دلیل عدم تحقق وضو و این قرینه لبیه نشان می دهد که مراد نفی آثار صحت است.‏‏(ر.ک: الرسائل العشره، 1420، ص 51)‏

‏4. روایت اسماعیل بن مخلد که در آن تعبیر «‏‏علیکم بمجاملة أهل الباطل تحملوا الضیم منهم و إیاکم و مماظتهم دیّنوا ... بالتقیة التی أمرکم الله أن تأخذوا بها فیما بینکم و بینهم‏‏ ».‏‏(وسائل الشیعه، 1409، ج 16 ، باب 24 از ابواب امر و نهی، حدیث 14) ‏‏آمده است، امام خمینی در توضیح مفاد روایت فرموده اند:‏


حضورج. 101صفحه 138

‏به مقتضای روایت،  عمل تقیه ای عبادت و دیانت خداوند متعال می باشد و عبادت صوری نمی باشد و این تعبیر، بر صحت عمل تقیه ای و اینکه مصداق مأمور به است،  دلالت می کند.‏‏(ر.ک: الرسائل العشره، 1420،  ص 53)‏

‏5. صحیحه معلی بن خنیس آمده است که در آن تعبیر «‏‏یا معلی إن التقیة من دینی و دین آبایی و لا دین لمن لا تقیة له یا معلی إنّ الله یحب أن یعبد فی السر کما یحب أن یعبد فی العلانیة‏‏»(وسائل الشیعه، 1409، ج 16 ، باب 32 از ابواب امر و نهی، حدیث 6)‏‏ آمده است، از نظر امام خمینی مراد از عبادت پنهانی عبادت تقیه ای می باشد، و حضرت فرموده اند: خداوند عبادت پنهانی را دوست دارد و همان طور که خداوند عبادت غیر تقیه ای را دوست دارد و محکوم به صحت است،  عبادت تقیه ای هم محبوب خداوند و محکوم به صحت است و فرقی بین دو مصداق عبادت نیست‏‏.(ر.ک: الرسائل العشره، 1420، ص 55)‏

‏6. در روایت سفیان بن سعید تعبیر «‏‏من استعمل التقیّۀ فی دین الله فقد تسنم الذُِروۀ العلیا من العزّ‏‏» ‏‏(وسائل الشیعه، 1409، ج 16، باب 24 از ابواب امر و نهی ، حدیث 17)‏‏ آمده است، از نظر امام خمینی استعمال و به کار بردن تقیه در دین خدا یعنی عمل تقیه ای نوعی عبادت و از دین خدا می باشد و عملی که عبادت و از دین خدا باشد متصف به صحت است و اگر باطل باشد عبادت نیست.‏‏(ر.ک: الرسائل العشره، 1420، ص 56)‏

‏امام خمینی در ادامه دسته سوم روایات را که دلالت بر اجزا در تقیه مداراتی می کند بیان کرده اند.‏

 

روایات دال بر اجزا در تقیه مداراتی (دسته سوم):

‏امام خمینی در این رابطه، دو روایت بیان کرده اند:‏

‏1. صحیحه هشام کندی که در تبیین حکم تکلیفی تقیه مداراتی گذشت. از نظر امام خمینی در این صحیحه، ترغیب به عمل کردن بر طبق عامه و نماز خواندن در جمع آنها و موارد دیگر شده است و حضور در جمع آنها مستلزم ترک بعضی از اجزا و شرایط و انجام بعضی از موانع می شود، و ذیل روایت شریفه که حضرت فرموده اند: «‏‏و الله ما عبد الله بشی ء أحب إلیه من الخب ء‏‏» ‏


حضورج. 101صفحه 139

‏برای دفع استبعاد شیعیان است که تصور می کنند عمل مخالف واقع، صحیح نمی باشد، و حضرت فرموده اند: بلکه این عمل از بهترین عبادات است.‏‏(ر.ک: الرسائل العشره، 1420، ص 57)‏

