بررسی شخصیت امام خمینی بر اساس رویکرد پدیدار شناختی مزلو

بررسی شخصیت امام خمینی

بر اساس رویکرد پدیدارشناختی مزلو

 دکتر فرامرز سهرابی

‎ ‎

مقدمه

‏انسان و شناخت ویژگی های انسانی و توجه به انسان آرمانی و نمونه در همه ادیان الهی و مکاتب عمده بشری مورد بحث قرار گرفته است. هر مکتب و هر دینی که از جامعیت برخوردار است، هدف عمدۀ خود را انسان سازی می داند و انسانی را با ویژگی ها و رگه های خاصی به مثابه الگو و سرمشق معرفی می کند و از آن به عنوان انسان ایده آل یاد می کند و سایر انسان ها را به تبعیت و الگو پذیری از این انسان آرمانی فرا می خواند تا انسانها بتوانند در جامعۀ ایده آل و نمونه رشد و تکامل پیدا کنند.‏

‏بسیاری از مکاتب فلسفی و ادیان الهی به دنبال تبیین ماهیت انسان ایده آل، تصویری نسبتاً روشن از جامعۀ آرمانی را نیز ارائه داده اند که در آن امکان رشد استعدادهای بالقوۀ همۀ انسان ها وجود دارد مثل مدینۀ فاضله افلاطون و آرمان شهر روانی‏1‏ (یوسایکیا) ابراهام مزلو. آنچه مسلم است شناسایی ماهیت انسان مورد عنایت همۀ نظام های جامع فکری و دینی بوده است.‏

‏همچنین، تاریخ نشان داده است که در میان مکاتب علمی و ادیان آسمانی، مکاتب و ادیانی به پیشرفت، نفوذ و احیاناً جاودانگی دست یافته اند که در کنار مجموعۀ عقاید و اندیشه های خود ‏


حضورج. 64صفحه 149

‏که معمولاً در کتاب آنها تجلی پیدا می کند، نمونه های انسانی مطلوب و یا کاملی را به جامعه و پیروان خود عرضه کنند. یک نظام فکری و مکتب علمی که از معارف و اندیشه ها و تعلیمات ممتاز و ایده آل بهره دارد، هنگامی در نیل به آرمان های خود پیروز است که کتاب تربیت را در کنار الگو و نمونه تربیت به تاریخ و جامعه انسان عرضه کند. تنها مکتبی که از گذشته دور تاریخ اندیشه و فرهنگ انسان تا به امروز در هماهنگ نمودن کتاب و نمونه موفق آمده، اسلام است (عباسی مقدم، 1379).‏

‏باید گفت که نقش الگو در شکل گیری شخصیت انسان پیوسته مورد عنایت و بحث دانشمندان به ویژه روانشناسان و جامعه شناسان و سایر صاحبنظران تعلیم و تربیت بوده است. ویژگی های برجستۀ الگوهای رفتاری نقش اساسی را در الگو پذیری سایر افراد جامعه ایفاء می کند. یکی از مؤلفه های اساسی شخصیت انسان های برجسته همانا برخورداری از سلامت روانی و داشتن نفس سلیم است. اگر سلامت را به طور کلی حالت کامل آسایش و بهزیستی جسمی، روانی و اجتماعی و معنوی بدانیم (سهرابی، 1382، به نقل از کرتیس)، انتظار طبیعی این است که الگوهایی که مرجع رفتاری سایر افراد قرار می گیرند، معمولاً از سلامت جسمی و روانشناختی بالایی برخوردار باشند.‏

‏در این مقاله، نویسنده به دنبال یافتن پاسخ علمی و مستند به این سؤالات است که حضرت امام خمینی(س) به مثابه یکی از الگوهای شخصیت در ابعاد علمی، مذهبی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی در جامعۀ ایران و جهان، چه خصوصیات انسانی و چه ویژگیهای منحصر به فردی داشتند که آن همه نفوذ اجتماعی ایشان را تسهیل می بخشید؟ ویژگی های شخصیتی بارز امام که می توان به سلامت روانی ایشان مربوط دانست، کدامند؟ آیا ویژگی های امام با شاخص های سلامت روانی از دیدگاههای مختلف روانشناختی، به ویژه رویکرد پدیدارشناختی، همخوانی دارد؟ آیا می توان امام را به عنوان مصداق یک الگوی انسان سالم و نمونه در رویکرد پدیدار شناختی معرفی کرد؟‏

‏بررسی ویژگی های شخصیتی انسان های بزرگ و موفق که مرجع رفتاری مردم قرار می گیرند به لحاظ گرایش و علاقه و الگو پذیری مردم از اهمیت زیادی برخوردار است. تحقیق ‏


حضورج. 64صفحه 150

‏دربارۀ خصوصیات افراد برجسته هنگامی ضرورت بیشتری می یابد که هویت یابی درجامعه جزء مسائل اساسی باشد. درجامعه ای مثل ایران که جامعه ای در حال گذار است و در دهه های گذشته تغییرات اجتماعی عمیقی در ساختار فرهنگی، اقتصادی، علمی و اجتماعی جامعه به وقوع پیوسته است، تأسی به الگوهای برتر جامعه برای شکل گیری هویت فردی، اجتماعی و ملی را بیش از پیش ضروری می نماید.‏

‏حضرت امام خمینی(س) یکی از چهره های انسانی برتر قرن اخیر که توانست با یاری خدا و شایستگی شخصی، همیاری عموم مردم را جلب کرده و در جهت هدف واحدی سوق دهد و حرکت عظیم انقلاب اسلامی را در ایران با سازماندهی به پیروزی برساند، از جمله شخصیت های بزرگ جامعه انسانی است که بررسی ابعاد مختلف شخصیت ایشان به ویژه از دیدگاه روانشناختی، ضرورت تام دارد تا نسل امروز و فردای جامعۀ ما با خصوصیات برجستۀ این انسان بزرگ بیشتر آشنا شوند و به مثابه یک انسان سالم و کامل او را الگوی خود قرار دهند و شیوه های ارتقای سلامت و بهداشت روانی را با عنایت به مشخصات این مرجع رفتاری بیاموزند.‏

‏دربارۀ ماهیت شخصیت سالم و انسان کامل، روانشناسان، به ویژه روانشناسان انسان گرا‏2‏ با ‏


حضورج. 64صفحه 151

‏دیدی نو به ماهیت انسان می نگرند و اشکال سنتی روانشناسی را که مبتنی بر رفتارگرایی و روان تحلیل گری است مردود می دانند زیرا، دیدگاههای سنتی، تصویر بدبینانه ای از وضعیت انسان به دست می دهند. مکتب رفتارگرایی، انسان را چون ماشین می انگارد و روان تحلیل گری او را بازیچۀ نیروهای زیست شناختی و کشمکش های دوره کودکی می پندارد. اما تصویری که روانشناسان سلامت از طبیعت انسان به دست می دهند، خوش بینانه و امیدبخش است (اتکینسون و همکاران، 1998). آنها علی رغم این که به بعد الهی انسان عنایت کمتری دارند، به قابلیت شکوفایی انسان، کمال و تحقق توانمندی خود انسان اعتقاد دارند و در برخی از موارد سطح مطلوب کمال و خودشکوفایی را فراسوی «بهنجاری»‏3‏ می دانند (فیرس و تیموتی، 1998).‏

‏یکی از اهداف این مقاله بر این مفروضه اساسی مبتنی است که حضرت امام خمینی یک الگو شخصیتی نمونه و عینی است و درصدد شناخت ابعاد و تبیین ویژگی های ایشان بر اساس شاخص های انسان سالم در رویکرد پدیدارشناسی است. بررسی علمی شخصیت و زندگی ایشان که از لابلای مصاحبه ها و سخنرانی ها، سیره و سبک زندگی و آثار و کتاب های ایشان مستفاد می شود و نیز بازگویی خاطرات از زبان نزدیکان ایشان زمینۀ آشنایی بیشتری را با شخصیت آن انسان کامل فراهم می سازد که این مطالعه به دنبال تحقق این هدف است.‏

‏از آنجا که ماهیت این مطالعه و پژوهش، استنادی و کتابخانه ای و تحلیل محتوایی است، ابتدا ویژگی های انسان سالم از دیدگاه مزلو (نماینده روانشناسان انسان گرا) استخراج، جمع آوری و طبقه بندی می شود و در نهایت به چند مؤلفه (شاخص) اساسی تبدیل می شود و سپس مستندات و شواهد موجود پس از مطالعات گسترده در زندگی نامه و سیرۀ امام خمینی از میان کتابها، مقالات و خاطرات نزدیکان و شاگردان امام خمینی، جمع آوری می شود و به مثابه مصادیق شاخص های مربوط به ویژگی های انسان سالم طبقه بندی و ارائه می گردد. لازم به ذکر است که شناخت ابعاد مختلف شخصیت امام خمینی با بررسی تطبیقی ویژگی های شخصیتی ایشان با ملاک ها و معیارهای سلامت روانی از دیدگاه تازه ترین، جامع ترین و رایج ترین مکتب های فلسفی و روان شناختی، به ویژه رویکرد پدیدارشناختی بستری را آماده می کند که وجود برترین معیارهای ‏


حضورج. 64صفحه 152

‏سلامت روان را در شخصیت امام خمینی تبیین علمی کنیم.‏

‏ابراهام مزلو،‏4‏ که در این مقاله به عنوان نماینده پدیدارشناسان قلمداد می شود، معتقد است که برای بررسی سلامت روان، فقط باید «انسان به غایت سالم» را مورد مطالعه قرار داد. زیرا تنها با مطالعه سالم ترین شخصیت ها در می یابیم که تا چه پایه می توان توانایی های خویش را گسترش بخشید و پرورش داد. مزلو چهل و نه نفر را که ظاهراً الگوی سلامت روان بودند، برگزید و شخصیت های آنها را مطالعه کرد. از جمله افرادی که مورد مطالعۀ او قرار گرفتند شخصیت های تاریخی مثل ابراهام لینکلن، آلبرت انیشتین و اسپینوزا بودند. چنانچه از این منظر به موضوع سلامت روانی بنگریم، حداقل فایدۀ این مطالعه می تواند مطرح کردن علمی این واقعیت باشد که امام خمینی به مثابه یک انسان کامل در آرمان شهر روانی پدیدار شناسان مطرح شود و بر اساس مفهوم «آفتاب آمد دلیل آفتاب» بر جامعیت، کمال، عظمت روحی، آرامش باطنی، دم مسیحایی، عزت نفس و آزادگی امام خمینی شاهدی دیگر باشد.‏

