کتاب خوردنی ‏ها و آشامیدنی‏ ها

حیوان (بیان حلال و حرام از حیوانات)

حیوان

مسأله 1 ـ ‏از حیوان دریا خورده نمی شود مگر ماهی و پرنده فی الجمله (نه همۀ‏‎ ‎‏ماهی ها و پرندگان) پس غیر آن ها از انواع حیوان دریا حرام می باشد، حتی بنابر اقوی‏‎ ‎‏حیوانی که مثل آن در خشکی خورده می شود مانند گاو دریایی.‏

مسأله 2 ـ ‏از ماهی خورده نمی شود مگر ذاتاً دارای فلس و قشر باشد اگرچه باقی‏‎ ‎‏نمانده و به سبب عارضی از بین رفته باشد مانند «کنعت»؛ زیرا دربارۀ آن چنین وارد شده‏‎ ‎‏است که ماهی بد خلقی است که به سرعت می رود و با همه چیز برخورد می کند پس فلس‏‎ ‎‏او از بین می رود و لذا اگر به بیخ گوش آن نگاه کنی فلس را در آن می بینی. و بین اقسام‏‎ ‎‏ماهی دارای قشر فرقی نیست؛ پس همه آن ها ـ کوچک و بزرگ آن ها ـ از ماهی بزّ، بنّی،‏‎ ‎‏شبّوط، قطّان، طیرامی، ابلامی و غیر این ها حلال می باشد. و آن که ذاتاً دارای فلس‏‎ ‎‏نمی باشد از آن خورده نمی شود مانند ماهی جرّی، زمّار، زهو، مارماهی و غیر این ها.‏

مسأله 3 ـ ‏اربیان که در زبان اهل این زمان روبیان (میگو) نامیده می شود از جنس ماهی‏‎ ‎‏فلس دار می باشد، پس خوردن آن جایز است.‏

مسأله 4 ـ ‏تخم ماهی تابع خود آن ماهی است؛ پس تخم ماهی حلال، حلال است‏‎ ‎‏اگرچه نرم باشد و تخم ماهی حرام، حرام می باشد اگرچه خشن و زبر باشد. و در حال‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 165
‏مشتبه بودن، در صورتی که نرم باشد، احتیاط (واجب) نخوردن آن است. البته اگر مشتبه‏‎ ‎‏باشد در این که از حلال است یا از حرام و خشن باشد یا این هم مشتبه باشد، خوردن آن‏‎ ‎‏حلال است.‏

مسأله 5 ـ ‏حیوانات چهارپای برّی (غیر دریایی)، دو صنف اند: اهلی و وحشی. اما‏‎ ‎‏اهلی، پس از آن ها جمیع اصناف گوسفند و گاو و شتر حلال است و اسب و قاطر و الاغ‏‎ ‎‏مکروه است و کراهت اولی خفیف تر است. و غیر این ها حرام می باشد مانند سگ و گربه و‏‎ ‎‏غیر این ها. و اما وحشی آن ها، پس از آن ها آهو و انواع غزال و گوزن و قوچ کوهی و‏‎ ‎‏گورخر و الاغ وحشی حلال می باشد. و از آن ها سباع حرام است و «سباع»، حیوانی است‏‎ ‎‏که بدرّد و دارای ناخن و دندان باشد، چه نیرومند باشد مانند شیر و پلنگ و یوزپلنگ و‏‎ ‎‏گرگ یا ضعیف باشد مانند روباه و کفتار و شغال. و همچنین خرگوش حرام است اگرچه از‏‎ ‎‏سباع نیست. و همچنین همۀ حشرات حرام است مانند مار و موش و سوسمار و موش‏‎ ‎‏صحرایی و جوجه تیغی و سوسک و جعل و کک و شپش و غیر این ها از آنچه که قابل‏‎ ‎‏شمارش نیست. و همچنین آنچه که مسخ شده مانند فیل و میمون و خرس و غیر این ها‏‎ ‎‏حرام می باشد.‏

