اندیشه اجتماعی امام خمینی

‏ ‏

اندیشه اجتماعی امام خمینی

 فاطمه کاظمی آرانی

 مقدمه

‏مراد از مبانی اندیشه بررسی نوع جهان بینی و فهم اندیشه‌ مند از انسان و جهان است که در استنباط از مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... نمود پیدا کرده است. در واقع می‌ خواهیم بدانیم که امام خمینی نسبت به جهان، انسان و جامعه چه دیدگاهی دارد، زیرا آنچه باعث می‌ شود که اندیشه‌ مند بتواند در استنباط از مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نقش اساسی را ایفاء نماید، نوع جهان بینی و فهم او از انسان وجهان است. جهان بینی هر متفکری نگرش او را درباره اینکه چه قانونی بر جهان و انسان حاکم است بیان می‌ دارد. از سویی باید ها و نباید های متفکر از جهان بینی او متأثر خواهد بود.‏

‏در این مقاله برای فهم و درک بهتر اندیشه‌ های اجتماعی امام خمینی،  برخی از مؤلفه‌ های جهان‌ بینی ایشان را بررسی می‌ کنیم. ‏

‏ ‏

مبانی هستی شناختی

‏هستی شناسی و معرفت شناسی هم افق با یکدیگر هستند. معرفت بیشترین اثر خود را از هستی می‌ گیرد لذا در ابتدا به بررسی مبانی هستی شناسی می‌ پردازیم و سپس مبانی معرفت‌ شناسی آن را ‏


حضورج. 73صفحه 111
‏توضیح می دهیم. ‏

‏از جمله محورهایی که می‌ توان در مورد هستی بررسی کرد موارد زیر است:‏

‏حقیقت هستی چیست؟ گستره هستی تا کجا امتداد دارد؟ هستی از کجا آمده و به کجا می‌ رود؟ آیا نظام هستی برترین نظام است یا آمیخته با شر است؟ هدف از آفرینش هستی چیست؟ آیا بر هستی قانون حاکم است؟ پایداری و بقای هستی چگونه است؟ رابطه انسان با کلیت و اجزای هستی چگونه است؟‏

‏از دیدگاه امام خمینی شناخت واقعی از ماوراء طبیعت از طریق وحی و نقل بدست می‌ آید و این نقیصه شناخت فلاسفه طبیعی را که مبتنی بر حس و تجربه است، رفع می‌ کند. پس جهان‌بینی امام یک جهان بینی توحیدی است که از سرچشمه حق نشأت گرفته و هر چه هست خداست که بر اساس این جهان بینی جهان از مشیت حکیمانه پدید آمده و غایت آفرینش رساندن موجودات به کمال شایسته آنهاست. نظام موجود، نظام احسن و اکمل است و موجودات جهان هماهنگ با هم بسوی مرکز کمال در حرکتند. آفرینش هیچ موجودی بیهوده و عبث نیست. از دیدگاه امام، هستی انسان در این دنیا و جهان ختم و خلاصه نمی‌ شود و وجهی از هستی در آخرت نمودار می‌ گردد. «خداوند حاضر است و عالم محضر او است.» ‏‏(صحیفه امام، ج 20، ص 157) ‏‏«و تمام هستی ظهور اوست.» ‏‏(همان، ج 18، ص 261)‏‏ هستی‌ شناسی امام از قرآن، حدیث، فلسفه و عرفان اسلامی سرچشمه می‌ گیرد. ایشان در بعد فلسفی به ملاصدرا و در بعد عرفانی به ابن عربی نظر داشته و در صدد ترکیب فلسفه و عرفان بوده‌ اند. هستی با توجه به چهار منبع معرفت شناختی امام به شرح زیر تبیین می‌ شود:‏

‏از دیدگاه عرفانی، هستی‌ شناسی به معنی شهود تجلی صفات کمالیه و جمالیۀ خداوند است، یعنی جهان آفرینش، پرتو او بوده و چون جمیل است، هستی مخلوق او نیز جمیل می باشد، عناصر هستی در عین کثرت وحدت دارند و اجزای آن با یکدیگر و با خالق خود در ارتباط هستند. از دیدگاه فلسفی به معنی درک ابعاد ماهوی هستی، در حد توان عقل بشر است. در بعد تجربی، هستی‌ شناسی را نظاره و احساس و آزمون زیبایی و نظم جهان آفرینش، در حد حواس انسان معنی می‌ کنند. از حیث نقلی، هستی شناسی به مفهوم درک ذات هستی و ایمان به خالق و مدبر آن است، ‏


حضورج. 73صفحه 112
‏به طور خلاصه، هستی، خالق و مدبر، غایت و نظم، ماده و معنا، جمال و حسن دارد ‏‏(مبانی مصلحت عمومی در اندیشه امام خمینی، ص 92)‏‏. ‏

‏به گفته ایشان، زمین در مقابل یک همچو سطح بزرگ و عالم ذره غیر محسوسی است و تمام عالم در مقابل عالم ماوراء طبیعت، ذره غیر محسوسی است و تمام عالم ماورای طبیعت، چه ماقبل الطبیعه و چه مابعد الطبیعه در مقابل اراده الله قدر محسوسی ندارد ‏‏(صحیفه امام، ج 7، ص 173)‏‏. مراتب هستی سه عالم ملک و ملکوت و لاهوت می باشد عالم ملک، دنیا و عالم غیب، محیط ملکوت است که ملکات صالحه و فاسده انسان در آن دنیا ظاهر می شود ‏‏(همان، ج 5، ص 367-369)‏‏. عالم ناسوت، عالم کثرت و عالم لاهوت، عالم گفته می‌ شود ‏‏(همان، ج 20، ص 154ـ 155)‏‏. عالم محسوس، مرتبه نازل هستی و عالم لاهوت، مرتبه بالای هستی می باشد. در مکتب امام خمینی که یک مکتب الهی است، هستی ابعادی چون غیب و شهود، دنیا و آخرت، ماده و روح، طبیعت و ماوراء طبیعت، ناسوت و لاهوت، محسوس و نامحسوس، خالق و مخلوق دارد. کل نظام هستی دارای اجزاء و ارکانی است و زندگی فردی و اجتماعی انسان باید با آن هماهنگ باشد ‏‏(مبانی مصلحت عمومی در اندیشه امام خمینی، ص 94)‏‏. براساس مکتب توحیدی امام، دنیا دار بقا و آخرت دار فنا نیست و انسان با مرگ نیست و نابود نمی شود بلکه آخرت داربقاء می باشد و انسان با اعمال و کارهای خود در این دنیا به سوی آخرت حرکت می‌ کند.‏

‎ ‎

مبانی معرفت شناختی و روش شناختی

‏شناخت و معرفت از برخورد انسان و محیط حاصل می شود و چگونگی شناخت هرکس در هر مورد بسته به چگونگی برخورد او باجهان هستی و بر اساس دیدگاه هستی شناختی او استوار است و هر کس به تناسب زیر بنای اعتقاد خود، یعنی برخوردی که با جهان هستی دارد به درجه‌ای از شناخت نائل می‌ شود و برای سنجش شناخت از میزان یا ملاکی استفاده می‌ کند تا شناخت او با واقعیت یا نظام هستی تطابق پیدا کند. و از آنجا که علم به بخشی از شناخت یا معرفت یا دانسته‌ های انسان مربوط می‌ شود و بخشی از جهان هستی یا واقعیت را تشریح می‌ کند پس با‏


حضورج. 73صفحه 113

‏ ‏

‏روش‌های خاصی، شناخت علمی بدست می‌ آید. لذا هرکس که روشهای علمی را به کار بندد به شناخت و معرفت دست می یابد. ‏      

‏امام خمینی (ره)، راه نجات انسان را از ظلمات بسوی نور در هدایت انسان توسط خداوند وکتاب او (ثقل اکبر) و انبیا (ثقل کبیر) دانسته ‏‏(صحیفه امام، ج 21، ص 393 )‏‏ و می فرمایند: ‏

«معلّم اوّل خدای تبارک و تعالی است که اخراج می‌ کند مردم را از ظلمات به وسیله انبیاء و به وسیله وحی مردم را دعوت می‌ کند به نورانیت، دعوت می‌ کند به کمال، دعوت می‌ کند به عشق. . . ، دعوت می‌ کند به مراتب کمالی که از برای انسان است. دنبال او انبیا هستند که همان مکتب الهی را نشر می دهند و آنها هم شغلشان تعلیم است معلمند، معلم بشرند، آنها هم شغلشان این است که مردم را تربیت کنند و انسان را تربیت کنند که از مقام حیوانیت بالا برود و به مقام انسانیت برسد»

‏(همان، ج 9، ص 291)‏

‏ ‏

‏امام خمینی در نامه‌ای به فرزند خود چنین می‌گوید:‏

«فرزندم با قرآن این بزرگ کتاب معرفت آشنا شو اگر چه با قرائت آن و راهی از آن به سوی محبوب باز کن و تصور نکن که قرائت بدون معرفت اثری ندارد که این وسوسه شیطان است. آخر، این کتاب از طرف محبوب است برای تو و برای همه کس و نامه محبوب محبوب است  اگر چه عاشق و محب مفاد آن را نداند و با این انگیزه حب محبوب که کمال مطلوب است به سراغت آید  و شاید دستت را گیرد».