‏2. روایت ابوبصیر که به این قرار است: «‏‏خالطوهم بالبرّانیۀ و خالفوهم بالجوانیۀ إذا کانت الإمرۀ صبیانیۀ‏‏».‏‏(وسائل الشیعه، 1409، ج 16، باب 26 از ابواب امر و نهی ، حدیث 3)‏

‏امام خمینی در ذیل روایت فرموده اند: مراد از مخالطه در ظاهر، یعنی انجام عمل به نحو تقیه ای، و مراد از مخالفت در باطن، یعنی انجام عمل بر طبق واقع در غیر حال تقیه، پس عمل در هر موردی مصداق مأمور به می باشد.‏‏(ر.ک: الرسائل العشره، 1420، ص 58)‏

 

اجزا در نماز جماعت

‏مهمترین و آشکارترین مصداق تقیه مداراتی نماز جماعت با عامه می باشد، و بحث از صحت یا فساد نماز جماعت با عامه از مباحثی است که از زمان قدما مطرح بوده است؛ عده ای قائل به صحت این نماز و إجزا و عده ای قائل به بطلان و عدم اجزا این نماز شده اند.‏

‏امام خمینی در استدلال بر اجزا و صحت نماز پشت سر عامه به هفت روایت تمسک کرده اند. بعضی از این روایات که نسبت به تقیه مداراتی هم عمومیت دارد، بیان می شود: ‏

‏1. صحیحه حماد بن عثمان: «‏‏من صلّی معهم فی الصف الأول کان کمن صلّی خلف رسول الله (صلی الله علیه و آله) فی الصف الأول‏‏».‏‏(وسائل الشیعه، 1409، ج 16، باب 5 از ابواب نماز جماعت، حدیث 1)‏

‏امام خمینی در ذیل روایت فرموده اند: ‏

‏«شکی نیست که نماز با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صحیح و دارای فضیلت بسیار زیادی است، پس نماز پشت سر عامه هم این صحت را خواهد داشت.»‏‏(ر.ک: الرسائل العشره، 1420، ص 64)‏

‏2.  صحیحه حفص بن بختری: «‏‏یحسب لک إذا دخلت معهم و إن لم تقتد بهم مثل ما یحسب لک إذا کنت مع من تقتدی به‏‏».‏‏(وسائل الشیعه، 1409،  ج 8 ، باب 5 از ابواب نماز جماعت ، حدیث 3) ‏‏تعبیر «‏‏یحسب لک‏‏» صریح در اجزا است.‏


حضورج. 101صفحه 140

‏3. صحیحه ابن سنان: «‏‏صلّوا معهم فی مساجدهم‏‏» ‏‏(همان، ج 12، باب 1 از احکام ابواب العشره، حدیث 6)‏‏ وجه دلالت روایت این است که ائمه اطهار (علیهم السلام) شیعیان را به شرکت در نماز عامه امر کرده اند، و نفرموده اند آن نماز را اعاده کنید و این نشان می دهد که این نماز مجزی است.‏

‏4. صحیحه علی بن جعفر «صلّی حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) خلف مروان و نحن نصلّی معهم».‏

‏5. موثقه سماعه: «‏‏سألته (علیه السلام) عن مناکحتهم و الصلاة خلفهم فقال هذا أمر شدید لن تستطیعوا ذاک قد أنکح رسول الله (صلی الله علیه و آله) و صلّی علی (علیه السلام) وراءهم‏‏». ‏‏(همان، ج 8 ، باب 5 از ابواب نماز جماعت ، حدیث 9 و 10) ‏

‏وجه دلالت دو روایت اطلاق مقامی آنها می باشد به این معنی که در آنها به اعاده یا قضای نماز اشاره نشده است و حتی در مرسله راوندی آمده که وقتی به امام حسن یا امام حسین (علیهما السلام) گفته شد: پدرتان وقتی به خانه بر می گردد نمازش را اعاده می کرد، آن حضرات این احتمال را رد کردند.‏‏(راوندی، النوادر، بی تا، ص 30)‏

