فصل اول: مقامات و مدارج انسان ـ مقامات و مراتب نماز

مقدمه

‏و در آن چند فصل است‏

‏ ‏

فصل اوّل

‏ ‏

‏     ‏‏بدان که چنانچه از برای انسان مقامات و مدارجی است که به اعتباری او‏‎ ‎‏را دارای دو مقام دانند: یکی مقام دنیا و شهادت؛ و دیگر مقام آخرت و غیب؛‏‎ ‎‏که یکی ظلّ رحمٰن، و دیگر ظلّ رحیم است. و به حسب این اعتبار در ظلّ و‏‎ ‎‏مربوبْ جمیع اسمای ذی ظلّ، و ربّ در حیطۀ دو اسم «رحمن» و «رحیم» واقع‏‎ ‎‏است؛ چنانچه جمع فرموده در آیۀ شریفۀ: ‏بِسْمِ الله الرَّحْمٰنِ الرَّحیم.‏ و عرفا‏‎ ‎‏گویند: ‏ظَهَرَ الوُجُودُ بسم الله الرَّحمٰنِ الرَّحیم.‎[1]‎‏ و این دو مقام در انسانِ کامل از‏‎ ‎‏ظهور مشیت مطلقه از مکامن غیب احدی تا مُقبض هیولی یا مقبض ارض‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 3
‏سابع، که حجاب انسانیّت است، به طریقۀ عرفای شامخین ـ و این یکی از دو‏‎ ‎‏قوس وجود است ـ و از مقبض تراکم فیض تا منتهی النّهایۀ غیب مشیّت و‏‎ ‎‏اطلاق وجود ـ و این قوس دوم است ـ می باشد. پس انسان کامل به حسب این‏‎ ‎‏دو مقام، یعنی مقام شهادت و ظهور به رحمانیّت، و مقام غیب و ظهور به‏‎ ‎‏رحیمیّت، تمام دایرۀ وجود است: ‏ثُمَّ دَنیٰ فَتَدَلّیٰ فَکٰانَ قٰابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنیٰ.‎[2]‎‏ و‏‎ ‎‏یکی از این دو حقیقت لیلة القدر و سرّ آن است؛ چه که شمس حقیقت در‏‎ ‎‏حجاب تعیّنات است. و دیگر حقیقت یوم القیمة است؛ چه که بروز و طلوع‏‎ ‎‏آن است از حجاب آنها. و این، شبانه روز الوهی است.‏

‏     و به اعتباری دارای سه مقام است: یکی مقام مُلک و دنیا، دوم مقام‏‎ ‎‏برزخ، سوم مقام عقل و آخرت. و در انسان کامل این سه مقام یکی مقام‏‎ ‎‏تعیّنات مظاهر است؛ و یکی مقام مشیّت مطلقه، که برزخ البرازخ است و به‏‎ ‎‏اعتباری مقام عما است؛ و یکی مقام احدیّت جمع اسما است. و در آیۀ‏‎ ‎‏شریفۀ ‏بسم الله ‏ اشاره به این سه مقام تواند بود: الله ، که مقام احدیّت جمع ‏‎ ‎‏است؛ و اسم که مقام برزخیّت کبری است؛ و تعیّنات رحمانی و رحیمی‏‎ ‎‏مشیّت.‏

‏     و به اعتباری دارای چهار مقام است: ملک و ملکوت و جبروت و‏‎ ‎‏لاهوت.‏

‏     و به اعتباری دارای پنج مقام است: شهادت مطلقه، و غیب مطلق، و‏‎ ‎‏شهادت مضافه، و غیب مضاف، و مقام کون جامع؛ مطابق حضرات خمس‏‎ ‎‏متداول در لسان عرفا.‏

‏     وبه اعتباری دارای هفت مقام،معروف به هفت شهر عشق وهفت‏‎ ‎‏ اقلیم وجود،درالسنه عرفا است.‏

‏     و به اعتباری تفصیلی دارای صد منزل یا هزار منزل است، که تفصیل‏‎ ‎‏آن از حوصلۀ این مختصر خارج است.‏

 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 4
‏     ‏‏همین طور از برای نماز، که در بین عبادات و مناسک الهیّه سِمت‏‎ ‎‏جامعیّت و عمودیّت دارد، این مقامات طابَقَ النَّعْلُ بِالنَّعْل هست؛ زیرا که‏‎ ‎‏جمیع مقامات معنویّۀ انسانیّه به حسب سفر معنوی اوست از منتهی النّزول‏‎ ‎‏عالم مُلکی، که بیت مظلمۀ نفس است، تا غایة القصوای معراج حقیقی‏‎ ‎‏روحانی، که وصول به فناءالله است.‏

