شیعه و انقلاب اسلامی

شیعه و انقلاب اسلامی

‏ ‏

 علی اصغر احمدی

‏ ‏

مقدمه

‏بی شک انقلاب اسلامی ایران یکی از مهمترین و برجسته‌ ترین انقلاب های جهان در سدۀ اخیر به شمار می رود. کسانی که در حوزه‌ های سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع فعالیت دارند، به درستی این نظر اذعان دارند.‏

‏انقلاب یک جریان محدود و بسته نیست که صرفاً در بخشی از امور مدیریت کشور، تحولی ایجاد کرده باشد بلکه یک تحول بنیادین همه جانبه است. تا زمانی که تمامی جنبه‌ های یک تحول بنیادین شکل نگیرد، هرگز انقلابی روی نمی دهد. انقلاب اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ یعنی در جریان انقلاب، تمامی ارکان اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حاکم بر رژیم گذشته، دچار دگرگونی ریشه‌ای شده است.‏

‏اسلام محور اصلی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 بوده و مکتب تشیّع با محتوای غنی و ارزشمندش، پشتوانه اساسی عقیده و هدف این انقلاب به شمار می رود. ما، در این مقاله در صدد آن هستیم که تمامی ظرفیت های مکتبی شیعه را که در جریان انقلاب اسلامی، نقش داشتند، در حد توان خود و وسع مقاله، شناسایی نماییم و مورد تجریه و تحلیل قرار دهیم.‏

‏در جریان این مقاله ابتدا برای روشن شدن بحث، مفاهیمی چون شیعه، انقلاب، انقلاب ‏


حضورج. 73صفحه 69
‏اسلامی و حکومت به عنوان کلیدی ترین واژه های متن، توضیح داده می شوند، آنگاه در سه بخش «شیعه و حکومت»، «شیعه و انقلاب» و «شیعه و انقلاب اسلامی» مطالبی نسبتاً مفصّل و البته مرتبط ، بیان می شود. در طول مقاله به سؤالات زیر پاسخ داده می شود:‏

‏1ـ آیا شیعه حکومت را امری ضروری می داند؟ در صورت مثبت بودن جواب ؛ آیا قائل به تشکیل حکومت است یا نه؟‏

‏2ـ حکومت مطلوب شیعه، چه نوع حکومتی است؟‏

‏3ـ آیا شیعه معتقد به انقلاب و مبارزه است؟‏

‏4ـ کدام آموزه‌های شیعه، نشان دهندۀ انقلابی بودن این مکتب است؟‏

‏5ـ برجسته‌ترین آموزه های شیعه در جریان شکل‌ گیری انقلاب اسلامی کدامند؟‏

‏6ـ استراتژی ها، اهداف، عوامل پیروزی، ویژگی ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی کدامند؟‏

‏ ‏

الف ـ مفهوم شناسی

‏ ‏

شیعه

‏در باره شیعه تعریف های گوناگون وارد شده است که محور همه آنها، اعتقاد به امامت و خلافت بلافصل حضرت علی(ع) پس از پیامبر اکرم(ص) است.‏

‏علامه طباطبایی در تعریف شیعه آورده است: «شیعه که در اصل لغت به معنای پیرو می‌ باشد، در معارف اسلام، پیرو مکتب اهل بیت می باشند.» ‏‏(شیعه در اسلام، ص 23)‏‏ به بیانی دیگر، «شیعه، نام عمومی تمامی فرقه‌ هایی است که قائل به امامت و خلافت بلافصل حضرت علی(ع) پس از پیامبر(ص) هستند و اعتقاد دارند، امامت از اولاد ایشان، خارج نمی شود. تمام فرقه های شیعی معتقد به وجوب تعیین و تنصیص امام از جانب خدا و پیامبر(ص) بوده و انبیاء و امامان معصوم (علیهم السلام) را از گناه مبرّا و معصوم  می دانند. ‏‏(ژئوپلیتیک شیعه و نگرانی غرب از انقلاب اسلامی، ص 23)‏

‏ ‏

 


حضورج. 73صفحه 70

انقلاب

‏انقلاب در لغت عموماً به معنای «دگرگونی» است. این واژه که معادل لاتین آن «‏‎Revolution‎‏» است به معانی زیر نیز آمده است:‏

‏حالی به حالی شدن، برگشتن، تغییر و تحول، تغییر کامل و مشخص در چیزی، یک چرخش دورانی ‏‏(تحلیلی بر انقلاب اسلامی، ص 28)‏

‏اما در اصطلاح، انقلاب، عبارتست از: «تغییر ناگهانی که در نظم اجتماعی، نهادی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مستقر، تحت‌تأثیر نیروهای متشکل با هدف ایجاد یک نظام جدید با ایدئولوژی خاص به وقوع می پیوندد». (تئوری های انقلاب و انقلاب اسلامی، ص11) ‏

‏به تعبیر شهید مطهری «انقلاب عبارت است از طغیان و عصیانی که مردمی علیه نظام حاکم موجود برای ایجاد وضع و نظمی مطلوب انجام می دهند؛ یعنی انقلاب از مقوله عصیان و طغیان است علیه وضع حاکم برای وضعی دیگر». (آینده انقلاب اسلامی ایران، ص 139)‏

‏به نظر می رسد بهترین و جامع ترین تعریف از انقلاب، تعریفی است که تمامی اضلاع مثلث انقلاب یعنی؛ سرکشی مردم علیه نظام حاکم، تغییر ارزشهای مسلّط به ارزشهای مطلوب و ناگهانی ‏


حضورج. 73صفحه 71
‏بودن آن، در آن به روشنی آمده باشد. بنابراین؛ انقلاب یک حرکت مردمی در جهت تغییر سریع و بنیادی در ارزشها و باورهای مسلط، نهادهای سیاسی، ساختارهای اجتماعی، رهبری، روشها و فعالیت‌های حکومتی یک جامعه، توأم با خشونت داخلی می باشد. (تحلیلی بر انقلاب اسلامی، ص 32) ‏

‏ ‏

انقلاب اسلامی

‏با توجه به تعریف های لغوی و اصطلاحی از انقلاب، «انقلاب اسلامی عبارت از دگرگونی بنیادی در ساختار کلی جامعه و نظام سیاسی آن منطبق بر جهان بینی و موازین و ارزشهای اسلامی و نظام امامت و بر اساس آگاهی و ایمان مردم و حرکت پیشگام متقیان و صالحان و قیام قهر آمیز توده‌ های مردم است.» (انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 21-22)‏

