امام خمینی، منادی عدالت قضایی در کالبد زمان

امام خمینی، منادی عدالت قضایی در کالبد زمان

 آیت الله دری نجف آبادی

 

عدالت

‏«عدالت» گمشده همیشگی و آرمان بلافصل جامعه بشری و عدالتخواهی ودیعت گذاشته در نهاد بشر است. گرچه این آرمان، دلربا و دوست داشتنی است اما در ورطه عمل، سخت و گاه طاقت فرساست! چنانچه عدالت ممثل علی(ع) می فرماید:‏

‏«العدل اوسع الاشیاء فی التواصف و اضیقها فی التناصف»‏

‏این آرمان جهانشمول در تمامی مکاتیب و در میان همه ملل و نحل مورد توجه و عنایت بوده است.‏

‏در آموزه های دینی و الهی نیز تأکید وافری بر عدالت ورزی و بسط قسط و عدل شده و اساس و هدف بعثت انبیای الهی را برقراری حکومت مبتنی بر قسط ترسیم فرموده اند:‏

‏از جمله در آیات شریف قرآن:‏

‏إنَّ الله یأمُرُ بالعدلِ و الإحسن و إیتآی ذی القربی و ینهی الفحشآء و المنکَر و البغی یعظکم ‏


حضورج. 67صفحه 83

‏لعلّکم تذکرون‏‏ ‏‏(انعام / 115)‏

‏و ثمّث کلمتُ ربّک صدقاً و عدلاً لامُبدلَ لکلمته و هُو السّمیعُ العلیم ‏‏(انعام / 90)‏

‏أشدّه و أوفُوا الکیل و المیزان بِالقِسط لا نُکلّفُ نفساً إلّا وُسعها و إذا قُلتُم فاعدلوا و لو کان ذا قربی و بعهد الله أوفوأ ذلکُم وصّکم به لعلّکم تذکرون ‏‏(انعام / 152)‏

‏یا أیها الذین ءامنوا کونوا قوّامین بالقسط شهداءَ لله و لؤ علی أنفسکُم أو الولدین و الأقربین إن یَکن غنیاً أؤ فقیراً فاللهُ أولی بهما فلا تَتَّبعُوا الهَوی أن تَعدلوا و إن تَلْوُا أو تُعْرضُوا فإن الله کان بما تَعْمَلُون خبیراً ‏‏(نساء / 135)‏

‏فَلذلکَ فادعُ و استقمْ کما أمرتَ ولا تتَّبع أهواءَهُم و قُلْ ءامنتُ بمآ أنزَلَ اللهُ من کتب وأمرتُ لأعدلَ بینکُم الله ربُنا و ربُّکم لنآ أعملنا و لکم أعملکُم لا حُجَّه بَیْنَنَا و بینکُم الله یجمعُ بیننا و إلیه المصیرُ ‏‏(شورا / 15)‏

‏یا أیها الذین ءَامَنُوا کُونُوا قَوّامین لله شُهدآء بالقسط و لا یجرمَنَّکُم شنئانُ قومٍ علی ألّا تعدلِوُا اعدلُوا هُوَ أقربُ للتَّقوی و اتَّقوا الله إنَّ اللهَ خبیرُ بما تعملونَ ‏‏(مائده / 8)‏

‏إنّ الله یأمرکُم أن تُؤدّوا الأ منت إلی أهلها و إذا حکمتم بین الناسِ أن تَحکُمُوا بالعدل إن اللهَ نعمّا یَعظُکُم به إنَّ اللهَ کانَ سمیعاً بصیراً ‏‏(نساء / 58)‏

‏لقد أرسَلنا رُسُلَنا بالبینت و أنزلنا مَعَهُم الکتبَ و المیزانَ لیقُوم النّاسُ بالقسط و أنزَلْنا الحدیدَ فیه بأسُ شدید و منفعُ للنّاس و لیعلمَ اللهُ من ینصُرُهُ و رُسُلهُ بالغیب إنّ الله قویٌّ عزیزٌ ‏‏(نساء / 58)‏

‏یا أیها الذینَ آمنوا کُونُوا قوّامین بالقسط شُهداء لله و لو علی أنفُسکم أو الوالدین و الأقربین إن یَکُن غَنّیا أو فقیراً فاللهُ أولی بهما فَلا تَتَّبعُوا الهوی أن تَعْدِلوا و إن تَلْوا أو تُعْرضُوا فَإنَّ الله کانَ بما تعملونَ خبیراً ‏‏(نساء / 58)‏

‏در کلمات و احادیث انبیاء و اولیاء الهی نیز این مهم جایگاه رفیع و مرتبه والایی داشته است چنانچه در بیان نبی اکرم اسلام و ائمه هدی در عرصه های مختلف مورد عنایت قرار گرفته است.‏

‏و احادیث وافری نیز در زمینه اهمیت و حساسیت و ضرورت و جایگاه عدال بیان گردیده است؛‏


حضورج. 67صفحه 84

‏قال رسول الله(ص): «العدل جنّه واقیهُ و جنّه باقیه». رسول اکرم(ص) فرمودند: عدل و داد سپری است نگهدارنده و بهشتی پایدار و جاویدان است. ‏‏(بحار، ج 74، ص 165)‏

‏قال رسول الله(ص): «فیما اوصی بِهِ امیرالمؤ منین(ع) عِند وَفاتِهِ: اُوصیکَ بِالعدلِ فی الرضا و الغَضب».‏

‏رسول خدا(ص) بهنگام وفات در وصیّت خود به امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: ترا وصیت می کنم که در حال خشنودی و خشم رعایت عدل کنی. ‏‏(بحار، ج 72، ص27)‏

‏قال امیرالمؤمنین(ع): «إنَّ فی العَدل سَعَةَ و من ضاق عَلَیه العدلُ فالجورُ عَلَیه اضیقُ»‏

‏امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: همانا در عدل وسعت و گستردگی است، و هر که در عدل احساس تنگی کند پس ستم بر او تنگتر خواهد بود. ‏‏(نهج البلاغه از خطبه 15)‏