مسأله 6 ـ ‏از پرنده، تمام اقسام کبوتر حلال است مانند قمری که کبود است و دباسی که‏‎ ‎‏(یک نوع) کبوتر سرخ است و ورشان که (یک نوع) کبوتر سفید است و دُرّاج و کبک و‏‎ ‎‏مرغ سنگ خوار و تیهو و مرغابی و کروان و هوبره و درنا و همۀ اقسام مرغ خانگی و همۀ‏‎ ‎‏اقسام گنجشک که از جملۀ آن ها است بلبل و سار و چکاوک و آن پرنده ای است که کاکل‏‎ ‎‏بر سر دارد. و از پرندگان هدهد و پرستو که در خانه ها لانه می گذارد و مأنوس ترین پرنده‏‎ ‎‏به مردم است و صرد (ورکاک) که دارای سر و نوک کلفت است و گنجشک ها را شکار‏‎ ‎‏می کند و نصف آن سیاه و نصف دیگرش سفید است و صوام و آن پرنده ای است که رنگ‏‎ ‎‏خاکی دارد و دارای گردن دراز است و اکثراً در درخت خرما بیتوته می کند. و شقراق و آن‏‎ ‎‏پرندۀ سبزی است و نمکی می باشد و به اندازۀ کبوتر است و سبز بودن آن خوب و پر است‏‎ ‎‏و در بال هایش سیاهی است و به رنگ سرخ و سبز و سیاه خط کشی شده است، مکروه‏‎ ‎‏می باشند و چیزی از این ها حتی پرستو بنابر اقوی، حرام نمی باشد. و خفاش و طاووس و‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 166
‏هر صاحب پنجه ـ چه قوی باشد که با آن پرندگان را صید کرده و بدرّد مانند باز و قوش و‏‎ ‎‏عقاب و شاهین و قرقی یا ضعیف باشد که بر آن قدرت نداشته باشد مانند لاشخور و‏‎ ‎‏کرکس ـ این ها از پرندگان حرام می باشند.‏

مسأله 7 ـ ‏احتیاط (واجب) پرهیز و اجتناب نمودن از همۀ اقسام کلاغ است حتی زاغ ـ‏‎ ‎‏و آن کلاغ زراعت است ـ و حتی کلاغ «غداف» که از زاغ کوچک تر و خاکی رنگ مانند‏‎ ‎‏خاکستر می باشد و در کلاغ «ابقع» که دارای رنگ سیاه و سفید است و به آن عقعق گفته‏‎ ‎‏می شود و در کلاغ سیاه بزرگ که در کوه ها سکونت دارد و این هر دو مردار می خورند این‏‎ ‎‏احتیاط تأکید می شود و احتمال قوی می رود که این دو از پرنده های درنده باشند، پس‏‎ ‎‏حرام بودن آن تقویت می شود بلکه حرمت در هر نوع کلاغی خالی از قرب نیست.‏

