تا آن جا که مقصود اصلی ما است از شرح قوله [ علیه السلام] : «اعرِفُوا العَقلَ وَ جُندَهُ وَ الجَهلَ وَ جُندَهُ تَهتَدُوا»
یعنی بشناسید عقل و جند او را و جهل و جند او را، تا هدایت پیدا کنید. و از این جا معلوم شود که معرفت عقل و جهل و جنود آنها مقدمه ای برای هدایت است و این هدایت، یا هدایت به کیفیت استکمال نفوس و تنزیه و تصفیه آن است، که آن نیز مقدمۀ نفس استکمال و تنزیه و تصفیه است، و یا هدایت مطلق است، که هدایت به معرفة اللّه، اُسِّ اساس آن است.
و این که این معرفت نتیجۀ معرفت عقل و جهل و جنود آنها است، برای آن است که، تا معرفت به مهلکات و منجیات نفس و طرق تخلّی از آنها و تحلّی به اینها پیدا نشود، نفس را تصفیه و تنزیه و تحلیه و تکمیل حاصل نشود و تا نفس را صفای باطنی پیدا نشود و به کمالات متوسّطه نرسد، مورد جلوۀ اسماء و صفات و معرفت حقیقیه نگردد و به کمال معرفت نرسد، بلکه جمیع اعمال صوریه و اخلاق نفسیّه، مقدّمه معارف الهیه است، و آنها نیز مقدّمۀ حقیقت
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 57
توحید و تفرید است که غایت القصوای سیر انسانی و مُنتَهَی النهایۀ سلوک عرفانی است. پس هدایت به ملکوت اعلی و از آن جا به باطن اسماء و از آن جا به حضرت هویّت، بی مرآت کثرت حاصل نشود الاّ به شناختن جنود عقل و جهل.
«قالَ سَماعَةُ: فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداکَ لا نَعرِفُ الاّ ما عَرَّفتَنا» سماعه گفت: فدایت شویم، ما نشناسیم مگر آنچه تو به ما معرّفی فرمایی.
بدان که معرفت عقل و جهل و جنود آنها، از مختصات علوم غیبیّه الهیّه و معارف حقّیه باطنیّه است که معرفت آنها به جمیع شوون و تمام مدارج و مراتب و همه اسرار و حقایق، میسور و میسّر نشود، مگر از برای اصحاب ولایت و ایقان و اوحدیّ از ارباب معارف و ایمان، که به نور معرفت و قدم سلوک از جِلباب بشریّت خارج و حجب عوالم مُلک و ملکوت را خرق نموده، به مبادی وجود و مصادر غیب و شهود رسیده، و به مشاهده حضوریّه، عوالم غیب را دریافته باشند؛ و این جز برای کُمَّل رخ ندهد.
و باید دانست که نسبت مابین مشاهدۀ حضوریّه، که حقیقة العرفان است، با علوم کلیّۀ الهیّه ـ که شعبه ای از آن حکمت الهیه و شعبه ای از آن علم العرفان است ـ چون نسبتِ ما بین خیال و رویت و وهم و رویا است. و چنانچه رویت بصری در بیداری و رویای در عالم خواب، مشاهده با عین ظاهر و باطن است به طریق جزئیّت و شخصیّت، به خلاف وهم و خیال، که رویتِ نقشه و دورنمایِ شی ء است، همین طور مشاهدات حضوریّه ـ که حقایق و سرایر عرفان است ـ مشاهدۀ به طور جزئیّت و شخصیّت است از آن اموری که عقل با قدم برهان به طریق کلی دریافته، و به عبارت دیگر، مشاهده، رویت به عین عقل است از
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 58
حقایق غیبیۀ مجرده؛ چنانچه رویت، مشاهده به عین نفس است از امور ظاهریّه.
و تا عقل در عقال مفاهیم و کلیّات است، از شهود و حضور خبری ندارد؛ گر چه علوم بذر مشاهدات است ولی وقوف در آنها عین حجاب است، و تا آن بذور در زمین قلب، فاسد و ناچیز نشود، مبدا حصول مشاهدات نگردد، و تا آنها در انبار قلب مورد نظر استقلالی است، از آنها نتیجه حاصل نگردد.
بالجمله، چون احاطۀ به عوالم غیبیّه ملکوتیّه، چه ملکوت اعلی ـ که عوالم عقول کلیّه نیز از جمله آنها است ـ و چه ملکوت سُفلی ـ که ابلیس و جنود او از جمله آنها است و عقول جزئیه نیز از آن عالم است ـ جز برای کمّل اولیاء، که علوم آنها از سرچشمۀ وحی الهی و سر منزل افاضۀ سبحانی است، حاصل نشود. سماعة بن مهران گفت: «ما معرفت به عقل و جهل و جنود آن نداریم، بجز آنچه تو به ما معرِّفی فرمایی».