‏قال امیرالمؤمنین(ع): «العَدلَ حیاة و الجور مماة»‏

‏امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: عدل و داد حیوة و زندگی، و ستم موجب مرگ و فناء است. ‏‏(غررالحکم، ج 1، ص 13)‏

‏قال امیرالمؤمنین(ع): «العدل فضیله الإنسان»: امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: عدل و دادگستری فضیلت آدمی است. ‏‏(غرر الحکم، ج 1، ص 13)‏

‏قال امیرالمؤمنین(ع): «العدل حیاة الأحکام»: امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: عدل و داد(موجب) زنده بودن احکام است. ‏‏(غرر الحکم، ج 1، ص 17)‏


حضورج. 67صفحه 85

‏قال علی(ع): العدل اقوی اساس» :امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: عدل و داد قوی ترین اساس و بنیان است. ‏‏(غرر الحکم، ج 1، ص 30)‏

‏قال امیرالمؤمنین(ع): «العدل افضل من الشّجاعة لأنّ الناس لو استعملوا العدل عموماً فی جمیع امورهم لاستغنوا عن الشجاعه»: امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: عدل و داد برتر از شجاعت است زیرا اگر مردم، عدل را در همه کارها گیرند از شجاعت بی نیاز خواهند بود.‏‏ ‏‏(شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 20، ص 333)‏

‏چنانچه اشاره شد امیرالمؤمنین(ع) فلسفه موجودیت حاکمیت را بسط عدالت و مبارزه با ظلم و جور می دانند که صد البته شرط اول قدم تحقق جامعه عادلانه انسانهای عدالت خواه و عدالت مدار است. این نکته در فرمایشات حضرت به مالک اشتر به خوبی نمایان می شود.‏

‏آنگاه که علی علیه السلام به مالک و تمامی زمامداران هشدار می دهد که افرادی با این مشخصه را به امر قضاوت بگمار اگر چه این افراد عدالت خواه بسیار کمیابند و داشتن قاضی شایسته و صالح برای یک زمامدار توفیق بزرگی است که باید ارزش آن را بداند:‏

‏«ثمّ اختر للحکم بین النّاس افضل رعیتک فی نفسک ممّن لا تضییق به الأمور، و لا تمحکه الخصوم، و لا یتمادی فی الزّله، ولا یحصر من الفیء إلی الحق إذا عرفه، ولا تشرف نفسه علی طمع، ولا یکتفی بأدنی فهم دون أفصاه، و أوقفهم فی الشّبهات، و آخذهم بالحجج، و أقلّهم تبرّما بمراجعه الخصم، و أصبرهم علی تکشف الأمور، و أصرمهم عند اتّضاح الحکم، ممّن لایزدیه، إطراء، و لا یستمیله إغراء و أولئک قلیل».‏

‏برای داوری بین مردمان، برترین فرد خود را برگزین! کسی که دارای سعه صدر باشد و مخاصمه طرفین دعوی او را به خشم و کج خلقی واندارد و در اشتباهاتش پافشاری نکند و چون متوجه اشتباه خود شود، بازگشت به حقّ و اعتراف به آن برایش سخت نباشد و طمع را به دل خود را ندهد و در فهم مطالب به اندک تحقیق اکتفا نکند؛ کسی که در شبهات از همه محتاط تر و دریافتن و تمسّک به دلیل از همه مصرتر باشد و از کثرت مراجعه خسته شود و در کشف امور از همه شکیباتر باشد و به هنگام روشن شدن حقّ با قاطعیت حکم دهد؛ ستایش فراوان او را فریب‏


حضورج. 67صفحه 86

‏ندهد و تمجیدهای بسیار او را متمایل به جانب مدح کننده نسازد. اینگونه افراد بسیار اندکند.‏

‏این روش و منش امیرالمؤمنین است که خود در وهله نخست در عمل و کلام خود نمودار می سازد آنجا که می فرماید:‏‏ ‏‏(نهج البلاغه / خطبه 131)‏

‏«اللهم إنک تعلم أنّه الّذی کان منّا منافسه فی سلطان، و لا التماس شیء من فضول الحطام و لکن لنرد المعالم من دینک، و نظهر الإصلاح فی بلادک، فیأ من المظلومون من عبادک، و تقام المعطّله من حدودک»‏

‏پروردگارا! تو می دانی که مطالبه و اقدام ما برای به دست آوردن حکومت و نه برای تلاش و رقابت در میدان سلطه گری و نه برای خواستن زیادیت از مال دنیا است. بلکه همه هدف ما ورود به نشانه های دین تو و اظهار اصلاح در شهرهای تو بوده است. باشد که بندگان ستمدیده تو امن و امان یابند، و آن کیفرها را و احکام تو که از اجرا باز ایستاده است، به جریان بیفتد. ‏‏(نهج البلاغه / خطبه 131)‏

‏در حقیقت حضرت فلسفه پذیرش حاکمیت را بیان می دارند و شأنی از شئون ولایت را که قضاوت باشد، هدف گذاری می فرمایند.‏

‏حضرت در فراز دیگری بیان می دارند که نباید انسانهای بخیل را به نوامیس و نفوس و اموال و احکام و زمامداری مسلمین ولایت داد که حریص بر اموال مسلمین باشند؛ نباید شئون حیاتی ‏


حضورج. 67صفحه 87

‏مسلمانان به ولایت جاهل واگذار شود که آنان را با نادانی خود گمراه بسازند ـ و نیز نبایدوالی مسلمین جفاکار باشد که آنان را از روی جفا از حقوق خویش محروم نماید.‏

‏«... و قدم علمتم انّه لاینبغی ان یکون الوالی علی الفروج والدماء و المغانم و الاحکام و امامه المسلمین البخیل...»‏‏ ‏‏(همان / همان)‏

‏در فراز دیگری حضرت زمانی که ابوذر به ربذه تبعید شده بود به ایشان متذکر می گردد که باید همه سکنات تو دایر مدار حق و حقیقت باشد.‏

