سیاست از نگاه ملاصدرا و امام خمینی

سیاست از نگاه ملاصدرا و امام خمینی

 قدرت الله عفتی

 

مقدمه

‏برای شناخت تفکر سیاسی دو اندیشه ‏‏مند بزرگ اسلامی که در دو عصر زندگی می کردند که فاصله تولدشان 341 سال قمری است که در این فاصله چهار سلسله صفویه، افشاریه، زندیه و قاجاریه بر ایران حکومت کردند و همچنین در بین دو اندیشه مند 12 طبقه از علمای فلاسفه قرار دارند؛‏1‏ نیاز به شناخت هر چند اجمالی از زندگی و اوضاع سیاسی دوران حیات هر دوی آنها است تا اندیشه سیاسی آنها در آن قالب دیده و فهمیده شود.‏

‏ ‏

ملاصدرا

‏ملاصدرا در سال 979 قمری در خانواده ای متمکن و مذهبی در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش میرزا ابراهیم فرزند یحیی است. میرزا ابراهیم وزیر حاکم فارس (سلطان محمد خدابنده) بود. (در آن دوران حکم استان فارس به خاطر اهمیت ا‏‏نسان، وزیر و ... داشت). ملاصدرا در شیراز، کاشان، قزوین و اصفهان از محضر بزرگانی مانند ضیاءالدین محمد بن محمود رازی (رکن الشریعه)، ملا فتح الله صاحب تفسیر مناهج الصادقیین، فیلسوف بزرگ میر محمد باقر حسینی معروف به محقق داماد و جامع علوم عقلی و نقلی شیخ بهایی کسب فیض نموده است. و زمانی که ‏


حضورج. 70صفحه 110

‏یک فیلسوف کم نظیر شده بود، به شیراز دعوت شد و در آنجا مشغول تدریس بود که تبعید گردید. او دوران تبعیدیش را به مدت 7 یا 11 یا 15 سال در روستای کهک در نزدیکی قم سپری نمود. او در دهه آخر عمر دوباره به زادگاهش شیراز دعوت شد و در آنجا به تدریس و تألیف اشتغال داشت. آخرالامر در بازگشت از سفر هفتم حج (با پای پیاده) در شهر بصره، بنا بر قول نوه اش، در 1045 قمری و بنابر قول مشهود در 1050 قمری رحلت کرد.‏2

‏ ‏

اوضاع سیاسی ایران در عصر ملاصدرا

‏در آن دوران سلسله صفویه بر ایران حکومت می کردند. شاه اسماعیل صفوی، بنیانگذار سلسله صفویه، دین رسمی ایران را اسلام و مذهب رسمی ایران را شیعه اثنی عشری معرفی نمود.‏

‏در طول حیات ملاصدرا، شش پادشاه صفوی به قدرت رسیدند که عبارتند از: شاه طهماسب اول، حیدر میرزا پادشاه یک روزه صفوی، شاه اسماعیل دوم، سلطان محمد خدابنده، شاه عباس کبیر و صفی میرزا صفوی.‏

‏عمده ترین مسائل سیاسی آن عصر عبارتند از:‏

‏الف ـ شورش های شاهزادگان برای کسب تاج و تخت؛‏

‏ب ـ سفاک و مستبد بودن پادشاهان صفوی که حتی به زن و فرزندانشان رحم نمی کردند؛‏

‏ج ـ شاه مردگی که در سراسر کشور موج هرج و مرج ایجاد می کرد؛‏

‏د ـ تجاوزات مکرر کشورهای همسایه به ایران‏3

‏ ‏

حاکمان بزرگ دنیا در آن دوران

‏در آن عصر در سراسر دنیا پادشاهان و امپراطوران حکومت می کردند بزرگترین حاکمان آن عصر عبارتند از: الیزابت اول(ملکه انگلستان)، فیلیپ دوم(پادشاه اسپانیا)، ایوان مخوف(امپراطور روسیه)، اکبرشاه(امپراطور مغولی هند)‏4‏ و امپراطور قدرتمند و بزرگ عثمانی(همسایه ایران).‏

‏ ‏


حضورج. 70صفحه 111

امام خمینی

‏امام خمینی در 1320 قمری 1281 شمسی در خانواده ای روحانی، متمکن و مبارز در خمین دیده به جهان گشود. پدرش سید مصطفی فرزند سید احمد، مجتهدی مبارز بود که جانش را در همین مبارزه گذاشت.‏

‏امام خمینی در خمین، اراک و قم از محضر بزرگانی مانند آیت الله پسندیده، عارف کامل میرزا محمدعلی شاه آبادی، فیلسوف بزرگ صدرایی سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، آیت الله موسوی حائری یزدی و مرجع بزرگ جهان اسلام آیت الله العظمی بروجردی کسب فیض نمود.‏5

‏ایشان قبل از 1307 تا 1325 شمسی بیشترین وقتش را صرف تدریس و تدوین فلسفه و عرفان می نمود و از اساتید برچسته و طراز اول این رشته به شمار می رفت؛ و همچنین در این زمان به تدریس سطوح عالی فقه و اصول اشتغال داشتند.‏