‏(همان، ج 16، ص 211)‏

‏ ‏


حضورج. 73صفحه 114
‏سه طریقه شریعت و طریقت و حقیقت در عرفان امام نمودار است. امام خمینی مقاصد قرآن را استخلاص مسجونین در زندان دنیا و رهایی مغلولین در زنجیرهای آمال و امانی و رساندن آنها از حضیض نقص و ضعف و حیوانیت به اوج کمال و قوّت و انسانیت و از مجاورت شیطان به مرافقت ملکوتیین بلکه وصول به مقام قرب و حصول مرتبه لقاءالله که اعظم مقاصد اهل الله است دانسته و از این جهت این کتاب را کتاب دعوت به حق و سعادت و بیان کیفیت وصول بدین مقام معرفی کرده و مقصد مهم آن را دعوت به معرفت الله و بیان معارف الهیه می‌ داند. امام معتقد است که هر طبقه به قدر استعداد خود آن را ادراک می‌ کند. دیگر مقاصد و مطالب آن را دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت و کیفیت سیر و سلوک الی الله دانسته و معتقد است این کتاب، قصص انبیاء و اولیاء و حکماء است که درآن فوائد بی‌ شمار و تعلیمات و معارف الهیه و ربوبیه بی‌ شمار دارد ایشان دیگر مطالب این صحیفه را بیان احوال کفار و مخالفان با حق و حقیقت و معاندین با انبیاء و بیان کیفیت عواقب امور آنها و چگونگی هلاک آنها دانسته که در آن حکم و مواعظ فراوان برای اهلش وجود دارد. از دیگر مطالب آن احوال معاد و براهین بر اثبات آن و اثبات مطالب حقه و معارف الهیه و کیفیت عذاب و عقاب و ثواب می داند. ‏‏(ر. ک: آداب الصلوة، ص 184-190)‏

‏ایشان معتقدند قرآن کتابی است که هم تهذیب اخلاق و هم استدلال و هم حکومت می‌ کند و وحدت را هم سفارش کرده است. این کتاب هم باب معرفت را باز کرده تا حدودی که در حد انسان است و هم باب مادیات و اتصال مادیات به معنویات را و هم باب حکومت و هم باب خلافت را بیان کرده و ما نیز باید به تمام ابعاد آن توجه کنیم. ‏‏(صحیفه امام، ج 17، ص 434)‏‏ امام خمینی معتقد است که قرآن مرکز همه عرفانها و معرفت هاست و محور اصلی عرفان ناب اسلامی قرآن است که بوسیله پیشوایان معصوم(ع) تقریر، تفسیر و تبیین شده و راه و رسم دقیق و صحیح عرفان نظری و عملی قرآن، در سنت تجلی یافته است. ‏‏(وحیانیت و عقلانیت عرفان از دیدگاه امام خمینی، ص 28)‏

‏امام معتقدند که مقصد نهایی انبیاء و اولیاء، معرفت الله است. اگر دعوت به عمل صالح و تهذیب نفس و معارف شده، تمام برگشتش به این است که نقطه اصلی را که در فطرت همه ‏


حضورج. 73صفحه 115
‏انسانها است حجاب بردارند تا انسان به آن معرفت حق برسد. ‏‏(صحیفه امام، ج 19، ص 437-438)‏‏ زیرا ایشان معتقد است که مردم را اگر به حال خود بگذاریم جز حیوانی که خوردن و خوابیدن و شهوات درک کرده و در راه آن عمل می‌ کند چیزی دیگری را نمی‌ توانست بفهمد، ولی انسان مثل سایر حیوانات نیست که حیات دنیایی و طبیعی داشته باشد بلکه علاوه بر حیات طبیعی، حیات ماوراء الطبیعی نیز دارد و این حیات صحیح انسان است و به خاطر همین مردم محتاج هستند که برای پیدا کردن راه صحیح از طریق وحی اقدام کنند. خداوند نیز به خاطر همین پیامبران را مبعوث کرد تا راه را به انسانها نشان دهد. از دیدگاه امام تمام کوشش انبیاء این بوده که انسان را تبدیل به یک انسان الهی کنند. انبیاء به دنبال این بوده‌اند که عالم را الهی کنند یعنی هر چه را نگاه می‌کنند آثار الهیت در آن ملاحظه کنند. ‏‏( ابواب معرفت، ص 17-19)‏‏ ایشان معتقدند که این هادیان در فرایند اجتماعی شدن در امور جامعه و حکومت هم دخالت دارند:‏

«قرآن کریم که در  بین ید مسلمین هست و از صدر اوّل تا حال یک کلمه، یک حرف در آن زیاد و کم نشده است این قرآن را وقتی که به عین تدبیر مشاهده بکنید می‌ بینید که مسأله مسأله این نیست که دعوت برای این بوده است که مردم توی خانه بنشینند و ذکر بگویند و با خدا خلوت کنند... مسأله، مسأله دعوت به اجتماع، دعوت به سیاست، دعوت به مملکت‌ داری و در عین حال که همه اینها عبادات است عبادات جدای از سیاست و مصالح اجتماعی نبوده است. در اسلام تمام کارهایی که دعوت به آن شده است جنبه عبادی دارد»

‏(صحیفه امام، ج 18، ص 422-423)‏

‏ایشان در مورد نقش پیامبر در حکومت می فرمایند:‏

«پیغمبر... تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود معنویات را تقویت می‌ کرد به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامه عدل کرد، حکومت تشکیل داد و این مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آنقدر که اقتضاء داشت وقت نجات داد.»

‏(همان، ج 17، ص 528)‏

‏ایشان معتقدند که از اوّل انبیاء دو شغل داشتند: شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج کنند و دیگر اینکه ضعفا و مردم را از ظلم ستمگران نجات دهند و این دو شیوه به عیان در قرآن و سنت و در عمل رسول الله مشاهده می‌ شود. ‏‏(همان، ص 527ـ 528)‏


حضورج. 73صفحه 116
‏چنانکه مشاهده می‌ شود امام خمینی در حوزه معرفت‌ شناسی از فطرت، قلب و حس و عقل و نقل و وحی به عنوان منابع شناخت نام برده‌اند. ‏‏(همان، ج 21، ص 222-224)‏‏ تجربه که در اصل عقل و حس است مد نظر امام بوده و ایشان از آن به منزله منبع شناخت نام برده‌اند.» ‏‏(همان، ج 9، ص 525)‏‏ از دیدگاه امام انسان وظیفه داردکه عقل خود را به کار اندازد و از این سرمایه گرانبها در راه رسیدن به حقیقت بهره گیرد. حس هم در خدمت عقل است. امام خمینی به ازای هر یک از منابع، از عوالم شناختی گوناگون، عالم محسوس و عالم تعقل نام برده‌اند. ‏‏(همان، ج 8، ص 433-434)‏‏ ایشان راه دیگر به سوی کشف حقایق را راه دل می‌ داند. دل یعنی گوهر نفس نفیس انسان که در درجه اوّل و پیش از رسیدن به هر گونه علمی به ذات خویش و به حالات و آثار ذات خویش علم حضوری و شهودی دارد. ‏‏(وحیانیت و عقلانیت عرفان از دیدگاه امام خمینی، ص 363)‏‏ ایشان عقل و قلب را منبع معرفتی انسان شمرده، می‌ گوید عقل ادراک می‌ کند و قلب به آن مدرکات ایمان می‌ آورد. ‏‏(صحیفه امام، ج 17، ص 456-457)‏‏ عقل امتیاز انسان از حیوانات است و اگر عقل را از کار بیندازیم در حقیقت انسانیت را فلج کرده و از کار انداخته‌ ایم. اگر عقل و قلب را به یکدیگر پیوند دهیم، انسانیت به کمال می‌ رسد و اگر یکی از این دو را عاطل و باطل گذاریم، در نیمه راه پویندگی وا می‌ مانیم. امام خمینی معتقدند بر باب مدینه سیر و سلوک قفلی است که با کلید اندیشه و تفکر و تعقل گشوده می‌ شود و آنانکه از فیوضات عقل محرومند، باید برای همیشه پشت این در بسته محروم و مهجور بمانند. انسان کمال جو، نباید عقل را به حجاب تعصّب و تنبلی محجوب سازد و این سرمایه عظیم را عاطل و باطل واگذارد. ‏‏(وحیانیت و عقلانیت عرفان از دیدگاه امام خمینی، ص 21)‏‏  امام همچنین از منبع دیگری به نام وحی نام می‌ برند که انبیا آن را برای انسانها از جانب خداوند آورده‌اند و آرمان اصلی آن ایجاد معرفت برای بشر، بویژه شناخت حق تعالی و سایر حوزه‌ هایی که انسان نمی‌ تواند به آن دسترسی پیدا کند می‌ باشد.» ‏‏(صحیفه امام، ج 19، ص 225)‏‏ از دیدگاه امام برای پیروی انبیاء و امامان و برای کشف اعتبار و قابل اعتماد بودن همه شهودها، نیاز به عقل داریم. اگر عقل نباشد نبوت و امامت ثابت نمی‌ شود. عقل می‌ گوید هر بشری چه اهل علم باشد و چه اهل شهود، جایز الخطاست. ولی‏


حضورج. 73صفحه 117

‏ ‏

‏ ‏

‏پیامبران از هیچ جهتی گرفتار غلط یا سهوی نمی‌ شوند. چنین اعتقاد و اعتمادی سبب می‌ شود که هر جا انسان از راه بحث و ذوق نتواند به حقیقتی دست یابد، سر سپرده حجّت‌ های الهی شود و بدون دغدغه خاطر راه صحیح ایمان و عمل را طی کند. عقلی که مورد قبول شرع نباشد، اعتباری ندارد. بنابراین حبل المتین عقل و دل و بحث و ذوق و علم حصولی و علم شهودی، وحی است. ‏‏(وحیانیت و عقلانیت عرفان از دیدگاه امام خمینی، ص 370-373)‏‏ امام خمینی به تمایز میان جهان‌ بینی الهی و مادی اشاره دارند:‏

«مادیون معیار شناخت در جهان بینی خویش را حس دانسته و چیزی را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون می‌ دانند و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد موجود نمی‌ دانند. قهراً جهان غیب مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یکسره افسانه می‌ دانند در حالی که معیار شناخت در جهان بینی الهی اعم از حس و عقل می‌ باشد و چیزی که معقول باشد داخل در قلمرو علم می‌ باشد گرچه محسوس نباشد. لذا هستی اعم از غیب و شهادت است و چیزی که ماده ندارد می‌ تواند موجود باشد و همانطور که موجود مادی به مجرد استناد دارد شناخت حسی نیز به شناخت عقلی متکی است.»

