مقالۀ ششم در بیان و شرح جنود عقل و جهل از بعض وجوه، که مقصود از تحریر این رساله است، نه از جمیع وجوه

فصل اول [مقصود از رضا و سخط]

‏بدان که رضا عبارت است از: خوشنودی بنده از حق ـ تعالی شانه ـ و ارادۀ‏‎ ‎‏او و مقدّرات او. و مرتبۀ اعلای آن، از اعلا مراتب کمال انسانی و بزرگتر مقامات‏‎ ‎‏اهل جذبه و محبت است؛ چنانچه اشارۀ به آن بیاید ـ ان شاء اللّه ـ . و آن فوق مقام‏‎ ‎‏تسلیم و دون مقام فناست.‏

‏و عارف سالک ‏‏انصاری‏‎[1]‎‏ ـ قُدِّس سرّه ـ در تعریف آن، قریب به این‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 161
‏مضمون فرموده که: رضا اسم است از برای وقوف صادق بنده با مرادات الهیه،‏‎ ‎‏بطوری که ارادۀ خود را به کار نیندازد، و التماس و خواهش نکند تقدّم یا تاخّری‏‎ ‎‏را در هیچ امری از امور، و نه طلب کند زیادی را یا استبدال حالی را. و به عبارت‏‎ ‎‏دیگر، عبد را از خود اراده ای نباشد و ارادۀ او و خواهشهای او فانی در اراده حق‏‎ ‎‏باشد. و از این جهت، این از اوائل مراتب خواص و اشقّ مراتب است بر عامه‏‎[2]‎‏،‏‎ ‎‏انتهی کلامه مترجماً مع تغییرٍمّا.‏

‏و این تعریف به نظر نویسنده درست نیاید؛ زیرا که اگر مقصود از وقوف‏‎ ‎‏ارادۀ عبد با مرادات حق، فنای اراده باشد، این از اوائل مقامات فنا است، و مربوط‏‎ ‎‏به مقام رضا نیست. و اگر مقصود عدم ارادۀ عبد باشد در مقابل ارادۀ حق، این‏‎ ‎‏مقام تسلیم است و دون مقام رضا است.‏

بالجمله، ‏مقام رضا عبارت است از: خشنودی و فرحناکی عبد از حق و‏‎ ‎‏مرادات او و قضا و قدر او. و لازمۀ این خشنودی، خشنودی از خلق نیز هست و‏‎ ‎‏حصول فرح عام می باشد؛ چنانچه ممکن است مراد ‏‏شیخ الرئیس‏‎[3]‎‏ در‏‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 162
‏اشارات‏‎[4]‎‏، آن جا که «مقامات عارفین» را گوید این مقام باشد؛ چنانچه محقق‏‎ ‎‏شهیر خواجه ‏‏نصیرالدین طوسی‏‏ ـ قدّس سرّه ـ تطبیق فرموده عبارت شیخ را به‏‎ ‎‏لازمه مقام رضا، آن جا که گوید: ‏«العارف هشّ بشّ بسّام یُبجّل الصغیر من‎ ‎تواضعه کما یبجّل الکبیر، و ینبسط من الخامل مثل ما ینبسط من النبیه. و‎ ‎کیف لا یهشّ و هو فرحان بالحقّ و بکلّ شیء؟! فانّه یری فیه الحقّ. و کیف‎ ‎لا یستوی والجمیع عنده سواسیة؟! اهل الرحمة قد شغلوا بالباطل»‎[5]‎‏ انتهی.‏

‏و محقق ‏‏طوسی‏‏ فرماید: ‏«و هذان الوصفان اعنی: الهشاشة العامّة، و‎ ‎تسویة الخلق فی النظر، اثران لخُلق واحد یُسمّی بالرضا»‎[6]‎‏ انتهی.‏

