دیوار حاشا تحلیلی از حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و تسخیر لانه جاسوسی

‏ ‏

دیوار حاشا‏ تحلیلی از حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام‏ و تسخیر لانه جاسوسی

 دکتر منوچهر اکبری

(استاد دانشگاه تهران)

 

‏روزهای خدایی، روزهایی هستند که به طریقی، به سببی و زمینه ای با اهداف پاک و الهی پیوند خورده اند و رنگ خدایی گرفته اند. عاشورا یوم الله است زیرا در آن روز بزرگ، ایثار به اوج خود رسید تا دین خدا، آن هم در آن شرایط پیچیده و سخت تاریخی بیمه و احیاء گردد. محرم یوم الله است زیرا به تلقی ما شیعیان، خون خدا به جوش آمد. بجوش آمد تا حرام و حرامی از روی زمین پاک گردد. تا زمین خدا به دست سلاله ای از نسل رسول الله تطهیر شود، فلسفه حرکت امام حسین طرد پلیدی ها و پلشتی هاست. اصلاحِ حرکت تاریخیِ بود که به انحراف کشیده شده بود. 22 بهمن یوم الله است زیرا اصل دین خدا و طرح مجدد رسالتی که از سوی رسول الله برعهده مسلمانان بود فراموش نشود. یوم الله است زیرا طومار نظام پوسیده و طاغوتی شاهنشاهی با همت بلند مردی از سلاله رسول الله درهم پیچیده شد. یوم الله است زیرا انسان بار دیگر به خدای روی آورد. انسان به اصل خویش بازگشت. انسان به خالق خود روی آورد. این رویکرد به خدا اثبات دوباره این کلام نورانی بود: ‏«إن تنصرو الله ینصرکم و یثبت اقدامکم»‏ اینک ماییم و این سؤال‏


حضورج. 66صفحه 10

‏ که چرا جوانان پرشور و دانشجویان انقلابی، آن روز از دیوار به اصطلاح سفارت آمریکا بالا رفتند؟ به تعبیر برخی مگر نمی شد با آمریکا گفتگو کرد؟ نمی شد با آمریکا تعامل کرد؟ با  آمریکا سر میز مذاکره نشست؟ نمی شد با آمریکا از طریق دیپلماسی حرف زد؟ نمی شد حتی از طریق حقوق بشر، حقوق از کف رفته و پایمال شده ایران را از آمریکا باز پس گرفت؟ البته پشت این سؤالهای ظاهر الصّلاح شاید این باشد که نمی شود با آمریکا کنار آمد؟! برخی را ساده لوحی به حدی است که وزن و شأن آمریکا را با ایران قبل از انقلاب، معادل و مساوی می دانستند. واقعاً آمریکا به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ روزگار می پذیرفت ایران را معادل خود بداند؟ اگر این اصلِ فرضی وجود داشت که اصلاً وجود و نفوذ آمریکا در ایران و منطقه زاید بود. راستی با گرگ می شد مذاکره کرد؟ میش هرگز در طول حیات و تاریخ توانسته است گرگ را مقابل بنشاند و با او از عدالت، حقوق مساوی حرف بزند؟ امام یقیناً از شم بسیار بالای سیاسی برخوردار بود. امام که در مشی و سیره سیاسی خود راه حل مسلحانه و درگیری فیزیکی و تهاجم را به مصداق «آخر الدواء الکی» راه نهایی و پایانی می دانست، چون برای گفتگو با آمریکا روزنه امیدی نمی دید و با حرکت انقلابی دانشجویان، فاتحان قلّه های شرف و مقاومت و آزادی و آزادگی و ایثار همراهی کرد. ‏

‏طرف مقابل دانشجویان کسی بود که از عدالت و انصاف و حقوق بشر بویی نبرده بود. نکند در شناخت واقعی آمریکا اشتباهی صورت گرفته بود؟! حیرت من از کسانی است که در آن ظرف زمانی زندگی کرده اند و امروز پا پس می کشند! شگفت آور اینست که برخی شاید صادقانه اما یقیناً با درصد بالایی از ساده لوحی تصّور می کنند آمریکا تغییر ماهیت و موضع داده است. شاید به خیال خوش خود، به این رسیده اند که آمریکا توبه کرده است و مگر نمی دانند که توبه گرگ مرگ است.‏

‏مگر امام از قطع رابطه با آمریکا اظهار خوشحالی نکرد. یقین دارم ، برایم روشن تر از روز است که اگر امام زنده بود امروز هم در برابر آمریکا با همین ماهیت امروزی اش می ایستاد. چه شده است که برخی در عطش پیوند مجدد گرگ و میش لحظه شماری می کنند؟ این سنت جاری ‏


حضورج. 66صفحه 11

‏الهی است که حق و باطل با هم کنار نمی آیند. حداقل باید گفت آنها دیروز هم آمریکا را به دقت و صحت امام نمی شناختند، زیرا آمریکای امروز هیچ فرقی با آمریکای دیروز نکرده است. حتی معتقدم درنده تر و عاصی تر و وحشی تر هم شده است. اگر آمریکا در سالهای قبل از انقلاب حضور نظامی و اشغالگرایانه در منطقه نداشت و خودش مستقیماً وارد عمل نمی شد، امروز عراق و افغانستان را اشغال کرده است. چه فرقی بین تجاوز آمریکا به ویتنام و عراق است؟!‏

‏یادمان باشد که شناخت امام شناختی قرآنی و مبنایی بود. امام با معرفت توحیدیِ ناب و پاک زلالی که داشت می فرمود آمریکا مستکبر است. شاید ما معنی عمیق و تعبیر بلند و پرمعنای استکبار را با همان تلقی و برداشت امام نمی دانیم. امروز که آمریکا شیر بی بال و دم شده است، حداقل شاخهایش شکسته است، امام روزهایی به آمریکا حمله می کرد که کسی جرأت نمی کرد حتی به سایه آمریکا چپ نگاه کند. چه بسا لازم باشد بار دیگر حداقل برای نسل امروز این سؤال را مطرح کنیم که چرا آمریکا را شیطان بزرگ می دانست. وقتی امام در شناخت آمریکا بدانجا رسیده است که آمریکا شیطان است چگونه ما از رابطه با آمریکا حرف می زنیم؟ شگفتا که آمریکا با همان معنایی که امام می فرمود، آمریکا مانده است با همان کینه و انتقام و حسد و عناد علیه جمهوری اسلامی ایران و رسماً بودجه مقابله با ایران تصویب می کند و حتی از پذیرفتن یک طرفدار ایران، شدیداً جلوگیری می کند. منافع جمهوری اسلامی را در تمام جهان هدف قرار می دهد. ما را در رأس کشورهای تروریست قرار می دهد و ما چرخشهای غیرقابل تصور کرده ایم؟! در این سی سالی که از انقلاب اسلامی می گذرد چه کسی می تواند مستند و مستدل بگوید نظر آمریکا و موضع همه دولتهای آمریکا نسبت به ایران اسلامی کمترین جهت مثبتی بخود گرفته است؟! من که معتقدم آمریکا از انجام هر کاری که می توانسته علیه ما انجام دهد، دریغ نکرده است. واقعاً اینکه در جلسه ای مثلاً در سازمان ملل متحد رئیس جمهور یا نماینده آمریکا از کنار رئیس جمهور یا نماینده ایران رد بشود و نیم نگاهی بهم بیندازند این می شود دلیل رابطه؟! اینکه تصور شود با نامه پراکنی می توانیم رئیس جمهور آمریکا را بر سر عقل آوریم یا او را متخلق کنیم، چقدر منطقی است؟ واقعاً آمریکا را بچه چموشی تصور می کنیم که با این حرفها و تذکرها مؤدب شود؟ اینکه‏