مسأله 8 ـ ‏پرندۀ حلال از پرندۀ حرام به دو امر تشخیص داده می شود که هر کدام از‏‎ ‎‏آن ها در موردی که بر حلیّت و بر حرمت آن تصریح نشده باشد، شرعاً علامت حلال‏‎ ‎‏بودن و حرام بودن قرار داده شده، نه در موردی که نصّی بر حکم آن از حیث حلیّت و‏‎ ‎‏حرمت باشد مانند انواع گذشته. یکی از آن دو امر «صفیف» و «دفیف» است، پس هر‏‎ ‎‏پرنده ای که صفیفش ـ و آن گشادن بال ها در وقت پریدن است ـ بیشتر از دفیفش ـ و آن‏‎ ‎‏تکان دادن بال هایش در وقت پریدن است ـ باشد حرام است. و هر پرنده ای که عکس آن‏‎ ‎‏باشد به این که دفیفش بیشتر باشد، حلال است. دومی آن ها «حوصله» و «قانصه» و‏‎ ‎‏«صیصیه» است؛ پس هر پرنده ای که یکی از این سه را داشته باشد حلال است و هر‏‎ ‎‏پرنده ای که هیچ یک از آن ها را نداشته باشد حرام است. و «حوصله» چیزی است نزدیک‏‎ ‎‏گلو، که دانه و غیر آن از خوردنی، در آن جمع می شود (چینه دان) و «قانصه» قطعه محکمی‏‎ ‎‏است که سنگ های ریزی که پرنده می خورد در آن جمع می شود (سنگ دان) و «صیصیه»‏‎ ‎‏خاری است که در پشت پای پرنده قرار دارد. و پرندۀ آب (دریایی) با غیر آن در دو‏‎ ‎‏علامت ذکر شده مساوی می باشد، پس هر آنچه که دفیفش بیشتر از صفیفش باشد یا در‏‎ ‎‏آن، یکی از این سه نشانه باشد، حلال است اگرچه ماهی می خورد و آنچه که صفیفش‏‎ ‎‏بیشتر از دفیفش باشد یا هیچ یک از آن سه را نداشته باشد حرام می باشد.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 167
مسأله 9 ـ ‏اگر دو علامت تعارض پیدا کنند؛ مثل این که پرنده ای که صفیفش بیشتر از‏‎ ‎‏دفیفش است دارای حوصله یا قانصه یا صیصیه باشد یا پرنده ای که دفیفش بیشتر از‏‎ ‎‏صفیفش است هیچ یک از آن ها را نداشته باشد، ظاهر آن است که اعتبار به صفیف و دفیف‏‎ ‎‏است؛ پس اوّلی حرام و دومی حلال است، البته دومی دارای اشکال است، پس احتیاط‏‎ ‎‏ترک نشود اگرچه اقرب حلال بودن آن است. لیکن چه بسا گفته شده که هر دو علامت‏‎ ‎‏تلازم دارند و بین آن ها تعارض واقع نمی شود پس اشکالی ندارد.‏

مسأله 10 ـ ‏اگر ببیند که پرنده ای می پرد و دارای صفیف و دفیف است و معلوم نشود که‏‎ ‎‏کدام یک از آن ها بیشتر است متعین است که به علامت دوم رجوع نماید و علامت دوم،‏‎ ‎‏بودن یکی از آن سه و عدم آن است. و همچنین است پرندۀ ذبح شده ای که حال آن را‏‎ ‎‏نداند. و اگر به طور کلی حال پرنده ای را نداند اقرب حلال بودن آن است.‏

مسأله 11 ـ ‏اگر صفیف و دفیف فرضاً مساوی باشند احتیاط (واجب) رجوع به علامت‏‎ ‎‏دوم است و در صورتی که علامت دوم را نداند، اقرب حلال بودن آن است.‏

مسأله 12 ـ ‏تخم پرنده ها در حلیّت و حرمت، تابع خود پرنده ها است، پس تخم پرندۀ‏‎ ‎‏حلال، حلال و تخم پرندۀ حرام، حرام می باشد. و تخمی که مشتبه باشد که از کدام یک از‏‎ ‎‏آن ها است آن که دو طرفش مختلف است و سر آن با ته آن مانند تخم مرغ متمایز است‏‎ ‎‏خورده می شود و در صورتی که هر دو طرفش متفق و مساوی باشد خورده نمی شود.‏

مسأله 13 ـ ‏شترمرغ از پرنده ها است و بنابر اقوی گوشت و تخم آن حلال است.‏

مسأله 14 ـ ‏تصریحی بر حلیت و حرمت لک لک نشده است پس باید به علامات‏‎ ‎‏رجوع شود و ظاهر آن است که صفیفش بیشتر است، پس حرام می باشد و کسی که آن‏‎ ‎‏(بیشتر بودن صفیف) را احراز نکند باید به علامت دوم رجوع نماید.‏

