اخلاق و سیاست از دیدگاه امام خمینی

اخلاق و سیاست از دیدگاه امام خمینی

 پروفسور تئوفانف

‏ ‏

اشاره:

‏پروفسور دکتر تزفتان تئوفانف اسلام‌ شناس معروف بلغاری و مترجم برجسته قرآن مجید به زبان بلغاری، زبان و ادبیات عرب را در دانشگاه بغداد عراق به پایان رساند و دوره دانش‌ افزایی عربی را در دانشگاه قاهره مصرگذراند. ایشان همچنین بعنوان استاد مهمان در مرکز تحقیقات اسلام‌ شناسی اکسفورد تدریس کرده است. وی مؤلف تعداد بسیاری کتاب و مقاله راجع به فرهنگ اسلامی و مترجم قرآن کریم است. استاد عضو انجمن شرق‌ شناسی آمریکا، انجمن تحقیقات خاور نزدیک بریتانیا و اتحادیه عرب شناسان و اسلام‌ شناسان اروپا است. در حال حاضر وی معاون دانشکده زبانهای کلاسیک و جدید و رئیس کرسی عرب شناسی و سامی‌ شناسی دانشگاه صوفیه «سنت کلیمتن اخریدسکی» است.‏

‏این مقاله استاد در آخرین شماره نشریه «ایزتوک ـ زاپاد» نشریه دانشگاه صوفیه و به مناسبت بیستمین سالگرد ارتحال حضرت امام به چاپ رسیده است.‏

‏ ‏

‏به طور کلی دیدگاه امام خمینی و طرز تفکر ایشان بر پایه اخلاق که همه عرصه‌ های معرفت، حول محور آن است، شکل گرفته است. این اخلاق مبتنی بر سه واقعیت وجود انسانی می‌ باشد: واقعیت بیرونی یا حسی، عالم کنایه‌ ای و عرصه فکری.‏

‏علوم اجتماعی و قواعد حقوقی جزء اولین دسته‌ بندی است، در حالی‌که معرفت عقلانی به شمار دسته‌ بندی سوم در می‌ آید. اخلاق زمینه‌ ایست که به واقعیت دوم مربوط است. اگر انسان مایل ‏


حضورج. 73صفحه 247
‏باشد از چارچوب منطق و قانون غریزه‌ ها خارج شود، او نیازمند اخلاق در مفهوم عام آن است. مفهومی که در این مضمون، اخلاق را نه فقط به عنوان نظامی از قواعد قانونی بلکه به عنوان معرفتی که به ژرف ترین سلوک‌ های وجود انسانی روی آورده است و قادر به شفای امراض آن است، تعریف می‌ نماید. این اخلاق نوعی انسان‌ شناسی نظری یا عملی است. آن شریف ترین شناخت از اصول جاودانی و کاربرد آن است و می‌ تواند به عنوان عامل رسالت های نبوی تفسیر شود. در این ضمن حتی اگر انسان دارای هیچ معرفتی دیگر نباشد، فقدان اخلاق او را از دسترسی به سعادت در دو جهان دنیوی و اخروی دور می‌ نماید.‏

‏هدف و نتیجه تعالیم پیامبر اکرم(ص) تکامل اخلاق است. در احادیث، هم در سخنان کوتاه و هم در گفته‌های مشروح، در مقایسه با همه‌ چیز، بیشترین توجه، بعد از معارف به محاسن اخلاقی به عمل آمده است. اخلاق معنای گسترده‌ای دارد و از آنچه قادریم توضیح دهیم تجاوز می‌ کند. اما مسلماً می‌ دانیم که هم در زندگی جاودانی اخروی و هم در جهان دنیوی کسب اخلاق نجیبانه و تعلق به محاسن اخلاقی ارزش است. بهشتی که به انسان به خاطر اخلاق متعال او پاداش داده می‌ شود، بهشت خصیصه‌ هاست که با جهان مادی غیرقابل مقایسه است.‏