‏(صحیفه امام، ج 21، ص 222)‏

‏ ‏

‏امام مخالف با گوشه‌ نشینی و عزلت‌ نشینی می‌باشد. او مخالف است که یک روحانی صرفاً وجودش را صرف انباشتی از اطلاعات فقهی و اصولی کند بلکه او معتقد است که انسان باید در درون جامعه نیز وارد شده و به رفع مشکلات مردم بپردازد. ایشان اعمال دنیوی را به عنوان ابزاری در خدمت دستیابی به آخرت و معنویت قرار داده است و این است که عرفان امام از بعد نظری، ابعاد عملی می‌ یابد و سیر و سلوک در عوالم و ملکوت سبب می‌ شود که افلاک به خاک باز گردد ‏


حضورج. 73صفحه 118
‏و دارندگان ایمان را از قیود غیر الهی برهاند و به قوانین الهی باز گرداند تا عرصه را برای جهش به معارج معنوی آماده سازد. ‏

‏غوطه ور شدن در مسائل عقلی و علمی و سیراب نشدن از آبشخور شهود و عرفان نیز به معنای پرواز طائر روح با یک بال است. تا روح عالم و روان فیلسوف با نغمه استغفار مرغ سحر نشود. پرواز به سوی ملکوت را در خواب هم نمی‌ بیند. دفتر عقل، عقلیات را فراروی انسان می‌ نهد و دفتر علم را در بحر معلومات شناور می‌ کند ولی آنکه با گذر از این دو دفتر، به تورّق و سیر و سیاحت در دفتر عشق پرداخته به مقامی رسیده که باید درباره‌ اش گفت:‏

خشت زیر سرو بر تارک هفت اختر پای                       دست قدرت نگر ومنصب صاحب جاهی  

‏(وحیانیت و عقلانیت عرفان از دیدگاه امام خمینی، ص 23-26)‏

‏ایشان همچنین از تجارب تاریخی به منزله یکی از منابع شناخت استفاده کرده و حوادث گوناگون را باآن در گسترده تاریخ تحلیل نموده‌اند. ‏‏(صحیفه امام، ج 12، ص 503)‏

‏میان منبع شناخت و ابزار آن تناسب و هماهنگی وجود دارد و هر منبع شناختی نیز به ابزارهای خاص خود نیازمند است. با توجه به اینکه منابع شناختی امام خمینی وحی و عقل و حس و قلب را شامل می‌ شود ابزار و روش او را در شناخت به آسانی می‌ توان تشخیص داد. شیوه مربوط به وحی، اجتهاد و تفقه در منابع دینی یعنی کتاب و سنت آمده است که برای آن باید به لوازمی مجهز شد که تسلط و علم به ادبیات عربی، منطق، رجال، حدیث، درایه، تفسیر، موضوع، و... از آن جمله است. ایشان بر فقه سنتی و جواهری به مثابه شیوه برتر در تدریس حوزه و استنباط احکام دینی تأکید ورزیده و بر تأثیر شرایط زمان و مکان در اجتهاد اصرار داشتند ولی اجتهاد مصطلح را برای اداره جامعه کافی ندانسته‌اند. ‏‏(همان، ج 21، ص 289-292)‏

‏امام با توجه به اصول موضوعه منتج از نظام تشیع اسلامی از روش شناختی خاص خود مبتنی بر شیوه عقلانی و مذهبی و با سیره عملی و علمی، از طریق آیات قرآنی احادیث، اسناد معتبر تاریخی و همچنین با توجه به مقتضیات زمان، امور را مورد کنکاش و بررسی قرار می‌ دادند. در زمینه شناخت، ایشان هم به امور عینی و هم به امور ذهنی حاکم بر جامعه توجه داشتند و اوضاع ‏


حضورج. 73صفحه 119
‏موجود اجتماعی را با طرح مدون خدایی آن می‌ سنجیدند تا ازاین طریق راه رشد و تکامل را به درستی باز شناسند.‏

‏ ‏

انسان شناختی

‏امام خمینی معتقد به وجود قوایی در درون انسان است که به ترتیب حاصل می‌ شود. جلوتر از همه قوا، قوه شهوت است و لذا انسان بالطبع تمایل به باطل دارد و شاید در این مرتبه قوه غضب هم حاصل شود ولی ضعیف است. سپس قوه واهمه حاصل می‌ شود که از آن به قوه شیطنت تعبیر می‌ گردد. و بعد از آن قوه عاقله و ناصحه و ممیزه است. او معتقد است که همه این قوا برای انسان لازم می‌ باشد. اگر قوه شهوت نباشد بقای نوع، ممکن نمی‌ گردد. قوه واهمه نیز شریف است زیرا اگر انسان تدبیر نداشته باشد و در کارهای خود بدون قوه تدبیر اقدام کند نمی‌ تواند زندگی خود را ادامه دهد و امور معاش خود را اصلاح نماید، ولی اگر قوا خود سر باشند و مجال آزادی داشته و بدون قیدی از قیود کار کنند فساد به دنبال دارند، پس لازم است تحت یک میزان صحیح وارد شوند. چون اینها قدرت تمیز ندارند که بفهمند از مقتضیاتشان در بعضی از موارد، ترتب فساد و اختلال نظام و اقتحام در مهلکه است در نتیجه، قوه دیگری لازم است که قوه ناصحه و عاقله و ممیزه است و این قوه در مملکت بدن، بعد از اینها حاصل می‌ شود لذا غلبه آن بر این قوا سخت است. بنابراین قوه تمییز و عقل به تنهایی کافی نیست، لذا حضرت احدیت، انبیاء و مرسلین و اولیاء الله علماء بالله را برای اعتضاد این قوه فرستاده تا بتوانند آنها را لجام کنند و تحت فرمان عقل، بلکه عقل کل و دستور شرع در آورند وآنها را رام کرده و توابع رذیله را از صفحه دل بردارند. محل هر کدام از این قوا جدا می‌باشد تا اختلاط و امتزاج ایجاد نشود. حضرت امام معتقد است اولین حسی که در جنین موجود می‌شود حس لمسی ضعیف است و همین قوه لمس، حرکت کرده و قوّت پیدا می‌ کند تا احساس های دیگر مانند قوه باصره و سامعه پیدا می‌ شود و به تدریج سیر ادامه داده تا به قوه خیالیه ضعیفی می‌ رسد. وقتی معتدل ترین اجسام یعنی مغز پیدا می‌ شود این آخرین درجه جسم و عرش جسم است و وقتی مغز حرکت می‌ کند اولین مرتبه احساس تولید ‏


حضورج. 73صفحه 120
‏می‌ شود و وقتی حس رو به ترقی گذاشت به آخرین مرتبه عالم طبیعت می‌ رسد که اولین مرتبه تجرد است. وقتی به تدریج این قوا تکمیل شد رو به عالم غیب می‌ گذارند و وحدتی به دنبال اینها ایجاد می‌ شود که نفس است و نفس به تدریج از مرتبه طبیعت بیرون رفته و به اولین مرتبه تجرد قدم می‌ گذارد و از عالم شهادت گذشته به عالم غیب می‌ رسد و اینکه از مرز طبیعت و تجرد می‌ گذرد با قافله طبیعت وداع می‌ کند و این فراق است که آن را موت می‌ نامیم. ‏‏(انسان شناسی در اندیشه امام خمینی، ص 128-131)‏

‏امام خمینی انسان را صورت رحمت الهیه می‌ داند و هدف از خلقت انسان را عبادت حق می‌ داند و معتقد است که انسان از اوّل اینطور نیست که فاسد به دنیا آمده باشد بلکه از اوّل با فطرت خوب به دنیا آمده، با فطرت الهی به دنیا آمده که آن فطرت انسانیّت، فطرت صراط مستقیم، فطرت اسلام، فطرت توحید است و تربیت است که این فطرت را شکوفا کرده و یا جلوی آن را می‌ گیرد و مقصود از فطرت الهی حالت و هیأتی است که خلق را بر اساس آن قرار داده است که از لوازم وجود آنها و از چیزهایی است که در اصل خمیره آنها برآن مخمر شده است و از الطافی است که خدای تعالی بنی الانسان را از بین جمیع مخلوقات به آن اختصاص داده و دیگر موجودات دارای اینگونه از فطرت نیستند لذا انسان دارای فطرت الهی تمایل حرکت به سوی خداوند را دارد. ‏‏(همان، ص 245-247) ‏‏حضرت امام معتقدند که انسان، عبارت از این صورت ظاهر که می‌ خورد و می‌ آشامد و کارهایی که سایر حیوانات می‌ کند نیست بلکه باآنها فرق دارد همانطور که انسانها در عالم طبیعت زندگی می‌ کنند، حیوانات و سایر موجودات طبیعی و نباتی نیز این زندگانی را دارند انسان اختصاصاتی را دارد که سایر موجودات ندارند، یک مرتبه باطن یک مرتبه عقلیت، یک مرتبه بالاتر از مرتبه عقل، در انسان هست که این انسان از عالم طبیعت سیر بکند تا برسد به آنجایی که وهم ما هم نمی‌ تواند به آن برسد و همه اینها به تربیت احتیاج دارد. ‏‏(صحیفه امام، ج 4، ص 175)‏‏ از نظر ایشان، تربیت انسان به همه ابعادش هم تربیت جسمی و هم روحی وهم عقلی وهم مافوق آن، نمی‌ شود بر عهده بشر باشد برای اینکه بشر از احتیاجات انسان اطلاع ندارد و به همین خاطر است که انسان نیاز به پیامبر و انبیاء دارند. از دیدگاه ایشان انسان دارای مراتبی ‏


