حقیقت عقل از دیدگاه امام خمینی

حقیقت عقل از دیدگاه امام خمینی

 حسین صالحی

 

چکیده

‏امام خمینی از باب ثقلین محوری و تعّبد عمیق نسبت به آنها، سراغ عقل رفته و حقیقت عقل را، برگرفته از نور الهی و مخلوق به خلق اول می داند. عقل از دیدگاه امام به عنوان صادر نخستین، فیض منبسط و سرآغاز حقایق عقلی و مبدأ عوالم بالا و پسین است که از آن به حقیقت محمدیه نیز یاد می نماید. عالم عقلی جلوه تام و اولین تجلی فیض منبسط الهی است. امام عقل را به غیر انسانی و انسانی و عقل انسانی را به عقل نظری و عقل علمی تقسیم می نماید. عقل غیر انسانی؛ عقل کل و جوهره و باطن عقول جزئیه است. عقل  انسانی مشوب به هوی و هوس و غرایض است که اگر تحت تأثیر آن غریض قرار نگیرد مورد اعتماد است و در جاهایی، عقل محدودیت دارد که نیازمند نقل و تعبد محض نسبت به آن است و عقل نظری هم باید به عقل عملی برگردد و دستاوردهای عقلی وارد قلب گردیده انسان را به مقام فناء فی الله برساند.‏

‏ ‏

کلید واژه ها:‏ امام خمینی حقیقت عقل، عقل غیرانسانی، عقل انسانی، عقل نظری، عقل عملی.‏

‏ ‏

مقدمه

‏امام خمینی شخصیت وارسته، جامع و ذو ابعاد است که هم در علوم نقلی صاحب نظر است و هم در علوم عقلی با بصیرت وارد شده و به عنوان مدرس مسلم فلسفه و صاحب نظر در عرفان نظری و مزین به عرفان عملی است، هم سیاستمدار بی نظیر است و هم عابد بی ریا، هم با تحجّر و ‏


حضورج. 70صفحه 6

‏قشری گری و جمود قویاً برخورد کرده هم با التقاط گران سر ناسازگاری داشته، هم به قرآن و روایات عمیقاً پرداخته و تفسیر سوره حمد و تفاسیر دیگر را از خود به یادگار گذاشته و شرح چهل حدیث و شرح حدیث جنود و عقل و جهل دو یادگار مهم دیگرش در باب روایات است. خلاصه امام خمینی ضمن تعبّد محض نسبت به سخنان خدا و پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) نسبت به «عقل» نظراً و عملاً توجه ویژه ای کرده است که این مقاله کوتاه با بضاعت اندک نویسنده آن به موضوع حقیقت عقل از دیدگاه امام خمینی پرداخته تا شمّه ای از اندیشه پربار آن بزرگ را نسبت به حقیقت و جایگاه عقل بازتاب دهد؛ چه اینکه امام خمینی شخصیت ذو ابعاد است که تمامی فرمایشات، تقریرات و اعمالش مبتنی بر عقلانیت و اعتدال استوار است. براساس همین ویژگی است که تمام عقلای عالم در جهان معاصر، از او به احترام یاد می کنند و فرمایشات ساده و همه فهم و معقولش را سازگار با فطرت خویش یافته، مورد توجه قرار می دهند. با توجه به عنوان مقاله، بحث از حقیقت عقل است که شامل عقل انسانی و عقل غیر انسانی می شود و ما از هر دو مقوله دیدگاه امام را مطرح خواهیم کرد. امیدواریم این وجیزه نامقدار به پیشگاه آن بزرگوار و اولیای الهی مورد قبول قرار گیرد.‏

‏ ‏

فصل اول: (کلیات و مفاهیم)

1ـ مفهوم لغوی عقل

‏ابن منظور می گوید:«العقل، الحجر و النهی و آن ضد حمق است که این عقل به عقول جمع بسته می شود. وجه تسمیه عقل آن است که عقل، صاحبش را از گرفتاری در مهلکه ها باز می دارد. او درباره اصل این واژه می گوید: اصل العقل، مصدر عقلت البعیر با العقال، و عقال، نام ریسمانی است که با آن دست شتر را به زانویش می بندند».‏1

‏«از ناظم الاطباء: عقل مأخوذ از عقال شتر است و آن ذوی العقول را از عدول از راه راست بار می دارد و صحیح آنست که عقل جوهری است مجرد که غائبات را بوسیله وسایط و ‏


حضورج. 70صفحه 7

‏محسوسات را بوسیله مشاهده، درک می کند و گویند: چیزی است که حقایق اشیاء را دریابد و جای آن را برخی سر و برخی قلب دانند».‏2

‏مفهوم عقل در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) «ان العقل عقال من الجهل، و النفس مثل اخبث الدواب، فان لم تعقل، حارت‏‏: همانا خرد، زانو بند نادانی است و نفس (اماره) مانند شرورترین جنبندگان است، اگر پایش بسته نشود، بیراهه می رود.‏

‏مفهوم لغوی عقل با حدیث پیامبر اکرم(ص) همخوانی دارد، و عقل را به همان معنای منع و بستن و جلوگیری از جهل و نادانی گرفته است.‏

‏ ‏

2ـ تعریف اصطلاحی عقل

الف ـ عقل در اصطلاح متمکلین و عرفا

‏تعریف هایی که متکلمین از عقل کرده اند، برخی به عقل نظری و برخی دیگر به عقل عملی مربوط می شود؛ مثلاً ابوالحسن اشعری در تعریف عقل چنین می گوید: «بخشی از عقل همان علوم بدیهی است که انسان به واسطه آن بین خود و سایر موجودات و همچنین بین آسمان و زمین تفاوت قائل می شود و بخش دیگر آن، قوه اکتساب علم است».‏4

‏تعریف ایشان به عقل نظری مربوط می شود و دو قسمتی که به آن اشاره می کند شاید اشاره به اصطلاح فلاسفه باشد که از آنها به عقل بالملکه و عقل هیولانی نام برده اند.‏

‏معتزله عقل را به علوم «بدیهی» اطلاق کرده اشاره می کنند به حسن و قبح افعال که نزد آنها از بدیهیات است.‏5‏ از نظر معتزله عقل توان درک واجبات را هم دارد.‏6