‏یکی از دغدغه های دیگر این مطالعه، جستجو، کشف و تبیین ویژگی های منحصر به فرد‏5‏ حضرت امام خمینی است که نماد سلامت روانی، اقتدار، مدیریت، عرفان، آرمان خواهی و وارستگی است. با شناسایی و ارائه الگوهای رفتاری ویژه و منحصر به فرد امام خمینی می توان طرحی نو درافکند و مؤلفه های شخصیتی منحصر به فرد ایشان را بر ضوابط، معیارها و ملاک های موجود سلامت روانی انسان در قرن بیست و یکم افزود و یا به معیارهای سلامت روانی پدیدار شناختی عرضه داشت و آنها را اصلاح کرد و یا ارتقاء بخشید.‏

‏امروزه، متخصصان سازمان بهداشت جهانی به بازنگری تعاریف موجود در مورد انسان و ماهیت انسان پرداخته اند و از سال 2002 به این طرف در توصیف و تبیین ابعاد وجودی انسان، علاوه بر مؤلفه های زیستی، اجتماعی و روانی به بعد معنوی‏6‏ انسان نیز اشاره و تأکید می کنند. در آخرین تعریف سازمان بهداشت جهانی انسان موجودی «زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی»‏7‏ است.‏

‏ ‏

‏ ‏


حضورج. 64صفحه 153

کامل ترین انسان از نظر اسلام

‏در شناخت انسان کامل از نظر اسلام دو شیوه وجود دارد. شیوۀ اول شناخت انسان کامل از طریق قرآن و سنت صورت می گیرد. در قرآن و سنت تعبیر انسان کامل نیست و تعبیر مسلمان کامل و مؤمن کامل است. به هر حال، مسلمان کامل یعنی انسانی که در اسلام به کمال رسیده و مؤمن کامل انسانی که در پرتو ایمان به کمال رسیده است. شیوۀ دوم، از طریق شناخت افراد عینی میسر است. یعنی شناخت و معرفی افرادی که مطمئن هستیم آنها آنچنان که اسلام و قرآن خواسته است، ساخته شده اند که پیامبر اسلام(ص) نمونۀ بارز انسان کامل در اسلام است.‏8‏  با تأمل در قرآن مجید به خوبی می توان دریافت که در مکتب الهی، پرورش هر دو بعد جسمانی و روحانی مطمح ‏‏نظر است.‏9‏ مهم ترین عوامل رشد و تکامل انسان در قرآن عبارتند از: علم و تفکر، ایمان و عمل صالح.‏10

‏هر مکتب انسان شناسی برای این که میان انسان عادی و کامل ترین انسان، که در آن مکتب به ویژگی های آن پرداخته می شود، تمایز قائل شود، کامل ترین انسان را با مفهوم خاصی معرفی می نماید. به عنوان مثال، انسان کامل از دیدگاه کی یرکگارد انسان هستی دار، از دیدگاه نیچه ابر انسان و از دیدگاه فرانکل انسان از خود فرا رونده است. از دیدگاه قرآن کریم نیز کامل ترین انسان ها مخلصین هستند. بر مبنای آیات قرآنی مخلصین کسانی هستند که خود را برای خدا خالص کرده اند. مخلصین هر عملی که انجام می دهند رنگ خدایی دارد و جز برای او، برای هیچکس کار نمی کنند.‏11‏ مخلصین از دیدگاه قرآن مجید کسانی هستند که: در نیکی ها (سورۀ بقره، 148) و به سوی مغفرت از پروردگار و بهشت (سورۀ حدید، 21) بر یکدیگر سبقت می گیرند و به خاطر سبقت در خیرات و مغفرت جز مقربین درگاه الهی (سورۀ واقعه، 11ـ10) هستند و به دلیل این مقام و مرتبه خداوند آنها را امام و پیشوای متقیان (سورۀ فرقان، 74) قرار داده است.‏

‏مخلصین خدا به درجه ای از عزت نفس و خود آگاهی رسیده اند که هیچ نفوذ شیطانی در آنها متصور نیست «به عزتت سوگند که همۀ آنها را به جز بندگان مخلص تو، اغوا خواهم کرد» (سورۀ ص، 83ـ82) و تنها این گروه خداوند را درست عبادت و ستایش می کنند «منزه است خداوند از آنچه که وصف می کنند مگر (از اوصافی که) بندگان مخلص خدا (برای او قایل هستند)» (سورۀ ‏


حضورج. 64صفحه 154

‏صافات، 160ـ159). سرنوشت این گروه نیز با افراد دیگر متفاوت است، در صحنۀ محشر و روز قیامت این گروه از حساب و کتاب آزادند «همۀ آنها احضار خواهند شد مگر بندگان مخلص خدا» (سورۀ صافات، 128ـ127) و باز خورد عمل آنها نیز متفاوت از سایر انسان هاست «و جزا داده نمی شوید مگر به آن چه که کردید، در مورد بندگان مخلص خدا اینچنین نیست» (سورۀ صافات، 40ـ39). حال که به قدر اندک از ملاک ها و معیارهای انسان سالم یا کامل که به زبان قرآن کریم انسان مخلص خوانده می شود، بحث شد شایسته است که همان ملاک ها را در رویکرد روانشناختی پدیدارشناسی بجوییم تا امکان بررسی تطبیقی این موضوع به صورت علمی و مطلوب فراهم شود.‏

‏ ‏

پدیدارشناسی چیست

‏در بین رویکردهای موجود روانشناسی و فلسفی، رویکرد پدیدارشناسی، بیش از سایر رویکردها به شناخت ماهیت و وجود انسان همت گماشته است. خاستگاه رویکرد پدیدارشناختی نظام های فلسفی و مذهبی است. رویکرد انسان گرایی در شخصیت، به عنوان زیر مجموعۀ مکتب پدیدار شناختی، که با کارهای مزلو و راجرز معرفی می شود، بر فضایل و آرزوهای انسان، ارادۀ آزاد و آگاهانه و شکوفایی توانایی های بالقوه شخص تأکید می ورزد (عابدینی، 1383). این رویکرد تصویری مثبت، زیبا و خوش بینانه از ماهیت انسان به دست می دهد و مردم را به عنوان موجوداتی فعال و خلاق ترسیم می کند که بر خودشکوفایی، رشد و پیشرفت توجه دارند (شولتز، 1381). از آنجا که بررسی و بحث دربارۀ «انسان ایده آل» از دیدگاه همۀ انسان گرایان در اینجا مقدور نیست، از این رو، در این بخش از بحث انسان سالم یا کامل، دیدگاه مزلو به مثابه یکی از مؤسسان و برجستگان مکتب انسان گرایی در مورد ویژگی های انسان سالم، محور مطالعه تطبیقی ویژگی های شخصیت حضرت امام خمینی(س) در این نوشتار تحقیقی می باشد. دربارۀ ماهیت انسان و نیز ویژگیهای انسان ایده آل از دیدگاه سایر انسان گرایان و نیز از منظر اصالت وجودی در جای دیگر به طور مشروح توضیح داده شده است.‏12


حضورج. 64صفحه 155

مقایسۀ دیدگاه مزلو در رابطه با انسان سالم (خودشکوفا) با ویژگی های شخصیتی امام خمینی

‏این نوشتار می تواند حضرت امام خمینی را به عنوان یک نمونۀ عملی از این نظریه ارائه داده و درجۀ صحت و اعتبار تجربی این نظریه را محک بزند. مطالعه و بررسی منابع موجود و سیره امام خمینی نشان می دهد که شاخص های انسان سالم (خودشکوفا) به صورت قابل توجه و معنی داری بر شخصیت ایشان انطباق می یابد که شرح آن در ادامۀ مطلب ارائه می آید.‏

‏اولین خصوصیتی که ابراهام مزلو به عنوان یک صاحب نظر در رویکرد روانشناختی انسان گرا برای انسان های خودشکوفا در نظر می گیرد، ادراک صحیح و کارآمد واقعیت است. با توجه به تعریف مزلو از این ویژگی که افراد خودشکوفا جهان پیرامون خود را به طور روشن و معینی درک می کنند و ادراک آنها هرگز تحریف نمی شود، می توان نمونه های بارز و روشنی را در زندگی حضرت امام مشخص کرد و با توجه به این نمونه ها و همخوانی آنها با این ویژگی، ایشان را به عنوان یک انسان خودشکوفا معرفی کرد.‏

 ‏تعدادی از خواهران ما در پاریس به حضور امام آمدند و دربارۀ تحصیل خانم ها در دانشگاه از ایشان پرسیدند: شرکت در کلاس هایی که مختلط است، آیا اشکال ندارد؟ امام فرمودند: اگر با حفظ مسائل اسلامی باشد، مشهودی نباشد، اشکالی ندارد. در مورد رعایت حجاب سؤال کردند که «باید چادر سر کنم؟» امام نگاهی به خواهر سؤال کننده کردند که او روسری به سر و مانتویی آستین دار به تن داشت. فرمودند: حجاب شما حجاب اسلامی است، خیلی خوب است. من مطمئنم که هیچ کس غیر از امام نمی توانست این حکم اسلامی را بدهد. حتی بسیاری از احکام را داریم که مهجور است و کسی ابراز نمی کند.‏13

