فصل دوم: وصف نماز سالک و ولیّ کامل

فصل دوم

‏ ‏

‏     ‏‏بر ارباب معارف الهیّه روشن و واضح است که انسان سالک تا در سیر‏‎ ‎‏الی الله و سلوک الی جناب الله است، نماز و دیگر مناسکش فرق بسیار دارد با‏‎ ‎‏ولیّ کاملی که سیر را به آخر رسانده و به غایة القصوای عروج کمالی و معراج‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 10
‏روحی معنوی رسیده و قدم به محفل انس قاب قوسین نهاده؛ زیرا که سالک‏‎ ‎‏مادامی که در سلوک و سیر الی الله است نمازش براق عروج و رفرف وصول‏‎ ‎‏است. و پس از وصول، نمازش نقشۀ تجلّیات و صورت مشاهدات جمال‏‎ ‎‏محبوب است، بدون آنکه إعمال رویّه ای در ترکیب آن شود؛ بلکه از قبیل‏‎ ‎‏سرایت حکم غیب به شهادت و ظهور آثار باطن به ظاهر است؛ چنانچه‏‎ ‎‏محقّقین از فلاسفه در خصوص تدبیر عالم عقلی نسبت به عالم مُلک ـ با آنکه‏‎ ‎‏عالی را توجّه به سافل نیست ـ فرمودند، تدبیرات آنها از این عالمْ تدبیر تبعی‏‎ ‎‏استجراری است؛ بلکه نزد اصحاب قلوب و ارباب معرفت، این تدبیراتْ‏‎ ‎‏نُسُک الهیّۀ تابعۀ تجلّیات اسماییه و صفاتیّه و ذاتیّه است. بالجمله، مستغرقان‏‎ ‎‏در مشاهدۀ جمال جمیل را تجلّیات غیبیّه حاصل شود، که حرکات‏‎ ‎‏شوقیّه ای در سرّ قلب آنها حاصل آید، که از آن اهتزازات سرّیّۀ قلبیّه آثاری در‏‎ ‎‏مُلک آنها حاصل شود، که آن آثار به مناسبت کیفیّت تجلیّاتْ مطابق با یکی از‏‎ ‎‏مناسک و عبادات است؛ و با آنکه توجّه استقلالی به کیفیّت هیچ یک از آنها‏‎ ‎‏ندارند هیچ جزئی یا شرطی از آداب صوریّۀ آن تغییر نکند و کم و زیاد نگردد و‏‎ ‎‏بر خلاف مقرّرات شرعیّه نگردد؛ چنانچه رسول ختمی صلّی الله علیه و آله در‏‎ ‎‏نماز معراج به واسطۀ رؤیت انوار عظمت و تجلّی ذاتی غیبی سجده نمود و‏‎ ‎‏غشوه ها برای او دست داد؛ چنانچه پس از این اشاره به آن می نماییم.‏

‏     و مثَل این جذبۀ روحی و فنای کلی، مثَل حال عاشق مجذوب و حرکات ‏‎ ‎‏عاشقانۀ او وعدوّ کامل العداوة و حرکات مبغضانۀ او است؛ زیرا که حرکات و‏‎ ‎‏رفتار هیچ یک از روی تفکر و رویّه در مقدّمات نیست. عاشق نباید در شیوۀ‏‎ ‎‏عشقبازی مقدّمات ترتیب دهد و نتیجه بگیرد؛ بلکه خود حقیقت عشق آتشی‏‎ ‎‏است که از قلب عاشق طلوع می کند و جذوۀ آن به سرّ و علن و باطن و ظاهرش‏‎ ‎‏سرایت می کند؛ و همان تجلّیات حبّی در سرّ قلب به صورت عشقبازی در‏‎ ‎‏ظاهر درمی آید: از کوزه برون همان تراود که در اوست.‏‎[1]‎‏ همین طور‏‎ ‎ 


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 11
‏مجذوب مقام احدیّت وعاشق جمال صمدیّت، تجلّیات باطنیّۀ محبوب و‏‎ ‎‏تجلّیات حُبّیۀ حبیب، که در ملک ظاهرش بروزکند ودر مملکت شهادتش‏‎ ‎‏صورت یابد، همین نقشۀ نماز را تشکیل دهد، و اگر غیر از این اوضاع و‏‎ ‎‏احوال، که برای حضرت مجذوب حقیقی و واصل واقعی، جناب رسول‏‎ ‎‏ختمی صلی الله علیه و آله، در این مکاشفۀ روحانیّه و معاشقۀ  حبیبانه دست‏‎ ‎‏داد،حال دیگری دست دهد یاوضع دیگری حاصل آید، از تصرّفات شیطان‏‎ ‎‏است و سالک رادر سلوک از انانیّت و خودی و خودیّت بقایائی مانده و باید به‏‎ ‎‏علاج خود کوشد و طریق ضلالت را رهاکند. پس، آن نمازی را که بعضی به‏‎ ‎‏عرفا نسبت دهند، که نماز سکوتش گویند، و به ترتیب خاصّی «الف» الله را‏‎ ‎‏متمثّل در پیش روکنندو پس از آن «لا» را و پس از آن «ه» را و پس از آن‏‎ ‎‏مجموع را به ترتیب خاصّی، که به عددِ حضرات خمس شود ـ بر فرض‏‎ ‎‏صحّت نسبت ـ از جهل آن کسی است که این معجون بی معنی را درست کرده‏‎ ‎‏است.‏