‏هیچکس و هچ چیزی جز حق با تو مأنوس نباشدو هیچکس و چیزی تو را جز باطل به وحشت نیندازد:‏

‏«لا یونسنّک الا الحق و لا یوحشنّک الاالباطل...»‏‏ ‏‏(همان / همان)‏

‏این گفتمان مولی علی(ع) است که امروز نیز همگان را به عدالت و انصاف و رعایت تقوی و امانت سوق می دهد و از کژی ها و ناپاکی ها و نامردمی ها برحذر می دارد؛ بطور کلی تعریف های متعدد و فراوانی از عدالت صورت گرفته اما عدالت را به «انقیاد عقل عملی در برابر قوه عاقله» یا «سیاست کردن قوه غضب و شهوت» یا «ملکه ای نفسانی که به واجب فرمان می دهد و از حرام باز می دارد» معنا کرده اند؛ چنانچه شیخ طوسی در مبسوط نقل کرده که: «انّ العدل فی اللغه ان یکون الإنسان متعادل الاحوال متساویا» یا علامه طباطبایی در جلد 1 تفسیر المیزان آورده اند که : «و هی اعطاء کل ذی حق من القوی حقه یا وضع کلّ شئی فی موضعه الذی بنبغی له» و استاد شهید مطهری نیز با اقتباس از روایتی از نهج البلاغه، عدالت را «وضع الامور فی موضعه» و «اعطاء کل ذی حق حقه» تعریف کرده اند.‏

‏آری! در این گفتمان عدالت، گوهر احکام دین است؛ عدالت میزان و ترازوی آفرینش است که :«بالعدل قامت السّموات والأرض»‏

‏عدالت در تکوین و تشریع شاخص و شاهین و معیار ارزشهاست.‏

‏قرآن کریم با تعبیرهای گوناگون موضوع عدل و قسط و حق و وزن و میزان و ظلم و جور و باطل را در تکوین و تشریع بیان فرموده و بر عدل و قسط در مقام حکومت و داوری تأکید نموده و ‏


حضورج. 67صفحه 88

‏آسیبهای گوناگون و آفات و خطرات فراوان این حقیقت همیشه جاوید را توضیح داده و تبیین فرموده تا مانع انحراف و انحطاط و سقوط انسانها و جامعه از صراط مستقیم عدالت گردد. و صفاتی را که عامل عدالت و چراغ راه و مانع انحراف و انحطاط است بیان فرموده و درسهای فراوان و معیارهای روشن جهت ارتقای انسانها و بویژه مدیران و کارگزاران و حاکمان اسلامی ارائه نموده تا انسانها براساس شاقول عدالت بیندیشند و در عمل نیز عدالتخواه باشند و در برابر عوامل و رذائل که مانع تحقق عدالت و موجب سقوط و هلاکت است بیان کرده تا چراغ راهنمایی برای جامعه و افراد باشد.‏

‏در این باره می توان آیات قرآن کریم را به چند دسته تقسیم نمود:‏

‏1ـ دسته اول: آیات قرآن کریم که مستقیماً دستور به عدالت و قسط و مانند آن می دهند (رویکرد ایجابی) مانند: ‏

‏الف ـ «انّ الله یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذّی القربی»‏

‏ب ـ «لقد ارسلنان رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»‏

‏ج ـ «و اذا قلتم فاعدلوا»‏

‏د ـ «امرت لاعدل بینکم»‏

‏ه ـ « و تمت کلمة ربک صدقا و عدلا»‏

‏وـ «هل یستوی هو و من یأمر بالعدل و هو علی صراط مستقیم»‏

‏ـ «و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل»‏

‏ـ «و زنوا بالقسطاس المستقیم»‏

‏ـ «و السّماء رفعها و وضع المیزان»‏

‏ـ «فاحکم بین النّاس بالحقّ»‏

‏2ـ دسته دوم: آیاتی که از ظلم و استبداد و دیکتاتور و قدرت طلبی و برتری جویی و فساد و زورگویی و تجاوز به حقوق دیگران نهی فرموده است و جامعه را به مقابله و مبارزه با ظلم و زور و طغیان و فساد فرا می خواند (رویکرد سلبی)‏


حضورج. 67صفحه 89

‏در این رابطه آیات فراوانی داریم از جمله:‏

‏ـ «و لاتظلمون و لا تظلمون»‏

‏ـ «لایجرمنک شنئان قوم علی الا تعدلو»‏

‏3ـ دسته سوم به عواملی که موجب لغزش و انحراف از صراط مستقیم عدالت می شود و انسانها را از جاده عدالت باز می دارد اشاره فرموده (عوامل وضعی و محیطی) از جمله:‏

‏مَّن کان یُریدُ ثواب الدنیا فعندالله ثوابُ الدنیا و الأخره و کان الله سمیعا بصیراً. ‏‏(نساء / 134)‏

‏یأیها الذین ءامنوا کونوا قوّامین بالقسط شهدآء لله و لو علی أنفسکم أو الولدین و الأقربین إن یکُن غنیا أو فقیرا فالله أولی بهما فلا تتبعوا الهوی أن تعدلوا و إن تلوا أو تُعرضوا فإن الله کان بما تعملون خبیراً ‏‏(نساء / 135)‏

‏که به دو نوع از عوامل در این باره اشاره فرموده:‏

‏الف ـ عوامل نفسانی (غضب و حسد و عداوت و دشمنی و مانند آن)‏

‏ب ـ عوامل عاطفی (احساسات و علاقه و انگیزه های فردی و خانوادگی و سیاسی و اجتماعی و ...)‏

‏آنچه در این بین بسیار مهم است و اصل و اساس و رکن رکین معارف اسلامی و توحید و خداپرستی است عدالت است و لاغیر.‏

‏بنابراین عوامل گوناگون نفسانی و اجتماعی و سیاسی و مانند آن نباید مانع درک و معرفت صحیح و عامل انحراف در تشخیص و یا مایه انحطاط و فساد و اجرا گردد.‏

