حدیث 21 شکر

‏الحدیث الحادی و العشرون‏‏ ‏

‏بالسّند المتّصل إلی حجّة الفرقة و إمامهم، محمّد بن یعقوب الکلینیّ، کرّم الله وجهه، عن حمید بن زیاد، عن الحسن بن محمّد بن سماعة، عن وهیب بن حفص، عن أبی بصیر، عن أبی جعفر، علیه السلام، قال: کان رسول الله، صلّی الله علیه و آله، عند عائشة لیلتها، فقالت: یا رسول الله لم تتعب نفسک و قد غفر الله لک ما تقدّم من ذنبک و ما تأخّر؟ فقال: یا عائشة، أ لا أکون عبدا شکورا؟‏

‏قال: و کان رسول الله، صلّی الله علیه و آله، یقوم علی أطراف أصابع رجلیه، فأنزل الله سبحانه و تعالی:‏‏ «طه . ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشقی.»‏‎[1]‎‏ ترجمه «از ابی بصیر نقل شده که فرمود حضرت باقر، علیه السلام: بود رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، پیش عایشه در شب او، پس گفت: «ای رسول خدا چرا به زحمت می اندازی جان خود را و حال آنکه آمرزیده است خداوند برای تو آنچه پیش بوده است از گناه تو و آنچه پس از این آید؟» فرمود: «ای عایشه آیا نباشم بنده سپاسگزار! فرمود حضرت باقر، علیه السلام، و بود رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، که می ایستاد بر سر انگشت های دو پای خود، پس فرو فرستاد خدا سبحانه و تعالی:‏‏ طه . ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرآنَ لِتَشْقی.»‏‎[2]‎‏ (یعنی محمد- یا ای طالب حق هادی- ما فرو نفرستادیم بر تو قرآن را تا به مشقت افتی.) شرح قد غفر الله لک اشاره است به قول خدای تعالی در سوره «فتح»:‏‏ إنّا فَتَحْنا لَکَ ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 337
‏فَتْحاً مُبینا. لِیَغْفِرَ لک الله ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ‏‏.‏‎[3]‎‏ «ما گشودیم برای تو گشودنی آشکارا، تا بیامرزد برای تو آنچه پیشی گرفته از گناه تو و آنچه پس از این آید.» بدان که علما، رضوان الله علیهم، توجیهاتی در آیه شریفه فرموده اند که منافات نداشته باشد با عصمت نبی مکرّم. و ما به ذکر بعضی از آنها که مرحوم علامه مجلسی، رحمه الله تعالی، نقل فرمودند‏‎[4]‎‏ می پردازیم، و پس از آن آنچه اهل معرفت به حسب مسلک خود بیان کردند مجملا بیان می نماییم.‏

‏مرحوم مجلسی فرموده از برای شیعه در تأویل این آیه اقوالی است: یکی آنکه مقصود از گناه گناه امّت است که به شفاعت حضرت آمرزیده شود. و نسبت گناهان امّت به آن حضرت برای اتصالی است که بین آن حضرت و امت است. و مؤید این احتمال است آنچه روایت کرده مفضّل بن عمر از حضرت صادق، علیه السلام:‏

‏قال: سأله رجل عن هذه الآیة، فقال: و الله، ما کان له ذنب و لکنّ الله سبحانه ضمن له أن یغفر ذنوب شیعة علیّ ما تقدّم من ذنبهم و ما تأخّر.‏‎[5]‎‏ و روی عمر بن یزید عنه، علیه السلام، قال: ما کان له ذنب، و لا همّ بذنب، و لکنّ الله حمّله ذنوب شیعته ثمّ غفرها له. فرمود: «نبود از برای او گناهی، و نه اراده گناهی کرد، و لیکن خدای تعالی ذنوب شیعه او را بر او تحمیل کرد، پس از آن آمرزید آن را برای او.» نویسنده گوید از برای این توجیه در مشرب عرفان وجه وجیهی است که اشاره به آن [به ] طریق اجمال خالی از فایده نیست. باید دانست که در محل خود مقرر است که عین ثابت انسان کامل مظهر اسم «الله» الاعظم، که امام ائمه اسماء است، می باشد، و اعیان سایر موجودات در ظل عین انسان کامل در علم و عالم اعیان مقرر، و در عین و عالم تحقق موجود است. پس، اعیان جمیع دایره وجود مظهر عین انسان کامل است در عالم اعیان، و جمیع موجودات مظاهر جمال و جلال او هستند در عالم ظهور. و از این جهت، هر نقص که در عالم تحقق واقع شود و هر ذنبی که از مظاهر بروز کند، چه ذنوب تکوینی یا تشریعی باشد، به حکم ظاهر و مظهر به ظاهر منسوب است حقیقتا و بی شائبه مجاز. گرچه ما أصابک من سیّئة فمن نفسک‏‎[6]‎‏، و لکن قل کلّ من عند الله‏‎[7]‎‏. و اشاره به این مطلب در اخبار بسیار است، چنانچه فرماید: نحن السّابقون الآخرون.‏‎[8]‎‏ و فرماید: آدم و من دونه تحت لوائی یوم ‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 338
‏القیامة.‏‎[9]‎‏ و فرماید: أوّل ما خلق الله روحی- یا- نوری‏‎[10]‎‏ و فرماید: سبّحنا فسبّحت الملائکة، قدّسنا فقدّست الملائکة.‏‎[11]‎‏ و فرماید: لولانا ما عرف الله‏‎[12]‎‏ و فرماید:‏