قَولُهُ: «ثُمَّ جَعَلَ لِلعَقلِ خَمسَةً وَ سَبعِینَ جُنداً».
بدان که جعلِ جنود عقلیّه و جهلیّه، به نفس جعل عقل و جهل است.
اگر مقصود عقل و جهل کلّی باشد؛ گر چه ظاهر آن است که این جنود، راجع به عقل و جهل جزئی باشد، مگر به نحوی از تاویل و ارجاع ظاهر به باطن و صورت به معنی و البته بنابراین، این نحوه کثرت در آن عالم نیست، مگر کثرات مفهومیه؛ نظیر کثرت اسماء و صفات در مقام واحدیت. و نیز جعل آنها، به نفس جعل عقل و جهل است، اگر مقصود از جعل، تخمیر فطرت باشد؛ زیرا که فطرت اللّه، چنانچه بر توحید و معرفت است، بر جمیع حسنات و کمالات
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 59
است؛ چنانچه در محل خود معلوم و مبیّن است.
و اما جعل جهل و جنود آن، تبعیِ ظلّی است؛ از قبیل جعل لوازم ماهیت، و این خود یکی از مسائل علم الهی است که در حکمت متعالیه به تحقیق پیوسته و این جا مجال آن مباحث نیست.
و اگر مراد از جنود، نفس فعلیّات این اوصاف و کمالات باشد، جهل از قبیل لوازم وجود است بالنسبه به کمالات عقلیه؛ و یا آن که اینها به کسب عبد حاصل شود و ریاضات و مجاهدات را در آن مدخلیت تامّ است. با این وصف، نسبت آنها با حق تعالی:
اما در جنود عقل؛ به واسطۀ آن است که جمیع کمالات و آثار وجودیّه مجعول به جعل الهی است، و کسب عبد در اِعداد و تهیه مدخلیّت دارد؛ چنانچه در علوم عقلیه مبرهن است.
و اما در جنود جهل؛ جعل تبعی و بالعرض است. و شاید اشاره به همین تبعیت و عرضیت باشد، این که در این حدیث شریف فرماید: «جنود جهل پس از جنود عقل عطا شد.» گر چه تطبیق آن از فهم عرفی دور است.
و نکتۀ آن که: حقایق عقلیه را حق تعالی در قرآن شریف و انبیاء و ائمه معصومین ـ علیهم الصلوة و السلام ـ در احادیث شریفه، نوعاً به لسان عرف و عامّه مردم بیان می کنند، برای شفقت و رحمت بر بنی الانسان است که هر کس، به مقدار فهم خود، از حقایق نصیبی داشته باشد. پس آنها حقایق غیبیّۀ عقلیه را نازل فرمایند تا به درجۀ محسوسات و مانوسات عامّۀ مردم رسانند تا آنها که در
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 60
این درجه هستند، حظّی از عالم غیب به اندازۀ خود ببرند؛ لکن بر متعلّمان علوم آن بزرگواران و مستفیدان از افادات قرآن شریف و احادیث اهل عصمت، لازم است که برای شکر این نعمت و جزای این عطیَّت، معامله به مثل نموده صورت را به باطن ارجاع و قشر را به لبّ و دنیا را به آخرت برگردانند که وقوف در حدود اقتحام در هلکات، و قناعت به صُوَر بازماندن از قافله سالکان است. و این حقیقت و لطیفه الهیّه، که علم به تاویل است، به مجاهدات علمیه و ریاضات عقلیه، مشفوع به ریاضات عملیه و تطهیر نفوس و تنزیه قلوب و تقدیس ارواح حاصل شود؛ چنانچه حق تعالی فرماید: «وَ مَا یَعلَمُ تَاوِیلَهُ الاَّ الله وَ الرَّاسِخُونَ فِی العِلمِ» و فرماید: «لا یَمَسُّهُ الاَّ المُطَهَّرُونَ». گر چه راسخ در علم و مُطَهَّر به قول مطلق، انبیاء و اولیاء معصومین هستند و از این جهت، علم تاویل به تمام مراتب آن، مختص به آنها است، لکن علماء امت را نیز از آن به مقدار قدَم آنها در علم و طهارت، حظّ وافری است و لهذا از ابن عباس ـ رضی اللّه عنه ـ منقول است که: «من از راسخین در علم هستم».
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 61