فصل اول: زمینه ها و علل خودباختگی و وابستگی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

     فصل اول: زمینه ها و علل خودباختگی و وابستگی

‏ ‏

‏ ‏


کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 1

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 2

‏ ‏

‏ ‏

گمان به پیشرفت غرب در همه علوم

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ما از اروپاییان چنان وحشت کردیم که یکسره خود را باخته و‏‎ ‎‏علومی که خود در او تخصص داریم و اروپاییان تا هزار سال دیگر‏‎ ‎‏نیز به او نرسند به سستی تلقی می کنیم کسی که  منطق الشفا و‏‎ ‎‏حکمة الاشراق و حکمت متعالیه صدرای شیرازی دارد به منطق و‏‎ ‎‏حکمت اروپاییان که باز در کلاس تهیه است چه احتیاج دارد اینها‏‎ ‎‏گمان کرده اند که اگر مملکتی در سیر طبیعی پیشرفت کرد در سیر‏‎ ‎‏حکمت الهی نیز پیشقدم است و این از اشتباهات بزرگ ماست و‏‎ ‎‏یکی از تبهکاریهای نویسندگان مشرق اسلامی باید دانست.(1)‏

*  *  *

‏ ‏

خیانت زمامداران

‏ ‏

‏ ‏

‏همینکه اسم مستشار امریکایی روی یک کسی آمد دیگر برای او‏‎ ‎‏این زمامداران بیهوش و خودسر ما خطا و اشتباه یا خیانت و دزدی‏‎ ‎‏قائل نمی شوند این بیدادگران خود پسند لغت عربی را که از‏‎ ‎‏فرهنگ خدا و دین اخذ شده و در عین حال با بهترین اسلوب و‏‎ ‎‏زیبایی توسعه ای بی پایان به فرهنگ ما داده به جرم آنکه به گفتۀ‏‎ ‎‏اینان لغت اجنبی است از کشور می خواهند بیرون کنند لکن اختیار‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 3

‏یک کشور را به دست مشتی اجانب می گذارند و آن را با کمال‏‎ ‎‏بی شرمی قدم اصلاحی می دانند این را جز بی هوشی یا‏‎ ‎‏خیانتکاری می توان نامید؟ (2)‏

*  *  *

‏ ‏

مرعوب شدن در مقابل پیشرفتهای غرب

‏ ‏

‏ ‏

‏وقتی کشورهای استعمارگر با پیشرفت علمی و صنعتی یا به‏‎ ‎‏حساب استعمار و غارت ملل آسیا و آفریقا، ثروت و تجملاتی‏‎ ‎‏فراهم آوردند، اینها خود را باختند. فکر کردند راه پیشرفت‏‎ ‎‏صنعتی این است که قوانین و عقاید خود را کنار بگذارند! همین که‏‎ ‎‏آنها مثلاً به کرۀ ماه رفتند، اینها خیال می کنند باید قوانین خود را‏‎ ‎‏کنار بگذارند! رفتن به کرۀ ماه چه ربطی دارد به قوانین اسلامی؟‏‎ ‎‏مگر نمی بینند که کشورهایی با قوانین و نظامات اجتماعی متضاد‏‎ ‎‏توانسته اند در پیشرفت صنعتی و علمی و تسخیر فضا با هم رقابت‏‎ ‎‏کنند، و با هم پیش بروند.(3)‏

*  *  *

‏ ‏

اسرائیل دشمن استقلال کشور

‏ ‏

‏ ‏

‏اسرائیل نمی خواهد در این مملکت دانشمند باشد؛‏‎ ‎‏اسرائیل نمی خواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل‏‎ ‎‏نمی خواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل‏‎ ‎‏نمی خواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست‏‎ ‎‏عمال سیاه خود، مدرسه‏‎[1]‎‏ را کوبید. ما را می کوبند؛ شما ملت را‏‎ ‎‏می کوبند. می خواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ می خواهد زراعت‏‎ ‎‏و تجارت شما را از بین ببرد؛ می خواهد در این مملکت، دارای‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 4

‏ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. این‏‎ ‎‏چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها‏‎ ‎‏را می شکند.(4)‏

 13 / 3 / 42 

*  *  *

‏ ‏

شاه عامل نفی استقلال کشور

‏ ‏

‏ ‏

‏این شخص شاه است که اجانب بویژه امریکا را مسلط بر تمام‏‎ ‎‏شئون کشور کرده و مخازن آن را بیدریغ تقدیم آنان نموده و به آنها‏‎ ‎‏مصونیت داده و آنان را، حتی بر ارتش حکمفرما کرده است و‏‎ ‎‏ایران را مصرف کننده ای خاضع در برابر امریکا نموده است.(5)‏

20 / 3 / 57  

*  *  *

‏ ‏

اصلاحات ارضی، ضد خودکفایی

‏ ‏

‏ ‏

‏ [‏‏با‏‏]‏‏ اصلاحات ارضی به هم خورد اوضاع دهقانها. و وقتی که به‏‎ ‎‏هم خورد اوضاع آنها، چاره نداشتند که رو بیاورند به شهرستانها.‏‎ ‎‏آمدند شهرستانهاپ و این شد. وضع بیچاره ها اینطور شد. از آن‏‎ ‎‏طرف وضع زراعت ما به هم خورد. ایرانی که مرکز زراعت بود،‏‎ ‎‏شاید آذربایجان ایران بس بود برای ایران ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ باقی آن را باید صادر‏‎ ‎‏کنند، الآن به اندازۀ یک ماه، سی روز یا سی و سه روز، آنهایی که‏‎ ‎‏اطلاعات دارند و حساب کردند می گویند ایران به اندازۀ سی و سه‏‎ ‎‏روزش برای خودش چیز دارد، باقی آن را باید از خارج‏‎ ‎‏بیاورند!(6)‏

 21 / 7 / 57 

*  *  *

‏ ‏


کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 5

استعمار، مانع خودکفایی

‏ ‏

‏ ‏

‏ما یک دسته اشخاص رعیتی هستیم که می خواهیم خودمان روی‏‎ ‎‏زمین خودمان گندم یا جو بکاریم، و خودمان بخوریم. شمایی که‏‎ ‎‏آقای امریکا هستی و از آن طرف دنیا آمدی این طرف، دستت را‏‎ ‎‏گذاشته ای و همۀ مخازن ایران، مخازن نفت و مس و همه چیز،‏‎ ‎‏فولاد و همه چیز ایران را دارید می برید؛ شما دستت را بردار، ما‏‎ ‎‏خودمان اینها را هرجور دلمان می خواهد چه ‏‏[‏‏اداره‏‎ ‎‏]‏‏می کنیم.‏‎ ‎‏می گوید: نمی توانید! خوب به تو چه؟ من عبایم را نمی توانم‏‎ ‎‏درست بپوشم، به شما چه ربط دارد؟ حالا شما بیایید عبای من را‏‎ ‎‏بگیرید، چون من نمی توانم عبایم را بپوشم؟ و حال آنکه دروغ‏‎ ‎‏می گویید؛ شما نمی گذارید.(7)‏

 29 / 7 / 57 

*  *  *

‏ ‏

محتوای تمدن بزرگ شاه، وابستگی همه جانبه

‏ ‏

‏ ‏

‏محتوای این «تمدن بزرگ» در ایران عبارت است از یک‏‎ ‎‏دسته عمله، یا به شکل عمله، به شکلِ ـ فرض کنید که ـ فرهنگی‏‎ ‎‏و عمال برای این اربابها، نفت را حمل کنند و بدهند به حلقوم‏‎ ‎‏آقای کارتر و رفقای او! عملگی کنند اینها با یک قیمت کمی،‏‎ ‎‏یک اجر کمی و نفتها را حمل کنند برای آنها. سد هم‏‎ ‎‏می خواهند بسازند باید کارشناس بیاید، اوامر کند و نقشه به‏‎ ‎‏قول خودشان بکشد؛ برای نقشه کشیدنش چند میلیون دلار‏‎ ‎‏می گیرد که یک نقشه بدهد. یک شب بنشیند، یک نقشه ای‏‎ ‎‏می دهد ـ یا دو شب ـ آن وقت چند میلیون دلار او می گیرد! خوب ما‏‎ ‎‏چی؟ شما عملگی باید بکنید! ماها عملگی باید بکنیم، ما آجر‏‎ ‎‏باید حمل بکنیم! کاری دیگر از ما نمی آید. چرا نمی آید؟ برای‏‎ ‎‏اینکه ما فرهنگ نداشتیم، ما نتوانستیم که خودمان سد خودمان‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 6

‏ ‏

‏را بسازیم.(8)‏

 11 / 8 / 57 

*  *  *

‏ ‏

غارت و وابستگی همه جانبه 

‏ ‏

‏ ‏

‏ما ارتشمان که با مستشارهای امریکا دارد اداره می شود،‏‎ ‎‏پایگاههایی که در چندین جای مملکت ما درست شده است که‏‎ ‎‏امریکایی ها درست کرده اند، نفتمان هم که دارند آنها می خورند،‏‎ ‎‏گازمان هم که دارند شوروی ها می برند، ما الآن همۀ چیزهایمان‏‎ ‎‏مستقل و آزاد؟! و خود ایشان گفتند که لیست می فرستادند‏‎ ‎‏امریکایی ها، از سفارتها لیست وکلا می آمد که شما اینها را باید‏‎ ‎‏وکیل کنید! و چاره ای هم جز این نبود.(9)‏

17 / 8 / 57  

*  *  *

‏ ‏

ارتش وابسته، مانعی علیه استقلال

‏ ‏

‏ ‏

‏ارتش ما را در تحت حمایت خودشان قرار دادند که بر ضد ملت ما‏‎ ‎‏قیام کند... . در ایران، پایگاههایی درست کردند که مخالف با‏‎ ‎‏استقلال ما بوده است.(10)‏

10 / 9 / 57  

*  *  *

‏ ‏

گمان کرده اند گرایش به قدرتها عامل ترقی است

‏ ‏

‏ ‏

‏در سالهای طولانی، تبلیغات دامنه دار دولتهای شرق و غرب‏‎ ‎‏موجب این شد که ملتهای مسْلم از آنان بازی بخورند و گمان کنند‏‎ ‎‏که ترقیات این کشورهای ضعیف در گرایش به یکی از این دو‏‎ ‎‏ابرقدرت است؛ لکن به هر طرف که تمایل پیدا کردند بعد از مدتی‏‎ ‎‏فهمیدند که آنها جز اسیر کردن اینها و بردن خزاین و غارت کردن‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 7

‏مخازن آنها کار دیگری نمی کنند.(11)‏

 19 / 10 / 57 

*  *  *

‏ ‏

اصلاحات ارضی زمینه ساز وابستگی کشاورزی

‏ ‏

‏ ‏

‏شما ملاحظه می کنید که وضع زراعت ما، که یکی از چیزهای‏‎ ‎‏بزرگ مملکت است و اقتصاد مملکت ما بسته به اوست، اینها به‏‎ ‎‏اسم «اصلاحات ارضی» از بین بردند و الآن کشاورزی شما‏‎ ‎‏ورشکسته است و شما محتاجید به اینکه از خارج همۀ چیزها را‏‎ ‎‏بیاورید.(12)‏

20 / 11 / 57  

*  *  *

‏ ‏

ضعف نفس در مقابل غرب

‏ ‏

‏ ‏

‏اینها‏‎[2]‎‏ همه متعهدند، همه مسلمانند، لکن ضعیف النفسند!‏‎ ‎‏می ترسند که مبادا یک وقت میهمانی از اجانب بیاید در کاخ‏‎ ‎‏دادگستری یا در کاخ نخست وزیری و آنجا ببیند که یک ‏‏[‏‏محیط‏‏]‏‎ ‎‏محقری است؛ باید حتماً به فرم غرب باشد؟!(13)‏

 15 / 12 / 57 

*  *  *

‏ ‏

آشوب و اغتشاش، تهدیدی علیه استقلال کشور

‏ ‏

‏ ‏

‏مسئله این است که اینها می خواهند که آرامش در ایران پیدا نشود،‏‎ ‎‏کاری انجام گرفته نشود. وقتی آرامش نشد و کار برای مردم انجام‏‎ ‎‏گرفته نشد، شلوغ می شود. وقتی شلوغ شد، آنها به مقاصد‏‎ ‎‏خودشان می رسند؛ آنهایی که اینها را مأمور کردند برای اینکه آن‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 8