‏     و بُراق سیر و رَفرَف عروج اهل معرفت و اصحاب قلوبْ نماز است؛ و‏‎ ‎‏هر کس از اهل سیر و سلوک الی الله را نمازی مختصّ به خود او و حظّ و نصیبی‏‎ ‎‏است از آن، حسب مقام خود؛ چنانچه سایر مناسک از قبیل روزه و حج نیز‏‎ ‎‏همین طور است، گرچه به جامعیّت نماز نیستند: ‏اَلطُّرُقُ اِلَی الله بِعَدَدِ اَنْفاسِ‎ ‎الْخَلاٰئِق.‎[3]‎‏ و دیگران که به آن مقام نرسیده اند از برای آنها حظّی از نماز آنها‏‎ ‎‏نیست؛ بلکه صاحب هر نشئه و مقامی اگر از مرکب عصبیّت و انانیّت فرود‏‎ ‎‏نیاید، انکار سایر مراتب کند و غیر از آنکه خود به آن متحقّق است مقامات‏‎ ‎‏دیگر را باطل و حشو شمارد؛ چنانچه مراتب و مقامات انسانیّه را نیز کسی که‏‎ ‎‏به آن نرسیده و از حجاب انانیّت خارج نشده، انکار کند و معارج و مدارج اهل‏‎ ‎‏معرفت و اولیا را ناچیز شمارد. و این خود، یکی از بزرگترین عوائق سیر‏‎ ‎‏إلی الله وبالاترین موانع ترقیّات روحیّه ومقامات روحانیّه است که نفس امّاره‏‎ ‎‏بواسطۀ حبّ به خود و زخارف دنیا در حجاب ظلمانی باقی مانده و وساوس ‏‎ ‎‏شیطانیّه نیز به او کمک کرده تا اخلاد به ارض پیدا کند. حتی گاهی کار به آنجا‏‎ ‎‏انجامد که صلاة و صیام اولیای کُمَّل را مثل نماز خود پندارد. یا اگر امتیازی‏‎ ‎‏قائل شود فقط در آداب ظاهریّه، از قبیل قرائت و طول رکوع و سجود و غیر آن‏‎ ‎‏که صورت نماز است، نماز آنها را ممتاز داند. و اگر قدری از این مقدار نیز‏‎ ‎‏تجاوز کند، غایت امتیاز را به اقبال قلب در وقت نماز و تفکّر در معانی و‏‎ ‎‏مفاهیم عرفیّۀ آن داند؛ بدون آنکه از حضور قلب و مراتب آن و اسرار آن و‏‎ ‎‏کیفیّت تحصیل آن خبری داشته باشد؛ یا آنکه در صدد باشد که لااقلّ حضور‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 5
‏قلب را به همان اندازه که خودش تراشیده تحصیل کند و موانع آن را برطرف و‏‎ ‎‏مقتضیات آن را تحصیل کند.‏

‏     با آنکه نماز اولیا علیهم السلام به اوهام ما درست نیاید، اوّل مرتبۀ‏‎ ‎‏عبادت آنها، که مقام شایع معمولی آنها است، عبادت احرار است. و از‏‎ ‎‏برای آنها مقامات و مدارج دیگری است در این سیر معنوی الی الله ، که ما به‏‎ ‎‏بعض از آنها پس از این اشاره می کنیم.‏