‏اخلاق و خاصیت آن، از آغاز شرح حال معنوی امام خمینی تا هنگام مرگش مورد علاقه وی بوده است. ایشان تقریباً کلیه مسائل اجتماعی ـ سیاسی را از دیدگاه و چشم‌ انداز اخلاقی نگاه می‌ کند. به نظر ایشان اخلاق نه در مجموعه خاصی از مقررات و قواعد بلکه در اصول عمیق فلسفی، الهیات و انسان‌ شناسی نهفته است. امام خمینی با تمام وجود به اخلاق دینی باور داشت که این از ویژگی های دانشمندان برجسته شیعی است.‏

‏ ‏

ابعاد سیاست

‏سیاست دو روی دارد: یک رویش لبخند می‌ زند و برکت، صداقت و قدرت وعده می‌ دهد، در حالی که روی دیگرش متخاصم، ستایش قدرت و بی‌ عدالتی است. اگر به حکمت عربی روی آوریم «حکومت بی‌ بار است» و پدر و مادر ندارد. واقعیتهای معاصر تا حد بالاتری این حقیقت را‏


حضورج. 73صفحه 248

Untitled-2

‏ ‏

‏تأیید می‌ کنند و دانشمندان غربی آن را واقعیتی بلا تکذیب می‌ دانند. به نظر آنها، حکومت ناسازگار با پاکی و بی‌ گناهی است و هر کس که در عرصه سیاست ظاهر می‌ شود باید این حقیقت را قبول کند که در زیر ظاهر درخشنده، فساد، پستی، توهین به مقدسات و هرگونه عیوب نهان شده است. ماهیت فرصت‌ طلبی سیاسی و ذات انسان چنین است. اگر دستهای کثیف جزء بدنه سیاست است، پس آنها اندام بدخیمی از ماهیت انسان است و هیچکس نمی‌ تواند بر این وضعیت فایق آید. صدها سال است که روشنفکران روی پیوند چاله بین سیاست و اخلاق می‌ اندیشند. بعضی معتقدند سیاست آمیزه‌ای از نیرنگ و تجاوز است و به این خاطر نمی‌ تواند موجب اکراه نشود. امام خمینی نیز اشاره می‌ کند که فاصله بین سیاست و اخلاق تا آن جایی رسیده است که بیشتر روحانیون و مردم، سیاست و دین را دو عرصه‌ای بدون نقطه ارتباط می‌ دانند. لیکن بعضی امکان اینکه اصول ‏


حضورج. 73صفحه 249
‏اخلاقی در سیاست به کار رود را رد نمی‌ کنند.‏

‏نظریه اول از این دو نظریه که به نام واقعیت‌ گرایی سیاسی نیز شناخته شده است، از تصور مربوط به ناسازگاری اخلاق که بر پایه حقیقت و حق بنا می‌ شود با سیاست که توسط منافع و سود به تحرک در می‌ آید، شکل می‌ گیرد. قبل از آن، عقاید مشابهی را تاریخدان یونان قدیم «توسیدید» در اثر خود تحت عنوان «تاریخ جنگ پلوپونز» بیان و استدلال می‌ کند. قرنی چند بعد از توسیدید، «ماکیاولی» در اثر «شهریار» خود، نظریه مربوط به لزوم سلطه قدرت و ضرر اخلاقی بودن در حکومت مردم را عنوان کرد، علی‌ رغم اینکه حفظ اخلاق شرط مهمی برای ایجاد تعادل بین زندگی فردی و زندگی اجتماعی است. این روشنفکر ایتالیایی خاطر نشان می‌ کند که به سوی پیروزی دو راه است: راه قانونیت و راه قدرت. قانونیت ذاتاً مربوط به کیفیتهای ماهیت انسانی است، در حالی که قدرت از خاصیت های حیوانی است. اما فرمانروا همیشه نمی‌ تواند روی قانون حساب کند و بنابراین باید هم به رفتار شیر و هم به رفتار روباه تسلط پیدا کند.‏

‏نظر امام خمینی این است که اخلاق و سیاست می‌  توانند و باید به واحدی یکپارچه آمیخته شوند، چرا که سیاست فقط کاربرد اخلاق در چاچوب وسیع تر جامعه و نیز تحقق اهداف و آرمانهای دینی است. استدلالات امام در دفاع از این نظریه بر چهار نکته متمرکز می‌ شود: عمومی بودن اسلام؛ سیاست و قدرت؛ سیاست به عنوان ایجاب جهت اجرای مقررات اسلامی؛ اتحاد اخلاق و سیاست در اسلام.‏