‏ایشان بعد از 1325 شمسی به طور جدی به تدریس خارج فقه و اصول فقه پرداختند و کلاس درسشان بعد از کلاس آیت الله بروجردی شلوغ ترین و پربارترین کلاس بود. در همان زمان ایشان به عنوان مجتهد درحوزه قم مطرح بودند. امام خمینی بعد از آیت الله بروجردی به عنوان یکی از مراجع تقلید قم معرفی شدند ایشان در سال 1342 علناً  وارد مبارزات سیاسی شدند و در سال 1343، زمانی که از مجتهدین طراز اول حوزه علمیه قم بودند به ترکیه و بعد به عراق تبعید و در نجف اشرف ساکن گردیدند و در آنجا در مدت 15 سال به تدریس و تدوین و تحکیم مبانی علمی ـ سیاسی خودشان پرداختند و در سال1357 شمسی با پیروزی در میان استقبال بی نظیر وارد کشور شدند و حکومت جمهوری اسلامی را بنیان نهادند و در سال 1368 شمسی چهره در نقاب خاک کشیدند.‏6

‏ ‏

اوضاع سیاسی ایران در دوران قبل از انقلاب

‏در دوران حیات امام خمینی (قبل از انقلاب اسلامی) سه پادشاه قاجار و دو پادشاه پهلوی به قدرت رسیدند که عبارتند از: مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و احمدشاه قاجار؛ رضاشاه و ‏


حضورج. 70صفحه 112

‏محمدرضا شاه پهلوی.‏

‏عمده ترین مسائل سیاسی آن دوران عبارتند از:‏

‏الف ـ نهضت مشروطه، که انگلستان آن را به انحراف کشاند و بزرگترین رهبر مشروطه مشروعه (شیخ فضل الله نوری) را اعدام کرد. محمدعلی شاه قاجار مجلس مشروطه را به توپ بست و استبداد صغیر را به وجود آورد و در پی آن عده ای به اسم مشروطه خواهی حرکت کردند و تهران را اشغال کردند و محمدعلی شاه را خلع کردند و پسر صغیرش احمد میرزا را به تخت سلطنت نشاندند و مزد کارشان را با کسب حاکمیت جاهای مختلف گرفتند که برای نمونه در منطقه خمین، رجبعلی بختیاری حاکم شد و با همدستی دزدان و اشرار دست به هر ظلم و ستمی می زدند.‏

‏ب ـ در آن دوران نا امنی و فقر فلاکت بار دامنگیر سراسر ایران بود.‏

‏ج ـ شورش ها و نهضت های کوچک منطقه ای سراسر ایران را فراگرفته بود. رضا میرپنج با حمایت انگلستان بر موج ناامنی سوار شد و همراه با سید ضیاءالدین طباطبائی و باکودتای بدون مقاومت در اسفند 1299 شمسی تهران را اشغال کرد و احمدشاه را مجبور به امضای نخست وزیری سید ضیاء و فرماندهی نیروی مسلح تهران برای خودش کرد و بعد از مدت کوتاهی حکم سردار سپه ایش را از احمدشاه گرفت و بعد وزارت جنگ را اشغال کرد و بعد خود را به نخست وزیری رساند. آنگاه احمدشاه قاجار را به سفر بدون بازگشت فرستاد و در سال 1304 رسماً پادشاهی را بدست گرفت. خلاصه اینکه انگلستان نهضت مشروطه را در جهت منافع خود با دو الی سه کودتای پشت سر هم به استبداد کامل تبدیل کرد.‏

‏د ـ رضاشاه چنان استبدادی را در ایران حاکم کرد که شاید در تاریخ ایران کمتر دیده شده بود. او مجلس مشروطه را به مجلس شاهنشاهی تبدیل کرد. سرانجام در جریان جنگ دوم جهانی اربابانش او را از قدرت خلع و تبعید و پسرش محمدرضا را بر ایران حاکم کردند.‏

‏ط ـ مهمترین مسأله این دوران، نهضت ملی نفت بود که نفت ایران ملی شد و در پی آن دکتر مصدق نخست وزیر و از قدرت شاه کاسته شد. ولی امریکا و انگلیس از ضعف مصدق ‏


حضورج. 70صفحه 113

‏(غرور، انحلال مجلس، عدم پشتوانه مردمی و ...) استفاده کرده و با کودتای 28 مرداد 1332 شمسی شاه را به قدرت گرداندند و سپس ساواک را در ایران راه اندازی کردند که ظلم و خفقان آن بی حد و حصر بود.‏

‏حدود یک دهه بعد بزرگترین انقلاب قرن بیستم به رهبری امام خمینی به راه افتاد و نهایتاً به پیروزی رسید و جمهوری اسلامی در ایران بنیانگذاری شد.‏7

