سیاست گذاریها و قوانین
لزوم توجه به مسائل اساسی کشور در برنامهریزی
فرهنگ باید بازسازی بشود، تصفیه بشود. ادارات باید تصفیه بشوند. همۀ اینها باید بشود. کشاورزی باید تقویت بشود که ما محتاج نباشیم به اینکه از دشمنهای خودمان چیزی طلب کنیم. فرهنگ ما باید درست بشود. دانشگاه ما باید درست بشود که ما راجع به همۀ امور خودکفا بشویم. لکن آنها برنامه های دراز مدت
کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 218
است که باید با طول مدت این انجام بگیرد.(294)
18 / 8 / 58
* * *
استقبال از سیاست انزوا، عامل خودکفایی
ما از این انزوا نمی ترسیم. ما استقبال می کنیم یک همچو انزوایی را که ما را وادار می کند که خودمان به فکر خودمان بیفتیم. وقتی این انزوا نباشد ما متّکل به غیریم. هر چی می خواهیم، دستمان پیش غیر دراز است، گندم هم می خواهیم از آنها بگیریم و ارزاقمان را از آنها بگیریم و صنایعمان را آنها برایمان بیایند درست بکنند؛ همه چیزمان دست آنها باشد. ملت تا اینطور باشد، نمی تواند خودش دارای یک چیزی باشد، در اقتصاد مستقل باشد، در جنگ مستقل باشد، در اجتماع مستقل باشد. وقتی شما منزوی باشید، می توانید این کارها را بکنید. شمای منزوی می توانید که فکر بکنید که باید کشاورزیمان را خودمان اداره کنیم، محتاج نشویم به دیگران؛ برای اینکه ما منزوی هستیم، دیگران نمی دهند به ما.
وقتی یک ملتی احساس کرد که ارزاقش را دیگران نمی دهند به او، خودش به فکر می افتد که برای خودش درست کند. مادامی که در نظرش این است که نه، ما را می آورند برایمان، می دهند به ما، نمی تواند کار بکند. اینهایی که وقتی در اطرافشان ده تا پانزده تا نوکر هست، می افتند و تنبل می شوند و هیچ کار از آنها نمی آید، وقتی می بریشان حبس، خودش توی حبس کارهای خودش را می کند؛ برای اینکه منزوی شده. ملتی که منزوی بشود، می تواند ترقّی کند، مترقّی می شود. ملتی که منزوی نیست نمی تواند به ترقّی، راه خودش را برود. ملت غیر منزوی؛ یعنی، ملتی که اتّکالش به دیگران است، خوراکش را از دیگران می گیرد،
کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 219
اتومبیلش هم از دیگران می گیرد، برقش هم از دیگران می گیرد. این ملت تا آخر باید اسیر باشد. تا منزوی نشوید نمی توانید مستقل بشوید. از انزوا ما چه ترسی داریم. ما آن روزی که منزوی نبودیم همۀ گرفتاریها را داشتیم. حالایی که منزوی هستیم مستقل هم هستیم. الآن هر کسی آقای خودش هست، هی زیر بار دیگری نیست. الآن می تواند یک سفارتخانه ای ـ هر سفارتخانه ای می خواهد باشد ـ می تواند که به حکومت ما، به دولت ما یک چیز را تحمیل کند؟ پس ما منزوی نیستیم.
شما خیال می کنید منزوی هستیم. منزوی به آن معنایی که شما می خواهید نباشیم، این معنایش این است که ما وابسته باشیم و تا آخر، غلام حلقه به گوش باشیم.(295)
12 / 8 / 59
* * *
سیاست خارجی برپایه خودکفایی
و سفارتخانه ها امیدوارم که حالا که مال خودتان شده است و یک حاکمی بر سرتان نیست که فشار بیاورد که چه بکنید و باید خودتان عمل بکنید، سفارتخانه ها باید سفارتخانه هایی باشند که در صراط مستقیم انسانیت سیر بکنند. صراط مستقیم انسانیت هم این نیست که ما نماز بخوانیم، باید آن را هم بخوانیم، اما سفارتخانه باید از تحت سلطۀ غیر بیرون بیاید، تصرفاتی کسی بر او نداشته باشد، الاّ خود دولت، الاّ خود وزارت خارجه. یک راه باشد، نه اینکه بکشندش از این طرف و از آن طرف؛ چنانچه پیشتر خوب، آنطور بود که یا این طرف می کشیدند و می بردندش یا آن طرف می کشیدند و می بردندش. گرفتاریهای ما همین بود که وابستگی طوری شده بود که بازکردن این وابستگی و برداشتن این
کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 220
قید از گردنها کار بسیار مشکلی بود. لکن بحمدالله ، تاکنون ملت ما و دولت ما موفق شده است و امروز هم باید همین طور باشد؛ یعنی، در هر قدمی که برمی دارید، باید فکر این باشید که آیا این قدمی که ما برمی داریم روبه وابستگی است؛ شیاطین ما را دارند وابسته می کنند یا نه روی آزادی است و ما خودمان می خواهیم این کار را بکنیم؟
سفارتخانه ها هر کاری می کنند باید این را قبلاً توجه بکنند که ما داریم این کاری را که می کنیم، آیا این کار، ما را یک قدری به وابستگی دارد نزدیک می کند یا ما را به رهایی و آزادی دارد نزدیک می کند؟ و همین طور سایر جاها. ما اگر به فکر این باشیم که خودمان کارهای خودمان را انجام بدهیم، کشور مال خودمان است، زراعتش را خودمان باید انجام بدهیم، فرض کن اداراتش را خودمان اداره بکنیم، کارگری را خودمان باید انجام بدهیم، وقتی این احساس در انسان قوی شد، دنبال این احساس می رود انسان. پیدا کردن راه مشکل است، لکن بعد از پیدا کردن، پیمودنش آسان است. یک کسی که در بیابان گم شده است، این هی از این راه می زند، از آن راه می زند و شاید تا ده سال هم اینطور وقتی برود، نمی تواند برسد به مقصد. اما وقتی افتاد در راهی که این دیگر راه، راهی که می رسد انسان به جایی، آن دیگر رفتنش نزدیک است. یک کسی در بیابان است، یک قدری از این طرف می رود می بیند نشد یک وقت از آن طرف می رود می بیند نشد، تا اینکه بر می خورد به راه اسفالت. وقتی برخورد به راه اسفالت، راه را پیدا کرده است، می رود و می رسد به مقصد.
الآن ما هم اینطور هستیم که بحمدالله ، راه را پیدا کرده ایم و این از بزرگترین چیزهایی هست که برای ما موفقیت آمیز بوده است و حاصل شده است و رفتنش آسان است، لکن همت می خواهد.
کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 221
باید همه همت کنید، دست به هم بدهید و تمام مردم با دولت، با ملت، با هم بجوشند و کوشش کنند به اینکه ما خودمان می خواهیم کارهای خودمان را انجام بدهیم و می خواهیم خودمان با کفایت خودمان خودکفا باشیم. نه گندم را از خارج بیاوریم، نه ـ فرض کنید که ـ چیزهای خوردنی بیاوریم و نه چیزهایی که احتیاج داریم؛ نه پوشاک بیاوریم، نه خوراک بیاوریم، نه چیزهای دیگر که احتیاج داریم در جنگ و در سایر جاها.(296)
* * * 4 / 10 / 61
کتابخودباوری و خودکفایی از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 222