‏اما عرفا، با تمسک به فرمایشات امیرالمؤمنین(ع) که فرمودند: «العقل ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» گفته اند: «عقل چیزی است که بواسطه آن خدا را عبادت کنند».‏7

‏ ‏

ب ـ عقل در اصطلاح فلاسفه

‏عقل در فلسفه جزء جواهر پنجگانه و به مفهوم موجود است، که از حیث ذات و فعل، مجرد ‏


حضورج. 70صفحه 8

‏از ماده است. برای عقل در فلسفه، توجیهات متفاوتی شده است؛ به نظر ابن سینا، عقل مرکب از قوه فسادپذیر نیست. این جوهر، ذاتاً مجرد از ماده و مقارن آن است. قول به جوهریت عقل در بیشتر نوشته های فیلسوفان آمده است، فارابی می گوید: عقل جوهر بسیط با ماده است که پس از تلاشی بدن، باقی می ماند. عقل واسطه صدور موجودات و کثرات از ذات الهی است و لذا به قلم تعبیر کرده اند.‏

‏به نظر ملاصدرا عقل صورت ماهیت کلیه هر چیز را از ماده و قشرها و عوارض آن متمامیز می کند.‏

‏عقل از مراتب نفس انسانی است و در استکمال خود از راه تأثر از عالم بالا و تأثیر در بدن در فعالیت است و از این حیث، دارای دو جنبه نظری و عملی است.‏8

‏ ‏

3ـ عقل نظری و اقسام آن

‏مشهورترین تقسیم بین فلاسفه، برای عقل نظری تقسیم چهارگانه زیر است:‏

‏ ‏

‏ ‏


حضورج. 70صفحه 9

الف. عقل هیولانی

‏عقل در این مرحله دارای استعداد دریافت معقولات نخستین است و از این حیث آن را عقل هیولانی گویند که به هیولای نخستین و به ذات خود، دارای هیچ صورتی نیست، نظر استعداد کودک به نویسندگی.‏9

‏ ‏

ب ـ عقل بالملکه

‏مرتبه ای از عقل که در آن، نفس انسان ضروریات و بدیهیات علوم نظری را کسب می کند... در این مرتبه معقولات نخستین حاصل می شود و استعداد انتقال از آنها به معقولات دوم در نفس، ملکه شده است. این مرتبه تمامی مراحلی را که انسان درصدد فراگرفتن علوم است در بر می گیرد.‏

‏ ‏

ج ـ عقل بالفعل

‏نفس انسان در این مرتبه می تواند به محض التفات و رجوع، علوم نظری اکتسابی را دریابد مثلاً دانشمند، دارای عقل با الفعل نسبت به دانشی است که در آن تبحّر دارد حتی اگر تمام مسائل آن علم را نداند و از آن آگاه نباشد اما به محض رجوع می تواند با مقدماتی که کسب کرده است، مسائل را دریابد.‏

‏...سبب نامگذاری این قسمت به عنوان «عقل بالفعل» این است که معقولات دوم در آن موجودند و نیازی به اکتساب جدیدی از آنها نیست.‏

‏ ‏

د ـ عقل مستفاد

‏عقل نظری در این مرتبه، عقل مطلق می شود چنانچه در مرتبه «عقل هیولانی» قوه مطلق است بنابراین عقل مستفاد مرتبه نهایی کمال قوه نظری است و آن مرحله ای است که تمام آن مکتسبات عقل نظری باالفعل در نفس موجود می باشد. سبب نامگذاری آن این است که در این مرحله علوم را از عقل دیگری که بیرون از نفس انسانی است و عقل فعال نامیده می شود، کسب می کند و به ‏


حضورج. 70صفحه 10

‏یاری عقل فعال، نفس آدمی مراتب چهارگانه خود را می پیماید و به مرحله کمال می رسد.‏10

‏ ‏

4ـ عقل عملی و تقسیمات آن از نگاه فلاسفه

‏عقل عملی برخلاف عقل نظری، مبدأ فعل و مصدر فعل های گوناگون است... عقل عملی عقلی است که آنچه بر انسان در وصول به مقاصد اختیاری وی واجب باشد استنباط می کند و این استنباط از آرایی است که عقل نظری به آن حکم کرده است.‏11 ‏امام خمینی تأکید می ورزد که عقل نظری باید به عقل عملی منتهی شود، آن زمان است که مایه سعادت انسان می گردد.‏12

‏عقل عملی نیز دارای مراتبی است که اختصاراً به آن می پردازیم:‏

‏ ‏

‏ ‏

الف. مرتبه تجلیه

‏انسان در این مرحله ظاهرش را از روی قوانین و احکام شرعی و الهی جلا می دهد و به تهذیب خود می پردازد.‏

‏ ‏

ب . مرتبه تخلیه

‏در این مرتبه انسان توسط عقل عملی به تهذیب و پاک کردن باطن خود، از افعال و اخلاق زشت مانند کبر، حسد و... می پردازد.‏

‏ ‏

ج. مرتبه تحلیه

‏وقتی ظاهر به سبب پیروی از شرع آراسته شد و باطن از رذایل خالی گردید. نفس انسانی به مدد عقل عملی، به فضایل اخلاقی باطنی، از قبیل علم، حکمت، شجاعت، سخاوت و ... آراسته می گردد.‏ 13

‏ ‏

 


حضورج. 70صفحه 11

د. مرتبه فناء

‏در این مرتبه نفس انسانی به کمک عقل عملی، همه چیز را مستهلک و فانی در خداوند می بیند.‏ 14‏ این مرتبه، مرتبه کمال عقل است و در واقع مقصود نهایی است که انسان بتواند همه چیز را فانی در خداوند ببیند که مرتبه عقل مستفاد در عقل نظری و مرتبه فناء در عقل عملی در توان اولیای الهی و خلص از بندگان خدا است.‏

‏امام خمینی در بیان اقبال عقل که در لسان روایت آمده است پس از توضیحاتی می فرماید:‏

‏«و اقبال عقل کلی عبارت از: رجوع طبع الکل به مثال الکل و مثال الکل به نفس الکل و نفس الکل به عقل الکل و عقل الکل به فناء کلی است «کما بدأکم تعودون»‏15‏ و این منتهی به قیامت کبری شود».‏16