‏ ‏

اوضاع جهان در این عصر

‏عمده ترین مسائل جهان در این عصر، جنگ جهانی اول در 1914 ـ 1918 میلادی (1293 ـ 1297 قمری) بود. بعد از جنگ برای کنترل حاکمان قدرتمند زیادی خواه مجمع  بین الملل تشکیل شد ولی نتوانست کاری انجام بدهد.‏

‏جنگ جهانی دوم در 1938 ـ 1945 میلادی (1317 ـ 1324 شمسی) بود که بعد از جنگ سازمان ملل متحد ظاهراً برای کنترل متجاوزان به وجود آمد.‏

‏در هر دو جنگ جهانی، ایران اعلام بی طرفی کرد ولی خیلی زود تمام ایران توسط طرفین جنگ اشغال شد. حضور بیگانگان متجاوز در کشوری که مردمش با فقر و فلاکت دست به گریبان بودند، با وجود تحمل زخم ها و مخارج جنگ، مصیبتی غیرقابل توصیف به وجود آورده بود.‏8

‏جنگ جهانی دوم موازین قدرت را در جهان برهم زد. در دنیا دو بلوک غرب با رهبری امریکا و بلوک شرق با رهبری شوروی به وجود آمد. کشورهای مغلوب و ضعیف به کشورهای کوچک و با انواع حکومت ها تبدیل شدند و جهان به سوی حکومت های جمهوری با شعارهای دمکراسی به پیش می رفت که امام خمینی با تکیه بر دین اسلام، انقلاب اسلامی ایران را رهبری کرد و به پیروزی رساند و نظام جمهوری اسلامی را بنیان گذاشت. دنیا هنوز در موج حاصل از انقلاب ایران بود که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید و دنیا از جنگ سرد دو ابر قدرت نجات یافت و به سوی تک قطبی یا چند قطبی خیز برداشت؛ در همین زمان امام خمینی چشم از جهان فروبست.‏


حضورج. 70صفحه 114

‏خلاصه اینکه دنیا در دوران ملاصدرا با حکومت های پادشاهی و امپراطوی اداره می شد و سرعت سیر تحولات  دنیا و سرایت آن به جاهای دیگر سریع نبوده است؛ ولی در عصر امام خمینی، دنیا با حکومت های جمهوری و یا حرکت به سوی جمهوری شدن بود‏‏ه اند که در این بین دست پنهان ابرقدرتها در تحولات اکثر آنها ملاحظه می شود و تحولات مثبت و منفی، خیلی سریع به سراسر دنیا سرایت می کند. در این بین امپراطوری های پنهان خبری با جهت دار کردن اخبار مهم دنیا نقش مهمی در تأثیرات اجتماعی و سیاسی دنیا بازی می کنند.‏

‏با توجه به این مقدمات وارد بحث اندیشه سیاسی این دو اندیشه مند بزرگ اسلامی می شویم.‏

‏ ‏

اندیشه سیاسی

‏اندیشه به معنای تفکر، تدبر، تأمل، نظر و رأی می باشد.‏‏و سیاست از سیساء به معنای حفاظت، نگهداری، حراست، کم راندن بر رعیت، رعیت داری، حکومت و ریاست آمده است.‏10

‏سیاست کلمه ای عربی است که از کلمه (پلیسی ‏‎policy‎‏) به معنای سیاست، خط و مشی، رویه، زرنگی و تدبیر؛ گرفته شده است.‏11 ‏و در عربی به معنای حاکمیت بر خلق و راهنمایی آنها برای بهبود زندگی در مصالح و حسن تدبیر به سوی نجات می باشد.‏12


حضورج. 70صفحه 115

‏با این معنای لغوی سیاست، نگاهی به معنای سیاست در غرب و سیاست دینی می اندازیم.‏

‏در غرب به طور کلی سیاست مقدم بر اخلاق است؛ و برای رسیدن به قدرت سیاسی از هر طریق ممکن بهره گرفته می شود و برای حفظ آن به هر طریق ممکن توسل جسته می شود. با نگاه ماکیاولی سیاست به معنای فریب و نیرنگ، تنزل می یابد؛ و در فهم عمومی امروزی همان سیاستی می شود که رئیس ساواک (پاکروان) به امام خمینی، زمانی که در زندان رژیم پهلوی بوده است، گفت: سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ و خلاصه پدرسوختگی؛ آن را شما برای ما بگذارید. و امام خمینی فرمود: این برای شما است، ما از اول وارد این سیاست که شما می گویید نبودیم.‏13‏ سیاست خدعه نیست، سیاست یک حقیقت است، سیاست چیزی است که مملکت را اداره می کند.‏14

‏و اما در سیاست دینی اخلاق مقدم بر سیاست است و سیاست برای امنیت و آرامش و ترقی و سعادت مردم است. سیاست برای راهنمایی مردم به سوی خیر و صلاح جامعه است.‏

‏خلاصه امروزه هرگاه سخن از سیاست می شود، تفکر سیاسی قدرت محور، دنیاگرا و انسان مدار در اذهان نقش می بندد؛ در صورتی که سیاست دینی، سیاستی است خدامحور، سعادت گرا و عدالت مدار؛ در این نوع سیاست، خدا، انسان و طبیعت حضور دارند؛ و تعرضی نسبت به هم ندارند. اساس و بنیان این سیاست قوانین الهی در قالب شریعت اسلامی است.‏

