فصل چهارم: بستر تاریخی ایثار و شهادت

اهداف قیام عاشورا

اهداف قیام عاشورا

‏ ‏

‏ ‏

براندازی حکومت فاسد اموی

‏ ‏

‏ ‏

‏شما قوه تان بیشتر از قوای سیدالشهداء است. قوایی نداشت در‏‎ ‎‏مقابل آن قوه ‏‏[‏‏ولی‏‎ ‎‏]‏‏پاشد قیام کرد، مخالفت کرد، چه کرد، تا کشته‏‎ ‎‏شد. آن هم می توانست اگر تنبل بود ـ نعوذبالله ؛ می توانست بگوید‏‎ ‎‏که تکلیف شرعی من نیست. از خدا می خواستند آنها که‏‎ ‎‏سیدالشهداء ساکت باشد و آنها به خرسواری خودشان سوار‏‎ ‎‏باشند. از قیام او می ترسند. او «مُسْلم» را فرستاده که مردم را‏‎ ‎‏دعوت کند به بیعت تا حکومت اسلامی تشکیل بدهد؛ این‏‎ ‎‏حکومت فاسد را از بین ببرد. اگر او هم سر جای خودش‏‎ ‎‏می نشست و در مدینه وقتی که مردک می آمد می گفت که بیعت‏‎ ‎‏کن، می گفت بسیار خوب سلّمه الله تعالی! نعوذبالله اگر یک همچو‏‎ ‎‏چیزی می گفت، از خدا می خواستند؛ خیلی هم احترامش‏‎ ‎‏می کردند، دستش را هم می بوسیدند.(429)‏

1 / 4 / 50

*  *  *

‏ ‏

اصلاح امت پیامبر

‏ ‏

‏ ‏

‏لکن تکلیف اینطور می دانست که باید قیام بکند و خونش را بدهد‏‎ ‎‏تا اینکه این ملت را اصلاح کند، تا اینکه این عَلَم یزید را بخواباند و‏‎ ‎‏همین طور هم کرد و تمام شد. خونش را داد و خون پسرهایش را‏‎ ‎‏داد و اولادش را داد و همه چیزهای خودش را داد در راه، برای‏‎ ‎‏اسلام.(430)‏

3 / 8 / 58

*  *  *

‏ ‏

قیام علیه رژیم ظالم

‏ ‏

‏حضرت سیدالشهداء قیام کردند بر ضد یزید؛ و شاید و همان طور‏

کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 237

‏هم بود که خوب، اطمینان به این بود که موفق به اینکه یزید را از‏‎ ‎‏سلطنت بیندازند نشوند؛ این اخبارش هم اینطور است که ایشان‏‎ ‎‏مطلع بودند بر این مطلب‏‎[1]‎‏؛ در عین حال برای همین معنی که بر‏‎ ‎‏ضد یک رژیم ظالم قیام کنند ـ ولو اینکه کشته بشوند ـ قیام کردند و‏‎ ‎‏کشته دادند و کشتند و خودشان هم کشته شدند.(431)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

27 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

رسوا کردن قدرت ناحق

‏ ‏

‏ ‏

‏او تـکلیف می دید برای خـودش که بایـد او با این قـدرت مقـاومت‏‎ ‎‏کنـد و کشتـه بشود تا بـه هم بخـورد این اوضـاع؛ تا رسـوا بکنـد‏‎ ‎‏این قدرت را با فداکاری خودش و این عده ای که همراه خودش‏‎ ‎‏بود. چون دید که یک حکومت جائری است که بر مقدرات‏‎ ‎‏مملکت او سلطه پیدا کرده است تکلیف خودش را ـ تکلیف الهی‏‎ ‎‏خودش را ـ تشخیص داد که باید نهضت کند و راه بیفتد برود و‏‎ ‎‏مخالفت بکند و اظهار مخالفت و استنکار بکند؛ هرچه خواهد‏‎ ‎‏شد. در عین حالی که به حَسَب قواعد معلوم بود که یک عدد‏‎ ‎‏اینقدری نمی تواند با آن عده ای که آنها دارند، مقابله کند لکن‏‎ ‎‏تکلیف بود.(432)‏