‏اصولاً انسان تا به کمال مطلق نرسد، در هیچ مرتبه و مقامی قانع نمی شود. راز عدم قناعت انسانها در هر مرتبه ای که هستند، همان کمال جویی فطری انسان است و عقل و خرد نیز انسان را در همین مسیر سوق می دهد تا انسان به عنوان خلیفه خدا، فانی در حق گردیده و جز خدا به هیچ چیزی نیاندیشد.‏

‏ ‏

5ـ تفاوت اعتبار عقل در اندیشه مدرن غرب و اندیشه شیعه

‏عقل و عقلانیت در مکتب شیعه که امام خمینی نماد برجسته آن است، غیر از عقل و عقلانیت در مکتب مدرن غرب است. طوری که عقل و عقلانیت در غرب نسبت به دین و وحی «بشرط لا» اعتبار گردیده و با دین ناسازگاری دارد و در تقابل با دین مطرح است.‏

‏اما عقل و عقلانیت در مکتب شیعه کاملاً بر عکس و نسبت به دین «بشرط شی» اخذ گردیده و حجیت و اعتبار آن در محور و مدار دین می چرخد. طوری که عقل، جدای از دین فرض نمی شود.‏

‏«دین و عقلانیت جدید، موضوع تحقیق است، نه شریک تحقیق. با مشارکت دین، به شناخت عالم نمی پردازد. عقل مدرن، برای شناسایی چیزها، تنها به خود متکی است و به چیزی ورای ‏


حضورج. 70صفحه 12

‏توانایی خود اعتقاد ندارد ... عقل مدرن خود بنیاد است و در تأسیس خود به غیر از توانایی عقلانی خود، به چیز دیگری تکیه نمی کند».‏17

‏ ‏

عقل و عقلانیت در مکتب شیعه

‏با مراجعه به قرآن و سنّت به عنوان منابع اصلی مکتب شیعه، عنصر عقل همراه با دین و در تلازم و تلائم با هم مطرح گردیده.‏

‏«از مجموع روایت های شیعی بر می آید که عنصر عقل و خرد ورزی، بر خلاف اندیشه مدرن «بشرط شیء» اخذ شده است. عقل پدیده همراه با دین است ... هر جا عقل باشد، دین نیز هست؛ زیرا کنش عقلانی بدون دیانت شکل نمی گیرد. عقل خود را به دین مشروط کرده است و هیچ گامی را بدون همراهی دین بر نمی دارد...».‏ 18

‏پیامبر(ص) می فرماید: «انما یدرک الخیر کله بالعقل، ولادین لمن لاعقل له».‏

‏«انسان با خرد و عقل به همه نیکی، دست می یابد. هر کس خرد ندارد، دین ندارد».‏

‏این فرمایش کوتاه و پر محتوای پیامبر بزرگ اسلام(ص) بسیار گویا و صریح است براین مدعی که بین دین و عقل پیوند ناگسستنی برقرار است.‏


حضورج. 70صفحه 13

‏البته روایت های بسیاری است که به اهمیت و جایگاه عقل و ارتباط عمیق آن با دین را مطرح کرده است. اولین باب کتاب ارزشمند اصول کافی با عنوان کتاب «العقل و الجهل» آغاز گردیده که این گزینش بدون حساب نیست اما مبنای این مقاله بر بیان و گزارش دیدگاه امام خمینی پیرامون حقیقت عقل است لذا به طرح و تفسیر روایات بیشتر نمی پردازم.‏

‏ ‏

6ـ جایگاه عقل در قرآن و سنت

‏قرآن برای «عقل» جایگاه رفیع و ارزشمندی قائل شده و بیش از 50 مورد، کلمه «عقل با صیغه های مختلف در قرآن کریم به کار رفته‏19‏ و انسانها را به تعقّل فرا خوانده است. جالب ا ست که صیغه «عقل» در خیلی از موارد قرآن با کلمه «لعلکم» همراه است (لعلکم تعقلون)‏20 ‏که نشان می دهد خداوند خیلی دوست دارد که انسانها در امور زندگی مادی و معنوی شان تعقّل نمایند. بهرحال جایگاه عقل در قرآن بسیار جایگاه بلندی است. علاوه بر آن واژه های دیگری که مرادف عقل است نیز در قرآن به کار رفته مثل «افئده» «لب»‏21‏ «اولوالالباب»‏22‏ و ...‏

‏در احادیث و روایات نیز از عقل به عنوان میزان سنجش و قبولی اعمال و عبادات یاد گردیده و در ارزشمندی آن همین بس که کتاب ارزشمند اصول کافی اولین باب را به کتاب «العقل و الجهل اختصاص داده که این آغاز شاید بی حساب نباشد روایات زیادی از معصومین(ع) نقل شده که دین داری را در گرو عقل مداری و خردمندی دانسته اند.‏

‏ ‏

فصل دوم: (حقیقت عقل از دیدگاه امام خمینی)

1ـ ویژگی ها و خصوصیت های عقل

‏امام خمینی با استفاده از روایت امام صادق(ع) در کتاب شرح جنود عقل و جهل، خصوصیت ها و ویژگی هایی را برای عقل توضیح می دهد که حقیقت این جوهر گران بها را نشان می دهد.‏

‏ ‏


حضورج. 70صفحه 14

خصیصه اول عقل

‏در توضیح جمله «ان الله خلق العقل...» به  دو نکته اشاره می کند که عمق عرفان امام را نشان می دهد:‏

‏«... اول آنکه: نسبت خلق به عقل داده و او را مخلوق شمرده، و این ممکن است اشارت به آن باشد که حقیقت عقلیه در مقابل ا مر و از تنزلات آن است؛ چه که عالم امر عبارت از: «فیض منبسط» و «نفس الرحمن» و وجود مطلق و مقام برزخیت کبری و اضافة اشراقیه و روحانیت محمدیه و علویه ـ علیهما و علی آلهما الصلوة و السلام ـ است، و او را تعیّن و تقیّد و مقابلی نیست و به او نسبت تخلّق نتوان داد مگر مجازاً».‏23

‏امام خمینی در کتاب مصباح الهدایه، «فیض منبسط» را به سرآغاز حقایق عقلی و غیر آن و مبدأ عوالم بالا و پسین معنا می کند که با بیان فوق ایشان، سازگاری دارد. امام حقیقت عقل را از تنزلات عالم امر می داند.‏