‏لولاک لما خلقت الأفلاک.‏‎[13]‎‏ و فرماید: نحن وجه الله.‏‎[14]‎‏ و در حدیثی است که رسول اکرم، صلّی الله علیه و آله، به منزله ساقه شجر است، و ائمه هدی، علیهم السلام، به منزله شاخه های آن، و شیعیان به منزله برگ آن درخت هستند.‏‎[15]‎‏ پس زینت شجره طیبه ولایت به مظاهر است، و هر یک از مظاهر که نقصانی یابد، در شجره طیبه نقصانی واقع گردد. پس، ذنوب جمیع موجودات ذنوب ولیّ مطلق است، و حق تعالی به رحمت تامه خود و به غفران شامل خود رحمت بر نبی اکرم، صلّی الله علیه و آله، فرموده می فرماید آنچه گناه است از پیشینیان و آنچه پس از این گناهی واقع شود، در تحت مغفرت تامه واقع گردد، و به شفاعت تو تمام دایره تحقق به سعادت کامله خود رسند، و آخر من یشفع أرحم الرّاحمین.‏‎[16]‎‏ و بر این مسلک آیه شریفه در عداد آن آیه است که می فرماید:‏‏ وَ لَسَوْفَ یُعْطیکَ رَبُّکَ فَتَرْضی .‏‎[17]‎‏ که فرمودند: أرجی آیة فی القرآن‏‎[18]‎‏ و بنابراین مسلک، ذنوب متقدمه ممکن است ذنوب امم سالفه باشد، زیرا که جمیع امم امت این ذات مقدس اند، و جمیع دعوت انبیا دعوت به شریعت ختمیه و مظاهر ولیّ مطلق هستند، و «آدم و من دونه» از اوراق شجره ولایت هستند.‏

‏توجیه دوم آن است که سیّد مرتضی‏‎[19]‎‏، رضی الله عنه، ذکر فرمودند که «ذنب» مصدر است، و جایز است اضافه آن به فاعل و به مفعول، و در اینجا اضافه به مفعول شده و مراد آنست که آنچه گذشته است از گناه کردن آنها تو را در منع نمودن آنها تو را از مکه و جلوگیری نمودن از مسجد الحرام. و معنی «مغفرت» بنابراین تأویل ازاله و نسخ احکام اعداء آن سرور است از مشرکین بر آن حضرت، یعنی ازاله می فرماید خدا آن را نزد فتح، و ستر می فرماید بر تو آن عار را به فتح مکه، پس زود است که داخل مکه شوی بعد از این. و از این جهت قرار داده است غفران را جزای جهاد و فایده فتح ‏‎[20]‎‏.‏

‏فرموده است سیّد، رحمه الله، اگر مراد مغفرت «ذنوب» باشد معنای معقولی از برای آیه نتوان نمود، برای اینکه مغفرت ذنوب تعلقی [به فتح ] ندارد و غرض و فایده آن نمی باشد. و اما قوله: ما تقدّم و ما تأخّر مانعی ندارد که مراد این باشد که آنچه در زمان سابق گذشته از افعال قبیحی که نسبت به تو و به قوم تو کردند.‏‎[21]‎


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 339
‏سوم آنکه معنی چنین است که اگر گناهی برای تو باشد در قدیم یا پس از این، هر آینه آمرزیدم تو را. و قضیه شرطیه مستلزم صدق و وقوع طرفین نیست.‏