‏ ‏‏کارها را بکنند به مقصد خودشان می رسند. والاّ خانه سازی برای‏‎ ‎‏مستضعفین و برای مردم کارمند و کارگر و سایر مردم یک چیز‏‎ ‎‏بدی هست؟! یک چیزی مخالف با ـ مثلاً ـ مصلحت ملت است یا‏‎ ‎‏نه، این موافق مصلحت ملت است؟! این را می خواهند جلوگیری‏‎ ‎‏بکنند. یا کشاورزی؛ آیا کشاورزی برای مملکت ما یک چیزی‏‎ ‎‏مضرّی است که اینها می روند نمی گذارند بشود؟ یا کار کردن در‏‎ ‎‏کارخانه ها؛ راه افتادن کارخانه ها، این مضر است به حال ملت؟!‏‎ ‎‏اینها می خواهند آشوب کنند و دنبال این آشوب ـ شاید ـ به فکر‏‎ ‎‏این باشند که اگر آشوب کردند، در خارج دولتهایی که می خواهند‏‎ ‎‏ما را بچاپند، در خارج منعکس کنند که ایران خودش را نمی تواند‏‎ ‎‏اداره کند، یکی باید برود اداره اش کند! یک کودتا بکنند و همان‏‎ ‎‏مسائل را با یک وضع بدتر از سابق پیش بیاورند و ما باز در سالهای‏‎ ‎‏طولانی دیگر ـ تا خدا می داند چه وقت ـ باز زیر همان چیزهایی که‏‎ ‎‏پیشتر بوده، باشیم.(14)‏

 31 / 2 / 58 

*  *  *

‏ ‏

سنجش احکام اسلام با ملاک های غرب

‏ ‏

‏ ‏

‏هی دم از غرب چقدر می زنید! چقدر میان تهی شدید! باید احکام‏‎ ‎‏اسلام را با احکام غرب بسنجیم! چه غلطی است!(15)‏

 15 / 3 / 58 

*  *  *

‏ ‏

کم کاری، مقدمه نفی خودکفایی

‏ ‏

‏ ‏

‏حالا باید با همت شماها، با همت همه، من که طلبه ای هستم‏‎ ‎‏آنقدری که می توانم، شماها که بحمدالله قدرتمند هستید، آنقدری‏‎ ‎‏که در قدرتتان هست، کم کاری نکنید. بی کار نباشید، کار بکنید‏‎ ‎

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 9

‏که مملکتتان که الآن برای خودتان است و از دست غیر نجات پیدا‏‎ ‎‏کرده است، مبادا یکوقتی کم کاری بشود و ما نتوانیم، شما نتوانید‏‎ ‎‏مملکتتان را اداره بکنید. بعد بگویند اینها احتیاج به قیّم‏‎ ‎‏دارند؛ احتیاج به این دارند که یک کسی دیگر بیاید اداره کند‏‎ ‎‏مملکتشان را.(16)‏

 4 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

مواد مخدر، برنامه ای حساب شده علیه استقلال کشور

‏ ‏

‏ ‏

‏به هر حال از چیزهای مهمی که در این باب بوده همین قضیۀ مواد‏‎ ‎‏مخدر بود که با حساب مواد مخدره می آید، نه این است که یک‏‎ ‎‏قاچاقچی این کار را می کند، یا قاچاقچیهایی؛ خیر، اینها حساب‏‎ ‎‏دارد، اینها روی حساب فهمیدند دانشگاه را باید چه طوری‏‎ ‎‏نگذارند عمل بکند؛ مدارس علمی را باید چه جوری نگذارند کار‏‎ ‎‏بکند ـ عرض می کنم که ـ جوانها را چه جوری باید نگذارند که‏‎ ‎‏مفید برای جامعه باشند نگذارند رشد بکنند. یک قسمش هم‏‎ ‎‏همین است که با اعتیاد، با هروئین و با تریاک و با امثال ذلک این‏‎ ‎‏کارها را رواج بدهند. اینها یک مسائل حساب شده است؛ شما‏‎ ‎‏اینها را پای چهار تا قاچاقچی حساب نکنید. این «قاچاقچی‏‎ ‎‏بزرگها» این کارها را می کنند؛ این دستهای خارجی دارد این کارها‏‎ ‎‏را می کند. اینطور نیست که این مفسده هایی که الآن در ایران دارد‏‎ ‎‏می شود مثلاً شما این را پای یک جمعیتی حساب بکنید که‏‎ ‎‏شلوغکارند؛ نخیر این روی حسابِ صحیح ‏‏[‏‏و‏‎ ‎‏]‏‏دقیقِ پیشِ‏‎ ‎‏خودشان حساب شده است که باید این مملکت که بناست‏‎ ‎‏اسلامی بشود، و اگر ان شاءالله اسلامی بشود، دست اینها دیگر تا‏‎ ‎‏آخر کوتاه است، نه به نفتش می توانند دست بزنند و نه به مس اش‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 10

‏می توانند و نه به سایر چیزهایش.‏

‏     اینها می خواهند که نگذارند این نهضت به آخر برسد.(17)‏

 12 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

ایجاد بدبینی و خودباختگی در نیروی انسانی

‏ ‏

‏ ‏

‏در طول پنجاه و چند سال رژیم پهلوی کوشش شده است که‏‎ ‎‏مملکت ما را از هر جهت عقب بزنند.‏

‏     از جهت نیروی انسانی که از همه بالاتر است که الآن باید‏‎ ‎‏بگردید شما، در سی و پنج میلیون جمعیت بگردید، این طرف و‏‎ ‎‏آن طرف، چند نفر پیدا کنید که دولت تشکیل بدهند. یک نفر‏‎ ‎‏بخواهید پیدا کنید رئیس جمهور بشود، باید شمع بردارید و دور‏‎ ‎‏همه جا بگردید و آیا چه بکنید. اینها نیروی انسانی را بکلی نه‏‎ ‎‏به باد دادند، منحرف کردند. یک وقت این است که نیروی انسانی‏‎ ‎‏به باد داده شده، یک وقت یک نیروی مقابل با نیروی انسانی‏‎ ‎‏درست کرده اند! یعنی انسانی که باید متکی به خودش باشد،‏‎ ‎‏متکی به ملتش باشد، متکی به عقایدش باشد، این را متحول‏‎ ‎‏کردند به یک نیرویی که متکی به غرب است؛ به یک نیرویی که‏‎ ‎‏خودش را از دست داده، به خیال خودش، خودش هیچ نیست؛ هر‏‎ ‎‏چه هست خارجی ها هستند. نه اینکه نیرو را ما از دست داده ایم،‏‎ ‎‏نیروی مضادّ با نیرویی که ما باید داشته باشیم به جای آن نیرو‏‎ ‎‏نشسته. درست یک انسانی که باید متکی به خودش باشد و به‏‎ ‎‏فرهنگ خودش باشد و به رژیم خودش، این را متحولش کردند به‏‎ ‎‏یک آدمی که بدبین شده است راجع به فرهنگ خودش؛ راجع به‏‎ ‎‏نیروی ملت خودش؛ راجع به همۀ اینها بدبین شده است؛‏‎ ‎‏خودش را از دست داده و به جای یک انسان شرقی، یک آدم‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 11

‏غربی است.(18)‏

21 / 4 / 58  

*  *  *

‏ ‏

فرهنگ وابسته، ضداستقلال و خودکفایی

‏ ‏

‏ ‏

‏این مصیبت بزرگی که بر ایران و ممالک شرقی، مطلقاً، وارد شده‏‎ ‎‏است که گوششان به این است که غربیها چه می کنند و چه‏‎ ‎‏می گویند و چه عمل می کنند، و خودشان را از دست بکلی‏‎ ‎‏داده اند. استقلال فکری خودشان را، محتوای خودشان را، از‏‎ ‎‏دست داده اند. این ضرری است که بالاتر از ضرر نفت ـ و نمی دانم‏‎ ‎‏امثال این ـ است. این را باید فرهنگ جبران بکند که فرهنگ ما‏‎ ‎‏طوری باشد که بعد از ان شاءالله چند سال دیگر افرادی که از‏‎ ‎‏فرهنگ بیرون می آیند یک افرادی متکی به نفس که خودشان را‏‎ ‎‏ببینند؛ نه تبع ببینند؛ نه دنباله ببینند؛ و گمان کنند که هر چه آنها‏‎ ‎‏کردند، ما باید دنبال آنها باشیم. باید مملکت خودشان را و‏‎ ‎‏خودشان را مستقل ببینند، و خودشان اداره بکنند مملکتشان را.‏‎ ‎‏خودشان با استقلال فکری خودشان، دنبال مملکت و مصالح‏‎ ‎‏مملکت باشند.(19)‏

 23 / 4 / 58 

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اسلام شناسی به سبک غربی

‏ ‏

‏ ‏

‏اسلام هم وقتی می خواهند بشناسند، با حرفهای اروپاییها‏‎ ‎‏می شناسند. حرفهای غربیها را می آورند. فلان غربی اسلامشناس!‏‎ ‎‏اسلامی که غربی ها برای ما معرفی می کنند! این برای این است که‏‎ ‎‏ما خودمان را باخته ایم در مقابل غرب، شرق خودش را باخته‏‎ ‎‏است. تا از این باختگی بیرون نیاید، تا محتوای خودش را پیدا‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 12

‏نکند، نمی تواند مستقل باشد.‏

‏     استقلال نظامی یک مسئله است؛ استقلال فکری، استقلال‏‎ ‎‏روحی، مغز خود آدم مال خودش باشد، همه اش توی آن غرب‏‎ ‎‏نباشد، هر چه می خواهد بگوید: غرب، کی گفته، فلان فیلسوف‏‎ ‎‏گفته، فلان چه گفته، این تا شرقیها آن حیثیتی که خودشان داشتند ـ‏‎ ‎‏و یک وقتی قبلۀ همه جا بودند. آن وقتی که آنها وحشی بودند،‏‎ ‎‏اینها قبله بودند برای آنها.(20)‏

 10 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

ما خودمان را گم کرده ایم 

‏ ‏

‏ ‏

‏دردی که برای ملت ما پیش آمد و الآن به حال یک مرض، یک‏‎ ‎‏مرض مُزْمِن،تقریباً هست، این است که کوشش کرده اند غربیها که‏‎ ‎‏ما را از خودمان بی خود کنند؛ ما را میان تهی کنند؛ به ما این طور‏‎ ‎‏بفهمانند، و فهماندند، که خودتان هیچ نیستید، و هر چه هست‏‎ ‎‏غرب است و باید رو به غرب بایستید. آتاتورک ـ در ترکیه من‏‎ ‎‏مجسمه او را دیدم ـ دستش این طور بالا بود. گفتند او دست را بالا‏‎ ‎‏گرفته رو به غرب که باید همه چیز ما غربی بشود! یکی از‏‎ ‎‏اشخاصی که در زمان رضاشاه و بعد از رضاشاه هم بود و معروف‏‎ ‎‏هم بود ـ حالا من میل ندارم اسمش را ببرم ـ اولش هم معمّم بود، و‏‎ ‎‏بعد هم مُکَلاّ، و بعد هم در «سنا» و اینها راه داشت آن هم گفته بود‏‎ ‎‏که همه چیز ما باید انگلیسی بشود! این طور نقشه بوده است،‏‎ ‎‏این طور طرح بوده است، که ما را از خودمان بی خبر کنند و تهی‏‎ ‎‏کنند و به جای او یک موجود غربی درست کنند. طوری باشد که‏‎ ‎‏ما اسم مدرسه هم وقتی بگذاریم یکی از اسمایی که غربی ها‏‎ ‎‏دارند بگذاریم. اسم خیابانهایمان هم به اسماء غربی ها نامگذاری‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 13
‏بشود. دواخانه ها و مؤسساتمان هم با آن اسماء. اگر بخواهند‏‎ ‎‏خیلی برایش احترام قائل بشوند، آن اسماء را داشته باشد!‏‎ ‎‏کتابهایی که در این نیم قرن نوشته شده است، استشهاد صاحب‏‎ ‎‏کتابها همه به حرفهای غربی ها هست. اگر یک مطلبی را‏‎ ‎‏می خواهند بگویند، دنبالش می گویند این را هم گفته است، و یکی‏‎ ‎‏از فلاسفۀ غرب را اسم می برند. هم آنهایی که کتاب می نویسند از‏‎ ‎‏خودشان بی خبر شده اند، و هم ماها و مردم از خودمان تهی‏‎ ‎‏شده ایم و به جای یک موجود شرقی اسلامی، یک موجود غربی‏‎ ‎‏بر ما تحمیل شد خودمان را گم کرده ایم؛ و به جای مغز شرقی،‏‎ ‎‏مغز غربی نشسته است. تا استشهاد به آنها نباشد، مشتری کم‏‎ ‎‏می شود. کتابها بخواهند مشتری زیاد داشته باشند، مؤسسه ها‏‎ ‎‏بخواهند زیاد مشتری داشته باشند، دواخانه ها بخواهند که زیاد به‏‎ ‎‏آنها توجه بشود، اسماء غرب را باید بگذارند رویش تا اینکه‏‎ ‎‏مشتری پیدا بکنند. استشهاد به کلام غربی ها بشود تا اینکه مردم‏‎ ‎‏توجه به کتاب پیدا کنند. این یک مرضی است در شرق، یک‏‎ ‎‏مرضی است. که تا این مرض هست شرق نمی تواند صحیح باشد.‏‎ ‎‏تا این مرض هست، شرق؛ انگل است؛ تَبَع است. تا ما یکیمان‏‎ ‎‏مریض می شود، فوراً راه می افتد به انگلستان، به فرانسه، به‏‎ ‎‏امریکا.‏