حضورج. 66صفحه 12

‎ ‎

‏کسی تصور کند می شود با گرگ رابطه دوستی و حسن همجواری برقرار کرد به چه میزان با اصول اسلامی سازگاری دارد؟ به صراحت می گویم ما نمی خواهیم برای دیگران تعیین تکلیف کنیم، اما هرکس که فکر می کند ما باید تحت هر شرایطی باید با آمریکا رابطه برقرار کنیم و این رابطه گره گشایی همه مشکلات و معضلات را در پی دارد، راه باطل می رود. اگر ما حقیم، امام ما حق است. نهضت ما حق بوده است، انقلاب ما الهی و بحق بوده است، پس آمریکا با عملکرد سی ساله اش نمی تواند حق باشد که با او پیوند برقرار شود. نه از سر لجاجت برکرده خویش پای می فشاریم که در برابر نسل امروز اظهار وجود کرده باشیم، بلکه با دلایل و شواهد و استدلالهای قوی و محکم همچنان به قطع رابطه با آمریکا معتقدیم. قرار نیست که ما روی دیروزمان، فقط برای خوشی و شاد باش دل تازه به دوران رسیده هایی خط بکشیم که به راحتی بر خوان نعمت انقلاب و آزادی نشسته اند و حاضر نیستند حرفهای دیروز ما و سخنان به اصطلاح ما دیروزیها را گوش کنند. درک نمی کنند که چرا جوانان پرشور به سفارت آمریکا حمله کردند. و مگر نه اینکه همان جوانان دیروز که امروز پا به سن گذاشته اند جزء نسل آگاه و پیشرو انقلابی روزگار خود بوده اند. واقعاً باید مطالب و شرایط آن روز را ترسیم کرد، سعی کرد تا حدی نسل امروز را در ‏


حضورج. 66صفحه 13

‏شرایط دیروز قرار داد، بعد قضاوت کرد. ‏

‏یقین دارم اگر بتوان تمام شرایط آن روز را مثل ماکت یا شهرک های سینمایی فراهم آورد، و تاحدی هم خوی و خصلت آمریکا را به نسل امروزی ها نشان داد، آنها قوی تر از ما حرکت دانشجویان را در تسخیر لانه جاسوسی تأیید می کنند. افسوس که نسل امروز که رهایی از ستم، ستمشاهی را درک نکرده اند، در آرزوی آزادی سالها بسر نبرده اند، حتی تصور نمی کنند که دولتمردان ایران در حکومت پهلوی غلامهای حلقه  بگوش آمریکایی ها بودند. خفقان و اختناق نکشیده اند، سالهای سیاه و ننگین سلطه همه جانبه آمریکا و سایر قدرتهای آن روز جهان را در ایران درک نکرده اند سالهای فرو خوردن خشم مقدس و انقلابی مبارزان و آزادیخواهان را ندیده اند چگونه می شود فلسفه حرکت انقلابی را ترسیم کرد؟ من معتقدم انتفاضه دانشجویی در ایران حداقل دهها سال قبل از نوجوانان انقلابی فلسطینی رخ داده است. و مگر پرتاب سنگ به خودروی رئیس جمهور آمریکا از کوی دانشگاه تهران حرکتی جزء انتفاضه بود؟! راستی قداست آن شهامت ها را می توان با تحلیل و تبیین باز گفت. پرتاب سنگ به سوی خودرو حامل نیکسون رئیس جمهور وقت آمریکا اعتراض به سلطه بلامنازع آمریکایی ها بر کیان و ناموس این کشور نبود؟ ما هرچند هم از گذشته تعریف کنیم آن خشمهای مقدس را نمی توانیم مصنوعی باز آفرینی کنیم. نسل امروز هرگز از یک افسر آمریکایی در زندانهای سازمان امنیت سیلی نخورده است، هرگز شاهد حقارت یک افسر ایرانی در برابر گروهبان آمریکایی نبوده است، شاید تصور نمی کند که وجود دهها هزار مستشار آمریکایی در ایران یعنی چه؟ شاید نقل خاطره را در اعتبار و تحلیل مسائل نوعی قلم فرسایی یا انشاء نویسی بدانید اما حداقل این خاطره به شنیدن یک بار آن می ارزد.‏

‏بیاد دارم در سالهایی که در دبیرستان به تحصیل مشغول بودم و کلاس اول ادبی آن روز را سپری می کردم همراه معلم زبان انگلیسی ما یک فرد آمریکایی هم سرکلاس می آمد. در واقع ما دو معلم داشتیم یک معلم ایرانی و یک معلم آمریکایی. هر دو همزمان در کلاس درس حاضر می شدند. آن کلاس تنها کلاسی بود که توسط دو معلم یا دبیر اداره می شد. فضولی من گل کرد و روزی از دبیر ایرانی خارج از کلاس پرسیدم که آقای طباطبایی چرا شما همیشه همراه این آقای ‏


حضورج. 66صفحه 14

‏آمریکایی که به مستر داج معروف بود به کلاس می آیید؟ و شما چقدر حقوق می گیرید مستر داج چقدر؟ البته کله معلم زبانمان بوی قیمه سبزی می داد یا بهتر بگویم سرش می جنبید اما می دانم چندان به اصول و آمال و ارزشهای اسلامی مقید نبود. واقعاً آن روز هم نمی دانستم کمونیست بودن یعنی چه. فقط می دانستم که از حرفهای برخی از جمله معلم تاریخ هم بوی مخالفت با وضع موجود آن روز به مشام می رسد. معلم زبان گفت این آمریکایی ها حداقل 3 برابر ما حقوق می گیرند و در تمام مدت کلاس هم 20 کلمه حرف نمی زنند. پرسیدم چرا از شما بیشتر می گیرند گفت این فضولی ها به تو نیامده است. هنوز طنین صدا و حتی محلی که این حرف را بمن زد در یاد دارم. البته چند روز بعد مرا مورد لطف قرار داد و گفت اگر دانش آموز زرنگی باشی روزی به تو خواهم گفت. مبحث درسی به جایی رسید که خواستند واژه اهلی و وحشی را به ما به زبان لاتین بیاموزند. بحث واژه ‏wild‏ بمعنی وحشی و ‏domestic‏ بعنوان اهلی شد. بخوبی بیاد دارم همیشه یک دانش آموز مسئول بود کیف معلم یا دبیر و کتابهایش را به دفتر ببرد. اما دبیر آمریکایی اجازه نمی داند یک دانش آموز کیفش را حتی دست بزند. پس از پایان کلاس دبیر ایرانی آقای طباطبایی به من گفت شما پس از کلاس بمانید باتو کار دارم. وقتی همه رفتند بمن گفت یادت می آید گفتم روزی علت اختلاف حقوقم را با آقای داج برایت می گویم. گفتم بله آقا. گفت آقای داج بخاطر اینکه ما ایرانی ها را ‏wild‏ می دانند از من حقوق بیشتری می گیرد ضمناً می گوید حضور یک آمریکایی در میان افراد وحشی خطرناک است همیشه من باید همراه او باشم. چون در متن درسی واژه ‏wild‏ را برای حیوانات وحشی بکار برده بودند، با جسارتی که داشتم گفتم آقای طباطبایی یعنی ما حیوانیم آن هم از نوع وحشی آن؟ خنده ای معنادار کرد و گفت برو این تفسیرها را به کسی نگو. کنجکاوی ام مضاعف شد بعدها که پیگیر شدم گفتند آمریکایی ها به عنوان حق «توحش» حقوق بیشتری می گیرند. واقعاً نسل امروز می توانند بپذیرند که نگاه آمریکایی ها به ایرانی ها که در جهان به عنوان قومی مهمان نواز معروفند آنچنان باشد؟ ما می دانیم تصمیمی که فرزندان واقعی روح الله گرفتند قدم در راه بی برگشت گذاشتن بود، چه تضمینی بود که از درون سفارت به رگبار بسته نشوند؟ تاریخ اگر نه امروز که روزی به سؤال جواب خواهد داد، که چرا ‏