حضورج. 73صفحه 121
‏است که می‌ تواند از عالم طبیعت تا ماورای الطبیعت و از ماوراء الطبیعت تا مرتبه الوهیت سیر بکند تا برسد به اینکه آنجا را ادراک کند و اسلام برای این است که دارای مراتب است طرح و بر نامه دارد و می‌ خواهد یک انسان جامع بسازد و به انسان رشد طبیعی، روحانی، برزخی و عقلانی و الهی بدهد و این انسان را به آن مراتبی که کسان دیگر (علمای طبیعت ) نمی‌ توانند به آن اطلاع پیدا کنند اطلاع داده، انسان را تربیت کرده تا رشد و نمو و ارتقاء دهد تا در جهان آخرت هم به سعادت برسد. ‏‏(همان، ص 189ـ 190)‏‏ از دیدگاه امام انسان تا منزل حیوانیت با سایر حیوانات هم قدم است و از این منزل دو راه پیش دارد که با قدم اختیار باید طی کند: یکی منزل سعادت که صراط‌ المستقیم رب‌ العالمین است و یکی راه شقاوت، که طریق معوج شیطان رجیم است. مؤمن و مسلمانی که به وظیفه شرعی که دارد به آن عمل کند پیروز است و به سعادت می‌ رسد و آن صورت انسانی که برخلاف آن مسیر انسانی رفتار می‌ کند هر چه هم پیش برود، حیوانیتش زیاد می‌ شود و این طریق معوج شیطان الرجیم است. ‏‏(همان، ج 13، ص 290)‏

‏از دیدگاه امام انسان دو جنبه معنوی و ظاهری دارد. جنبه ظاهری آن، جسم و ماده و جنبه معنوی او، روح و ماورای این عالم است یعنی یک حد مافوق حیوانی و مافوق عقلی دارد. که می‌ تواند به بالاترین مقامات سعادت برسد. ولی در صورت انحراف نیز از پست‌ ترین موجودات، پست‌ تر می‌ شود. ‏‏(همان، ج 7، ص 532)‏‏ امام به سیری‌ ناپذیری انسان اشاره می‌ کند و می‌ گوید که هیچ چیز انسان را سیر نمی‌ کند مگر اینکه تربیت شود که با این تربیت به تمام چیزهایی که انسان می‌ خواهد و آن رسیدن به کمال مطلق است می‌ رسد و با رسیدن به این کمال مطلق به آرامش می‌ رسد ولی در اینکه کمال مطلق چیست بعضی از انسانها اشتباه کرده و آن را گم کرده‌ اند. کسانی علم را کمال دانسته، دیگری قدرت و دیگری ثروت، در صورتی‌ که کمال مطلق یک چیز است و آن رسیدن به خداوند است. ‏‏(انسان کامل از دیدگاه امام خمینی و عارفان مسلمان، ص 54-72)‏

‏ایشان اشاره می‌ کنند که رسول خدا (ص) انسان کاملی است که در رأس مخروط این عالم واقع است. ذات مقدس حق تعالی که غیب است و در عین حال ظاهر است مستجمع همه کمال به طور غیر متناهی است. رسول اکرم متجلی به تمام اسماء و صفات است. اشرف موجودات و ‏


حضورج. 73صفحه 122
‏بزرگترین مربی بشر وجود حضرت محمد(ص) است که مبین احکام اسلامی می باشد. ‏‏(ابواب معرفت، ص 19-43)‏‏ و اگر ما تحت تربیت آنان قرار بگیرم و از علومی که آورده‌اند استفاده کنیم در صراط مستقیم وارد شده و هدایت به نور و خدای تبارک و تعالی می‌ شویم که آن نور مطلق است. از دیدگاه ایشان آدم وقتی ساخته می‌ شود که هر چه را می بیند خدا را در نظر بگیرد و برای خدا حرکت کند. ‏‏(همان، ص 190)‏

‏به اعتقاد امام حب به خیر در سرشت انسانی نهفته است. ‏‏(صحیفه امام، ج 18، ص 450)‏‏ لذا از شر گریخته و به خیر گرایش دارد. ‏‏(همان، ج 19، ص 136)‏‏ امّا همین فطرت پاک از صلاح و فساد خانواده و جامعه و حکومت تأثیر می‌ پذیرد. ‏‏(همان، ج 14، ص 33-35)‏‏ تمام گرفتاریهای عالم و فساد و هلاکت آن ناشی از آدم و نفسانیات او است. ‏‏(همان، ج 20، ص 396)‏‏ آدم شدن و سر افرازی، زحمت دارد. اگر انسان، سکوت و انزوا و انظلام را پیشه خود کند دیگر آدم حقیقی محسوب نمی‌ شود. ‏‏(همان، ج 18، ص 314)‏‏ آدم وقتی ساخته می‌ شود که برای خدا حرکت کند و هر چه را که می‌ بیند خدا را در نظر بگیرد. ‏‏(همان)‏

‏ ‏

جامعه شناختی

‏اگر به طور فرایندی در اندیشه امام بنگریم، ملاحظه می‌ شود که ازآغاز اندیشه‌ ورزی ایشان تا آخرین سالهای حیات پربرکت ایشان به مرور، نوعی اندیشه جامعه‌ گرایانه در تأملات ایشان مشاهده و برجسته می‌ شود که اندیشه ایشان را از سایر بزرگان اندیشه اسلامی متمایز می‌ کند. در زیر به برخی از آنها اشاره می‌ شود. لازم به ذکر است که اندیشه اجتماعی امام خمینی با اندیشه‌ های ایشان در سایر ابعاد از جمله بعد سیاسی تلازم داشته و مستلزم هم‌اند لذا نمی‌ توان آنها را کاملاً از هم جدا کرد.‏

‏1- شاید اوّلین وجه تمایز ایشان با دیگران را در چگونگی رویا رویی و مقابله با انقلاب سفید در اوایل دهه 40 بتوان مشاهده کرد. در حالی که بعضی ها مبنای مخالفت خویش را با انقلاب‏


حضورج. 73صفحه 123

‏سفید در مخالفت با غصب اراضی توسط رژیم شاه اظهار می‌ داشتند و سیاست تحریم و ممانعت از تصرف اینگونه اموال را مطرح می‌ کردند امام خمینی انقلاب سفید را راهی برای فریب افکار عمومی، بسط ید حاکمیت آمریکا و بیگانگان و نابودی کشاورزی ایران می‌ دانستند. ‏

‏2- در مراحل بعدی تکوین نگاه جامعه‌ گرایانه در اندیشه امام، تدوین نظریه ولایت فقیه به عنوان مبنای حکومت اسلامی در سالهای 48 و 49 قابل ملاحظه است. امام با تدوین این بحث بخوبی این اصل را برای به دستگیری حکومت روشن می‌ سازند که حکومت پایدار بدون داشتن یک نظریه سیاسی در سطح فلسفه سیاسی قادر به ادامه حیات نخواهد بود. لذا یکی از اولویتهای خود را برای تشکیل حکومت اسلامی تدوین نظریه ولایت فقیه به عنوان مبنای حکومت اسلامی قرار می‌ دهند. ‏

‏3- در ادامه این فرایند، مراحل شکل‌ گیری انقلاب اسلامی، هدایت و رهبری انقلاب تا پیروزی و پس از آن شکل گیری جمهوری اسلامی نقش اساسی در تقویت این نگرش در اندیشه امام داشته است. نهاد سازی در حکومت اسلامی، تأکید بر چگونگی اداره حکومت بر اساس روش جمهوری، تأکید بر تدوین هر چه سریع تر قانون اساسی، شکل گیری مجلس شورای اسلامی، تأکید بر برگزاری انتخابات به طور منظم حتی در موقعیت جنگی، تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و بسیاری از اقدامات دیگر نگرش جامعه‌ گرایانه را در اندیشه امام حائز اهمیت کرده است. ‏‏(اندیشه امام خمینی، نگرش انسان شناختی یا جامعه شناختی، ش 32، ص 26)‏ 


حضورج. 73صفحه 124
الف: جامعه از دیدگاه امام

‏از دیدگاه امام خمینی جامعه عبارت است از اجتماع اشخاص خودمختار و مستقل که به سمت درک و نیل به خیر فردی و مشترک انسانی جهت‌ گیری شده است. ایشان در بیان چیستی و ماهیت جامعه به فطرت اجتماعی انسان توجه دارد و سرشت اجتماعی انسان را علّت اصلی تشکیل جامعه دانسته است و معتقد است نوع انسان در دنیا قادر به زندگی انفرادی نیست و معاضدت و معاونت انسانها با یکدیگر، باعث آسایش زندگی آنهاست. عدم زندگی اجتماعی و گزینش زندگی انفرادی، به منزله خروج انسان از جامعه بشری و الحاق به حیوانات وحشی است. ‏‏(شرح چهل حدیث، ص 476)‏‏ امام خمینی معتقد به اصالت فرد و اصالت جمع است. از دید ایشان بین فرد و جامعه چنان قرابت و همسویی وجود دارد که نمی‌ توان بدون توجه به جامعه، تصویر تمام‌ نما از فرد ارائه کرد و بدون توجه به فرد، جامعه را به راستی و درستی شناخت. از دیدگاه امام جامعه دارای دو بعد اصلی است:‏

