بخش اول: تاریخ و سنتهای آن

مسیر تاریخ

‏ ‏

مسیر تاریخ

‏ ‏

‏     ‏‏یک دستۀ دیگر هم انبیا بوده اند و اولیای بزرگ. آن هم یک مکتبی بود و یک خطی‏‎ ‎‏بود؛ تمام عمرشان را صرف می کردند در اینکه با ظلمها و با چیزهایی که در ممالک دنیا‏‎ ‎‏واقع می شود، همّشان را اینها صرف می کردند درمقابله با اینها. کسی که تاریخ انبیا را‏‎ ‎‏دیده باشد و تاریخ اسلام را دیده باشد و تاریخ زندگی حضرت رسول ـ سلام الله علیه ـ را‏‎ ‎‏و ائمۀ اطهار و اصحاب رسول الله را دیده باشد،می بیند که اینها از اوّلی که وارد شدند در‏‎ ‎‏میدان و به حد بلوغ رسیدند و رسول اکرم از اوّلی که این رسالت به او محول شد تا آن‏‎ ‎‏وقتی که در بستر مرگ خوابیده بود یا شهادت، بین این بستر و آن بعثت، تمام فعالیت‏‎ ‎‏بوده است، جنگ بوده، دفاع بود. و کسی که زندگی امیرالمؤمنین ـ سلام الله علیه ـ را‏‎ ‎‏مشاهده کند نیز ‏‏[‏‏می بیند‏‏]‏‏ همین طور بوده؛ جهاد در راه خدا و جهاد در راه احکام خدا‏‎ ‎‏بوده است. و سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ البته آن که از همه بارزتر و معروفتر است‏‎ ‎‏سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ است. اگر وضع تفکر سیدالشهدا ـ سلام الله علیه ـ مثل بعض‏‎ ‎‏مقدسین زمان خودش بود، آنها طرحشان این بود که بماند همان در جوار حضرت رسول‏‎ ‎‏ـ سلام الله علیه ـ و عبادت کند. اگر وضع تفکر مولا هم این طور بود، کربلایی پیش‏‎ ‎‏نمی آمد؛ یک راحت طلبی بود و کناره گیری از جامعه و دعا و ذکر بود، لکن وضع تفکر‏‎ ‎‏جور دیگری بود. چنانچه ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ سازش می کردند با اهل ظلم و ستم،‏‎ ‎‏احتراماتشان بسیار زیاد بود، خلفا حاضر بودند که آنها را هر جور احترام می خواهند‏

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 5
‏بکنند که آنها دست از دعوتشان بردارند. حضرت موسی بن جعفر همین طور من باب‏‎ ‎‏اتفاق نبود که چندین سال در حبس به سر برد و تبعید بعض ائمه و احضار از مدینه،‏‎ ‎‏بردنشان به محل خلیفه، همچو نبود که اینها یک مردم عادی باشند که همین بنشینند و‏‎ ‎‏درسی بخوانند و درسی بگویند و مطالعه ای بکنند و عبادت خدا را بکنند و در جوار‏‎ ‎‏رسول خدا عبادت کنند. اگر طرز افکار آنها هم این بود، این مذهب یک مذهبی که در‏‎ ‎‏مقابل ظلم در طول تاریخ واقع شده است، نبود. این دو رشته از اول خلقت تا حالا بوده‏‎ ‎‏است؛ رشتۀ تعهد به اسلام و ایستادگی در مقابل ظلم و ستم و دیکتاتوری و قدرتهای‏‎ ‎‏شیطانی و سازش.‏