‏ملاصدرا و امام خمینی عالمان دینی هستند که سیاست و اسلام را جدای از یکدیگر نمی دانند. آنها معتقدند که دین اسلام مجموعه قوانینی است که برای معاش و معاد بشر نازل شده و در همه زمانها و مکانها قابلیت اجرایی شدن را دارد و باید اجرا شود.‏

‏ملاصدرا سیاست را چنین آورده است: سیاست المجرده عن الشرع کجسد لاروح فیه؛‏15 ‏سیاست بدون شریعت مانند جسم بدون روح است، جسمی مرده و بدون تحرک است.‏

‏امام خمینی می فرمود: اسلام یک دیانت عبادی تنها نیست، همانطور که یک مذهب و دیانت سیاسی تنها نیست؛ عبادی و سیاسی است، سیاستش در عبادت ادغام شده است مانند نماز عید فطر.‏16


حضورج. 70صفحه 116

‏بعضی از علمای اسلام در طول اعصار در مسأله سیاست افراط و تفریط داشتند در زمان ملاصدرا بعضی از علما بین سیاست و شریعت هیچ فرقی قائل نبودند؛ ملاصدرا در این باره می نویسد: قدظن قوم من المتفلسفه، انه لافرق بین شریعت و السیاسه؛ در صورتی که ملاصدرا بین شریعت و سیاست فرق قائل بود و در رد نظریه این دسته از علما، چهار فرق بین شریعت و سیاست را در (مبدأ)، (غایت و هدف)، (افعال) و (انفعال) بیان کرده است.‏17

‏و در زمان امام خمینی عده ای از علما، سیاست را از شریعت جدا می دانستند و کار را به جایی رساندند که به زبان آوردن کلمه سیاست در حوزه علمیه جرم بوده است.‏18

‏امام خمینی می فرمود: در گذشته عده ای بودند که به مسائل اجتماعی ـ سیاسی و مسائل روز توجه داشتند، توجه شان به صرف همین اجتماعیات و احکام سیاسی، حکومتی بود ... در مقابل آنها، الآن ما مبتلا هستیم به اینها که صرف معنویات را در نظر می گیرند و از اجتماعیات قرآن و روایات که درباره حکومت اسلام، سیاست اسلام، امور اجتماعی اسلام، غفلت کرده اند... اسلام به تمام امور که انسان احتیاج دارد توجه نموده است.‏19


حضورج. 70صفحه 117

‏و در جای دیگر فرمود: آنقدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما پنجاه و چند کتاب فقه را ملاحظه می کنید، هفت ـ هشت تا کتابی است که مربوط به عبادت است، باقی اش مربوط به سیاست و اجتماعیات و معاشرات و اینطور چیزها است.‏20

‏با یک نگاه به مطالب فوق به دست می آید که این دو اندیشه مند اسلامی، اندیشه سیاسی اسلام را بیان کرده اند. بنابراین، در این بحث باید گفت: اندیشه سیاسی اسلام در نگاه امام و ملاصدرا، ولی بر اثر عمومیت و غالب گفتار متداول، اندیشه سیاسی به خودشان نسبت داده می شود.‏

‏ ‏

سیاست از دیدگاه ملاصدرا و امام خمینی

‏ملاصدرا و امام خمینی از علمای بزرگ اسلامی هستند که مطلب سیاسی آنها را باید از کتب غیر سیاسی آنها استخراج کرد، مخصوصاً ملاصدرا که کتابی مستقل در این زمینه ندارد.‏

‏ملاصدرا در جواب آن عده ای که سیاست را همان شریعت می دانستند (سیاست ـ شریعت) مطالبی فرمودند که حاصل آن را به عنوان تعریف سیاست از دیدگاه ملاصدرا می آوریم.‏

‏ملاصدرا می نویسد: سیاست تدبیر و تلاش عقلی بشر برای گزینش موارد مناسب در مسائل جاری جامعه، برای نظم امور اجتماعی بشر با هدف اطاعت و اجرای فرامین الهی درجامعه بشری است.‏21

‏امام خمینی می گوید: سیاست این است که جامعه را هدایت کند، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد، تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف چیزی که صلاحشان است.‏22

‏و نیز جای دیگری فرمود: سیاست رابطه بین حاکم و ملت، رابطه بین حاکم با سایر حکومتها، جلوگیری از مفاسد اجتماعی، همه اینها سیاست است.‏23

‏با نگاهی به تعریف ارائه شده می بینیم که سیاست در اندیشه هر دوی آنها سیاست دینی است و هر دوی آنها سیاست را عدل حکومت گرفته اند، بنابراین منظورشان از سیاست، حکومتی است ‏