‏ ‏

عمومیت و جامعیت اسلام

‏ماهیت انسان، جهان های مختلفی را در خودش در برمی‌ گیرد و از آن انتظار دارد این جهان‌ ها را تغذیه و رشد دهد. کلیه ادیان آسمانی و مخصوصاً اسلام به عنوان آخرین پیام خداوند فراخوانده شده است تا مردم را در این جهت کمک و یاری کند. فرمانروای گیتی که محرم‌ ترین نیازهای آفریده‌ های خود را می‌ شناسد پیامبری برای آنها فرستاده است که رسالت وی این است که عدالت جاودانی را دست هر ملت و جامعه هر عصر بدهد تا به تکامل نائل شوند: «از این جهت که‏


حضورج. 73صفحه 250
‏موجودات انسانی دارای ماهیتی چند بعدی با نیازهای زیاد هستند، پیامبران تشریف می‌ آورند تا جوابگوی این نیازها شوند و به مردم بیاموزند چطور رفتار کنند تا به سعادت حقیقی تعالی شوند.» لذا کلیه ادیان آسمانی در عصر خود عمومی بوده است و همه پیامبران آنچه را که روح مردم در درجه‌ های مختلف نیاز به درک آن داشته است و بخصوص حقایق درباره جهان اخروی را برای مردم روشن می‌ کردند. هر دین، در دوران خود تا آمدن اسلام که اوج و مرحله ختمیت ادیان است، پیامی کلی را برای پیروان خود بازگو می‌ کرد. اما اسلام تمام نیازهای انسانی را پیش‌ بینی کرده و به دقیق ترین نحو به راههای ارضای آن اشاره می‌ کند: سنت نبوی و قرآن کریم هم از چیزهای مربوط به وظایف شخصی و هم از چیزهایی که در رشد و تکامل انسان اهمیت دارد مملو می‌ باشند و در عین حال هم به مسائل سیاسی و هم به واقعیت اقتصادی اشاره می‌ کنند. همه اینها چیزهایی است که به جامعه، اداره آن و وضعیت اخلاقی آن مربوط است.‏

‏اسلام، از لحاظ جنبه دسته‌ جمعی خود، متمایز است و بنابراین مسلمان آن کسی است که نه فقط به نیازهای شخصی خود علاقه دارد، بلکه همچنین خود را بخشی از امت بزرگتر انسانی و دینی احساس می‌ کند و در زندگی اجتماعی شرکت می‌ کند. کافی نیست فقط غذا بخوری، بخوابی، نماز بخوانی و روزه بگیری تا مسلمان پارسای واقعی باشی. کیش انسانی، سیستم کلی است که از اجزای یکپارچه به هم وصل شده تشکیل شده است. قواعد آن مربوط به تمام عمر بشر، از تولدش گرفته تا مرگ است.‏

‏ ‏

سیاست و قدرت

‏سیاست به طور انکار ناپذیری در تمام عرصه‌ های زندگی دخالت می‌ کند و حضور چندان رسایی دارد که وجود و تأثیر آن نمی‌ تواند انکار شود. با اینکه خیلی مشکل است تعریف کوتاه و غیر قابل تکذیبی از آن به دست آید. اما یک چیز مسلم است: سیاست منوط به کسب قدرت و یا مبارزه برای آن است. قوی‌ ترین نیروی محرکه آن، کوشش‌ های نهان در هسته سیاست است تا مردم اداره شوند و از آن تأثیر پذیرند. زندگی پسندیده جامعه و رفاه آن، منوط به همین قدرت، به ‏