‏     من در طول این نهضت، اشخاصی را ‏‏[‏‏دیدم،‏‏]‏‏ بسیار هم مردم نماز خوان و ملا و‏‎ ‎‏معتبر و اینها ‏‏[‏‏بودند،‏‏]‏‏ لکن در همان یورش اول که سازمان امنیت برد و یک دسته ای را‏‎ ‎‏اذیت کرد و زد، راحت طلبی را برداشتند و انتخاب کردند و کنار نشستند؛ حالا یا ساکت‏‎ ‎‏کنار نشستند یا بعضی هم ساکت نشدند و کنار نشستند؛ یعنی، موافقت کردند با دستگاه.‏‎ ‎‏این دسته ای که خودشان را از اول مهیا کردند برای مقابله؛ مقابله با ظلم، این دسته از اول‏‎ ‎‏توجه به این معنا داشتند که این مقابله زحمت دارد، این مقابله شهادت دارد، این مقابله‏‎ ‎‏حبس دارد. اینها در حبس هم بعضیشان می رفتند و آن زجرها را می کشیدند، قدمشان که‏‎ ‎‏ازحبس بیرون می آمد، می رفتند سراغ باز مقابله؛ برای اینکه این یک مکتبی بود و یک‏‎ ‎‏خطی بود؛ خطی که ترسیمش را انبیا از صدر عالم کرده اند؛ آن انبیایی که در آتش‏‎ ‎‏سوزاندند آنها را و ارّه کردند آنها را و آنها اگر می خواستند که آن خط خودشان را‏‎ ‎‏منحرف کنند، خیلی هم محترم بودند.(9)‏

8 / 4 / 60 

*  *  *

‏ ‏

‏     یک وقت این شیاطین نیایند بگویند که به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در‏‎ ‎‏سیاست؛ شما بروید سراغ مسئله گفتنتان! خیلی هم معزز هستید و چنانچه مسئله‏‎ ‎‏می گفتید، دیگر ‏‏[‏‏شهادتی‏‏]‏‏ واقع نمی شد؛ برای دخالت در سیاست بود که چندین هزار‏

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 6
‏معلول و ‏‏[‏‏شهید‏‏]‏‏ دارید. این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است. اگر ایشان هم به‏‎ ‎‏سرمایه دارهای مکه و حجاز کاری نداشت و تو مسجد می نشست و مسئله می گفت،‏‎ ‎‏جنگ پیش نمی آمد، کشتار نمی شد، عموی معظمش کشته نمی شد. و به سیدالشهدا‏‎ ‎‏وارد است. اگر سیدالشهدا می رفت پیش یزید و بیعت می کرد و مسئله گو، مسئله‏‎ ‎‏می گفت، با او می ساخت و مسئله می گفت، یزید خیلی هم احترام می کرد، دستش ‏‏[‏‏را‏‏]‏‎ ‎‏هم می بوسید. ولی تکلیف این بود؟ ما وحشت داریم از اینکه چند هزار آدم از ما کشته‏‎ ‎‏شده است؟ اگر ما وحشت داریم، باید ما اصلاً طریقۀ انبیا را کنار بگذاریم. باید آن چیزی‏‎ ‎‏که انبیا آوردند، آن چیزی را که خدا امر کرده به آنها که بروید این سردمدارها را دعوت‏‎ ‎‏کنید، ‏‏[‏‏رها کنیم.‏‏]‏‏ دعوت همین نبود که بروند بگویند: آقا، مسلمان شو؛ چنانچه نشد،‏‎ ‎‏دیگر بروند سراغ کارشان. نخیر، دعوت می کردند، با شمشیر توی سرشان می زدند تا‏‎ ‎‏آدم بشوند، کشته می دادند و می کشتند. مگر شهادت یک امری است که انسان برای آن‏‎ ‎‏عقب نشینی بکند؟! هی گفته بشود به اینکه خوب اگر اینطور مسائل نبود، اگر ما با شاه‏‎ ‎‏کنار می آمدیم، دیگر اینقدر کشتار واقع نمی شد. پیغمبر هم اگر با ابوسفیان کنار می آمد،‏‎ ‎‏نمی شد. سیدالشهدا هم اگر با یزید، حضرت امیر هم اگر با مخالفینش، که مخالف اسلام‏‎ ‎‏بودند، کنار می آمد، دیگر کشتاری نمی شد، دیگر جنگ صفینی در کار نمی آمد، جنگ‏‎ ‎‏جَمَلی در کار نمی آمد. چشمها را هم می گذارند و خودشان را یا به نفهمی می زنند یا‏‎ ‎‏نفهم اند و نمی بینند که انبیا چه کردند و چه زحمتهایی و چه جانفشانی هایی برای مقاصد‏‎ ‎‏خودشان کردند، و اسلام ـ از صدر اسلام تا آخر ـ اولیای خدا چه کردند و چه‏‎ ‎‏جانفشانی هایی کردند و چه فداکاریهایی کردند.‏