‏در این تعریف، علاوه بر اضلاع یاد شده انقلاب، جهان بینی اسلامی، امامت، آگاهی و ایمان نیز آمده است. در حقیقت این سه رکن اضافه شده را می توان ارکان اسلامیّت انقلاب دانست.‏

‏ ‏

حکومت اسلامی

‏واژه «حکم، حکومت، حکمت، حاکم، محکمه و محاکمه» همگی از اصلی برخاسته‌ اند که معنای اتقان، اِحکام، منع و مانند آن را به همراه دارد و اگر به لگام اسب «حکمه» می‌ گویند، برای منع آن از انحراف از مسیر مستقیم و مانند آن است و چون والی، مانع از ظلم است، او را حاکم می‌ گویند، چه اینکه قاضی را نیز در اثر منع از ظلم «حاکم» می‌ نامند. (ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص 192)‏

‏حکومت واژه ای است که عموماً در حوزه سیاست به کار می رود و به معنای دولت و نظام سیاسی است. با این وجود، حکومت اسلامی به دولت و نظام سیاسی گفته می شود که کار آن اجرای قانون و احکام الهی و مسائل ضروری جامعه اسلامی است.‏

‏اکنون با شناخت واژه های کلیدی، سعی داریم، ارتباط و تعامل شیعه را با حکومت، انقلاب و انقلاب اسلامی، مورد بررسی قرار دهیم.‏


حضورج. 73صفحه 72
‏واضح است که شناخت ارتباط و تعامل شیعه و انقلاب اسلامی، به طور مستقیم و غیرمستقیم، منوط به شناخت دو رویکرد قبلی یعنی؛ «شیعه و حکومت» و «شیعه و انقلاب» است.‏

‎ ‎

ب : شیعه و حکومت

‏نکته مهم و قابل توجّه این است که شیعه در طول تاریخ، اصل حکومت را نه تنها قبول داشته، بلکه ضروری می‌ دانسته است چرا که اجرای احکام اسلام، ایجاد قسط و عدل در جامعه و نبرد با طاغوت و طاغوتیان و ستم و ستمگران، بدون وجود حکومت و حاکم امری غیرممکن است. اسلام بدون حکومت، قانون بی ضمانت و پشتوانه‌ای است که ارزشی ندارد. (همان، ص 74-76)  و سر از هرج و مرجی در می‌ آورد که بدتر از نبودن احکام در جامعه است.‏

‏هیچ یک از علمای شیعه بر سر موجودیت یک امیر یا حاکم اختلاف نظری نداشته‌ اند و پایه دیدگاه آنها نیز روایاتی است که می گوید: مردم احتیاج به امیر و حاکم دارند یا خوب باشد یا بد (اشاره به سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه: لابد للناس من امیر برّ او فاجر. (نهج البلاغه، خطبه 40)) (اسلام و مقتضیات زمان، ص 90)‏

‏ضرورت وجود حکومت را در جامعه اسلامی به بیانی دیگر اینگونه می‌ گوییم که: مجموعه علمای شیعه برخلاف بعضی از دیدگاههایی که در صدر اسلام مطرح می‌ شد (مانند خوارج) وجود قرآن و روایات را به معنای بی نیازی از حاکمیت سیاسی نمی دانند و از نظر آنها، وجود قانون ولو قانون دینی، مقنع و کفایت‌ کننده از اینکه مردم حکومت داشته باشند، نیست. (همان، ص 90)‏

‏ ‏

تشکیل حکومت از نظر شیعه

‏دو جریان عمده در این خصوص، بین علمای شیعه وجود دارد؛ عدّه‌ای شدیداً هرگونه تشکیل حکومتی را محکوم می‌ کنند و به اصطلاح قائل به نظریه سلبی حکومت‌ اند؛ اینان همان علمای اخباری سلفی‌ گرا هستند که به شدّت از عقل، تفسیر و اجتهاد، دوری می کنند و تمام توجهشان بازگشت به اسلام اصیل و تکیه بر قرآن و سنّت پیامبر و ائمّه است و هرگز اعتقادی به ‏


حضورج. 73صفحه 73
‏تشکیل حکومت در زمان غیبت ندارند. این گروه معتقدند که رهبری سیاسی از آن معصوم(ع) است و قابل واگذاری نیست و شیعیان در دوران غیبت نمی توانند نظام سیاسی تشکیل بدهند، چرا که این دوران، دوران انتظار است. از طرفی معتقد به عدم همکاری با حاکم جائر و فاصله گرفتن از حکومت ها هستند و قائل به همکاری با آنها هم نیستند. بلکه کاملاً بی طرف هستند.‏

‏در مقابل این گروه، عده‌ای از علمای شیعه اصولی قرار دارند که به تشکیل حکومت باور دارند و دوران غیبت را دوران محرومیّت از فعالیّت های سیاسی نمی دانند بلکه معتقد به فعالیت جهت دار، برای به دست گرفتن قدرت و تشکیل حکومت هستند.‏

‏اینان در اصطلاح قائل به نظریه ایجابی حکومت اند. نظریه ایجابی حکومت در شیعه به شکل‌های همکاری با حکام جائر، حاکمیت دو گانه (عالم ـ سلطان)، سلطنت اسلامی، مشروطه اسلامی، ولایت فقیه (جمهوری اسلامی) و ولایت امّت (دموکراسی اسلامی) در طول تاریخ بعد از غیبت جریان داشته است. غالب علماء و رهبران شیعه، معتقد به این نظریه هستند. (تئوری های انقلاب اسلامی ایران، ص 90-91)‏

‏علمای شیعه از بین نظریه های ایجابی ششگانه حکومت، عموماً همکاری با حکام جائر را نمی پذیرند جز عده اندکی که البته به خاطر مصالح بلند اسلام و معرفی و ترویج مکتب اهل بیت(ع) به نوعی همکاری با آنان را جایز می دانند. حضور علمای بزرگی چون شیخ صدوق در دستگاه آل بویه، سید رضی در دستگاه خلافت عباسی، خواجه نصیر الدین طوسی در دستگاه مغول و محقّق کرکی، شیخ بهایی و علامه مجلسی در دستگاه خلافت صفویه با این رویکرد قابل تجزیه و تحلیل است.‏

‏بر خلاف نظر برخی از متعصبان کج فهم که حضور علمای طراز اول شیعه را در دستگاه حکومت های جائر، نوعی هضم شدن در حکومت جور قلمداد کردند؛ علمای نامبرده هیچگاه باج به حکومت نمی دادند و در صورت لزوم، علیه حکومت موضع می گرفتند.‏

‏فکر غالب علمای شیعه در طول تاریخ این بود که در صورت آماده بودن شرایط، دست به تشکیل حکومت بزنند و در صورت مهیا نبودن شرایط، زیر بار سلطه و زورحکومت ستمگر نروند.‏