حضورج. 66صفحه 15

‏فرزندان امام، جان برکف، خطر کردند، رفتند تا ابهت آمریکا را بشکنند. رفتند که به ملت مظلوم جهان بگویند شاخ این غول شکستنی است. آمریکا طبل میان تهی است.‏

‏درست است که شاه از ایران رفته بود و به فکر چاره ای برای بازگشت بسر می برد، اما آمریکا در نظر جهانیان همچنان آمریکا بود. برخی می گفتند تحلیل آمریکایی ها از اوضاع داخلی ایران درست نبوده است، این به نوعی کم اهمیت جلوه دادن انقلاب ایران بود. اگر این نظر را هم بپذیریم یعنی اشتباه تحلیلگران آمریکا درباره ایران را، باز حیثیت آمریکا را که در همه زمینه ها خود را نسل و مغز برتر جهان می دانستند، فرو ریخته بود. آنها توقع داشتند که با آرام شدن شرایط و ترفندهای آمریکایی هایی که در ایران بودند و فعالیت عوامل داخلی آنان، به زودی آمریکا مجدداً ایران را در اختیار خواهد گرفت. در واقع جریان تسخیر لانه جاسوسی یک پیام داشت، اینکه، واقعاً نسل انقلابی بخصوص دانشجویان مسلمان پیرو خط امام قلباً به آمریکا گفتند: در ایران و انقلاب دخالت نکن. از طراحی توطئه و انحراف برای توقف یا کند کردن یا شکست خوردن انقلاب خودداری کن. زنجیره توطئه و ترفندها و دخالت آمریکا را در ایران از هم گسستند. آمریکا باید سرجایش می نشست. بهترین نقشی که می توانست در ایران پس از پیروزی بپذیرد اینکه صرفاً ناظر بی طرف باشد که آن هم با ماهیت و ژن آمریکایی ناسازگار بود. چه بسا اگر آمریکا در مخالفت با مردم ایران و حمایت از شاه فراری اصرار نمی ورزید بستن سفارت آمریکا و حمله بدان در دستور کار دانشجویان انقلابی قرار نمی گرفت. به زبان دیگر تسخیر لانه جاسوسی، طرح دادخواست جهانی ایران علیه دخالتهای آشکار و پنهان آمریکا در امور ایران طی دهها سال و بخصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود.‏

‏تصور برخی از افراد و جناحهای سیاسی این بود که آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سر این کشور و ملت دست برمی دارد. ایران پس از پیروزی هم این تصور را اصل قرار داده بود. هرکس از آمریکا و سابقه و شیوه ها و تاریخ روابط آن با سایر کشورها و از میزان وابستگی حکومت پهلوی به آمریکا خبر داشت با خوش باوری رابطه مساوی و یا عادلانه ای بین حکومت جمهوری اسلامی ایران و آمریکا را به سادگی توقع نمی داشت. یقیناً برای کشوری که حدود 35‏‎ ‎


حضورج. 66صفحه 16

‏سال مستقیماً در اداره ایران دخالت داشته و همیشه منافع خود را حفظ کرده و هرگز برای دولتمردان ایران و کشورهایی که در آن نفوذ داشته ارزشی قائل نبوده است. کشورهایی از قبیل ایران را که هم در آنجا منافع متعدد اقتصادی داشته و هم از موقعیت ویژه و استراتژیک آنها نهایت استفاده را برده و جزء مستعمرات خود می دانسته، نمی پذیرد که حق دخالت در اداره کشور و جابجایی و چینش مهره های سیاسی آن را نداشته باشد. حتی گامی فراتر از این، باید تاوان سلطه چند ده ساله اش را پس بدهد. به همین دلیل پس از پیروزی انقلاب با فروپاشی نظام شاهنشاهی و قبول ناتوانی خاندان پهلوی در اداره کشور، تمام نظریه پردازان و عوامل جاسوسی، سیاسی، امنیتی و استراتژیستهای باتجربه خود را برای جبران این شکست بسیج کرد. یقیناً حضور فراگیر  و گسترده مردمی، او را از انجام کودتایی مثل 28 مرداد 1320 حداقل در آغاز کار، منصرف کرد. در آن دوره حداقل می شد به طریقی با ترفند و توطئه ای که از سوی عوامل داخلی و خارجی اش اجرا می شد حداقل دکتر مصدق را در برابر آیت الله کاشانی قرار دهد و با بسیج عوامل ستون پنجم داخلی آشوب و هرج و مرج داخلی را فراهم آورد و در فرصتی، شاه را مجدداً به ایران برگردانَد و باز از همان موقعیت و البته قوی تر برخوردار باشد چون در این مرحله می توانست ادعا کند که واقعاً آمریکا بوده که شاه را مجدداً به قدرت برگردانده. شرایط تاریخی و اجتماعی سیاسی ایران حداقل پس از بهمن 1357 قابل مقایسه با 28 مرداد 1320 نبود. بزرگترین مانعی که در مقابل و بر سر راه داشت وجود امام خمینی بود که به واقع بر دلها فرماندهی می کرد. هیچ جناح و شخصی‏


حضورج. 66صفحه 17

‏ نمی توانست در برابر امام اظهار وجود کند که شاه او را حمایت و تحریک کند اگر هم فردی مثل شریعتمداری را عُلَم کرد و او را در منطقه ای از ایران به آشوب واداشت باز هم مردم غیور آذربایجان بودند که پرده از توطئه حزب خلق مسلمان برداشتند و غیورانه آن توطئه را در نطفه خفه کردند و از سایر قومیت ها هم در جهت منویات شیطانی و تفرقه افکنانه تا آنجا که می توانست بهره مند شد. کردها، ترکمن ها، عرب ها اما باز هم وحدت امت اسلامی ذیل نظام جمهوری اسلامی و اطاعت از امام بقدری عمیق و مستحکم بود که آمریکا نمی توانست برای خود جایی دست و پا کند و مرحله به مرحله به اهدافش نزدیک شود. یقیناً آمریکا قبل از تحریک صدام حسین برای جنگ و حمله سراسری به ایران، به هر ترفند و چاره ای که تصور می کرد بتواند انقلاب اسلامی را متوقف و امت اسلامی را از امام دور سازد، دست زد. ترور، تفرقه قومی، شایعه، تخریب شخصیت های اثرگذار، شایعه بیماری امام و کودتا هیچکدام کارساز نبود. گویا خداوند دل امت را با دل امام پیوندی الهی زده بود. ‏

‏برکت دیگر تسخیر لانه جاسوسی شکست  اُبّهت آمریکا نه در منطقه که در تاریخ و جهان بود. ما که دیروزِ آمریکا را دیده ایم می دانیم که حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام یعنی چه. مگر کسی جرأت می کرد به آمریکا و شیوه و عملکرد آن در ایران یا سایر مستعمرات آن چپ نگاه کند؟! مگر کسی جرأت می کرد به یک سرباز آمریکایی در ایران معترضانه بنگرد. با وجودی که کاپیتولاسیون بسادگی در مجلس آن روز تصویب نشده بود، باز امام بود که با حضور مقتدرانه به تصویب کاپیتولاسیون اعتراض کرد، اما در عمل مفاد قانون ننگین کاپیتولاسیون در ایران به مرور زمان عمل می شد. هر کاری را که دوست داشتند انجام می دادند. و مگر شاه یا سایر دولتمردان ایران جرأت می کردند به دخالت ها و نفوذ و حضور گسترده آمریکایی ها در ایران اعتراض کنند؟ برای آمریکا بهترین کار این بود که آنچه را می خواست به ظاهر قانونی آراسته کند.‏