حضورج. 73صفحه 251
‏ارتباطات بین زبردستان و زیردستان، توأم با مناسبات بین دولتهای مختلف و همچنین به قابلیت مقامات ذیربط است تا بر فساد و رشوه‌ خواری غلبه کنند. اگر اینطور باشد، پس اسلام تا جایی که یکی از احکام آن، امر به کسب حلال و منع حرام بر طبق قوانین عمومی و غیر قابل لغو است، مرامنامه‌ ای سیاسی عرضه می‌ نماید. امام خمینی بر نقش اسلام به عنوان شیوه حکومت تأکید می‌ کند که بر روی اصول مداوم و تجربه چندساله بنا می‌ شود. برجسته‌ ترین مسلمانان، فعالین سیاسی نیز بوده‌اند و خود پیامبر اکرم هیچ فرقی بین رسالت خود به عنوان نبی خدا و وظیفه خود به عنوان فرمانروا نگذاشته است. وی مناسبات با دیگر امت‌ های دینی را سامان می‌ داد، داور عادلی بین هم نظران خود بود و همزیستی صلح‌ آمیز و رعایت قانون اسلامی را بر عهده داشت و هیچ تردیدی نداشت تا درگیر نبرد با دشمنان متخاصم و خدعه‌ آمیز دین و ستمگران باشد. سیاست در آموزه‌ ها و رفتار بقیه پیامبران نیز وجود داشته است وقتی که آنها کوشش می‌ کردند از منافع مردم دفاع کنند.‏

‏معنی سیاست هدایت جامعه و نشان دادن راه آن است. معنی‌ اش این است که همه منافع جامعه لحاظ شود، تمام جوانب ماهیت انسان و جامعه در نظر گرفته شده و مردم به بهترین وجه برای آنها، چه برای فرد و چه برای ملت، هدایت شوند. این وظیفه پیامبران است.‏

‏اما جزء مهمتر سیاست، قدرت است که قادر است هراس ایجاد کند، فریب بپاشد، از راه دور کند و فساد برقرار کند. قوی‌ ترین شخص فراموش می‌ کند که بنده خداست و شروع می‌ کند خود را مساوی با خدا بداند. قصه قرآنی درباره فرعونی که خود را «خداوند متعال شما» اعلام می‌ کند، فقط افسانه‌ای درباره فرمانروایی مغرور و چشم‌ پوشیده نیست، بلکه آن، ضرب‌ المثلی است درباره تکبری که در درون هرکس از ما به سر می‌ برد و منتظر موقع خود است. امام خمینی حتی از هیتلر ذکر می‌ کند که جنون او درباره نژاد عالی و تسخیر جهان، ذهن هر کس را می‌ تواند فریب دهد. رهبر آلمانی، تجسم ضعف عمومی انسانی است و بنابراین موفق می‌ شود میلیونها طرفدار متعصب را جلب کند.‏

‏عارفان معمولاً رفتار منفی نسبت به حکومت دارند. مطالعات آنها بر روی ماهیت انسانی، آنها را به این نتیجه رسانده است که کمتر کسی است که می‌ تواند در مقابل وسوسه‌ های قدرت پایداری ‏


حضورج. 73صفحه 252
‏کند و خود را از افتادن به دام گناه باز دارد. به نظر بعضی عارفان، از این‌ رو که حکومت، بی‌ قانونی، ناعدالتی، پررویی و عوام‌ فریبی را بوجود می‌ آورد، پس از آن باید دور شود. چنین اندیشه‌ ای می‌ تواند یکی از علل برای زوال و انحطاط جهان اسلامی دانسته شود.‏

‏در این بین افکار عارف «سعید نورسی» بسیار جالب است. هر دو در عصری زندگی می‌ کنند که در آن بین مخالفان و طرفداران دین، فتنه تفرقه شعله‌ور است و این سایه‌ای را بر آیین اسلام درباره رابطه بین سیاست و دین می‌ افکند. در ترکیه شرایط این است که غرض‌ ورزی و فساد به متن جامعه رخنه می‌ کند و چون پاکی اسلام باید حفظ شود یا از حکومت باید کناره گیرد و یا دلایل شرکت خود در حکومت کشور را به استدلال برساند. نورسی چون از حق حضور دین در جامعه لائیک دفاع می‌ کرد از سوی مقامات دولتی تحت تعقیب قرار گرفت و ناعادلانه محکوم شد. او هم مانند امام خمینی خردمند و دلاور بود و نیز حاضر به انجام وظیفه خود تا دم مرگ و حتی قربانی کردن زندگی خود به نام آرمان خود شد. راه زندگی او هم منجر به فقر و جان‌ نثاری کامل به پروردگارش شد. شخصیت کاریزماتیک او نیز میلیونها طرفدار جلب کرد.‏