‏آری! درک درست از عدالت و رفتار درست در سایه عدالت، مبنای اسلام است و این تنها شعار و یا هیجان و احساس نیز نمی باشد بلکه یک استراتژی جاودانه و خط مشی همیشگی است.‏

‏آنچه انسانها را از عدالت باز می دارد و موجب سقوط و انحطاط می گردد هواپرستی، دوری از تقوی و حبّ خداوند، وابستگی به دنیا. وابستگی به خویشان و نزدیکان، گرایشهای نژادی و خونی یا باندی و سیاسی، دشمنی با دیگران و یا تعلّقات عاطفی نسبت به انسانهای دیگر و یا عوامل مشابه دیگر است.‏


حضورج. 67صفحه 90

‏آنچه انسان را در برابر این پرتگاهها حفظ و صیانت می کند و از تمایلات گوناگون او جلوگیری می کند و مانع سقوط او می گردد تقوای نفس و تقوای درونی و وارستگی از تعلقات و عشق به حسن و عدالت و عشق به حق مطلق است که ذات اقدس احدیت است. اینها از دیگر ضرورتهای انسان مؤمن و جامعه ایمانی و توحید است.‏

‏جالب در فرهنگ اسلامی آن است که عدالت به قومی خاص و گروهی محدود تعلق ندارد بلکه موضوع عدالت در قلمرو زمین و زمان و فکر و اندیشه و عمل و فرد و خانواده و جامعه و دوست و دشمن و مسلمان و غیر مسلمان ساری و جاری و حاکم ومحکم است.‏

‏در هیچ حالی عدالت محدود نمی شود و استثنا بردار نیست؛ حتی در احکام کیفری اسلام نیز اساس بر قسط و عدل و اجرای عدالت است و تا آنجا احکام قضائی و کیفری اسلام حاکم و جاری است که از عدالت پاسداری و صیانت شود و حریم و حرمت عدالت محفوظ بماند.‏

‏هیچ اصلی از اصول و فرعی از فروع نمی تواند دامنه عدالت را محدود کند و یا ما را از اجرای عدالت باز دارد؛ برقراری امنیت نیز باید بر‏‏ ‏‏اساس عدالت باشد و برای اقامه قسط و عدل بنیانگذارده شود و این بسیار مهم است.‏

‏آزادی های فردی و اجتماعی نیز نباید دامان عدالت را مخدوش و ملکوک نماید و یا آن را ‏


حضورج. 67صفحه 91

‏محدود کند و روح آزادی و آزادیخواهی در دایره عدالت معنا و مفهوم می یابد و رشد نمو نموده و شکوفا می شود.‏

‏در روایات اسلامی نیز به این حقیقت همیشه جاوید پرداخته شده و دهها و بلکه صدها حدیث در عرصه عدالت و قسط و ظلم و جور و عناوین مشابه آمده و بر جایگاه عدالت در جامعه تأکید گردیده است.‏

‏تا جایی که فرموده اند که «العدل حیاة الاحکام» عدل موجب حیات و زنده ماندن احکام ست یا عدالت مایه حیات جامعه وسعت و گشادگی در امور است.‏

‏آبادانی جوامع در سایه عدالت است «ما عمرت البلدان بمثل العدل» هیچ چیز سرزمینها و شهرها را همانند عدالت آباد نمی کند و مایه آبادانی و عمران شهرها و سرزمینها نخواهد بود.‏

‏در حقیقت عدالت بستر آبادانی و عمران و زمینه ساز رشد و توسعه است و در سایه عدالت شرائط لازم برای آبادانی و پیشرفت فراهم می شود.‏

‏ ‏

هویت نظام مقدس جمهوری اسلامی، قرین با عدالت

‏معرف هر نظام حاکمیتی قانون اساسی است؛ قانون اساسی شالوده حاکمیت و اساس نظام و تشکیلات حاکمه و بیانگر اهداف و آرمانهای یک کشور است.‏

‏در جای جای قانون اساسی مترقی جمهوری اسلامی این یادگار امام خمینی و ایثارگری ملت ایران، ارزشهایی چون عدالت ـ برابری ـ مساوات به چشم می خورد؛ نه اینکه اصل عدالت در قانون اساسی گنجانیده شده باشد بلکه هویت و موجودیت قانون اساسی در سایه سار عدالت تعریف و ترسیم شده است. در واقع همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند: «عدالت جوهره جمهوری اسلامی و مبنای قانون اساسی و سرفصل مطالبات مردم است».‏

‏چنانچه تاریخ گواه است ملت بزرگ و فداکار و مسلمان ما به رهبری روحانیت در دو مقطع حساس و تاریخی، در صد سال اخیر بپا خواسته و آرمانها و اهداف بلند و نورانی خود را با تدوین قانون اساسی تجلی بخشید.‏


حضورج. 67صفحه 92

edalat dar zaman

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

‏ ‏

‏ ‏

‏اول: در سالهای 1285 شمسی و 6 ماه پس از شکست استبداد با قیام خود توانست نخستین قانون اساسی مشروطیت را در 51 اصل و پس از آن متمم قانون اساسی مشروطیت را در 107 اصل به تصویب برساند.‏

‏اهداف متعالی ملت و روحانیت و رهبران نهضت مشروطیت و انقلاب اسلامی در چند محور کلیدی و مهم خلاصه می شود:‏

‏1ـ حاکمیت قانون و نه استبداد‏

‏2ـ حاکمیت فقه آل محمد(ع)‏

‏3ـ تثبت حق ـ تعیین سرنوشت مردم در سایه حاکمیت اسلام فقاهت‏

‏4ـ مبارزه با استبداد و استکبار و سلطه اجانب و بیگانگان‏

‏5ـ برقراری عدل و داد و نظم و امنیت عمومی و اجتماعی و ملی‏


حضورج. 67صفحه 93

‏6ـ حضور قدرتمندانه و افتخارآمیز در عرصه های جهانی و دفاع و حمایت از حقوق امت اسلامی و وحدت مسلمانان اگر چه قانون اساسی مشروطه پیامدهای مثبت فراوانی داشت و با اصرار افرادی چون شیخ فضل الله نوری حق وتو برای مجتهدین در نظر گرفته شده بود تا همه قوانین و مقررات مطابق شریعت حقه جعفری باشد اما در ورطه عمل به کام سلطه گران و مستبدان تمام شد و ملت را ناکام ساخت.‏