‏     بالجمله، از برای نماز مقامات و مراتبی است که در هر مرتبه ای که‏‎ ‎‏مصلّی است نمازش با مرتبۀ دیگر بسیار فرق دارد؛ چنانچه مقامش با مقامات‏‎ ‎‏دیگر خیلی فرق دارد. پس مادامی که انسان صورت انسان و انسان صوری‏‎ ‎‏است، نماز او نیز نماز صوری و صورت نماز است. و فائدۀ آن نماز فقط‏‎ ‎‏صحّت و اِجزاء صوری فقهی است در صورتی که قیام به جمیع اجزاء و شرایط‏‎ ‎‏صحّت آن کند؛ ولی مقبول درگاه و پسند خاطر نیست. و اگر از مرتبۀ ظاهر به‏‎ ‎‏باطن و از صورت به معنی پی برد، تا هر مرتبه که متحقّق شد نماز او نیز‏‎ ‎‏حقیقت پیدا می کند. بلکه بنابر آنکه قبلا اشاره به آن شد که نماز مَرکب سلوک‏‎ ‎‏و براق سیر الی الله است، مطلب منعکس شود. پس مادامی که نماز انسان‏‎ ‎‏صورت نماز است و به مرتبۀ باطن و سرّ آن انسان متحقّق نشده، انسان نیز‏‎ ‎‏صورت انسان است و به حقیقت آن متحقّق نگردیده. پس، میزان در کمال‏‎ ‎‏انسانیّت و حقیقت آن، عروج به معراج حقیقی و (صعود به اوج کمال و وصول ‏‎ ‎‏به باب الله با مرقات نماز است. پس بر مؤمن به حقّ و حقیقت و سالک الی الله ‏‎ ‎‏به قدمِ معرفت، لازم است خود را برای این سفر معنوی و معراج ایمانی مهیّا‏‎ ‎‏کند و آنچه عِدّه و عُدّه و مؤونة و معونة لازم است همراه بردارد و عوائق و موانع‏‎ ‎‏سیر و سفر را از خود دور کند و با جنود الهی و مصاحب و موافقْ این راه را طی‏‎ ‎‏کند که از شیطان و جنود او، که قُطّاع طریق راه وصولند، مصون و محفوظ‏‎ ‎‏ماند. و ما پس از این، بیان مصاحبت و صاحب و بیان جنود الهی را می کنیم‏‎ ‎‏در اسرار اذان و اقامه.‏

‏     و محصّل مقصود ما از این فصل آن است که نماز، بلکه جمیع‏‎ ‎


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 6
‏عبادات، را غیر از این صورت و قشر و مجازْ باطن و لُبّ و حقیقتی است. و‏‎ ‎‏این از طریق عقل معلوم است و از طریق نقل شواهد کثیره دارد، که ذکر جمیع‏‎ ‎‏آن از حوصلۀ این اوراق خارج است و ما به ذکر بعض از آن این اوراق را متبرّک‏‎ ‎‏می کنیم:‏

‏     از آن جمله، حدیث مشهور ‏اَلصَّلٰوةُ مِعْرٰاجُ الْمُؤْمِن‎[4]‎‏ است که از تفکّر و‏‎ ‎‏تدبّر در این حدیث شریف فتح ابوابی برای اهلش می شود، که ما از اکثر آن‏‎ ‎‏محجوب و محروم هستیم؛ و تمام بیانات سابقه از این حدیث شریف استفاده‏‎ ‎‏شود.‏

‏     و از آن جمله، حدیث شریف کافی است: بِاِسْنٰادِهِ عَنْ اَبی عَبْدِالله عَلَیْهِ‏‎ ‎‏ السَّلاٰمُ، ‏قٰالَ: اَلْعِبادَةُ ثَلاٰثَةٌ: قَوْمٌ عَبَدُوا الله عَزَّوَجَلَّ خَوْفاً، فَتِلْکَ عِبٰادَةُ الْعَبیدِ؛ وَ‎ ‎قَومٌ عَبَدُواالله تَبٰارَکَ وَ تَعٰالیٰ طَلَبَ الثَّوٰابِ، فَتِلْکَ عِبٰادَةُ الاُجَرٰاءِ؛ وَ قَوْمٌ عَبَدُواالله عَزَّ‎ ‎وَجَلَّ حُبّاً لَهُ، فَتِلْکَ عِبٰادَةُ الَأحْرٰارِ؛ وَ هِیَ اَفْضَلُ الْعِبٰادَة.‎[5]‎

‏    ‏‏در وسائل از ‏‏علل‏‏ و ‏‏مجالس‏‏ و ‏‏خصال‏‏ شیخ صدوق رضوان الله علیه سند‏‎ ‎‏به حضرت صادق سلام الله علیه رساند که فرمود: «مردم عبادت خدای عزّو‏‎ ‎‏جلّ را بر سه گونه کنند: یک طبقه عبادت کنند برای رغبت ثواب، پس این‏‎ ‎‏عبادت حریصان است و این طمع است؛ و یک طایفه دیگر عبادت می کنند‏‎ ‎‏برای ترس از آتش، و این عبادت بندگان است و این ترس است؛ ولکن من ‏‎ ‎‏عبادت او را می کنم برای حبّ به او و این عبادت کریمان است؛ و این امن‏‎ ‎‏است برای فرموده خدای عزّوجلّ: «‏وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونْ‏».‏‎[6]‎‏ و لقوله‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 7
‏عزّوجلّ: «‏قُلْ اِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ الله فَاتَّبِعُونی یُحْبِبْکُمُ الله و یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم»‎[7]‎‏ «فَمَنْ‏‎ ‎‏اَحَبَ الله عَزَّوَجَلَّ ‏اَحَبَّهُ الله تَعٰالیٰ، وَ مَنْ اَحَبَّهُ الله کٰانَ مِنَ الاْمِنین.»‎[8]‎