‏1- بعد جسمانی و مادی جامعه یا بعد ظاهری جامعه که بیان‌ کننده پیکره وجودی جامعه و ابعاد مادی آن است. ‏

‏2- بعد معنوی که بیان وجود روح معنویت و اتصال عاطفی و ایمانی درون جامعه از یکسو و ارتباط با کلیت جهان هستی، خالق، سبب اوّل، مقصد، غایت نهایی آن از سوی دیگر است. ‏‏(اندیشه سیاسی امام خمینی، ص 439)‏

‏از دیدگاه امام این دو نیروی مکمل لازمه حیات جامعه است. در صورتی که اداره جامعه با شرایط و واقعیت منطبق باشد و هدایت جامعه به صورت صحیح و منطبق با حقیقت صورت بگیرد حاصل آن ایجاد جامعه متعادل و سالم است. لذا معیار سنجش اصلاح و سامان جامعه یا انحطاط و تباهی، کلیت وجودی جامعه و نه یکایک افراد است. بعلاوه جامعه بشری، مبتلا به نقایصی می‌ باشد و لذا باید درصدد اصلاح و درمان خویش بر آید برای درمان و اصلاح جامعه، احساس و شناخت، تفکر و تصمیم لازم است. از دیدگاه ایشان حرکت و تلاش در جهت نیل به اهداف و آرمانهای جامعه است که هویت اصلی جامعه را تعیین می‌ کند لذا انواع جوامع بشری برحسب ابعاد ماهوی ‏


حضورج. 73صفحه 125
‏آنها قابل تفکیک می‌ شود که از دیدگاه امام خمینی به اختصار عبارتست از جامعه عدل ‏‏(صحیفه امام، ج 11، ص 467)‏‏، جامعه زنده ‏‏(همان، ج 8، ص 147)‏‏، جامعه سالم ‏‏(همان، ج 5، ص 421)‏‏، جامعه اسلامی ‏‏(همان، ج 1، ص 307)‏‏. امام، جامعه اسلامی را از حیث شکلی و محتوایی به دلیل تأمین سعادت دنیا و آخرت، بهترین و غنی‌ ترین نظام می‌ داند. ‏‏(همان، ج 21، ص 402)‏‏ جامعه مورد نظر امام یک جامعه توحیدی می‌ باشد. جامعه توحیدی مد نظر امام منبعث از اصل توحید است که در ساخت این جامعه بایستی همه مراتب مورد توجه قرار گیرد و همه اجزاء با حفظ مراتبشان بایستی یک مقصد و آن هم مقصد الهی را در نظر بگیرد و در نهایت کارکردی که این جامعه می‌ تواند داشته باشد ایجاد یگانگی، وحدت و نظم اجتماعی است که بر اساس آن می‌ تواند به هدف غائی نائل گردد. ‏‏(همان، ج 11، ص 469-470)‏‏ و چون از دیدگاه ایشان حفظ نظام از واجبات مورد تأکید شرایع الهی است و بی‌نظمی و پریشانی امور مسلمانان نزد خدا و خلق امری نکوهیده و ناپسند است هیچ تردیدی در لزوم اقامه حکومت باقی نمی‌ ماند. ایشان می‌ فرمایند:‏

«اسلام در همه چیزش اصلش آن مقصد اعلی را خواسته، هیچ نظری به این موجودات طبیعی ندارد الا اینکه در همان نظر، نظر به آن معنویت دارد و به آن مرتبه عالیه دارد. اگر نظر به طبیعت بکند به عنوان اینکه طبیعت یک صورتی است از الهیت، یک موجی است از عالم غیب. اگر نظر به انسان بکند به عنوان این است که یک موجودی است که از او می شود یک موجود الهی درست کرد. تربیت های اسلام تربیت های الهی است چنانکه حکومت اسلام، حکومت الهی است... اسلام اصلش ماده در نظرش مطرح نیست... همه‌ اش به عنوان یک مرتبه دیگری تعلیم به یک مرتبه دیگری. حکومت اسلامی هم اینطوری است که می‌ خواهد حکومت الله در عالم پیدا بشود... تربیت الوهیت بکند در همه عالم، تربیت انسانی بکند، انسان را برساند به آنجایی که در وهم تو ناید».

‏(همان، ج 8، ص 435-436)‏

‏ ‏

ب: مبانی و اصول اندیشه امام

‏هر دانش، برای آنکه بر بنیان محکمی استوار گردد، باید پیش از هر چیز، مبادی و اصول خود را به صورت دقیق و منظم و علمی، تنظیم و تدوین کند و در دسترس دیگران قرار دهد. در حقیقت، گذر از مراحل پیچیده و دشوار علمی، مستلزم راه یافتن به مبانی آن علم است تا بتوان از ‏


حضورج. 73صفحه 126
‏مراحل اولیه عبور کرد و به قله‌ های دور دست رسید.‏

‏ ‏

مبانی نظری و عملی مواضع امام

‏مواضع و دیدگاههای امام در قبال پدیده های اجتماعی، بویژه پدیده‌ های جدید، مانند هر متفکر دیگری تحت تأثیر مبانی کلی‌ تری قرار دارد که بدون شناخت و توجه به آنها، فهم مواضع ایشان دشوارتر خواهد بود. از این رو قبل از ورود به بررسی ایشان در قبال مفاهیم مورد نظر، برخی از مهمترین مبانی نظری و عملی (باورها و عقاید و هنجارها و ارزشهای ایشان) را به اختصار ذکر کنیم:‏

‏1- شناخت و اعتقاد به اسلام به عنوان دینی جامع، جاودان و همیشگی که در هر عصر و زمان و متناسب با هر سطح از پیشرفت، امکان تمسک به آن و اجرای آن وجود دارد. در همین رابطه ایشان می‌فرمایند: «اسلام در همه ابعاد، قانون دارد». ‏‏(صحیفه امام، ج 5، ص 170)‏

‏در وصیتنامه الهی و سیاسی خویش نیز بر این جامعیت و مقایسه آن با سایر مکاتب تأکید کرده می‌ نویسد:‏

«اسلام و حکومت اسلامی پدیده الهی است که با بکار بستن آن سعادت فرزندان خود را در دنیا و آخرت به بالاترین وجه تأمین می‌ کند و قدرت آن دارد که قلم سرخ بر ستمگری ها و چپاولگری ها و فساد ها و تجاوز ها بکشد و انسانها را به کمال مطلوب خود برساند و مکتبی است که برخلاف مکتب های غیر توحیدی در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد و از هیچ نکته ولو بسیار ناچیز که در تربیت انسان و جامعه و پیشرفت مادی و معنوی نقش دارد فرو گذار ننموده است و موانع و مشکلات سر راه تکامل را در اجتماع و فرد گوشزد نموده و به رفع آنها کوشیده است».

‏(همان، ج 21، ص 402-403)‏

‏ ‏

‏2- جدایی‌ ناپذیر دانستن دین از سیاست و لذا تأکید بر تشکیل حکومت اسلامی به منظور تحقق بخشیدن به آیین اسلام در جامعه و ایجاد زمینه مناسب برای حفظ و استمرار آن. ایشان بین اعمال دنیایی و ارزشهای معنوی رابطه برقرار کرده و اعمال دنیوی را راهی به سوی دستیابی به ‏


حضورج. 73صفحه 127
‏آخرت و معنویت معرفی می‌ کند. امام خمینی بر این اعتقاد بود که دین صرفاً به رابطه انسان با خدا توجه نداشته بلکه رابطه انسانها با یکدیگر در عرصه اجتماع را نیز مورد عنایت و توجه قرارداده است. ‏

‏امام راحل با اعتقاد به عینیت سیاست و دیانت معتقد به سیاست اسلامی بود. یعنی اسلام بایستی به عنوان هدف و سیاست به عنوان روش و وسیله نیل به هدف مورد توجه قرار گیرد نه اینکه اسلام به عنوان ابزاری سیاسی مورد سوء استفاده برخی سود اندیشان واقع گردد. ایشان می‌ فرمایند:‏

«دیانت همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می‌ دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملّت است و به صلاح مردم است، آنها را از آن راه می‌ برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است.»

‏(همان، ج 13، ص 433)‏

‏ ‏

‏امام خمینی مخالف با عزلت نشینی می‌ باشد و می‌ گوید همه مردم و به خصوص روحانیون باید جهت‌گیری الی الله را در تمام هستی‌ شان پیدا کنند و فقط به دنبال عبادت فردی و ذکر گفتن نباشند بلکه در تمام مسائل اجتماعی و سیاسی جامعه نیز دخالت کنند تا بدین وسیله بتوان تمام مشکلات و مسائل مردم را حل کرد. ایشان در انتقاد به بعضی از روحانیون می‌ فرمایند:‏

«عده‌ای مقدس‌ نمای واپس‌ گرا همه چیز را حرام می‌ دانستند و هیچکس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند، خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌ های دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق نا آگاهان حال غرق شدن در احکام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود که از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و]حکومت دخالت نماید حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعضی افراد روحانیت زمانی قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپای وجودش ببارد و الا عالم سیاس و روحانی کاردان و زیرک کاسه‌ای زیر نیم کاسه داشت و این از مسائل رایج حوزه ها بود که هر کس کج راه می رفت متدین‌ تر بود. یاد گرفتن زبان خارجی کفر و فلسفه و عرفان گناه و شرک به شمار می‌ رفت.»

