یاران پیامبر(ص)
اینان گمان کردند که اسلام که در نیم قرن نیمی از جهان را گرفت و در سیزده قرن رو به سستی گذاشت از دینداری ملت و قیام به مراسم آیین است. با یک مراجعه به احوال زمامداران و سرداران و نظامیان و دینداران دورۀ اول اسلام و تماشای احوال امروز ما مطلب خوب روشن می شود و حیله گریها بخوبی معلوم می گردد. زمامداران آن روز اسلام کسانی بودند که در سرتاسر مملکت خود حدود الهی را اجرا می کردند. دست دزد را می بریدند و آشوب طلبان و فتنه انگیزان را گردن می زدند. از اجانب و کفار دوری می جستند و احتراز می کردند. حتی در لباس و خوراک و مرکوب از آنها تقلید نمی کردند و شباهت به آنان را حرام می دانستند. در آثار ملی و شعار مذهبی مستقل بودند و با بیگانگان مودت و مراودت نداشتند. آنها کسانی بودند که به واسطۀ ربوده شدن یک خلخال از پای زن یهودی که تحت الحمایۀ آنها بود می گفتند اگر مسلم از این غم بمیرد بجاست. سرداران اسلامی در آن زمان به واسطۀ آنکه پیغمبر اسلام از پوشش حریر نهی فرموده بود در یکی از دربارهای سلطنتی روی فرش حریر ننشستند. قوۀ روحانیت در آنها به طوری قوی بود که سردار بزرگ اسلامی یک مشت زهر کشنده خورد با عقیدۀ آنکه خدای اسلام و قرآن او را نگاهداری می کند در مقابل دشمن دین و همان طور هم شد. نظامیان اسلام شصت نفرشان به شصت هزار لشگر رومی حمله کرده و آنها را درهم شکستند و چند هزار آنها هفتصد هزار رومی را از پا درآوردند و عدۀ معدودی
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 159
ایران را مسخر نمودند. اینها اثر نیروهای دینی و علاقه مندیهای به دین بود، نه برای این بود که دین و مراسم آن را خوار می شمردند.(419)
* * *
هرکس همان ظواهر اول تاریخ را ببیند، می بیند اینطوری بوده که پیغمبر یک دستۀ فقیر دورش جمع بوده اند، یک دسته بوده اند که هیچ جا نداشتند جز «صُفه» ؛ «اصحاب صفه»؛ یعنی یک جایی که ـ توی این حیاط یک جایی شما فرض کنید که یک جایی اسمش [را] به آن «صفه» می گفتند؛ اینها آنقدر بی جا بودند که اصحابْ صفه ای داشتند و اصحابِ پیغمبر بودند آنجا می خوابیدند، اینقدر بی چیز بودند؛ چیز نداشتند اینها، فقرا بودند؛ اینها بودند که در جنگها یک خرما را ـ در تاریخ است اینها ـ یک دانه خرما را این می گذاشت دهانش که یک خرده ای چیز پیدا کند، در می آورد می داد به آن، آن هم می گذاشت دهانش بعد درمی آورد می داد به آن؛ جنگ هم بود؛ دارایی شان این بود! آنی که اطراف پیغمبر جمع شده بودند گداها بودند. خوب، فقرا و گداها جمع شدند دور پیغمبر. همین فقرا و گداها با تعلیم قرآن در زمان خود رسول اکرم حجاز را فتح کردند! ... عدل و انصاف را تا آخر حجاز برده. این زمان خود پیغمبر است. بعد که قدرت پیدا شد و ـ عرض بکنم که ـ قوه پیدا شد در همان قرن اول اسلام، در همان قرن ـ مثلاً سی سال، در همان قرنهای اول و سی سال اول، سی و پنج سال اول، دو تا امپراتوری را اینها شکست دادند! امپراتوری روم و امپراتوری ایران. ایران را فتح کردند، روم را هم فتح کردند.(420)
14 / 8 / 57
* * *
زنها در صدر اسلام توی میدانها می رفتند. در همین جنگهای اسلامی توی میدانها می رفتند برای پرستاری این چیزها، اینهایی که کشته می شدند آنجا.(421)
18 / 8 / 57
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 160
یک مردم متفرق و یک مردمی بودند که با خودشان هم هی ور می رفتند، در بین خودشان یک جنگ و جدالی بود، و هیچ فکر امور سیاسی نبودند و همان بین خودشان مثل یک طوایف وحشی بودند، در قبل از یک نیم قرن، قبل از یک نیم قرن، در حدود سی سال، این امپراتوریها را همین عدۀ عربِ کمی که ابتدائاً دور رسول اکرم بودند و اینها را ساخت پیغمبر اکرم، در یک مدت کمی دو تا امپراتوری که آن وقت تقریباً تمام دنیا زیر بیرق این امپراتوریها بود ـ یکی امپراتوری ایران بود یکی هم روم بود ـ هر دو را آنها فتح کردند. همچو تحرکی در اینها آورد که از جزیرة العرب راه افتادند آمدند ایران را گرفتند و رفتند روم را گرفتند و رفتند تا اروپا، همه جا را تسخیر کردند!(422)