‏امام در تأیید حرکت انقلابی دانشجویان تعابیر بسیار شگفت انگیزی را فرموده اند که جای اندک تردیدی را در اصل و اهداف حرکت باقی نمی گذاشت. اگر امروز برخی به تحلیل ‏


حضورج. 66صفحه 18

‏غیرمنطقی حرکت دانشجویان مسلمان پیرو خط امام می نشینند و متأسفانه برخی از خود دانشجویان هم تردیدی در اصالت حرکت بدل راه داده اند و با شرایط امروز (که من معتقدم فرقی با آبان 58 نکرده است) آن تصمیم و انقلابی را تحلیل می کنند. لازم است به بسیاری از موضع گیریهای دیگر امام برگردیم و با آراء و نظرات آن زعیم تاریخ ساز و جریانهای انقلابی را بازنگری کنیم در آن صورت در اصالت دیروز و تصمیم هایی که با آن شرایط گرفته شده شک نخواهیم کرد. امام سخنانی در تأیید حرکت دانشجویان انقلابی بکار برده است که گویای اصالت جریان است.‏

‏1- امام اشغال لانه جاسوسی را جریانی مردمی می دانست:‏

«اگر اینها یک مسائل سفارتی بوده است، احتیاج به این کار نبود. اگر یک مسائلی بود که مربوط به توطئه هایی که بر ضد ملت ماست نبود، این محتاج به این عمل نبود. حالا که این توطئه به ملت ما ثابت شده است، و این عملی که این جوانهای ما انجام داده اند، تمام ملت، تمام قشرهای ملت، الاّ بعضی منحرفین، در اینجا و در سایر ممالک دیگر از آن پشتیبانی کردند. و این خواست تمام ملت ما بوده است، نه یک خواست از روی هوای نفسانی، بلکه یک خواست انسانی بوده است که توطئه ها معلوم بشود؛ توطئه هایی که بر ضد بشر است، بر ضد کشورهای ماست، وبالخصوص بر ضد ایران است معلوم بشود. و این حق از برای ملت ما هست».

‏«صحیفه امام، ج11، ص30»‏

«سفارتخانه ها حق قانونی ندارند که جاسوسی بکنند یا توطئه. و این مرکز، به حسب آنطوری که کارشناس ها تاکنون توانسته اند بفهمند، مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. چه شد که در این وقت آقای پاپ اعظم به فکر این افتادند که ما برای حس انسان دوستی و ایشان برای حس انسان دوستی به فکر افتادند که اینها را باهاش رفتار خوب بکنند و آزادشان کنند، اما رفتار خوب. اسلام با دشمن های خودش هم رفتار خوب می کند. و با اینها هم، این جوانها که اسلامی هستند، تا آن قدر که من شنیده ام رفتارشان، رفتار انسانی بوده است، و نباید هیچ نگرانی از این باب داشته باشند».

‏(صحیفه امام، ج11، ص 31)‏

‏2- تسخیر لانه جاسوسی دخالت آمریکا در ایران و نیز کشتار هزاران نفر از مردم ایران به دستور شاه را افشاء کرده است.‏

«آن چیزی که ملت ما می خواهد این است که این ملت از این آدم که الآن در آمریکا هست، سی 


حضورج. 66صفحه 19

و هفت سال تقریباً رنج دیده است. سی و هفت سال، این به ملت ما خیانت کرده است. و سی و هفت سال، ذخایر ما را به باد فنا داده است. و سی و هفت سال، جوانهای ما در تحت سلطه اینها زندگی انسانی نداشتند. و سی  و هفت سال، اختناق همه جانبه براین مملکت و براین ملت از طرف ایشان حکمفرما بوده. و با دست خود ایشان، به طوری که اشخاص نقل می کنند، و با مباشرت در پانزده خرداد، عده کثیری را به قتل رسانده است. و با امرِ او از پانزده خرداد تاکنون، ما شاید بیش از صد هزار نفر مقتول و صدها هزار نفر مجروح و معلول داریم. این ملت با این همه رنج که کشیده است، حالا می خواهد که این جانی برگردد و محاکمه به طور عدالت بشود. محاکمه بشود».

‏(صحیفه امام، ج11، ص31)‏

‏3- امام بر حرکت دانشجویان اشراف کامل داشته و در پاسخ سؤال خبرنگار هفته نامه آمریکایی تایم در تاریخ 9 آذر 1358 از ایشان می پرسد که آیا شما از دانشجویان خبر داشتید یا آنها خودسر به این کار اقدام کرده اند، می فرماید:‏

«عدم شناخت صحیح شما از مردم ایران موجب اشتباهات بسیاری است. ملت ایران به مناسبت ظلمهایی که از آمریکا دیده است نسبت به آمریکا کینه عجیبی دارند و ما هم آنان را به سوی استقلال و رهایی از آمریکا سوق می دهیم و به همین جهت است که آنان لانه جاسوسی آمریکا را تصرف کردند. آنجا مسلماً لانه جاسوسی است و اصولاً ما آمریکا را می خواهیم چه کنیم؟ این سؤال همه مردم ایران است».

‏(صحیفه امام، ج11، ص161)‏

‏4- تسخیر لانه جاسوسی از عملکرد آمریکایی ها که خلاف عرف و قانون بین المللی بود پرده برداشت. ‏

«حالا که این لانه فساد کشف شده است، خیلی چیزها برای ملت ما باید کشف بشود. آنجا دستگاههای جاسوسی زیاد، مع الأسف در ظرف چند ساعتی که نتوانستند این جوانهای عزیز ما، درها را درست باز بکنند. برای اینکه درها جوری بوده است که قابل باز کردن نبوده است، رمزهایش را نمی دانستند اینها. در آن زیرزمینهای بزرگ، اسناد بزرگی که از جاسوسی شان بوده است. از جنایتهاشان بوده است، از خائنینی بوده است که با آنها همکاری داشتند به کلی از بین بردند، تمام را به مثل پودر گرفتند در آوردند کاغذها را. مع ذلک یک مقداریش را که دیگر فرصت برایشان نشده است که از بین ببرند، دست دوم و سومش مانده است که برای کشف اینها و فهم اینکه اینها چه هست، محتاج به کارشناسان است. این جوانها خودشان نمی دانند، لکن آن مقداری که می توانند می خواهند ارائه بدهند و ارائه می دهند، لکن بسیاری از آنها کارشناس لازم دارد، رمز 


حضورج. 66صفحه 20

است. خیلی از جعبه ها را، صندوقهایی که در آنجا هست رمز است، و بازکردنش محتاج به اینکه کارشناس باشد. اینها یک مرکز توطئه و مرکز جاسوسی در مملکت قرار دادند».

‏(صحیفه امام، ج11، ص11)‏

‏5- حرکت لانه جاسوسی در جهت خواست بحق ملت ایران (بازگشتن شاه خائن) صورت پذیرفته است.‏

«ما می گوییم یک نفر آدمی که پنجاه و چند سال خودش، پدرش در اینجا حکومت جائرانه برخلاف قوانین اسلام، برخلاف میل ملت حکومت کردند و همه چیز ما را از بین بردند، بدهند دست ما یک مطلب حقی است ما بگوییم بدهید این جانی را که جوانهای ما را کشته است، این جانی که همه ذخایر ما را به رایگان داده است و خیانت و جنایت به ما کرده؛ این را دست ما بدهید. چه می گویید شما؟ می خواهید بیایید بگویید که باشد آنجا؟ یا می خواهید بیایید بگویید که نه، شما دیگر حالا ببخشید ایشان را؟ چه چیز می خواهید به ما بگویید؟ می خواهید تحویل بدهید، خوب، تحویل بدهید، دیگر گفتگو ندارد، حرف ندارد این. خوب، تحویل بدهید این جانی را، تحویل ما بدهید. لانه جاسوسی هم از اینجا بردارید».

