چند قطعه شعر از علی اکبر رشاد

چند قطعه شعر از علی اکبر رشاد:

‏ ‏

در سوگ شوکران نوش عشق 

که با دلی آرام و قلب مطمئن 

                                                     فراخوان عرش را اجابت فرمود

Tazeini17

سقراط عشق

دل صبور تو ای پیر! تا زغم خون شد

به دشت مهر تو، صدها قبیله مجنون شد

 

نیاز بر لب هر ذره ناگهان رویید

تمام خاک تمنا شد آسمان مویید

 

زلال عکس تو در قاب چشمها گم شد 

ز بس که خون دل از دیدگان مردم شد

 

به شوق خاطر تو خاک دل ارم کردند

ضریح سینه تفدیده را حرم کردند

 

طناب بند دل خود به میله ها بستند

ضریح سینه آشفته را شفا بستند

 

هزار دست تمنا تو را دعا کردند

هزار حنجره خسته ات صدا کردند

 


حضورج. 73صفحه 224
هزار دیده چو یعقوب ، عاشقانه گریست

         هزار چشم بسیجی ، هزار خانه گریست


taz1ok

 هزار دست شکسته به استغاثه شکفت

هزار دیده بی سو، ‌هزار دیده نخفت

 

به پیشگاه خدا صد هزار دل مویید

هزار پای بریده ره  حرم پویید

 

کویر و جنگل و دریا تو را دعا کردند، 

ستاره های خدا هم «خدا خدا !» کردند

 

تو را مگر نستاند خدا، جوانه گریست ، 

تمام خاک ذلیلانه، ‌غمگنانه گریست

 

تو در درون غمینت چه با خدا گفتی؟

چگونه زمزمه کردی؟ چسان دعا گفتی؟

 

کز «اضطرار» تو، تنها نتیجه حاصل شد

هزار ناله‌ی « اَمّن یُجیب» باطل شد

 

تو یاد «بتکده» کردی کرم نمود خدا 

به روی تو در ِ میخانه را گشود خدا

 

به روز واقعه سوگند زخم ما کاری است، 

ز کوچ چلچلۀ عشق خون دل جاری است

 

 


حضورج. 73صفحه 225
به روز واقعه سوگند لاله مجروح است،

         ‏دل شکستۀ پیر سلاله مجروح است


Tazeini14

صحیفۀ دل اسباط شرحه شرحه شده است

درون سینۀ سقراط شرحه شرحه شده است

 

به واژه واژه‌ی آن «نامه» بیکران نفرین!

هزار بار بر آن «جام شوکران» نفرین!

 

من از زبان دلم عاشقانه می گویم، 

به روح آب قسم صادقانه می‌گویم : 

 

به سوگت ای همه خوبی حماسه خون گریید

به روی سینۀ کاغذ قلم جنون گریید

 

زسوز اشک مذابم عذار تاول زد، 

دل از گدازه‌ی هجران هزار تاول زد

 

به روح حادثه سوگند جان گل افسرد، 

بهار رفت و خزان شد، جوانه ها پژمرد

 

به عمق فاجعه سوگند پشتمان بشکست، 

زمین فسرد و زمان مرد و آسمان بشکست

 

به شور سبزه قسم (در قیامت رویش)

به خون سرخ شقایق(علامت رویش):

 

 


حضورج. 73صفحه 226
که سرو قامت سبز جوانه ها خم شد، 

         ‏تمام خاک ز سوگ تو داغ ماتم شد


Tazeini15

پرنده های مهاجر تو را صدا کردند 

تو را ز جمع غم آلود ما جدا کردند.

 

تو را که از همه بودی، زمانه قسمت کرد، 

میان خاک و خدا عادلانه قسمت کرد

اگر چه بعد تو هم باغ داغ خواهد دید،

هزار داغ دگر باز باغ خواهد دید

 

ولی به روح تو سوگند تا طلوع سحر 

نماز عشق تو برپاست ای شروع سحر 

 

چگونه مرثیه گویم که خاک می داند

فراز قامت سرو از روش نمی ماند

 

گیاه رمز عطش را ز چشمه خواهد جست، 

به متن خاک قسم گل دوباره خواهد رُست

 

قسم به خاک گران خاک را جلالی تو، 

قسم به آب روان تا ابد زلالی تو

 

قسم به روح چمن باغ یاد تو سبز است، 

هماره تا ابدیت نژاد تو سبز است

‏                                                        خرداد 1368‏

‎ ‎


حضورج. 73صفحه 227

tazini5


شقشقه

ای شقشقه دوباره مسلک عشق

میراث بَر تام مایملک عشق

ایمای تو رمز عملیات دل است

 با غمزه‌ات آغاز شود پاتک عشق

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

مست قنوت

شبها که تو در نمازی و مست قنوت

گردد همه جا به پاس تو غرق سکوت

دوساقه سبز سرو محراب دعاست 

دستان تو، در دو سوی کوی ملکوت

‎ ‎

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

نوای داغدارون

جمارون بی رخت لطفی ندیره 

بی روی فرخت لطفی ندیره 

جهان شده پر نوا از داغدارون

نوا بی پاسخت لطفی ندیره

‎ ‎

‏ ‏

‎ ‎

حضورج. 73صفحه 228