مسأله 15 ـ ‏حیوانی که اصالتاً حلال است به وسیلۀ اموری حرام می شود: از آن جمله‏‎ ‎‏«جلل» است و آن عبارت است از این که حیوان، عذرۀ (مدفوع) انسان را بخورد به طوری‏‎ ‎‏که عرفاً صدق کند که غذای او عذره است و عذرۀ غیر انسان و بقیۀ نجاسات به آن ملحق‏‎ ‎‏نمی شود ـ و صدق عرفی، تحقّق پیدا می کند به این که غذای حیوان منحصر به آن باشد،‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 168
‏پس اگر غیر عذره هم می خورد، صدق عرفی تحقق پیدا نمی کند پس حرام نمی شود، مگر‏‎ ‎‏این که تغذیه اش به غیر عذره جداً ندرت داشته باشد به طوری که در نظر عرف در حکم‏‎ ‎‏نخوردن باشد ـ و این که مدت مورد توجهی از آن تغذیه نماید و ظاهر آن است که تغذیۀ‏‎ ‎‏یک شب و روز کافی نباشد، بلکه صدق عرفی به کمتر از دو روز حتی کمتر از سه روز‏‎ ‎‏مشکوک است.‏

مسأله 16 ـ ‏حکم جلل شامل هر حیوان حلالی می شود حتی پرنده و ماهی. ‏

مسأله 17 ـ ‏شیر و تخم حیوان ـ مانند گوشت آن ـ به واسطۀ جلل حرام می شوند، و به‏‎ ‎‏چیزی که گوشت آن حلال می شود حلال می شوند. و خلاصه: این حیوانی که حرمت بر‏‎ ‎‏آن عارض شده در تمام احکام قبل از آن که استبراء شود و حکمش برطرف گردد، مانند‏‎ ‎‏حیوانی است که اصالتاً حرام است، البته این حکم در بعضی از افراد کلّی مبنی بر‏‎ ‎‏احتیاط است.‏

مسأله 18 ـ ‏ظاهر آن است که جلل مانع تذکیه نمی باشد؛ پس حیوان جلاّل تذکیه‏‎ ‎‏می شود با آن چیزی که غیر جلاّل با آن تذکیه می گردد و پاک شدن گوشت و پوستش بر آن‏‎ ‎‏مترتب می شود مانند بقیه حیواناتی که اصالتاً حرام هستند و قابل تذکیه می باشند.‏

مسأله 19 ـ ‏حرمت حیوان جلاّل، با استبراء از بین می رود؛ به این که خوردن عذره را‏‎ ‎‏ترک نماید و به غیر آن تغذیه کند تا این که اسم جلل از آن بر طرف شود و بعد از زوال اسم‏‎ ‎‏جلاّل احتیاط آن است که مدتی که در هر حیوان منصوص شده، بگذرد و این احتیاط ترک‏‎ ‎‏نشود. و آن مدت در شتر، چهل روز و در گاو، بیست روز و احوط (استحبابی) سی روز و‏‎ ‎‏در گوسفند، ده روز و در مرغابی، پنج روز و در مرغ، سه روز و در ماهی، یک روز و شب‏‎ ‎‏است. و در غیر آنچه که ذکر شد، معیار برطرف شدن اسم جلل است به طوری که صدق‏‎ ‎‏نکند که تغذیه به عذره می کند، بلکه صدق کند که غذایش غیر عذره است.‏

مسأله 20 ـ ‏کیفیت استبراء این است که حیوان با بستن یا حبس شدن در مدت مقرر از‏‎ ‎‏تغذیه با عذره جلوگیری شود و در این مدت بنابر احتیاط (مستحب) علف پاک خورانده‏‎ ‎‏شود، اگرچه اکتفا به غیر آنچه که موجب جلل است، مطلقاً اگرچه متنجس یا نجس باشد‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 169
‏خصوصاً در متنجس خالی از قوت نیست.‏

مسأله 21 ـ ‏وقتی که خوردن مرغی اراده می شود در صورتی که جلاّل بودن آن معلوم‏‎ ‎‏نباشد مستحب است که چند روزی آن را ببندد سپس ذبح نماید.‏