‏ ‏

صیانت از کرامت و حرمت انسانها ـ اصلاح فرد و جامعه جوهره قوانین و احکام حقوقی و کیفری اسلام

‏موضوع بسیار مهمی که در فرهنگ اسلامی همواره مورد توجه بوده و بر آن تأکید شده حفظ حرمت و کرامت و شخصیت انسانها و جامعه اسلامی است.‏

‏در نظامهای حقوقی دنیا به موضوع حقوق شخصی و مادی افراد ظاهراً توجه می شود و یا در مقام شعار سخن از حقوق انسانها، حقوق بشر، حقوق بشر دوستانه و عناوین مشابه سخن به میان می آید که این نوع ادعاها و یا تشکیل کنوانسیونها و نشست ها و سمینارها تا حدودی موجب آرامش آلام قشرهایی از جامعه می گردد.‏

‏البته خود این شعارها نوعاً تبعیض آمیز و سیاسی و تابع منافع دولتی و قدرتها بویژه قدرتهای بزرگ است و الا در عمل با یک نوع آپارتاید و تبعیض ظالمانه مواجه هستیم. لیکن در اسلام و در مکتب امام خمینی نه تنها حقوق انسانها به تمام و کمال مورد عنایت است و انسانها به عنوان انسان و با مفهوم والای انسانیت نه مفهوم بشر مورد عنایت هستند و فرموده اند: «و اشعر قلبک الرحمه للرعیه و المحبه لهم واللطف بهم و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا التماس صفتان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک الحق». ‏‏(نهج البلاغه، نامه مالک اشتر)‏

‏که هر یک از واژگاه بلند و معنادار این جملات خود اصلی مترقی و درس بزرگی برای بشریت و نظامهای حکومتی است.‏

‏اولاً: قلب مورد عنایت قرار گرفته یعنی کانون معارف و عواطف انسانی و الهی و پاکی ها و ‏


حضورج. 67صفحه 94

‏خوبی ها بنابراین موضوع تظاهر و ریاکاری و ادعاهای ساختگی و شعار بدون شعور و ایمان هرگز مطرح نمی باشد.‏

‏ثانیاً: بر مسائلی مانند رحمت، محبت و لطف تأکید شده که مراحل گوناگون توجه و سطح عالی لطف و محبت را شامل می شود.‏

‏ثالثاً: بر نفی سبعیت و درنده خویی و گزندگی و خشونت تأکید شده که نقطه مقابل صفات متعالی انسانی است و در حقیقت به دو بعد ایجابی و سلبی عنایت شده، در بعد ایجابی صفات رحمت و محبت و لطف و در بعد سلبی سبعیت و خشونت و زورگویی وتجاوز به حقوق دیگران آمده است.‏

‏آنگاه در فلسفه و حکمت این دستور پر برکت می فرماید:‏

‏مردم به دو گروه تقسیم می شوند:‏

‏الف: برادران دینی و مکتبی‏

‏ب: انسانهایی همانند دیگر انسانها‏

‏آری! شرافت انسان در حق مداری و حق خواهی است. انسان عصاره همه موجودات عالم است و کرامت او در حق مداری و حق خواهی است. «و الناس سواسیه کاسنان المشط» (مردم همانند دندانه های شانه با یکدیگر برابرند.)‏

‏و همه مشمول کرامت الهی و رحمت ربّانی بوده و سفره عظیم رحمت الهی همه را شامل و قلم و فیض و عنایت او همه جا گسترده است.‏

‏و انسان است که باید با انتخاب درست بسر منزل مقصود برسد و به مقام ملائکه کرّوبین نائل آید و بنده خدا و خدمتگزار خلق خدا باشد و دستی در ولایت دوست و دستی در نوازش نیازمندان داشته باشد و در پاسداری از عدالت و تعمیق و گسترش فضایل اخلاقی و کرایم نفسانی کوشا و فداکار باشند.‏

‏آری! در اسلام و مکتب امام خمینی، موضوع حرمت و کرامت و شخصیت معنوی و اخلاقی و آرمانی انسانها بیشتر مورد عنایت و کرامت قرار گرفته نه اینکه انسانها را در چارچوب معیارها ‏


حضورج. 67صفحه 95

‏صرفاً فیزیکی و مادی و رفاهی و سودپرستانه و دنیایی و تمایلات این جهانی خلاصه نمایند.‏

‏بلکه بر حقوق انسانی، ابعاد انسانی، ارزشهای انسانی، تعالی و تکامل انسانها و جوامع بشری، رشد و ارتقای معنوی حق حیات و آزادی و کرامت و حرمت و آزادی ایمان و عقیده و ابعاد گسترده شخصیت الهی و ملکوتی و اجتماعی و سیاسی و تربیتی انسانها تأکید شده و موضوع تنها به یک امر صرفاً مادی و سوداگرانه محدود نشده بلکه این همه در راستای سیرالی الله و قرب الی الله و حرمت انسانها و استقلال و استغنای از دیگران و عبودیت و بندگی خداوند و حرّیت از قید و بند اسارت دنیا و هواها و عبودیت و بندگی خداوند متعال تعریف و ترسیم شده است.‏