‏نکته دومی که امام به آن توجه کرده، نسبت خلق عقل به اسم «الله» است که اسم اعظم جامع برای ذات الهی است و این، نشانه بزرگی و عظمت جایگاه عقل است و از طرفی با توجه به روایاتی اول مخلوق، نور نبی خاتم(ص) است که نتیجه مهمی از آن می گیرد. درباره جایگاه و عظمت نور محمدی(ص)، امام چنین توضیح می دهد:‏

‏«نکته دوم که در «ان الله خلق العقل» است، آن است که نسبت خلق عقل را به اسم «الله» ـ که اسم اعظم جامع و از برای آن مقام احدیت جمع است ـ داده و شاید اشاره به آن باشد که تجلی در مرآت عقل اول، تجلی به جمیع شئون و حقیقت عقلیه، ظهور تام و کل الظهور است، در مراتب تعیّنات خلقیّه».‏24

‏از اینجا امام پلی می زند برای بیان جایگاه حقیقت نوری خاتم انبیاء و چنین استدلال و نتیجه گیری می نماید:‏

‏«و حاصل این فقره حدیث چنین می شود ـ و العلم عندالله ـ که : ذات مقدس حق(جل و علا) به حسب تجلی به اسم اعظم و مقام احدیت جمع، به مقام ظهور به فیض مقدس اطلاقی و وسطیّت ‏


حضورج. 70صفحه 15

‏آن در مرآت عقل اول به جمیع شؤون و مقام جامعیت تجلی فرمود؛ و از این سبب، همین اول مخلوق را به نور مقدس نبی ختمی ـ که مرکز ظهور اسم اعظم و مرآت تجلی مقام جمع و جمع الجمع است ـ تعبیر نموده اند؛ چنانچه در حدیث است از رسول خدا که «اول مخلوق، نور من است».‏25‏ و در بعضی روایات: «اول مخلوق، روح من است».‏26

‏ ‏

خصیصه دوم عقل

‏با عنایت به روایت امام صادق(ع) «ان الله خلق العقل و هو اول خلق من الروحانیین عن یمین العرش من نوره» امام خمینی خصیصه دوم عقل را اینگونه توضیح می دهند:‏

‏«دوم از خصایص عقل آن است که: اول مخلوق از روحانیین است، و اول مخلوق از روحانیین، اول مخلوق به قول مطلق است، زیرا که غیر روحانیین بعد از روحانیین مخلوقند».‏27

‏امام در اینکه مراد از روحانیین چیست ـ که عقل اول مخلوق از آن است ـ دو احتمال را بطور اختصار مطرح می نماید و تفصیل آن را به کتب فلسفی دیگر مثل اسفار اربعه و ... موکول می نمایند:‏

‏«و مقصود از روحانیین، یا عالم عقلی و جمله عقول قادسه طولیه و عرضیه است و اطلاق روحانی به تخلل نسبت به آنها نمودن، به ضربی از تجرید است و یا جمله عوالم مجرده است، و اطلاق روحانی نیز یا مبنی بر تجرید یا تغلیب است. و بیان آنکه عالم روحانیین مقدم بر سایر موجودات، و عقل اعظم مقدم بر همه است، موکول به محال خود از کتب عقلیه است».‏28

‏ ‏

ویژگی سوم عقل

‏ویژگی و خصیصه سومی که در روایت آمده این است که عقل، مخلوق از یمین عرش و برگرفته از نور آن است. امام خمینی چند احتمال را در توضیح این فراز از روایت ذکر می نماید، همچنین اشاره می نماید به معانی مختلفی که برای عرش ذکر شده است و در نتیجه می فرماید: «و یکی از اطلاقات آن، که مناسب با قول خدای تعالی است «الرحمن علی العرش استوی» (خداوند ‏


حضورج. 70صفحه 16

haghighate aghle

‏ ‏

‏ ‏‏رحمان، مستوی بر عرش است)‏29‏ نفس فیض منبسط است که مستوایی رحمان و مجلای بروز سلطنت الهیه است، و بنابراین اطلاق، معلوم شود که: حقیقت عقلیّه مخلوق از یمین عرش است، و آن تعیّن اول اقرب به حق و جلوه مقدم بر سایر جلوات است؛ که از برای آن، جنبه یمینیت است و «یدالله» به اعتباری، خود همین فیض است که در نظر کثرت، یمین و یسار پیدا کند و در نظر وحدت «کلتا یدیه یمین»‏30  ‏باشد... اگر نور را به معنای تجلی فعلی محسوب داریم».‏31

‏ ‏

ویژگی چهارم عقل

‏امام خمینی در بیان واژه «نور» که در روایت آمده «ان الله خلق العقل و هو اول خلق من الروحانیین عن یمین العرض من نوره» دو احتمال را مطرح می نماید، اول اینکه نور، بیان از عرش و به معنای تجلی فعلی حق تعالی محسوب شود. که در این صورت، عقل از یمین عرش خلق شده و ویژگی سوم شکل می گیرد که ذکر گردید.‏

‏اگر نور را عبارت از تجلی ذات حق بدانیم که «الله نور السموات و الارض»‏32‏ و نور اشراقی حق تعالی منظور باشد، امام آن را به عنوان ویژگی چهارم عقل ذکر می کند:‏


حضورج. 70صفحه 17

‏«و اگر نور را به تجلی ذاتی حمل نماییم. اشاره به غایت توحید و تجرید است که قلم و بیان را یارای بسط آن نیست و در این نظر، حدیث شریف از احادیث صعبه مستصعبه است که اظهار آن افشاء سر است و این خصیصه چهارم عقل است که در  حدیث شریف به آن اشارت شده».‏33

‏ ‏

ویژگی پنجم عقل

‏ویژگی دیگر «عقل»، از نظر امام خمینی آن است که عقل جلوه تام از جلوات نوری الهی و تجلی بدون واسطه فیض منبسط است:‏

‏«پنجم از خصایص عقل آن است ـ که به آن سابق اشاره نمودیم ـ که خلق عقل از نور منبسط و اضافه اشراقیه است و با آنکه جمیع دار تحقق، ظهور فیض منبسط است و تجلی فیض اشراقی است، اختصاص عقل اول یا جمله عقول به آن، برای افاده این مطلب، شاید باشد که عالم عقلی جلوه تام و اولین تجلی این فیض است و سایر موجودات را وسایط و وسایل است، و از این جهت، آنها انوار مختلطه به ظلمات هستند، به حسب مراتب قرب و بعد و کمی و زیادی وسایط».‏34