‏هنگامی که امام خمینی را به نجف تبعید کردند ما خیال می کردیم امام با آن همه مشکلات و رفتارهای سیاسی از طرف دولت ایران و عراق، چندان حال بررسی مسائل و معضلات فقه و اصول را ندارند و با این مشغله های سیاسی و آن همه کارهای اجتماعی، شاید وقت تدریس فقه و اصول را نداشته باشند. ولی هنگامی که ‏


حضورج. 64صفحه 156

‏امام درس را شروع کردند دیدیم در برابر دریایی بی کران واقع شده ایم که هرچند مشکلات هم زیاد بود موقع درس دادن، تو گویی جز درس و بحث، کاری ندارد.‏14

 ‏یکی دیگر از ادراکات حضرت امام خمینی(س) را که نشانگر واقع نگری ایشان است در سخنان زیر می توان جستجو کرد. امام دربارۀ پیشرفت های دنیای غرب گفته است که ما پیشرفت های دنیای غرب را می پذیریم ولی فساد غرب را که خود آنان از آن ناله می کنند، نه. «تربیت غرب انسان را از انسانیت خودش خلع کرده، ما با تمدن مخالف نیستیم، با تمدن صادراتی مخالفیم» «ما تمدنی را می خواهیم که بر پایه شرافت و انسانیت استوار باشد.»‏15

‏با توجه به دیدگاه مزلو، انسان های خودشکوفا دارای حسن احترام به خود و احترام به دیگران و طبیعت هستند و بدون احساس علاقۀ ناروا، سرنوشت خود را به شیوۀ شهودی و با تمام کمبودها و کاستی های آن می پذیرند. مثال هایی از زندگی امام در رابطه با این خصلت می توان بیان نمود:‏

 ‏فرزند امام، خانم دکتر زهرا مصطفوی دربارۀ این ویژگی حضرت امام می گویند: من ندیدم در طول زندگی، امام به خانمشان بگویند در را ببندید. بارها و بارها می دیدم ‏


حضورج. 64صفحه 157

‏خانم می آمدند و کنار آقا می نشستند، ولی امام خودشان بلند می شدند و در را می بستند. حتی وقتی پا می شدم به من هم نمی گفتند در را ببندم. یک روز به آقا گفتم خانم که داخل اطاق می آیند همان موقع به ایشان بگویید در را ببندند [که دیگر لازم نباشد بلند شوید] گفتند: «من حق ندارم به ایشان امر کنم». حتی به صورت خواهش هم از ایشان چیزی را نمی خواستند.‏16‏ در همین رابطه فرزند گرامی امام، مرحوم حاج سید احمد خمینی نقل می کنند که مادر ما اگر سر سفره نمی نشستند، امام غذا نمی خوردند. منتظر می ماندند ولو این که همه سر سفره حاضر باشند، وقتی که والده مان می آمد آقا شروع به خوردن غذا می کردند.‏17

 ‏روز دوازده بهمن 57 وقتی هواپیمای امام در فرودگاه تهران به زمین نشست آیت الله پسندیده برادر امام به استقبال ایشان به داخل هواپیما رفتند. امام به حسب روحیه ای که داشتند فرمودند آقای پسندیده جلوتر از ایشان از هواپیما خارج شود، چون امام هیچگاه در راه رفتن از برادر بزرگترشان سبقت نمی گرفتند. از طرفی به دلیل حساسیت سیاسی که همه منتظر ورود امام بودند آقای پسندیده هم نمی توانستند جلوتر از امام راه بیفتند. امام فرمودند: پس شما جلوتر از ما از هواپیما پایین بروید والا من جلوتر از شما نخواهم رفت.‏18

 ‏دختر حضرت امام خمینی(س)، خانم فریده مصطفوی می گوید: در جمع نشسته بودیم که یک مرتبه دیدم آقا به طرف آشپزخانه می روند، از ایشان سؤال کردیم کجا تشریف می برید؟ گفتند: می روم آب بخورم. گفتیم: به ما بگویید تا برایتان آب بیاوریم.‏

‏امام می فرمایند: اتکال به نفس بعد از اعتماد به خداوند، منشأ خیرات است.‏

 ‏آنگاه که امام خمینی می خواست مطلبی را از دانشمندی نقل کند، با احترام از وی یاد می کرد. آنگاه که مطلب دانشمندی را قبول نداشت و نظر خودشان را برخلاف آن دانشمند بیان می داشت و بعد از استدلال علمی آن را رو می کرد، در عین حال با ‏


حضورج. 64صفحه 158

‏کلمه مرحوم از او یاد می کرد. او گاهی کلمه «رضوان الله تعالی علیه» را به دنبال اسم آن دانشمند می آورد.‏

 ‏امام خمینی حرمت مذهبی و سیاسی افراد را نیز بخوبی نگه می داشتند که ما در اینجا فقط به یکی از فرمایشات ایشان در قبل از پیروزی انقلاب اشاره می کنیم. امام در مصاحبه با تلویزیون سوئیس در تاریخ 18 / 10 / 57 بیان کردند که «ما به تمام اقلیت های مذهبی در هر کجا که باشند، احترام می گذاریم.»‏19

 ‏یکبار پس از ملاقات با امام در جماران یکی از مسئولین مملکتی برای انجام کارهای جاری به حضور امام رسید که به همراه پدر مسن اش دیده می شد. وی پس از بازگشت از خدمت امام گفت: وقتی خواستم به حضور امام برسم من جلو افتاده و پدرم را از دنبال می آوردم. پس از تشرف پدرم را به امام معرفی کردم. امام نگاهی کرده و فرمودند: این آقا پدر شما هستند؟ عرض کردم بله. فرمودند: پس چرا جلوی او راه افتادی و وارد شدی؟‏

‏ ‏

سادگی و خود انگیختگی و طبیعی بودن

‏سادگی و خود انگیختگی و طبیعی بودن از جمله معیارهایی است که مزلو در انسان های خودشکوفا به عنوان یک خصیصۀ مهم قلمداد می کند. این ویژگی در گسترۀ زندگی امام قابل لمس است و همین ویژگی برجسته او را جزء برترین انسان های خودشکوفا قرار می دهد.‏

 ‏وضع منزل حضرت امام در قم در طول زندگی حاکی از قناعت ایشان بود و معروف است که آجرهای پله های حیاط ایشان ساییده شده بود. بنّا می گوید: تعدادی آجر تهیه شود تا آن آجرهای ساییده شده را عوض کند. حضرت امام می فرماید: همان آجرهای ساییده شده را پشت و رو کنید و کار بگذارید.‏21

 ‏یک مشخصۀ بارز شخصیت امام فناء فی الله بودن بود. محو بودن در هدف و فارغ از هر نوع تظاهر و ریا بودن است. از این که کسی در محضرشان از هر جنبه ای از ‏


حضورج. 64صفحه 159

‏شخصیت شان تعریف کند به شدت رنج می بردند و نهی می کردند و با برخورد مناسبی به فرد می فهماندند که از این مدیحه سرایی و ستایش رضایت ندارند و خوششان نمی آید. سادگی بر همۀ زندگی امام سایه انداخته بود. او نه تنها از تجملات بیزار بود که از بسیاری از امور غیرتجملی هم گذشته بود. آقای روحانی مؤلف «تحلیلی بر نهضت امام خمینی» می گوید:‏

‏امام در زندگی ساده زیست می کند، ساده می پوشد، ساده می خورد، از غذای چرب و نرم هماره پرهیز می کند و از خوراکی های مقوی دوری می جوید. در نجف غذای مورد علاقه ایشان نان و پنیر و مغز گردو بود. در رفت و آمد پیاده حرکت می کرد و علی رغم اصرار و فشار همه جانبه دوستان و ارادتمندان در نجف از گرفتن اتومبیل و رفت و آمد با ماشین خودداری می ورزید. هر چند بسیاری از فدائیان راه ایشان در کویت و جاهای دیگر، آماده بودند که با دل و جان ماشین از غیر وجوهات شرعیه به ایشان هدیه نمایند.‏ 22

 ‏باید بگویم زندگی بسیار ساده امام که رهبر انقلاب اسلامی برای خود فراهم کرده بود، او را از دیگر رهبران دنیا متمایز می کرد و ما می دیدیم که به راستی یک مرد عقیدتی است و دنیا و لذت های دنیوی برایش ارزش ندارد. او مرا و همه رجال دیگر را به خدمت می پذیرفت، روی فرش ساده می نشست.‏

‏ ‏

توجه به مسائل بیرون از خویشتن یا مسأله مداری

‏به عنوان بخشی از ویژگی هایی است که مزلو وجود آن را برای انسان خودشکوفا لازم می داند. انسان های خوشکوفا، خودمحور نیستند، بلکه گرایش به مشکلاتی دارند که در ورای نیازهای فوری آنان قرار دارد. آنها زندگی می کنند برای کار، نه این که کار می کنند برای زندگی. با داشتن این ویژگی انسان هایی متعهد بوده و همواره به کارشان عشق می ورزند. اینک مصادیقی از زندگی امام در ارتباط با این ویژگی:‏

 ‏حاج سید احمد آقا، نقل کرده اند که امام عظیم الشأن با آن حال رنجوری که ‏


حضورج. 64صفحه 160

‏داشتند، متوجه می شدم که در سرمای زمستان راه نسبتاً طولانی را در برف طی کرده اند و برای این که به ما کاری را نگفته باشند، خود، برای خاموش کردن چراغ اقدام کرده اند. با خاموش شدن چراغ حیاط متوجه می شدیم که ایشان در حیاط هستند. فوراً خودم را به ایشان می رساندم و می گفتم: خوب آیفون که بود. از طریق آیفون می گفتید من می رفتم خاموش می کردم. ولی ایشان می گفتند: بالاخره یک کسی باید این کارها را می کرد.‏24

