مقدِّمةٌ

‏باید دانست که نویسنده در نظر ندارد که بحث در اطراف جهات علمیّه این‏‎ ‎‏حدیث شریف کند؛ به جهاتی:‏

اوّل: ‏قصور باع و قلَّة اطلاع در این میدان.‏

دوم: ‏آن که شُرّاح ‏‏«کافی»‏‏ شریف‏‎[1]‎‏ ـ که از اعاظم علماء و افاخم فضلاء و زبدۀ‏‎ ‎‏محققین و قدوۀ مُدَقّقین و اساتیذ علم و ایقان و اساطین فلسفه و عرفانند ـ برای‏‎ ‎‏کسی جای کلام نگذاشتند و در هر رشته ای دست اخلاف را از رشتۀ سخن کوتاه‏‎ ‎‏نمودند، ـ ‏جَزاهُمُ الله عَنِ الاسلامِ خَیراً.


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 7
سوم: ‏آن که استفاده از نکات علمیه منحصر به اهل علم و فضل است و دست‏‎ ‎‏عامّه از آن کوتاه است و ما را نظر به استفادۀ عموم بلکه عوامّ است.‏

چهارم ‏ـ و آن عُمده است ـ : آن که مقصود مهم از صدور این احادیث شریفه و‏‎ ‎‏مقصد اَسنی از بسط علوم الهیّه، اِفهام نکات علمیّه و فلسفیّه و جهات تاریخیّه و‏‎ ‎‏ادبیّه نیست و نبوده؛ بلکه غایت القُصوای آن سبکبار نمودن نفوس است از عالم‏‎ ‎‏مُظلَم طبیعت و توجّه دادن ارواح است به عالم غیب و منقطع نمودن طایر روح‏‎ ‎‏است از شاخسار درخت دنیا، که اصل شجرۀ خبیثه است، و پرواز دادن آن است‏‎ ‎‏به سوی فضای عالم قدس و محفل انس، که روح شجرۀ طیّبه است. و این‏‎ ‎‏حاصل نیاید مگر از تصفیۀ عقول و تزکیۀ نفوس و اصلاحِ احوال و تخلیص‏‎ ‎‏اعمال.‏

‏چنانچه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در حدیث شریف ‏‏کافی، ‏‏که‏‎ ‎‏علم را منحصر فرمود به سه چیز‏‎[2]‎‏؛ تعبیر از قسم اوّل، که علم عقاید است، به‏‎ ‎‏«آیه و نشانۀ محکمه» فرمود و این بدین نکته است که حتّی علوم عقاید نیز باید‏‎ ‎‏آیت الهیّه باشد و منظور و مقصود از آن، طلب حق و جستجوی محبوب مطلق‏‎ ‎‏باشد، که اگر متکلّمی فرضاً یا حکیمی نقد عمر خود را صرف در شُعَب مُتشَتِّته و‏‎ ‎‏فنون متکثرۀ علم کلام و حکمت کند، و علم آیتِ الهی و آلتِ حق جوئی و حق‏‎ ‎‏خواهی نباشد، خودِ آن علم حجاب، بلکه حجاب اکبر شود، و علمش علم الهی،‏‎ ‎‏و حکمتش حکمت الهیه نخواهد بود. بلکه پس از بحث بسیار و قال و قیل‏‎ ‎‏بی شمار، قلب را به عالم طبیعت کثرت، اعتناءِ افزون شود و روح را به شاخسار‏

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 8
‏شجرۀ خبیثه، تعلق محکم گردد.‏

‏حکیم، وقتی الهی و عالم هنگامی ربّانی و روحانی شود که علمش الهی و ربّانی‏‎ ‎‏باشد و اگر علمی از توحید و تجرید فرضاً بحث کند، ولی حق طلبی و‏‎ ‎‏خداخواهی او را به این بحث نکشانده باشد، بلکه خودِ علم و فنون بدیعۀ آن‏‎ ‎‏بلکه نفس و جلوه های آن او را دعوت کرده باشد، علمش آیت و نمونه و نشانه‏‎ ‎‏نیست و حکمتش الهیّه نیست، بلکه نفسانیه و طبیعیّه است.‏