‏ ‏

سِر نسبت عقل به نور حق

‏امام خمینی نسبت دادن عقل به نور حق را ـ که در لسان روایت مطرح گردیده ـ به عنوان لُب حکمت متعالیه و از اسرار الهیه می داند، طوری که فهم و درک آن، محتاج به صفای باطن است. اولاً منشأ تمام انوار معنویه و نور الانوار ذات حق تعالی است، ثانیاً عقل و عالم عقلی جلوه نور الهی است که ظلمتی و آثار ذلتی در آن راه ندارد، و از این رو است که جنود عقل، جنود الهیه است و جنود جهل، جنود ابلیسیه، آنچه نقص و قصور است منسوب به ابلیس و آنچه کمال و تمام است به حق مربوط است.‏35

‏در نگاه امام راز ارزشمندی «عقل» همین انتساب آن به حق تعالی است و امام خمینی عقل و فلسفه را معبری برای رسیدن به حق می داند که اگر هدف شود حجاب اکبر می شود و زمانی ارزشمند است که وسیله ای باشد برای قرب ذات حق و فنا شدن در نور واجب الوجود مطلق که ‏


حضورج. 70صفحه 18

‏سر منشأ همه کمالات است، اشاره به یکی از اشعار امام خالی از لطف نیست:‏

‏خرم آنروز که ما عاکف میخانه شویم‏    ‏از کف عقل برون جسته و دیوانه شویم‏

‏بشکنیم آینه فلسفه و عرفان را‏   ‏از صنمخانه این قافله بیگانه شویم‏

‏فارغ از خانقه و مدرسه و دیر شده‏     ‏پشت پایی زده بر هستی و فرزانه شویم‏

‏هجرت از خویش نموده سوی دلدار رویم‏      واله شمع رخش گشته و پروانه شویم‏

‏از همه قید بریده ز همه دانه رها‏    ‏تا مگر بسته دام بت یکدانه شویم‏36

‏در جای دیگر می فرماید:‏

‏ای عشق ببار بر سرم رحمت خویش‏  ‏ای عقل مرا رها کن از زحمت خویش‏

‏از عقل بریدم و به او پیوستم‏  ‏شاید کشدم به لطف در خلوت خویش‏37

 

تکیه امام در عقل غیرانسانی پیرامون عقل اول یا صادر نخستین دور می زند. البته تعبیر عقل اول از سوی امام به معنای پذیرش عقول عشره نیست و ایشان این تقسیم را تقسیم منجمی و عقول را غیر متناهی می دانند، چنانچه می فرماید:‏

«اگر حکیم به عقل حکمی خود اکتفا کند، عقول را غیر متناهی می بیند، چنانکه اشراقیون که رصد را در نظر نگرفته اند قائل شده اند به اینکه عقول غیر متناهی است ولی مثل شیخ الرئیس چون اهل رصد بوده و به عقیده منجمین نه فلک دیده است، به عقول عشره قائل شده است. بنابراین از زمانی که افلاک تسعه را باطل دانسته اند عشریت عقول هم از بین رفته است».38

فرمایش امام نشان از عقل سلیم و پختگی علمی ایشان دارد که مبتنی کردن مسائل علمی و دینی را بر مبانی متزلزل تجربی که امکان دارد روزی عوض شود، کار  بسیار سطحی و نامقبولی می داند که متأسفانه امروزه نیز، چنین توجیهات در حوزه مسائل دینی و احکام اسلامی بعضاً جاری است.

امام خمینی آراء و نظریات خویش را مبتنی بر محور ثقلین ارائه می نماید و با تکیه بر این دو منبع ارزشمند و راهنمای سعادت و کمال، نظریه پردازی می نماید، از جمله در بیان و تفسیر حقیقت «عقل» که در قرآن و سنت به آن تأکید گردیده است و یکی از دو «حجت» الهی معرفی گردیده است.

حضورج. 70صفحه 19

‏ایشان از عقل انسانی به «قوه عاقله» تعبیر می نماید که این حقیقت، ذاتاً مجرد است و به اقتضای «فطرت» مایل به خیرات و کمالات است و دعوت به عدل و احسان می نماید:‏

‏در کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل می فرماید:‏

‏«بدانکه عقل و جهلی را که در محضر موالیان مورد بحث بود، به حسب ظاهر، عقل و جهلی است که در انسان است که آن «قوه عاقله» یعنی قوه روحانیه ای است که به حسب ذ ات، مجرد و به حسب فطرت، مایل به خیرات و کمالات و داعی به عدل و احسان است».‏39

‏همین خصیصه فطری عقل است که در روایات ثواب و عقاب اعمال در گرو عقل معرفی گردیده و میزان قبولی عبادات و بالا رفتن آن در گروه تعقل و داشتن خرد، دانسته شده است و اینکه شخص، به چه میزان عمل و عبادت را با فرمان عقل انجام داده است، به عنوان معیار قبولی و یا نامقبول بودن آن معرفی کرده؛ زیرا به تعبیر امام خمینی عقل فطرتاً و ذاتاً به سوی کمال و عدل و احسان دعوت می کند.‏

‏ ‏

2. عقل غیر انسانی از نظر امام خمینی

‏با توجه به قاعده فلسفی «الواحد لایصدرعنه الا الواحد»، امام خمینی در تبیین نظام هستی صدور کثرات عالم را از خالق بسیط من جمیع الجهات محال می داند و با توجه به لزوم سنخیت علت و معلول، ممکن نیست که کثرات عالم بدون واسطه از ذات حق صادر شده باشند، امام چنین می فرماید:‏

‏«آنچه از واجب الوجود صادر می شود، یک امر وجودی بسیطی است که در آن از آن حیثیتی که صادر شده، ترکیبی نیست ولی هنگامی که صادر می شود با امر عدمی و نقصان متعانق است و این جهت نقص، به حکم معلولیت است».‏40