‏     در زمان محمدرضا، در ذهنم این است که یک لُوزه ای‏‎ ‎‏می خواستند، یکی از این بچه های آنها بود ـ حالا درست یادم‏‎ ‎‏نیست ـ لُوزَتَیْن را می خواست عمل کند. می گفتند از خارج باید‏‎ ‎‏بیاید. نه اینکه اینجا طبیب نبود؛ طبیب بود؛ لکن هم طبیب و هم‏‎ ‎‏آن که محتاج به طبیب است از خودشان بی خبر بودند؛ خودشان را‏‎ ‎‏نمی شناختند؛ هر چه می شناختند غرب را می شناختند. الآن هم‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 14

‏هر که مریض می شود، در عین حالی که در اینجا طبیب متخصص‏‎ ‎‏هم هست، همان طبیب متخصص هم که این معنا را می تواند عمل‏‎ ‎‏بکند، لکن از باب اینکه مغزش غربی شده است، می گوید ببرید‏‎ ‎‏او را انگلستان. ‏

‏     چند روز، چند وقت پیش از این، چند تا از اطبا اینجا بودند و‏‎ ‎‏من راجع به همین مسائل که خوب، چه شده است که ـ من این طور‏‎ ‎‏می گفتم ـ نگذاشتند طبیب پیدا بشود در ایران و از این جهت است‏‎ ‎‏که می برند به خارج. او می گفت که نه، ما طبیب هستیم. اینها را هم‏‎ ‎‏که به خارج می برند، در خارج هم اطبای ایرانی زیاد هستند و‏‎ ‎‏بسیاری از اینها را هم، همان اطبای ایرانی معالجه می کنند! گفتم‏‎ ‎‏خوب، بدتر! برای اینکه شما حالا طوری شده اید که دیگر خودتان‏‎ ‎‏هم نمی توانید خودتان را بفهمید؛ خودتان را گم کردید؛ به جای‏‎ ‎‏خودتان یک موجود غربی نشسته است. فلاسفۀ غرب الآن هم‏‎ ‎‏محتاج به این هستند که از فلاسفۀ شرق یاد بگیرند. کتابهای‏‎ ‎‏ابوعلی الآن هم، من گمان می کنم تا چند وقت پیش از این و الآن‏‎ ‎‏هم همین طور، مورد استفادۀ اطبای غرب است. قانون بوعلی‏‎ ‎‏رسماً تدریس می شده آنجا؛ استفاده از آن می شده. لکن این تحفۀ‏‎ ‎‏شرقی رفته غرب، غرب از آن استفاده کرد و ما خودمان گم‏‎ ‎‏کرده ایم خودمان را، بوعلی را نمی شناسیم.(21)‏

12 / 6 / 58  

*  *  *

‏ ‏

ظلمت بودن غربزدگی

‏ ‏

‏ ‏

‏تمام توجه های به عالم طبیعت ظلمت است. همۀ غربزدگیها‏‎ ‎‏ظلمت است. اینهایی که توجهشان به غرب است، توجهشان به‏‎ ‎‏اجانب است، قبله شان غرب است، رو به غرب توجه دارند، اینها‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 15
‏در ظلمات فرو رفته اند؛ اولیایشان هم طاغوت است.‏

‏     ملتهای شرقی که به واسطۀ تبلیغات داخل و خارج، به واسطۀ‏‎ ‎‏تعلیمات عمّال داخلی و خارجی، رو به غرب آورده اند و قبلۀ‏‎ ‎‏آمالشان غرب است و خودشان را باخته اند و نمی شناسند‏‎ ‎‏خودشان را، مَآثِر و مَفاخِر خودشان را گم کرده اند و خودشان را‏‎ ‎‏باخته اند و گم کرده اند و به جای آنها یک مغز غربی نشسته است،‏‎ ‎‏اینها اولیایشان طاغوت است؛ و از نور به ظلمات وارد شده اند. و‏‎ ‎‏همۀ بدبختیهای شرقیها هم، از آن جمله ماها، همۀ گرفتاریهای ما و‏‎ ‎‏بدبختیهای ما هم، همین است که خودمان را گم کردیم، یک کس‏‎ ‎‏دیگر به جای ما نشسته است ولهذا می بینید که هر چیزی که در‏‎ ‎‏ایران هست تا یک اسم غربی نداشته باشد رواج ندارد. داروخانه‏‎ ‎‏هم باید اسم غربی داشته باشد. کارخانه های ما هم که پارچه‏‎ ‎‏می بافند باید آن حاشیه اش خط غربی باشد؛ اسم غربی هم رویش‏‎ ‎‏بگذارند. خیابانهایمان هم باید یک اسم غربی داشته باشد. همه‏‎ ‎‏چیزمان باید رنگ غربی داشته باشد. کتاب هم که می نویسند‏‎ ‎‏همین کتاب نویسها، همین روشنفکرها، بعضیشان کتاب هم که‏‎ ‎‏می نویسند، یا یک اسم غربی روی آن می گذارند؛ یا مطالب را‏‎ ‎‏وقتی ذکر می کنند، استشهاد می کنند به قول یک نفر غربی. عیب‏‎ ‎‏هم این است که هم آنها غربزده هستند، و هم ماها! اگر کتابها آن‏‎ ‎‏اسمها را نداشته باشد، اگر فاستونی آن اسم را نداشته باشد، اگر‏‎ ‎‏دواخانه آن اسم را نداشته باشد، کمتر به آن توجه می شود. وقتی‏‎ ‎‏به کتاب زیاد توجه می شود که از اول که انسان وارد می شود هی‏‎ ‎‏اصطلاح غربی ببیند؛ هی الفاظ غربی ببیند. الفاظ خودشان را‏‎ ‎‏فراموش کنند؛ لغت خودشان را فراموش کنند؛ مفاخر خودشان را‏‎ ‎‏بکلی فراموش کرده اند؛ دفن کرده اند؛ و به جای آن دیگران را‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 16

‏نشانده اند. اینها همه ظلمتهایی است که طاغوت ما را از نور به این‏‎ ‎‏ظلمتها وارد کرده است.‏

‏     همین طاغوت زمانهای اخیر، زمانهای ما، همینها، دامن زدند‏‎ ‎‏به این غربزدگی. هر چیزی را به غرب نسبت داده اند. هر مطلبی را‏‎ ‎‏از غرب گرفته اند. هر مَفْخَری را از غرب گرفتند و به خورد ما‏‎ ‎‏دادند. دانشگاههای ما هم در آن زمان دانشگاههای غربی بود.‏‎ ‎‏اقتصادمان هم غربی؛ فرهنگمان هم غربی. اصل خودمان را بکلی‏‎ ‎‏از یاد بردیم؛ و به جای خودمان یک موجود غربی نشاندیم. به‏‎ ‎‏مجرد اینکه یک کسی مریض می شود، می گویند باید برود‏‎ ‎‏انگلستان، باید برود اروپا، با اینکه اطبا اینجا هم هست.(22)‏

 17 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

هیچ انگاشتن خود

‏ ‏

‏ ‏

‏در آن زمانِ جوانی، من یادم هست که چشم من ضعیف شد، که‏‎ ‎‏الآن هم ضعیف هست. و در آن وقت امین الملک ـ خداوند‏‎ ‎‏رحمتش کند ـ طبیب چشم بود. من رفتم تهران برای اینکه چشمم‏‎ ‎‏را معالجه کنم. یک کسی که با ما آشنا و با او آشنا بود گفت برویم‏‎ ‎‏پیش امین الملک. و ایشان نقل کرد ـ آن آقا نقل کرد ـ که فلان الدوله‏‎ ‎‏چشمش ‏‏[‏‏ضعیف‏‎ ‎‏]‏‏شده بود، رفته بود اروپا پیش اطبای آنجا. آنجا‏‎ ‎‏پیش آن طبیبی که رفته بود، پروفسوری که رفته بود، گفته بود که‏‎ ‎‏اهل کجا هستی؟ اهل ایران، تهران. گفته بود مگر امین الملک‏‎ ‎‏نیست آنجا؟ گفته بود یا هست، یا نمی شناسیم. آن طور که آن آقا‏‎ ‎‏نقل می کرد، گفته بود امین الملک از ـ مثل اینکه همچو چیزی از ما‏‎ ‎‏بهتر است. طبیب خوب داریم، لکن مغزهایمان مغزهای غربی‏‎ ‎‏شده است، خود طبیبها هم همین طورند. خودشان هم وقتی پیش‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 17
‏خودشان بروید می گویند دیگر باید بروی اروپا. برای اینکه‏‎ ‎‏خودشان هم مغزشان این طوری شده، خودشان را گم کرده اند.‏‎ ‎‏قدرت را از دست داده اند. حیثیت ‏‏[‏‏و‏‎ ‎‏]‏‏ملیت خودشان را از دست‏‎ ‎‏داده اند؛ و ‏‏[‏‏از‏‏]‏‏ دست داده ایم همه مان.‏

‏     تا این ملت از این غربزدگی بیرون نیاید استقلال پیدا نمی کند. تا‏‎ ‎‏این نویسنده های ما کتابهایشان به این وضع است که هر مطلبی که‏‎ ‎‏مال خود ما هم هست وقتی بخواهند بیان بکنند استشهاد به قول‏‎ ‎‏فلان خارجی می کنند، فلان غربی می کنند، تا از این وابستگی‏‎ ‎‏شماها در نیایید، استقلال پیدا نمی کنید. تا این خانمها ـ شما را‏‎ ‎‏نمی گویم. شما توده هستید، آن خانمها را می گویم ـ تا اینها‏‎ ‎‏توجهشان به این است که فلان چیز باید، فلان مد ‏‏[‏‏باید‏‎ ‎‏]‏‏از غرب‏‎ ‎‏به اینجا بیاید، فلان زینت باید از آنجا به اینجا سرایت بکند، تا یک‏‎ ‎‏چیزی آنجا پیدا می شود اینجا هم تقلید می کنند، تا از این تقلید‏‎ ‎‏بیرون نیایید، نه می توانید آدم باشید؛ و نه می توانید مستقل باشید.‏‎ ‎‏اگر بخواهید مستقل باشید، اگر بخواهید شما را به اینکه یک ملتی‏‎ ‎‏هستید بشناسند و بشوید یک ملت، از این تقلید غرب باید دست‏‎ ‎‏بردارید. تا در این تقلید هستید، آرزوی استقلال را نکنید. تا این‏‎ ‎‏نویسنده های ما، نویسندگان ما، همۀ حرفهایشان غربی است، این‏‎ ‎‏را دست از آن برندارند، امید نداشته باشند که ملتشان مستقل‏‎ ‎‏بشود. تا این اسمهایی که در خیابانها و در داروخانه ها و در کتابها و‏‎ ‎‏در پارچه ها و در همه چیزتان، فقط مساجد است که اسماء‏‎ ‎‏خارجی را ندارند! آن هم برای اینکه روحانیون تا حالا به حسب‏‎ ‎‏نوعشان آن جور نشده اند؛ و الاّ همه چیز باید یک اسم غربی‏‎ ‎‏داشته باشد. هم آنهایی که می نویسند اسم غربی می گذارند؛ هم‏‎ ‎‏شما که می خواهید بخوانید. اینهایی که می خواهند بخوانند تا یک‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 18

