اشک و ستاره

tazeeni17

اشک و ستاره

‏ ‏

چه سالهاست که اشکی ستاره ای نشده است

به بی ستارگی من اشاره ای نشده است

چه سالهاست پر و بال زخمی ام حقا

علاج زخم دل پاره پاره ای نشده است

چقدر بوی اذان و پرنده می دادیم

چه شد که زخم گلومان مناره ای نشده است

همیشه فصل پریدن، دو بال من بسته است

برای پر زدنم هیچ چاره ای نشده است

و سالهاست که در غربت غریب دلم

برای رفتن من استخاره ای نشده است

تو بی کرانه کران کدام دریایی!؟

که ماسه ها بدنت را کناره ای نشده است

 

 عباس محمدی از خمین

‎ ‎

حضورج. 61صفحه 144