بخش اول: کلیات

وجوب امر و نهی و تکلیف شرعی

‏ ‏

وجوب امر و نهی و تکلیف شرعی

‏ ‏

وجوب اهتمام به امور مسلمین

‏ ‏

‏تکلیف هست آقا برای همۀ ما. یک چیزی نیست که ... تکلیف‏‎ ‎‏است؛ تکلیف الهی است. یک ملتی همه چیزش را دارد از دست‏‎ ‎‏می دهد و از دست داده است، اهتمام به امور مسلمین از اَوْجَبِ‏‎ ‎‏واجبات است. باید شما مهتم به این امر باشید، ‏وَ اِلاّ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ‏. این‏

کتابامر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 69

‏از اموری است که لازم است بر همۀ ما. ما همه مکلفیم که این کیان‏‎ ‎‏اسلام را در ایران حفظ کنیم.(114)‏

10 / 3 / 57

*  *  *

‏ ‏

وظیفۀ ما، ادای تکلیف

‏ ‏

‏ ‏

‏ما دنبال این مطلب هستیم و آنقدری هم که از قوه مان می آید ما‏‎ ‎‏دنبال این می دویم. اگر توانستیم که کار را انجام بدهیم که الحمدلله ‏‎ ‎‏توانستیم و یک خدمتی به این ملت کردیم؛ اگر نتوانستیم تکلیفمان‏‎ ‎‏را ادا کردیم؛ یعنی پیش خدا دیگر چیزی نیست که ما بگوییم ما‏‎ ‎‏نکردیم این کار را. عذرتراشی نکردیم. واقعاً یک مطلبی را عمل‏‎ ‎‏کردیم، و دستمان نرسیده نتوانستیم این کار را بکنیم. پیش خدا‏‎ ‎‏آبرومندیم.(115)‏

27 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

هدف، ادای تکلیف نه نتیجه

‏ ‏

‏ ‏

‏حالا اینکه می خواستم عرض بکنم این است که شما خیال نکنید‏‎ ‎‏که اگر یکوقت ما نرسیدیم به مقصد، گفته بشود که خوب چه شد؟‏‎ ‎‏خونها ریخت و از بین رفت و چه شد؟ اولاً شده است خیلی‏‎ ‎‏چیزها. اینها الآن از آن خر شیطان پایین آمده اند یک قدری؛ و ثانیاً‏‎ ‎‏چه شد؟ یک تکلیف را ادا کردیم. این همان است که «خوارج»‏‎ ‎‏ممکن بود به حضرت امیر بگویند خوب چه شد؟ شما هجده ماه‏‎ ‎‏جنگ کردید چه شد؟ «چه شد» یعنی چه؟ خوب تکلیف ماست.‏‎ ‎‏ما حالا نماز داریم می خوانیم، یک کسی بگوید خوب شما بیست ـ‏‎ ‎‏سی سال نماز خواندید چه شد؟! خوب من بیست سال نماز،‏‎ ‎‏اطاعت خدا کردم. «چه شد» کدام است؟! من اطاعت خدا را کردم.‏