 ‏انسان های خودشکوفا و خواستار تحقق خود دوست دارند که در انزوا و خلوت به سر برده و تا اندازۀ زیادی از جو عمومی دوری کنند و با برنامه ریزی که برای خود دارند، سعی می کنند به اهداف متعالی زندگی برسند. زیرا آنان کاملاً بر منابع درونی تکیه دارند. حضرت امام به عنوان الگوی انسان سالم و کامل همیشه در عین مردمی بودن انزوا و خلوت را دوست داشتند. ایشان در سخنرانی ها و مصاحبه هایش تأکید زیادی در این زمینه داشتند.‏

 ‏علی اکبر مسعودی خمینی در این باره می گوید: مکرر می شد من صبح تا ظهر خدمت امام در اتاق می نشستم و ایشان تا سر ظهر مطالعه می کردند و یک کلمه حرف نمی زدند. مگر این که از ایشان سؤالی می شد که به اندازۀ سؤال جواب می دادند و جز اذان ظهر، هیچ چیز مانع مطالعه ایشان نمی شد، «الله اکبر» اذان که شنیده می شد، قلم را زمین می گذاشتند و آمادۀ نماز می شدند. حضرت امام خصوصیتی داشتند که اگر یک شبانه روز هم در کنارشان بودی یک بار نمی شنیدی که ایشان ذکر نگویند. در واقع ذکر ظاهر نداشتند، اما در خلوت و شب ها گریه می کردند و قرآن می خواندند.‏

 ‏پروفسور حامد الگار (استاد اسلام شناسی در دانشگاه های امریکا) درباره آرامش امام خمینی می گوید: یک مسلمان هر چقدر بخواهد از یک شخصیت تعریف وتمجید کند، به خاطر آن که بزرگی و عظمت تنها از آن خداست و به مشیت او نمی توان ‏


حضورج. 64صفحه 161

‏شخص را با این صفات خواند، بهتر است در ازای به کارگیری چنین لفظی گفته شود که عظمت و بزرگی خداوند به نحو نادری در آن فرد جلوه پیدا کرده بود و او را به آیتی از الله مبدل ساخته بود. امام خمینی قطعاً چنین آیتی بود. هر کس که سعادت حضور در کنار او را داشته است، می داند. زیارت وی حتی هنگامی که او یک کلمه سخن نیز نمی گفت، عمیق ترین تأثیر را بر روی آدمی می گذاشت. برخی از افراد، آرامشی را که با وجود وقوع هر اتفاقی در هنگام وقوع انقلاب اسلامی و سال های بعد از آن، در ایشان وجود داشت؛ به اشتباه به بی احساسی و سرد بودن ایشان تعبیر می کنند. این در حالی است که اطرافیان او می دانستند، وی تا چه حد از مشکلات و مشقاتی که مردم می کشیدند رنج می برد. آرامشی که در امام وجود داشت، متعلق به فردی بود که با شیوه ای زاهدانه خود را غرق در «اندیشه و عبادت غیب» کرده بود، اما در عین حال دست به اقدامات سیاسی می زد که به لحاظ گسترش و تأثیر در هیچ فرد انقلابی وجود نداشت.‏

‏تازگی مداوم تجربه های زندگی، از دیگر ویژگی های انسان های خواستار تحقق خود (خودشکوفا) از منظر ابراهام مزلو تازگی مداوم تجربه های زندگی است. افراد دارای این صفت، بدون توجه به این که تجربۀ خاصی تکرار شده یا نه احساس لذت و احترام و شگفتی می نمایند. حضرت امام به عنوان یک انسان کامل این خصیصه را در طول زندگی خود به روشنی نشان می دهد.‏

 ‏امام خمینی دوستی با کودکان را خیلی دوست داشتند و همیشه در اوقات بیکاری با آنها بازی می کردند و هرگز از بودن با بچه ها خسته نمی شدند. علاقۀ امام به کسی زیادتر بود که به خدا نزدیک تر است. مثلاً بچه ها را خیلی دوست داشتند. وقتی نوۀ خود علی را می بوسیدند، می گفتند «این بچه جدیدالعهد و ملکوتی است، این بچه به مبدأ نزدیک تر است.» اگر بچه ها را دوست داشتند به دلیل نزدیک تر بودن آنها به خداوند بود.‏


حضورج. 64صفحه 162

nokatemosbat

‏ ‏

‏ ‏‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

 ‏حاج سید احمد آقا، دربارۀ احساس درک تازه از تجربه های امام می گوید: در ماه مبارک رمضان وقتی (امام) نجف بودند، هر 3 روز یک دور قرآن را ختم می کردند. در ایام سال، ماهی یک بار قرآن را ختم می کردند. ایشان همواره با قرآن مأنوس بودند. یک جزء قرآن را 8 قسمت کرده و هر قسمت را در زمان خاصی قرائت می کردند. ایشان به قدری با کتاب مفاتیح الجنان مأنوس بودند، که هر چند ماه، کتاب ایشان پاره می شد و ما به ناچار مفاتیح را صحافی یا مجدداً برای ایشان تهیه می کردیم.‏27

 ‏گاهی که با امام قدم می زدم هر بار می دیدم که ایشان چطور لطیف و عمیق به اطرافشان نگاه می کنند. یک روز دیدم آقا در مقابل غنچه ای ایستاده و رو به من کرده و گفتند: فکر می کنی این غنچۀ گل چند روزه باشد؟ من که اصلاً توجه ‏


حضورج. 64صفحه 163

‏نکرده بودم، گفتم نمی دانم. ایشان گفتند: من دقیقاً می دانم. به گمانم گفتند دو روز و نیم است این غنچه باز شده است. گفتم شما مگر هر روز این غنچه را می بینید؟ گفتند: بله. هر روز که از اینجا رد می شوم و قدم می زنم می بینم چقدر تغییر کرده است و الآن دو روز و نیم از عمر این گل گذشته است.‏28

‏یکی دیگر از مهمترین خصیصه هایی که مزلو در ردیف ویژگی های افراد خودشکوفا مطرح می کند، تجربه های عارفانه یا اوج می باشد. بنا بر عقیدۀ مزلو، افراد در طی این تجربه ها به نهایت معنویت و کمال می رسند. این ویژگی در لحظه به لحظۀ زندگی امام قابل مشاهده بود. نمونه هایی که می توان در رابطه با این ویژگی بیان نمود، به قرار زیر است:‏

 ‏حضرت امام عاشق و معشوق خدا بود، قلب او ظرف محبت حق بود آن هم محبتی که همواره او را در جذبه الهی نگاه داشته بود. او آن چنان به مقام بلند (اَشَدِّ حباً لله) رسیده بود که حتی یک شب هم خواب بر عشق او غلبه نکرد. امام خمینی عبد صالح خدا بود. با شب انس و الفتی دیرینه داشت و اشک چشمانش چون مروارید بر چهرۀ زیبایش می غلطید و صدای گریه هایش فضا و فرشته ها را به شهادت گرفته بود. تسبیح به دست می گرفت و ذکر خدا می گفت، مفاتیح می گشود و دعا می خواند. قرآن را باز می کرد و تلاوت می کرد و با معبود خود سر و سرّ و شور و حالی داشت. امام عاشق عبادت بود، مخلصانه عبادت می کرد و بیشترین بهرۀ معنوی را از آن دریافت کرد. عمر خود را با یاد و نام خدا طی می کرد و در حالی که ذکر خدا می گفت، به عالم باقی پر کشید.‏29

 ‏وقتی امام از پاریس به تهران می آمدند در هواپیما نماز شب خواندند. من یادم هست قطب نمایاشان را مرتب می گذاشتند تا جهت قبله را پیدا کنند ولی می دیدند عقربۀ آن حرکت نمی کند. موضوع را به خلبان گفتیم وقتی توضیح داد که قطب نما در هواپیما کار نمی کند اما از ایشان پرسید مکه کدام طرف است؟ خلبان جهت را نشان داد و امام به همان طرف مشغول نماز شب شدند.‏30


حضورج. 64صفحه 164

 ‏یکی از اساتید حوزه علمیه قم گوید: شبی مهمان حاج آقا مصطفی خمینی بودم، نصف شب از خواب بیدار شدم و صدای آه و ناله شنیدم. نگران شدم که در خانه چه اتفاقی افتاده است. حاج آقا مصطفی را بیدار کردم و گفتم ببین در خانه شما چه خبر است؟ ایشان نشست و گوش فرا داد و گفت: صدای امام است که مشغول عبادت است.‏

 ‏بعد از سخنرانی در بهشت زهرا امام اظهار تمایل کردند که به داخل جمعیت بروند. یک عکس هم از امام هست که نه عمامه دارند و نه عبا و وسط جمعیت گیر افتاده اند. امام بعدها می فرمودند: من احساس کردم دارم خفه می شوم. تعبیر امام این بود که بهترین لحظات من همان موقعی بود که زیر دست و پای مردم داشتم از بین می رفتم.‏31

 ‏من این مسأله را به یقین می دانم که اگر آن حالت های عرفانی و ارتباط های روحانی حضرت امام نبود، تصمیم های ایشان هم نمی توانست چنین مؤثر باشد. دربارۀ این مقوله اشاره ای به چند حالت خاص امام بیشتر ما را با این مرد بزرگ آشنا می کند. در روز دوازدهم بهمن، روز بازگشت امام خمینی به ایران، وقتی در هواپیما از ایشان سؤال می کنند از اینکه در آسمان ایران هستید چه احساسی دارید؟ فرمودند: هیچ احساسی ندارم. بعدها فهمیدم که نمی بایست هیچ فرقی برای ایشان داشته باشد. همانطور که حضرت علی(ع) فرمودند: از نظر من این کفش که وصله می کنم با آن حکومت هیچ فرقی نمی کند و دارم وظیفه ام را انجام می دهم. از نظر من امام هم همینطور بود.‏32‏ همچنین، حاج احمد آقا در نجف تعریف می کردند که از آقا سؤال کردم، آن زمانی که سوار هواپیما شده و به سوی ترکیه پرواز می کردید، چه احساسی داشتید؟ فرمودند: والله همین حالی که الآن در کنار شما نشسته ام، داشتم.‏33