‏پس این که نزد علماء مشهور است که یک قسم از علوم است که خودش منظور‏‎ ‎‏است فی نفسه ـ که در مقابل علوم عَمَلیّه است‏‎[3]‎‏ ـ در نظر قاصر درست نیاید،‏‎ ‎‏بلکه جمیع علوم معتبره را سِمَت مقدّمیت است؛ منتهی  هر یک برای چیزی و به‏‎ ‎‏طوری مقدمه است. پس علم توحید و توحید علمی مقدمه است برای حصول‏‎ ‎‏توحید قلبی، که توحید عملی است، و با تعمّل و تذکّر و ارتیاض قلبی حاصل‏‎ ‎‏شود.‏

‏چه بسا کسانی که صرف عمر در توحید علمی نموده و تمام اوقات را به مطالعه و‏‎ ‎‏مباحثه و تعلیم و تعلّم آن مصروف کردند و صبغۀ توحید نیافته اند و عالم الهی و‏‎ ‎‏حکیم ربّانی نشده، تزلزل قلبی آنها از دیگران بیشتر است، زیرا که علوم آنها‏‎ ‎‏سِمَت آیه بودن نداشته و با ارتیاضات قلبیّه سرو کار نداشته اند و گمان کرده اند با‏‎ ‎‏مُدارسۀ فقط، این منزل طی می شود.‏

ای عزیز!‏ جمیع علوم شرعیّه مقدمۀ معرفت الله و حصول حقیقت توحید ‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 9
‏است در قلب ـ که آن صبغة الله است: ‏‏«‏وَ مَن احسَنُ مِنَ الله صِبغَةً‏»‏‎[4]‎‏ ـ غایت‏‎ ‎‏امر آن که بعضی مقدمۀ قریبه و بعضی بعیده و بعضی بلاواسطه و بعضی مع‏‎ ‎‏الواسطه است.‏

‏علم فقه، مقدمۀ عمل است و اعمال عبادی، خود، مقدمۀ حصول معارف و‏‎ ‎‏تحصیل توحید و تجرید است، اگر به آداب شرعیۀ قلبیّه و قالبیّه و ظاهریّه و‏‎ ‎‏باطنیّه آن قیام شود. و نقض نتوان نمود که از عبادات چهل ـ پنجاه سالۀ ما هیچ‏‎ ‎‏معارف و حقایقی حاصل نیامده است، چه از علوم ما نیز هیچ «کیفیت و حالی‏‎ ‎‏حاصل نشده»‏‎[5]‎‏ و ما را سر و کاری با توحید و تجرید، که قرة العین اولیاء ـ‏‎ ‎‏علیهم السلام ـ است، نبوده و نیست. و آن شعبه از علم فقه، که در سیاست مُدُن و‏‎ ‎‏تدبیر منزل و تعمیر بلاد و تنظیم عِباد است، نیز مقدمۀ آن اَعمال است که آنها‏‎ ‎‏دخالت تام تمام در حصول توحید و معارف دارند که تفصیل آن از حیطۀ این‏‎ ‎‏مختصر خارج است.‏

‏و همین نحو، علمِ به منجیات و مهلکات در علم اخلاق، مقدمه ‏‏[‏‏ است‏‎ ‎‏]‏‏برای‏‎ ‎‏تهذیب نفوس، که آن مقدمه است برای حصول حقایق معارف و لیاقت نفس‏‎ ‎‏برای جلوۀ توحید؛ و این نزد اهلش پر واضح است و برای جاحدین نیز معلوم‏‎ ‎‏نخواهد شد؛ گرچه «مثنوی هفتاد من کاغذ شود».‏‎[6]‎


