حدیث 37 معرفت خدا و رسول و اولی الامر

‏الحدیث السابع و الثلاثون‏‏ ‏

‏بالسّند المتّصل إلی محمّد بن یعقوب، عن علیّ بن محمّد، عمّن ذکره، عن أحمد بن محمّد بن عیسی، عن محمّد بن حمران، عن الفضل بن السّکن، عن أبی عبد الله، علیه السّلام، قال قال أمیر المؤمنین، علیه السّلام: اعرفوا الله بالله، و الرّسول بالرّسالة، و أولی الأمر بالأمر بالمعروف و العدل و الإحسان.‏‎[1]‎‏ ترجمه «فرمود حضرت صادق، علیه السلام، که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «بشناسید خدا را به خدا، و رسول را به رسالت، و صاحب امر را به امر به معروف و عدالت و نیکویی نمودن.» شرح «عرفان» و «علم» و «شناسایی» و «دانایی» فرق واضح دارند، و گویند «علم» در اصل لغت مخصوص به کلیات است، و «معرفت» مخصوص به جزئیات و شخصیات. و گویند «عارف» بالله کسی است که حق را به مشاهده حضوریه بشناسد، و «عالم» بالله کسی است که به براهین فلسفیه علم به حق پیدا کند. و بعضی گویند علم و عرفان از دو جهت تفاوت دارند: یکی از جهت متعلّق، چنانچه ذکر شد. و دیگر، در «معرفت» سابقه فراموشی و نسیان مأخوذ است، پس چیزی را که ابتدائا ادراک به آن متعلق شد، گویند «علم» به او حاصل شد، و چیزی را که معلوم بوده و نسیان شد و ثانیا مورد ادراک شد، گویند «معرفت» به آن حاصل شد. و عارف را از آن جهت «عارف» گویند که متذکر اکوان سالفه و نشآت سابقه بر کون ملکی و نشئه طبیعی خود شود. و بعضی از اهل سلوک مدعی تذکر عالم «ذرّ» هستند، و گویند اگر حجاب طبیعت که موجب این غفلت و نسیان است از پیش ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 621
‏چشم سالک برداشته شد، متذکر عوالم سابقه می شود. و بعض از اهل ذوق می گفت حقیقت معراج معنوی و روحانی تذکر ایام سلف است. ما وقتی که به قهقرا متوجه احوال سابقه خود شویم، به اختلاف اشخاص، هر کس تا وقتی از اوقات زندگانی خود را به یاد می آورد و متذکر می شود: یکی تا هفت سالگی، یکی تا پنج یا سه سالگی، و کمتر از این نادر است که کسی متذکر شود- از شیخ الرئیس نقل کنند که مدعی آن بوده که اوّل زمان تولدش را به خاطر داشته! می گفت ممکن است از این بیشتر متذکر شد، مثلا متذکر ایامی شود که در رحم مادر یا در صلب پدر بوده، و همین طور جمیع تطوراتی که در ملک نموده متذکر شود، تا به قهقرا متذکر شود اکوان عالم [تا]‏ ‏ملکوت اعلی و جبروت را تا جبروت اعلی، تا آنکه منتهی شود به تذکر از نشئه علم ربوبی، و این تذکر حقیقت معراج است و غایت عروج روحانی است.‏

‏انتهی بیانه.‏

‏و این مطلب خود اگر فی نفسه صحیح باشد، ولی حقیقت معراج عبارت از این رجوع قهقرایی بودن در مشرب رحیق عرفان درست نیاید و در مسلک اصحاب قلوب صحیح ننماید. بلکه حقیقت معراج روحانی عبارت است از حرکت معنویه انعطافیه که با آن تتمیم شود دایره وجود و رجوع شود به عالم غیب جمیع ما فی سلسلة الشهود. و این در قوس صعودی و حرکت انعطافی صورت گیرد. و این حرکت رجوعی قهقرایی خلاف سنّة الله جاریه است در موجودات، و بالخصوص در انبیا و خاصه در خاتم آنها، صلوات الله علیه و آله و علیهم اجمعین. و این طور از سلوک شبیه مجذوبیت یک صنف از ملائکه مهیّمه متحیره در ذات ذو الجلال است که غفلت از کثرات بکلی دارند و ندانند که آدمی و عالمی خلق شده. و شیخ عارف کامل شاه آبادی، روحی فداه، می فرمود حالت روحی حضرت آدم، علیه السلام، این بود که توجه به ملک خود نکند و مجذوب عالم غیب و مقام قدسی باشد، و این حرکت آدم، علیه السلام، را از آدمیت سلب می کرد، پس حق تعالی شیطان را بر او مسلط فرمود تا او را متوجه به شجره طبیعت کند و از آن جاذبه ملکوتی او را به ملک منصرف کند.‏

‏قوله (ع): و العدل و الإحسان ظاهر آن است که این دو عطف باشند به قوله:‏

‏الأمر بالمعروف. یعنی، اعرفوهم بالأمر بالمعروف و بالعدل و الإحسان. و محتمل است عطف باشند بقوله: المعروف. یعنی، اعرفوهم بالأمر بالمعروف و بالأمر بالعدل و الإحسان.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 622

  • . اصول کافی، ج 1، ص 4،« کتاب توحید»،« باب أنّه لا یعرف إلّا به»، حدیث 1.