‏امام خمینی برای دست یابی به صادر اول، موجودات عالم را به جواهر و اعراض تقسیم می نماید جواهر عبارتند از: هیولا، جسم، نفس و عقل؛ اعراض که نمی تواند صادر اول باشد چون متکی به جوهر است از میان جواهر نیز هیولا بدلیل ملازمت آن با صورت نمی تواند صادر اول‏


حضورج. 70صفحه 20

‏باشد، علاوه بر اینکه هیولا قوه است، نفس نیز نمی تواند صادر اول باشد چون کار نفس تدبیر بدن است و لازم می آید که بدن باشد که بحث مفصل دارد. جسم هم نمی تواند صادر اول باشد، به لحاظ ترکیب، خلاف قاعدة الواحد لازم می آید.‏

‏پس باید صادر اول یک موجود صرف الفعلیه و بسیط الهویه باشد و انتخاب نام آن هم به اختیار شما است، آن را نور یا روحانیت محمدیه(ص) یا عقل اول یا قلم و یا هر چه دلت می خواهد نامگذاری کن.‏

‏اما دلیل نقلی بر این مطلب، قول پیامبر(ص)‏‏: «اول ما خلق الله العقل ...»‏41

‏امام خمینی با تکیه بر روایات و مشخصه هایی که برای عقل ذکر گردیده از عقل غیرانسانی به عقل کلی و عقلی که به عنوان باطن و سر و حقیقت عقول جزئیه است یاد می نماید و در شرح حدیث امام صادق(ع) می فرماید:‏

‏«اما عقلی که در لسان شریف حضرت صادق(علیه السلام) از آن اسم برده شده ـ به مناسبت خصایصی که برای او ذکر شده از قبیل اینکه اول خلق از روحانیین است ـ عقل کلی، عالم کبیر است که باطن و سر و حقیقت عقول جزئیه است و به فهم آن حقیقت، ‏


حضورج. 70صفحه 21

‏آنچه مورد نظر آنان بوده نیز معلوم شود و آن جوهری است نورانی مجرد از علایق جسمانی و اول مخلوق از روحانیین است و تعین اول فیض مقدس و مشیت مطلقه است و کینونت عذبیه ماء است و نور نبی ختمی در عالم تخلیق و ابداع است».‏42

‏از جمله صفاتی که برای عقل کل ذکر گردیده عنوان اول مخلوق از روحانیین است شاید اشاره باشد به حدیث نبوی(ص) که فرمود: «اول ما خلق الله روحی»‏43 ‏یا در جای دیگر می فرماید: « اول ما خلق الله نوری».‏44

‏ ‏

3ـ عقل انسانی از نظر امام خمینی

‏در آثار امام از عقل انسانی به عقل جزئی یا قوه عاقله یاد شده است که این عقل رتبه اش پایین تر از عقل کلی یا همان عقل غیر انسانی است امام عقل کلی را باطن و سر و حقیقت عقول جزئیه می داند.‏

‏در تعریف عقل انسانی شده است که آن قدرت تمییز و تشخیص است و اختصاص به افراد انسان دارد.‏45 ‏و نفس ناطقه می نامند‏46‏ از آنجا که نفس، جسمانیه الحدوث و رحانیة البقاء است‏47‏ و دوشادوش بدن در تکامل بوده و سیر تکاملی را طی می کند. عقل انسانی که همان نفس ناطقه است فلاسفه آن را به مراحل مختلف تقسیم بندی کرده اند:‏

‏1. عقل هیولانی یا بالقوه: مرتبه ای از عقل انسانی که استعداد تعقل دارد و ادراک بالفعل ندارد.‏

‏2. عقل بالملکه: مرتبه دوم از عقل انسانی که بدیهیات را ادراک می کند.‏

‏3. عقل بالفعل: مرتبه سوم از عقل انسانی که نظریات را از راه بدیهیات ادراک می کند.‏

‏4. عقل بالمستفاد: مرتبه چهارم از عقل انسانی که هیچ امری از او غایب نیست.‏48 ‏البته ‏


حضورج. 70صفحه 22

‏این مرتبه چهارم مختص پیامبران و امامان معصوم(ع) است.‏

‏از آنجایی که عقل یک امر ارزشی است، هیچکس در اصل وجود آن شک نکرده و حتی منکران جایگاه عقل در دین و عقل ستیزان یا عقل گریزها نیز، سلب عقل از خود را بر نمی تابند  لذا امام نیز برای اثبات قوه عاقله در انسان استدلال نمی کند. زیرا بحث میان مخالفان و موافقان عقل که در جایش بحث شده، در قلمرو، حجیت و دیگر فروعات آن می باشد.‏

‏ ‏

4 ـ عقل نظری و عقل عملی از نظر امام خمینی

‏امام خمینی مانند بسیاری از حکما به عقل نظری و عقل عملی می پردازد و تعریف خاصی از آن دو ارائه می کند و به تعریف پیشینیان اشاره کرده و نظر خود را پیرامون اهمیت عقل عملی ارائه می نماید، در تقریرات فلسفه می فرماید: «گفته اند: برای انسان یک عقل نظری است که آن ادراک است و یک عقل عملی است که کارهای معقوله را عملی می کند».‏49

‏بعد از اینکه امام این تعریف را از شفای ابن سینا نقل می کند نظر خود را چنین بیان می فرماید:‏

‏«ولی ما می گوییم: در هر دو ‏‎]‎‏عقل نظری و عقل عملی‏‎[‎‏ عمل لازم است و عقل نظری به عقل عملی بر می گردد چنانکه عقل عملی هم به عقل نظری بر می گردد، و در نظری هم که درک و علم است عمل لازم است. آنچه در قرآن، از آن به ایمان تعبیر شده غیر علم است، علم به مبدأ و معاد و غیر آنها ایمان نیست وگرنه، ایمان شیطان می بایست بهتر باشد و حال آنکه کافر است؛ چون خدا می فرماید: «و کان من الکافرین»‏50‏ پس در هر جایی که قرآن، ایمان و لوازم ایمان را فرموده، غیر از مسأله علم را مطرح فرموده است: مثلاً خداوند متعال فرموده: «والمؤمنون کل آمن بالله و ملائکته و کتبه و رسله»‏51‏ مؤمن کسی است که به خدا و کتب و فرستادگانش و ملائکه و روز رستاخیز ایمان داشته باشد. اگر مراد، علم به خدا و کتب او و رسل و ملائکة و الیوم الآخر بود، شیطان مؤمن بود؛ چون به خدا عالم است و لذا گفته است: «خلقتنی من نار و خلقته من طین»‏52‏ و به یوم آخر هم علم دارد به جهت اینکه خودش گفت: «انظرنی الی یوم یبعثون»...‏53