 ‏یکی از حالت های عرفانی امام خمینی در مواقع دعای توسل بود. در نوفل لوشاتو، شاهد این امر بودیم. شب عاشورا بعد از این که نماز تمام شد، فرمودند: کسی هست ‏


حضورج. 64صفحه 165

‏که روضه بخواند؟ این برخورد به ما آموزش می دهد که ببینیم چطور در آن جریان های سیاسی ـ اجتماعی ایران می بایست به مسائل مذهبی توجه داشت. خلاصه وقتی یکی از برادرها بلند شد و روضه خواند، امام دستمالش را در آوردند و شروع به گریه کردند. واقعاً انسان در مقابل این روح بزرگ از گفتن هر کلام و تفسیری عاجز است.‏

‏            از جمله ویژگی هایی که ابراهام مزلو برای انسان کامل یا خودشکوفا لازم می داند ویژگی علاقۀ اجتماعی یا نوع دوستی است که این ویژگی با توجه به تعریفی که مزلو از آن دارد، در سر تا سر زندگی حضرت امام از جمله رویۀ سیاسی، اجتماعی و فردی ایشان قابل درک می باشد. امام خود بیان می دارند که «خدا می داند که شخصاً برای خود ذره ای مصونیت و حق امتیاز قائل نیستم. اگر تخلفی از من سر زند، مهیای مؤاخذه ام.» از جمله مصداق های متعددی که می توان از زندگی امام در رابطه با این ویژگی بیان نمود به شرح ذیل می باشد:‏

 ‏امام خمینی می فرمایند: «مقصد، بزرگتر از این است، آقا من دست برادری دراز می کنم به تمام ملت های اسلام... و دست آنها را می فشارم.»‏35‏ ایشان در مصاحبه ای با اوریانا فالاچی چنین فرمودند: مردم نام مرا فریاد می زنند به این علت که مرا دوست دارند، آنها مرا دوست دارند به این سبب که می دانند من قوانین اسلام را به کار می برم.‏36

 ‏خانم مرضیه حدیده چی (خانم دباغ) که مدتی در پاریس در محضر ایشان بودند نیز در مورد ویژگی نوع دوستی حضرت امام خاطره ای را نقل می کنند. وی می گوید که این خاطره مربوط به نامه هاست. نامه ها را به لحاظ امنیتی اول من باز می کردم و بعد برای مطالعه خدمت ایشان می بردم. یک بار که مشغول باز کردن نامه ها بودم، حضرت امام آمدند و گفتند: من راضی نیستم. فکر کردم که ایشان نگران این اند که مبادا من نامه ها را بخوانم، گفتم: به جدتان قسم نامه ها را نمی خوانم فقط از جهت ‏


حضورج. 64صفحه 166

‏امنیتی آنها را باز می کنم تا مبادا مشکلی داشته باشد. ایشان گفتند: می دانم همین را می گویم. اگر خطری هست چرا برای من نباشد، برای شما باشد. گفتم اماما! مردم ایران منتظر شمایند. امام گفتند: بالاخره هشت تا بچه هم در ایران منتظر شما هستند. گفتم نگران نباشید آموزش دیده ام و خطری ندارد. گفتند: خوب یک ساعتی بیایید به من هم یاد بدهید که چگونه این نامه ها را باز کنم تا اگر خطری داشته باشد، رفع شود.‏37

 ‏حضرت امام در پاریس با وجود آن هوای سرد و علی رغم کهولت سنی که داشتند، دستور دادند که وسایل گرمازای خانۀ مسکونی ایشان را خاموش کنند تا با مردم ایران که در زمستان 57 دچار مضیقۀ شدید نفت بودند و مجبور بودند سرما را تحمل کنند، وضعی مشابه داشته باشند.‏38‏ نمونۀ دیگری از احساس نوع دوستی و علاقۀ اجتماعی حضرت امام خمینی را می توان در خاطرۀ زیر به تماشا نشست.‏

 ‏اوایل ورود حضرت امام خمینی به نجف روزی مرد باتقوایی خدمت ایشان رسید. فردای آن روز که من در اندرونی کار داشتم، دیدم خانم حضرت امام خیلی ناراحت است. ایشان می گفت: آن مرد چیزی برای امام نقل کرده که آقا از فرط ناراحتی 24 ساعت است که غذا نخورده اند، حتی چای هم نخورده اند. دوباره معلوم شد آن مرد از تظاهرات قم و کشتار مردم برای امام تعریف کرده و از جمله گفتند که خود شاهد بوده که زنی بچه چند ماهه ای را که پیراهن سفید به تنش کرده بود، در بغل داشت و شعار می داد یکی از گاردیها با ضربه قندان محکم به شانه این زن زد که بچه از دست او افتاد و سرش به جدول خیابان خورد. امام که این را شنیدند خیلی گریه کردند و اشک ریختند و 24 ساعت از فرط ناراحتی غذا نخوردند.‏39

‏مزلو داشتن روابط متقابل با دیگری (روابط بین فردی) را از ویژگی های انسان های خودشکوفا می داند و اعتقاد دارد که افراد خودشکوفا بیش از انسان های عادی تمایل به برقراری روابط شخصی و نزدیک تر و عمیق تر دارند.‏


حضورج. 64صفحه 167

 ‏حضرت امام خمینی در زندگی خود علی رغم این که سعی می کرد با افراد کمی رابطه داشته باشد ولی با آن دوستان کمی هم که داشتند فوق العاده صمیمی بودند. مخصوصاً امام همیشه به آیت الله بروجردی احترام می گذاشتند و آیت الله بروجردی نیز به ایشان توجه کامل داشتند.‏40

 ‏در رابطه با موضوع روابط بین فردی (متقابل) حضرت امام، حاج احمد آقا نکتۀ جالبی را بیان می کنند: «امام شدیداً عاطفی هستند یعنی مثلاً وقتی در نجف بودند و بچه ها (گاهی خواهرهایم) می آمدند آنجا و بعد می خواستند بروند طوری بود که من هیچ وقت موقع خداحافظی قدرت ایستادن توی حیاط و دیدن خداحافظی آنها را نداشتم، می گذاشتم و می رفتم و مرحوم برادرم هم همین را می گفتند که: «من آن لحظۀ خداحافظی را نمی توانم ببینم.» امام به آن حد عاطفی با فرزندان خود برخورد می کنند، اما یک ذره شما فکر کنید این مسائل روی تصمیم گیری هایشان در آن کارهایی که می خواهند بکنند اثر دارد، ندارد.»‏41

 ‏معمولاً امام خمینی در مجالس فاتحه ای که برگزار می شد، بیشتر از یک جلسه شرکت نمی کردند. اما وقتی که مرحوم آیت الله سعیدی شهید شدند و رژیم ایشان را در زندان زیر شکنجه به شهادت رساند، حضرت امام سنت خود را شکستند. امام تمام هزینۀ برگزاری آن مجلس را که حدود چهل شب ادامه پیدا کرد خود بر عهده گرفت.‏42‏ کیفیت و عمق روابط بین فردی حضرت امام که یکی از نشانه های مهم و ارزشمند انسان خودشکوفا از نظر آبراهام مزلو می باشد، در خاطراتی که در پی می آید، تجلی می یابد:‏

 ‏دو سه هفته بیشتر از اقامت امام در نوفل لوشاتو نمی گذشت. یک شب هنگامی که نماز می خواندیم متوجه شدیم که دو سه نفر از ایران آمده اند. من خیلی زود فهمیدم که یکی از آنان مرحوم شهید عراقی است. او خیلی شکسته شده بود. سال های زندان بسیار بر او اثر گذاشته و موهای سر و تنش سفید شده بود. نماز که تمام شد، ‏


حضورج. 64صفحه 168

‏احوالپرسی کردیم پس از آن به امام عرض کردیم: آقای حاج مهدی عراقی با دو سه تن از برادران بازاری از تهران آمده اند. امام فرمودند: بیایند داخل. وقتی این عده داخل اتاق امام شدند، مهدی عراقی نشست و با گریه دست امام را بوسید. نخست او را نشناختند، من عرض کردم: ایشان آقای مهدی عراقی اند. امام بر سر شهید دست کشیدند و فرمودند: مهدی من چرا این قدر پیر شده؟ حاج مهدی عراقی سرش را بر روی پای امام گذاشت و چند دقیقه ای در همان حال گریه کرد.‏

 ‏حجت الاسلام حق شناس نقل کردند: چندی پیش یک خانم ایتالیایی که شغل او معلمی و دینش مسیحیت بود، نامه ای آکنده از ابراز محبت و علاقه نسبت به امام و راه او، همراه با یک گردنبند طلا برای حضرت امام فرستاده بود و متذکر شده بود که این گردنبند را که یادگار آغاز ازدواجم هست به شما تقدیم می کنم، به نشانه علاقه و اشتیاق خود نسبت به شما و راهتان. نامه به عرض ایشان رسید و گردن بند را نیز گرفتند و روی میز گذاشتند. دو سه روز بعد اتفاقاً دختر بچه دو سه ساله ای را آوردند آنجا که پدرش در جبهه مفقود الاثر شده بود. امام وقتی متوجه شدند فرمودند بیاوریدش داخل. سپس او را روی زانوی خود نشاندند و صورت مبارکشان را به صورت بچه چسبانیده و دست بر سر او گذاشتند و مدتی به همین حالت آهسته با او سخن گفتند و ما شاهد بودیم با اینکه بچه افسرده بود ولی بالاخره در آغوش امام خندید و به دنبال آن انگار امام هم احساس سبکی کردند و آنگاه دیدیم ‏