حضورج. 73صفحه 74

‏بنابراین رهبران شیعه از هر راهی وارد می شدند تا استقلال خود را در مقابل حاکم جائر حفظ کنند، احیا کردن خمس که امری متروک بود و گسترش آن، منع مراجعه شیعیان به دستگاههای قضایی حکومت از زمان امام صادق(ع) به بعد و گسترش استقلال قضائی از جمله اقدامات رهبران شیعه در این راستا است.(چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ص 21-22)‏

‏صرف نظر کردن امام علی(ع) از حکومت در طی دوران خلافت خلفای سه گانه، دقیقاً با همین تحلیل قابل ارزیابی است. آن حضرت زمینه برای به دست گرفتن قدرت و تشکیل حکومت نداشت وگرنه هرگز از این امر مهم شانه خالی نمی کرد. دلایلی چون نیرو نداشتن حفظ اسلام، ریاست طلب نبودن، وجود دشمنان داخلی و حسودان را می توان، عوامل دوری از حکومت و اصرار نداشتن به آن از طرف امام  علی (ع) دانست. ‏

‏حضرت امیر(ع) از رسول خدا (ص) سؤال می کند: تکلیف من موقع خیانت ملت چیست؟ حضرت رسول(ص) پاسخ می دهد: اگر کسی هست تو را یاری کند، با آنان مبارزه کن و حقّت را بگیر و هرگاه یاوری نداری از آنان صرف نظر کن و خود را حفظ نما تا مظلومانه رخت از جهان بربندی. (شیعه و زمامداران خودسر، ص 37-41)‏

‏ ‏

حکومت مطلوب شیعه 

‏مطلوب ترین حکومت از نظر شیعه ، حکومتی است که در رأس آن امام معصوم (ع) حضور ‏


حضورج. 73صفحه 75
‏داشته یا مأذون از امام معصوم (ع) باشد و هر حکومتی غیر از این، باطل، غیر مشروع و حرام است. ‏

‏حضرت امام خمینی در این باره می فرماید:‏

«واضح است که حکومت به جمیع شئون آن و ارگانهایی که دارد تا از قِبَل شرع مقدس و خداوند تبارک و تعالی، شرعیّت پیدا نکند، اکثر کارهای مربوط به قوه مقنّنه و قضائیّه و اجرائیّه بدون مجوز شرعی خواهد بود و دست ارگانها که باید به واسطه شرعیت آن باز باشد، بسته می‌ شود و اگر بدون شرعیت الهی کارها را انجام دهند، دولت به جمیع شئونه طاغوتی و محرم خواهد بود.»

‏(صحیفه امام، ج 17،ص 133)‏

‏این سخن امام به این معنی است که حتّی مشروعیّت حاکمیّت معصوم(ع) از جهت انتساب و انتصاب او به خداست و از آن طرف برحق نبودن حاکمیت های غیر معصوم و غیر مأذون بخاطر عدم تأیید و تجویز آنها از طرف شارع مقدس است. اینکه حق ولایت و سرپرستی انسان و جامعه بشری بالاصاله از آن خالق انسان و جهان است و از میان انسانها هم، کسی می تواند جانشین خداوند باشد و از طرف او بر مردم حکومت کند که در مقام علم و عمل دارای عصمت باشد؛ امری کاملاً برهانی و عقلی است.(ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص 97)‏

‏حکومت مطلوب شیعه که اولاً و بالذّات از آن خداست و ثانیاً و بالعرض از آن معصوم(ع) و مأذون از معصوم(ع) است، دو هدف عمده را دنبال می کند:‏

‏1ـ‏‏ انسانها را به دنبال خلیفة الله شدن، راهنمایی کردن و مقدمات سیر و سلوک آنان را فراهم کردن‏

‏2ـ کشور اسلامی را مدینه فاضله ساختن، مبادی تمدن راستین را مهیا نمودن و اصول حاکم بر روابط داخلی و خارجی را تبیین کردن (همان، ص 100)‏

‏ ‏

شیعه و ولایت فقیه

‏از بین نظریه های ایجابی حکومت شیعه ، ولایت فقیه، مهمترین جایگاه را به ویژه در انقلاب اسلامی دارد، هم از آن جهت که سنگ بنای نظام جمهوری اسلامی است و در حقیقت،‏‎ ‎


حضورج. 73صفحه 76

‏تداوم ولایت خداوند به شمار می رود و هم از آن جهت که ظلم ستیزی شیعه بخصوص در جریان انقلاب و نظام اسلامی از این اصل مترقی سرچشمه گرفته است. (همان، ص 121) ‏

‏شیخ مفید نخستین کسی است که به مسأله ولایت فقیه پرداخت و آن را نظام الهی برشمرد. او از ولایت فقیه گاهی به سلطان اسلام، حاکم و یا نائب سلطان اسلام تعبیر می کرد. بعد از او فقیهان برجسته ای چون سید مرتضی، سید رضی، علامه حلی، خواجه نصیر الدین طوسی، محقق کرکی، شیخ بهایی و علامه مجلسی به تقویت و مدیریت این اندیشه پرداختند . مرحوم نراقی و صاحب جواهر نقش بر جسته ای در تبیین ولایت فقیه، ایفا کردند ولی امام خمینی با بهره مندی از مدیریتی جامع، این اندیشه را عملاً در جریان مبارزه با رژیم و پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن، به بهترین شکل ممکن در شریان حیاتی حکومت تزریق کرد‏‏.‏‏ (ر.ک: مرجعیت و سیاست در عصر غیبت، ص 168-169) حضرت امام بر خلاف بسیاری از فقهای شیعه ، معتقد به ولایت مطلقه‌ فقیه بودند و حضور ولی فقیه را در رأس حکومت، باعث مشروعیت آن می‌ دانستند و می‌ فرمودند:‏

«اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد طاغوت است ، یا خدا یا طاغوت. یا خداست یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است، وقتی غیر مشروع شد طاغوت است، اطاعت او اطاعت طاغوت است.»