‏(صحیفه امام، ج11، ص14)‏

laneh

حضورج. 66صفحه 21
‏6- امام امکان مذاکره با آمریکا را پس از تعطیلی لانه جاسوسی و تحویل شاه مردود نمی داند؟ البته آن هم از موضع قدرت و از سر بی اعتنایی نه مثل برخی که امروز به هر قیمت در آرزوی مذاکره با آمریکا لحظه شماری می کنند. آن هم آمریکایی که علاوه بر 37 سال توطئه قبل از انقلاب در واقع حدود سی سال دیگر هم به انحاء مختلف برای شکست انقلاب اسلامی و تخریب دستاوردهای انقلاب و ترور و شهادت یاران امام و تحریم اقتصادی، راه اندازی و حمایت از جنگ هشت ساله، توطئه های مختلف سیاسی و بسیج نیروهای اقمار وابسته خود علیه ایران و قصب حقوق مسلم سیاسی بین المللی ایران حتی محرومیت ایران از حقوق مسلم جهانی مثل انرژی هسته ای تا جلوگیری از ورود ورزشکاران ایرانی در برخی مسابقات و اخراج بسیاری از ایرانیان و حتی جلوگیری از تحصیل دانشجویان ایرانی و تصویب بودجه در کنگره علیه ایران و بکار گرفتن عوامل ترور و شبکه های مختلف تبلیغی و ارتباطی علیه ایران و منافع ایرانیان از هیچ کاری فروگذار نکرده است.‏

«ما چه صحبتی با اینها داریم؟ چه چیز بنشینیم با اینها بگوییم؟ آن کسی که لانه جاسوسیش در ایران هست، و آنطوری که اینها می گویند، می گویند اصلاً عقل ماها نمی تواند برسد که اینکه اینها چه بساطی اینجا درست کردند برای توطئه. کارشناس ها باید بروند آنجا تا بفهمند، تا چه اندازه هم بفهمند، من نمی دانم. یکیشان که اینجا بود، آنجا آمده بود پیش من گفت: ما یک چیزی پیدا کردیم به اندازه  عدس، این گیرنده و فرستنده است. گفت: اندازه  عدس است. روابط اینها با همه جا داشتند، مرکز جاسوسیِ شاید شرق بوده اینجا. اینجا را جای امنی برای خودشان درست کرده بودند. آقای «آریامهر» اینجا را تقدیم کرده بود به اینها هر کاری بخواهند بکنند. مرکز جاسوسی همه جا بوده، می گویند نه مخصوص به ایران بوده است، برای همه جا، اینجا مرکزیت برای همه جا داشته است، و مرکز توطئه برای همه جا بوده است. این مرکز را از اینجا کلکش را بکنند، و آن خائن را هم دست ما بدهند تا [برای] ما جای این پیدا بشود که حالا ما بنشینیم یک صحبتی بکنیم. در زمان محمدرضا- آن اوایل نهضت- دست و پا می کردند که یک تفاهمی بشود. یک دفعه که آمدند پیش ما که می خواهیم که مثلاً ملاقاتی، چیزی طرح بشود، من به ایشان گفتم که «علم» هستش؛ ما وارد مذاکره نمی شویم. شما اول «علم» را کنار بگذارید، بعد وارد مذاکره بشویم، ببینیم چه بگوییم. حالا هم تا این مرکز جاسوسی در اینجا بپاست، و تا آن خائن را که آنجا بردند و آنجا هم یک مرکز جاسوسی دیگر می خواهند


حضورج. 66صفحه 22

 درست بکنند و یک مرکز توطئه دیگر می خواهند درست بکنند. تا آن آنجاست و این اینجاست، جای صحبت نیست. نه من صحبت می کنم نه کس دیگر. وقتی این دو تا از بین رفت، آن وقت بنشینیم ببینیم باید چه بگوییم. ببینیم که آیا رابطه ما، رابطه یک مظلوم با یک ظالم، یا قلدر با یک مستضعف است. نه، ما دیگر رابطه ای نداریم، و اگر رابطه انسانی است، روابط انسانی با هیچ جا مانعی ندارد، و ما با ملتها خوب هستیم».

‏(صحیفه امام، ج11، ص15ـ 16)‏

‏7- از برکات دیگر تسخیر لانه جاسوسی، افشای اسامی جریانها، گروهها و افرادی است که به آمریکا وابسته بودند در این رابطه تذکر مهم امام به مردم که مراقب باشید همانها که از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا ضربه خورده دستشان نزد ملت رو شده است اعم از آمریکایی ها و عوامل داخلی آنها درصدد تخریب چهره دانشجویان انقلابی اند.‏

«الآن یک دسته ای از همین خرابکارها و همین هایی که سنگ ملت را به سینه می زنند، اینها را با توطئه خودشان می خواهند بدنام کنند اینها را توی ملت. بگویند باید این اسناد را بیاورند، همین امروز بیاورند اینجا والا خودشان چه جورند آقا، اسناد آمریکاست. اسناد کسی است که ورزیده شده در توطئه. مگر او این را می شود آوردش آنجا و علنی گفت که یک همچو، مگر اینطوری نوشته اند آنجا که قضیه چیست. فلان حزب با ماست. فلان جمعیت با ما. اینطوری نیست. اینها را با حروف می نویسند. یکجا نمی نویسند. اسنادش را آنی که مهم بوده است در نظرِ آنها، بعد از چهار- پنج ساعت، آن چندساعتی که اینها نتوانستند به آنها دستیابی کنند، از بین بردند. یک مقدارش هم که مجال نشده، و به نظر آنها دیگر خیلی مهم نبود، باقی مانده. اینها مجال لازم دارد تا اینکه بشود کشفش کرد چه است. لکن مع ذلک مفسده جوها شروع کردند به سمپاشی، و می خواهند چهره این جوانها و چهره نورانی این جوانها را پیش ملت لکه دار کنند. ملت بیدار باشند. به این حرف مفتها گوش نکنند. اینها عمال همانها هستند. هرکسی راجع به اینها کارشکنی بخواهد بکند، می خواهند این لانه جاسوسی را از دست اینها بیرون بیاورند و اینها را پیش ملت لکه دار بکنند تا اینکه اربابانشان بتوانند باز تاخت و تاز بکنند. ملت بیدار باشند، توجه داشته باشند. به این توطئه هایی که از طرف خود آنها دارد می شود، و روابط هست بینشان و این افراد ناصالح، اینها می خواهند کاری بکنند که این به جوانهای پاکدل ما، آنها تهمت بزنند».

‏(صحیفه امام، ج11، ص16)‏

‏8- امام معتقد است لانه جاسوسی در منطق ظالمان باید باز باشد.‏

«و این لانه جاسوسی در منطق مظلومین این است که باید بسته بشود. و منطق ظالمین این است که باید باشد، این مظلومین اند که باید به حقوق خودشان برسند. و این ظالمها هستند که 


حضورج. 66صفحه 23

می گویند حقی برای مظلومین نیست».