حضورج. 70صفحه 118

‏که فرامین الهی را در جامعه بشری تبدیل به قانون و قابل اجرا کند.‏

‏ملاصدرا می نویسد: انسان مدنی الطبع ا ست، برای زندگی اش احتیاج به اجتماع دارد و هر اجتماعی احتیاج به قانون عدلی دارد که با آن نظام اجتماعی و صلاح بشر را  تأمین کنند، و آن قانون شریعت اسلام است.‏24

‏امام خمینی می فرمود: حکومت عدل سیاست است، تمام معنای سیاست است، خدای تبارک و تعالی این حکومت را، و این سیاست را، امر کرد که پیغمبر به حضرت امیر واگذار کنند، چنانچه خود رسول خدا سیاست داشت؛ حکومت بدون سیاست ممکن نیست، این سیاست و این حکومت که با هم عجین است در غدیر برای حضرت امیر ثابت شده است.‏25

‏ ‏

ضرورت حکومت از دیدگاه ملاصدرا و امام خمینی

‏هر جامعه ای احتیاج به قانون عدل و مجری عادلی دارد تا مردم در تحت لوای آن با آرامش و اطمینان زندگی کنند.‏

‏در این مورد ملاصدرا می نویسد: جامعه برای صلاح و معیشت دنیا و سعادت آخرتش احتیاج به حاکم و سلطانی دارد که مفاسد را از جامعه دور کند، هر اجتماعی هر چند کوچک باشد احتیاج به رئیس دارد که انتظام و صلاح را در آن برقرارکند.‏

‏و همچنین در جای دیگری می نویسد: انسان مدنی الطبع است، برای زندگی اش احتیاج به اجتماعی دارد تا نیازهای خویش را با کمک دیگران برآورده سازد، و همچنین در معاملات، ازدواج و جنایات احتیاج به قانونی دارد که عموم افراد به آن رجوع کنند و بر طبق آن قانون عدل حکم کنند و الا جامعه فاسد و نظام مختل می شود؛ آن قانون عدل، دین و شریعت است.‏

‏در این باره امام خمینی می فرمود: ماهیت و کیفیت قوانین اسلامی برای تکوین یک دولت و برای اداره سیاسی اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع شده است؛‏28  ‏به طور کلی مجموعه قانون برای اصلاح جامعه کافی نیست. برای اینکه قانون مایه اصلاح و سعادت بشر شود، به قوه اجرائیه و مجری احتیاج دارد. به همین جهت، خداوند متعال در کنار فرستادن یک مجموعه قانون، یعنی ‏


حضورج. 70صفحه 119

‏احکام شرع، امر به حکومت و دستگاه اجرا و اداره کرده است.‏29 

‏و همچنین در جای دیگر می گوید: احکام اسلام محدود به زمان و مکانی نیست، تا ابد باقی است و لازم الاجرا است. تنها برای زمان رسول اکرم صلوات الله علیه نیامده است تا پس از آن متروک شود و دیگر حدود و قصاص، یعنی قانون جزای اسلام اجرا نشود... اجرای احکام اسلامی پس از رسول اکرم صلوات الله علیه تا ابد ضرورت دارد، تشکیل حکومت و برقراری دستگاه اجرایی و اداری ضرورت دارد.‏30

‏ ‏

حاکم و سلطان از دیدگاه ملاصدرا و امام خمینی

‏همچنان که هر جامعه ای برای آرامش و ثبات، احتیاج به قانون عدل دارد؛ هر قانون عدلی احتیاج به حاکم عادلی دارد تا احکام الهی را در جامعه بشر اجرا کند.‏

‏ملاصدرا، انسان را در این دنیا مسافری می داند که بدنش مرکب او و فرامین الهی مسیر صحیح برای معاش و سعادت آخرتش است و در این مسیر انبیاء صلوات الله علیهم قافله سالاران و امیران این کاروان هستند.‏31

‏و در جای دیگر می فرماید: «انسان در دنیا و سیر الی الله، احتیاج به شارعی دارد که برای مردم طریق معاش دنیا را منظم و آنها را در طریق وصول به پروردگار انذار کند، این فرد پیامبر از طرف خداوند و خلیفه او است.‏32‏ و زمین بعد از پیامبر صلوات الله علیه به امام احتیاج دارد؛ هر اجتماعی به حاکمی قوی احتیاج دارد که نظم و انتظام جامعه را با اجرای قوانین شرعی بدست گیرد، آن فرد امام علیه السلام است».‏33 ‏و «برای امام ریاست مطلقه و امامت در امر دین و دنیا است».‏34

‏ملاصدرا همچنین فرمود: «سیاست دینی که متولی حراست از سالکان طریق الهی است، در این بعد از نبی صلوات الله علیه، امام علیه السلام و بعد علمای بزرگ نائب رسول الله صلوات الله علیه برای حفظ حدود و احکام الهی می باشند.»‏35

‏و همچنین دارد:« بعد از نبی صلوات الله علیه و ائمه معصومین علیهم السلام علما و مجتهدین‏


