فصل چهارم: بستر تاریخی ایثار و شهادت

انتخاب آگاهانه شهدای کربلا

‏ ‏

انتخاب آگاهانه شهدای کربلا

‏ ‏

چرا بترسیم؟

‏ ‏

‏ ‏

‏حضرت علی بن الحسین ـ سلام الله علیه ـ در آن بحبوحه که بود و‏‎ ‎‏چه می شد، راجع به اینکه همه حاصل مُقدَّر است که باید کشته‏‎ ‎‏بشوید، اینطور نقل می کنند اهل منبر که عرض کرد به امام ـ علیه‏‎ ‎‏السلام ـ که أَوَلَسْنَا عَلَی الحَقِّ؟ ما بحق نیستیم؟ فرمود: چرا.‏‎ ‎‏گفت: پس چرا بترسیم از مُردن: فَإِذاً لا نُبَالی بِالمَوتِ. وقتی‏

کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 243

‏ما بحقّیم.‏‎[1]‎‏(445)‏

13 / 6 / 58

*  *  *

‏ ‏

جنگ برای اقامۀ نماز

‏ ‏

‏ ‏

‏سیدالشهداء در همان ظهر عاشورا که جنگ بود و آن جنگ بزرگ‏‎ ‎‏بود، و همه در معرض خطر بودند، وقتی یکی از اصحاب گفت:‏‎ ‎‏ظهر شده است، فرمود که یاد من آوردید یاد آوردید نماز را و خدا‏‎ ‎‏تو را از نمازگزاران حساب کند، و ایستاد همان جا نماز خواند.‏‎ ‎‏نگفت که ما می خواهیم جنگ بکنیم. خیر، جنگ را برای نماز‏‎ ‎‏کردند.‏‎[2]‎‏(446)‏

14 / 3 / 59

*  *  *

‏ ‏

مسابقه شهادت

‏ ‏

‏ ‏

‏هر چه روز عاشورا سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ به شهادت‏‎ ‎‏نزدیکتر می شد، افروخته تر می شد. جوانان او مسابقه می کردند‏‎ ‎‏برای اینکه شهید بشوند. همه هم می دانستند که بعد از چند‏‎ ‎‏ساعت دیگر شهیدند. مسابقه می کردند آنها؛ برای اینکه آنها‏‎ ‎‏می فهمیدند کجا می روند، آنها می فهمیدند برای چه آمده اند. آگاه‏‎ ‎‏بودند که ما آمده ایم ادای وظیفۀ خدایی را بکنیم، آمدیم اسلام را‏

کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 244

‏حفظ بکنیم.(447)‏

10 / 4 / 60

*  *  *

‏ ‏

هر شهیدی امام را مصمّم تر می کرد

‏ ‏

‏ ‏

‏جوانان رزمنده و شجاع ارتش و سپاه و سایر قوای مسلح پیروان‏‎ ‎‏شهید جاویدی هستند که تاریخ می گوید هر یک از جوانان و یاران‏‎ ‎‏او که به شهادت می رسیدند، رخسار مبارکش افروخته تر و آثار‏‎ ‎‏شجاعت و تصمیم در او بارزتر می گردید.(448)‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

8 / 7 / 60

*  *  *

‏ ‏

هرچه به شهادت نزدیک می شد برافروخته تر می شد

‏ ‏

‏ ‏

‏می بینید که در بعض روایات هست که حسین بن علی ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ هرچه به ظهر عاشورا نزدیکتر می شد افروخته روتر می شد،‏‎ ‎‏رویش افروخته تر می شد‏‎[3]‎‏ برای اینکه می دید که جهاد در راه‏‎ ‎‏خداست و برای خداست و چون جهاد برای خداست، عزیزانی‏‎ ‎‏که از دست می دهد از دست نداده است، اینها ذخایری هستند‏‎ ‎‏برای عالم بقا.(449)‏

4 / 2 / 62

*  *  *

‏ ‏


کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 245

‏ ‏

هر شهیدی او را به مقصود نزدیکتر می کرد

‏ ‏

‏ ‏

‏رضـای خدا را در نظـر داشتـه باشیـد و خودتـان را بنـده خدا‏‎ ‎‏بدانید که هر طور پیش بیاورد آن طور را راضی هستید، همان‏‎ ‎‏طوری که بندگان خالص خدا، اولیای معظم خدا اینطور بودند. هر‏‎ ‎‏چه برای سیدالشهداء ـ به حسب روایت ـ نزدیک می شد ظهر‏‎ ‎‏عاشورا و جوانهایش یکی یکی از بین می رفتند، صورتش‏‎ ‎‏افروخته تر می شد. برای اینکه می دید روی  مقصد دارد‏‎ ‎‏می رود.(450)‏