مسأله 22 ـ ‏از چیزهایی که موجب حرمت حیوان حلال بالأصاله می شود این است که‏‎ ‎‏انسان در «قُبُل» یا «دُبُر» او وطی نماید اگرچه انزال نکند؛ چه انسان وطی کننده صغیر باشد‏‎ ‎‏یا کبیر، عالم باشد یا جاهل، با اختیار باشد یا اکراه بر آن شود؛ و چه حیوان وطی شده نر‏‎ ‎‏باشد یا ماده؛ پس به سبب این وطی، گوشت او و گوشت نسل او که بعد از وطی به وجود‏‎ ‎‏می آید، بنابر اقوی در نسل حیوان ماده و بنابر احتیاط (واجب) در نسل حیوان نر و‏‎ ‎‏همچنین شیر و پشم و موی آن ها حرام می باشد. و ظاهر آن است که این حکم اختصاص‏‎ ‎‏به چهارپا دارد و در وطی بقیّۀ حیوانات نه در خود آن ها و نه در نسل آن ها‏‎ ‎‏جاری نمی شود.‏

مسأله 23 ـ ‏حیوان وطی شده اگر از حیواناتی باشد که خوردن آن اراده می شود مانند‏‎ ‎‏گوسفند و گاو و شتر واجب است که ذبح شده سپس سوزانده شود و وطی کننده ـ در‏‎ ‎‏صورتی که مالک نباشد ـ غرامت قیمت آن را برای مالکش بپردازد و اگر حیوانی باشد که بر‏‎ ‎‏پشت آن بار می گذارند یا سوار می شوند و خوردن آن متعارف نمی باشد مانند الاغ و‏‎ ‎‏قاطرو اسب، از محل وطی به شهر دیگری برده می شود و در آن جا فروخته می شود. پس‏‎ ‎‏ثمنآن به وطی کننده داده می شود و وطی کننده ـ در صورتی که مالک نباشد ـ قیمت آن را‏‎ ‎‏غرامت می دهد.‏

مسأله 24 ـ ‏از چیزهایی که موجب عروض حرمت بر حیوان حلال بالأصالة می شود‏‎ ‎‏این است که بره یا بزغاله یا گوساله از شیر خوک بمکد تا قوی شود و گوشتش بروید و‏‎ ‎‏استخوانش محکم گردد، پس گوشت او و گوشت نسل او و شیر هر دو حرام می شود. و‏‎ ‎‏سگ ماده و زن کافر ملحق به خوک نمی شود و در تعمیم این حکم نسبت به آشامیدن شیر‏‎ ‎‏آن ـ نه مکیدن ـ و نسبت به مکیدن شیر آن بعد از آن که بزرگ شود و از شیر گرفته شود،‏‎ ‎‏اشکال است اگرچه احوط است. و اگر استخوانش محکم نشده باشد، گوشتش مکروه‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 170
‏است و کراهت آن با استبراء نمودن به مدت هفت روز از بین می رود به این که از تغذیه با‏‎ ‎‏شیر خوک جلوگیری شود و علف داده شود در صورتی که بی نیاز از شیر باشد، ولی اگر‏‎ ‎‏بی نیاز از شیر نباشد در همان مدت به پستان گوسفندی مثلاً انداخته می شود.‏

مسأله 25 ـ ‏اگر حیوان شراب بخورد تا مست شود و در همین حالت کشته شود‏‎ ‎‏گوشتش خورده می شود، البته بعد از شستن آن بنابر احتیاط (واجب). ولی آنچه در درون‏‎ ‎‏او هست از قبیل روده ها و شکمبه و دل و کبد و غیر این ها خورده نمی شود اگرچه شسته‏‎ ‎‏شود. و اگر بول بخورد سپس بعد از خوردن آن، کشته شود، گوشت آن بدون شستن حلال‏‎ ‎‏است و آنچه را که در درون دارد بعد از شستن خورده می شود.‏

مسأله 26 ـ ‏اگر بزغاله یا گوساله از شیر زنی بمکد تا از شیر گرفته و بزرگ شود،‏‎ ‎‏گوشتش حرام نمی باشد، لیکن مکروه است.‏