‏(صحیفه امام، ج11، ص134)‏

‏9- امام برخی مراکز جهانی مثل شورای امنیت را بازیچه دست ابرقدرتها می داند بخصوص آمریکا. شورای امنیت را ابزاری می داند که فقط حافظ منافع چپاولگران باشد. شورای امنیتی که برای آزادسازی گروگانها تشکیل جلسه می  دهد و فقط به آنچه کارتر می گوید عمل می کند از نظر امام غیرقانونی است. جالب است که امام این تصمیم سازمان ملل یا شورای امنیت را مردود نمی داند اصل شورای امنیت فرمایشی را که دستورات کارتر را دیکته شده مشق می کند هرگز نمی پذیرد. امام با دقت تصمیم های اعضای نوکر ثابت شورای امنیت را دنبال می کند. وقتی می داند به دستور آمریکا قرار نیست آنها درباره بازگشتن شاه تصمیم بگیرند، هرگونه تصمیم آنها را برای آزادسازی گروگانها را نیز نمی پذیرد.‏

«این روزها زمزمه آن است که «شورای امنیت» برای رسیدگی به امر گروگانها، که نزد ملت ما جاسوسی آنها ثابت است، تشکیل شود. آقای کارتر پس از مانور سیاسی و نظامی، راضی شده اند که شورای امنیت فقط برای رسیدگی به این امر تشکیل شود. غافل از آنکه ملت ما می دانند که هر شورایی یا محکمه ای که تحت نفوذ مستقیم آمریکا تشکیل شود از اول رأی آنان دیکته شده است، و محکومیت ملت مظلوم ما مورد استقبال آنان است. ملت ما با «شورای امنیت» فرمایشی که از اول تکلیف آن معلوم شده موافق نیست. رسیدگی به امر شاه مخلوع و امر جاسوسان در مرکز جاسوسی، جز در ایران امکان ندارد، زیرا علائم و شواهد جرم در ایران است و قابل انتقال به غیر ایران نیست. ما قریب صد هزار شهید دادیم و چندین میلیون شاهد و بیش از صد هزار معلول داریم که امکان ندارد به خارج روند و عرضه شوند و شهادت دهند؛ علاوه بر پرونده های بسیاری که در اینجا است. و رسیدگی به امر لانه جاسوسی باید در همان محلِ به اصطلاح «سفارت» صورت گیرد، زیرا شواهد جرم در همان محل است. با توجه به مراتب فوق، تشکیل هر محکمه یا شورایی، برخلاف موازین قضایی و از نظر ملت ما مردود است.»

‏(صحیفه امام، ج 11، ص 135)‏

«این دستگاههایی که برای حقوق بشر درست کردند، تمام دستگاههایی است که برای چپاول بشر است. این دستگاههای شورای امنیت که با طمطراق اسمش را می برند- دیشب بعد از اینکه اجازه داد آقای کارتر به اینکه شورای امنیت باشد- می گوید که فقط راجع به کسانی [است] که گرفتار هستند و گروگان هستند، فقط راجع به اینها. اما راجع به شاه نباید شورای امنیت دخالت


حضورج. 66صفحه 24

  

 بکند. اما راجع به چیزهایی که آنها از ما برده اند، مظلومیتی که برای ما واقع شده است و ظلمی که بر ما شده است، اجازه ندارد شورای امنیت دخالت بکند. شورای امنیت را از اول تکلیف آن را معین کرده اند که باید راجع به گروگانها تو بحث بکنی و راجع به شاه نباید تو بحث بکنی و راجع به این مظلومیت هایی که بر ما واقع شده و بر ملت ما واقع شده است نباید دخالت بکنی».

‏(صحیفه امام، ج11، ص 134)‏

‏10- با تسخیر لانه جاسوسی نقش توطئه و جاسوسی آمریکا در منطقه روشن شده است به اصطلاح سفارت آمریکا مرکز فرماندهی آمریکایی ها در منطقه بوده است. خدا می داند مدارک و اسنادی که قبل از رسیدن و دسترسی دانشجویان از بین برده اند چه نکات و نقشه ها و سوابقی روشن می شد.‏

«ما مدعی هستیم که اینجا سفارتخانه نیست. اصلش قضیه سفارت در کار نبوده. و ما مدعی هستیم که این آدمهایی که در اینجا بودند، اینها اجزای سفارتخانه نبودند.

به اسم سفارتخانه شما یک چیزی درست کردید که لانه جاسوسی است. و بیایند ببینند که آیا این چیزهایی که در این سفارتخانه هست، اینها اسباب دست جاسوس هاست یا وسائلی است که سفارتخانه لازم دارد؟ بیایند سفارتخانه های دیگر را ببینند. سفارتخانه ایران را در خارج ببینند، که آیا این سفارتخانه ایران وضعش اینطور است که اینجا هست. و همین طور سفرای ایران در خارج. یا فرض کنید اجزای سفارتخانه ها را ببینید که آنها در آنجا یک همچو مسائلی دارند. و اگر یک وقتی مثلاً ایران، یا جای دیگر در آمریکا یک جایی را به اسم سفارتخانه، مرکز توطئه و جاسوسی قرار بدهد، آقایان می گویند که خوب، شما چون که یک اشخاصی بودید دیپلمات، بیایید؛


حضورج. 66صفحه 25

 تشریف ببرید. دیگر راه را باز کنند. و یا نه مسأله این نیست. شما با این حرفها می خواهید کلاه سر عالم بگذارید. و وقت دیر شده است و دیگر از شماها قبول نمی کنند این مسائل را. شما شاه را دک کردید برای اینکه مشتتان باز نشود. ما محاکمه تان می کنیم. در همین جا محاکمه رژیم پهلوی را. و محاکمه رژیم جمهوری آمریکا را. در این مدتی که به ما، اینطور جرمها را نسبت به ما روا داشتند، و اینطور توطئه ها را کردند».

‏(صحیفه امام، ج11، ص269)‏

‏11- امام پس از تصمیم شورای امنیت سازمان ملل و حکم لاهه رسماً اظهار نظر می کند این اظهار نظر و تحلیل و پاسخ صریح و روشن حرکت دانشجویان را تا پایان راه تأیید می کند. امام می گوید اگر این افراد که در سفارت آمریکا هستند کارهای سیاسی کنند که منعی نبوده اما چون اینجا (سفارت آمریکا) سفارت بوده است و نه افرادی که آنجا کار می کردند دیپلمات بودند پس آنچه شما تصویب کرده اید و از ما توقع عمل دارید بی معناست.‏

«آنها گفتند که، محکوم کردند ما را به اینکه سفارتخانه ها و سفارتخانه آمریکا باید تحویل داده بشود. و این دیپلماتها و سفرا و اجزای سفارتخانه باید راه بیندازند اینها را بیایند به آمریکا. ما می گوییم که سفارتخانه نیست. اینجا شما می گویید سفارتخانه. ما می گوییم آمریکا اصلاً سفارتخانه ندارد اینجا. ما می گوییم که مأمور سیاسی ندارد اینجا. اینها مأمورهای امنیتی هستند نه مأمور سیاسی. اینها از اجزای امن آمریکا هستند که در اینجا بودند. اینها نیامدند برای اینکه بین ایران و آمریکا را روابط سیاسی ایجاد کنند. اینها آمدند اینجا و این مرکز هم برای همین است که در ایران توطئه کنند. و حالا که شکست خوردند بیشتر توطئه کنند. حالا که آن شخص رفته است و دست آنها هم از مملکت تا حدودی بریده شده است زیادتر می خواهند توطئه کنند. ما این معنا را می گوییم. ما اشخاصی را که می خواهیم دعوت کنیم در اینجا، از دانشمند های دنیا، و از سیاسیون دنیا، و از کارشناسهای دنیا، برای این است که بیایند تشخیص بدهند که این وضعی که در اینجا بوده است، و این اشخاصی که در اینجا مشغول کار بودند، این وضع سفارتخانه است؟ این وضعش وضع سفارتخانه است؟ این یک مکانی است که باید اسمش را سفارتخانه گذاشت یا نه؟ و بیایند و ببینند این اشخاص را. و بررسی کنند از پرونده هایی که اینها دارند. و از کارهایی که آنجا انجام می دادند. ببینند این کارهای سفارتخانه است یا کارهای سفارتخانه نیست. پس شما یک موضوع غلطی را،  لاهه یک موضوع غلطی را حکم کرده، یک موضوعی را حکم کرده که در اینجا نیست همچو موضوعی. آن گفته است باید سفارتخانه را تحویل بدهند. ما سفارتخانه آمریکا اینجا نداریم. کجاست این سفارتخانه؟ می گویند که باید این دیپلماتها را رها کنند. ما نمی شناسیم


حضورج. 66صفحه 26

 دیپلماتی در اینجا».