20 / 8 / 57
* * *
پیغمبر اکرم از همین جمعیت پایین بود، از همین توی جمعیت پا شد و قیام کرد. اصحاب او از همین مردم پایین بودند؛ از این طبقۀ سوم بودند. آن طبقۀ بالا بالا مخالفین پیغمبر اکرم بودند. از همین توده پیدا شده است و برای همین جمعیت، همین ملت قیام کرده است و به نفع همین ملت احکام آورده است.(423)
14 / 12 / 57
* * *
صدر اسلام را مطالعه کنید ببینید چه جور بوده وضع. آنهایی که ممالک را فتح کردند، آنهایی که دنیا را گرفتند، آنهایی که قدرتشان را بر عالَم نشان دادند، زندگی اشان چه جور بود؟ وقتی حریر فرش کرده بودند در یکی از دارالسلطنه ها؛ این جوانهای اسلام آمدند آنجا گفتند: «اگر چه حرام نفرموده است فرش حریر را لکن چون لباس حریر را ـ اینطور نقل می کنند ـ حرام فرموده، ما روی فرش حریر هم نمی نشینیم». با سر شمشیر در حضور سلطان کنار گذاشتند اینها را و روی زمین نشستند.(424)
15 / 12 / 57
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 161
همۀ این جنگها که در مقابل کفار و در مقابل ستمگرها شده از اصحاب توحید و از این دعاخوانها بوده [است]. آنهایی که در رکاب رسول خدا، در رکاب امیرالمؤمنین بودند، اکثراً اهل این جور عبادات زیاد بودند.(425)
* * *
همین طبقۀ ضعیف و مستضعف بودند که حمله کردند به دو امپراتوری بزرگ دنیا، که روم و ایران بودند. روم و ایران پیغمبر را درست نکردند؛ پیغمبر روم و ایران را راند و شکست داد.(426)
30 / 2 / 58
* * *
در صدر اسلام ارتش یک پناهگاهی برای ملتها بوده است، محیط ارتش از محیط مردم جدا نبوده است؛ محیط رُعب نبوده است؛ محیط وحشت نبوده است. اگر ارتش، دولت، به وظایف ارتشی خودشان، به وظایف دولتی خودشان، به وظایف اسلامی، عمل کنند، محیط در یک کشور محیط محبت می شود؛ محیط آرامش روحی می شود؛ و این هم برای ملت مفید است؛ و هم برای دولت؛ و هم برای ارتش. و اگر محیط، محیط ارعاب باشد ـ چنانچه در حکومتهای طاغوتی است ـ محیط وحشت باشد، این برای ملت و خود دولت و خود ارتش بد است. و اینکه طاغوتیها محیط ارعاب ایجاد می کنند برای این است که آنها برای ملت کار نکرده اند و خودشان را از ملت جدا کرده اند، و از ملت وحشت دارند؛ از این جهت محیط را ارعاب، محیط ارعابی درست می کنند که مردم را سرکوب کنند. در صدر اسلام این معانی نبوده است. ارتش اسلام از مردم جدا نبوده است.(427)
21 / 3 / 58
* * *
ارتشهای صدر اسلام وضعش این بود، رئیس ارتش امام جماعت بود. یعنی انتخاب
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 162
که می شد این رئیس ارتش که برود کجا، امام جمعه هم همان انتخاب می شد. مالک اشتر را وقتی می فرستادندش کجا، همان مالک اشتر رئیس ارتش بوده، و استاندار فلان جا هم بوده و امام جماعت و امام جمعه هم بود.(428)
23 / 3 / 58
* * *
در صدر اسلام بوده است که ارتشِ اسلام مردم از آنها خوفی نداشتند. مردم با هم رفیق و برادر بودند.(429)
23 / 3 / 58
* * *
صدر اسلام اینطور بوده است که آنکه رأس هم بوده هم توی مسجد می آمده می نشسته و منبر می رفته و می نشسته و با مردم صحبت می کرده.(430)
10 / 4 / 58
* * *
قوای انتظامی و مردم همان طور که در صدر اسلام بوده است که از خود این مردم بودند. این طور نبوده است که آن کسی که استاندار یک جایی می شده، بخواهد برود مردم را بچاپد! در این زمانها این طور بود.(431)
1 / 5 / 58
* * *