‏اسم آن طور نباشد به آن اقبال نمی کنند. وَالَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیٰاؤُهُمُ‏‎ ‎‏الطّٰاغُوتِ‏‎[3]‎‏ آنهایی که کافر هستند، کفران نعمت خدا را می کنند؛‏‎ ‎‏مستور است واقعیات پیش آنها، در سطح و در تیرگی هستند، که‏‎ ‎‏اینها اولیایشان طاغوت است. کار طاغوت چیست؟ یُخْرِجُهُمْ مِنَ‏‎ ‎‏النُّورِ إِلَی الظُّلُمٰاتِ‏‎[4]‎‏ از نور، از نور مطلق، از هدایت، از استقلال،‏‎ ‎‏از ملیت، از اسلامیت، اینها را بیرون می کند و وارد می کند در‏‎ ‎‏ظلمتها. در این ظلمات اینها را وارد می کنند.‏

‏     ماها الآن خودمان را گم کردیم، مفاخر خودمان را الآن گم‏‎ ‎‏کردیم. مَآثِر خودمان را گم کردیم. تا این گم شده پیدا نشود، شما‏‎ ‎‏مستقل نمی شوید، بگردید پیدایش کنید، بگردید شرق را پیدا‏‎ ‎‏کنید. تا ما این طور هستیم، تا نویسنده های ما آن طور است، تا‏‎ ‎‏روشنفکرهای ما آن طور فکر می کنند، تا آزادیخواهان ما آن طور‏‎ ‎‏آزادی غربی را می خواهند، همین است که هست.(23)‏

 17 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

غربزدگی مانع استقلال کشور

‏ ‏

‏ ‏

‏اگر ما این وابستگیهای معنوی را، این وابستگیهایی که جوانهای ما‏‎ ‎‏را و دانشگاه ما را و همه چیز ما را به صورت غربی درآورده بود،‏‎ ‎‏اینها را اگر برگرداندیم به حال خودش، و پیدا کردیم خودمان را،‏‎ ‎‏می توانیم یک ملت مستقل باشیم و یک ملت آزاد باشیم، پیوند به‏‎ ‎‏غیر نداشته باشیم، و خودمان سرپای خودمان بایستیم و کارهای‏‎ ‎‏خودمان را خودمان انجام بدهیم، و اما اگر چنانچه از این معنا‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 19

‏غفلت بشود و باز همان خیالات و همان بساط غرب در اینجا‏‎ ‎‏باشد، امید اینکه بتوانیم ما مستقل باشیم و بتوانیم آزاد باشیم، آزاد‏‎ ‎‏فکر بکنیم، آزاد عمل بکنیم، این امید دیگر نیست.‏

‏     بر همۀ ماست که از این غربزدگی بیرون بیاییم؛ افکارمان را‏‎ ‎‏عوض بکنیم، اعمالمان را عوض بکنیم، وضعیت فرهنگمان‏‎ ‎‏عوض بشود.(24)‏

 22 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

غربیها مطلب مفید به ما نمی دهند

‏ ‏

‏ ‏

‏آقایان در محیط خودشان، شما در محیط خودتان، این شغلی که‏‎ ‎‏آدمسازی است، آدمسازی کنید.‏

‏     متبدل کنید این جوانهایی که متوجه شدند که هر چه هست از‏‎ ‎‏بیرون می آید برای ما. از بیرون می آید، اما آنهایی می آید که تباه‏‎ ‎‏می کند ما را. آنها هیچ وقت یک مطلبی که برای ما فایده داشته‏‎ ‎‏باشد، هیچ وقت این را به ما نمی دهند. آنها هر کاری بکنند یک‏‎ ‎‏کاری انجام می دهند که برای ما مفید نباشد، یا مضر باشد. باید در‏‎ ‎‏فرهنگ توجه به آن داشته باشید، و کوشش بشود که خودتان را‏‎ ‎‏پیدا کنید. ما گم کردیم خودمان را. ما تمام مفاخر شرقی را کنار‏‎ ‎‏گذاشتیم، و هِی رفتیم سراغ مَفاخر غرب. آن هم نه آنی که آنها‏‎ ‎‏دارند؛ آنی که به ما می دهند. اگر آنی بود که آنها داشتند، بسیار‏‎ ‎‏خوب، آنها هم در جهات طبیعی جلو هستند. اما آنی که به ما‏‎ ‎‏تحویل می دهند، آن مستشاری که می آید اینجا می خواهد فرض‏‎ ‎‏کنید فرهنگ ما را درست کند، این نمی خواهد برای ما فرهنگ‏‎ ‎‏درست کند؛ این می خواهد یک فرهنگ غربی برای ما درست کند‏‎ ‎‏که در خدمت غرب باشد و آن هم مستشاری که می آید نظامی را‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 20

‏می خواهد درست کند آن هم نه یک نظامی می خواهد درست کند‏‎ ‎‏که در خدمت اسلام باشد، در خدمت مسلمین، در خدمت ملت‏‎ ‎‏باشد. آن می خواهد یک چیزی درست بکند که اگر همه چیز ما را‏‎ ‎‏هم بردند، یا مؤیِّد باشد، یا کار نداشته باشد. هر چه از غرب برای‏‎ ‎‏ما می آید، یا از شرق می آید که سوغات برای ما می آورند، آنهایی‏‎ ‎‏است که ما را تباه کرده است و می کند.(25)‏

 28 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

تعلیم و تربیت ما، وابسته بوده است

‏ ‏

‏ ‏

‏این معنا، که با تبلیغات به ما تحمیل شده ـ تبلیغات دامنه داری که‏‎ ‎‏در چند قرن کردند و اخیراً زیاد شده است ـ که خودتان هیچ چیز‏‎ ‎‏نیستید، و هر چه هست آن شرق و غرب است. به جوانهای ما این‏‎ ‎‏را تحمیل کردند.‏

‏     این جوانهای ما، این جوانهای گول خوردۀ ما، خودشان را گم‏‎ ‎‏کردند. الآن خودشان، خودشان نیستند. مغز اینها شده یک مغز‏‎ ‎‏شرقی یا یک مغز غربی. بیش از این نمی توانند ادراک کنند،‏‎ ‎‏نمی توانند بفهمند، که ما هم خودمان کشوری هستیم؛ و ما هم‏‎ ‎‏خودمان باید استقلالی داشته باشیم؛ و ما خودمان هم فرهنگی‏‎ ‎‏باید داشته باشیم؛ و فرهنگ ما فرهنگ غنی است، نمی توانند اینها‏‎ ‎‏ادراک کنند. و این برای این است که این قدر از بچۀ این قدری که‏‎ ‎‏توی جامعه آمده است، در ظرف این 50 سال پنجاه و چند سالی‏‎ ‎‏که ما شاهدش بودیم، این بچۀ کوچک تا آن آخر، تمام تعلیم و‏‎ ‎‏تربیتش، تعلیم و تربیت فرهنگ خارجی بوده. فرهنگ از خودمان‏‎ ‎‏نبوده، تعلیم و تربیت این بوده، وابستگی بوده. مغزهای این‏‎ ‎‏بچه های ما را از کوچکی وابسته تربیت کرده اند، تا رسیده اند به‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 21

‏جوانها که حالا می بینید که همین جوانها نمی توانند تفکر کنند که ما‏‎ ‎‏خودمان آدمیم. می گویند حتماً باید یا وابسته به مثلاً فلان مملکت‏‎ ‎‏باشیم، یا وابسته به فلان مملکت.(26)‏

 28 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

خود کم بینی و عدم باور خود

‏ ‏

‏ ‏

‏بالاتر فاجعه ای که برای این ملت اتفاق افتاده است در این ظرفهای‏‎ ‎‏طولانی، این است که فکرشان عوض شده است. یک فکر غربی‏‎ ‎‏شده است فکرشان، توجهشان، همه به این است که ما خودمان‏‎ ‎‏چیزی نداریم، از خارج باید بیاید. اینها باید علاج بشود، به آنها‏‎ ‎‏فهمانده بشود که ما خودمان همه چیز داریم، غرب به ما محتاج‏‎ ‎‏است، نه ما به او. این احتیاج است که آنها را وادار می کند که با همۀ‏‎ ‎‏قوا طرفداری از محمدرضا بکنند، برای اینکه می بینند محتاج به او‏‎ ‎‏هستند، محتاج به این هستند که به این مملکت تسلط پیدا بکنند و‏‎ ‎‏از ذخایر این مملکت ببرند. مملکت ما یک مملکت غنی ای است،‏‎ ‎‏یک مملکتی است که همه چیز خودش را می تواند اداره بکند.‏‎ ‎‏وسعتش وسعتی است که برای ـ از قراری که احتمال می دهند ـ‏‎ ‎‏برای صد و پنجاه میلیون جمعیت کافی است و ذخایرش ذخایر‏‎ ‎‏بسیار ارزنده است و امیدوارم که ذخایر انسانی اش هم رشد پیدا‏‎ ‎‏بکند و انسانها انسانهای رشید بشوند. آنهایی که، خواهرهایی که‏‎ ‎‏تاکنون داخل در مسائل روز نبودند داخل بشوند، قشرهایی که فکر‏‎ ‎‏نمی کردند در این امور به فکر بیفتند. اشخاصی که با قلم و قدم‏‎ ‎‏خودشان غربی فکر می کردند و دعوت به غرب می کردند به خود‏‎ ‎‏بیایند و دعوت بکنند به آن چیزهایی که ما داریم. ما همه چیز‏‎ ‎‏داریم. فرهنگ ما فرهنگ غنی است. مملکت ما مملکت غنی‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 22

‏است. مُنتها نگذاشتند که این امور تحقق پیدا بکند.(27)‏

 29 / 6 / 58 

*  *  *

‏ ‏

وابستگی سیاسی، نتیجه عدم خودکفایی

‏ ‏

‏ ‏

‏اگر چنانچه ما احتیاج داشته باشیم در ارزاقمان به خارج، این‏‎ ‎‏وابستگی برای ما اسباب این می شود که در امور سیاسی هم‏‎ ‎‏وابسته باشیم. و ما باید وابستگیمان را از اجانب و غرب و شرق‏‎ ‎‏قطع کنیم. اگر ما بخواهیم که مملکتمان یک مملکت مستقلِ آزادِ‏‎ ‎‏مال خودمان باشد، باید در این اموری که مربوط به اقتصاد است،‏‎ ‎‏مربوط به فرهنگ است، مربوط به امور دیگرِ کشور است،‏‎ ‎‏خودمان فعالیت کنیم، و ننشینیم دیگران انجام بدهند.(28)‏

 6 / 8 / 58 

*  *  *

‏ ‏

دیگران به ما فرهنگ نمی دهند

‏ ‏

‏ ‏

‏حالا چه شده است که ما حالا باید بعد از اینکه تمدن از شرق‏‎ ‎‏طرف غرب رفته، شرق تمدن را صادر کرده به غرب، حالا ما به‏‎ ‎‏واسطۀ یک کارهای ناشایسته ای باید عقب افتاده باشیم و دستمان‏‎ ‎‏را طرف غرب دراز کنیم. ‏