حضورج. 70صفحه 120

‏ریاست مطلقه و امامت در امر دین و  دنیا را بر عهده دارند».‏36‏ «همچنان که پیامبر صلوات الله علیه برای همه خلق، خلیفه است و واسطه میان خلق و خداوند است، باید برای هر اجتماع کوچک والی و حکامی از جانب پیامبر صلوات الله علیه باشد و آن حکام و والیان پیشوایان و علما هستند».‏37

‏امام خمینی می فرمود: رسول اکرم صلوات الله علیه حکومت تشکیل داد و به اجرای قوانین اسلام و برقراری نظام، و  اداره جامعه پرداخته است، والی و قاضی به اطراف می فرستاد و خودش در منصب قضا می نشست و قضاوت می کرد. و معاهده با پادشاهان دیگر می بست؛ جنگها را فرماندهی می کرد، و برای بعد از خود به امر خداوند حاکم تعیین کرد تا جامعه  اسلامی را اداره کند، تعیین خلیفه و جانشین آن قدر مهم بود که خداوند فرمود اگر جانشین خودت را تعیین و ابلاغ نکنی رسالتت را انجام ندادی (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته)‏ 38‏ تشکیل حکومت برای اجرای احکام الهی بعد از رسول اکرم صلوات الله علیه تا ابد ضرورت دارد، بدون تشکیل حکومت و بدون دستگاه اجرایی و اداری که همه جریانات و ‏


حضورج. 70صفحه 121

‏فعالیت های افراد را از طریق اجرای احکام تحت نظام عادلانه درآورد، هرج و مرج به وجود می آید و فساد اجتماعی و اعتقادی و اخلاقی پدید می آید ... بنابراین به ضرورت شرع و عقل آنچه در دوره حیات رسول اکرم صلوات الله علیه و زمان امیرالمؤمنین علیه السلام لازم بوده است، یعنی حکومت و دستگاه اجرایی و اداری؛ پس از آنها، در زمان ما نیز لازم است.‏ 39 ‏همان ولایتی که برای رسول اکرم صلوات الله علیه و امام بعد از ایشان علیهم السلام در تشکیل حکومت و اجرا و تصدی اداره حکومت بوده است، برای ولی فقیه نیز هست.‏ 40

‏امروز فقهای اسلام حجت بر مردم هستند فقها از طرف امام علیهم السلام حجت بر مردم هستند، همه امور، همه کارهای مسلمانان به آنان واگذار شده است، امور حکومت و معیشت، امور مسلمانان به آنان واگذار شده است.‏41

‏ ‏

نتیجه

‏ملاصدرا و امام خمینی معتقد هستند که اسلام آخرین و کامل ترین دین الهی است که فرامین آن به صورت مجموعه قوانین عبادی ـ سیاسی، برای تنظیم امور معاش دنیا و سعادت آخرت نازل شده است؛ و برای اجرایی شدن فرامین الهی احتیاج به حکومتی اسلامی است که در صدر اسلام، پیامبر اکرم صلوات الله علیه در رأس آن حکومت قرار داشت.‏

‏پیامبر اسلام صلوات الله علیه به امر خداوند جانشین خود را به عنوان امام معصوم علیهم السلام معرفی کرد که علاوه بر تشریح و تبیین دین، به اجرای فرامین الهی در جامعة بشری اقدام کنند؛ و همچنین در زمان غیبت کبری امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) علمای اسلام (مجتهدین) جانشینان ائمه معصومین علیهم السلام قرار داده شده اند تا جامعه انسانی را با تشریح و تبیین و اجرای قوانین الهی هدایت کنند.‏

‏با وجود این نکات مشترک، در اندیشه سیاسی این دو اندیشمند اسلامی؛ در آرا سیاسی آنها نسبت به حاکم و نوع حکومت در زمان غیبت امام عصر روحی له الفداء، تفاوت است. و این تفاوت به خاطر اقتضای زمان آنها و نوع حکومت دوران آنها است.‏


حضورج. 70صفحه 122

mollasadra

‏ ‏ ‏

‏در دوران ملاصدرا نوع غالب حکومتهای دنیا پادشاهی و امپراطوری بوده است، و جهان اسلام غالباً  در تحت حکومت امپراطوری عثمانی بوده است. سلسله صفویه اولین حکومت مستقل و بزرگ شیعه در جهان اسلام بوده است. ملاصدرا در این دوران می فرمود مجتهدین جانشینان ائمه معصومین علیهم السلام هستند.‏

‏البته قابل ذکر است که در آن دوران منصب قضاء و شیخ الاسلامی و... با علمای بزرگ اسلامی بوده است ولی مناصب دیگر که برای اجرای قوانین الهی لازم بود در دستان پادشاهان صفوی بوده است و آنها قدرتی فراتر از مجتهدین برای خود قائل بودند و فرمان های خلاف دین صادر می کردند.‏

‏با توجه به این فضای زمان ملاصدرا و مطالب باقی مانده از ایشان می شود نظرشان را درباره نوع حکومت و حاکمیت مجتهدینی که جانشینان ائمه معصومین علیهم السلام هستند به دو صورت تصور کرد.‏