‏(صحیفه امام، ج 10، ص 221)‏


حضورج. 73صفحه 77
ج: شیعه و انقلاب

‏آیا شیعه یک مکتب انقلابی فعّال و مبارز است یا یک مکتب منفعل غیر مبارز ساکت؟‏

‏در جواب به این سؤال اساسی باید گفت که شیعه در طول تاریخ حیات سیاسی خود، اگر مکتبی صد در صد انقلابی نباشد، گفتمان غالب آن، انقلابی است. علّت اصلی این ادّعا آن است که تمامی آموزه های اصیل اعتقادی شیعه، به گونه ای رویکرد انقلابی دارند و شیعه را دعوت به مبارزه علیه زمامداران ستمگر و طاغوتی می نمایند.‏

‏ ‏

آموزه های انقلابی شیعه 

‏آموزه های اعتقادی شیعه که رویکرد انقلابی دارند عبارتند از: امامت، عدالت، غیبت، انتظار، اجتهاد، جهاد، شهادت، امر به معروف و نهی از منکر، تقیّه، تولّی و تبرّی.‏

‏همه آموزه های نامبرده، به نوعی با مبارزه و انقلاب گره خورده اند. اکنون به توضیح برخی از این آموزه ها می پردازیم.‏

‏ ‏

امامت

‏امامت یکی از اصول مذاهب تشیع است. اعتقاد شیعه به امام عادل و معصوم(ع) در درون خود یک اصل انقلابی را می پروراند و آن اصل، اعتقاد به نامشروع بودن همه حکومت های غیرمعصوم در زمان معصوم و غاصبانه بودن همه حکومت های غیر مأذون در دوران غیبت است. این اصل، بالقوه عنصری  انقلابی است که درصورت فعلیت می تواند حکومت های نامشروع را سرنگون و حکومت مطلوب را جایگزین نماید. ‏‏(چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ص 20)‏‏ نمونه‌ بارز فعلیت این اصل در جریان انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی اتفاق افتاده است. ‏

‏ ‏

عدالت

‏عدالت از نظر شیعه جزء اصول مذهب و از صفات خداوند است. عدالت، موضع انقلابی ‏


حضورج. 73صفحه 78
‏شیعه علیه کسانی است که مشروعیت حکومت ظالم را به خداوند نسبت می دهند. شیعه عدالت را از خداوند به انسانها به خصوص کسانی که مسئولیت هایی دارند چون حاکم، والی، قاضی، پلیس، امام جمعه و امام جماعت سرایت داد.(همان، ص 25)‏

‏ ‏

غیبت و انتظار

‏شیعه معتقد است که در زمان غیبت، تمامی حکومت های غیر مأذون از طرف امام معصوم(ع) غیر مشروع و غصبی هستند. همین آموزه کافی است که شیعه را به انقلاب و مبارزه سوق دهد یا در باب انتظار هم، چون شیعه به نوعی منتظر است تا حاکمی معصوم و مشروع ظهور کند و جهان را پر از عدل و داد نماید، پس از آنکه از ظلم و جور پر شده است؛ به نوعی شورش و انقلاب را علیه حکومت غاصب موجود، طراحی می نماید.‏

‏شاید هیچ عنصری در بین آموزه های شیعه، به اندازه‌ شهادت، شیعه را برای انقلاب و مبارزه تهییج و تشویق نکرده باشد؛ عنصری که در حقیقت آرزوی نهایی مردان راه خداست. ‏

‏البته از اینکه هیچ یک از امامان معصوم(ع) با مرگ عادی و طبیعی از دنیا نرفته اند بلکه یا با شمشیر یا با سم به شهادت رسیده اند، خود گواهی روشن بر جریان مبارزه و انقلاب و شورش علیه حکومت ظالم است. نقطه اوج الگوی انقلابی شهادت، واقعه جانسوز کربلا و شهادت امام حسین(ع) و هفتاد ‌و ‌‌دو تن از یاران اوست.‏

‏ ‏

تقیّه

‏تقیّه یعنی پنهان داشتن عقیده در مقابل دشمن برای حفظ نفس، حفظ مصالح اسلام و مسلمین و ...... تقیه در حقیقت مخفی کاری انقلابی است. این آموزه که از طرف امامان معصوم(ع) تأکید زیادی به آن شده است بطوری که آن را «چشم روشنی» و «سپر مؤمن» ‏‏(ر.ک: تحف‌ العقول، ص 321)‏‏ قلمداد کردند، از نظر روانی، عقیده مبارزه و شورش شیعیان را تقویت می‌کند تا به محض دست یابی به اولین فرصت مناسب، علیه حکومت ستمگر قیام نمایند.‏


حضورج. 73صفحه 79
‏جریان وصایت معصوم(ع) و انتخاب لقب قائم برای همه امامان، از اقدامات نمادین رهبری تشیع با رویکردی انقلابی است.(چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ص 24)‏

‏رویکرد انقلابی آموزه‌های شیعه آنقدر آشکار است که افرادی چون جورج جرداق مسیحی، شیعه را «اصحاب مذهب ثوری» یا «مکتب انقلابی» معرفی می‌کنند‏‏.‏‏ (ر.ک: همان، ص 23، به نقل از: الشیعه و الحاکمون، ص 3)‏

‏ ‏

اقدامات عملی شیعه در مبارزه با حکومت جور

‏با وجود روحیه‌ انقلاب و شورش در شیعه، رهبران شیعه چه در عصر امامت (11 هـ.ق-260 هـ.ق)، و چه در عصر غیبت، بسته به شرایط حاکمیت، سیاست مبارزاتی خود را اعمال می‌ کردند. اینطوری نبود که همیشه در مقابل حاکم غاصب، صف بندی کنند چرا که هدف اصلی آنان، حفظ، تبیین و ترویج مبانی شیعه برای جلوگیری از فروپاشی اقلیت شیعی بوده است. از این رو در بعضی از دوره‌ ها، رفتار و موضع مسالمت آمیز با حکومت را در پیش گرفتند، در برخی از دوره‌ ها شدیداً به تقیه و کادرسازی تشیع روی آوردند و در برخی از دوره ها نیز دست به قیام‌ های مسلّحانه زدند. (ر.ک: همان، ص 31-94)‏

‏به طور کلی سه گرایش کلی در فرهنگ سیاسی شیعه و در فرآیند تاریخی آن، قابل تشخیص است که می‌ توان آنها را در ذیل سه عنوان کلی انزواگرایی، همکاری و مسالمت و انقلابی‌ گری دسته بندی کرد. هر یک از این گرایشها و نگرشها در مقطع خاص از تاریخ شیعه، برجستگی و غلبه داشته‌ اند. (ر.ک: فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، ص 175) ‏

‏برخلاف نظر برخی تحلیل‌گران، شیعه در حالت انزوا و حتی همکاری صوری، هرگز روح انقلابی و موضع مبارزاتی خود را از دست نداده و فراموش نکرده است. به عبارت بهتر، اصل اولیه شیعه در ارتباط با حکومت جور، در صورت فراهم بودن همه شرایط، مبارزه و انقلاب است اما اگر شرایط فراهم نبود یا انزوا و سکوت انقلابی اختیار می‌ کند یا همکاری مصلحت‌آمیز از نوع همکاری علامه مجلسی و خواجه نصیر و.. نه همکاری همراه تقویت و تأیید حکومت جور، زیرا‏