حضورج. 70صفحه 23

‏ولی با همه این علوم، مسلماً ایمان نداشته و مؤمن نیست... و بالجمله ایمان، مجرد علم به چیزی نیست، علم اگر صورت نفسانی شد و به مرتبۀ قلب تنزل کرد و از عالم مفهومیت بیرون آمد و حقیقة العلم و حقیقة النفس گردید و با پوست و گوشت و خون و بخار خونی و روح حیوانی و صورت برزخیه انسان متحد گردید، ایمان است...‏

‏این است که گفتیم عقل نظری هم به عملی بر می گردد چون، هر چیزی که در هر مرتبه از مراتب وجود، واقع شود، به مرتبۀ دیگر آن سرایت می کند.»‏54

‏امام عقل را در کنار نقل و نه به طور مستقل، دارای نقش می داند:‏

‏«پس از آنکه ما با عقل خود، خدا را شناختیم و با عقل خود، پیغمبر و قران خدا را دریافتیم، در چیزهایی که عقل، صلاح و فساد آن را نفهمد، رجوع به پیغمبر و قرآن می کنیم و تسلیم آنها می شویم و از آنها می پذیریم».‏55

‏امام خمینی ضعف های بیرونی و محدود کننده عقل را مورد توجه قرار می دهد: اگر عقل انسان دچار سادگی و موانع شد، فریبنده و با برهان عقلی اشتباه می شود.‏56  ‏عقل تحت تأثیر هوی و هوس و عادات غیر عقلانی قرار می گیرد.‏57 ‏عقل تحت تأثیر خشم و غضب ناتوان می شود.‏58

‏بهرحال دیدگاه امام آن است که عقل نظری جدا از عقل عملی نیست و آنچه مهم است عمل کردن است و دریافت های عقلانی و عملی باید وارد قلب شود و انسان به مقام کشف و شهود و فناء فی الله برسد و از همه حجاب ها عبور کند.‏59

‏ ‏

6ـ حجیت عقل از نگاه امام خمینی

‏توجه به عقل مثل خیلی از پدیده ها، هم در غرب و هم در جهان اسلام دچار افراط و تفریط گردیده. عده ای توجه افراطی به عقل کرده و تنها گزینه مورد اعتماد را «عقل» دانسته و بس و کسانی دیگر در ستیز با عقل قرار گرفته یا حداقل گریز از عقل را پیشه خویش قرار داده اند که ما از باب اختصار در صدد طرح این مسائل نیستیم. عده ای هم به طور معتدل، هم توجه به عقل کرده و هم آموزه های وحیانی و نقل را مورد توجه قرار داده اند. امام خمینی را می توان از عقل گرایان‏


حضورج. 70صفحه 24

‏معتدل به شمار آورد، ایشان عقل گرایان افراطی غرب را اینگونه نقد می نماید:‏

‏«مادیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را، حس دانسته و چیزی را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون می دانند و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد، موجود نمی دانند. قهراً جهان غیب مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یک سره افسانه می دانند، در حالی که معیار شناخت در جهان بینی الهی، اعم از حس و عقل می باشد و چیزی که معقول باشد، داخل در قلمرو علم می باشد، گرچه محسوس نباشد، لذا هستی اعم از غیب و شهادت است و چیزی که ماده ندارد می تواند موجود باشد. و همانطور که موجود مادی، به مجرد استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است.»‏60

‏امام خمینی ریشه حس گرایی را دارای پیشینه ای چند هزار ساله می داند که پیامبران ریشه آن را برچیدند.‏61

‏امام خمینی برای عقل نقش اساسی در علم کلام و فلسفه قائل است و هم جایگاه آن را در علم فقه و اصول به عنوان یکی از ادله، مهم می داند:‏

‏«تمام مسائل فلسفی و کلامی که از هزاران فزون است از روی نور خرد و روشنی چراغ عقل سیر کرده اند... حتی در فقه هم یکی از دلیل ها را عقل می دانید. تمام مسائل فلسفه و بیشتر مسائل ‏


حضورج. 70صفحه 25

‏کلام و بسیاری از مسائل اصول، پایه اش به روی خرد است».‏62

‏امام در باب ارزش و جایگاه عقل فرمایشات زیادی دارد، علاوه بر آن به کاستی ها و ضعف های عقل نیز اشاره می نماید:‏

‏«انسان باید کوشش کند تا طبیب حاذق پیدا کند. چون طبیبی کامل یافت، در نسخه های او اگر چون و چرا کند و تسلیم او نشود و با عقل خود بخواهد خود را علاج کند، چه بسا که به هلاکت رسد».‏63

‏«... و ما چون نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را هادی طریق یافتیم و او را واصل به تمام معارف می دانیم، باید در سیر ملکوتی تبعیت او کنیم بی چون و چرا، و اگر بخواهیم فلسفة احکام را با عقل ناقص خود دریابیم، از جاده مستقیم، منحرف می شویم و به  هلاکت دائم می رسیم».‏64

‏ ‏

نتیجه

‏امام خمینی با تکیه به قرآن و سنت، سراغ تبیین حقیقت عقل می رود و حقیقت عقل را برگرفته از نور الهی ـ که نور الانوار است «الله نور السموات و الارض»‏65‏، صادر اول، فیض منبسط و سرآغاز حقایق عقلی و مبدأ عوالم بالا و پسین می داند که از آن به حقیقت محمدیه نیز یاد شده است؛ عالم عقلی جلوه تام نور ازلی و نخستین تجلی فیض منبسط الهی است.‏

‏امام خمینی نخست، عقل را به غیر انسانی و انسانی تقسیم می نماید؛ عقل غیر انسانی همان عقل کل و جوهره و باطن عقل جزئیه است که با استفاده از روایات امام صادق(ع) پنچ ویژگی و خصیصه را برای عقل ذکر می نماید و نسبت عقل به حق تعالی را تبیین فلسفی ـ عرفانی نموده و جایگاه ارزشمندی برای عقل در عالم هستی قائل می شود.‏