‏وی بعد از اینکه به اغوای زندگی دنیوی و سیاست روز تن در داد، دچار تجدید حیات معنوی شد و کاملاً به واقعیت ماورا و حقایق قرآنی روی آورد.‏

‏در حالی که سعید نورسی سیاست را فعالیتی ناپاک می‌ خواند، به نظر امام خمینی قدرتی که در آن نهان است، ماهیتاً راهی به سوی کمال را می‌ گشاید. خداوند نیز این خصیصه را در حالت مطلق آن دارد. وی قادر مطلق است. بنابراین، بجای اینکه کنار رانده شود، قدرت و حکومت باید به نفع مردم هدایت شود. شرط اصلی برای کارایی حکومت، در واگذاری آن به شخصیت های برجسته معنوی نهفته است که جهت بهره‌ مندی شخصی کوشش نمی‌ کنند، چرا که همه شر در جهان از خودخواهی سرچشمه می‌ گیرد. جاه‌ طلبی برای منصب، طمع برای حکومت، هوا و هواس برای ثروت و عیوب مشابه دیگر، همه از خودخواهی سرچشمه می‌ گیرند. این بزرگترین «بت» است و انهدام آن، سخت‌ ترین عمل است.‏

‏این یک واقعیت است که مردم به دلیل نیت‌ های ناخالص به سوی حکومتها گرایش دارند. ‏


حضورج. 73صفحه 253
‏پیامبر اکرم، صلوات و سلام خداوند بر او، معضلات سختی را که امت وی به خاطر نقض قوانین و هنجاری‌ های دینی و اخلاقی تجربه خواهد کرد، پیش‌ بینی کرده است: «بهترین شما، افراد نسل من هستند، بعد، افراد بعد از آنها، و بعد، افراد بعد از آنها، و بعد از آنها کسانی می‌ آیند که شاهد هستند ولی شهادت نمی‌ دهند و قابل اعتماد نخواهند بود و تعهداتی می‌ کنند که به آنها عمل نمی‌ کنند و ...». در گفته‌ های حضرت محمد(ص) به طور خاصی بر سوء استفاده آینده از قدرت سیاسی و عدم تطابق بین احکام اسلامی و انجام واقعی آن تأکید می‌ شود: «بعد از من، انحرافات و عمل‌ هایی خواهد بود که شما آن را نخواهید پذیرفت.» اما وصیت وی این است که مؤمنین، با این همه، از حاکمان خود اطاعت کرده، هوا و هوس خود را فرونشانده و در اعمال خود فروتنی، نیکوکاری و خدا ترسی داشته باشند.‏

‏امام خمینی دنبال راههایی جهت فایق آمدن بر این وضعیت می‌ گردد و راه چاره را در  قدرت روحیه می‌ بیند که آدم را بر فراز خود پرستی و طمع می‌ برد.‏

‏ ‏

سیاست ابزاری برای اجرای تعالیم اسلامی

‏امام خمینی القاهای مربوط به وجود خلائی بین سیاست و اسلام را رد می‌ کند و در آن دخالت مغرضانه حاکمان را مشاهده می‌ کند. وی به مناسبت‌ های مختلف به این واقعیت اشاره می‌ کند. از ژنرال پاکروان، رئیس سازمان دولتی امنیت و اطلاعات در زمانی شاه در این‌ باره خاطره‌ ای نقل شده است. وی در روز دوم اوت 1963 به پادگانی که امام خمینی در آن بازداشت شده است، می‌ رود تا وی را آزاد کند. و آنگاه این سخنان را می‌ گوید: «باید به شما بگویم که سیاست یعنی فریب و نیرنگ، یعنی دروغ، دورویی و خدعه، سیاست یعنی جوسازی. این چیزها به عهده ماست و رهبران روحانی نباید دستهایشان را با آن کثیف کنند. آنها به هیچ‌ وجه نباید دست‌ اندر کار سیاست شوند». در جواب، امام خمینی بطور قاطع با این صداقت ظاهری مخالفت می‌ کند: «از همین آغاز، ما هیچ نقشی را در این نوع سیاست ایفا نمی‌ کنیم». اگر قواعد اجتماعی اسلام در نظر گرفته نشود، از اصول پاک و معنوی دینی آن فقط اسکلت مرده‌ای باقی خواهد ماند. ‏