‏    ‏‏و در ‏‏نهج البلاغة‏‏ نیز قریب به این مضامین وارد است؛‏‎[9]‎‏ و از آن جمله‏‎ ‎‏قول رسول اکرم است: ‏اُعْبُدِالله کَاَنَّکَ تَرٰاهُ، فَاِنْ لَمْ تَکُنْ تَرٰاهُ فَاِنَّهُ یَریٰک.‎[10]‎‏ و این‏‎ ‎‏اشاره به دو مقام از حضور قلب در معبود است، چنانچه پس از این بیاید. و‏‎ ‎‏هم از آن حضرت حدیث شده: «همانا دو نفر مرد از امّت من می ایستند به‏‎ ‎‏نماز، و رکوع و سجودشان یکی است و حال آنکه مابین نماز آنها مثل مابین‏‎ ‎‏زمین و آسمان است.»‏‎[11]‎‏ و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام حدیث است‏‎ ‎‏که: «خوشا به حال آن کس که خالص کند برای خدا عبادت و دعا را و مشغول‏‎ ‎‏نشود قلب او به آنچه که می بیند چشم او و نسیان نکند ذکر خدا را به آنچه که‏‎ ‎‏گوشش می شنود و محزون نشود به آنچه که به غیر او عطا شود».‏‎[12]‎‏ و ما ذکر‏‎ ‎‏اخلاص را پس از این می نماییم.‏

‏     پس، از تدبّر در این احادیث شریفه و تفکر در حال ائمّۀ هدی سلام الله ‏‎ ‎‏علیهم، که در وقت اداء این امانت الهیّه رنگ بعض از آنها متغیّر می شد و‏‎ ‎‏پشت بعض می لرزید و بعضی از آنها از خود بی خود می شدند که از ماسوی‏‎ ‎‏ الله بکلّی غافل می شدند، حتی از ملک بدن و مملکت وجود خود غفلت‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 8
‏می کردند، معلوم شود که حقیقت این عبادت الهی و نسخۀ جامعه، که برای‏‎ ‎‏خلاص این طائرهای قدسی از قفس تنگنای طبیعت به کشف تامّ محمّدی‏‎ ‎‏صلی الله علیه و آله ترتیب داده شده و به قلب مقدّسش نازل گردیده، همین‏‎ ‎‏صورت دنیاوی و هیئت ظاهرۀ مُلکیّه نیست؛ چه که این صورت را هر عالم‏‎ ‎‏مسئله دان، یا عامی ابجد خوان می تواند به شرائط صحّت و کمال صوری آن ‏‎ ‎‏قیام کند و از عهده به خوبی برآید، دیگر این قدر تغیّرِ الوان و ارتعادِ فرائص و‏‎ ‎‏خوف و خشیت از قصور و تقصیر معنی ندارد.‏

‏     و با این، فصل را ختم می کنیم به ذکر یک حدیث، و آن کفایت کند‏‎ ‎‏برای کسی که ‏لَهُ قَلْبٌ اَوْ اَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهید.‎[13]‎