‏     اگر الآن به شما ملت مسلمان و به شما روحانیون معظم اشکال بکنند که آقا، چنانچه‏‎ ‎‏نشسته بودید سر جایتان، خوب، چی تان لنگ بود؟! خوب، محمدرضا کارها را انجام‏‎ ‎‏داده بود؛ حالا امریکا هم یک قدرش را ببرد، خوب به ما چه؟ مال دنیا که اینقدر ارزش‏‎ ‎‏ندارد؛ نفت هم یک چیز بوگندی است که ارزشی ندارد، خوب، ببردشان جان ما را فارغ‏‎ ‎‏کند از نفت؛ اگر شما با آنها ساخته بودید، حالا دیگر این اجتماعات نبود و این‏‎ ‎‏راهپیماییها نبود و این زحمتها نبود و این تعطیلات نبود و این کشتارها نبود و این گرانیها‏

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 7
‏ـ مثلاً ـ نبود و امثال ذلک، همۀ این حرفها به انبیا وارد است. اگر شما خودتان را دنباله رو‏‎ ‎‏انبیا می دانید و ملت ما خودش را دنباله رو پیغمبراکرم می داند، باید این مسائل را با کمال‏‎ ‎‏جدیت ‏‏[‏‏ادامه دهد با‏‎ ‎‏]‏‏همان طوری که پیغمبراکرم در همان وقتی که زمان رحلتش بود،‏‎ ‎‏همان وقت یک جیشی‏‎[1]‎‏ را فرستاده بود بیرون مدینه، مهیا بودند که بروند به جنگ.‏‎ ‎‏کدام روز پیغمبر خالی از این مسائل سیاسی و اجتماعی بود؛ از جنگ بود؟ پیغمبر‏‎ ‎‏نمی دانست مگر در احد اینقدر کشته می شود و در فلان، این همه عزیزان از بین‏‎ ‎‏می روند؟ لکن تکلیف بود؛ خدا گفته بود این را. پیغمبر هم نمی توانست تخلف کند؛ امر‏‎ ‎‏خدا بود. خدا بینات فرستاده و میزان فرستاده و حدید فرستاده: لِیَقُومَ النّٰاسُ بِالْقِسْط‏‎[2]‎‏.‏‎ ‎‏اگر شد با بینات، با میزان ـ موازین هر چه هست ـ اگر نشد، حدید است. تو سر مردم با‏‎ ‎‏حدید زد تا اینکه اینها را آدم کرد، تا جامعه را جامعۀ صحیح کرد.(10)‏

18 / 6 / 60 

*  *  *

‏ ‏

‏     در طول تاریخ از زمان آدم ـ علیه السلام ـ تاکنون ملاحظه می کنید که تمام انبیا و تمام‏‎ ‎‏اولیا و تمام بزرگان دین در مقابل ظلم ایستاده اند و صدمه دیده اند، ایستاده اند و با آتش،‏‎ ‎‏آنها را سوزانده اند و با اره آنها را دو نیم کرده اند.(11)‏

3 / 9 / 60 

*  *  *

‏ ‏

‏     امروز تمام خوبیهایی که در دنیا هست و تمام آثار خیر، اثر دعوت انبیاست؛ یعنی،‏‎ ‎‏مردمی که دعوت انبیا را قبول کردند، آثار خیر گذاشتند و یک دسته هم که اعوجاج‏‎ ‎‏داشتند و آثار خیر گذاشتند، باز هم اینها از آثار انبیاست؛ برای اینکه آثار انبیا اسباب این‏

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 8
‏شد تا آنها از خوف ملتها یک همچو کارهایی را انجام دهند و خودشان را به این راه بزنند‏‎ ‎‏و وارد بشوند که مقاصدشان را پیش ببرند.(12)‏

6 / 10 / 61 

*  *  *

‎ ‎

کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 9

  • )) اشاره به لشکری که پیامبر(ص) برای فرستادن به مرز روم تهیه دیده و فرماندهی آن را بر عهده اسامة بن زید نهاده بود.
  • )) «همانا ما پیغمبران خود را با ادله و معجزات فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند.»(حدید / 25).