‏امام خمینی در ادامه روایات متعارض را بیان کرده و از آنها به مناقشه سندی و دلالی پاسخ داده اند‏‏. مانند روایت ناصح المؤذن: «‏‏قلت لأبی عبد الله (علیه السلام): إنی أصلّی فی البیت و أخرج إلیهم؛ قال: اجعلها نافلۀ و لا تکبّر معهم فتدخل معهم فی الصلاۀ فإن مفتاح الصلاۀ التکبیر‏‏»‏‏(وسائل الشیعه، ج8 ، باب 6 از ابواب نماز جماعت ، حدیث 7) ‏

‏این روایت صریح در بطلان نماز با عامه است چون حضرت فرموده اند: تکبیر‏ة‏ الاحرام را نگو تا وارد نماز با آنها نشوی؛ امام خمینی در مناقشه سندی و دلالی در این روایت فرموده اند: اولاً روایت محکوم به ضعف است، به دلیل جهالت راوی مباشر [یعنی «ناصح المؤذن» که در کتب رجالی نامی از او نیامده است] ثانیاً روایت ظهور در این دارد که در صورت گفتن تکبیر‏ة‏ الاحرام نماز صحیح است.‏

‏مسأله دیگری که مطرح است بحث از اعتبار یا عدم اعتبار عدم مندوحه (نداشتن راه گریز از تقیه) می باشد یعنی مشروعیت این تقیه آیا مشروط به این است که متقی راه گریز نداشته باشد و ‏


حضورج. 101صفحه 141

‏چاره ای متابعت از عامه ندارد یا به نحو مطلق است و حتی اگر متقی می تواند از جمع عامه خارج شود و عمل غیر تقیه ای را انجام دهد، این تقیه مشروعیت دارد. از نظر امام خمینی در مطلق تقیه چه خوفی چه مداراتی، عدم مندوحه و نداشتن راه گریز، شرط نمی باشد و مشروعیت تقیه به نحو مطلق است.‏

‏مباحث دیگری که در زمینه تقیه مداراتی جای بحث و بررسی دارد عبارتست از: 1. حکم عمل در صورت مخالفت با تقیه مداراتی و انجام مأمور به واقعی. 2. محدوده تقیه مداراتی در ناحیه متقی منه (شخص یا اشخاصی که از آنها تقیه می شود) 3. محدوده تقیه مداراتی در ناحیه متقی فیه (امری که در آن تقیه می شود) 4. مستثنیات تقیه.  توضیح دیدگاه امام خمینی در این مباحث و بیان مستندات ایشان،  بحث مفصلی را می طلبد و می تواند پیشنهادی برای تحقیقات آینده باشد.‏

 

نتیجه گیری

‏سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت بود از: حکم فقهی تقیه مداراتی از دیدگاه امام خمینی چیست؟ برای تشریح و توضیح دیدگاه امام خمینی در ابتدا مفهوم تقیه و تقیه مداراتی از نگاه ایشان، تبیین شد و بیان شد که تقیه مداراتی از منظر امام خمینی تقیه ای است که مطلوب در آن یکپارچگی و وحدت کلمه با جلب محبت مخالفین می باشد بدون اینکه مانند تقیه خوفی، خوف ضرری در بین باشد.‏

‏به لحاظ حکم تکلیفی از نظر امام خمینی عمل به تقیه مداراتی در عصر کنونی و در موسم حج و شرکت در نماز جماعت مسجد الحرام و مسجد النبی واجب می باشد. به لحاظ حکم وضعی و اجزای عمل مقرون به تقیه مداراتی از نظر امام خمینی عمل مقرون به تقیه چه خوفی چه مداراتی مجزی است و به روایاتی استناد کرده اند و نسبت به نماز جماعت که مهمترین و بارزترین مصداق تقیه مداراتی است، روایات دیگری هم ضمیمه کرده اند و از روایات متعارض پاسخ داده اند.‏