حضورج. 73صفحه 254
‏اسلام مرامنامه‌ای است که برخلاف مکاتب غیر توحیدی، در کلیه زمینه‌ های زندگی فردی و اجتماعی، مادی و معنودی، فرهنگی و سیاسی، نظامی و اقتصادی عمل می‌ کند و راهنمایی می‌ کند. اسلام از هیچ یک از  جوانب، حتی از مبتذل‌ ترین آنها، که مربوط به تکامل انسان و توسعه جامعه است، غفلت نمی‌ ورزد. اسلام نمی‌ تواند فقط به عنوان اعتقادات فردی باطنی و مسأله شخصی ملاحظه شود. اگر قبول کنیم که آن مرام‌ نامه‌ای عمومی است و به همه جوانب شخصیت انسانی دست می‌زند، نتیجه آن این است که اسلام نباید از مشکلات مردم و واقعیت کنونی دور شود:‏

‏«شعار جدایی دین از سیاست و الزامات آن برای اینکه علمای اسلامی دست‌ اندر کار امور اجتماعی و سیاسی نشوند از سوی امپریالیست‌ ها تعریف و تبلیغ شده است. فقط افراد غیرمتمدن آن را تکرار می‌ کنند. مگر دین و سیاست در عصر پیامبر اکرم، سلام و صلوات خداوند بر او، جدا بوده است؟ مگر دو گروه مختلف وجود داشته است: از یک طرف، روحانیون و از طرف دیگر، سیاستمداران و رهبران؟ مگر سیاست و دین در زمان خلیفه‌ ها علی‌ رغم اینکه رهبرانی غیر قانونی بوده‌اند، جدا بوده است؟ مگر دو قوه مجزا وجود داشته است؟ چنین شعارها و اظهاراتی از طرف امپریالیستها و دست‌ نشانده‌ های سیاسی آنها گفته می‌ شود تا از شرکت دین در حکومت جهان و امت اسلامی جلوگیری شود.»‏

‏امام خمینی موضع غیر فعال آن علمایی را که از مسائل مبرم روز زمان خود و از واقعیت مشخص گوشه‌ نشینی می‌ کنند، (مثل اینکه اسلام باید در خانه‌ هایشان و در کتابهای دینی دفن شود) قبول نمی‌ کند. بر عکس، همه چیز در آن زنده و عمومی است. اسلام در همه جوانب خود، منجمله خدمت به خدا و از خودگذشتگی و قواعد اخلاقی، جنبه دسته‌ جمعی سیاست دارد.‏

‏ ‏

پیوستگی اخلاق و سیاست در اسلام

‏به گفته امام خمینی، اگر انسان به حال خودش گذارده شود، تحت سیطره تمناهای شهواتی و نیازهای مادی خود قرار خواهد گرفت. آنگاه هر سیستم آموزشی و سیاسی، حتی موجه آنها، قادر نخواهد بود خصیصه‌ های معنوی او را تغذیه و توسعه کند. طبع انسانی بر معنویتی بنا می‌ شود که ‏