‏چهارم آنکه مراد به گناه ترک مستحب باشد، زیرا که واجبات از آن حضرت ترک نشده. و جایز است که به واسطه علوّ قدر و رفعت مقام آن حضرت آنچه از دیگران گناه نیست نسبت به آن حضرت گناه شمرده شود.‏

‏پنجم آنکه این آیه برای تعظیم آن حضرت وارد است و در مقام حسن خطاب است، چنانچه گویی مثلا: غفر الله لک.‏

‏مجلسی فرموده: و قد روی الصّدوق فی العیون بإسناده عن علیّ بن محمّد بن الجهم قال: حضرت مجلس المأمون و عنده الرّضا، علیه السّلام، فقال له المأمون: یا ابن رسول الله، أ لیس من قولک أنّ الأنبیاء معصومون؟ قال: بلی.‏

‏قال: فما معنی قول الله:‏‏ «لیغفر لَکَ الله ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأخَّرَ»‏‏؟ قال الرّضا، علیه السّلام: لم یکن أحد عند مشرکی مکّة أعظم ذنبا من رسول الله، صلّی الله علیه و آله، لأنّهم کانوا یعبدون من دون الله ثلاثمائة و ستّین صنما، فلمّا جاءهم، صلّی الله علیه و آله، بالدّعوة إلی کلمة الإخلاص، کبر ذلک علیهم و عظم، و قالوا:‏‏ «أ جعل الآلهة إلها واحدا إنّ هذا لشی ء عجاب.»‏‏ إلی قوله:‏‏ «إن هذا إلّا اختلاق.»‏‎[22]‎‏ فلمّا فتح الله تعالی علی نبیّه، صلّی الله علیه و آله، مکّة، قال له: یا محمّد،‏‏ «إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبینا. لِیَغْفِر لَکَ الله ما تَقَدَّمَ من ذنْبِکَ وَ ما تَأخَّرَ.»‏‏ عِنْدَ مُشْرِکی أَهْلِ مَکَّةَ بِدْعائِکَ إلی تَوْحیدِ الله فیما تَقَدَّمَ وَ ما تَأخَّرَ، لأنّ مشرکی مکّة أسلم بعضهم، و خرج بعضهم عن مکّة، و من بقی منهم لم یقدر علی إنکار التّوحید علیه إذا دعا النّاس إلیه، فصار ذنبه عندهم فی ذلک مغفورا بظهوره علیهم. فقال المأمون: لله درک یا أبا الحسن!‏‎[23]‎‏ «علی بن محمد بن الجهم گوید حاضر شدم در مجلس مأمون و حال آنکه حضرت رضا، علیه السلام، پیش او بود. پس مأمون به آن حضرت عرض کرد:‏

‏«ای پسر رسول خدا [ص ] آیا از فرموده تو نیست که انبیا معصوم اند؟» فرمود:‏

‏«چرا» گفت: «پس چیست معنی قول خدا: لیغفر لک ...؟» حضرت فرمود:‏


کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 340
‏«نبود کسی پیش مشرکان [مکه ] که گناهش بزرگتر از رسول خدا، صلّی الله علیه و آله، باشد، زیرا که آنها عبادت غیر خدا می کردند سیصد و شصت بت را. پس چون که پیغمبر آمد آنها را دعوت به کلمه اخلاص کرد، بزرگ و گران آمد آن بر آنها، و گفتند: «آیا خدایان را یک خدا قرار داد؟ همانا این چیز عجیبی است! تا قول خدا:‏‏ إنْ هذا إلّا اختلاق ‏‏ (نیست این مگر دروغ) پس، چون که خدای تعالی مفتوح کرد مکه را برای رسول خدا، فرمود به او: «ای محمّد، ما فتح نمودیم برای تو فتح آشکارا، تا بیامرزد خداوند گناه قبل و بعد تو را پیش مشرکان اهل مکه به دعوت کردن [تو]‏ ‏به سوی توحید قبل و بعد.» زیرا که مشرکان مکه بعضی اسلام آوردند، و بعضی از مکه خارج شدند، و کسی که از آنها باقی ماند قدرت انکار توحید بر آن حضرت نداشت، وقتی که حضرت دعوت می فرمود مردم را به سوی آن، پس گردید گناه او آمرزیده به غلبه بر آنها.» پس مأمون گفت: «لله درّک ای أبو الحسن.» نویسنده گوید که این توجیه ششمی است که در حدیث شریف از آیه مبارکه شده است. و حاصل آن آن است که مراد گناه آن بزرگوار است در نظر اهل شرک و به زعم فاسد آنها.‏