‏امام خمینی با همین دید به مسأله قضا و قضاوت و کیفر و مجازات می نگرند. سفارشهای ارزشمند امام نسبت به زندانیان و زندانها و اندرزگاهها را باید در این رابطه و با این معیارها ارزیابی و محک زد. امام با این نگاه قضات را مسئول حیثیت اسلام و جمهوری اسلامی می دانند و می فرمایند: «قاضی امروز مسئول حیثیت اسلام است مسئول حیثیت جمهوری اسلام است و مثل قضات در طول تاریخ نیست که فقط مسئول باشد نسبت به قضاوتی که در مورد شخصی می کرد.» ‏‏(صحیفه امام، ج 14، ص 337)‏

‏در باره شیوه مجازات می فرمایند: «مجرمی که بالاترین جرم را دارد و به سوی چوبه دار می رود جز اجرای حد شرعی احدی حق آزار او را لفظاً و عملاً ندارد و مرتکب خود ظالم است.» ‏‏(صحیفه امام، ج 18، ص 467)‏

‏یا می فرماید: «باید زندانها محل تربیت باشند ... زندان خودش یک تربیتگاه باید باشد.» ‏‏(صحیفه امام، ج 17، ص 285)‏‏ «دستور اسلام رحمت بر اسیران است گرچه ظالم و جاسوس باشند». ‏‏(صحیفه امام، ج 11، ص 377)‏

‏یا فرموده: «شرافت همه ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم.» ‏‏(صحیفه امام، ج 15، ص 76)‏‏ ‏‏«خدمت به خلق خدمت به خداست.» ‏‏(صحیفه امام، ج 8، ص 301)‏

‏«اعراض مردم دست قضات است باید آنها را هم تعلیم کنند و هم تربیت کنند.» ‏‏(صحیفه امام، ج 17، ص 240)‏


حضورج. 67صفحه 96

‏این بیانات نورانی تابلویی از رسالت بزرگ دستگاه قضاوت را در اسلام برای همه ما ترسیم می نماید که خروجی دستگاه قضایی باید تعالی انسانها، خدمت به بندگان خدا، تعلیم و تربیت آنها، عدالت و نظم و انضباط، سلامت و سعادت جامعه اسلامی و تنظیم امور و مقابله با تجاوز و تجاسر به حقوق همه جانبه و عمیق و پاسداری و صیانت از حرمت و کرامت و آزادی و آزادگی انسانها و عزت و اقتدار و نظم و امنیت جامعه اسلامی و بسترسازی برای رشد فضایل اخلاقی و مکارم و کرایم تربیتی و تقویت بنیادهای ریشه دار توحیدی و معرفتی باشد.‏

‏البته این رسالت ها بزرگ و مسئولیتی سترگ و بار امانتی مقدس بر دوش همه انسانها است که در پست رضایت و ولایت و قضاوت به امانتداری و پاسداری از حقوق خداوند و مردم عهده دار مسئولیت شده اند و خود را در معرض این خدمت بزرگ و واجب الهی قرار داده اند و در جایگاه نبی و وصی نشسته اند «قد جلست مجلساً لایجلسه الا نبی او وصیّ نبی او شقیّ»‏

‏اما فصل دوم این مثنوی متضمن شرایط متفاوتی است. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران علاوه بر اصول یاد شده بر مبانی و اصول فراوان، ارزشمند و نوآوریهای جدید حقوقی و قانونی و اسلامی تأکید شده و بسیاری از ضعف ها و آسیبهای هشتاد ساله اخیر مرتفع و ضمن آسیب شناسی، اصلاح، تکمیل و ارائه طریق بر مبنای آرمانها و اصول مستحکم اسلامی، نظامی بدیع بر مبنای مردم سالاری دینی تقریر یافته است.‏

‏این قانون اساسی مترقی با ظرفیتهای فراوان در ابعاد حقوقی و قانونی مثال زدنی و ژرف اندیشانه در فصول چهارده گانه و در 177 اصل الهام بخش و راهگشا تدوین گردیده و افقی نوین ‏


حضورج. 67صفحه 97

‏و ارزنده فراروی ملت ایران گشوده است.‏

‏در قانون اساسی و در مقدمه مفید و مختصر آن، ابعاد فراوان اعتقادی و اجتماعی و مردمی و سیاسی و اقتصادی مدنظر قرار گرفته و این قانون بعنوان میثاق وفاق ملی، فصل الخطاب آحاد جامعه قرار گرفته است.‏

‏از جمله فصول پر برکت و کارساز و ارزشمند آن در رابطه با قوه قضائیه و تحقق عدالت قضائی و تأمین و تضمین حقوق همه جانبه ملت و نظارت بر حسن جریان امور و سلامت نظام اداری و قضائی و اجرایی و پیش بینی ساز و کارهای مناسب در جهت حاکمیت قانون، مبارزه با بی قانونی و قانون شکنی و یا ستیزه گری با قونین و یا تخلف قانونی و نقض حریم اشخاص و مقررات و شالوده های نظام اجتماعی و ... می باشد.‏

‏البته برای تحقق عدالت قضائی اسلامی و تأمین همه جانبه حقوق ملت، دهها اصل و سرفصل و ساز و کار پیش بینی شده تا حاکمیت عدالت و پاسداری از عدالت و تضمین حقوق ملت و صیانت از آرمانهای جمهوری اسلامی و مقابله با تحریف و انحراف و تخریب و تضعیف و قانون شکنی و استبداد و قلدری محقق گردد.‏

‏از باب نمونه به مفاد ذیل الذکر اشاره می شود:‏

‏در بند 9 از اصل سوم که در آن، اهداف و وظایف دولت تبیین شده، وظیفه ای بسیار اساسی در نظر گرفته شده است: رفع تبعضیات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه، در تمام زمینه های مادّی و معنوی.‏

‏در بند 14 همان اصل نیز چنین می خوانیم: تأمین حقوق همه جانبة افراد از زن و مرد و ایجاد امنیت قضایی عادلانه برای همه و تساوی عموم در برابر قانون.‏

‏مردم ایران از هر قوم و قبیله که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند اینها سبب امتیاز نخواهد بود (اصل نوزدهم) همه افراد اعمّ از زن و مرد، یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. (اصل بیستم)‏


حضورج. 67صفحه 98

‏اصل سی و ششم قانون اساسی مقرر نموده است: حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد.‏