‏1ـ تمام منصب های حکومتی همانند منصب قضا در اختیار مجتهدین باشد و پادشاهان در تحت فرمان مجتهدین صرفاً مجری قوانین الهی باشند.‏


حضورج. 70صفحه 123

‏2ـ مجتهد به عنوان خلیفه مسلمین، حکومت کشور اسلامی را بر عهده بگیرد و قوانین الهی را اجرایی کند.‏

‏اما امام خمینی در دورانی زندگی می کرد که کشورهای زیادی در سراسر دنیا به جمهوری تبدیل شده بودند. از سوی دیگر، بحث ولایت فقیه با پشتوانه روایی و استدلال های فقهی در فقه گسترده شده بود، مخصوصاً از دوران فتحعلی شاه قاجار که روسها برای بار دوم به ایران حمله کردند؛ علمای اسلام فتوای جهاد دادند. در این دوره بحث ولایت فقیه به طور گسترده و یکجا بحث شد، کتاب ولایت فقیه در این دوره تدوین شد. از این زمان بحث ولایت فقیه در فقه ادامه یافت تا در دوران امام خمینی، جایگاه بحث ولایت فقیه در فقه کاملاً باز شده بود و علما بزرگ زیادی به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد داشتند و آن را ثابت می کردند و به آن پای بند بودند.‏

‏تا این دوران ولی فقیه جانشین امام معصوم علیهم السلام در حد فروع دین که محور بحث علم فقه (البته با کمی تسامح) است؛ بوده است.‏

‏امام خمینی، مسأله ولایت فقیه را از علم فقه به علم کلام که جایگاه اصلی آن است برده و در آن علم پرورش داده و اثبات نموده است.‏

‏می دانیم که موضوع اصلی علم کلام، اصول دین است؛ با این وجود، وقتی که بحث ولایت فقیه به علم کلام رفت و ثابت شد؛ ولی فقیه جانشین امام معصومین علیهم السلام شد و وظیفه امامت جامعه برعهده اش قرار گرفت.‏42

‏امام خمینی با این ایده و اعتقاد حکومت اسلامی را بنیانگذاری کرد و با همین اندیشه آن را رهبری می کردند. این مطلب از کتابهای امام خمینی مانند ولایت فقیه، مصباح الهدایه و ... مشهود است؛ ساده ترین و شفاف ترین بیان این مطلب در صحیفه امام جلد 20 ، صفحه 451 و 452 آمده است.‏

‏عمده ترین تفاوت در بحث ولایت فقیه در علم کلام و علم فقه، در مسأله کسب استطاعت و ایجاد شرایط و زمینه مناسب برای اجرای فرامین الهی است.‏

‏علم فقه کسب استطاعت، شرایط و زمینه را واجب نمی داند مثل استطاعت برای حج تمتع که ‏


حضورج. 70صفحه 124

‏می گوید اگر استطاعت آمد واجب می شود.‏

‏ولی علم کلام کسب استطاعت، شرایط و زمینه لازم برای اجرای فرامین الهی را لازم و ضروری می داند. به همین دلیل امام خمینی قیام را برای تشکیل حکومت اسلامی لازم می دانست و تقیه را در این صورت که مسأله، اصول دین بود؛ حرام می دانستند و می فرمود تقیه در فروع دین است، در اصول دین نیست.‏43

‏امام خمینی با این اندیشه وارد سیاست شد و حکومت صدر اسلام را که در رأس آن پیامبر صلوات الله علیه بود در قالب جمهوری اسلامی که شخصیت حقوقی ولی فقیه در رأس آن باشد طراحی و تفکر جمهوری اسلامی را ارئه نمود که با پذیرش ولایت مردم؛ جمهوری اسلامی ایران تأسیس شد.‏

‏ ‏

‏ ‏‏ ‏

‏ ‏

پی نوشتها:

‏1. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 523 ـ 555‏

‏2. مثنوی ملاصدرا ص 13 ـ 40 و ملاصدرا، زندگی، شخصیت و مکتب صدرالمتألهین، ج 1، ص 7 ـ 325‏

‏3. گنجینه تاریخ ایران، ج 12، ص 21 ـ 39 و تاریخ روضة الصفای ناصری، ج 12، ص 6389 ـ 6872‏

‏4. اندیشه سیاسی صدرالمتألهین، ص 24 و 25‏

‏5. صحیفه امام، ج 19، ص 426 و 427‏

‏6. نهضت امام خمینی، دفتر اول، ص 50 ـ 59‏

‏7. روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا پایان انقلاب اسلامی ایران، ج 1، ص 27 ـ 492 و ج 2، ص 9 ـ 415 و ایران بین دو انقلاب، ص 15 ـ 662‏