حضورج. 64صفحه 169

‏که امام همان گردنبند مذکور را به گردن دختر بچه انداختند.‏43

 ‏مزلو در ادامۀ خصایلی که برای انسان های خواستار تحقق خود (انسان خودشکوفا) بر می شمارد خلاقیت و آفرینندگی را به عنوان یک بعد اصلی و اساسی در نظر گرفته و وجود آن را برای یک انسان سالم و کامل شدن لازم می داند. نمونه هایی که در پی می آید نشانگر این است که زندگی و شخصیت او مملو از خلاقیت و آفرینندگی است.‏

‏یکی از ابتکارات بسیار مهم حضرت امام طرح نوع جدیدی از تفکر سیاسی و ایجاد حکومتی جدیدی یعنی تأسیس جمهوری اسلامی در ایران بر مبنای ولایت فقیه است، نوع مدیریت اجتماعی و حکومتی که غیر از نمونۀ حکومتی صدر اسلام در زمان پیامبر اعظم(ص) و امیر مؤمنان حضرت علی(ع) هیچ الگویی در نظام های حکومتی جهان وجود نداشت. بنابراین، می توان گفت که حضرت امام در ارتباط با ساختار حکومتی طرح نو در انداخت که به 2500 سال حکومت شاهنشاهی پایان داد. همچنین، ایجاد نهادهای جدیدی نظیر سپاه پاسداران، بسیج مستضعفین، جهاد سازندگی، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید انقلاب اسلامی، نهضت سواد آموزی، کمیته امداد امام، سازمان تبلیغات اسلامی و نهادهای دیگر از جمله خلاقیت های امام است که هنوز هم به خدمت رسانی به مردم مشغولند. حضرت امام خمینی با رسالت الهی اصلاح، تربیت و تزکیه و با اتکا به خدا و حمایت مردم دست از جان شسته، جامعۀ جهانی و دنیای اسلام را دگرگون ساخت و تربیتی نو بنا نهاد. امام از اقتداری برخوردار بودند که باعث شده بود حوادث روزگار که پر از تلاطم های سخت بود، نتواند تزلزلی در شخصیتش پدید آورد. خلاقیت ایشان را هم می توان در خاطره ای که بیان می شود، به طور کامل ملاحظه کرد:‏

 ‏آقای مسعودی می گوید: سال 1342 بود که آقایی نامه هایی را آورد تا به خدمت امام ببرد. در آن نامه نوشته شده بود که آقای حاج روح الله خمینی! آیا شما خودتان ‏


حضورج. 64صفحه 170

‏را اعلم از علما می دانید یا نه؟ این سؤال را لطفاً جواب دهید. امام هم زیر آن نوشتند: بسمه تعالی، تزکیه المرء لنفسه قبیح روح الله الموسوی الخمینی. حیف که این نوشته الآن پیدا نیست و از بین رفته است. ببینید چقدر در جواب لطافت وجود دارد و ایشان نه می فرمایند: «نه» و نه می گویند «آری» و در عین حال جواب طرف را هم داده اند. این خصوصیات فردی الهی و تیزبین است.‏

 ‏امام خمینی، آن اسطوره تقوی که بر کرسی صدق نشسته بود و قلب توده ها در حیطۀ قدرت و نفوذ او قرار داشت به عنوان موحدی شکست ناپذیر، با ابطال نظریۀ جدایی دین از سیاست (در نظر و عمل) و اعتقادی راسخ به اراده سیاسی ملت ها و با بصیرتی همچون بصیرت انبیاء(ع) و ائمه اطهار(ع) نقش غیر قابل انکارش را در تحول از یک عصر مادی به عصر دینی و معنوی در تاریخ ایران و جهان ثبت نمود. اما با وجود این نقش والا بر خلاف بسیاری از خواص به دلیل این که همه کمالات را با لذات از سوی خدا می دانست هیچیک از پیروزی های در صحنه انقلاب را به خود نسبت نداد. آن حضرت با سیرۀ عملی و نظری اش نشان داد که تا چه حد از اخلاقیات و روحیات، تهذیب نفس و جهاد اکبر خواص در تحولات سیاسی اجتماعی کارساز است و تا چه حد این امر توده ها را شیفته خواص می نماید. او اثبات کرد که یک روح بزرگ و مهذب است که می تواند در مقابل بحران های شکننده و مشکلات طاقت فرسای دوران انقلاب (قبل و بعد از پیروزی) مقاومت نموده و همچنان بدون یأس و ناامیدی در مسیر کسب پیروزی به پیش برود.‏

 ‏از دیگر ویژگی هایی که در زمرۀ ویژگی های انسان خواستار تحقق خود (انسان های خودشکوفا) از دید مزلو قرار می گیرد احساس برابری با مردم و داشتن خوی مردم گرا یا ساختار منش مردمی است. در بررسی تطبیقی ویژگی های حضرت امام با این خصوصیت افراد خودشکوفا می توان ادعا کرد که بر اساس سیرۀ عملی و نقل و قول های یاران و ارادتمندان امام ـ که به برخی از آنها اشاره می شود ـ ایشان با ‏


حضورج. 64صفحه 171

‏رعایت حقوق مردم و احترام به تک تک آنها و با احساس برادری و برابری با آنها خود را به صدر قلۀ انسانیت، خودشکوفایی و کمال رسانید.‏

 ‏امام خمینی در زمینۀ احساس برابری با مردم خطاب به مردم انقلابی ایران می فرمایند: خمینی دست یکایک شما را می بوسد و به یکایک شما احترام می گذارد و یکایک شما را رهبر خودش می داند که بارها گفته ام من با شما یکی هستم.‏

 ‏اولین برخورد حضرت امام با من روزی بود که در حدود 19 یا 20 سال داشتم. به اتاقی که در ضلع غربی منزل امام بود وارد شدم. مطلبی که مرا سخت تحت تأثیر قرار داد و برای همیشه در زندگی مدنظر دارم و از آن استفاده می کنم، این بود که ایشان به تمام [قامت] برخاستند و به اصطلاح ما را تحویل گرفتند. شاید رسم ایشان بود که برای تشویق طلاب نوجوانی که تازه به حوزه وارد می شدند، چون می بایست روحانیت و تواضع در لوح آنان ریشه پیدا کند، اینگونه برخورد می کردند.‏44

 ‏امروز مردم از وضع دولت مطلع اند و شما مردم را برای پشتیبانی از خود لازم دارید. دولت بدون پشتیبانی مردم نمی تواند کار بکند و هر یک از وزارتخانه ها باید این مسأله را در نظر داشته باشند که برای خدا مردم را راضی نگه دارید.‏45

‏مقاومت در برابر فرهنگ پذیری که در آن افراد، در شرایطی که موضوع برایشان دارای اهمیت شخصی است، آشکارا با قواعد و هنجارهای جامعه به مبارزه برمی خیزند، از دیگر معیارهای تکمیل کنندۀ دیدگاه مزلو در مورد انسان های خودشکوفاست. به عبارت دیگر، خودشکوفایان اگرچه با فرهنگ خود هماهنگ هستند، اما یک نوع کناره گیری درونی نسبت به آن احساس می کنند. این افراد خودپیرو هستند و به تصمیمات خود عمل می کنند. در زندگی حضرت امام که به عنوان یک شخصیت خودشکوفا، برجسته و انسان تأثیرگذار در سطح جهان شناخته شده است موارد و مصداق های زیادی را در این خصوص می توان برشمرد. قبل از ذکر مصادیق این ویژگی در کلام و رفتار امام، به اهمیت فرهنگ از دیدگاه ایشان می پردازیم:‏

 ‏امام خمینی بر نقش زیربنایی فرهنگ تأکید مکرر داشت و می فرمود: فرهنگ مبدأ ‏


حضورج. 64صفحه 172

‏همۀ خوشبختی ها و بدبختی های ملت است. آن چیزی که ملت ها را می سازد فرهنگ صحیح است. ایران با داشتن مکتب مترقی چون اسلام، دلیلی ندارد که برای پیشرفت و تعالی خود، از الگوهای غربی و کشورهای کمونیست تقلید کند. بشر تا در سایه مسلسل و توپ و تانک می خواهد ادامه حیات بدهد نمی تواند انسان باشد، نمی تواند به مقاصد انسانی برسد. شما کوشش کنید که با بیان و قلم مسلسل ها را کنار بگذارید و میدان را به قلم ها و علم ها و به دانش ها واگذار کنید.‏

 ‏امام خمینی اعتقاد داشتند که: «ما باید اول تمام همت مان را صرف کنیم که خودمان را از این وابستگی فکری بیرون بیاوریم. ما فکرهایمان وابسته است، ما فرهنگ مان وابسته است، الآن ما باید سعی کنیم از این فرهنگ وابسته خارج بکنیم خودمان را، چه فرهنگ آن طرف که همه اش فساد و چه فرهنگ آن طرف که همه اش فساد.»‏46‏ شماهایی که در دانشگاه هستید و دانشمند هستید و متفکر، این جوان های ما را یک جوری بار بیاورید که خودشان یک چیزی اند. اگر از غرب هم صنعتی می آید یاد بگیرند اما غربی نشوند. یاد گرفتن مسأله یک چیزی است و مغز را غربی کردن و از خودش غافل شدن، مسألۀ دیگر است.‏ 47

‏کنش مستقل ویژگی دیگری است که مزلو آن را جزء ملاک های انسان خودشکوفا قرار می دهد. خودپیروی و استقلال از فرهنگ و محیط از خصوصیات انسان های خودشکوفا می باشد. افراد خودشکوفا برای ارضای نیازهای اصلی خود به محیط فیزیکی و اجتماعی وابستگی ندارند و برابر رشد و تکامل بر منابع نهفته در خود متکی هستند. استقلال فکری و عملی حضرت امام در برابر رخدادهای سیاسی ـ اجتماعی و موضع گیریهای بین المللی پیامبرگونه بود. ایشان در برخورد با افرادی چون بنی صدر که به لحاظ اجتماعی و شخصیتی بیمار می نمود، رفتار ویژۀ خود را داشتند که منحصر به فرد بود. حجت الاسلام آشتیانی در این باره می گوید:‏