‏(همان، ج 21، ص 278-279)‏


حضورج. 73صفحه 128
‏ایشان در مورد لزوم تشکیل حکومت می فرمایند:‏

«حکومت را که به معنای ولایت مطلقه‌ ای که از جانب خدا به نبی اکرم ـ صلی‌الله و علیه و آله و سلم ـ واگذار شده و اهم احکام الهی است و بر جمیع احکام شرعیه الهیه تقدم دارد... حکومت که شعبه‌ ای از ولایت مطلقه رسول الله ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام فرعیه حتی نماز و روزه و حج است.»

‏(همان، ج 20، ص 451-452)‏

‏ ‏

‏امام به اصول حکومت اسلامی در دو بخش سیاست داخلی وخارجی می‌ پردازد. چنانکه در سخنرانی‌ ها ایشان مشاهده می‌ شود در سیاست داخلی خدمت به توده‌ های مستضعف، حفظ ارزشهای انقلاب (از جمله سادگی و دوری از دنیا طلبی، معنویت و ارزشهای معنوی، روحیه غیرت و آزادگی، روحیه ایثار و شهادت طلبی، احیای شعائر اسلامی، یکپارچگی امت اسلام)، وحدت حوزه و دانشگاه، دفع آفات انقلاب (قدرت استعماری، حکام مرتجع منطقه، روشنفکران وابسته، آخوندهای درباری، متحجرین)، حفظ نظام و مصلحت حکومت را در رأس برنامه‌ های خود قرار داده و در سیاست خارجی نیز دفاع از اسلام و حزب الله، احیاء هویت مسلمانان و تصاحب قدرت، حمایت از مبارزان و گرسنگان، حسن روابط و احترام متقابل، عدم پیروی از شرق و غرب، ظالم و تحت ظلم نبودن را مهم می‌ شمارند. ‏

‏از نظر امام مهمترین ویژگی حکومت در زمان غیبت معصوم حکومت فقیه بر جامعه است که در صورت حضور فقیه حکومت مشروعیت می‌ یابد‏‏. ‏‏اهمیت ایشان در ثبات و نظم بخشیدن به اندیشه سیاسی ولایت فقیه و پی‌ریزی یک نظام سیاسی مبتنی بر آن است ایشان در باب ولایت فقیه به اطلاق گستردگی اختیارات ولی فقیه و هم طرازی آن با اختیارات حکومتی پیامبر و ائمه معتقد است و این نگرش در تمام آثار شفاهی و کتبی ایشان آمده است. ‏‏(اندیشه فقهی سیاسی امام خمینی، ص 103)‏‏ امام خمینی از روایات متعددی برای اثبات ولایت فقیه استفاده کرده‌اند مثل روایت مرسله صدوق، روایت توقیع منسوب به امام زمان و...‏


حضورج. 73صفحه 129
andisheh ejtemaee‏ ‏

‏3- توجه به پدیده‌ های نو و آگاهی از محیط خود و جهان. امام خمینی به دلیل نوع برداشت خود از اسلام و به تبع وظایف و تکالیف یک عالم اسلامی و در موضع مسئولیت و رهبری و هدایت جامعه برخلاف علمای همطراز خود با پدیده‌ های جدید مواجه بودند و بر دستاورد های تمدن جدید آگاهی و اطلاع داشتند و از تحولات جامعه مورد رهبری و جهان معاصر خویش مطلّع بودند و دیگران را نیز بر این آگاهی و اطلاع ترغیب می‌ نمودند:‏

«آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمولهای دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمایه‌داری و کمونیزم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می‌ کنند از ویژگیهای یک مجتهد جامع است.»

‏(صحیفه امام، ج 21، ص 289)‏

‏4- به کار بردن اجتهاد کار ساز. با توجه به نقش زمان و مکان و مصلحت از نظر امام اصول ‏


حضورج. 73صفحه 130
‏حکومت غیر قابل تغییر و خدشه ناپذیرند و فروع حکومت به اقتضای زمان و احداث مسائل جدید قابلیت تغییر و انعطاف داشته و تابع شرایط زمان و مکان می‌ باشد.‏ ‏(ر. ک: همان)‏

‏5- توجه به روح و علل و مقتضیات احکام دینی ‏

‏ایشان برخی از وظایف و تکالیف دینی را از نظر شیوه اعمال بر حسب زمان و مکان و شرایط متغیر می‌ دانند به همین لحاظ با پرهیز از شکل‌ گرایی، شکل خاص یک تکلیف را بدون توجه به روح و جوهر آن جایگزین اصل تکلیف و وظیفه دینی نمی‌ نمایند. ‏‏(نوسازی جامعه از دیدگاه امام خمینی، ص117)‏

‏6- تفکیک بین ثبات احکام دینی از ثبات موضوعات و مصادیق‏

‏«مسأله‌ای که در قدیم دارای حکمی بوده است به ظاهر، همان مسأله... حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدی پیدا کند بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی همان موضوع اوّل که از نظر ظاهر با قدیم فرقی نکرده است، واقعاً موضوع جدیدی شده است که قهراً حکم جدیدی می‌ طلبد.» ‏‏(صحیفه امام، ج 21، ص 289)‏

‏7- تأکید بر نقش عقل در درک و کشف معارف و احکام دینی‏

‏ایشان در فهم و تفسیر آیات و روایات هم از شیوه استدلال عقلانی و هم از عقل عرفی برای آیات و ظواهر الفاظ استفاده می‌ کردند و هم رجوع به عقلا را مطرح می‌ کردند. ‏‏(نوسازی جامعه از دیدگاه امام، ص 118)‏‏ که قبلاً توضیح داده شد. ‏

‏8- اهتمام داشتن بر ناب بودن اسلام و توانایی آن برای پاسخگویی به همه مسائل ‏

‏حضرت امام علاوه بر خا لص و ناب بودن اسلام، بر توانایی آن برای مواجهه با مسائل تازه نیز تأکید داشتند.‏

«شما در عین اینکه باید تمام توان خودتان را بگذارید که خلاف شرعی صورت نگیرد- و خدا آن روز را نیاورد – باید تمام سعی خودتان را بنمایید که خدای ناکرده اسلام در پیچ و خم‌ های اقتصادی، نظامی، اجتماعی و سیاسی، متهم به عدم قدرت اداره جهان نگردد.»

‏(صحیفه امام، ج 21، ص 218)‏

‏9- پذیرش اصل تغییر و تحول در جوامع در طول زمان‏


حضورج. 73صفحه 131
‏چنانکه از بعضی از سخنان امام دیده می شود ایشان تغییر و تحول را در جوامع می‌ پذیرد و... فقها را به چاره‌ جویی حقوقی، فقهی در برابر تغییرات فرا می‌ خواند. ‏

‏امام خمینی نوسازی و ویژگیها و مشخصه‌ ها را در درون جامعه می‌ پذیرند و اعتقاد دارند:‏

‏الف- نخبگان جامعه باید ضمن پذیرش تغییر و دگرگونی آمادگی برخورد، نقد و انتخاب و انطباق با دگرگونی و تغییر را در خود ایجاد نمایند.‏

‏ب- هرگونه پذیرش نقد، انتخاب و انطباق باید متکی بر معیارها و ملاکهای روشی معتبر و صحیح باشد.‏

‏ج- اصلی‌ ترین این معیارها و ملاکها عبارتند از اسلام (تعالیم، قوانین و معارف جامع و همه سونگر) مصالح ملّی و اجتماعی و عدم وابستگی (استقلال)‏

‏د- نخبگان دینی (مراجع و مجتهدین) با اجتهاد فعال مبتنی بر به کارگیری عقل، ملحوظ داشتن زمان و مکان، توجه به روح احکام و قوانین، تفکیک ثبات احکام از ثبات موضوعات... بر پایه اصول سنتی اجتهاد، باید همواره در صدد یافتن پاسخهای فقهی - حقوقی تازه برای پدیده‌ های تازه و جدید برآیند.‏

‏ه- نخبگان و مردم باید به عنوان یک تکلیف و وظیفه دینی، عقلی و ملی، حکومت صالح مبتنی بر اسلام را استقرار بخشند تا حکومت بر اساس اسلام و مصالح ملّی جامعه را در مسیر صلاح و فلاح و رفاه، رهبری نماید. ‏

‏و- برتری نظامهای ارزشی و فرهنگی بر متغیر های سیاسی اقتصادی ‏‏(نوسازی جامعه از دیدگاه امام، ص 255-256)‏

‏از مجموع سخنان امام در مورد نقش تعلیم و تربیت و فرهنگ در جامعه‌پذیری و تکوین شخصیت انسان چنین بر می‌ آید که انسان، حیوان قابل تربیت و جامعه‌ پذیری است یعنی انسان قادر و مستعد برای پذیرش رفتار و کرداری معین و توانا برای سازش با محیط فرهنگی و اجتماعی است. شخصیت انسان محصول این دو توانایی و استعداد است از این رو در منظر امام این تکوین شخصیت باید دارای جهت و هدفی باشد. از موضوعات مهم در جامعه‌ پذیری انسان تعامل یا ‏


حضورج. 73صفحه 132
‏تأثیر متقابل رفتارها در یکدیگر و یا رفتارها و اندیشه‌ ها با یکدیگر است مثلاً اعتقاد به توحید را موجب تربیت صحیح می‌ دانند و یا تعلیم و تربیت صحیح نیز می‌ تواند به توحید برسد و این یک فرایندی در جامعه‌ پذیری و فرهنگ پذیری اسلامی است. حضرت امام عوامل جامعه‌ پذیری چون فرهنگ حکومت، خانواده، مدرسه و به طور کلی محیط را در تربیت صحیح و غلط انسان مورد توجه قرار داده، معتقدند که محیط سالم تربیتی برای جامعه استقلال و شکوفایی به ارمغان می‌ آورد. ‏

‏ ‏

ج : ویژگیهای جامعه آرمانی امام(س)