حضورج. 101صفحه 142

‏در پایان متذکر می شویم که مباحث تقیه و از جمله تقیه مداراتی در اندیشه فقهی و سیاسی امام خمینی به شکل علمی و عملی مد نظر بوده است و به عنوان یکی از راهکارهای عملی وحدت و انسجام بین مسلمین مطرح شده است.‏

‏ ‏

منابع:

‏قرآن کریم‏

‏انصاری دزفولی، مرتضی بن محمد امین، رسائل فقهیة ، چاپ اول، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری ، قم، 1414.‏

‏جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح - تاج اللغة و صحاح العربیة- تحقیق: عبد الغفور عطار  احمد، چاپ اول، دار العلم للملایین، بیروت، 1410. ‏

‏وسائل الشیعه، محمد بن الحسن، تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشریعة ، چاپ اول، تحقیق: گروه پژوهش مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) ، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، قم، 1409. ‏

‏راوندی کاشانی، فضل الله بن علی ، النوادر،  تحقیق: صادقی اردستانی احمد، چاپ اول، دار الکتاب ، قم ، بی تا. ‏

‏روحانی، سید محمد صادق، فقه الصادق (علیه السلام)، بی نا، بی جا، بی تا.‏

‏سبحانی، جعفر، الانصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، چاپ اول، مؤسسه امام صادق (علیه السلام)، قم، 1423. ‏

‏سبزواری، سید عبدالاعلی، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام ، چاپ چهارم، مؤسسه المنار- دفتر حضرت آیة الله- قم، 1413. ‏

‏عاملی، محمد بن مکی، القواعد و الفوائد، تحقیق: حکیم سید عبدالهادی، چاپ اول، کتابفروشی مفید،  قم، بی تا. ‏

‏فراهیدی، خلیل بن احمد ، کتاب العین، تحقیق: مخزومی، مهدی- سامرائی، ابراهیم، چاپ دوم، هجرت ، قم، 1410.‏

‏فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، چاپ اول، دار الکتب العلمیة، بیروت ، 1415. ‏

‏مفید، محمد بن محمد، تصحیح الاعتقادات الامامیه، تحقیق: درگاهی حسین، چاپ دوم، کنگره شیخ مفید، قم، 1414 .‏

‏موسوی خمینی،  سید روح الله،  استفتاءات ، چاپ پنجم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1422. ‏


حضورج. 101صفحه 143

‏موسوی خمینی،  سید روح الله، الرسائل العشرة، تحقیق: گروه پژوهش مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (قدس سره )، چاپ اول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (قدس سره)، قم، 1420. ‏

‏موسوی خمینی،  سید روح الله، المکاسب المحرمة، تحقیق: گروه پژوهش مؤسسه ، چاپ اول،  مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (قدس سره )، قم، 1415. ‏

‏موسوی خمینی،  سید روح الله، کتاب الطهارة (تقریرات)، مقرر: فاضل موحدی لنکرانی محمد، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (قدس سره)، قم، بی تا.‏

‏موسوی خمینی،  سید روح الله، کشف اسرار، بی نا، بی جا،  بی تا.‏

‏موسوی خمینی،  سید روح الله، صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (قدس سره) ،  تهران، 1378 .‏

‏موسوی خمینی،  سید روح الله،  مناسک حج، بی نا، بی جا، بی تا.‏

‏موسوی خمینی،  سید روح الله، مناهج الوصول إلی علم الأصول ، چاپ اول، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (قدس سره)، قم ، 1415.‏

‏موسوی خویی، سید ابوالقاسم، التنقیح فسی شرح العروه الوثقی، مقرر: غروی میرزا علی ، چاپ اول، علمیه، قم، 1418. ‏

‏ ‏

vector-butterfly_My_g6dU__S

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

حضورج. 101صفحه 144