‏     باید شرق سر جای خودش بایستد و خودش را بیابد. تبلیغات‏‎ ‎‏زیاد، اسباب این شده است که شرق خودش را گم کرده، ما‏‎ ‎‏خودمان را گم کردیم. هر چیز را صحبت می شود، می گوید باید‏‎ ‎‏شما ببینید. اسمائی که در اینجا متعارف بود، می گذاشتند،‏‎ ‎‏داروخانه باید اسمش اروپایی باشد؛ خیابان هم باید اسم یکی از‏‎ ‎‏اروپاییها یا امریکاییها تویش باشد. هر جا می رفتی باید این باشد.‏‎ ‎‏اجناس هم که درست می کردند، خود ایران جنس می بافت، بعد‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 23

‏آن کنارش باید خط انگلیسی باشد، یا خط لاتین باشد، تا بگویند‏‎ ‎‏از انگلستان آمده است این! گم کردیم ما خودمان را. باید پیدا کنیم‏‎ ‎‏خودمان را، باید از همۀ این خیابانها، از همۀ این داروخانه ها، از‏‎ ‎‏همۀ این مؤسسات، این اسماء نحس ِ خارجیها زدوده بشود.‏‎ ‎‏چیزهایی که مربوط به رژیم خارج است، طاغوتی است، تمام اینها‏‎ ‎‏باید زدوده بشود. تا اینکه کم کم افکار متوجه خودمان بشود که ما‏‎ ‎‏خودمان دارا هستیم؛ و فرهنگ دارد شرق؛ فرهنگ غنی دارد.‏‎ ‎‏کسی که فرهنگ غنی دارد چرا برود سراغ دیگران و از دیگران‏‎ ‎‏بخواهد فرهنگ را بگیرد؟ و دیگران هم به ما فرهنگ نمی دهند.‏‎ ‎‏نافرهنگی می دهند! دیگران به ما نخواهند یک مطلبی که به درد ما‏‎ ‎‏بخورد به ما بدهند. آنها چیزهایی که به درد خودشان نمی خورد به‏‎ ‎‏ما می دهند. شواهد زیاد است در اینکه هر چه به درد خودشان‏‎ ‎‏نمی خورده است اینجا فرستادند، در صورتی که آن چیزها ممکن‏‎ ‎‏است تباه کند ما را. (29)‏

 6 / 8 / 58 

*  *  *

‏ ‏

خیال می کنیم همه چیز از غرب است

‏ ‏

‏ ‏

‏باید ما، نه ما تنها، شرق باید، شرق که خودش را که گم کرده پیدا‏‎ ‎‏کند. اینها با تبلیغات خودشان ما را همچو به غرب برگرداندند و‏‎ ‎‏غربزده کردند که همه چیز خودمان، همۀ مفاخر خودمان، یادمان‏‎ ‎‏رفت، برای خودمان دیگر چیزی قائل نیستیم. همین چند روز پیش‏‎ ‎‏از این یک آقایی ـ که من نمی شناسمش ـ آمد اینجا نشست همچو‏‎ ‎‏تُند تُند هِی شروع کرد گفتن که آقا ما محتاجیم به آنها، ما محتاجیم‏‎ ‎‏به آنها، ما از آنها همه چیز باید بگیریم! من اصلاً جوابش را ندادم.‏‎ ‎‏یک همچو مغزهایی است! ما تا نفهمیم که محتاج به آنها نیستیم،‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 24

‏نفهمیم که آنها محتاج به ما هستند نه ما محتاج به آنها، نمی توانیم‏‎ ‎‏اصلاح بشویم. شرق همه چیز دارد. فرهنگش از فرهنگ غرب‏‎ ‎‏بهتر است، فرهنگ غرب از شرق رفته است، همه چیزش از غرب‏‎ ‎‏بهتر است، فقط تُهیش کردند از خودش. فقط تبلیغات دامنه داری‏‎ ‎‏که به وسیلۀ نوکرهای اینها ـ که الآن هم موجودند در مملکت ما،‏‎ ‎‏الآن هم با صورتهای مختلف در مملکت ما موجودند، و‏‎ ‎‏مع الأسف اشخاصی دامن می زنند به اینکه اینها را بزرگ کنند ما را‏‎ ‎‏از خودمان تهی کردند به طوری که ما خیال می کنیم هر چیز که‏‎ ‎‏هست از آنجاست. ما تا خودمان را پیدا نکنیم، تا شرق خودش را‏‎ ‎‏پیدا نکند، تا این گمشده پیدا نشود، نمی توانیم سر پای خودمان‏‎ ‎‏بایستیم. باید از مغزهای ما اسم «غرب» زدوده بشود.(30)‏

 7 / 8 / 58 

*  *  *

‏ ‏

غیر مفید بودن مرسولات غربی

‏ ‏

‏ ‏

‏شرق باید درِ غرب را ببندد؛ در غرب را به روی خودش ببندد. تا‏‎ ‎‏غرب راه به اینجا دارد، شما به استقلال خودتان نمی رسید. و تا‏‎ ‎‏این غربزده هایی که در همه جا موجودند از این مملکت نروند یا‏‎ ‎‏اصلاح نشوند، شما به استقلال نخواهید رسید. اینها نمی گذارند،‏‎ ‎‏ما باید خودمان را پیدا کنیم تا بتوانیم سرِ پای خودمان بایستیم و‏‎ ‎‏بفهمیم ما هم موجودی هستیم.‏

‏     غرب به ما یک چیزی که مفید به حال ما باشد نخواهد داد و‏‎ ‎‏نداده است. غرب هر چه به این طرف فرستاده آنهایی بوده که‏‎ ‎‏برای خودش مفید نبوده است؛ حالا مُضرِّ به حال ما باشد یا نباشد‏‎ ‎‏مطرح نیست.‏

‏     من این را مکرر گفته ام، و از بس متأثر شده ام این را باز مکرر‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 25

‏می کنم، که در چند روز پیش از این، چند وقت پیش از این، در‏‎ ‎‏مجله، در روزنامه، خواندم که دواهایی که در امریکا قدغن شده‏‎ ‎‏است که استعمال بکنند آنجا لکن مجازند که به دنیای ثالث‏‎ ‎‏بفرستند! شما ببینید با ما اینها چه نظری به ما می کنند! ما را مثل‏‎ ‎‏یک موجود زنده شاید فرض نمی کنند! والله برای هر موجود زنده،‏‎ ‎‏انسان اینطور حاضر نیست که یک دوایی که مُضر است بفرستد و‏‎ ‎‏به حیوان بدهد. شما ببینید که ما با چه موجوداتی مقابل هستیم! با‏‎ ‎‏چه موجودات کثیفی در امریکا ما مواجه هستیم. امریکا و ـ ملت را‏‎ ‎‏نمی گویم، دولت را می گویم ـ دولتهای ابرقدرت با ما چه معامله‏‎ ‎‏می کنند. و ما باز خاضع آنها هستیم! باز برای آنها کار می کنیم.(31)‏

 7 / 8 / 58 

*  *  *

‏ ‏

تبلیغات دشمنان علیه خودکفایی

‏ ‏

‏ ‏

‏خوب پیش هم هِی می گفتند نمی شود با این قدرتها، نمی شود با‏‎ ‎‏این قدرتها درافتاد، بیایید بسازیم، بیایید بسازیم. لکن شما دیدید‏‎ ‎‏وقتی ملت خواست، شد. وقتی یک ملتی یک چیزی را‏‎ ‎‏می خواهد، می شود، خدا همراهش است. همان طوری که آنوقت‏‎ ‎‏می گفتند نمی شود این قدرت را به هم زد، و شما عمل کردید و‏‎ ‎‏شد، حالا هم که می گویند ما نمی توانیم مثلاً خودکفا بشویم راجع‏‎ ‎‏به چیزها. نخیر، می توانیم، و باید همت کنیم و بشویم.(32)‏

11 / 8 / 58 

*  *  *

‏ ‏

اسلام را گم کرده ایم

‏ ‏

‏ ‏

‏مع الأسف در بین خود جمعیتهای اسلامی، جمعیت شرقی، در‏‎ ‎‏مملکت ما، در مملکت شما، موجودهایی هستند که یا باورشان‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 26
‏آمده است حرفهای اینها را، که ‏‏[‏‏باید‏‎ ‎‏]‏‏آدم بگوید اینها بسیار عقب‏‎ ‎‏مانده اند از حیث افکار. یا باورشان نیست، لکن برای آنها کار‏‎ ‎‏می کنند که باید بگوییم خیانتکارند. در بین ما هست در بین شما‏‎ ‎‏هم هست افرادی که همان مسائلی که آنها می خواهند، همان‏‎ ‎‏مسائلی که در غرب گفته می شود، آنها در بطن جامعۀ خودشان‏‎ ‎‏طرح می کنند و می گویند، همان طوری که مطبوعات امریکا‏‎ ‎‏مطبوعاتی ‏‏[‏‏است‏‏]‏‏ که تحت نظر مستقیم صهیونیسم هستند، همان‏‎ ‎‏مطالبی را که آنها می نویسند، نویسنده های ما بعضیشان، و‏‎ ‎‏گوینده های ما بعضیشان همان مسائل ‏‏[‏‏را می نویسند.‏‏]‏‏ در ممالک‏‎ ‎‏شما هم هست. ‏

‏     ممالک شرق، ممالک اسلامی، تا اسلام را نیابند، نمی توانند‏‎ ‎‏زندگی شرافتمندانه بکنند. مسلمین باید اسلام را پیدا کنند. اسلام‏‎ ‎‏از دستشان فرار کرده بود. ما الآن اسلام را نمی دانیم چیست. این‏‎ ‎‏قدر به مغز ما خوانده است این غرب و این جنایتکارها، که اسلام‏‎ ‎‏را ما گُمَش کردیم. تا اسلام را پیدا نکنید نمی توانید اصلاح بشوید.‏‎ ‎‏از آن مرکز، که کعبۀ معظّمه است و مرکز اجتماع مسلمین است در‏‎ ‎‏هر سال، گرفته تا آخر بلاد مسلمین، اسلام گُم است پیششان،‏‎ ‎‏نمی دانند چیست. و لهذا مسلمین جمع می شوند در مکۀ معظّمه،‏‎ ‎‏در یک محلی که خدای تبارک و تعالی آن محل را قرار داده برای‏‎ ‎‏اجتماع مسلمین، اجتماع معنوی مسلمین جمع می شوند و‏‎ ‎‏نمی دانند چه می کنند؛ استفادۀ اسلامی از آن نمی کنند. یک همچو‏‎ ‎‏مرکز سیاسی را متبدلش کردند به یک اموری که اصلاً غفلت از‏‎ ‎‏همۀ مسائل مسلمین ‏‏[‏‏است.‏‎ ‎‏]‏‏باید اسلام را پیدایش کنند. مسلمین‏‎ ‎‏اگر حج را پیدا کنند، اگر آن سیاستی که در حج به کار رفته است از‏‎ ‎‏طرف اسلام، همان را پیدا کنند، کافی است برای اینکه استقلال‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 27

‏خودشان را پیدا بکنند، ولی مع الأسف ما گم کردیم اسلام را. آن‏‎ ‎‏اسلامی که الآن دست ماست که بکُلّی از سیاست جدایش کردند؛‏‎ ‎‏سرش را بریدند. آن چیزی که اصل مطلب است از آن بریدند و‏‎ ‎‏جدا کردند، و مابَقیش را دست ما دادند. همان ما را به این روز‏‎ ‎‏نشانده است که ما نمی شناسیم سَرِ اسلام را، ما نمی شناسیم. ما تا‏‎ ‎‏پیدا نکنیم اسلام را، تا همۀ مسلمین پیدا نکنند اسلام را،‏‎ ‎‏نمی توانند به مَجْد خودشان برسند.(33)‏

 11 / 8 / 58 

*  *  *

‏ ‏

خواست غرب در بی هویت کردن ما

‏ ‏

‏ ‏

‏این آقایانی که هی می روند سراغ اینکه ببینیم چطور یک ‏‏[‏‏قانونی‏‏]‏‎ ‎‏باشد، پسند غرب باشد، پسند غرب آن است که ما همه چیزمان را‏‎ ‎‏تقدیمشان بکنیم و بیچون و چرا، این پسند غرب است. اگر آقایان‏‎ ‎‏این را می خواهند، این پسند ملت ما نیست. و اگر آقایان یک چیزی‏‎ ‎‏خیال می کنند که در غرب خبری است، بدانند که در غرب خبری‏‎ ‎‏نیست جز جنایت، جز خیانت. من ملتشان را نمی گویم، ـ این ...‏‎ ‎‏«دولتهایشان».(34)‏