11 / 9 / 57

*  *  *


کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 238

‏ ‏

اطاعت از خدا

‏ ‏

‏ ‏

‏پیغمبر در بعضی جنگها شکست می خورد؛ شکست خورد در‏‎ ‎‏بعضی جنگها. حضرت امیر در جنگ با معاویه شکست خورد؛‏‎ ‎‏حضرت سیدالشهداء را کشتند؛ اما اطاعت خدا بود، برای خدا‏‎ ‎‏بود، تمام حیثیتْ برای او بود؛ از این جهت، از این جهت هیچ‏‎ ‎‏شکستی در کار نبود. اطاعت کرد.(433)‏

11 / 9 / 57

*  *  *

‏ ‏

جلوگیری از نابودی مکتب

‏ ‏

‏ ‏

‏سیدالشهداء دیدند که مکتب دارد از بین می رود. قضیۀ قیام‏‎ ‎‏سیدالشهداء و قیام امیرالمؤمنین در مقابل معاویه، قیام انبیا در‏‎ ‎‏مقابل قدرتمندان و کفار مسأله این نیست که بخواهند یک مملکت‏‎ ‎‏[‏‏را‏‎ ‎‏]‏‏بگیرند. همۀ عالم پیش آنها هیچ است. مکتب آنها این نیست،‏‎ ‎‏مقصد آنها این نیست، که کشورگشایی بکنند.(434)‏

7 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

دفاع از اسلام

‏ ‏

‏ ‏

‏سیدالشهداء برای اسلام خودش را به کشتن داد.(435)‏

15 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

زنده کردن اسلام

‏ ‏

‏ ‏

‏سیدالشهداء هم که کشته شد، نه اینکه رفتند یک ثوابی ببرند،‏‎ ‎‏ثواب برای او خیلی مطرح نبود، رفت که این مکتب را نجاتش‏‎ ‎‏بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند.(436)‏

17 / 4 / 58

*  *  *


کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 239

‏ ‏

عقیده به مکتب

‏ ‏

‏ ‏

‏اینکه سیدالشهداء را کشاند به آنجا مکتب بود که کشاند به آنجا؛‏‎ ‎‏اتحاد و عقیده بود که کشاند به آنجا. و همه چیزش را داد در مقابل‏‎ ‎‏عقیده، در مقابل ایمان؛ و کشته شد و شکست داد؛ طرف را‏‎ ‎‏شکست داد.(437)‏

2 / 7 / 58

*  *  *

‏ ‏

مخالفت با ظلم

‏ ‏

‏ ‏

‏سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ تمام چیز خودشان را، همۀ جوانان‏‎ ‎‏خودش را، همۀ مال و مَنال، هرچه بود، هرچه داشت ـ مال و مَنال‏‎ ‎‏که نداشت ـ هرچه داشت، جوان داشت، اصحاب داشت، در راه‏‎ ‎‏خدا داد و برای تقویت اسلام و مخالفت با ظلم قیام کرد. ‏‏[‏‏در‏‏]‏‎ ‎‏مخالف با امپراتوری آن روز، که از امپراتوریهای اینجا زیادتر‏‎ ‎‏بود.(438)‏

30 / 7 / 58

*  *  *

‏ ‏

اصلاح جامعه

‏ ‏

‏ ‏

‏تمام انبیا برای اصلاح جامعه آمده اند، تمام. و همۀ آنها این مسأله‏‎ ‎‏را داشتند که فرد باید فدای جامعه بشود. فرد هرچه بزرگ باشد‏‎ ‎‏ـ بالاترین فرد که ارزشش بیشتر از هر چیز است در دنیا ـ وقتی که با‏‎ ‎‏مصالح جامعه معارضه کرد این فرد، باید فدا بشود. سیدالشهداء‏‎ ‎‏روی همین میزان آمد، رفت و خودش و اصحاب و انصار خودش‏‎ ‎‏را فدا کرد؛ که فرد باید فدای جامعه بشود، جامعه باید اصلاح‏‎ ‎‏بشود؛ ‏لِیَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ،‎[2]‎‏ باید عدالت در بین مردم و در بین جامعه‏‎ ‎

کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 240

‏تحقق پیدا بکند.(439)‏

18 / 6 / 60

*  *  *

‏ ‏

اقامۀ عدل الهی

‏ ‏

‏ ‏

‏برای این بود شهادتش؛ برای این بود که اقامه بشود عدل الهی.‏‎ ‎‏اقامه بشود خانۀ خدا، محفوظ باشد خانۀ خدا.(440)‏

1 / 6 / 66

*  *  *

‏ ‏

برپایی حکومت عدل

‏ ‏

‏ ‏

‏زندگی سیدالشهدا، زندگی حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ‏‎ ‎‏زندگی همۀ انبیای عالم، همۀ انبیا از اول، از آدم تا حالا همه شان‏‎ ‎‏این معنا بوده است که در مقابل جور، حکومت عدل را‏‎ ‎‏می خواستند درست کنند.(441)‏

1 / 1 / 67

*  *  *

‏ ‏

از بین بردن حکومت جور

‏ ‏

‏ ‏

‏سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ از همان روز اول که قیام کردند برای‏‎ ‎‏این امر، انگیزه شان اقامۀ عدل بود. فرمودند که، می بینید که‏‎ ‎‏معروف، عمل بهش نمی شود و منکر، بهش عمل می شود.‏‎[3]‎‏ انگیزه‏‎ ‎

کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 241

‏این است که معروف را اقامه کند و منکر را از بین ببرد، انحرافات‏‎ ‎‏همه از منکرات است، جز خط مستقیم توحید هر چه هست‏‎ ‎‏منکرات است، اینها باید از بین برود و ما که تابع حضرت‏‎ ‎‏سیدالشهداء هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی‏‎ ‎‏داشت، قیامش، انگیزه اش نهی از منکر بود که هر منکری باید از‏‎ ‎‏بین برود. مِن جمله قضیۀ حکومت عدل، جور، حکومت جور باید‏‎ ‎‏از بین برود.(442)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

1 / 1 / 67

*  *  *

‏ ‏

تشکیل حکومت عدل

‏ ‏

‏ ‏

‏سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ که همۀ عمرش را و همۀ زندگی اش‏‎ ‎‏را برای رفع منکر و جلوگیری از حکومت ظلم و جلوگیری از‏‎ ‎‏مفاسدی که حکومتها در دنیا ایجاد کردند، تمام عمرش را صرف‏‎ ‎‏این کرد و تمام زندگی اش را صرف این کرد که این حکومت،‏‎ ‎‏حکومت جور بسته بشود و از بین برود... .‏

‏     سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ تمام حیثیت خودش، جان‏‎ ‎‏خودش را و بچه هایش را، همه چیز را در صورتی که‏‎ ‎‏می دانست قضیه اینطور می شود، کسی که فرمایشات ایشان را‏‎ ‎‏از وقتی که از مدینه بیرون آمدند و به مکه آمدند و از مکه‏‎ ‎‏آمدند بیرون حرفهای ایشان را می شنود همه را، می بیند که‏

کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 242

‏ایشان متوجه بوده است که چه دارد می کند، این جور نبود که‏‎ ‎‏آمده است ببیند که، بلکه آمده بود حکومت هم‏‎ ‎‏می خواست بگیرد، اصلاً برای این معنا آمده بود و این یک‏‎ ‎‏فخری است و آنهایی که خیال می کنند که حضرت‏‎ ‎‏سیدالشهداء برای حکومت نیامده، خیر؛ اینها برای‏‎ ‎‏حکومت آمدند، برای اینکه باید حکومت دستِ مثل‏‎ ‎‏سیدالشهداء باشد، مثل کسانی که شیعۀ سیدالشهداء هستند‏‎ ‎‏باشد.(443)‏

1 / 1 / 67

*  *  *

‏ ‏

تأمین آینده اسلام

‏ ‏

‏ ‏

‏آن حضرت در فکر آیندۀ اسلام و مسلمین بود. به خاطر اینکه‏‎ ‎‏اسلام در آینده و در نتیجۀ جهاد مقدس و فداکاری او در میان‏‎ ‎‏انسانها نشر پیدا کند و نظام سیاسی و نظام اجتماعی آن در‏‎ ‎‏جامعه ها برقرار شود، مخالفت نمود؛ مبارزه کرد؛ و فداکاری‏‎ ‎‏کرد.(444)‏