‏هیچ فعل یا ترک فعلی به استناد قانونی که بعد از آن وضع شده، جرم محسوب نمی شود.‏

‏اصل، برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود؛ مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد. دادخواهی حق مسلّم هر فرد است و هرکس می تواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید.‏

‏همه افراد ملت حق دارند، اینگونه دادگاهها را در دسترس داشته باشند و هیچکس را نمی توان از دادگاهی که به موجب قانون، حق مراجعه به آن را دارد، منع کرد. هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعید شده به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.‏

‏ ‏

بنیانگذار جمهوری اسلامی طلایه دار عدالتمداری در جهان معاصر

‏شخصیت بی نظیر امام خمینی تابلوی تمام عیار یک انسان مؤمن بالله و سالک الی الله است؛ او که اندیشه اش ـ قلمش ـ سیاستش ـ مدیریتش ـ مدرس و مکتبش و بالاخره نهضت اجتماعی و جهانی اش قرین با عدالت و انصاف و قسط بود و آنچه را می خواست که رضایت الهی در آن بود. در عرصه زمامداری این رهبر فرزانه و شخصیت الهی عدالت را سرلوحه اقدامات و تصمیمات خویش قرار داد و ظلم ستیزی و سازش ناپذیری با استکبار و عدالت گرایی را فصل لایتغیر اهداف سترگ نظام اسلامی تعیین کرد.‏

‏حضرت امام توصیه های فراوانی به مسئولین امر خصوصاً مسئولان دستگاه قضایی داشتند تا عدالت به معنای واقعی کلمه در جامعه نمود یابد. ایشان رسالت حاکمیت را استقرار عدالت اجتماعی و توزیعی می دانستند و معتقد بودند که باید نظام و شیوه دادرسی به گونه ای باشد که احکام الهی در عرصه اجتماعی عینیت یافته و اسلام حقیقی در سایه عدالت قضایی متبلور گردد. بر مبنای اندیشه ایشان این مهم محقق نخواهد شد الا اینکه دادگستری ما اسلامی شده و احکام ‏


حضورج. 67صفحه 99

‏اسلام در آن جریان یابد. مختصات مطلوب و هندسه موجد نظام قضائی از دیدگاه امام داشتن حداکثر سنخیت و تجانس با اهداف یاد شده بود.‏

‏اندیشه و مرام امام در سخنان ایشان متجلی است چنانچه فرموده اند:‏

‏ ‏

مسأله مهم اسلام

‏«دستگاههای دادگستری و دادگاههای انقلاب و قضاوت دستگاه بسیار امر مهمی است که سر و کار با جان و آبرو و مال ملت دارد و اهمیتی که اسلام به قضاوت داده است به کمتر چیزی داده است. امروز دستگاه دادگستری و دادگاههای انقلاب پاسبان آبرو و حیثیت جمهوری اسلامی و اسلام است و انحراف در قضا مردم را از این دستگاه مأیوس و به جمهوری اسلامی و روحانیون بدبین می نماید.» ‏‏(صحیفه امام، ج 14، ص 218)‏

‏ ‏

دارا بودن برترین جایگاه

‏«قوه قضائیه از جاهای دیگر اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه قوه قضائیه سرو کار با همه چیز مردم دارد. اینها باید با توجه به خدای تبارک وتعالی و حسن نیت و توجه به مسائل اسلامی ـ چنانچه دارند ـ با اینطور مشی کنند.» ‏‏(صحیفه امام، ج 17، ص 124)‏

‏ ‏

بزرگی خطای قاضی

‏«قوه قضائیه باید توجه بکند که سر و کارش با جان و مال مردم است، نوامیس مردم، سر و کار این با آنهاست و باید افراد صالح در آنجا باشند، سالم باشند و توجه بکنند که خطای قاضی بزرگ است. ‏‏(صحیفه امام، ج 17، ص 379)‏

‏ ‏

محو فساد دستگاه قضائی

‏«قضاوت شرعی باید باشد، اینطور قضاوتهایی که محکوم می کردند مردم را روی یک‏


حضورج. 67صفحه 100

‏همچو روابطی که درست می کردند، یا هر چیزی که بود، رشوه خواری در کار بود، اینها باید از بین برود، طرز دادگستری را باید شماها بنشینید با هم، قضاوت و شماها و همه، تفکر کنید و طرز دادگستری را طوری کنید که این مراتب نباشد، امروز حکم بکند فردا برود آنجا، بعد برود آنجا، بعد از سر برگردد اینجا، دوباره برود آنجا! اینها همه تضییع اوقات است و تضییع اموال است. اینها باید اصلاح بشود.» ‏‏(صحیفه امام، ج 6، ص 242 ـ 243)‏

‏ ‏

اسلامی نمودن دادگستری

‏«از اول هم گفته ام که دادگاهها نباید روی آن مسائل سابق عمل بکنند، دادگاهها باید به تمام معنا اسلامی [‏‏باشند]‏‏، و توجه به اینکه خدای نخواسته یک بی گناهی یک وقتی گرفتار نباشد یا یک ‏‏کم گناهی زیاد از اندازه به او تحمیل نشود، این از مسائل مهم است.»‏‏ (صحیفه امام، ج 7، ص 272ـ 273)‏

 

لزوم تحول سیاسی

‏«دادگستری تحول می خواهد، این را من سابقاً گفته ام؛ لکن ـ خوب ـ باید وقتی مستقر شد و مجلس پیدا شد، این تحولات باید پیدا بشود؛ که اینطور طول و عرض محاکمات، به این قدر طولانی شدن هم موجب این می شود که وقت مردم صرف بشود، آدم ده سال توی این سالن های دادگستری هی راه برود و هی برود و برگردد، و آخرش معلوم نشود که به حقش می رسد یا نه... مردم وقتشان شریف است؛ نباید صرف یک محاکمه ای بشود که آن.‏