کتابامر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 70

‏خدا گفته بکن، من هم کردم. «چه شد» مال این است که یک‏‎ ‎‏مسئله ای باشد که تکلیف شرعی نباشد و یک مسئلۀ خودمانی‏‎ ‎‏باشد، آدم بخواهد روی مقصد ‏‏[‏‏شخصی‏‏]‏‏ یک کاری بکند، وقتی‏‎ ‎‏نشد می گوییم چه شد؛ اما وقتی که جلوگیری از یک بنگاه ظلمی،‏‎ ‎‏یک بنگاهی که می خواهد اصلاً اساس اسلام را از بین ببرد، اساس‏‎ ‎‏روحانیت را از بین ببرد، اساس ملیت را از بین ببرد، مصالح مردم و‏‎ ‎‏مسلمین را به خطر انداخته است و از بین برده است، تکلیف‏‎ ‎‏مسلمین این است که قیام کنند و این را بَرش گردانند از این‏‎ ‎‏حرفهایی که می زند؛ یعنی این را بیرونش کنند از این مملکت. و‏‎ ‎‏اگر دست هم رسید بگیرندش و محاکمه اش کنند و پولهای مردم را‏‎ ‎‏که برده از او بگیرند؛ اگر هم ندارد و ‏‏[‏‏ضایع‏‏]‏‏ کرده است، هر ظلمی‏‎ ‎‏را که کرده او را مجازاتش بکنند. این یک چیزی است که لازم‏‎ ‎‏است بر ما. بر مسلمین است که این کار را بکنند. منتها توانستیم‏‎ ‎‏این کار را انجام بدهیم که الحمدلله ؛ هم تکلیفمان را ادا کردیم هم‏‎ ‎‏به مقصد رسیدیم. نتوانستیم عمل بکنیم به تکلیفمان عمل کردیم؛‏‎ ‎‏نماز خواندیم. حالا «چه شد» یعنی چه؟ خوب نماز خواندم،‏‎ ‎‏مبارزه و معارضه ای با ظلم کردیم، با ظالم کردیم؛ با کسی که‏‎ ‎‏می خواسته یک مملکتی را خراب کند و خراب کرده است و همۀ‏‎ ‎‏مصالح مسلمین را زیر پا گذاشته و به کفار داده است، با این جنگ‏‎ ‎‏و نزاع کردیم؛ خون دادیم؛ خون گرفتیم؛ همۀ این کارها را کردیم‏‎ ‎‏اما تکلیف بوده است که کردیم. رسیدیم به مقصدْ الحمدلله ،‏‎ ‎‏نرسیدیم به مقصدْ تکلیفمان را ادا کردیم. هیچ باکی از این مطلب‏‎ ‎‏نداریم و ان شاءالله می رسیم؛ ان شاءالله .(116)‏

‏ ‏

‏ ‏

27 / 8 / 57

*  *  *


کتابامر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 71

‏ ‏

قیام در برابر یزید، یک تکلیف شرعی

‏ ‏

‏ ‏

‏همان طوری که سیدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ تکلیف شرعی الهی‏‎ ‎‏می خواست عمل بکند، غلبه بکند تکلیف شرعی اش را عمل‏‎ ‎‏کرده، مغلوب هم بشود تکلیف شرعی اش را عمل کرده. قضیۀ‏‎ ‎‏تکلیف است. قضیۀ این است که مقابل یک نفری‏‎[1]‎‏ که دارد همۀ‏‎ ‎‏حیثیات اسلام و مسلمین را می برد و سلطه پیدا کرده است بر‏‎ ‎‏مقدرات مسلمین و سلطه می دهد کفار را بر بلاد مسلمین، ارتش‏‎ ‎‏ایران را به دست مستشارهای امریکا می سپارد، مخازن ایران را به‏‎ ‎‏جیب این و آن می کند، فرهنگ ایران را ضایع کرده، ایران به یک‏‎ ‎‏شکل نمونه درآمده است، یک همچو آدمی که بر مسندی نشسته‏‎ ‎‏است که باید مثل امام حسین ـ سلام الله علیه ـ بنشیند، این استنکار‏‎ ‎‏لازم دارد؛ یعنی بر همۀ مردم لازم است که این را به او بگویند که‏‎ ‎‏بیا پایین از این مسند! همه مکلف هستند.(117)‏

11 / 9 / 57

*  *  *

‏ ‏

قیام در برابر شاه، یک تکلیف شرعی

‏ ‏

‏ ‏

‏من در پاریس که بودم بعضی خیراندیش ها می گفتند که نمی شود‏‎ ‎‏دیگر! وقتی که نمی شود باید چه کرد؟ باید یک قدری ‏‏[‏‏...‏‏]‏‏ گفتم ما‏‎ ‎‏تکلیف شرعی داریم عمل می کنیم و مقید به این نیستیم که پیش‏‎ ‎‏ببریم. برای اینکه آن را ما نمی دانیم، قدرتش را هم الآن نداریم اما‏‎ ‎‏تکلیف داریم. ما تکلیف شرعی خودمان را عمل می کنیم. من‏‎ ‎‏اینطور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم. اگر پیش بردیم، هم‏‎ ‎‏به تکلیف شرعی عمل کرده ایم هم رسیده ایم به مقصد. اگر پیش‏‎ ‎‏نبردیم، به تکلیف شرعی مان عمل کرده ایم. نتوانستیم، حضرت‏‎ ‎‏امیر هم نتوانست؛ تکلیف را عمل کرد ولی در مقابلش ایستادند؛‏