حضورج. 73صفحه 80
shiea va enghlab

‏ ‏

‏علمای شیعه چنین همکاری را از محرمات قطعی اعلام کردند. (ر.ک: چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ص 22)‏

‏ ‏

د: شیعه و انقلاب اسلامی 

‏برجسته‌ ترین آموزه‌ های شیعی در جریان انقلاب اسلامی: انقلاب اسلامی ایران، زاییده آموزه‌ های اعتقادی و عملی شیعه و  تبلور آرزوها فرو کوفته‌ قرنها تلاش و کوشش مکتب علوی در جهت حاکمیت باورها و ارزشهای اسلام ناب محمدی است. در این انقلاب شکوهمند، تمامی باورها و اعتقادات شیعه به نوعی نقش داشته‌اند اما گویا نقش برخی از آموزه‌ ها بیشتر از بقیه است. این آموزه‌ ها عبارتند از: امامت، غیبت و انتظار، جهاد و شهادت و اجتهاد. ‏

‏با آموزه‌ امامت، اصل حکومت پهلوی نامشروع تلقّی می‌ شد چرا که هر حکومتی غیر حکومت خداوند، معصوم یا مأذون از معصوم(ع)، باطل و غاصب و نامشروع است و همین، خود زمینه را برای حرکت‌ های انقلابی علیه حکومت، فراهم می‌ کرد. آموزه‌ جهاد و شهادت به طور کلی و جریان کربلا به طور ویژه، چهارچوب دفاعی حکومت پهلوی را سست می‌ کرد. حضرت ‏


حضورج. 73صفحه 81
‏امام بارها و بارها در سخنرانی‌ ها و بیانیه‌ های قبل و بعد از انقلاب، انقلاب اسلامی ایران را برگرفته‌ از قیام عاشورا و انقلاب امام حسین(ع)، معرفی کرده‌اند‏‏.‏‏ (ر.ک: صحیفه امام، ج 16، ص 290 و 347؛ ج 15،ص 330؛ ج 9، ص 445؛ ج 3 ،ص 314) به عنوان نمونه بخشی از سخنان حضرت امام(ره) را درباره شهادت و عاشورا نقل می‌ کنیم:‏

«این کلمه «کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَرْبَلاء» یک کلمه بزرگی است که اشتباهی می‌ فهمند. آنها خیال می کنند که یعنی هر روز باید گریه کرد! لکن این محتوایش غیر از این است. کربلا چه کرد، ارض کربلا در روز عاشورا چه نقشی را بازی کرد، همه زمین ها باید آنطور باشند. نقش کربلا این بود که سید الشهداء- سلام اللَّه علیه- با چند نفر جمعیت و عدد معدود، آمدند کربلا و ایستادند در مقابل ظلم یزید و در مقابل دولت جبار. در مقابل امپراتور زمان ایستادند و فداکاری کردند و کشته شدند، لکن ظلم را قبول نکردند، و شکست دادند یزید را. همه جا باید اینطور باشد. همه روز هم باید اینطور باشد. همه روز باید ملت ما این معنا را داشته باشد که امروز روز عاشوراست و ما باید مقابل ظلم بایستیم؛ و همین جا هم کربلاست و باید نقش کربلا را ما پیاده کنیم، انحصار به یک زمین نداشته؛ انحصار به یک افراد نداشته. قضیه کربلا منحصر به یک جمعیت هفتاد و چند نفری و یک زمین کربلا نبوده. همه زمینها باید این نقشه را اجرا کنند، و همه روزها.» 

‏(صحیفه امام، ج 10،ص 123)‏

‏شیعه با اعتقاد به آموزه اجتهاد و شخصیت حقوقی ولی فقیه که چهار وظیفه‌ حفاظت، افتاء، قضاء و ولاء را برعهده دارد و با استمداد از دو منبع نقل و عقل، مسائل و موضوعات جدید را شناسایی و تجزیه و تحلیل و حکم صادر می‌ کند.(ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص 240-242) ‏

‏ ‏

امام خمینی و جواز مبارزه و براندازی رژیم شاه

‏دو رکن اصلی یک انقلاب، شورش علیه نظام حکومتی موجود و برپایی یک نظام جدید مطلوب با استفاده از توده‌ های مردم است. امام خمینی که معمار و مهندس اصلی انقلاب اسلامی است، ابتدا باید رژیم فاسد پهلوی را سرنگون می‌ کرد تا آنگاه حکومت اسلامی مطلوب خود را طراحی و ایجاد نماید. بنابراین نیاز به یک پشتوانه‌ نظری و عملی داشت که همان جواز مبارزه علیه حکومت جور بوده است. حضرت امام این جواز را ازحرکت سیدالشهداء می‌ داند و می‌ فرماید: حجت ما بر این مبارزه‌ ای که بین مسلمین و بین این دستگاه فاسد است، حجت ما در جواز و لزوم ‏


حضورج. 73صفحه 82
‏این عمل، عمل سیدالشهدا(ع) است. حجتمان بر این است که اگر چنانچه این مبارزه را ادامه بدهیم و صد هزار نفر از ما کشته بشود برای رفع اینها و برای اینکه دست آنها را از این مملکت اسلامی کوتاه کنیم، ارزش دارد. حجتمان هم کار حضرت امیر(ع) و سید‌الشهداء است. (فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، ص 138) ‏

‏تفاوت دیدگاه حضرت امام با آیت‌ الله العظمی بروجردی و آیت‌ الله کاشانی درست در همین نکته است که آن حضرات با وجود جائز دانستن حکومت پهلوی، اعتقادی به مبارزه و سرکوبی آن نداشتند در حالی که حضرت امام بر عکس نظر آنان، قائل به مبارزه با رژیم و تغییر حکومت بود. آیت‌الله العظمی بروجردی نه تنها اعتقادی به مبارزه و خشونت علیه رژیم شاه نداشتند بلکه اطرافیان و علما را تا حدودی از این عمل برحذر می‌ داشتند. البته بعد از اعدام شهید نوّاب صفوی، ظاهراً دیدگاه ایشان نسبت به رژیم شاه تغییر کرد. آیت‌ الله کاشانی هم صرفاً قصد داشت تا با همکاری جریانات ملی-مذهبی، حکومت را اصلاح کند و قانون را درجامعه، عمل کند به طوری که شاه براساس قانون عمل کند و حدود اختیارات شاه کاهش یابد. در حالی که حضرت امام اساساً قانون اساسی شاه و حکومت پهلوی را قبول نداشت و تمام تلاشش براندازی رژیم و تغییر اساسی نظام سیاسی و حکومتی بود. (تئوری های انقلاب و انقلاب اسلامی ایران، ص 92). ‏

‏در جدیت مبارزه‌ امام علیه رژیم پهلوی همین بس که فرمودند:‏

«من از آن آدمها نیستم که اگر یک حکمی کردم بنشینم چرت بزنم که این حکم خودش برود. من راه می‌ افتم دنبالش، اگر من خدای نخواسته یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام، اقتضا می‌ کند که یک حرفی بزنم، می‌ زنم و دنبالش راه می‌ افتم و از هیچ چیز نمی‌ ترسم بحمدلله تعالی.»