 24 / 8 / 58 

*  *  *

‏ ‏

توطئه ها تهدیدی علیه استقلال کشور

‏ ‏

‏ ‏

‏توطئه ها در کار است که نگذارند شما جوانها به رشد انسانی‏‎ ‎‏خودتان برسید و این کشور، یک کشور مستقل آزاد باشد.‏

‏     آنهایی که از این مملکت، از این کشور استفاده می بردند و همۀ‏‎ ‎‏منافع شما را می بردند و می خوردند و خرج عیاشیها می کردند،‏‎ ‎‏آنها باز مشغول توطئه هستند که نگذارند این کشور حال آرامش‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 28

‏پیدا کند. و وقتی که آرامش پیدا نکند، نمی شود که اصلاحش کرد.‏‎ ‎‏و اگر اصلاح نشود ممکن است که باز به حالهای سابق برگردد. از‏‎ ‎‏این جهت باید با بیداری، همه جوانهای محترم عزیز با بیداری‏‎ ‎‏توجه داشته باشند که اینهایی که در بین جمعیتها می آیند و‏‎ ‎‏می خواهند با اظهار اسلامیت، با اظهار اینکه ما برای کشورمان‏‎ ‎‏دلسوز هستیم، مانع بشوند از اینکه مردم کار بکنند، کشاورزها‏‎ ‎‏کشاورزی بکنند، کارخانه ها کار بکنند، اینها دوستان شما نیستند.‏‎ ‎‏اینها همانهایی هستند که می خواهند نگذارند مملکت شما، کشور‏‎ ‎‏شما مستقل بشود.(35)‏

 7 / 10 / 58 

*  *  *

‏ ‏

قبـله ما، غرب شده بود

‏ ‏

‏ ‏

‏می خواهند وابسته به غیر باشند. ما را وابسته کردند. از همه بالاتر‏‎ ‎‏این است که فرهنگ ما را وابسته به غیر کردند. مغزهای ما را‏‎ ‎‏وابسته کردند به غیر. ما عقیده مان این شده است که غیر از غرب‏‎ ‎‏دیگر کسی نیست. جایی نیست که بشود ‏‏[‏‏به آن اعتماد کرد‏‏]‏‏ ما باید‏‎ ‎‏وابسته باشیم یا به شرق و یا به غرب. آدم خوبهای ما می گفتند به‏‎ ‎‏غرب وابسته باشیم. برای اینکه این مقدار ادراکشان نبود که نه، ما‏‎ ‎‏می توانیم خودمان بایستیم کار بکنیم. خودمان می توانیم سرپا‏‎ ‎‏بایستیم. ما ترجیح می دهیم به اینکه از این تمدنی که ما را فاسد‏‎ ‎‏دارد می کند دست برداریم و برسیم به یک زندگی بسیط انسانی.‏

‏     اگر ما یک همچو ‏‏[‏‏استقلال فکری‏‏]‏‏ پیدا بکنیم، و از این تمدن‏‎ ‎‏مفسد و فاسد پشت بکنیم به آن، خودمان کم کم خودکفا خواهیم‏‎ ‎‏شد. آنچه که ما را نمی گذارد به اینکه در هر قشری که داریم‏‎ ‎‏خودکفا باشیم، بستگی، وابستگی است که ما به آنها داریم. وقتی‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 29
‏بنا شد که قبلۀ یک ملتی غرب شد، رو به آنجا می ایستد و حرف‏‎ ‎‏می زند. آتاتورک  عکسش را، عکسش را من در آن وقت که در‏‎ ‎‏ترکیه بودم، من مجسمه اش را دیدم که مجسمه اش این بود،‏‎ ‎‏دستش را اینطور دراز کرده بود. گفتند آنهایی که آنجا بودند، که‏‎ ‎‏دستش را طرف غرب دراز کرده است و می گوید که همه چیز از‏‎ ‎‏آنجا باید باشد. و یکی از به اصطلاح دانشمندان ما که در زمان‏‎ ‎‏سابق بود و بعد هم فوت شد، او در ایران گفته بود که ما تا همه‏‎ ‎‏چیزمان انگلیسی نشود نمی توانیم درست کنیم خودمان را. یک‏‎ ‎‏همچو مغزهایی که همه چیز را از آنجا می دانند. و مع الأسف دامن‏‎ ‎‏زدند تمام تبلیغاتی که بوده است در عرض این سالهای طولانی،‏‎ ‎‏دامن زدند به اینکه به ما باور بدهند ـ به ما ـ و تحمیل کنند به ما که‏‎ ‎‏خودمان آدم نیستیم. تحمیل کردند به ما، تا یکی دلش درد می گیرد‏‎ ‎‏برود اروپا. یکی می خواهد چند تا کلمه چیزی یاد بگیرد برو اروپا.‏‎ ‎‏شما اگر اینهایی که رفتند اروپا و تحصیل به خیال خودشان کردند‏‎ ‎‏بیاورید با آن کسی که صحیح در اینجا تحصیل کرده باشد، البته‏‎ ‎‏اینجا هم تحصیل صحیحی برای ما درست نکردند، اگر مقایسه‏‎ ‎‏کنید می بینید که اینکه رفته اروپا، رفته تفریح بکند، رفته کاغذ‏‎ ‎‏بگیرد بیاید اینجا، تحمیل مردم بشود، اجازه بگیرد؛ اجازۀ تحمیل‏‎ ‎‏به مردم. این دیپلمی را که به جوانهای ما می دهند خیلی آسانتر و‏‎ ‎‏زودتر است از آنکه به خودشان می دهند. برای اینکه خودشان‏‎ ‎‏می خواهند دانشمند بشوند، ما را می خواهند نگذارند. ما را‏‎ ‎‏همچو کردند که هرچه هست از آنجاست و خودتان هیچ چیز‏‎ ‎‏نیستید.‏

‏     این را باید به خودمان اثبات کنیم که ما هم آدمیم. که ما هم‏‎ ‎‏هستیم در دنیا. که شرق هم یک جایی است. همه اش غرب نیست.‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 30

‏شرق هم یک جایی است که خزائنش بیشتر از همه جا و‏‎ ‎‏متفکرینش بیشتر از همه جا بوده است. تا آن وقتی که ما را اسیر‏‎ ‎‏کردند، طب از شرق رفته به غرب، تمدن از شرق رفته به غرب،‏‎ ‎‏لکن مع الأسف قضایا چه شده است، و دسته بندیها چه جور بوده،‏‎ ‎‏و تبلیغات چه بوده است که ما را به عقب زدند، به طوری که ما‏‎ ‎‏دیگر خودمان را هیچ می دانیم. این را کراراً من گفتم. فاستونی را‏‎ ‎‏در کارخانۀ اصفهان می بافند، پشتش می زنند انگلیسی! برای اینکه‏‎ ‎‏تا انگلیسی نباشد بازار هم نمی خرد آن را. من و شما هم‏‎ ‎‏نمی خریم. باید انگلیسی باشد تا بخرید. خیابانهای ما اگر بخواهد‏‎ ‎‏[‏‏رونق داشته‏‎ ‎‏]‏‏باشد، خیابان روزولت؛ آن روزولتی که ما را به این‏‎ ‎‏مصیبت نشاند و آمدند این مرد را، به قولی که خودش گفت:‏‎ ‎‏«صلاح دیدند که من باشم اینجا». و خدا لعنتشان کند که همچو‏‎ ‎‏صلاحدیدی را کردند. باز خیابان باید خیابان روزولت، خیابان‏‎ ‎‏چرچیل، خیابان کذا. شما بروید بگردید در همۀ خیابانهای غرب.‏‎ ‎‏من که نمی دانم، اما من گمان ندارم که اسم یکی از سلاطین ما مثلاً‏‎ ‎‏... در آنجا باشد، مگر اینکه بخواهند بازی بدهند ما را.(36)‏

 14 / 10 / 58 

*  *  *

‏ ‏

شرق مکتبش را گم کرده است 

‏ ‏

‏ ‏

‏باید عرض کنم که تا ملت شرق خودش نفهمد این معنا را که‏‎ ‎‏خودش هم یک موجودی است، خودش هم یک ملتی است،‏‎ ‎‏شرق هم یک جایی است، نمی تواند استقلال خودش را به دست‏‎ ‎‏بیاورد. اینها در طول زمانهای بسیار طولانی با تبلیغات بسیار زیاد،‏‎ ‎‏حتی به دست خود قشرهای ملتها، خود حکومتها، طوری‏‎ ‎‏کردند که ملت شرق خودش را بکلی در مقابل غرب و در مقابل‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 31

ابرقدرتها باخته است و گم کرده خودش را، مکتبش را گم کرده.

 

 

‏     مکتب بزرگ اسلام که رأس همۀ مکاتب است، و در شرق‏‎ ‎‏است، شرق او را گم کرده است. تا این مکتب را پیدا نکند شرق و‏‎ ‎‏نفهمد مکتبش چه است و خودش چه است و خودش هم یک‏‎ ‎‏موجودی است و کشورش هم یک کشوری است، نمی تواند مقابله‏‎ ‎‏کند با غرب. برای اینکه هر جور مقابله ای که بکند، آنها روی آن‏‎ ‎‏تبلیغاتی که دارند این مقابله را خنثی می کنند. شماها فکر این‏‎ ‎‏بکنید که مملکت خودتان را هر کدام در هر جا که هستید بیدار‏‎ ‎‏کنید ملت خودتان را. ملت خودتان را بفهمانید که شما هم یک‏‎ ‎‏موجودی هستید. شما هم مکتب دارید. شما هم ذخایر دارید.‏‎ ‎‏شما هم همه چیز دارید. و آنها از دست شما همه چیز را گرفته اند.‏‎ ‎‏و از همه بالاتر اینکه انحراف در ملتها پیش آوردند. جوانها را‏‎ ‎‏منحرف کردند. یک انحراف، انحراف مکتبی است که مکتبهای‏‎ ‎‏خود شرق را، مکتب بزرگ اسلام را منحرفاً به مردم تحویل دادند.‏‎ ‎‏عرضه کردند. آنکه اسلام است نبود و چیز دیگری مبتذل در‏‎ ‎‏دست مردم دادند. و آن مکتبهای مبتذلی که در خود آنجاها هم که‏‎ ‎‏این مکتبها بوده است شکست خورده اند. در اینجاها او را ترویج‏‎ ‎‏کردند. به طوری که جوانهای ما شیفتۀ آن مکتبها شدند.(37)‏

 20 / 10 / 58 

*  *  *

‏ ‏

مسلمین را از خود مأیوس کردند

‏ ‏

‏ ‏

‏الحمدلله مسلمین هم عده شان قریب یک میلیارد هست، و هم‏‎ ‎‏ممالکشان یک ممالکی است غنی، ثروتمند و هم افرادشان افراد‏‎ ‎‏لایق؛ لکن آنهایی که می خواهند در این ممالک حکومت کنند به‏‎ ‎‏واسطۀ تبلیغات سوئی که در طول چند صدسال تقریباً کرده اند و‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 32

‏نفوذی که در دانشگاهها، در جاهایی که مراکز تربیت ابنای‏‎ ‎‏مسلمین است کرده اند، مسلمین را طوری کردند که از خودشان‏‎ ‎‏مأیوس شدند؛ یعنی خودشان را گم کردند. باید مسلمین جدیت‏‎ ‎‏کنند مجد خودشان را پیدا کنند.(38)‏

 30 / 2 / 59 

*  *  *

‏ ‏

ملت را خواب کرده بودند

‏ ‏

‏ ‏

‏یک کشوری وقتی آسیب می بیند که ملتش بی تفاوت باشد راجع به‏‎ ‎‏آسیبها. آن وقت که مملکت شما را، آنها می آمدند و همۀ آن‏‎ ‎‏کارهای خلاف مصالح شما را می کردند، برای اینکه ملت یک‏‎ ‎‏ملتی بود که خوابش کرده بودند، مخمورش کرده بودند، تهی کرده‏‎ ‎‏بودند ملت را از خودش. خودش را، اصلش نمی شناخت. هر چه‏‎ ‎‏می دید غرب می دید، هر چه می دید مراکزی که مراکز قدرت بود‏‎ ‎‏می دید، قدرت خودش را فراموش کرده بود.(39)‏