حضورج. 73صفحه 255
‏تعالی آن، کلید حل و فصل هر مسأله‌ای است. امام خمینی معنای جهان معاصر را در معنویت آن می‌ بیند که اگر فاسد شود، منتج به زوال و انحطاط خواهد شد. خطر برای ملت ها و کشورها چندان در اسلحه و زور نهفته نیست، بلکه در خلع درجه ارزشهای اخلاقی و اثر آن بر روی خط مشی سیاستمداران پنهان است. لذا منبع هر برخورد سیاسی باید اخلاق باشد که بدون آن، سیاست قابلیت خود را برای هدایت مردم و تأمین منافع واقعی از دست خواهد داد: «اگر فرض کنیم آدمی وجود دارد که سیاست درست را اعمال می‌ کند، آن فقط یکی از ابعاد این سیاست است که خاص اجرا توسط پیامبران و اولیاء و الآن توسط علما است. آدم یکی بعدی نیست. جامعه هم یک بعدی نیست. آدم حیوانی نیست که تنها نگران غذا خوردن خود باشد. اگر سیاست شیطانی و سیاست درست وجود داشت، آنها امت را در بستر یک بعد راهنمایی و هدایت می‌ کردند: بعد حیوانی و بعد مادی ـ اجتماعی. از نظر سیاست که در اسلام مخصوص پیامبران و اولیاء است، اینطور است. آنها مایلند مردم خود، ملت ها، جامعه و افراد را هدایت کنند و راه را برای تضمین همه منافع ممکن شخصی و اجتماعی نشان دهند.»‏

‏این نکته، هسته مرامنامه اخلاقی ـ سیاسی امام خمینی را تشکیل می‌ دهد. اخلاق و سیاست دو نوع مستقل معرفت و دو جهان مستقل نیست. برعکس، آنها اجزایی بهم وصل شده و غیر قابل تقسیم یک کل و مجموعه‌ ای مربوط به رفتار در زندگی است. سیاست زیرمجموعه اخلاق است و اخلاق رکن سیاست است. نائل شدن به هدف متعالی مادی و معنوی انسان، بوسیله قانون اسلامی میسر می‌ شود که کلیه جوانب و خاصیت های وجود بشر را به طور جزیی در نظر گرفته باشد و مقرراتی را راجع به همه موارد هستی تعریف می‌ کند. قانون اسلامی، دسته‌ جمعی و انعطاف‌ پذیر و چند جانبه است.‏

‏به نظر امام خمینی،«اسلام مقررات و احکامی را در اختیار دارد که تمام عمر انسان از تولدش گرفته تا مرگ را فرا می‌ گیرد.» قرآن کریم و وصیت‌ های پیامبر اکرم بر وقایع و حوادث از آفریدن دنیا گرفته تا روز قیامت نور می‌ افکند و از طبیعت، چیزهای ناشناخته و دنیای آسمانی خبر می‌ دهد. اسلام مرامنامه‌ای جهانی و برنامه‌ای برای عمل است. مقررات آن از یگانه قانونی الهی ‏


حضورج. 73صفحه 256
‏سرچشمه می‌ گیرد. بنابراین، سیاست هم نمی‌ تواند از بقیه اجزاء سیستم عمومی متمایز و جدا باشد. افزون بر این، امام خمینی اخلاق دینی را شبیه سیاست توصیف می‌ کند:‏

‏«احکام اخلاقی اسلام، سیاسی هم هست. قواعد قرآنی که بر طبق آن همه مؤمنین برادر هستند، در عین حال هم قواعد اخلاقی و هم قانون اجتماعی و سیاسی است. اگر پیروان مکاتب مختلف اسلامی و آنهایی که بر وجود خداوند و رسالت پیامبر اسلام (سلام‌ و صلوات‌ الله بر او) معتقدند، باور کنند مثل برادر مادرزاد هستند و هرکس دیگر را دوست داشته باشد، پس این اخلاق کبیر اسلامی هم نتایج طولانی مدت دارد و هم راهنمایی اجتماعی با پیامدهای بزرگ.»‏

‏در خلاصه، امام خمینی به یگانگی اخلاق و سیاست معتقد است که به نظر وی مرئی است و نیاز به شهود ندارد. اما واقعیت شاهد بی‌ عدالتی گسترده، ستمگری و عوام فریبی در زندگی شخصی و اجتماعی است. رهبر حقیقی اسلامی باید موکداً به اصول اخلاقی پایبند باشد و هر طور شده نگذارد دروغ ریشه بدواند و باید با فساد مخالفت کند.‏

‎ ‎

حضورج. 73صفحه 257