‏(صحیفه امام، ج 1، ص 292)‏

‏ ویا در تهدید شاه جهت آمدن به ایران گفتند:‏

«من پس از باز شدن فرودگاهها بلافاصله[ ...] به ایران خواهم رفت و به او خواهم فهماند که شما غاصب هستید و خائن به ملّت ما، و ملّت ما دیگر تحمل شما نوکرهای خارجی را نخواهد داشت.»

‏(همان، ج 5، ص 530) ‏

‏ ‏


حضورج. 73صفحه 83
استراتژیهای حضرت امام در جریان انقلاب اسلامی 

‏چهار راهبرد اصولی برای انقلاب اسلامی متصور است که عبارتند از:‏

‏استراتژی مبارزه منفی؛ استراتژی پارلمانی؛ استراتژی مسلّحانه؛ استراتژی تعلیم و تربیت ‏

‏حضرت امام به عنوان رهبر، طراح و معمار انقلاب اسلامی، استراتژی مبارزه منفی را در قالب نفی همراهی با دستگاه ظلم، تحریم انتخابات، عید نگرفتن و اعلام عزاهای عمومی، دعوت از ارتش برای پیوستن به ملت، اعتصاب، تظاهرات، راهپیمایی و مجالس بزرگداشت شهدا، ابراز بیزاری از زندگی و آرزوی مرگ در اعتراض به جنایات رژیم عملاً به کار گرفت. ایشان در شرایط آن روز با استراتژی پارلمانی یعنی مبارزه برای دست‌یابی به اهداف خود از طریق تشکیل حزب و شرکت در انتخابات برای به دست آوردن کرسی بیشتر در مجلس، به شدت مخالفت می‌ کرد و به راهبرد مسلحانه نیز اصالت نمی‌ داد اما آن را به عنوان یک تهدید علیه رژیم به کار می‌ برد. به عنوان نمونه در تاریخ 15/8/1357 در جواب خبرنگار ‏‎CBC‎‏ آمریکایی که پرسیده بود: چگونه می خواهید شاه را برکنار کنید؟ فرمودند: ما امیدواریم احتیاجی به قیام مسلحانه نیفتد و با همین اعتصابات و تظاهرات و اظهار انزجار ملّت، مسائل حل شود. (صحیفه امام، ج 4،ص 331) ‏

‏با همه اینها مهمترین راهبرد انقلابی حضرت امام راهبرد تعلیم و تربیت است. در این روش آن حضرت تلاش می کرد با افشاگری علیه نظام حاکم و عملکرد آن و ارائه ایده‌ ها و اندیشه‌های مطلوب به مردم، آنان را به انقلاب دعوت نماید. (بررسی استراتژی امام خمینی در رهبری انقلاب، ص 8، 203، 260، 236-273، 271،265) ‏

‏ ‏

انگیزه‌ ها و اهداف انقلاب اسلامی

‏امام خمینی در از بین بردن طاغوت و احیای اسلام ناب محمدی چهار انگیزه و هدف عمده داشتند: 1- رضای خدا و احیای کلمه‌ علیای الهی. بنا به فرموده‌ی رسول اکرم(ص) هر فردی از امت اسلامی. اگر همت روزانه و اهتمام هر بامدادش چیزی غیر از خداوند باشد از خدا بیگانه است. (بحارالانوار، ج 70، ص 243ج12)‏

‏2- اهتمام به امور مسلمین؛ بنابر حدیثی از حضرت رسول(ص) که فرمود: هرکس برای حل‏


حضورج. 73صفحه 84


‏دشواریهای جامعه اسلامی یا آحاد آنان همت نورزد، از قلمرو مسلمین خارج است. (بحار، ج 71، ص 337،ح 116)‏

‏3- اهتمام به جامعه‌ انسانی؛ بنا به حدیثی از پیامبر(ص) که فرمود: هرکس مظلومیت فردی را بشنود که از جامعه‌ اسلامی کمک طلب می‌ نماید- چه مسلمان چه غیرمسلمان- و جواب مثبت و سودمندی به او ندهد، از حوزه‌ اسلام، کاملاً بیرون است.(بحار، ج 71، ص 339،ح 120)‏

‏4- حفظ استقلال و عزت در برابر دولت طغیانگر؛ طبق حدیثی منقول از حضرت رسول(ص) هر کس در برابر ظالم، اظهار مذلت کند و با طوع و رغبت در برابر ستم، تسلیم گردد، با خاندان عصمت و طهارت(ع) بیگانه است. (ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص 294-295).(بحار، ج 74،ص 162،ح 181)‏

‏ ‏

عوامل پیروزی انقلاب اسلامی از دیدگاه امام 

‏انقلاب اسلامی، انقلابی فرهنگی ارزشی بر پایه اصول اساسی مکتب تشیع است از این‌ رو عمده‌ عوامل پیروزی این انقلاب ارزشمند، به مسائل ایدئولوژیکی و مکتبی بر می‌ گردد. ‏

‏عوامل عمده پیروزی انقلاب را از دیدگاه حضرت امام می‌ توان در موارد زیر خلاصه کرد.‏

‏1ـ اتکا به خدا و معنوی بودن نهضت ‏

‏2ـ اتکا به اسلام و عشق به شهادت ‏

‏3ـ ایمان و شکوفایی آن ‏

‏4ـ اراده خدا و پیوستن همه گروهها به ملت و وحدت کلمه ‏


حضورج. 73صفحه 85

‏5 ـ عنایت خدا و قدرت معنوی ‏

‏6ـ‌ مقاومت مردم ‏

‏7ـ نترسیدن از مرگ ‏

‏8 ـ قیام برای خدا ‏

‏9ـ از خود گذشتن و به خدا پیوستن ‏

‏10ـ الهی بودن مقصد (ایمان و وحدت)(تحولات اجتماعی و انقلاب اسلامی از دیدگاه حضرت امام، ص 289-306)‏