 5 / 6 / 59 

*  *  *

‏ ‏

از غرب برای ما تحفه نمی آورند

‏ ‏

‏ ‏

‏شما گمان نکنید که از غرب برای ما یک تحفه ای می آورند. شما‏‎ ‎‏گمان نکنید که از غرب برای ما چیزی می آورند که ما را مترقی‏‎ ‎‏کنند، ترقی به ما بدهند. غرب تا ما را در سطح پایین نگه ندارد،‏‎ ‎‏نمی تواند از ما استفاده کند. کوشش آنها این است که ماها، این‏‎ ‎‏ممالک اسلامی، این ممالک مستضعف در یک سطح پایینی از‏‎ ‎‏همه امور باشیم. هر امری را که آنها برای ما بیاورند؛ یک امر‏‎ ‎‏استعماری است؛ یعنی اگر طب را برای ما بیاورند طب استعماری‏‎ ‎‏است. اگر دارو برای ما صادر کنند آن هم استعماری است. اگر‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 33

‏دانشگاه برای ما بخواهند درست کنند آن هم دانشگاه استعماری‏‎ ‎‏است. همه چیز را آنها می خواهند به طوری درست کنند که برای‏‎ ‎‏خودشان نافع باشد. و ما چشم و گوش بسته تسلیم آنها‏‎ ‎‏باشیم.(40)‏

 28 / 8 / 59 

*  *  *

‏ ‏

دانشگاه وابسته، منشأ وابستگی

‏ ‏

‏ ‏

‏آن که می تواند ما را وابسته و در دامن امریکا یا شوروی بِکِشد،‏‎ ‎‏دانشگاه است، برای اینکه همه چیز ما در دانشگاه است. همت‏‎ ‎‏کنید با هم دانشگاه را اصلاح کنید. هی ننویسید که چرا دانشگاه‏‎ ‎‏باز نمی شود. آن دانشگاه نباید باز بشود. دانشگاهی که امثال‏‎ ‎‏«شریف امامی» را تربیت می کند نباید هم باز بشود.(41)‏

 27 / 9 / 59 

*  *  *

‏ ‏

مُد گرایی 

‏ ‏

‏ ‏

‏آن ارزشی که امروز در کشورهای اسلامی و خصوصاً در کشور‏‎ ‎‏ایران پیدا شده است، این است که در رژیم سابق شأن و مرتبت؛‏‎ ‎‏عبارت از آرایش مهوِّع و لباسهای کذا و منزلگاههای کذا بود؛ و‏‎ ‎‏امروز ارزش، ارزش انسانی است، ارزش اخلاقی است، ارزش‏‎ ‎‏انسانی است به واسطۀ همین تحول در قشر بانوان، دیگر آنهایی که‏‎ ‎‏با آرایشهای فاسد و لباسهای فاخر می خواستند فخرفروشی کنند‏‎ ‎‏در بین جامعۀ نسوان ما محکوم اند و خجالت زده اند. آن روز،‏‎ ‎‏بانوان اسلامی ما خجلت می کشیدند که با لباس اسلامی و لباسی‏‎ ‎‏که در آن مراعات شده باشد ‏‏[‏‏ظاهر بشوند‏‏]‏‏ طبقات ضعیف هم اگر‏‎ ‎‏این کار را می کردند، خجالت می کشیدند در بین قشرهای فاسد و‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 34

‏مرفَّه بروند، امروز امر به عکس است؛ آن اشخاصی که دارای‏‎ ‎‏آن طور کارهای فاسد و آرایش فاسد و خودنماییهای مُفْسِد بودند،‏‎ ‎‏آنها احساس شرم می کنند در بین شما. این تحول یک تحولی است‏‎ ‎‏که بالاترین تحول است در جامعه. جامعۀ ما از بانوان ـ یعنی بعضی‏‎ ‎‏بانوان ـ زمان محمدرضا و رضاخان برگشتند به یک بانوانی که‏‎ ‎‏زینب گونه شدند و تابع فاطمه. آن روز تابع آرایش اروپایی بودند و‏‎ ‎‏اینکه باید از اروپا طرح لباس بیاید. امروز تابع مکتب هستند و‏‎ ‎‏آنچه اسلام بپسندد مقبول است. این یک تحولی است که بالاترین‏‎ ‎‏تحولات است در جامعۀ ما. نگه دارید این تحول را. توجه کنید به‏‎ ‎‏اینکه دستهای فاسد و قلمهای فاسد و گفتارهای فاسد شما را به‏‎ ‎‏اغفال نکشاند و شما را برنگرداند به حال سابق.(42)‏

 25 / 12 / 59 

*  *  *

‏ ‏

نفی خودباوری، نفی استقلال کشور

‏ ‏

‏ ‏

گرایش به غرب به خاطر القائات غلط

‏ ‏

‏ ‏

‏اساس همۀ شکستها و پیروزیها از خود آدم شروع می شود. انسان‏‎ ‎‏اساس پیروزی است و اساس شکست است. باور انسان اساس تمام‏‎ ‎‏امور است. غربیان و در سابق انگلستان و بعد از او امریکا و سایر‏‎ ‎‏کشورهای قدرتمند دنبال این بودند که با تبلیغات دامنه دار خودشان‏‎ ‎‏به ممالک ضعیف بباورانند که ناتوان اند، بباورانند که اینها نمی توانند‏‎ ‎‏هیچ کاری انجام بدهند؛ اینها باید در صنعت، در نظام، در ادارۀ‏‎ ‎‏کشورها، دستشان به طرف قدرتهای بزرگ از شرق و غرب دراز‏‎ ‎‏باشد. آنهایی که می خواستند مخازن این کشورهای ضعیف را ببرند،‏‎ ‎‏نقشه های درست فکر کردۀ آنها این بود که مردم این کشور را، ملت‏‎ ‎‏این کشورها را، باورشان بیاورند که خودشان ناتوانند؛ ناتوانی را به‏‎ ‎‏خورد کشورهای مستضعف بدهند و خود مردم باور ‏‏[‏‏کنند‏‎ ‎‏]‏‏که ما‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 35
‏نمی توانیم صنعتی را خودمان ایجاد کنیم و نمی توانیم لشکری را‏‎ ‎‏خودمان اداره کنیم و نمی توانیم ادارۀ مملکت خودمان را بکنیم. این‏‎ ‎‏باور که به وسیلۀ تبلیغات غربزدگان در این ممالک پیاده شد، این‏‎ ‎‏کشورها را به تباهی و عقب ماندگی کشاند. هر کاری را که انسان‏‎ ‎‏باورش این است که ضعیف است نسبت به آن کار، نمی تواند آن کار‏‎ ‎‏را انجام بدهد. هر قدر، قدرت ارتشی زیاد باشد، لکن قدرت روحی‏‎ ‎‏نداشته باشد و باورش آمده باشد که در مقابل فلان قدرت و فلان‏‎ ‎‏قدرت نمی تواند ایستادگی کند، این ارتش محکوم به شکست است و‏‎ ‎‏هر کشوری که اعتقادش این باشد که نمی تواند خودش صنعتی را‏‎ ‎‏ایجاد کند این ملت محکوم به این است که تا آخر نتواند و این اساس‏‎ ‎‏نقشه هایی بوده است که برای ملل ضعیف دنیا قدرتهای بزرگ‏‎ ‎‏کشیده اند و قلمفرسایانی که در راه آنها قلمفرسایی می کردند و‏‎ ‎‏غربزدگانی که وابسته به آنها بودند، این مطلب را به طور وسیع تبلیغ‏‎ ‎‏کردند، به طوری که این ممالک باورشان آمده بود که هیچ کاری از آنها‏‎ ‎‏ساخته نیست و هیچ امری از امور کشوری و لشکری و صنعت و سایر‏‎ ‎‏اموری که در تمدن بشر دخالت دارد از عهدۀ اینها ساخته نیست و‏‎ ‎‏باید از غرب و از قدرتهای بزرگ اینها تبعیت کنند، لشکرشان مستشار‏‎ ‎‏لازم دارد و کشورشان مدبّر. این باور مادامی که در کشورهای جهان و‏‎ ‎‏کشورهای مستضعف هست، برای خاطر همین باور تا آخر مبتلا و‏‎ ‎‏وابسته هستند.‏

‏     ‏‏شما چنانچه باورتان آمده باشد که نمی توانید صنعت درست‏‎ ‎‏بکنید و نمی توانید صنایع بزرگ و کوچک را و چیزهایی که احتیاج‏‎ ‎‏به غرب بوده است خودتان آنها را درست بکنید، تا این باور‏‎ ‎‏هست، نمی توانید که انجام بدهید.(43)‏

*  *  * 31 / 1 / 60 


کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 36

‏کسانی که از آنها هستند یا افکارشان آن نحو افکار است یا ـ به‏‎ ‎‏اصطلاح ـ خودشان صلاح ملت را می دانند، که وابسته باشد.‏‎ ‎‏خوب، هستند اشخاصی که متدین هم هستند، نمازخوان هم‏‎ ‎‏هستند، شاید نماز شب هم می خوانند، اما افکارشان این طوری‏‎ ‎‏پرورش یافته؛ یعنی، از بچگی به گوش اینها خوانده اند که این‏‎ ‎‏کشورهای ضعیف بدون وابستگی یا به این طرف یا به آن طرف،‏‎ ‎‏بدون این، برایشان امکان استمرار حیات نیست! وقتی هم وارد‏‎ ‎‏شدند در مدرسه، توی مدرسه این را به گوششان خوانده اند. وقتی‏‎ ‎‏هم وارد شدند در جامعه، هی این در گوششان خوانده شده است،‏‎ ‎‏در روزنامه ها تبلیغ شده است، در مجلات تبلیغ شده است، همه‏‎ ‎‏جا این مطلب پیش آمده است که شما خودتان نمی توانید خودتان‏‎ ‎‏را اداره کنید. اگر از دامن شرق فرار کنید، به دامن غرب باید‏‎ ‎‏پناهنده بشوید! این اشخاص متدینی هم که نمازخوان هم هستند،‏‎ ‎‏متدین هم هستند، لکن این معنا در ذهنشان هست که چون‏‎ ‎‏شوروی الحاد ذاتی دارد و اصلاً مبدأی قبول ندارد، ما اگر از او‏‎ ‎‏فرار کنیم و ناچاریم ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ یک جایی پیوند حاصل کنیم، باید به طرف‏‎ ‎‏غرب برویم، و حالا امریکاست. اینها نه اینکه غرضشان این است‏‎ ‎‏که ـ مثلاً ـ یک صدمه ای به اسلام وارد بشود، نه، اصلاً این طوری‏‎ ‎‏پرورش پیدا کرده اند؛ فکرشان این طوری است؛ صلاح را این‏‎ ‎‏می دانند.(44)‏

 24 / 3 / 60 

*  *  *

‏ ‏

وابستگی فرهنگی،نفی استقلال در تمام ابعاد

‏ ‏

‏ ‏

‏استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشأت‏‎ ‎‏می گیرد، و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی،‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 37

‏استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکانپذیر است. بی جهت و‏‎ ‎‏من باب اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در رأس تمام‏‎ ‎‏اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیرسلطه است.(45)‏

‏ ‏

‏ ‏

31 / 6 / 60 

*  *  *

‏ ‏

مغزهایی که در خدمت اجانب بودند

‏ ‏

‏ ‏

‏آن مغز متفکرهایی که از ایران فرار کردند، آنها بودند که تفکرشان‏‎ ‎‏را برای آنها داشتند، برای خارجیها به کار می انداختند و اگر یک‏‎ ‎‏نفر متفکری که وطن خودش را می خواهد، اسلام را می خواهد،‏‎ ‎‏کشور خودش را می خواهد، این معنا ندارد که فرار کند. کجا فرار‏‎ ‎‏کند و لهذا بهتر این بود که این مغزهایی که برای خارجه و برای‏‎ ‎‏امریکا و برای شوروی در ایران کار می کردند، اینها بروند و‏‎ ‎‏مغزهای متفکری که برای خود کشور عمل می کنند، آنها‏‎ ‎‏باشند.(46)‏