 ‏امام خمینی در تصمیم گیری مهمی مثل عزل قائم مقام رهبری، دستور برخورد جدی با سید مهدی هاشمی، حکم اعدام سلمان رشدی، برخورد جدی با مسئولین صدا و ‏


حضورج. 64صفحه 173

‏سیما در این ارتباط و برخورد با منافقین ضد انقلاب، حزب توده، ملی گرایان و دعوت رئیس جمهور ابرقدرت شرق آقای گورباچف به اسلام و برخورد با آمریکا در خلیج فارس و دستور شکستن حکومت نظامی شاه و امثال آن، با جسارتی که در تصمیم گیریهای بزرگ بویژه در مقاطع حساس انقلاب داشت، از ابتکارات بزرگ برخوردار بود.‏

 ‏هنگام نماز مغرب و عشاء به منزل حضرت امام رفتم. می خواستم با ایشان مذاکره کنم. امام آمادۀ نماز بود. وقتی منظورم را فهمید، اندکی نماز را به تأخیر انداخت. به عرض رساندم آقا طبق برداشتی که من کرده ام از این به بعد شما در مبارزات خود یاوران کمتری خواهید داشت. امام فرمودند: سعیدی! به خدا قسم اگر تمام جن و انس پشت به پشت هم بدهند و در مقابل من بایستند من چون این راه را حق یافته ام، از پای نخواهم نشست. با شنیدن سخنان امام، چنان دلگرم شدم که روح تازه ای در وجودم دیده می شد و ایمان بیشتری به قیام و حرکت امام پیدا کردم.‏

 ‏آنگاه که آقا به خانه می آمد به همسرش سلام هدیه می کرد، چند غنچه لبخند به دامنش می ریخت، عبایش را به گیره می آویخت و به آشپزخانه می رفت و با یک سینی و دو فنجان چای در کنار او می نشست و گاه که در سفره چیدن آستین بالا می زد و کمک می کرد و همسر که خجلت زده می گفت: شما چرا؟ با لبخندی که عمق جان را بهاری می کرد، پاسخ می شنید: کمک از بهشت آمده است.‏48

‏بنا بر نظر مزلو، خواستاران تحقق خود، آشکار می توانند وسیله را از هدف تمیز دهند و برایشان هدف ها و مقاصد مهمتر است. این صفت از دیگر ویژگی هایی است که مزلو انسان خودشکوفا را با آن تعریف می کند. اگرچه بسیاری از افراد خودشکوفا به معنای متعارف مذهبی هستند، اما معیارهای اخلاقی و معنوی صریحی برای خود دارند و در این باره که چه چیزی درست، نادرست، خوب یا بد است، بلاتکلیفی و تعارض کمتری نسبت به افراد عادی دارند.‏

‏امام خمینی خود می فرمودند: اسلام را معیار حرکت های خود قرار دهید. ما خودمان را باید ‏


حضورج. 64صفحه 174

‏فدا کنیم برای اسلام، آرمان و آرزوهایمان را باید فدا کنیم برای اسلام.‏

‏حال با توجه به این فراز از سخن امام می توان نمونه هایی از تمیز میان وسایل و مقاصد در زندگی ایشان را شرح داد:‏

 ‏یک روز پاکروان که رئیس کل سازمان امنیت بود، به دیدن امام خمینی آمده بود. او خیال داشت که با تهدید یا تطمیع، امام را از راهی که برگزیده بود، برگرداند. هر چه اصرار کرد که ملاقاتی در خلوت داشته باشد، آقا نپذیرفتند. بالاخره پاکروان قبول کرد که عدۀ کمی باشند. امام فرمودند که در آن اتاق کم باشند ولی در اتاق مجاور هم باشند. در آن اتاق عدۀ طلاب و حاضران آن قدر زیاد بود که جا برای عبور پاکروان نبود. بالاخره، با زحمت زیاد ایشان خود را به اتاق حضرت امام رساند و حتی یک نفر از طلاب برای احترام گذاشتن از جای خود بلند نشد. تمام حرفهای او و حضرت امام شنیده می شد. به محض ورود پاکروان، امام فرمودند: من برای خدا از اسلام دفاع می کنم و پس از آن آقا چند دقیقه ای با شدت صحبت کردند. بالاخره با سری آویخته و نومید از خانه رفت. پس از رفتن او امام فرمودند: ما باید محکم باشیم و برای خدا قدم برداریم و به احدی الحسینین نائل شویم.‏49

 ‏حضرت امام در سخنرانی مهمی فرمودند: برای من مکان مطرح نیست آنچه مطرح است مبارزه بر ضد ظلم است، هر جا بهتر این مبارزه صورت بگیرد آنجا خواهم بود.‏50

‏آخرین ویژگی که ابراهام مزلو برای انسانهای خودشکوفا مطرح می کند طنز مهربانانه است. از نظر مزلو، ویژگی مشترک انسانهای خودشکوفا شوخ طبعی متعالی آنان است. این افراد نوعاً به دنبال یک نوع شوخ طبعی هستند که جهل انسانیت را به طور عام بیان کند. آنها طنز از نوع فیلسوفانه را می پذیرند. این خصیصۀ خودشکوفانه (طنز مهربانانه) را در کلام، رفتار و لابلای زندگی امام می توان ملاحظه کرد. امام خمینی با ادای طنزهای مهربانانه سعی می کرد مشکلات بین فردی، سیاسی و اجتماعی را مطرح کرده و آنها را با ظرافت و لطافت حل کنند. نمونه هایی از این ‏


حضورج. 64صفحه 175

‏ویژگی امام را می توان در سخنرانی های ایشان و خاطره ها جستجو کرد:‏

 ‏سید رحیم میریان می گوید: سال 65 که حضرت امام مدتی در بیمارستان بستری بودند، دکتر عارفی به من گفت: «برو به امام بگو شما باید روزی یک سیخ کباب بخورید». خدمت امام عرض کردم، فرمودند من نمی خورم. برگشتم و به دکتر عارفی گفتم آقا فرمودند: «نمی خورم» باز دکتر گفت: برو به امام بگو به خاطر اینکه کمتر دارو بخورید، یک سیخ کباب را میل کنید. باز امام فرمودند: «نمی خورم.» به دکتر که گفتم، گفت: به امام بگو برای این که فلان قرص را نخورید، کباب بخورید. مطلب را به امام گفتم. ایشان نگاهی به من کردند و فرمودند: «این میز را بخور.» گفتم: بله آقا؟ فرمودند: «این میز را بخور.» خانم حاج احمد آقا و نوۀ امام (خانم اعرابی) هم بودند که زدند زیر خنده. خود امام هم خندیدند. گفتم: آقا! من که نمی توانم میز را بخورم. امام فرمودند: همانطور که تو نمی توانی این میز را بخوری، من هم نمی توانم هر روز کباب بخورم. رفتم به دکتر گفتم: امام یک جوک بارم کرد. این بار، خود دکتر خدمت امام آمد و به ایشان قبولاند.‏51

 ‏امام با همۀ کم حرفی و سکون و سکوت گاهی در درس لطیفه ای می گفتند که حضار با صدای بلند می خندیدند. از جمله روزی یکی از شاگردان ایشان که اهل آذربایجان بود در اشکال و سؤال خود پافشاری می کرد و امام می خواستند او را ساکت کنند، در آخر جواب به او گفتند: «یوخ» و با این کلمۀ ترکی، هم آن طلبۀ ترک زبان و هم بقیۀ حضار خندیدند و سر و صدا فرو نشست.‏52

 ‏یکی از خاطراتی که از برخوردهای امام خمینی با دیگران دارم، مربوط به آقای بجنوردی است. مرحوم بجنوردی یکی از علمای خوب نجف بودند و به امام علاقه مند بودند و روابطشان با امام گرم بود و امام هم به ایشان عنایت داشتند. در قضیه ای که پنجاه و چند نفر در نجف گرفتار شده بودند، زمزمۀ اعدام آقازاده ایشان هم بود. مرحوم آقای بجنوردی خیلی ناراحت بودند. امام می خواستند از ایشان ‏


حضورج. 64صفحه 176

‏دلجویی و احوالپرسی کرده باشند. امام آن شب را خیلی عنایت کردند. حتی چند مزاح هم کردند و می خواستند آقای بجنوردی را منقلب کنند و از آن حال بیرون آورند. امام فرمودند: «من وقتی در ترکیه بودم، به من گفتند که مصطفی رفته زندان، من گفتم که خوب است زندان، زندان رفته ورزیده می شود.»‏53

 ‏خانم فاطمه طباطبایی دربارۀ طنز مهربانانۀ امام می گوید: نجف که بودیم آقا چشمشان ناراحت شده بود. دکتر آمد و چشم ایشان را دید و گفت: شما چند روز قرآن نخوانید و استراحت کنید. امام خندیدند و گفتند: دکتر من چشمم را برای قرآن خواندن می خواهم، چه فایده ای دارد اگر چشم داشته باشم و قرآن نخوانم. شما یک کاری بکنید که من بتوانم قرآن بخوانم.‏54

 ‏اگر من خدای نخواسته، یک وقتی دیدم که مصلحت اسلام اقتضا می کند که یک حرفی بزنم، می زنم و دنبالش راه می افتم و از هیچ چیز نمی ترسم بحمدالله تعالی. والله، تا حالا نترسیده ام (ابراز احساسات حضار). آن روز هم که می بردندم، آنها می ترسیدند، من آنها را تسلیت می دادم که نترسید (خندۀ حضار).‏55

‏به نظر نگارنده، بهترین شناخت از یک انسان زمانی حاصل می شود که از زبان خود او سخنها شنیده شود. در متن کتاب و در مقام ذکر مصادیق ویژگی های انسان خودشکوفا، به این ‏