‏(صحیفه امام، ج11، ص 270)‏

‏12- امام خمینی در تحلیلی منطقی اما مظلومانه به طرح مسأله قدرت و سلطه و موضع مظلوم و ظالم می پردازد صریحاً امام می گوید که ما از قبل حکم شورای امنیت را مبنی بر محکومیت ایران می دانستیم. منطق زور را در جهان حاکم می داند. منطق سرنیزه را و حتی دردناک تر این که قلم ها بجا که در خدمت زورند از سر نیزه بدترند. امام به اصل تبعیض آمیز حق «وتو» اشاره دارند که سازمانهایی که مال آنهاست هرچه را بخواهند در جهت منافع آنها تصویب می کنند. چون در این سازمانها اینگونه بساط برقرار است پس ما نمی توانیم آنها را قبول کنیم.‏

«حریف ما الآن در آمریکا اینطوری است که با عدالت اصلش مخالف است. با حقوق بشر مخالف است. می گوید حقوق بشر! ادعا زیاد است، لکن وقتی که انسان بررسی می کند در حالاتشان، بررسی می کند در برنامه هایشان، می بیند که آن قضیه سازمان حقوق بشر و- نمی دانم- شورای امنیت و اینها یک چیزهایی است که قدرتمندان درست کردند که این ضعفا را هر کاری می خواهند بکنند. و هر بلایی می خواهند سرشان درآورند. و بعد آنهایی که آنجا نشسته اند به اسم حقوق بشر و چه، وقتی که مطالبشان آنجا برود آنها را محکوم کنند و آنها را حاکم کنند.

الآن قضیه ایران مطرح هست و شما و همه، همه ملتها بلکه دولتها هم می دانند این را. می دانند این مطلب را که به سر این ملت از دست این آدم خائن چه آمده است. با این ملت این چه کرده است. همه چیز این ملت را از بین برده است. حالا رفته است در آنجا. برده اند او را در آنجا. یا برای توطئه یا برای معالجه پناه داده اند و ما از آنها می خواهیم که خوب، این مجرم ماست. به حسب همه قوانین عالم، به حسب عقل، به حسب قوانین، یک کسی که به یک ملتی ظلم کرده و مال یک ملتی را از بین برده و هدر داده و تمام حیثیت یک ملت را از بین برده است، این را بدهید. اینجا ما محاکمه اش می خواهیم بکنیم، حالا ملاحظه خواهید کرد که هرجا که یک جمعیتی باشد، یک سازمانی باشد، سازمان بین المللی- نمی دانم- شورای امنیت، سازمان حقوق بشر، هرجایی یک همچو جمعیتی باشد، ما را محکوم می کنند. الآن شما ملاحظه می کنید و همه دیدند و شواهد و پرونده ها بیرون آمده است که این محلی که اسمش را گذاشته اند سفارت، این اصلاً سفارت نبوده از اول معلوم می شود سفارت نداشته اند اینها. یک جایی محل جاسوسی بوده است، اسم سفارت هم رویش گذاشته اند. یک محل جاسوسی و یک عده ای که شغل جاسوسی دارند در اینجا هستند». 

‏(صحیفه امام، ج11، ص296)‏


حضورج. 66صفحه 27

‏ ‏

‏13- امام یکی از مأموریتهای سفارتخانه آمریکا در ایران- تشکیل پایگاه جاسوسی در مقابل شوروی می دانست قرار نبوده در سفارت آمریکا علیه ایران عصر پهلوی کاری صورت پذیرد. زیرا ایران در جنگ و قبضه آمریکا بود. مأموریت به اصطلاح دیپلمات و به واقع جاسوسان آمریکایی در ایران بیش از همه متوجه شوروی بوده است.‏

«عمده نظر این بود که اینجا پایگاهی درست کنند. در مقابل یک قدرت بزرگی پایگاه نظامی درست کرده. پایگاه همه چیز و پایگاه جاسوسی هم درست کرد، که این مرکز است جوانهای ما رفتند، کشف کردند که مرکز، مرکز جاسوسی است. افراد، افراد جاسوس و یک موجودی که، یک انسانی که، یک آدمی که دیپلمات باشد و عرض بکنم که از اجزای سفارتخانه- به اینکه سفارت باشد معلوم نیست- در اینجا باشد».

‏(صحیفه امام، ج11، ص331)‏

‏14- امام یکی از دستاوردهای مهم تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را شکسته شدن قدرت افسانه ای ابرقدرتها می داند. از نظر امام حرکت دانشجویان اثبات توانایی ایرانیان بود. اظهار وجود ایرانیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. برخی از کارها برای ایرانی ها حتی در حد سؤال هم نشدنی و غیرممکن می نمود اینکه می شود به یک آمریکایی یا انگلیسی هم نه گفت اینکه آمریکایی چیزی و کاری را از ایرانی بخواهد و پاسخ منفی بشنود. معلوم شود که می شود بر سر آمریکا هم داد زد، فریاد زد، می شود بیگانه را از خانه خارج کرد. می شود کیان و عنان مملکت را در اختیار گرفت. در برابر هر قرارداد استعماری که آمریکا و انگلیس اداره می کنند می شود ایستاد.‏

‏امام این توانایی، این رشادت و این شهامت را بسیار مهم می داند. اصولاً امام در شیوه ها و اصول مبارزه، دو کار اساسی می کرد یکی ضعیف نشان دادن دشمن، شکست ابهت و طمطراق ساختگی دشمن، طبل میان تهی دانستن دشمن بیگانه و استعمارگران، آنجا که فرمود آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند، این فقط یک تلنگر یا شعار نبود یک استراتژی بود. در برابر، به نیروهای خود امید می داد بدانان می گفت شما باید بخود آیید. باید خودتان را باور کنید. باید به توان از کف داده باز گردید باید به شخصیت واقعی و جایگاه اصیل خود پی ببرید. برای ملتی که عمری وابسته بوده عمری اطاعت امر کرده است شخصیت او را تخریب، تضعیف، وابسته و نوکرمآب‏


حضورج. 66صفحه 28

‏ ‏‏بارآورده اند، بسیار مشکل است که روی پای خود بایستد. امام این شیوه را در مبارزه، ضروری می دانست که برای رسیدن به اهداف بلند برای فتح قله های سترگ و رفیع پیروزی برای برپایی نظام اسلامی، برای احیای اصول فراموش شده یا تخریب شده دین خدا، باید راهی سخت و طولانی را پیمود. اگر نیروها خود را برای این مأموریت خطیر الهی نساخته باشند، پیروزی امری ساده و دست یافتنی نیست. هم از آن رو بود که خود شخصاً مبارزه و تبعید را بجان خرید. مردانه به میدان آمد از برخی تعلقات دل کند، بجای اینکه در قید مرجعیت و نشستن و دیگران را به مبارزه دعوت کردن باشد، خود آستین همت بالا زد و تمام خطرات را بجان خرید. در جریان تسخیر لانه جاسوسی چیزی که دیگران از آن غافل بودند، تأیید و شخصیت دادن به دانشجویانی بود که به واقع و در آن شرایط با مرگ بازی کردند. و اگر نبود آن بازسازی شخصیت توسط امام هیچ طیف و قشر و گروهی جرأت انجام آن حماسه آفرینی را نداشت.‏

