بدان که رضا عبارت است از: خوشنودی بنده از حق ـ تعالی شانه ـ و ارادۀ او و مقدّرات او. و مرتبۀ اعلای آن، از اعلا مراتب کمال انسانی و بزرگتر مقامات اهل جذبه و محبت است؛ چنانچه اشارۀ به آن بیاید ـ ان شاء اللّه ـ . و آن فوق مقام تسلیم و دون مقام فناست.
و عارف سالک انصاری ـ قُدِّس سرّه ـ در تعریف آن، قریب به این
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 161
مضمون فرموده که: رضا اسم است از برای وقوف صادق بنده با مرادات الهیه، بطوری که ارادۀ خود را به کار نیندازد، و التماس و خواهش نکند تقدّم یا تاخّری را در هیچ امری از امور، و نه طلب کند زیادی را یا استبدال حالی را. و به عبارت دیگر، عبد را از خود اراده ای نباشد و ارادۀ او و خواهشهای او فانی در اراده حق باشد. و از این جهت، این از اوائل مراتب خواص و اشقّ مراتب است بر عامه، انتهی کلامه مترجماً مع تغییرٍمّا.
و این تعریف به نظر نویسنده درست نیاید؛ زیرا که اگر مقصود از وقوف ارادۀ عبد با مرادات حق، فنای اراده باشد، این از اوائل مقامات فنا است، و مربوط به مقام رضا نیست. و اگر مقصود عدم ارادۀ عبد باشد در مقابل ارادۀ حق، این مقام تسلیم است و دون مقام رضا است.
بالجمله، مقام رضا عبارت است از: خشنودی و فرحناکی عبد از حق و مرادات او و قضا و قدر او. و لازمۀ این خشنودی، خشنودی از خلق نیز هست و حصول فرح عام می باشد؛ چنانچه ممکن است مراد شیخ الرئیس در
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 162
اشارات، آن جا که «مقامات عارفین» را گوید این مقام باشد؛ چنانچه محقق شهیر خواجه نصیرالدین طوسی ـ قدّس سرّه ـ تطبیق فرموده عبارت شیخ را به لازمه مقام رضا، آن جا که گوید: «العارف هشّ بشّ بسّام یُبجّل الصغیر من تواضعه کما یبجّل الکبیر، و ینبسط من الخامل مثل ما ینبسط من النبیه. و کیف لا یهشّ و هو فرحان بالحقّ و بکلّ شیء؟! فانّه یری فیه الحقّ. و کیف لا یستوی والجمیع عنده سواسیة؟! اهل الرحمة قد شغلوا بالباطل» انتهی.
و محقق طوسی فرماید: «و هذان الوصفان اعنی: الهشاشة العامّة، و تسویة الخلق فی النظر، اثران لخُلق واحد یُسمّی بالرضا» انتهی.
گرچه از برای کلام شیخ معنی دیگری است، و آن اشاره به مقام فوق مقام رضا است که مقام توحید ذاتی یا فعلی است، و اشتغال به ردّ و ایراد، در این مقامات مناسب این رساله نیست، و خودِ اشتغال به بحث «باز دارد پیاده را ز سبیل».
کتابشرح حدیث جنود عقل و جهلصفحه 163