‏8. تاریخ ارتش ایران از 558 پیش از میلاد تا 1357 شمسی، ص 295 ـ 299‏

‏9. لغت نامه دهخدا، ج 2، ص 3038‏

‏10. همان، ج 8، ص 12225 و 12226‏

‏11. فرهنگ جامع لغات و اصطلاحات سیاسی (انگلیسی ـ فارسی)، ص 368‏

‏12. المنجد، ص 364 و فرهنگ لارس (عربی ـ فارسی)، ج 2، ص 364‏


حضورج. 70صفحه 125

‏13. صحیفه امام، ج1، ص 269 و ج 9، ص 177‏

‏14. همان، ج 10، ص 125‏

‏15. شواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ص 426‏

‏16. صحیفه امام، ج 4، ص447 و 448 و ج 6، ص 200‏

‏17. شواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ص 462 ـ 468‏

‏18. صحیفه امام، ج 18، ص 72 و 103‏

‏19. همان، ج 4، ص 183 و 184 و 190‏

‏20. همان، ج 6، ص 43‏

‏21. شواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، ص 426 ـ 429‏

‏22. صحیفه امام، ج 13، ص 432‏

‏23. همان، ج 3، ص 227‏

‏24. مبدأ و معاد، ص 557 و شواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، ص 425‏

‏25. صحیفه امام، ج 20، ص 113‏

‏26. شرح اصول الکافی، ج 2، ص 476‏

‏27. مبدأ و معاد، ص 557 و شواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، ص 422 و 423‏

‏28. ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص 29‏

‏29. همان، ص 25‏

‏30. همان، ص 26 و 27‏

‏31.  شواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، ص 424.‏

‏32. مبدأ و معاد، ص 557 و 558‏

‏33. شرح اصول الکافی، ج2، ص 469 ـ 474‏

‏34. همان، ص 476‏

‏35. شواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، ص 426‏

‏36. شرح اصول الکافی، ج 2، ص 476 و 478‏

‏37. مبدأ و معاد، ص 559‏

‏38. مائده/67‏

‏39. ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص 25 ـ 27‏

‏40. همان، ص 52‏

‏41. همان، ص 82‏

‏42. بنیان مرصوص امام خمینی‏(س)‏ در بیان و بنان حضرت آیت الله جوادی آملی، ص 244 و 245‏

‏43. صحیفه امام، ج 8، ص 11‏

‏ ‏

‏ ‏


حضورج. 70صفحه 126

منابع و مآخذ:

‏1. اندیشه سیاسی صدرالمتألهین، نجف لک زایی، قم، مؤسسه بوستان، کتاب اول، 1381.‏

‏2. ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، مترجم: احمد گل محمدی و ...، تهران، اول، 1377.‏

‏3. بنیان مرصوص امام خمینی(س) در بیان و بنان حضرت آیت الله جوادی آملی، گردآورنده، محمد امین شاهجویی، قم، اسراء اول، 1381.‏

‏4. تاریخ ارتش ایران از 558 پیش از میلاد تا 1357 شمسی، غلامرضا بابایی، تهران، آشتیان، اول، 1382.‏

‏5. تاریخ روضة الصفای ناصری، رضاقلی خان هدایت، تصحیح: جمشید کیافر، تهران، اساطیر، اول، 1379.‏

‏6. خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، قم، انتشارات اسلامی، اول، 1362.‏

‏7. روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا پایان انقلاب اسلامی ایران، باقر عاقلی، تهران، گفتار، اول، 1372.‏

‏8. شرح اصول الکافی، صدرالدین شیرازی محمدبن ابراهیم، ملاصدرا، تصحیح: محمد خواجو، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، دوم، 1383.‏

‏9. صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، دوم، 1379.‏

‏10. شواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، صدرالدین شیرازی محمد بن ابراهیم، ملاصدرا، تصحیح: سید جلال الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، سوم ، 1382.‏

‏11. فرهنگ جامع لغات و اصطلاحات سیاسی (انگلیسی ـ فارسی)، مهدی نوروزی خیابانی، تهران، نی، سوم، 1386.‏

‏12. فرهنگ لارس (عربی ـ فارسی)، خلیل جر، مترجم: سید حمید طبیبیان، تهران، امیرکبیر، دوم، 1367.‏

‏13. گنجینه تاریخ ایران، عبدالعظیم رضائی، تهران، اطلس، اول، 1378.‏

‏14. لغتنامه دهخدا، علی اکبر دهخدا، تهران، سمت، اول از دوره جدید، 1372.‏

‏15. مبدأ و معاد، ملاصدرا شیرازی، مترجم، احمد حسینی اردکانی، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، دوم، 1381.‏

‏16. مثنوی ملاصدرا، صدرالدین شیرازی محمد بن ابراهیم، صدرالمتألهین، به کوشش مصطفی فیضی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، اول، 1376.‏

‏17. المنجد، لویس معلوف، تهران، اسماعیلیان، دوم، 1364.‏

‏18. ملاصدرا، زندگی، شخصیت و مکتب صدرالمتألهین، سید محمد خامنه ای، تهران، بنیاد حکمت اسلامی، اول، 1379.‏

‏19. نهضت امام خمینی سید حمید روحانی، تهران، عروج، پانزدهم، 1381.‏

‏20. ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، دهم، 1379.‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

حضورج. 70صفحه 127