‏همانطور که اشاره شد در بین عوامل یاد شده، سهم عامل ایدئولوژی بسیار چشمگیر است از همین رو است که آن تحلیل گر و جامعه شناس خارجی در توصیف انقلاب اسلامی ایران می‌ نویسد: تحولات در ایران دوره پس از (1978م) نشان می‌ دهد که اندیشه مندان علوم اجتماعی هنگامی که در دهه‌‌(1950م) ادعا کردند، عصر ما شاهد «پایان ایدئولوژی» است، تا چه حد به خطا رفته‌اند. (انقلاب ایران، ایدئولوژی و نماد پروازی، ص 15) انقلابی همانند انقلاب اسلامی ایران، انقلابی است بر پایه‌ مذهب و دین و هرگز با فرضیه‌ های چهارگانه‌ جامعه شناسان و تحلیل گران سیاسی در باب انقلاب به نام‌های فرضیه‌ توطئه، فرضیه‌‌ اقتصاد، فرضیه‌ مدرنیزاسیون و فرضیه استبداد، قابل تطبیق و ارزیابی نیست. (ر.ک: انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، ص 20-23)‏

‏ ‏

ویژگی‌های انقلاب اسلامی

‏به تعبیر شهید مطهری، مشخّصه‌ اصلی و اساسی انقلاب اسلامی ایران این است که یک انقلاب «ایدئولوژیک» است نه صرفاً یک انقلاب مادی طبقاتی و یا یک انقلاب لیبرالیستی و آزادی خواهانه.(مجموعه آثار(24)، ص 204)‏

‏ در ایران سه ایدئولوژی گوناگون ازاوایل قرن اخیر مطرح بوده و گروه‌های اجتماعی را به سوی خود فرا می‌خوانده است که عبارت بودند از: ناسیونالیسم، سوسیالیسم و اسلام که مبلغان آن‌ها سعی می‌کردند با نشان دادن جامعه‌ مطلوب خود پیروان بیشتری را جلب کنند.(ر.ک: انقلاب اسلامی، زمینه ها، پیامدها، ص 120-121) با این همه، تنها ایدئولوژی مسلط مورد قبول در جریان انقلاب، همان ‏


حضورج. 73صفحه 86
‏اسلام ناب محمدی و اندیشه مکتبی شیعی بوده است. انقلاب اسلامی در مجموع دارای ویژگی‌ های زیر است: ‏

‏1ـ عقیده و ایمان و معنویت ‏

‏2ـ قدرت رهبری و نفوذ معنوی آن‏

‏3ـ قیام یکپارچه‌ مردم ‏

‏4ـ مراکز آگاهی بخش و پایگاهها و کانون‌ های اصلی نهضت و مبارزه (مساجد، حوزه‌ های علمیه و دانشگاه‌ ها)‏

‏5ـ وحدت پیام و هماهنگی همه مراکز الهام بخش انقلاب اسلامی ‏

‏6ـ مشخص بودن راه آینده از همان آغاز حرکت ‏

‏7ـ ایثار و شهادت‏

‏8ـ پیشتاز بودن روحانیت مبارز‏

‏9ـ نگاهی تازه به دنیا نمودن و آن را مقدمه‌ سعادت جاودان اخروی قرار دادن ‏

‏10ـ حق انسان را برای دخالت در سرنوشت خویش به رسمیت شناختن و به او اعتماد کردن ‏

‏11ـ اصلاح و انقلاب روحی ‏

‏12ـ عدالت اجتماعی ‏

‏13ـ استقلال و آزادی ‏

‏14ـ توجه به مقام زن و‏‏...‏‏ (اسلام، روحانیت و انقلاب اسلامی، ص 152-153؛ مجموعه آثار (24)، ص 14-16؛ انقلاب اسلامی و ریشه های آن، ص 23-56)‏

‏ازاین نکته‌ اساسی نباید غفلت ورزید که همه‌ این ویژگی‌ ها حتی «ایدئولوژی و ترویج آن، مرهون رهبری روحانی و الهی حضرت امام خمینی است. آن نویسنده‌ ایرلندی به حق گفته است که: شگرف‌ ترین بعد انقلاب ایران را در وجود امام خمینی باید جست.چون اوست که توانست پادشاه ایران را پس از دو هزار و پانصد سال سلطنت، از تخت به زیر آورد.(انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی، ص 79)‏


حضورج. 73صفحه 87
دستاوردهای انقلاب اسلامی 

‏از آنجا که انقلاب اسلامی ایران، انقلابی گسترده در همه‌ ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده است، آثار و پیامد های آن نیز در همه‌ این عرصه‌ ها بروز و ظهور یافته است. ما مهمترین دستاوردهای سیاسی و فرهنگی- اجتماعی انقلاب اسلامی را به طور فهرست‌ وار اشاره می‌ کنیم:‏

‏ ‏

دستاوردهای فرهنگی – اجتماعی

‏به وجود آمدن محیطی مناسب جهت رشد کمالات اخلاقی و انسانی و بازگشت به خویشتن. ‏

‏زدودن مظاهر فساد مانند عشرتکده‌ ها و مشروب فروشی‌ ها از عرصه‌ جامعه. ‏

‏ارتقای نسبی سطح آگاهی‌ ها‏

‏مبارزه با بی‌ سوادی‏

‏امنیت اجتماعی و قضایی و برقراری حقوق مساوی برای مردم‏

‏ایجاد روحیه‌ وحدت و برادری‏

‏افزایش و رشد مطبوعات و نشریات‏

‏اسلامی کردن مقررات مدنی، جزایی، مالی، اقتصادی، اداری، نظامی و سیاسی‏

‏احیای تفکر دین، تحول در ارزشهای اجتماعی و احیای مفاهیمی چون جهاد. هجرت، شهادت و... ‏

‏هماهنگی بین تعهد و تخصص و دیانت و روشنفکری ‏

‏معرفی الگوی زن مسلمان ‏

‏خود باوری فرهنگی در کشور‌های جهان اسلام و جهان سوم و‏‏...‏‏ ( انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن، ص 163-164)‏