‏جامعه مورد نظر امام یک جامعه توحیدی است. جامعه توحیدی مدنظر امام منبعث از اصل توحید است که در ساخت این جامعه بایستی همه مراتب آن مورد توجه قرار گیرد و همه اجزاء با حفظ مراتبشان بایستی یک مقصد و آن هم مقصد الهی را در نظر بگیرد و در نهایت کارکردی که این جامعه می‌ تواند داشته باشد ایجاد یگانگی، وحدت و نظم اجتماعی است که بر اساس آن می‌ تواند به هدف غایی نائل گردد. امام خمینی معتقد است که برای اینکه جامعه توحیدی داشته باشیم سه بعد باید پدید آید: اسلامی شدن عقاید، اسلامی شدن اخلاق و اسلامی شدن عمل. برای اینکه جامعه در عمل اسلامی شود ویژگیهایی را بیان می‌ کنند که به طور مختصر به شرح زیر می‌ باشد:‏

‏1- وحدت: امام خمینی معتقد به وحدت استراتژیک (وحدت عقیده و عمل) است اما هرگز به وحدت همه‌ جانبه عقیدتی و عملی در تمام زوایا و جزئیات اعتقاد ندارد و آن را غیر ممکن می‌ داند. از دیدگاه امام لازمه وحدت و همبستگی اجتماعی و سیاسی حداقل اتحاد در عقیده توحیدی و اهداف اسلامی است. محورهای وحدت از دیدگاه امام، قرآن و سنت ائمه اطهار(ع) و پیامبر(ص) می‌باشد.‏

‏ایشان به دو نوع وحدت اشاره کرده : وحدت بر دین برتر و بر اساس آرمان الهی (وحدت نبوی)؛ وحدت بر اساس قرارداد و ائتلاف (وحدت علوی)‏

‏ ‏

‏ ‏


حضورج. 73صفحه 133

‏عوامل زمینه ساز وحدت از دیدگاه امام، تقوا، حاکمیت اسلامی، هدف مشترک، اجرای قسط و عدالت اسلامی است. ایشان ابزارهای وحدت را: 1- قانون و آیین 2- آگاهی و آموزش و تذکر  3- مذاکره و مصالحه  4- اجبار می‌ داند و نتایج وحدت را پیروزی و آسیب‌ ناپذیری کشور می‌ شمارند. ‏‏(اندیشه فقهی و سیاسی امام خمینی، ص 448-472)‏

‏2- عدالت اجتماعی: از دیدگاه امام، عدالت، تساوی در برابر قانون و رعایت حقوق همه اقشار است. عدالت چون رعایت حقوق (حقوق سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی )افراد جامعه است و حقوق افراد جامعه مبتنی بر واقعیات عالم خلقت و تکوین انسان و جهان است پس حقیقت عدالت به هماهنگی هر چه بیشتر با نظام هستی و فطرت باز می‌ گردد. ‏

‏از دیدگاه امام، منشأ عدالت اجتماعی توحید می‌ باشد. هنگامی که حقیقت توحید مورد توجه قرار گرفته و عبادت برای غیر او شایسته نباشد امتیازات غیرمنطقی لغو می‌ گردد و راهی جز قبول سیاست برقراری عدالت اجتماعی وجود ندارد.‏

‏با توجه به اینکه رسیدن به کمال معنوی و درک حقیقت عبودیت ملازم با تقوا و عدالت فردی است و اگر شخصی در مقابل خداوند و در حرکتهای خویش رعایت تقوا و عدالت را نکند به کمال باطنی دست نمی‌ یابد. حضرت امام دو هدف نهایی را در تعبیر زیر به عنوان عدالت تفسیر کرده‌اند:‏

«آن رژیمی که اولیای خدا می خواستند همه زحمت هایشان برای این بود که انسان درست کنند. انسان که درست بشود رژیم حکومتی‌ اش هم درست می شود... همه زحمت انبیاء برای این 


حضورج. 73صفحه 134
بود که یک عدالت اجتماعی درست بکنند برای بشر در اجتماع و یک عدالت باطنی درست کنند برای انسان در انفراد.»

‏( صحیفه امام، ج 11، ص 385-386)‏

‏ ‏

‏البته ایشان در نهضت اسلامی، برپایی عدالت و رسیدن به استقلال و آزادی و رفع ظلم و قطع دست اجانب از کشورهای اسلامی را هدف متوسط دانسته و هدف نهایی را ساختن انسان کامل و سیر الله می‌ داند. ‏‏(همان، ج 19، ص 51-52)‏‏ از دیدگاه امام عدالت، جامعه اسلامی را به کمال مطلوب خویش در عرصه‌ های گوناگون نزدیک می‌ سازد و در پرتو تحقق عدالت زمینه رشد و کمال معنوی و اخلاقی افراد و حرکت و تعالی جامعه اسلامی فراهم می‌ گردد. ‏‏(همان، ج 14، ص 472-473)‏‏ حضرت امام، آزادی و استقلال و رفاه را در پرتو عدالت اسلامی می‌ بینند و برای تحقق عدالت اجتماعی معتقدند:‏

‏1- تقوی و عدالت فردی که در افراد آن جامعه و خصوصاً رهبران و کارگزاران باید وجود داشته باشد.‏

‏2- نفی حب نفس و قدرت طلبی‏

‏3- رعایت وظایف از سوی حاکم و مردم: رهبر عادل و مردم وظیفه شناس می‌ توانند موجبات عدالت اجتماعی را فراهم کنند. کما اینکه مردم خوب و وظیفه‌ شناس بدون وجود دستگاه حکومتی مناسب در رسیدن به این مطلوب ناکام خواهد ماند. ‏

‏3-آزادی؛ مفهوم آزادی مد نظر امام آزادی در فعالیتهای شخصی و هم آزادی در انتخاب نوع حکومت است که این تعریف مردم را در عرصه‌های مختلف فردی و اجتماعی دارای حقوق فطری قرار می‌دهد. حضرت امام آزادی را از حقوق اولیه بشر می‌ دانند و مفهوم آن این است که این حق فطری است و ریشه در فطرت دارد. ایشان در تعریف آزادی می‌ گویند که آزادی مسأله‌ای نیست که تعریف داشته باشد، مردم عقیده‌ شان آزاد است و کسی آنان را الزام نمی‌ کند که حتماً این راه را انتخاب کنید و لیکن آزادی به معنای ایجاد توطئه نیست یعنی اینکه بخواهند اسلام را ‏


حضورج. 73صفحه 135
‏بشکنند و بخواهند نهادهایی را که مشغول فعالیت اسلامی هستند بشکنند، یک چنین چیزی از دید ایشان امکان ندارد. ‏‏(همان، ج 10، ص 94 ـ 95)‏

‏در فرهنگ اسلامی با توجه به اینکه تعالیم اسلام بر مبنای فطرت است هماهنگی بین وحی و فطرت وجود دارد لذا تعالیم دینی می‌تواند راهبر خوبی در فهم فطرت انسان باشد.‏

‏امام می‌ فرمایند:‏

«ریشه و اصل همۀ آن عقاید - که مهمترین و با ارزش‌ ترین اعتقادات ماست - اصل توحید است... این اصل به ما می‌ آموزد که انسان تنها در برابر ذات اقدس حق باید تسلیم باشد و از هیچ انسانی نباید اطاعت کند، مگر اینکه اطاعت او اطاعت خدا باشد. و بنابراین هیچ انسانی هم حق ندارد انسانهای دیگر را به تسلیم در برابر خود مجبور کند ما از این اصل اعتقادی، اصل آزادی بشر را می‌ آموزیم که هیچ فردی حق ندارد انسانی و یا جامعه و ملّتی را از آزادی محروم کند، برای او قانون وضع کند، رفتار و روابط او را بنا به درک و شناخت خود که بسیار ناقص است و یا بنا به خواسته‌ ها و امیال خود تنظیم نماید.»

‏(همان، ج 5، ص 387)‏

‏امام خمینی معتقد به آزادی در همه ابعاد (عقیده، بیان، رفتار و عمل، احزاب، و...) می‌ باشند به شرط اینکه توطئه در جامعه ایجاد نکرده و به آزادی افراد دیگر لطمه نزنند. ایشان آزادی در پناه اسلام و قرآن را مطلوب می‌ دانند زیرا اسلام مبدأ همه سعادت هاست و همه قشرها را از ظلمات به نور می‌ رساند. ‏‏(همان، ج 8، ص 65)‏‏ از نظر امام آزادی و عدالت با یکدیگر منافرت کلّی ندارند چرا که آزادی پاسخ به استحقاق های فطری و مساوی بشر است و عدالت اجتماعی نیز مبتنی بر حقوق و دادن پاسخ مناسب به حقوق فطری و قانونی افراد جامعه است. با این وصف تحقق عدالت اجتماعی بدون توجه به رعایت حقوق فطری انسانها که از جمله آنها آزادی است میسر نیست از این رو برای تحقق عدالت اجتماعی چاره‌ای جز اعطای آزادی به افراد وجود ندارد. البته عدالت اجتماعی خود تفسیر کننده حدود آزادی فطری هر فرد و بیان قیود لازمه آن است مثلا ً اصل عدالت اقتضاء می‌ کند که افرادی که با استفاده از آزادی خویش آزادی دیگران را به مخاطره می‌ اندازند در استفاده از این آزادی با محدودیت مواجه شوند یعنی در صورت تزاحم بین آزادی ‏


حضورج. 73صفحه 136
‏افراد این اصل عدالت است که اطلاق آزادی را مقید می‌ کند و از این جهت نسبت به اصل آزادی، اصل عدالت از برتری برخوردار است. ‏‏(اندیشه فقهی و سیاسی امام خمینی، ص 423)‏

‏امام خمینی به محدوده آزادی در چارچوب قانون اسلامی اشاره می‌ کنند:‏

«در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است، در حدود قوانین آن مملکت است... مملکت ایران، مملکت اسلامی است و قوانین ایران، قوانین اسلام است.»