«اول قدم هر مبارزه ای ارزیابی این است که در این مبارزه می شود یا نمی شود، و شما ثابت کردید که نه «می شود». می شود با آمریکا هم طرف شد. می شود که لانه  جاسوسی آمریکا را هم


حضورج. 66صفحه 29

 تصرف کرد. می شود جاسوسهای آمریکایی را هم گرفت و نگه داشت، و حفظ کرد. شما این را ثابت کردید به دنیا. آن عظمتی که از آنها به واسطه تبلیغات زیادی که داشتند، در دنیا سایه افکنده بود که ابرقدرت است، و کسی حق حرف زدن ندارد آن شکست. معلوم شد نه، ملتها می توانند فریاد بزنند. می توانند مرگ بر کارتر بگویند. فریاد هم الآن دارند می زنند. نه اینجا جاهای دیگر هم. هندوستان هم همین است. پاکستان هم همین است. عراق هم همین است. کویت هم همین است. ممالک خودشان هم. ممالک غربی هم همین است. آمریکا هم همین است. آمریکایی که [مرتب] می گفت ما با قدرت نظامی ایم. [دائماً] ما را می ترساند، اینها دنبال همان بودند که سابق انجام می دادند. سابق چنانچه یک کلمه ای فرض کنید که در یک روزنامه ای از ایران واقع می شد برضد انگلستان یا برضد امریکا، با یک کلمه ای که آنها به محمدرضا می گفتند که فضولی موقوف، جلویش را اینجا می گرفت. اگر یک کاری می خواستند انجام بدهند، مثلاً مجلس شورای استعماری غلط، همچو که کشتی انگلستان می آمد طرف ایران مسئله ختم بود با همان حرکتش».

‏(صحیفه امام، ج11، ص337)‏

‏15- استمرار و تأیید حرکت دانشجویان. امام راحل قبل از آنکه کسی تردید بدل راه بدهد، در فرصتهایی که مصلحت می دانست حرکت دانشجویان را که انقلاب دوم نامیده بود تأیید می کرد. اگر به اصلی می رسید، از انجام و اعلام آن خوف نداشت، مصلحت اندیش نبود، مگر در مصلحت خیر اسلام و تأیید نظام اسلام و رضای خدا باشد. نکته جالب این است که امام از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام با عنوان «پاسداران» یاد می کند. یعنی حرکت آنها را واقعاً در جهت پاسداری از اسلام و انقلاب می داند. امام از این که برخی از دشمنان اسلام و آزادی و استقلال ایران در جوامع وابسته غربی به محکوم کردن دانشجویان پرداختند، ناراحت می شود. از تبلیغات شیطنت آمیز بیگانگان علیه حرکت اصیل و سرنوشت ساز دانشجویان مسلمان دلگیر است. جالب است که امام با تدبیر خاص خود این مسأله را هدایت و به احسن وجه حل کرد. شاید برخی از تندروها در نقطه مقابل اصحاب تساهل و تسامح و سازشکاران، خواهان حرکتها و تصمیم های تند و به اصطلاح انقلابی بودند. محاکمه آمریکایی ها و شاید گامی فراتر از آن، اعدام انقلابی برخی از جاسوس ها. اما امام وقتی احساس کرد که وجود جاسوس ها دیگر برای ایران نفعی ندارد آنها را آزاد کرد. برخی از ساده لوح ها اصل حرکت را زیر سؤال بردند و چه بسا امروز هم می برند‏


حضورج. 66صفحه 30

‏ که این حرکت چه فایده داشت؟ چه چیز عاید ایران کرد. مگر نه این که برای خود دشمنانی تراشیدیم. مگر نه اینکه آمریکا را در موضع مخالف مستقیم و دشمنی آشکار قرار دادیم؟ عجبا از این اندیشه های ساده لوحانه و مغزها و فکرهای معلول و بیمار و ضعف ایمان و اراده! واقعاً اگر دست آمریکا رو نمی شد، انقلاب اسلامی سترگ و تنومند شده بود؟ واقعاً ماهیت آمریکا رو شده بود! واقعاً در اذهان همه ملتها و حتی دولتهای جهان این سؤال جرقه نزد که چه دلیلی دارد آمریکا علیه آنها جاسوسی نکند؟ واقعاً مأموریت جاسوسی به اصطلاح دیپلماتهای سفارت آمریکا در ایران فقط مختص ایران است؟ یعنی در سایر مناطق و کشورهای دیگر چنین کاری صورت نمی پذیرد؟ گامی فراتر از این، واقعاً سایر کشورها و قدرتها و اقمار آمریکا و بلوک شرق سابق جاسوسی نمی کنند؟! مگر می شود این مأموریت های شیطانی و جاسوسی در بسیاری از سفارت ها صورت نپذیرد؟ سابقه استعمارگری انگلیس که حداقل بیش از آمریکاست. نکند سفارتخانه سایر کشورها معبدند و سفیران و کارداران آنها واقعاً برای تبلیغ دین و گسترش اخلاق و... مأموریت گرفته اند؟!‏

‏16- افشای ماهیت و وابستگی گروههای سیاسی و چریکهای فدائیان خلق از جمله اثرات دیگر تسخیر لانه جاسوسی است. امام ضمن تأیید حرکت دانشجویان و تأیید حضور و اعلام حمایت اقشار گوناگون جامعه تسخیر لانه جاسوسی را در برابر سکوت چریکهای فدایی خلق سؤال دیگر می داند. می گوید اگر آنها واقعاً آمریکایی نیستند چرا این حرکت را که واقعاً ضدآمریکایی است تأیید نکردند؟!‏

«این اشخاصی که هی «فدایی خلق» خودشان را معرفی می کنند، من که در این چیزهایی که برای پشتیبانی از این جوانها بود که آنجا را گرفتند، به گوش من نخورد که اینها پشتیبانی کرده باشند. اگر اینها آمریکایی نیستند، چطور پشتیبانی نکردند از اینها؟ اگر اینها مال شوروی هستند و خودشان، یا خیر، ملی هستند، آدمی که ملی است، با آمریکا خوب دشمن است؛ همانطوری که همه ملت ما دشمن اند. همانطور که ملت همه ما دشمن شماره اول خودش را امروز آمریکا می داند. برای اینکه دشمن شماره اول برده است آمریکا نگه داشته است. آن وقت هم که آن بود، دشمن شماره یک ما آنها بودند. اینها اذناب آنها بودند. اینها کسانی بودند که مأموریت داشتند برای وطنشان؛ یعنی مأموریت داشتند که این وطن را نگذارند یک قدم جلو برود. مایی که و شمایی که و ملت ما که دشمن شماره یکش را آمریکا می داند، و حالا هم که جوانها رفتند آنجا را گرفتند، دیدند 


حضورج. 66صفحه 31

که مرکز توطئه بوده آنجا، به گوش من نخورد که از این «فدائیان خلق» یک پشتیبانی از اینها شده باشد».

‏(صحیفه امام، ج10، ص519)‏

‏ ‏

‏این بود نگاهی مختصر و مروری گذرا بر علت و برکات تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و در عظمت کار آنان که «ناگه رجز هجوم خواندند» همین بس که امام آن را «انقلاب دوم می دانست».‏

«والسلام»

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏ ‏

‏ ‏

پانویس و منابع:

‏1. تعبیر ‏«ناگه رجز هجوم خواندند»‏ مصرعی است از غزل رجز هجوم اثر روانشاد دکتر قیصر امین پور که برای حماسه آفرینان و تسخیرکنندگان لانه جاسوسی آمریکا سروده است.‏

‏2. ‏صحیفه امام «مجموعه آثار امام خمینی»‏. تدوین و تنظیم مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) چاپ اول، پاییز 1378، ناشر: انتشارات عروج چاپ.‏

‎ ‎

حضورج. 66صفحه 32