‏گرچه از برای کلام شیخ معنی دیگری است، و آن اشاره به مقام فوق مقام‏‎ ‎‏رضا است که مقام توحید ذاتی یا فعلی است، و اشتغال به ردّ و ایراد، در این‏‎ ‎‏مقامات مناسب این رساله نیست، و خودِ اشتغال به بحث «باز دارد پیاده را ز‏‎ ‎‏سبیل».‏‎[7]‎

‎ ‎

کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 163

  • )) ابواسماعیل عبداللّه بن محمّد انصاری هَرَوی، معروف به خواجه عبداللّه انصاری (متولّد 396 و متوفّای 481 هجری قمری) عارفی سالک و دانشمندی به حق رسیده بود. وی از احفاد و اعقاب صحابی جلیل القدر ابو ایّوب انصاری بوده است. وی در هرات پا بجهان گذاشته و از همان کودکی زبانی گویا و طبعی توانا داشته، و در جوانی در علوم ادبی و دینی و حفظ اشعار عرب مشهور بوده است. او در تصوّف از محضر عارف نامی شیخ ابوالحسن خَرَقانی تعلیم یافته و جانشین وی شده است.بیشتر عمرِ وی در هرات به سر آمده و در آنجا تا پایان عمر به تعلیم و ارشاد اشتغال داشته است.    بعضی از مشهورترین آثار او عبارتند از: تفسیر قرآن، منازل السائرین، صد میدان، زاد العارفین، مناجات نامه و محبّت نامه و ... ریحانة الادب، ج 2، ص 168ـ170 (با تلخیص و تغییر).
  • )) شرح منازل السائرین، مولی عبدالرزّاق کاشانی، ص 204.
  • )) حُجَّة الحقّ، شرف الملک، الشیخ الرئیس ابو علی حسین بن عبداللّه بُخاری معروف به ابن سینا. (متولّد در 373 و متوفّای 427 هجری قمری) از اعاظم حکما و فلاسفه و اطبّای اسلامی است. وی در بُخارا کسب علم کرده، و در ده سالگی قرآن کریم را حفظ نموده، و منطق و هندسه و نجوم را از ابو عبداللّه ناتلی آموخته، سپس به تحصیل علوم طبیعی و طبّ و ما بعد الطبیعة پرداخته است.مطالعۀ آثار فارابی، فکر او را بخود مشغول ساخته و موجبات علاقۀ فراوان وی را به فلسفه فراهم آورده است. ابن سینا از خود آثار فراوانی به یادگار گذاشته که از همه مشهورتر شفا (که دائرة المعارف علوم عقلی است) و قانون در طبّ است. مدفن وی بنابر مشهور، شهر همدان است. (ریحانة الادب، ج 7، ص 582؛ الذریعة، ج 2، ص 96).
  • )) الاشارات و التنبیهات: از بهترین آثار فلسفی شیخ الرئیس ابوعلی سینا می باشد که در دو بخش منطق و حکمت تنظیم شده، و منطق آنرا ده منهج و حکمت آنرا ده نَمَط است که دو نمط پایانی آن در عرفان می باشد.این اثر فلسفی از حیث سلاست عبارات و استحکام ادّله، مورد عنایت حکمای بعد از وی بوده، و بسیاری بر آن شرح نگاشته و حاشیه زده اند، که از آن میان شرح محقّق طوسی خواجه نصیرالدّین، از همه مشهورتر و مشحون به تحقیقات است، وی در آن به اعتراضات فخرالدّین رازی بر متن اشارات پاسخ داده، و نام شرح خود را «حلّ مشکلات الاشارات» نهاده است.
  • )) شرح الاشارات و التنبیهات، محقّق طوسی(ره)، ج 3، ص 391.
  • )) همان مصدر، همان صفحه.
  • )) تمام این مصرع که از سعدی است، چنین است:خواب نوشینِ بامداد رحیل           باز دارد پیاده را ز سبیل (گلستان، سعدی شیرازی، ص 5، دیباچه گلستان).