9 / 3 / 63

*  *  *

‏ ‏

مرتبه ای است در بهشت، نمی رسی مگر به شهادت

‏ ‏

‏ ‏

‏در خبر شهادت حضرت سیدالشهداء، علیه السلام، وارد است که‏‎ ‎‏حضرت رسول (ص) را در خواب دید. حضرت فرمود به آن‏‎ ‎‏مظلوم که از برای تو درجه ای است در بهشت؛ نمی رسی به آن‏‎ ‎‏مگر به شهادت.‏‎[4]‎‏(451)‏

‎ ‎

کتابایثار و شهادت در مکتب امام خمینی (س)صفحه 246

  • )) تاریخ طبری؛ ج 4، ص 308.
  • )) ابوثمامه صائدی چون دید اصحاب امام حسین(ع) یکی پس از دیگری به شهادت می رسند به ایشان گفت: «ای اباعبدالله ، جانم به فدایت، می بینم که اینان به شما نزدیک شده اند و به خداوند سوگند، نه، کشته نخواهی شد مگر آنکه پیش از تو کشته شوم ـ ان شاءالله ـ و دوست دارم در حالی پروردگارم را ببینم که این نمازی را که هنگامش رسیده است خوانده باشم. راوی می گوید: پس حسین(ع) سربلند نمود و فرمود: ذَکَرْتَ الصَّلاةَ جَعَلَکَ الله ُ مِنَ المُصَلّینَ الذّاکرین. نَعَمْ هٰذا اَوّلُ وَقْتیها. ثُمّ قالَ: سَلُوهُمْ أنْ یَکُفّوا عَنّا حَتّی نُصَلّی؛ نماز را به یاد آوردی؛ خداوند تو را از جمله نمازگزاران ذاکر قرار دهد. آری این اول وقت نماز است. سپس فرمود: از آن لشکریان بخواهید دست نگه دارند تا نماز بخوانیم»؛ تاریخ طبری؛ ج 4، ص 334.
  • )) «قال علیّ بن الحُسین(ع) وَلمَّا اشتَدَّ الْأَمْرُ بالحسین بن علی بن ابیطالب نَظَر اِلَیْهِ مَنْ کانَ مَعَهُ فَاِذا هُوَ بِخِلافِهِم لانَّهُم کُلَّما اشْتَدَّالْأَمْرُ تَغَیّرتْ ألْوانُهُم وَ ارتَعدَّتْ فرائصُهُمْ وَ وَجِلَت قُلوبُهم و کانَ الحسینُ ـ علیه السلام ـ و بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصائصه تُشْرِقُ ألوانُهُمْ و تهْدِئُ جَوارِحُهم وَ تَسْکُنُ نُفُوسُهُمْ؛ حضرت سجاد(ع) فرمود: چون کار بر حسین بن علی بن ابیطالب دشوار شد، همراهانش به او نگریستند و ناگاه دریافتند که او بر حالی دیگر است. زیرا هر چه کار دشوارتر می شد رنگ آنان دگرگون می گشت و اندامشان می لرزید و ترس دلهاشان را فرا می گرفت. در حالی که روی حسین ـ علیه السلام ـ و برخی نزدیکانش می درخشید و اندامشان آرام می گشت و دلهاشان قرار می گرفت»؛ بحارالانوار؛ ج 44، ص 297.
  • )) «فَجَاءَهُ النَّبیُّ و هُو فی مَنامِه فأَخَذَ الحسینَ و ضمّهُ الٰی صَدْرِه و جَعَل یُقبِّلُ بَیْنَ عَیْنَیهِ وَ یَقُولُ: بِأبی أنْتَ کَأنّی أرَاکَ مُرَمَّلاً بِدَمِکَ بَیْنَ عِصٰابَةٍ مِنْ هٰذِهِ الْأمّة یَرجُون شفٰاعَتی مٰالَهم عِندَالله ِ مِن خَلاٰقٍ. یا بُنَیَّ اِنّکَ قَادِمٌ علی أبیکَ و اُمِّکَ و أَخیکَ وَ هُمْ مُشتاقونَ إلَیکَ و أنَّ فِی الجَنَّةِ درجاتٍ لاتَنالُها اِلاّ بِالشَّهادَةِ؛ پس پیامبر نزد وی آمد ـ و او در خواب بود ـ حسین را گرفت و بر سینه خود نهاد و میان دو چشم او بوسه داد و فرمود: پدرم فدای تو باد. چنان است که می بینم گروهی از این امت که به شفاعت من امید بسته اند در خونت بغلطانند؛ گروهی که نزد خدا بهره ای از شفاعت ندارند. فرزندم تو بر پدر و مادر و برادرت وارد گردی در حالی که آنها مشتاقند به دیدار تو. به تحقیق تو را در بهشت درجاتی است که بدان نرسی مگر به شهادت. (امام این رؤیا را هنگام خروج از مدینه در کنار قبر پیامبر مشاهده فرموده بود»؛ بحارالانوار؛ ج 44، ص 313، باب 37.