‏امام عقل انسانی را به عقل نظری و عقل عملی تقسیم بندی می کند، از نظر امام عقل انسانی مشوب به هوی و هوس و غرایض است که اگر تحت تأثیر آنها قرار نگیرد و این جوهر ارزشمند در وجود انسانی شکوفا شود، راهنمای صادق و قابل اتکا است، اما عقل محدودیت دارد و در خیلی از موارد نیازمند وحی و تعبد محض نسبت به آن است؛ از نظر امام عقل نظری هم باید منتهی ‏


حضورج. 70صفحه 26

‏به عقل عملی گردد. آن وقت است که دستاوردهای عقل نظری و عقل عملی وارد قلب گردیده انسان را به مقصود اصلی و مقام «فناء فی الله» برساند که هدف اصلی عالم خلقت است.‏

خُرم آن روز که ما عاکف میخانه شویم                  از کف عقل برون جسته و دیوانه شویم... 66

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏‏ ‏

پی نوشتها:

‏1. لسان العرب، ج 10، ص 224 ـ 232، چ اول، بیروت، دارصادر، 2000 م.‏

‏2. لغت نامه دهخدا، ج10، ص113 ـ 114.‏

‏3. منتخب میزان الحکمه، ص 392، قم، دارالحدیث.‏

‏4. ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، ص 480.‏

‏5. خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، ص 163.‏

‏6. عبدالملک جوینی، الارشاد الی قواطع الادله فی اصول الاعتقاد، ص29.‏

‏7. عبدالکریم الجیلی، مراتب الوجود و حقیقت کل موجود، ص 21.‏

‏8. اقتباس و تلخیص از دایرة المعارف تشیع، ج 11، ص 325.‏

‏9. همان، ص 326.‏

‏10. اقتباس و تلخیص از دایرة المعارف تشیع، ج 11، ص 326.‏

‏11. تلخیص از دایرة المعارف تشیع، ج 11، ص 326، ذیل واژه عقل.‏

‏12. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 342 ـ 341.‏

‏13. (دایرة المعارف تشیع) همان.‏

‏14. دایرة المعارف تشیع، ج 11، ص 326.‏

‏15. همانگونه که آغاز کرده است شما را بر می گردید. اعراف/29.‏

‏16. شرح جنود عقل و جهل، ص 41.‏


حضورج. 70صفحه 27

‏17. تشیع و مدرنیته در ایران معاصر، ج 2، ص 71، داوود مهدوی زادگان، عقلانیت در اندیشه شیعی و مدرن.‏

‏18. همان.‏

‏19. به عنوان نمونه در آیات ذیل ماده عقل به کار رفته است: بقره، 64، 164، 171، 75، غافر، 67، انعام، 32، صافات، 138 ـ 136، یونس، 42، فرقان، 44، عنکبوت، 63، انفال، 22 و ..‏

‏20. بقره، 73، حدید، 17.‏

‏21. نحل/ 78.‏

‏22. زمر، 9.‏

‏23. شرح جنود عقل و جهل، ص 25.‏

‏24. همان، ص 29‏

‏25. قال(ص): اول ما خلق الله نوری، عوالی التلالی، ج 4، ص 99،  ح 140؛ بحارالانوار، ج 15، ص 24، ح 44.‏

‏26. عن النبی(ص): «اول ما خلق الله روحی». بحارالانوار، ج 54، ص 309.‏

‏27. همان، ص 29.‏

‏28. همان برای توضیح و اطلاع بیشتر مراجعه شود به: الاسفار الاربعه، ج 7، ص 262، موقف 9، فصل 7.‏

‏29. طه، ص 5.‏

‏30. هر دو دست خدا، دست راست هستند.‏

‏31. شرح حدیث جنود عقل و جهل ، ص 31.‏

‏32. نور، 35، خداوند نور آسمانها و زمین است.‏

‏33. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 31.‏

‏34. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 32 ـ 31.‏

‏35. اقتباس از شرح جنود عقل و جهل، ص 37 ـ 35.‏

‏36. دیوان امام، ص 170.‏

‏37. همان، ص 218.‏

‏38. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج2، ص 381.‏

‏39. شرح حدیث جنود عقل و جهل،  ص 21.‏

‏40. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 2، ص 374-373.‏

‏41. همان، ص 368.‏

‏42. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 22 ـ 21.‏

‏43. بحارالانوار ، ج 45، ص 409.‏

‏44. بحارالانوار، ج 15، ص 24، ج44، عوالی اللالی، ج 4، ص 99، ج 140.‏

‏45. رسائل احوان الصفا، ج 3، ص 341.‏

‏46. همان، ص 426.‏

‏47. البته این قول ملاصدرا است، دو نظریه دیگر هم مطرح است؛ مشائیان نفس را روحانیة الحدوث و البقاء می داننند و افلاطون قائل به قِدم مجردی نفس است که در جایش بحث گردیده، جهت اطلاع، تاریخ فلسفه اسلامی، جزوه درسی مدرسه حجتیه، استاد ابوالحسن ‏


حضورج. 70صفحه 28

‏غفاری.‏

‏48. فخرالدین رازی، لباب الاشارات، قاهره، مکتبه الکلیات الاذرهریه، 1989م ، ص 1230.‏

‏49. حسین بن سینا، طبیعیات شفا، قم، مکتبة آیه الله مرعشی نجفی، 1405 ق، ص 348، نقل از تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 341.‏

‏50. بقره آیه 34.‏

‏51. بقره، آیه 285.‏

‏52. اعراف، 12.‏

‏53. اعراف، 14.‏

‏54. تقریرات فلسفه امام خمینی، ج 3، ص 346 ـ 341.‏

‏55. کشف اسرار، ص 103.‏

‏56. همان، ص 3.‏

‏57. شرح چهل حدیث، ص 167.‏

‏58. همان، ص 142.‏

‏59. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 89 ـ 87 و شرح چهل حدیث، ص 457 و 625.‏

‏60. صحیفه امام، ج 21، ص 222.‏

‏61. کشف اسرار، ص 13.‏

‏62. همان، ص 102.‏

‏63. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 403.‏

‏64. همان.‏

‏65. نور، 35.‏

‏66. دیوان امام، ص 170.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

حضورج. 70صفحه 29