‎ ‎

کتابشرح چهل حدیث (اربعین حدیث)صفحه 341

  • . اصول کافی، ج 2، ص 95،« کتاب ایمان و کفر»،« باب الشکر»، حدیث 6.
  • . ( طه- 1- 2).
  • . ( فتح- 1- 2).
  • . علّامه مجلسی از مجمع البیان، ذیل تفسیر آیه 1، سوره «فتح»، این وجه را نقل می کند. بحار الانوار، ج 17، ص 76، «تاریخ نبیّنا»، باب 15.
  • . مفضّل گوید: «مردی از امام (ع) درباره این آیه پرسید: فرمود: «به خدا قسم او (پیامبر) به گناهی مبادرت نجست، اما خداوند سبحان برای او ضمانت کرد که گناهان گذشته و آینده شیعیان علی را بیامرزد.»
  • . «هر بدی به تو می رسد از خود تو است.» (نساء- 82).
  • . «بگو همه (نیکیها و بدیها) از سوی خداست.» (نساء- 81).
  • . «ما هستیم اول و آخر خلقت.» در بحار الانوار (ج 24، ص 4. «کتاب الإمامة»، باب 23، حدیث 11) از امام صادق (ع) نقل می کند که فرمودند: نحن السّابقون و نحن الآخرون.
  • . «روز حشر آدم و غیر او تحت لوای من خواهند بود. بحار الانوار، ج 16، ص 402، «تاریخ نبینا»، باب 12، حدیث 1.
  • . «نخستین چیزی که خدا آفرید روح من (یا نور من) بود. عوالی اللئالی، ج 4، ص 99، «الجملة الثانیة»، حدیث 140. بحار الانوار، ج 15، ص 24، «تاریخ نبینا»، باب 1، حدیث 44.
  • . «ما خدا را تسبیح کردیم، سپس ملائکه تسبیح می کردند، ما خدا را تقدیس کردیم، سپس ملائکه تقدیس می کردند.» عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 263.
  • . امام صادق (ع) فرمود: «اگر ما نبودیم خداوند شناخته نمی شد.» بحار الانوار، ج 26، ص 247، «کتاب الإمامة»، باب 4، حدیث 14.
  • . «اگر تو نبودی، افلاک را نمی آفریدم. «علم الیقین، ج 1، ص 381، «فی صفات الإمام».
  • . «وجه خدا ماییم.» التوحید، ص 150، «باب تفسیر قول الله عز و جل: «کل شی ء هالک إلّا وجهه»، حدیث 4.
  • . قال رسول الله (ص): أنا أصلها و علیّ فرعها و الأئمة أغصانها و علمنا ثمرها و شیعتنا ورقها ... الحدیث. پیغمبر (ص) فرمود: من اصل درخت هستم و علی فرع آن و ائمه شاخه های آن و علم ما میوه آن و شیعیان ما برگهای آن است. بحار الانوار، ج 24، ص 138، کتاب الامامة، باب 44، حدیث 3.
  • . «آخرین کسی که شفاعت کند مهربانترین مهربانان است.» علم الیقین، ج 2، ص 1086، «المقصد الرابع، فی الخلود».
  • . «بزودی پروردگارت به تو عطائی کند که خشنود شوی. (ضحی- 6).
  • . «[این آیه ] امید بخشترین آیه در قرآن است.» مجمع البیان، ذیل آیه 5 سوره ضحی.
  • . علی بن حسین بن موسی معروف به «سید مرتضی» و «علم الهدی» (355- 436 ه- ق) از بزرگان علمای اسلام و تشیع می باشد. او جامع علوم عقلی و نقلی بوده و صاحب کمالات و فضایل بسیار است. وی در کلام و فقه و اصول و تفسیر و حدیث و رجال و ادبیات عرب متبحّر بوده است. از شیخ مفید و حسین بن علی بن بابویه و دیگران روایت می کند و بسیاری از بزرگان از جمله شیخ طوسی از درس او بهره گرفته اند. آثار بسیاری دارد. از جمله امالی، الذریعة إلی اصول الشریعة، الناصریات، الإنتصار، الشافی.
  • . تنزیه الأنبیاء، ص 115- 118.
  • . وجوه مزبور را سید مرتضی در تنزیه الأنبیاء، شیخ طبرسی در مجمع البیان، و علّامه مجلسی در بحار الأنوار (ج 17، ص 74- 73) آورده اند.
  • . ( ص- 75).
  • . بحار الانوار، ج 17، ص 89- 90« تاریخ نبینا» باب 15، حدیث 20« عیون اخبار الرضا» ج 1، ص 202، باب 15، حدیث 1.