‏پ‏

کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 243

  • )) در روایات فراوانی ضمن اخبار خداوند به انبیا و نیز در فرمایشات پیامبر اکرم(ص) و ائمۀ اطهار(ع) به شهادت رسیدن امام حسین(ع) مورد اشاره واقع شده است. از جمله در نامۀ شخص امام حسین(ع) به بنی هاشم آمده است: «بسم الله الرَّحمٰنِ الرّحیم. منَ الحسین بْنِ عَلیّ بْنِ أبی طالِب الی بنی هاشم. أمّا بَعْدُ فإنَّهُ مَنْ لَحِقَ بی مِنْکُمْ اسْتُشْهِدَ وَ مَنْ تَخَلّفَ لَمْ یَبْلُغ مَبْلَغَ الفَتحِ. وَالسَّلام؛ به نام خداوند بخشنده مهربان. از حسین بن علی بن ابیطالب به بنی هاشم. اما بعد، پس هر کس به من ملحق شود به شهادت می رسد و هر که روی گرداند به پیروزی نخواهد رسید. والسلام»؛ اللهوف علی قتل الطفوف؛ ص 69.
  • )) اشاره است به آیه: «لَقَدْ أَرْسَلْنٰا رُسُلَنَا بِالبیّناتِ وَ أنْزَلْنٰا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالمِیزَانَ لِیَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنٰا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ الله ُ مَنْ یَنْصُرُهُ و رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ الله َ قَوِیٌّ عَزیزٌ؛ ما به تحقیق فرستادگان خود را با نشانه های روشن فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرود آوردیم تا مردم داد را بپا دارند و آهن را فرود آوردیم که در آن قوت کارزار و سودهایی برای مردم هست تا خداوند بداند که او را و فرستادگانش را با ایمان به غیب یاری می کند. به درستی که خداوند توانا و مقتدر است»؛ (حدید / 25).
  • )) «قال عَقَبَةُ بْنُ ابی العَیزار: قامَ حسینٌ ـ علیه السلام ـ بذی حُسَم فَحَمِدَالله و أثنٰی علیه ثُمَّ قالَ: إِنَّهُ قَدْ نَزَلَ مِنَ الاَمْر مٰا قَدْ تَرَوْنَ و انَّ الدُّنیا قَد تَغَیَّرَتْ و تَنکَّرتْ و أَدْبَرَ مَعْرُوفُها... فلم یَبْقَ مِنْها الاَّ صُبابَةٌ کَصُبابَة الانٰاء وَ خَسیسُ عَیْشٍ کالمَرعَی الْوبیل. ألا ترَوْنَ أَنَّ الحقَّ لایُعْمَلُ به و أنَّ الباطِلَ لایُـتنـاهیٰ عَـنْهُ لِیَرغِبَ المـُؤْمِـنُ فی لِقاءِالله ِ مُحِقّاً فإنّی لا أرَی الموتَ إلاّ سَعادةً وَلاَالْحیاة مَعَ الظالِمینَ إلاّ بَرَماً؛ عقبة بن ابی العیزار گفت: حسین(ع) در منطقه «ذی حسم» برپای خاست پس خدا را شکر گزارد و او را ستود. سپس گفت: چیزی پیش آمد که می بینید و به درستی که دنیا دگرگون و عوض شده است و نیکیهای آن پشت کرده اند... پس، از آن جز اندکی آب چون ته مانده ای در ظرفی، و زندگی پستی چون چراگاهی بسیار بد، به جای نمانده است. آیا نمی بینید که حق به کار بسته نمی شود و از باطل بازداری نمی شود. حقا که مؤمن باید ملاقات با خدا را (به عوض این زندگی) بخواهد. پس براستی که من مرگ را جز سعادت و زندگی با ستمگران را جز رنجش و انزجار نمی بینم»؛ تحف العقول؛ ص 249.