‏     بالجمله،کشفی اتمّ از کشف نبیّ ختمی صلی الله علیه وآله، وسلوکی ‏‎ ‎‏اصحّ و اصوب از آن نخواهد بود؛ پس ترکیبات بی حاصل دیگر را که از‏‎ ‎‏مغزهای بیخرد مدّعیان ارشاد وعرفان است باید رها کرد.‏

‏ ‏

 

‏     ‏‏و شیخ عارف کامل ما، جناب شاه آبادی،‏‎[2]‎‏ روحی فداه،‏‏ ‏‎ ‎


کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 12
‏می فرمودند: «جمیع عبادات سرایت دادن ثنای حقّ جلَّت عظمته است تا‏‎ ‎‏نشئۀ مُلکیّۀ بدن. و چنانچه از برای عقل حظّی از معارف و ثنای مقام ربوبیّت‏‎ ‎‏است، و از برای قلب حظّی است و از برای صدر حظّی است، از برای ملک‏‎ ‎‏بدن نیز حظّی است که عبارت است از همین مناسک. پس، روزه ثنای حقّ به‏‎ ‎‏صمدیّت و ظهور ثنای او به قدّوسیّت و سبّوحیّت است؛ چنانچه نماز که مقام‏‎ ‎‏احدیّت جمعیّه و جمعیّت احدیّه دارد ثنای ذات مقدّس است به جمیع اسما و‏‎ ‎‏صفات.» اِنْتَهیٰ مٰا اَفٰادَ دٰامَ ظِلُّه.‏

‏     پس، از بیانات سابقه معلوم شد که آنچه پیش بعض اهل تصوّف‏‎ ‎‏معروف است که نماز وسیلۀ معراج وصول سالک است و پس از وصولْ سالک‏‎ ‎‏مستغنی از رسوم گردد، امر باطل بی اصلی و خیال خام بی مغزی است که با‏‎ ‎‏مسلک اهل الله و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل‏‎ ‎‏معرفت و کمالات اولیا صادر شده، نعوذ بالله منه.‏

‎ ‎

کتابسر الصلوة معراج السالکین و صلوة العارفینصفحه 13

  • )) در نسخ مطبوع: گر دایرۀ کوزه ز گوهر سازند / از کوزه همان برون تراود که در اوست. ـ باباافضل کاشانی.
  • )) فقیه، اصولی، عارف و فیلسوف برجسته، مرحوم آیة الله میرزا محمدعلی اصفهانی شاه آبادی، فرزند مرحوم آیة الله میرزا محمدجواد حسین آبادی اصفهانی، به سال 1292 ه . ق در اصفهان متولد گشت. پس از طی مراحل علمی مقدماتی در اصفهان و تهران به حوزه های مقدّسه نجف و سامرّا مشرّف شده از محضر اساتید بزرگی چون مرحوم صاحب جواهر، آخوند خراسانی، و شریعت اصفهانی، بهره جست و بزودی به درجۀ اجتهاد نایل و در فقه، فلسفه و عرفان، به مقام والایی دست یافت و به تدریس فقه، اصول و فلسفه پرداخت به نحوی که حوزۀ درس ایشان از قویترین حوزه های درسی سامرّاء بوده است. پس از مراجعت از عراق نخست در تهران مقیم گشته سپس به قم مشرف می شود و مدت هفت سال در شهر مقدس قم رحل اقامت می افکند. در طول اقامت ایشان در قم حضرت امام خمینی قدّس الله نفسه الزّکیة از درس اخلاق و عرفان وی بهره می برد. معظم له در موارد متعدد در این کتاب و کتابهای دیگر با احترام و تجلیل فراوان از آن استاد عالیقدر یاد نموده و افاضاتش را نقل فرموده اند. مرحوم شاه آبادی علاوه بر تدریس در علوم و فنون مختلف و تربیت شاگردان برجسته، تألیفات متعددی در زمینه های مختلف از خود به جای گذاشته است. آن بزرگ مرد علم و عمل در سال 1369 هجری قمری در سن هفتاد و هفت سالگی در تهران به ملأ اعلی پیوست و در جوار حضرت عبدالعظیم الحسنی، در مقبرۀ مرحوم شیخ ابوالفتوح رازی، مدفون گردید. حشره الله مع النبی محمد و آله الطّاهرین.