‏یک نفر وکیل دادگستری بود که من می شناختم؛ او را دیده بودم؛ شیخ رضا اسمش بود؛ معروف بود آن وقت. نقل می کنند که گفته بود این محاکمه ای را که الآن ما شروع کردیم، تا من هستم این محاکمه هست؛ وقتی من مُردم، پسرم این کار را انجام می دهد! نمی گذاریم به آخر برسد! وضع دادگستری اینطوری است که می تواند یک وکیلی نگذارد به این زودی ها مسأله ختم بشود. اینها باید تحول پیدا بکند؛ باید طوری بشود که اگر ما نتوانیم صد در صد اسلامی اش بکنیم، لااقل نزدیکش بکنیم به اسلام.» ‏‏(صحیفه امام، ج 7، ص 271 ـ 272)‏


حضورج. 67صفحه 101

جلب افراد صلاحیت دار

‏«شما آقایان که در رأس قضا واقعید توجه کنیدکه همه با هم همصدا، همدل و کمک کار هم باشید، و بگذارید دادگستری که مدنظر شماست تصفیه شود، اشخاصی که مفسد هستند و اشخاصی که قضاوت نمی دانند و می خواهند برای خودشان دکانی باز کنند، و یا اهل قضاوت نیستند، این افراد تصفیه شوند و اشخاص صالح را جلب نکند.» ‏‏(صحیفه امام، ج 12، ص 217)‏

‏ ‏

پرهیز از اشتباه

‏«دادگاههای سرتاسر کشور توجه داشته باشند که در دادگاه خدای تبارک و تعالی را در نظر بگیرند و از اشتباهات و خطاها و انحرافات پرهیز کنند و در اموال و نفوس مردم با احتیاط رفتار کنند که اگر خدای نخواسته ـ یک بی گناهی به دست اشخاص، مجرم حساب بشود یا جزایی برای او تعیین بشود، این در دستگاه الهی بسیار بزرگ است و جواب ندارند بدهند.» ‏‏(صحیفه امام، ج 12، ص 448 ـ 449)‏

‏«به مجرد احراز اشتباه و خطا از آن برگردید و اقرار به خطا کنید که آن کمال انسانی است.» ‏‏(صحیفه امام، ج 18، ص 7)‏

‏در اینجا این گفتار را با حدیث شریف و نورانی که امام صادق(ع) از قول امیرالمؤمنین(ع) در رابطه با خلیفه دوم نقل فرموده و خطوط اصلی قضاوت و حکومت اسلامی را ترسیم می نماید به پایان برده امید آنکه برای همه ما درس آموز و محور اندیشه و عمل و گفتار و کردار و نظر قرار گیرد و چراغ راهنمای امت اسلامی و قضات عدل و کارگزاران نظام اسلامی باشد.‏

‏عن ابی عبد الله الصادق(ع) قال امیرالمؤمنین(ع) لعمر بن الخطاب: ثلاث ان حفظتهن و عملت بهّن کفتک ما سواهّن و ان ترکتهن لم ینفعک شئی سواهّن قال: و ما هنّ یا اباالحسن»‏

‏قال: اقامه الحدود و علی القریب و البعید و الحکم بکتاب امّه فی الرّضا و السخط و القسم بالعدل بین الأحمر و الاسود قال عمر لعمّری لقد او جزت و ابلیغت. ‏‏(وسائل، ج 18، ص 156)‏

‏از امام صادق 4 روایت شده که امیرالمؤمنین(ع) به عمر بن خطاب فرمودند: سه چیز و سه ‏


حضورج. 67صفحه 102

‏اصل که اگر آنها را حفظ کنی و بر طبق آن عمل کنی تو را کفایت می کند و از امور دیگر بی نیاز می نماید و اگر آنها را رها کنی امور دیگر جایگزین آن نخواهند شد و تو را از اصول یاد شده بی نیاز نخواهد کرد.‏

‏او گفت: ای ابا الحسن(ع) آنها چیست؟!‏

‏فرمودند: اقامه و بپا داشتن حدود الهی بر نزدیکان و دیگران قریب و بعید و حکم بر اساس کتاب خدا در حال خشنودی و خشم و تقسیم بر پایه عدالت در میان سرخی و سیاه‏

‏خلیفه گفت: بجان خودم سوگند که موجز و رسا سخن گفتن و مطلب را به طور کامل بیان فرمودی.‏

‏براستی آیا وظیفه حکومت اسلامی جز اقامه حدود اسلامی و سیاست های کیفری و برقراری امنیت همه جانبه اجتماعی و تحقق عدالت قضائی و حقوقی و کیفری نسبت به همگان و برابری همه در برابر قانون و پرهیز از هر نوع ملاحظات حاشیه ای و روابط خویشاوندی و یا سیاسی و اجتماعی و یا باندی و گروهی است؟‏

‏2ـ و حکم و قضاوت و فرمان دادن بر اساس کتاب خدا و قانون قرآن در همه حالات و رضا و غضب و محوریت قرآن کریم و سنت نبی اکرم(ص) و ائمه هدی(ع)‏

‏3ـ و نیز تقسیم بیت المال به صورت عادلانه و بدور از هرگونه تبعیض و بی عدالتی در میان همه اقوام و اقشار جامعه اسلامی و موالی و عبید و قریب و بعید. آیا رسالت عمده و محوری نظام اسلامی جز تحقق عدالت همه جانبه در میان همه اقشار و عدالت توزیعی در امور اقتصادی و تسهیل و روان سازی امور اقتصادی و معیشتی و احقاق حقوق جامعه و پاسداری و صیانت از حقوق فرد و جامعه در روابط درونی و در مقابله با بیگانگان و روابط بین الملل جامعه اسلامی و صیانت از حاکمیت اسلامی و ارزشهای متعالی آن چیز دیگری است.‏

‏خداوند به همه ما توفیق تشخیص فقیهانه و اقدام شجاعانه کرامت فرماید: انشاء الله بمنّه و کرمه‏

‎ ‎

‎ ‎

‎ ‎

حضورج. 67صفحه 103