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 10
‏از مطلب دور افتادیم و عنان قلم ما را به وادی دیگر که بس عمیق است کشاند.‏‎ ‎‏منظور ما این است که مقصد ‏‏قرآن‏‏ و حدیث تصفیۀ عقول و تزکیۀ نفوس است‏‎ ‎‏برای حاصل شدن مقصد اعلای توحید. و غالباً شرّاح احادیث شریفه و مفسرین‏‎ ‎‏قرآن کریم‏‏ این نکته را، که اصلِ اصول است، مورد نظر قرار ندادند و سرسری از‏‎ ‎‏آن گذشته اند و جهاتی را که مقصود از نزول ‏‏قرآن‏‏ و صدور احادیث به هیچ وجه‏‎ ‎‏نبوده، از قبیل جهات ادبی و فلسفی و تاریخی و امثال آن، مورد بحث و تدقیق و‏‎ ‎‏فحص و تحقیق قرار داده اند.‏

‏حتّی علماء اخلاق هم که تدوین این علم کردند، یا به طریق علمی ـ فلسفی‏‎ ‎‏بحث و تفتیش کردند مثل کتاب شریف ‏‏«طهارة الاعراق»‏‎[7]‎‏ محقق بزرگ‏‎ ‎‏«ابن مسکویه»‏‎[8]‎‏ وکتاب شریف ‏‏«اخلاق ناصری»‏‎[9]‎‏ تالیف حکیم متالّه وفیلسوف‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 11
‏متبحِّر افضل المتاخّرین نصیرالملّة والدّین‏‎[10]‎‏ ـ قدّس الله نفسه الزکیّة ـ و بسیاری‏‎ ‎‏از ‏‏[‏‏قسمتهای‏‏]‏‏ کتاب ‏‏«احیاء العلوم»‏‎[11]‎‏ «غزالی»‏‎[12]‎‏ ـ و این نحو تالیف علمی را در‏‎ ‎‏تصفیۀ اخلاق و تهذیب باطن تاثیری بسزا نیست، اگر نگوییم اصلاً و راساً نیست‏‎ ‎‏ـ و یا از قبیل تاریخ الاخلاق است ـ به اصطلاح نویسنده ـ که مشتمل بر قصص و‏‎ ‎‏حکایات و اَمثال و وقایع است، که صَرف وقت در آن انسان را از مقصد اصلی باز‏‎ ‎‏می دارد.‏

‏کتاب ‏‏«احیاء العلوم»‏‏ که تمام فضلاء او را به مدح و ثنا یاد می کنند و او را بدء و‏‎ ‎‏ختم علم اخلاق می پندارند‏‎[13]‎‏، به نظر نویسنده در اصلاح اخلاق و قلع مادۀ‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 12
‏فساد و تهذیب باطن کمکی نمی کند، بلکه کثرت ابحاث اختراعیّه و زیادی شعب‏‎ ‎‏علمیّه و غیر علمیّه آن و نقلهای بی فایدۀ راست و دروغ آن‏‎[14]‎‏ انسان را از مقصد‏‎ ‎‏اصلی باز می دارد و از تهذیب و تطهیر اخلاق عقب می اندازد.‏

بالجمله،‏ به نظر قاصر، اخلاق علمی و تاریخی و همین طور تفسیر ادبی و علمی‏‎ ‎‏و شرح احادیث بدین منوال از مقصد و مقصود دور افتادن و تبعیدِ قریب نمودن‏‎ ‎‏است. نویسنده را عقیده آن است که مهم در علم اخلاق و شرح احادیث مربوطۀ‏‎ ‎‏به آن یا تفسیر آیات شریفه راجعۀ به آن، آن است که نویسندۀ آن با اِبشار و تنذیر‏‎ ‎‏و موعظت و نصیحت و تذکّر دادن و یادآوری کردن، هر یک از مقاصد خود را در‏‎ ‎‏نفوس جایگزین کند. و به عبارت دیگر، کتاب اخلاق، موعظۀ کتبیّه باید باشد و‏‎ ‎‏خود معالجه کند دردها و عِیبها را، نه آن که راه علاج نشان دهد.‏

‏ریشه های اخلاق را فهماندن و راه علاج نشان دادن، یک نفر را به مقصد نزدیک‏‎ ‎‏نکند و یک قلب ظلمانی را نور ندهد و یک خُلق فاسد را اصلاح ننماید. کتاب‏‎ ‎‏اخلاق آن است که به مطالعۀ آن، نفس قاسی نرم، و غیر مهذّب مهذّب، و ظلمانی‏‎ ‎‏نورانی شود؛ و آن، به آن است که عالِم در ضمن راهنمایی، راهبر و در ضمن ارائۀ‏‎ ‎‏علاج، معالِج باشد و کتاب، خود، دوایِ درد باشد نه نسخۀ دوانما.‏