‏    ‏‏عَنْ کِتٰابِ ‏‏فَلاٰحِ السّائِلِ‏‏ لِلْعٰارِفْ السّالِکِ الْمُجٰاهِدِ ابِن طٰاوُسَ رَضِیَ‏‎ ‎‏ الله عَنْهُ‏ قالَ: جٰاءَ الحَدیثُ اَنَّ رِزٰامَ، مَوْلیٰ خٰالِدِ بْن عَبْدِالله ، الَّذی کانَ مِنَ‎ ‎الاَشْقِیٰاءِ، سَئَلَ الاِمٰامَ جَعْفَرَبْنَ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِماالسَّلاٰمُ بِحَضْرَةِ اَبی جَعْفَرِ الْمَنْصُور‎ ‎ عَنِ الصَّلوٰةِ وَ حُدودِهٰا؛ فَقٰالَ عَلَیْهِ السَّلاٰمُ: لِلصَّلوٰةِ اَرْبَعَةُ آلاٰفِ حَدٍّ لَسْتَ تَفی‎ ‎ بِوٰاحِدٍ مِنْهٰا. فَقٰالَ: اَخْبِرْنی بِمٰا لاٰ یَحِلُّ تَرْکُهُ وَ لاٰ یَتِمُّ الصَّلوٰةُ اِلاّ بِهِ. فَقٰالَ عَلَیْهِ‎ ‎ السَّلاٰمُ: لاٰ یَتِمُّ الصَّلوٰةُ اِلاّ ِذی طُهْرٍ سٰابغٍ وَ تَمٰامٍ بٰالِغٍ غَیْرِ نٰازِغٍ وَ لاٰزٰائِغٍ، عَرَفَ‎ ‎فَاَخْبَتَ فَثَبَتَ وَ هُوَ وٰاقِفٌ بَیْنَ الْیَأسِ وَ الطَّمَعِ وَ الصَّبْرِ وَ الْجَزَعِ کَاَنَّ الْوَعْدَ لَهُ صُنِعَ‎ ‎وَالْوَعیدَ بِهِ وَقَعَ، بَذَلَ عَرَضَهُ وَ تَمَثَّلَ غَرَضَهُ وَ بَذَلَ فِی الله الْمُهْجَةَ وَ تَنَکَّبَ اِلَیْهِ‎ ‎الْمَحَجَّةَ غَیْرِ مُرْتَغِمٍ بِارْتِغٰامٍ، یَقْطَعُ عَلاٰئِقَ الاِهتِمٰامِ بِغَیْرِ مَنْ لَهُ قَصَدَ وَ اِلَیْهِ وَفَدَ وَ‎ ‎مِنْهُ اسْتَرْفَدَ؛ فَاِذٰا اَتیٰ بِذٰلِکَ کٰانَتْ هِیَ الَّتی تَنْهیٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ وَ الْمُنَکَر...‎ ‎الحدیث.‎[14]‎

 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 9
‏    ‏‏و بیان این حدیث شریف به مسلک اهل معرفت و تطبیق آن با ارکان و‏‎ ‎‏مقامات نماز به طول انجامد. و ما شاید در بعض از مقامات اشاره ای به بعض‏‎ ‎‏فقرات آن بکنیم. و اگر این چهار هزار حدّ که جناب صادق علیه السلام‏‎ ‎‏فرمودند از حدود ظاهریّه و آداب صوریّه بود، نمی فرمودند تو یکی از آنها را‏‎ ‎‏اداء نمی کنی و وفا نمی نمائی، زیرا که معلوم است که همه کس می تواند به‏‎ ‎‏آداب صوریّۀ نماز قیام کند. آری، قطع علاقه از غیر حقّ نمودن و وفود به‏‎ ‎‏حضرت او نمودن و بذل مُهجه در راه او کردن و ترک غیر و غیریّت یکسره‏‎ ‎‏نمودن، از اموری است که برای هرکس میسّر نشود جز اهل معارف الهیّه و ‏‎ ‎‏اولیای کُمَّل و محبّین و مجذوبین.‏

فطُوبٰی لَهُمْ ثُمَّ طوبیٰ لَهُمْ‏ ‏‏ ‏  ‏ـ و ـ هَنیئاً لاِرَبٰابِ النَّعیمِ نَعیمُهُم.‏‎[15]‎

کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 10

  • )) «هستی با اسم خداوند رحمان رحیم پدیدار گشت.» این کلام از محیی الدّین عربی در کتاب فتوحات می باشد.                       الفتوحات المکّیّة، ج 1، ص 102.
  • )) «سپس (پیامبر) نزدیک شد و نزدیکتر شد پس (فاصلۀ او با خدا به مقدار فاصلۀ) دو کمان یا نزدیکتر بود.» (نجم / 8)
  • )) «به عدد نفَسهای آفریدگان، به سوی خدا راهها هست.» این جمله در کتاب شریف علم الیقین، ج 1، ص 14 و 32 آمده است. و در اسرارالحکم، ص 356، آن را به اکابر نسبت داده است.
  • )) «نماز معراج مؤمن است.» اعتقادات، مرحوم علامه مجلسی، ص 29 (از رسول الله ص).
  • )) امام صادق علیه السلام فرمود: «عبادت بر سه گونه است: گروهی خداوند عزّوجلّ را از ترس پرستیدند؛ آن عبادت (همچون) فرمانبری بردگان است. دسته ای (دیگر) به منظور نیل به پاداش عبادت خدا کردند و آن اطاعت مزدوران است. و قومی خدا را از روی محبّت (و عشق) به او عبادت کردند؛ و آن عبادت آزادگان است و برترین عبادت است.» وسائل الشّیعة، ج 1، ص 45. «ابواب مقدّمة العبادات، باب 9، حدیث 1». در اصول کافی به جای کلمۀ «العبادة» «انّ العبّاد» آمده است. اصول کافی، ج 3، ص 131. «کتاب الایمان والکفر»، «باب العبادة»، حدیث 5.
  • )) «... و ایشان از هول و هراس در آن روز ایمن باشند.» (نمل / 89)
  • )) «بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا پیروی کنید (تا) خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را ببخشد.» (آل عمران / 31)
  • )) «پس هر کس خدای عزّوجلّ را دوست بدارد، خداوند تعالی دوستش خواهد داشت؛ و هرکس که خدا دوستش بدارد از امان یافتگان باشد.» خصال، ص 188، «باب الثلاثة» حدیث 259. علل الشرائع، ص 12، باب 9. حدیث 8. وسائل الشّیعة، ج 1، ص 45، «کتاب الطّهارة»، «ابواب مقدّمة العبادات»، باب 9، حدیث 2.
  • )) از جمله: «حکمت» 229.
  • )) «خدا را عبادت کن آنچنانکه (گویی) او را می بینی؛ پس اگر تو او را نمی بینی همانا او ترا می بیند.» بحارالانوار، ج 74، ص 74 «کتاب الروضة»، «مواعظ النبی»، باب 4، حدیث 3. مکارم الاخلاق، ص 459.
  • )) بحارالانوار، ج 81، ص 249، «کتاب الصّلوة»، باب 38، حدیث 41.
  • )) وسائل الشّیعة، ج 1، ص 43، «کتاب الطّهارة»، «ابواب مقدمة العبادات»، باب 8، حدیث 3.
  • )) «او را دلی (هشیار) است یا با توجّه کامل گوش (به کلام حقّ) بسپارد.» (ق / 37)
  • )) «از کتاب فلاح السّائل نوشتۀ عارف سالک مجاهد ابن طاووس رضی الله عنه منقول است که در آن گفته: حدیث شده رزام، غلام آزاد شدۀ خالد بن عبدالله ، که از اشقیا بود، در حضور ابوجعفر منصور (دوانیقی) از امام جعفر بن محمد (الصادق) علیهماالسلام دربارۀ نماز و حدود آن پرسید. آن حضرت علیه السلام فرمود: "نماز را چهار هزار حد است که تو (حتی) یکی از آن حدود را تمام نتوانی کرد". رزام گفت: "مرا خبر ده از آنچه که ترک آن جایز نیست و نماز جز بدان تمام نمی گردد". فرمود: "نماز به کمال نمی رسد جز برای کسی نمازگزاری که دارای طهارتی همه جانبه و تمامیتی رسا باشد؛ نه دیگران را اغوا کند و نه خود از حق منحرف گردد؛ (خدا را) شناخته و سر تسلیم فرود آورده استقامت و ثبات در پیش گیرد؛ بین نومیدی (از رحمت خدا) و طمع (به رحمت او) و میان شکیبایی و بیتابی ایستاده باشد، گویی وعدۀ نیکویی خدا (ثواب و پاداش) برایش عملی شده و وعدۀ عذاب بر او واقع گشته؛ مال و متاع خود را (در راه خدا) بذل نموده و هدف خود را (از عبادت) پیش رو قرار داده و در راه خدا خون خود ارزانی کرده و در راه به سوی خدا از ماسوای او روی گردانده؛ در بینی بر خاک نهادن (در سجده) هیچ ناخوشایندی و کراهتی در دل ندارد؛ رشته های پیوند را به غیر آن کس که او را قصد کرده و به سویش روانه شده و از او عطا و یاری طلبیده گسسته است؛ پس چون چنین نمازی به جای آورد، این همان نمازی است که از فحشا و منکر باز می دارد".» حدیث ادامه دارد. فلاح السّائل، ص 23.
  • )) «خوشا به حال آنان، باز خوشا به حالشان/گوارا باد برای صاحبان نعمت نعمتهاشان.»