‏( صحیفه امام، ج 7، ص 535)‏

‏ ‏

‏ایشان دموکراسی غربی را که خلاف قرآن و اسلام است رد می‌ کنند. ‏‏(همان، ص 485 ـ 486)‏‏ و آزادی استعماری و وارداتی، آزادی توطئه، آزادی فحشا و بی بند و باری را آزادی مخرب دانسته، آن را محکوم می‌ کنند. ‏

‏امام علاوه برآزادی فردی به آزادی جمعی نیز توجه داشته‌ اند و بسیاری از فرمایشات ایشان در خصوص آزادی ملی و استقلال کشور از دخالت بیگانگان است. ‏

‏استقلال از دیدگاه امام به معنای رهایی دستگاه اداره کشور از سلطه و نفوذ بیگانگان و به دست گرفتن مقدرات کشور از سوی ملّت و اداره آن بر اساس قوانین اسلام است. ‏‏(اندیشه فقهی و سیاسی امام خمینی، ص 414-415)‏‏ امام وابستگی را در همه وجوه آن نفی کرده، وابستگی فکری را بدترین نوع آن و منشأ سایر وابستگی‌ ها می‌ دانند. ‏‏(صحیفه امام، ج 10، ص 79)‏‏ ایشان پس از وابستگی فکری، وابستگی نخبگان سیاسی و وابستگی سیاسی که نتیجه وابستگی فکری است را مهمترین نوع وابستگی می‌دانند. از جمله مهمترین نوع وابستگی از نظر امام، وابستگی اقتصادی است که در صورت تداوم، انواع دیگر وابستگی را به دنبال دارد لذا همگان را بر تلاش برای قطع وابستگی اقتصادی فرا می‌خواند. ‏‏(همان، ج 11، ص 426)‏‏ شرط اینکه مادیات حجابی برای رسیدن به معنویات نشود. ‏‏(همان، ج 9، ص 288)‏‏ از منظر امام در اقتصاد مسائل مهمی مطرح است:‏

‏الف-  توجه به اقتصاد و توسعه اقتصادی به افراط در دنیاگرایی و سود مداری تبدیل نشود و اهداف متعالی انسان فراموش نگردد و همه اهتمام جامعه معطوف به دنیا، اقتصاد و آنچه از امام از‏


حضورج. 73صفحه 137

‏آن به رفاه‌ زدگی تعبیر می‌ کنند نشود و در نتیجه اهداف و آرمانهای اسلامی که ناظر به اهداف متعالی است دستخوش کم توجهی قرار نگیرد. ‏

‏ ب- برای نیل به توسعه اقتصادی ما به بیگانگان وابسته نشویم. ‏

‏ج- توسعه اقتصادی به طبقاتی شدن شدید جامعه نیانجامد یعنی توسعه اقتصادی بدون عدالت اجتماعی خلاف اسلام است. ‏‏(نوسازی جامعه از دیدگاه امام، ص 155)‏

‏امام معتقد است که اقتصاد هدف نیست بلکه وسیله است تا انسان را به کمال انسانیت برساند و آنانکه اقتصاد را زیربنا دانسته‌ اند تنها به بعد حیوانی انسان توجه کرده‌ اند. ‏‏(صحیفه امام، ج 9، ص 450)‏‏ در راستای همین دیدگاه است که امام با رفاه طلبی و افراط در مصرف و رفاه مخالفت می‌ کنند و مسئولین را به پرهیز از آن فرا می‌ خوانند و رعایت ارزشهای اسلامی را در برنامه‌ ریزی رفاهی خواستار می‌ گردند. امام در جای دیگر می‌ فرمایند:‏

«مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست، یک مکتب مادی- معنوی است. مادیت را در پناه معنویت اسلام قبول دارد... اسلام برای تهذیب انسان آمده است برای انسان سازی آمده است همه مکتبهای توحیدی برای انسان سازی آمده اند. ما مکلفیم انسان بسازیم.»

‏(همان، ج 7، ص 531)‏

‏ ‏

‏هدف اقتصادی در این دیدگاه در طول هدفهای سطوح بالاتر قرار داشته و خود مستقلاً هدف نهایی حیات اجتماعی انسان نمی باشد بلکه باید کنش های اقتصادی با انگیزه فرا مادی به کنش‌ های الهی پیوند بخورد.‏


حضورج. 73صفحه 138

‏4- مشارکت مردمی:‏

‏امام خمینی معتقد است که مردم باید در همه زمینه ها مشارکت داشته باشند. ایشان معتقدند که هر دولتی نسبت به مردم مسئولیت هایی دارد و بزرگترین مسئولیت دولت امانتداری و خدمتگزاری است. امام در بسیای از سخنان خود، خود را خدمتگزار مردم می‌ خواند و همواره خود را مقصر و عذرخواه در پیشگاه ملّت دانست. ایشان از دولتمردان خواسته‌اند که به طبقات محروم بیشتر توجه کنند و توده مردم را در تصمیم‌ گیری و تقسیم امکانات در نظر داشته باشند. ایشان معتقدند که ما باید به مردم ارزش و استقلال دهیم و خودمان نشسته و روی خیر و شر کارها نظارت کنیم. ‏‏(همان، ج 19، ص 346)‏

‏ ‏

جمع‌ بندی

‏اندیشه‌ های اجتماعی امام خمینی متأثر از مبانی هستی‌ شناسی، معرفت‌ شناسی و انسان‌ شناسی ایشان است. منابع معرفت شناسی و روش شناسی امام عقل و وحی و حس و نقل است، پس هستی‌ شناسی او از راه حس و عقل و نقل و قلب حاصل می شود. جهان بینی امام توحیدی است یعنی هر چه هست خداست و جهان از مشیت حکیمانه او پدید آمده و غایت موجودات رسانیدن به کمال شایسته آنها است. مراتب هستی سه عالم ملک و ملکوت و لاهوت است. امام خمینی راه کسب معرفت و شناخت را از طریق قرآن کریم و انبیاء(ص) و ائمه معصوم(ع) می‌ داند. حضرت امام معتقد است در وجود انسان قوای مختلفی وجود دارد که همه لازم برای انسان می‌ باشد. انسان دارای دو جنبه مادی و معنوی است که می‌ تواند به بالاترین مقام سعادت که همان خلیفة الهی است برسد و در صورت انحراف از پست‌ ترین موجودات پست‌ تر می‌ شود. امام انسان را صورت رحمت الهیه دانسته و هدف از خلقت انسان را معرفت حق می‌ داند. ایشان علّت شکل‌ گیری جامعه را فطرت اجتماعی انسان دانسته و معتقد است انسانها فطرتاً به سوی جمع گرایش دارند و یک نوع همسویی بین فرد و جامعه وجود دارد. جامعه مورد نظر امام یک جامعه توحیدی است که همه اجزاء به سوی مقصد الهی در حرکتند و ویژگیهای آن عبارت است از: 1- عدالت و برابری ‏


حضورج. 73صفحه 139
‏اجتماعی 2- آزادی و استقلال و عدم وابستگی 3- مشارکت مردمی 4- وحدت و انسجام. ‏

‏ امام خمینی معتقد است که تمام نهادهای جامعه (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی) باید با همدیگر هماهنگ بود و به رفع نیازهای انسان بپردازند و مسیر آنها سیر الی الله باشد. ایشان معتقد به پیوند میان دین و سیاست و تغییر و نوسازی و نقد جامعه بر اساس ملاکها و مبانی اسلامی است. ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

فهرست منابع:

‏1. مؤسسه تنظیم و نشر امام خمینی(س)؛ صحیفه امام: مجموعه آثار (دوره 22 جلدی)، تهران: 1385.‏

‏2. قربانزاده، قربانعلی، مبانی مصلحت عمومی در اندیشه سیاسی امام خمینی، چاپ اوّل، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1381‏

‏3. قاضی‌زاده، کاظم و ضیائی فر، سعید، اندیشه فقهی و سیاسی امام خمینی، چاپ اوّل، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، 1377‏

‏4. اختر شهر، علی، مسلمی پطرودی، محمدرضا، درآمدی بر اندیشه سیاسی امام خمینی، چاپ اوّل، مؤسسه فرهنگی پاد اندیشه، 1383‏

‏5. مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ابواب معرفت، چاپ چهارم، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1378‏

‏6. صادقی ارزگانی، محمدامین، انسان کامل از نگاه امام خمینی و عارفان مسلمان، چاپ اوّل، مرکزمطالعات و تحقیقات اسلامی، 1382‏

‏7. اخلاقی، مرضیه، شریعتمداری، شایسته، انسان شناسی در اندیشه امام خمینی، چاپ اوّل، مؤسسه تنظیم و نشر امام، 1385‏

‏8. میر سندسی، محمد، اندیشه امام خمینی، نگرش انسان شناختی یا جامعه شناختی، نشریه فصلنامه مصباح، شماره 32‏

‏9. حسنی، محمدحسن، نوسازی جامعه از دیدگاه امام، چاپ نهم، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1378‏

‏10. ضیاءالدین دهشیری، درآمد بر نظریه سیاسی امام خمینی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379‏

‏11. جمشیدی، محمد حسین، اندیشه سیاسی امام خمینی، چاپ اوّل، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، 1384‏ 

‏12. امام خمینی، شرح چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر امام خمینی، 1382‏

‏13. امام خمینی، آداب الصلوة، چاپ سیزدهم، مؤسسه تنظیم و نشر امام خمینی، تهران، 1385‏

‎ ‎

حضورج. 73صفحه 140