‏ ‏


حضورج. 73صفحه 88

نتیجه گیری 

‏انقلابی در سطح انقلاب اسلامی، با پیامدها و دستاورد های مثبتش در سطح منطقه و جهان، برخاسته از مکتب انقلابی تشیع است. شیعه اصل حکومت را برای ترویج ارزشهای اسلامی و برداشتن فساد و فتنه و طاغوت ضروری می‌ داند اما درباره‌ تشکیل حکومت میان علما اختلاف نظر است. برخی تشکیل حکومت را جایز نمی‌ دانند. اینها ذهن سلفی‌ گری و اخباری دارند. برخی نیز خواهان تشکیل حکومت هستند. از نظر هردو گروه، همکاری با دولت و حکومت جائز به معنای ذوب شدن در حکومت‌ آنها، باطل است اما اگر منفعتی برای اسلام و مسلمین به همراه داشته باشد، منعی ندارد. حکومت مطلوب از نظر شیعه حکومتی است که در رأس آن امام معصوم(ع) یا مأذون از امام معصوم(ع) باشد و ولایت فقیه به عنوان یکی از ارکان نظام جمهوری اسلامی، استمرار امامت شیعی است. ‏

‏شیعه، مکتب انقلاب و مبارزه است. وجود آموزه‌ هایی چون امامت، عدالت، غیبت انتظار، اجتهاد، جهاد، شهادت، تولّی، تبرّی، امر به معروف، نهی از منکر. تقیّه و وقایعی چون عاشورا دقیقاً حکایت از این معنی دارد، در طول تاریخ، شیعه، اهل سازشکاری به عنوان یک اصل نبوده است گرچه در برخی از دوره‌ ها بخاطر نبود شرایط لازم، نتوانسته است. علیه حاکمیت طاغوت، دست به حرکت انقلابی بزند ولی بطور بالقوه زمینه‌ های انقلاب در این مکتب همیشه بوده است. ‏

‏انقلاب اسلامی ایران، برخاسته از مکتب تشیع با تمامی آموزه‌ های آن است چه مستقیم چه غیر مستقیم و حضرت امام، اصل مبارزه با رژیم پهلوی را براساس همین آموزه‌ ها از جمله امامت، جهاد و شهادت و فرهنگ عاشورا گرفته است. در انقلاب اسلامی، نقش ایدئولوژی، محوری‌ ترین نقش به شمار می‌ رود.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏


حضورج. 73صفحه 89
فهرست منابع:‏ ‏

‏1ـ اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران، حکومت از دیدگاه امام خمینی(ره)، قم، مهر چاپ اول 1373 ‏

‏2ـ بصیر نیا، غلامرضا، تئوری‌ های انقلاب و انقلاب اسلامی ایران، قم، نشر معارف، چاپ اول، 1381 ‏

‏3ـ جمعی از مؤلفان، انقلاب اسلامی و چرایی و چگونگی رخداد آن. نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری. قم، چاپ سیزدهم، 1380 ‏

‏4ـ جوادی آملی، عبدالله؛ ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، قم، اسراء، چاپ هفتم، 1380 ‏

‏5ـ حرانی، حسین  بن‌ شعیه، تحف العقول، ترجمه محمد باقر کمره‌ای، تصحیح علی‌اکبر غفاری، تهران، کتابچی، چاپ هفتم، 1376‏

‏6ـ حسینیان، روح‌الله؛ چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم. 1382‏

‏7ـ خاتمی، سید محمد؛ اسلام. روحانیت و انقلاب اسلامی، تهران، طرح نو، چاپ اول، 1379‏

‏8ـ خالقی، علی؛ مشروعیت قدرت از دیدگاه امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1381‏

‏9ـ‌خسروی، احمدعلی؛ بررسی استراتژی امام خمینی در رهبری انقلاب، قم، منبع، چاپ چهارم، 1380 ‏

‏10-ذبیح زاده، علی نقی، مرجعیت و سیاست در عصر غیبت، قم، مؤسسه آموزش و پژوهش امام خمینی(ره)، چاپ اول، ج 1، 1384‏

‏11- روحانی، مرتضی؛ قیام امام حسین(ع)، از دیدگاه امام خمینی، قم، کوثر غدیر، چاپ اول، 1383 ‏

‏12- روزن باری، انقلاب ایران، ایدئولوژی و نماد پردازی، ترجمه دکتر سیاوش مریدی، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، چاپ اول، 1379‏

‏13- سایروس برآم؛ انقلاب ایران و مبانی رهبری امام خمینی(ره)، ترجمه پ، شیرازی، [بی‌جا]،[بی‌نا]،[بی‌تا]‏

‏14- شیخ فرشی، فرهاد؛ تحلیلی بر نقش عالمان شیعی در پیدایش انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1380‏

‏15- صحیفه امام، تهران:مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(دوره بیست و دو جلدی)،پاییز 1385‏

‏16- طباطبائی، سید محمدحسین، شیعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دهم، 1374 ‏

‏17- عمیدزنجانی، عباسعلی؛ انقلاب اسلامی  ریشه‌ های آن، تهران، نشر کتاب سیاسی، چاپ پنجم، 1371 ‏

‏18- فاضلی‌نیا، نفیسه؛ ژئوپلیتیک شیعه و نگرانی غرب از انقلاب اسلامی، قم، مؤسسه شیعه شناسی، چاپ اول، 1386 ‏

‏19- محمدی، م؛ انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب‌ های فرانسه و روسیه، [بی‌جا]، چاپ دوم، 1374‏

‏20- محمدی، منوچهر؛ انقلاب اسلامی، زمینه‌ ها و پیامد ها، قم، دفتر نشر معارف، چاپ دوم، 1380 ‏

‏21- ---------؛ تحلیلی بر انقلاب اسلامی، تهران، امیرکبیر، چاپ سوم، 1370 ‏

‏22- مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، صحیفه نور، (تهران)، وزارت ارشاد اسلامی، ج 9،17، 1364 ‏

‏23- مطهری، مرتضی؛ آینده انقلاب اسلامی ایران، در مجموعه آثار(24)، تهران، صدرا، چاپ اول، 1385 ‏

‏24- ---------؛ اسلام و مقتضیات زمان، تهران، صدرا، چاپ اول، 1362 ‏

‏25- معادیخواه، عبدالمجید، نقش عاشورا در شکل گیری انقلاب اسلامی، مجموعه مقالات—تهران. ج 2 ، [بی‌تا]‏

‏26- معاونت پژوهش مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، تحولات اجتماعی و انقلاب اسلامی از دیدگاه حضرت امام خمینی(ره)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی(ره)، چاپ اول، 1379‏

‏27- مغنیه، محمدجواد؛ شیعه و زمامداران خودسر، ترجمه مصطفی زمانی، [بی‌نا]، چاپ دوم، 1343‏

‏28- هنری، لطیف پور، یدالله؛ فرهنگ سیاسی  شیعه و انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1380‏

 

‎ ‎

حضورج. 73صفحه 90