‏طبیب روحانی باید کلامش حکمِ دوا داشته باشد نه حکم نسخه. و این کُتب‏‎ ‎‏مذکوره نسخه هستند نه دوا، بلکه اگر جرات بود می گفتم: «نسخه بودن بعضی از‏‎ ‎‏آنها نیز مشکوک است»، ولی از این وادی صرف نظر کردن اولی است.‏


کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 13
‏نویسنده، راه نوشتن کتاب اخلاق را باز کردم که اگر عالمی نویسنده و قادر بر‏‎ ‎‏تقریر و تحریر پیدا شد، این طرز بنویسد؛ نه آن که خودِ من را چنین قدرت یا قلم‏‎ ‎‏شکسته ام را این توانایی یا قلب ظلمانیم را این بینائی است. و معلوم است‏‎ ‎‏اِشکال نمودن سهل است، ولی حل آن کردن مشکل است. و ما از خدای متعال‏‎ ‎‏توفیق می طلبیم که قلب سخت ما را نرمی دهد و اخلاص را نصیب فرماید که‏‎ ‎‏شاید از این نوشتۀ نالایق دلی به دست آید؛ ‏انَّهُ وَلِیُّ الفَضلِ وَ الا ِنعامِ.

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 14

  • )) بر کتاب کافی، شروح و حواشی بسیار نوشته شده است که مشهورترین آنها عبارتند از:     الف: تعلیقه حکیم الهی میرداماد.     ب: شرح صدرالحکماء صدرالدّین شیرازی معروف به مولی صدرا.     ج: شرح مولی محمّد محسن فیض کاشانی که وافی نام دارد.     د: شرح مولی محمّد صالح مازندرانی که شرح جامع الاصول نام دارد.     ه : شرح علاّمه مولی محمّد باقر مجلسی که مرآة العقول نام دارد.برای آگاهی بیشتر نگاه کنید: الذریعة، شیخ آغابزرگ تهرانی، ج 13، ص 100ـ94.
  • )) عَن ابی الحَسَنِ مُوسی ـ علیه السلام ـ : «... ثمّ قالَ النَّبی صَلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ: انَّمَا العِلمُ ثَلاثَةٌ: آیَةٌ مُحکَمَةٌ، او فَرِیضَةٌ عادِلَةٌ، او سُنَّةٌ قائِمَةٌ، وَ ماخَلاهُنَّ فَهُوَ فَضلٌ». (اصول کافی، ج 1، ص 24، کتاب العلم، باب 3، ح 1).
  • )) گویا نظر به این سخن شیخ الرئیس ابوعلی سینا در منطق شفاء دارند که: و الفلسفة النظریّة انّما الغایة فیها تکمیل النفس بان تعلم فقط. (غایت فلسفۀ نظری تنها تکمیل نفس است به اینکه فقط بداند). (الشفاء، ج 1، ص 12، بخش منطق، مقالۀ اوّل، فصل 2).
  • )) و رنگ چه کسی از رنگ خداوند بهتر است؟  (بقره / 138).
  • )) اقتباس است از این بیت شیخ بهایی (قدّس سرّه):علم رسمی سر به سر، قیل است و قال                    نِی از او کیفیّتی حاصل نه حال (کلیّات اشعار شیخ بهایی، ص 181).
  • )) تمام بیت این است:گر بگویم شرحِ این، بی حَدّ شود               مثنوی هفتاد مَن، کاغذ شود (مثنوی معنوی، جلال الدین مولوی، دفتر سوّم، ص 208، (رمضانی) و ص 208، بیت 2 (نیکلسون)).
  • )) «طهارة الاعراق فی تحصیل الاخلاق»، کتابی است بی نظیر در علم اخلاق، تالیف حکیم ربّانی ابوعلی بن مَسکوَیه رازی متوفّی در سال 421 هجری. این کتاب که با نامهای «تهذیب الاخلاق» و «طهارة النفس» نیز یاد شده است، بارها در ایران و مصر و لُبنان بطبع رسیده است. (الذریعة، ج 15، ص 188).