 17 / 12 / 60 

*  *  *

‏ ‏

مستشاران خارجی مانع استقلال و خودکفایی

‏ ‏

‏ ‏

فرنگی شدن، نشانه مقام بود

‏ ‏

‏ ‏

‏کشور مال خودمان است، وقتی مال خودمان است، معنا ندارد که‏‎ ‎‏یکی دیگر بیاید اداره اش کند، باید خودمان اداره اش کنیم. آن جور‏‎ ‎‏نباشد که سر هر کارخانه ای باید کسان دیگری بیایند و بیایند که‏‎ ‎‏نگذارند اینجا پیشرفت کند. آمدن، برای این بود که کارها را آنها‏‎ ‎‏تکفل کنند، پادویی را به اینها بدهند. شما، ایرانیها بیش از اینکه‏‎ ‎‏پادو باشند، بیش از اینکه در یک اداره ای پادو باشند، در یک جایی‏‎ ‎‏که صنعت است کاری به آن نداشته باشند.(47)‏

*  *  * 17 / 12 / 60 


کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 38

‏یکی از امور دیگری هم که باز من گفته ام این است که ما را جوری بار‏‎ ‎‏آورده بودند که یا باید فرنگی مآب باشیم یا هیچی. یک نفر جوان،‏‎ ‎‏یک نفر خانم اگر سرتاپایش فرنگی مآب است، این معلوم می شود‏‎ ‎‏خیلی عالی مقام است و چنانچه مثل سایر مسلمانهاست، این خیلی‏‎ ‎‏عقب افتاده است. عقب افتادگی و جلو رفتن را به این می دانستند که‏‎ ‎‏فرنگی مآب باشد؛ یعنی، فرض کنید فرم لباسش چه جور باشد. فرم‏‎ ‎‏کفشش چه جور باشد، یا ـ مثلاً ـ هرچه که از خارج می آید صرف‏‎ ‎‏بکند. مصرفی بار آوردند ما را، برای همین جهت، ما را مصرفی بار‏‎ ‎‏آورده اند. امثال «تقی زاده» که در این ایران یک وقتی قدرت داشته اند،‏‎ ‎‏تقی زاده گفته بود که ما باید سرتاپامان انگلیسی باشد یا فرنگی باشد‏‎ ‎‏و باید اینطور باشیم تا اینکه آدم بشویم. آدم بودن را به کلاه و کفش و‏‎ ‎‏لباس و بزک و امثال ذلک می دانستند. و آن چیزی که تعلیمات انبیا‏‎ ‎‏بود که انسان را باتقوا، قدرت تقوا، قدرت انسانیت، با علم، با عمل،‏‎ ‎‏آنها را اینطور می دانستند. میزان انسانیت را تقوا و علم می دانستند.‏‎ ‎‏اینها به جوری کرده بودند که بین ماها اینطور ـ بین خودشان اینجور‏‎ ‎‏نیست ـ بین ماها اینطور جلوه داده بودند که آدم اگر بخواهد پیشرفته‏‎ ‎‏باشد، حرف وقتی می زند به حرف خود مادری اش نزند، وقتی‏‎ ‎‏صحبت می کند در هر چند کلمه، دو ـ سه تا کلمه انگلیسی هم باشد،‏‎ ‎‏دو ـ سه تا کلمه ـ فرض کنید ـ که اروپایی هم باشد. تمام اینها‏‎ ‎‏چیزهایی بود که به ما تزریق کرده بودند، خائنهای داخلی زیادتر و‏‎ ‎‏الهام هم می گرفتند از آن خائنهای خارجی و ما را اینطوری داشتند‏‎ ‎‏بزرگ می کردند. اگر یک مدت دیگری این ایران ـ خدای نخواسته ـ‏‎ ‎‏به دست این رژیم فاسد باقی مانده بود، ما دیگر هیچ باید باشیم، از‏‎ ‎‏بین تمام رفته باشیم.(48)‏

*  *  * 17 / 12 / 60 


کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 39

تضعیف متخصصین داخلی برای نفی استقلال کشور 

‏ ‏

‏ ‏

‏ما باید روحیۀ خود را تقویت کرده و با تمام وجود این را بپذیریم که‏‎ ‎‏می توانیم روی پای خودمان بایستیم. این خیلی مهم است که‏‎ ‎‏متخصصین ما اتکا به تخصص خود کرده اند. شما ببینید که‏‎ ‎‏محمدرضا چه ضربه ای به روحیۀ پزشکان ما زده، او با طبیبان به‏‎ ‎‏گونه ای برخورد کرده بود که ـ مثلاً ـ برای یک عمل جزئی باید‏‎ ‎‏روانه خارج شد. این خود نقشه ای بود برای تضعیف روحیۀ‏‎ ‎‏متخصصین ما تا خیال کنند در تمام زمینه ها عقب افتاده هستند. ما‏‎ ‎‏امروز باید مصمم باشیم تا در تمام رشته ها جلو بیفتیم.(49)‏

*  *  * 25 / 12 / 60 

‏ ‏

اشراف در مقابل بیگانگان خاضعند

‏ ‏

‏ ‏

‏وقتی که اشراف ـ به قول خودشان ـ و اعیان و متمکنین و یال و‏‎ ‎‏کوپالدارها متصدی امور یک کشور شدند، قهراً اینها مردم را به‏‎ ‎‏حساب نمی آورند. این یک امر قهری است و در مقابل یک قدرتمند‏‎ ‎‏بزرگتر، از خودشان خاضع اند و در مقابل ضعفا و ملت خودشان،‏‎ ‎‏جابر و ستمگر. شما اگر ملاحظه فرموده باشید، معاملۀ این دولتهایی‏‎ ‎‏[‏‏را‏‏]‏‏ که ما داشتیم سابق، با مردم مقایسه کنید و معامله شان را با‏‎ ‎‏سفارتخانه های خارجی، اینها شخصیت خودشان را ـ شخصیت هم‏‎ ‎‏نداشتند ـ بکلی از دست می دادند. و به آن چیزی که در ذهن من‏‎ ‎‏است، یکی از سفرا ـ حالا یا سفیر انگلیس بود، یا یک جای دیگر ـ‏‎ ‎‏آن صدر اعظم وقت را پاشد گلویش را گرفت توی اتاق و زد او را به‏‎ ‎‏دیوار. در مقابل او، آنها سپر می انداختند، لکن در مقابل مردم، آن‏‎ ‎‏قدر به مردم ظلم می کردند و آن قدر به خیال خودشان به بزرگی و‏‎ ‎‏امثال ذلک رفتار می کردند که همه می دانید.(50)‏

 7 / 6 / 61 

*  *  *


کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 40

دانشمندان ما تو سری می خوردند

‏ ‏

‏ ‏

‏اتکال به نفس، بعد از اعتماد به خداوند منشأ خیرات است. و اگر‏‎ ‎‏کشورها ما را آرام بگذارند، مردم همۀ امور را اصلاح می کنند. مهم‏‎ ‎‏این است که شما خودتان را بیابید؛ زیرا در رژیم گذشته، ما‏‎ ‎‏خودمان را گم کرده بودیم و آنها هر کاری که می خواستند کردند و‏‎ ‎‏به ما تزریق کردند که شما توانایی انجام کارها را ندارید و‏‎ ‎‏دانشمندان ما از آنها توسری می خورند. و این بود وضع ما، و مردم‏‎ ‎‏ما هم می گفتند: برای چه کسی کار بکنیم؛ چون همه چیز ما وابسته‏‎ ‎‏است. و مصیبت بالاتر این بود که جوانان ما با دستور مستشاران‏‎ ‎‏خارجی عمل می کردند و منافعشان به جیب اجانب می رفت. و‏‎ ‎‏قهراً هر کسی که می خواست در چنین محیطی انسان مستقلی‏‎ ‎‏باشد، توسری می خورد و از مسائل مأیوس و افسرده می شد.(51)‏

 26 / 7 / 61 

*  *  *

‏ ‏

کارشناس می آمد تا خود ما نفهمیم

‏ ‏

‏ ‏

‏یکی از امور بسیار مهم که آنها کارهای خودشان را با آن انجام‏‎ ‎‏می دهند مأیوس کردن قشرهای مختلف کشور است. مأیوسشان‏‎ ‎‏بکنند از اینکه ما کار ازمان می آید. کوشش داشتند در رژیم سابق‏‎ ‎‏به اینکه مردم را از همه چیز مأیوس کنند، «ما نمی توانیم، باید از‏‎ ‎‏غرب درست بشود، ما همسایه کذا داریم». کوشش می کردند در‏‎ ‎‏این معنا و کسانی که در مجلس پیدا می شد احیاناً که مقابل بایستد،‏‎ ‎‏آنها یا همان ایادی خود آنها در مجلس می کوبیدند آنها را، و یا اگر‏‎ ‎‏نمی شد آنها را از بین می بردند. مأیوس می کردند مردم را از اینکه‏‎ ‎‏بتوانند خودشان یک کاری انجام بدهند، طبیب بتواند آپاندیس را‏‎ ‎‏معالجه کند. این دردآور بود هر وقت من فکرش را می کنم متأثر‏‎ ‎‏می شوم از اینکه در زمان محمدرضا برای یک آپاندیس از خارج‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 41

‏طبیب آوردند، و این سرکوبی اطبا محترم ما بود. کارشناس از‏‎ ‎‏خارج می آوردند، ارتش حتماً باید کارشناس اش از امریکا بیاید. یا‏‎ ‎‏اگر آن وقت بود از جای دیگر بیاید. برای ما کارشناس می آوردند.‏‎ ‎‏برای کارخانه های ما کارشناس می آمد. می آمد که نگذارد خود‏‎ ‎‏شما بفهمید. کارشناس ارتشی می آمد که نگذارد ارتش چیز‏‎ ‎‏بفهمند. نه این که می آمد به آنها تعلیم کند، می آمد که جلوی تعلم‏‎ ‎‏را بگیرد.(52)‏

 13 / 10 / 62 

*  *  *

‏ ‏

دانشگاه استعماری، موجب خود کم بینی

‏ ‏

‏ ‏

‏شما می دانید بیشتر کسانی که در دانشگاه بزرگ شده اند در عین‏‎ ‎‏حال که بعضی از آنان نماز هم می خوانند ولی معتقدند ایران باید‏‎ ‎‏زیر نظر کشورهای بیگانه باشد. می گویند ایران نمی تواند خودش‏‎ ‎‏را اداره کند. آیا ایرانی که با تمام فشارها خودش را حفظ کرده و‏‎ ‎‏انقلابش را به کشورهای دیگر صادر و ملتهای دیگر را بیدار نموده‏‎ ‎‏است، نمی تواند خودش را اداره کند؟(53)‏

 27 / 1 / 64 

*  *  *

‏ ‏

تفرقه، حربۀ استعمار علیه استقلال

‏ ‏

‏ ‏

‏اینجانب به همۀ نسلهای حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر‏‎ ‎‏بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و‏‎ ‎‏استثمارگرانِ خارج و داخل از کشورتان قطع شود، این انگیزۀ الهی‏‎ ‎‏را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از‏‎ ‎‏دست ندهید؛ و در مقابل این انگیزه که رمز پیروزی و بقای آن‏‎ ‎‏است، فراموشی هدف و تفرقه و اختلاف است. بی جهت نیست‏

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 42
‏که بوقهای تبلیغاتی در سراسر جهان و ولیده های بومی آنان تمام‏‎ ‎‏توان خود را صرف شایعه ها و دروغهای تفرقه افکن نموده اند و‏‎ ‎‏میلیاردها دلار برای آن صرف می کنند. (54)‏

15 / 3 / 68  

*  *  *


کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 43

‎ ‎

کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 44

  • )) مدرسۀ "فیضیه" قم و مدرسۀ "طالبیه" تبریز که همزمان مورد یورش وحشیانه عمال شاه قرار گرفتند.
  • )) اشاره به اعضای دولت موقت.
  • و 2 . اشاره به آیه 257 از سوره بقره.