کتابامر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 72

‏اصحاب خودش ایستادند در مقابلش، نتوانست. این چیزی‏‎ ‎‏نیست. خوب، ما به اندازۀ قدرتمان می توانیم کار بکنیم.(118)‏

8 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

عدم ترس از شکست

‏ ‏

‏ ‏

‏من امیدوار هستم که خداوند تأیید کند ما را در این مقصدی که‏‎ ‎‏داریم، لکن مهم این است که ما تکلیفی ادا می کنیم؛ تکلیف ما این‏‎ ‎‏است که در مقابل ظلمها بایستیم، تکلیف ما این است که با ظلمها‏‎ ‎‏مبارزه کنیم، معارضه کنیم، اگر توانستیم آنها را به عقب برانیم که‏‎ ‎‏بهتر، و اگر نتوانستیم به تکلیف خودمان عمل کردیم. اینطور نیست‏‎ ‎‏که ما خوف این را داشته باشیم که شکست بخوریم. اولاً که‏‎ ‎‏شکست نمی خوریم؛ خدا با ماست، و ثانیاً بر فرض اینکه شکست‏‎ ‎‏صوری بخوریم شکست معنوی نمی خوریم، و پیروزی معنوی با‏‎ ‎‏اسلام است، با مسلمین است، با ماست. شما قدرتمند باشید و در‏‎ ‎‏مقابل همۀ مشکلات قیام کنید و وحدت خودتان را حفظ کنید،‏‎ ‎‏توجه به خدا را حفظ کنید.(119)‏

28 / 2 / 59

*  *  *

‏ ‏

تکلیف شرعیِ مبارزه با بدعتها

‏ ‏

‏ ‏

‏ما یک تکلیفی داریم، ادا می کنیم. ما به شرط غلبه قیام نمی کنیم، ما‏‎ ‎‏می خواهیم یک تکلیفی ادا بکنیم. اگر غالب شدیم که نتیجه هم به‏‎ ‎‏دست آمده و چنانچه غالب نشدیم و کشته شدیم، انبیا هم‏‎ ‎‏خیلی شان، اولیا هم خیلی شان قیام می کردند و نمی توانستند به‏‎ ‎‏مقصد خودشان برسند. ما مکلّفیم که در مقابل یک همچو ظلمی‏‎ ‎‏که در آستانۀ این است که اسلام را وارونه کند و کج فهمی ها اسلام‏

کتابامر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 73

‏را صدمه بزنند، ما می خواهیم که در مقابل یک همچو بدعتهایی‏‎ ‎‏اظهار نظر بکنیم، چه غالب بشویم و چه نشویم.(120)‏

28 / 5 / 59

*  *  *

‏ ‏

تکلیف شرعی، مبارزه با ظلم

‏ ‏

‏ ‏

‏ما اگر دستمان می رسید، قدرت داشتیم، باید برویم تمام ظلم و‏‎ ‎‏جورها را از عالم برداریم. تکلیف شرعی ماست، منتها ما‏‎ ‎‏نمی توانیم. اینی که هست این است که حضرت عالم را پر می کند‏‎ ‎‏از عدالت؛ نه شما دست بردارید از تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر‏‎ ‎‏تکلیف ندارید.(121)‏

14 / 1 / 67

*  *  *

‏ ‏

جلوگیری از ظلم ضرورت قرآن و اسلام

‏ ‏

‏ ‏

‏عالم پر از ظلم است. شما یک نقطه هستید در عالم. عالم پر از ظلم‏‎ ‎‏است. ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم؛ تکلیفمان‏‎ ‎‏است. ضرورت اسلام و قرآن ‏‏[‏‏است،‏‎ ‎‏]‏‏تکلیف ما کرده است که‏‎ ‎‏باید برویم همه کار را بکنیم.(122)‏

14 / 1 / 67

*  *  *

‎ ‎

کتابامر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام خمینی (س)صفحه 74

  • )) مقصود، شاه است.