حضورج. 64صفحه 177

‏سخنان اشاراتی داشتیم. در اینجا نیز مطلب را به فرازی از وصیت نامۀ سیاسی الهی حضرت امام خمینی مزین می کنیم:‏

«شما ای ملت مجاهد در زیر پرچمی می روید که در سراسر جهان مادی و معنوی در اهتزاز است، بیابید آن را یا نیابید. شما راهی را می روید که تنها راه تمام انبیاء ـ علیهم سلام الله ـ و یکتا راه سعادت مطلق است. ...وصیت من به همه آن است که با یاد خدای متعال به سوی خودشناسی و خودکفایی و استقلال با همه ابعادش به پیش، و بی تردید دست خدا با شما است. اگر شما در خدمت او باشید و برای ترقی و تعالی کشور اسلامی به روح تعاون ادامه دهید و اینجانب با آنچه در ملت عزیز از بیداری و هوشیاری و تعهد و فداکاری و روح مقاومت و صلابت در راه حق می بینم و امید آن دارم که به فضل خداوند متعال این معانی انسانی به اعقاب ملت منتقل شود و نسلاً بعد نسل بر آن افزوده گردد.» (صحیفه امام، ج 21، ص 449ـ450)

‏شاید مناسب باشد که مطلب را با یکی از دعاهای ایشان به پایان ببریم که می فرمود:‏

‏«بارالها! پایان کار ما را به سعادت مقرون فرما و سرانجام رشتۀ معرفت و خداخواهی را به دست ما بده.»‏56‏ «مگر فیض تو از ما دستگیری فرماید و رحمت واسعۀ ذات مقدست شامل حال ما افتادگان شود و به هدایت و توفیق تو راه هدایت و رستگاری از برای ما باز شود، اِنَّک رؤف رحیم.»‏57

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

منابع و مآخذ

‏1. اتکینسون، ریتا. ال. و همکاران. زمینۀ روانشناسی هیلگارد. ترجمۀ گروهی از مترجمان، تهران، انتشارات رشد، 1380.‏

‏2. انصاری، حمید. (1373). حدیث بیداری، نگاهی به زندگی نامۀ آرمانی ـ علمی و سیاسی امام خمینی(س)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏3. پروچسکا، جیمز، او و نور کراس، جان سی. نظریه های روان درمانی، ترجمۀ یحیی سید محمدی، تهران، انتشارات رشد، 1381.‏


حضورج. 64صفحه 178

‏4. پژوهشکدۀ تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه. (1383). فصلنامۀ حصون، تهران، انتشارات سپاه.‏

‏5. خمینی، روح الله، (1372). شرح چهل حدیث. تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏6. خمینی، روح الله. (1373). سرالصلوة. تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏7. خمینی، روح الله. (1377). شرح حدیث «جنود عقل و جهل». تهران، مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏8. خمینی، روح الله. (1379). صحیفۀ امام. مجموعۀ آثار امام خمینی(س) (بیانات، پیام ها، مصاحبه ها، احکام، اجازات شرعی و نامه ها) 21 جلدی. تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏9. دانش پژوه، منوچهر، (1383). سفینۀ مروارید (بهین اشعار مهین شاعران)، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.‏

‏10. رجایی، غلامعلی. (1383). برداشت هایی از سیرۀ امام خمینی(س)، ج 2 و 4 چاپ ششم، تهران، مؤسسۀ چاپ و نشر عروج.‏

‏11. رحیمیان، محمدحسن. (1370). در سایۀ آفتاب، یادها و یادداشت هایی از زندگی امام خمینی(س)، قم، مؤسسۀ پاسدار اسلام.‏

‏12. روزنامۀ جام جم، ویژۀ تاریخ معاصر (ایام)، شمارۀ 5، ص 13، خرداد 1384.‏

‏13. سازمان تبلیغات اسلامی. (1378). وصیتنامه الهی و سیاسی حضرت امام خمینی(س)، مرکز چاپ و نشر.‏

‏14. ستوده، امیررضا. (1382). پا به پای آفتاب، جلدهای 1 الی 6، تهران، انتشارات مؤسسۀ نشر پنجره.‏

‏15. شولتس، دوآن. روانشناسی کمال، الگوهای شخصیت سالم، ترجمۀ گیتی خوشدل. تهران، نشر البرز، 1375.‏

‏16. شولتس، دوان. نظریه های شخصیت. ترجمۀ یوسف کریمی و همکاران. تهران، انتشارات ارسباران، 1378.‏

‏17. شولتس، دوآن، نظریه های شخصیت، ترجمۀ یحیی سید محمدی. تهران، مؤسسه نشر ویرایش، 1379.‏

‏18. عابدینی، یاسمین، (1383). ویژگی های انسان کامل از دیدگاه مزلو و دین اسلام. مجلۀ سروش اندیشه، سال سوم، شمارۀ نهم، ص 31 ـ 55.‏

‏19. عباسی مقدم، مصطفی، (1379). اسوه های قرآنی و شیوه های تبلیغی آنان، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.‏

‏20. فیرس، ای. جری و ترال، تیموتی جی. روانشناسی بالینی، ترجمۀ مهرداد فیروزبخت، تهران، انتشارات رشد، 1382.‏

‏21. قادری، سید علی، (1379). خمینی روح الله، زندگینامۀ امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات و خیال، ج 1، تهران. مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏22. کرتیس، آنتونی جی، روانشناسی سلامت، ترجمه ی فرامرز سهرابی، تهران، انتشارات طلوع دانش، 1382.‏

‏23. مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، (1369)، صحیفۀ نور، تمام مجلدات تهران، انتشارات مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏24. مطهری، مرتضی، (1368)، انسان کامل، تهران، انتشارات صدرا.‏


حضورج. 64صفحه 179

‏25. نصری، عبدالله، (1376)، سیمای انسان کامل از دیدگاه مکاتب، تهران، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.‏

‏26. وجدانی، مصطفی، (1362)، سرگذشت های ویژه از زندگی امام خمینی(س) به روایت جمعی از فضلا. چاپ دوم بصورت 6 جلدی، تهران، انتشارات پیام آزادی.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

پی نوشتها:

‏1. ‏Eupsychia

‏2. ‏Humnist

‏3. ‏Normality

‏4.‏ Abraham Maslow

‏5.‏ Unique

‏6.‏ Spiritual

‏7.‏ Biopsychosociospiritual

‏8. شهید مطهری، 1368.‏

‏9. هاشمیان، 1376.‏

‏10. نصری، 1376.‏

‏11. همان.‏

‏12. ر.ک: سهرابی، فرامرز. (1386). تبیین علمی وجود برترین معیارهای سلامت روان در شخصیت امام خمینی(س) بر اساس رویکرد پدیدارشناختی. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س).‏

‏13. سیمای امام، ص 94.‏

‏14. پابه پای آفتاب، خاتم یزدی، سیدعباس، ص 187.‏

‏15. حدیث بیداری، ص 190.‏

‏16. آیت صدق، ص 44.‏

‏17. همان، ص 45.‏

‏18. آیت صدق، ص 46، به نقل از سید مهدی امام جمارانی.‏

‏19. صحیفه امام، ج 5، ص 386، مصاحبه امام با تلویزیون سوئیس 18 / 10 / 557.‏

‏20. آیت صدق، ص 46، به نقل از غلامحسین جمی.‏

‏21. آیینۀ حسن، ص 67، به نقل از آیت الله مرتضی بنی فضل.‏

‏22. همان، به نقل از سید حمید روحانی.‏

‏23. همان منبع، ص 35.‏

‏24. روزنامۀ جام جم، 12 / 3 / 1384، از خاطرات سید احمد خمینی.‏

‏25. نشریۀ تاریخ معاصر، شمارۀ 5، ص 13، به نقل از پروفسور حامد الگار.‏


حضورج. 64صفحه 180

‏26. آیت  صدق، ص 19، به نقل از فاطمه طباطبایی.‏

‏27. همان، ص 16، به نقل از سید احمد خمینی.‏

‏28. آیت صدق، ص 45، به نقل از فاطمه طباطبایی.‏

‏29. سیمای امام خمینی.‏

‏30. آیت صدق، ص 10، به نقل از سید احمد خمینی.‏

‏31. همان، ص 36، به نقل از سید احمد خمینی.‏

‏32. برداشت هایی از سیرۀ امام خمینی، ج 2، ص 258.‏

‏33. همان، ص 243.‏

‏34. پا به پای آفتاب، ج 2، ص 140.‏

‏35. صحیفۀ امام، ج 1، ص 307 ـ 308.‏

‏36. مجلۀ انقلاب اسلامی، سال 2، ش 11، ص 34.‏

‏37. پابه پای آفتاب، ج 6، ص 148.‏

‏38. سیمای امام، ص 65.‏

‏39. پابه پای آفتاب، ج 3، ص 8.‏

‏40. سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی.‏

‏41. همان، ج 2، ص 7.‏

‏42. سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی.‏

‏43. در سایۀ آفتاب.‏

‏44. پابه پای آفتاب، ج 4، ص 125.‏

‏45. فصلنامۀ حصون، ص 185.‏

‏46. صحیفۀ امام، ج 9، ص 516.‏

‏47. فصلنامۀ حصون، ص 195.‏

‏48. خمینی، روح الله، زندگینامه امام خمینی بر اساس اسناد و خاطرات و خیال، ج 1، ص 431.‏

‏49. پابه پای آفتاب، ج 3، ص 93.‏

‏50. سیمای امام، ص 90.‏

‏51. پابه پای آفتاب، ج 3، ص 134.‏

‏52. آیت صدق، ص 54، به نقل از علی دوانی.‏

‏53. پا به پای آفتاب، ج 3، ص 51.‏

‏54. آیت صدق، ص 8، به نقل از فاطمه طباطبایی.‏

‏55. صحیفۀ امام، ج 1، ص 293.‏

‏56. سرالصلوة، ص 117.‏

‏57. شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 206.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

حضورج. 64صفحه 181