بدان که عقل و جهلی را که در محضر موالیان مورد بحث بود، به حسب ظاهر، عقل و جهلی است که در انسان است که آن قوۀ عاقله، یعنی قوۀ روحانیه ای است که به حسب ذات، مجرّد و به حسب فطرت، مایل به خیرات و کمالات وداعی به عدل و احسان است، و در مقابل آن، قوۀ واهمه است که فطرتاً، تا در تحت نظام عقلی نیامده و مسخَّر در ظلِّ کبریایِ نفس مجرد نشده، مایل به دنیا ـ که شجرۀ خبیثه و اصل اصول شرور است ـ می باشد و پس از این ـ ان شاء الله ـ ذکری از این دو پیش می آید.
و اما عقلی که در لسان شریف حضرت صادق [علیه السلام] از آن اسم برده شده ـ به مناسبت خصایصی که برای او ذکر شده از قبیل این که اوّل خلق از روحانیین است ـ عقل کلی عالم کبیر است که باطن و سرّ و حقیقت عقول جزئیه است. و به فهم آن حقیقت، آنچه مورد نظر آنان بوده نیز معلوم شود و آن
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 21
جوهری است نورانی مجرد از علایق جسمانی، و اوّل مخلوق از روحانیین است و تعیُّنِ اوّلِ فیض مقدس و مشیّت مطلقه است و کینونت عذبیّه ماء است و نور نبیِّ خَتمی در عالم تخلیق و ابداع است.
و انکار آن موجب و مستلزم انکار بسیاری از ضروریات عقل و دین است؛ از قبیل تصوّر اشرف از واجب تعالی در نظام وجود، و تحدید واجب ـ جلَّت قُدرته ـ و تجسیم آن ذات مقدس، و راه یافتن جهل و عجز و بُخل در آن ساحت قدس و امثال آن، که تعدیدش موجب تطویل است؛ فضلاً از بحث و تحقیقش. گرچه آنان که منکر آنند از بزرگان محدّثین، توجه به توالی فاسده و لوازم باطلۀ آن نداشته اند؛ زیرا که این از لوازم خفیّه ای است که با ممارست در علوم حقیقیۀ توحید و تجرید ظاهر شود، و اهل حدیث و ظاهر از آن ذاهل و غافل بودند، لهذا در دامن قدس و طهارت آنها نقصی وارد نشود؛ زیرا که گمان نموده اند که قول به عالم عقلی و مجرّد، مستلزم نفی حدوث عالم است؛ با آن که بعضی از محققین و اکابر بزرگ، تشمیر ذیل تحقیق فرموده و اثبات حدوث زمانی عالم نموده، به طوری که منافی با قواعد توحید و تنزیه و تقدیس حق ـ
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 22
جلّ و علا ـ نباشد. و ما ـ بحَمد الله و حُسن عنایته ـ به وجهی مناسبِ مسلکِ اهل معارف و اصحاب قلوب، اثبات حدوث زمانی همه عوالم غیب و شهادت نمودیم که بیان آن با مقدّماتش، محتاج به افراد رسالۀ جداگانه است؛ «لَعَلَّ الله یُحدِثُ بَعدَ ذلِکَ امراً» و توفیقی عنایت فرماید که به آن نایل شویم با آن که، آن نحو حدوثی که بعض محدثین بزرگوار به مِلیّین نسبت داده اند از ساحت آنها دور، و قول آن مستلزم چندین محذور است که هر یک اساس تنزیه و توحید را متزلزل می کند و ایشان از آن غفلت داشته اند.
بالجمله، ثبوت عقل مجرد، بلکه عوالم عقلیه، موافق احادیث اهل بیت عصمت واشارات بعض آیات شریفه الهیه وضرورت عقول اُولواالالباب و نتیجۀ ریاضات اصحاب معارف است. و این جوهر مجرد، عقل عالم کبیر است و در لسان بعضی، از آن به «آدم اوّل» تعبیر شده. و این غیر آدم ابوالبشر است، بلکه روحانیت آدم ـ علیه السلام ـ ظهور آن است.
و در مقابل این حقیقت نورانیه، حقیقت دیگر است که آن «وهم کل» است در انسان کبیر، که به حسب فطرت و جبلّت، مایل به شرور و فساد و داعی به
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 23
اُغلوطه و اختلاق است و آن بعینه، حقیقتِ ابلیس الابالسه و شیطان بزرگ است، که سایر شیاطین و ابالسه از بروزات و مظاهر آن است. و از برای این حقیقت، تجرّد است، تجرّد برزخیِ ظلمانی، نه تجرد عقلانی نورانی؛ چنانچه پیش اصحاب معرفت و یقین روشن و واضح است.
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 24