  • )) احمد بن محمّد بن یعقوب خازن، مُکنّی به ابوعلی و مشهور به ابن مسکوَیه. در ری به دنیا آمده و تا آخر عمر در اصفهان سکنی گزیده است. وی از اعیان علماء و حکماء بوده و با شیخ الرئیس ابوعلی بن سینا معاصر بوده، و از خاصّان نُدمای عضدالدّولة بشمار می رفته است. او را در حکمت و اخلاق و تاریخ کتبی چند است که از آن میان «طهارة الاعراق» از همه مشهورتر می باشد. (الکُنی و الالقاب، شیخ عبّاس قمی، ج 1، ص 325).
  • )) اخلاق ناصری، کتابی است فارسی در فنون اخلاق تالیف حکیم و فیلسوف محقّق خواجه نصیرالدّین طوسی متوفّی در سال 672 هجری. این کتاب مانند شرحی است بر «طهارة الاعراق» ابن مسکویه رازی به اضافۀ دو مقالۀ تدبیر منزل و سیاست مُدن. محقّق طوسی، اخلاق ناصری را به نام امیر ناصرالدّین عبدالرّحیم در سه مقاله و سی فصل در زندان قُهَستان، به سلک تحریر کشیده است. (الذریعة، ج 1، ص 380).
  • )) محمّد بن محمّد بن حسن مشهور به خواجه نصیرالدّین طوسی، از اساطین علم و حکمت و ریاضی بوده، و بسیاری از بزرگان و صاحبان مکارم، او را ستوده اند. وی در 11 جمادی الاولی سال 597 هجری در طوس به دنیا آمده، و در روز عید غدیر سال 672 هجری، رخت جان به سرای آخرت کشیده و در کاظمین به خاک سپرده شده است.او را تالیفات بی شماری است در فنون گوناگون حکمت، کلام، ریاضیّات، هیات، نجوم و اخلاق که از آن میان مشهورترین آنها عبارتند از: شرح الاشارات ابن سینا، تجرید الاعتقاد، تحریر اُقلیدس، اخلاق ناصری و اوصاف الاشراف. (الکُنی و الالقاب، ج 3، ص 251).
  • )) احیاءُ علوم الدّین، کتابی است در اخلاق اسلامی تالیف شیخ ابوحامد محمّد غزالی (متولّد 450 هجری و متوفّی 505 یا 507 هجری). این کتاب از مهمّترین و مبسوط ترین آثار تالیف شده در علم اخلاق است، تا جایی که بسیاری از کتب اخلاقی نوشته شده بعد از آن، به خوشه چینی از این کتاب پرداخته اند، و احیاء العلوم بارها به طبع رسیده است. (ریحانة الادب، محمّد علی خیابانی، ج 4، ص 238).
  • )) ابوحامد محمّد بن محمّد بن احمد، مُلَقّب به حجة الاسلام و مشهور به غزالی، از اعاظم فُقهای شافعیّه بوده که در سال 450 هجری در غزاله از توابع طوس به دنیا آمده و در همان شهر در سال 505 یا 507 هجری از دنیا رفته است. وی در سال 484 هجری به مُدرّسی مدرسه نظامیّه بغداد منصوب شد. او را تالیفات بسیاری است که در غالب آنها، مُبتکر بوده است، و از آن میان مشهورتر آنها احیاء العلوم در اخلاق و الوجیز در فقه شافعی می باشد. (ریحانة الادب، ج 4، ص 237).
  • )) مراجعه شود به: تعریف الاحیاء بفضائل الاحیاء، چاپ شده ملحق به احیاء العلوم، ج 5، ص 5 و 7.
  • )) به این مطلب اشاره کرده اند:     الف ـ فیض کاشانی در المحجّة البیضاء، ج 1، ص 2-1.     ب ـ علاّمه امینی در الغدیر، ج 11، ص 167-161.