در بعضی از جنگها یک دانه خرما را این دهانش می گذاشت همان شیرینیش را که
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 163
ادراک می کرد می داد رفیقش، و همین طور، برای که چیزی نبود در کار اینها، با کمال شهامت و قدرت به اسلام خدمت کردند و اسلام را به ارث پیش ما گذاشتند.(432)
11 / 6 / 57
* * *
سربازهای صدر اسلام در عین حالی که سربازی می کردند، وظایف صوریۀ اسلام را هم به تمام معنا به جا می آوردند، همان طوری که شمشیر می کشیدند و می کشتند دشمنهای اسلام را، با خودشان به طور رأفت، به طور دوستی، برادری رفتار می کردند. همین دستور قرآن کریم است که از اوصاف مؤمنین صدر اسلام و اینها نقل می فرماید که اینها رحیم هستند بین خودشان: رُحَمَاءُ بَیْنَهُم خودشان با هم با رحمت رفتار می کنند؛ أَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ وقتی به کفار می رسند، شدت.(433)
11 / 6 / 58
* * *
صدر اسلام وقتی که مسلمین مواجه می شدند با کفار، طوری رفتار کرده بودند با آنها، که از قراری که گفته می شود، بین آنها معروف شده بود که این عربها آدم را می خورند. بین خودشان آنطور رئوف و مهربان بودند که سردار بزرگ، مالک اشتر، از بازار عبور می کرد. یک کسی نشناخته، به او فحّاشی کرد. ایشان هم سرش را زیر انداخت و رفت. کسی به او گفت که تو شناختی این را؟ گفت: نه. گفت: این مالک اشتر است. دوید، دنبالش دوید. دید که رفته توی مسجدی و ایستاده، نماز می خواند. آمد پیشش عذرخواهی. گفت: نه، عذرخواهی نکن، من آمدم اینجا نماز بخوانم و برای تو طلب مغفرت بکنم از خدا. این تربیت اسلامی است.(434)
15 / 3 / 59
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 164
ارتش اسلام، ارتش هدایت است. سردارهای صدر اسلام اساتید اخلاق بودند، کسانی بودند که مردم را در همان حالی هم که جنگ می کردند، هدایت می کردند، با اسم خدا شروع می کردند، دستور بود که تا آنها، تا آن مقابلهای ما شروع نکنند، شما بایستید؛ شروع هم اینطور نبود که همان طور که آنها می خواستند اینها را مغلوب کنند و یک غنیمتی به دست بیاورند و یک کشوری را بگیرند اینها هم آنطور باشند. خیر، اینها می خواستند قلوب را به دست بیاورند. ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهای اسلام هر جا پا گذاشتند، همان جایی که پا گذاشتند اول مسجد درست کردند. وقتی به قاهره رسیدند اول خط کشیدند برای مسجد و همه جا اینطور بود؛ مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام برای آباد کردن مساجد و محرابها کوشش می کردند.(435)
15 / 4 / 59
* * *
بعضی از سفرایی که پیغمبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به دربار سلاطین بزرگ آن وقت فرستاده بودند، اینها وقتی وارد شدند با شمشیر خودشان آن پارچه ای که حریر بود زدند کنار. این شکستن آن دماغ فرعونی سلاطین آن زمان بود. مطلب به نظر ساده می آید لکن مسئله این طور نیست. اینها که رفتند، یک اعراب ساده ای بودند، متعهد به اسلام بودند. از اول خواستند بفهمانند که وضع ما چی است و ما برخوردار از چه مکتبی هستیم. و این طور جلال و جمال و دستگاه به ما تأثیری نمی کند. بسیاری هستند که وقتی که یک شخصیت خیلی به نظر خودشان عالی را دیدند، دست و پایشان را گم می کردند و می کنند. خصوصاً در زمان قدرتهای بزرگ.(436)
14 / 10 / 59
* * *
قضیۀ بسیج همان مسئله ای است که در صدر اسلام بوده است. وقتی جنگ می شد، طوایف مختلف می آمدند و به جنگ می رفتند و این مسئلۀ جدیدی نیست و در اسلام
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 165
سابقه داشته است.(437)
25 / 1 / 64
* * *
کتابسیمای معصومین (ع) در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 166