و آن به دو نحوه است. که یکی مختصّ به کاملین و ارباب معارف است، و آن جمع بین تجلّیات لطفیه و رحمانیّه ـ که اسماء جمال است ـ و تجلّیات قهریّه و کبریائیّه ـ که اسمای جلال است ـ یا جمع بین تجلّی به رحمت و تجلّی به عظمت است.
چون قلوب اولیاء به حسب فطرت اصلیّه، مختلف و متمیّزند، یک قسم از قلوب است که به افق رحمت نزدیکتر و مناسبتر است، و آن قلوبی است که از
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 142
اسماء جمال و رحمت، ظاهر شده، و خود ظهور تجلّی رحمت و جمال است؛ چون قلب عیسوی ـ علی نبینا و آله و علیه السّلام ـ . در این قلوب، رجاء غلبه بر خوف دارد، و تجلّیات جمال غالب بر تجلّیات جلال است.
و یک طایفه از قلوب است که به افق جلال و عظمت نزدیکترند و آن قلوبی است که از تجلّی جلال ظاهر شده، و خود ظهور تجلی جلالند؛ چون قلب یحیوی [علیه السلام]. در این قلوب، خوف غلبه بر رجا و تجلّیات جلالیّه غالب بر تجلّیات جمالیّه است.
و یک قسم از قلوب، آنهائی است که جمع بین هر دو تجلی نموده و این نحو قلوب، هر چه به افق اعتدال نزدیکتر باشند، کاملترند، تا آن جا رسد که تجلّیات جمال و جلال بر حدّ استواء و اعتدال حقیقی، بر قلب آنها ظاهر شود. نه جلال را بر جمال غلبه باشد و نه جمال را بر جلال. و صاحب این قلبِ جمعیِ احدیِ احمدی، خاتم دائرۀ کمال و جامع ولایت مطلقه و نبوّت مطلقه است. و آن، خاتم نبوّات و مرجع و مآب ولایات است.
و این خوف و رجا که از تجلیات اسمائی است، منقطع شدنی نیست، و به
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 143
انقطاع دار طبیعت و رجوع نفوس شریفۀ آنان از این عالم منقطع نشود. بلی، در هر نشئه به طوری ظاهر و دارای اثری خاص است.
و این که در شرح اصول [کافی]، فیلسوف عظیم الشان اسلامی و حکیم بزرگوار ایمانی ـ رضوان اللّه علیه ـ در ذیل این فقره از حدیث شریف فرمودند که: «خوف، از کمالِ باقیه در عالم آخرت نیست، و منقطع می شود به انقطاع این عالم»؛ مقصود غیر این خوف است که از تجلّیات جلال است؛ زیرا که این تجلّیات بعد از رفع اشتغال از طبیعت، بالاتر و کاملتر است. و هرچه، ارواح و نفوس در غلاف طبیعت باشند از این تجلّیات محرومترند.
و این خوف، از سنخ عذاب و جنس عقاب نیست تا با آن عالم منافات داشته باشد، و شاید در آن عالم نیز نسبت به همۀ نفوس و ارواح کامله، تجلّی لطف و رحمت غلبۀ بر تجلی جلال و عظمت کند. بنابراین، خوف منقطع شود.
ولی تحقیق آن است که پیش اصحاب قلوب و ارباب معرفت ثابت است که هر اسم جمالی را در باطن، جلالی و هر جلالی را جمالی است. و چون پس از تجلّیات جلالیّه انس حاصل شد، خوفِ حاصل از عظمت، بدل به طمانینه و سکون شود. پس خوف ـ که از تجلیات ابتدائیۀ اسماء جلال است ـ منقطع شود وانس و طمانینه و محبت حاصل شود، واللّه العالم.
و باید دانست که این که مذکور شد که «خوف منقطع شود» فرق دارد با آن انقطاعی که فیلسوف سابق الذکر و بعض شرّاح و محدّثین جلیل القدر گویند؛
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 144
زیرا که آنچه مذکور شد حقیقتاً انقطاع نیست و رجوع ظاهر به باطن و صورت به معنا است. و تفصیل این معنی، خارج از وظیفۀ این اوراق است.
و اما آن نحوۀ دیگر که در جمع بین خوف و رجاء است ـ و شاید غالباً روایات شریفه و ادعیۀ ماثوره نظر به آن داشته باشند ـ آن است که انسان همیشه باید جمع کند ما بین دو نظر: یکی نظر به نقص و قصور و فقر و فاقه خود، و در این نظر، بیابد که ناقص محض و قاصر صرف است، و از خود [دارای] هیچ قدرت و قوّت و کمال و عزتی نیست؛ بلکه آنچه کمال و جمال و حسن و بها است از حق است، و همۀ محامد و اَثنیه، به ذات مقدس او راجع است؛ بلکه در آیینۀ ممکن، کمال و حسن ازل را قصور و نقص عارض شده، چونان آیینۀ محدود با کدورتی که نور شمس را محدود و مکدر نموده. و بدین رویت، در عبادات و اطاعات نیز، خوف حاصل شود تا چه رسد به خطاها و معصیتها؛ بلکه نزد ارباب معرفت بیشتر عبادات ما، خودپرستی و شهوت رانی و برای مقاصد نفسانیه است و از آن، کدورت و ظلمت حاصل شود. پس در این نظر، غایت خوف حاصل آید.
و به نظر دیگر، باید نظر کند به بسط رحمت حق و سعۀ نور رحمانیت و رحیمیّت و توسعۀ نعم غیر متناهیه و کرامتهای دائمه. و در این نظر، رجاء حاصل آید.
و انسان باید دائماً بین این دو نظر باشد: نظر به ذُلّ و فقر امکانی؛ و رحمت و نعمت واجبی، تا جمع شود بین خوف و رجاء کامل؛ چنانچه در حدیث شریف کافی نقل فرماید از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ که:
«در وصیت لقمان چیزهای بسیار عجیب بود، و عجبتر چیزی که در آن بود، آن بود که به فرزند خود گفت: از خدا بترس، ترسی که اگر در درگاه او بیائی با
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 145
خوبیهای ثقلین، عذاب کند تو را. و امیدوار باش به خدا، امیدی که اگر بیائی او را به گناه ثقلین، رحمت کند تو را.
پس حضرت صادق [علیه السلام] فرمود: هیچ بندۀ مومنی نیست مگر آن که در قلب او دو نور است: نور خوف؛ و نور رجا، که اگر هر یک را با دیگری موازنه کنی نَچَربد بر آن».
و در ادعیۀ حضرت زین العابدین ـ سلام اللّه علیه ـ اشاره به این امر بسیار است چنانچه در دعای ابوحمزۀ ثمالی ـ که از بالاترین مظاهر عبودیت است و دعائی بدین مثابه در لسان عبودیّت و ادب بین یدی اللّه در بین بشر نیست ـ عرض کند:
«ادعُوکَ راهِبَاً راغِباً راجِیاً خائِفاً اذا رَایتُ مَولایَ ذُنُوبِی فَزِعتُ؛ وَ اذا رَایتُ کَرَمَکَ طَمِعتُ. فَان عَفَوتَ فَخَیرُ راحِمٍ؛ وَ ان عَذَّبتَ فَغَیرُ ظالِمٍ».
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 146