مسأله 27 ـ ‏چهارده چیز از حیوان حلال، حرام می باشد: «خون»، «فضله»، «سپرز»،‏‎ ‎‏«عورت نری»، «فرج، ظاهر و باطن آن»، «خایه ها»، «بول دان»، «زهره دان»، «نخاع» که رشته‏‎ ‎‏سفیدی است مانند مخ که در وسط کمر می باشد و «غدّه ها» که عبارت از هر گره ای است‏‎ ‎‏در جسد که گرد است و غالباً به فندق شباهت دارد و «مشیمه» که بچه دان است؛ و واجب‏‎ ‎‏است از چیزی که با بچه دان است (جفت) و با آن بیرون می آید، احتیاط شود و «علباوان»‏‎ ‎‏که عبارتند از دو عصب پهن و زردی که از گردن تا دُم، روی کمر کشیده شده اند، و «خرزۀ‏‎ ‎‏دماغ» که عبارت است از حبّه ای در وسط مغز و به اندازۀ نخود است که تا حدودی به رنگ‏‎ ‎‏خاکستری متمایل است و رنگش با رنگ مخ که در جمجمه است تفاوت دارد و «حدقه» که‏‎ ‎‏عبارت است از عدسی چشم که دیدن به وسیله آن صورت می گیرد، نه همۀ جسم چشم.‏

مسأله 28 ـ ‏حرمت چیزهای ذکر شده (در مسأله بالا) اختصاص به حیوانی دارد که ذبح‏‎ ‎‏و نحر شده است، بنا بر این هیچ یک از آن ها از ماهی و ملخ حرام نمی باشد مگر فضله و‏‎ ‎‏خون با اشکالی که در هر دو است. ‏

مسأله 29 ـ ‏احتیاط در اجتناب از هر آنچه از مذکورات که در پرنده ها پیدا شود نباید‏‎ ‎‏ترک شود، چنان که در حرمت فضله و خون آن ها اشکالی نیست.‏


ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 171
مسأله 30 ـ ‏از ذبیحه غیر از آنچه که گذشت، خورده می شود، پس دل و کبد و شکمبه و‏‎ ‎‏روده ها و غضروف (نرمه استخوان) و عضله ها و غیر این ها خورده می شوند. البته هر دو‏‎ ‎‏قلوه و دو گوش دل و رگ ها مخصوصاً شاهرگ ها مکروه می باشند. و آیا پوست و‏‎ ‎‏استخوان ـ در صورت نداشتن ضرر ـ خورده می شود یا نه؟ اولی اظهر و دومی احوط‏‎ ‎‏است. البته در پوست سر و پوست مرغ و پرنده های دیگر، اشکالی نیست. و همچنین‏‎ ‎‏است در استخوان پرنده های کوچک مانند گنجشک.‏

مسأله 31 ـ ‏گوشتی که خوردنش حلال است، خوردن آن به طور خام و پخته و بلکه‏‎ ‎‏سوخته جایز است، در صورتی که موجب ضرر نباشد. البته خوردن گوشت به طور تازه‏‎ ‎‏بدون آن که با آفتاب و یا با آتش و یا با پاشیدن نمک بر آن و خشک کردن آن در سایه و به‏‎ ‎‏صورت نمک سود نمودن آن تغییر کرده باشد، مکروه است.‏

مسأله 32 ـ ‏در حلال بودن بول حیوانی که گوشتش خورده می شود، مانند گوسفند و‏‎ ‎‏گاو در صورت نبودن ضرورت و حلال نبودن آن، اختلاف شده و حلال بودن آن اقوی‏‎ ‎‏است، چنان که در حلال بودن بول شتر جهت استشفاء اشکالی نیست.‏

مسأله 33 ـ ‏فضلۀ هر حیوانی ولو از حیواناتی باشد که خوردن آن ها حلال است، حرام‏‎ ‎‏می باشد. ولی فضلۀ کرم هایی که به درون میوه ها و خربزه ها و مانند آن ها چسبیده، ظاهراً‏‎ ‎‏حرام نمی باشد. و همچنین است آنچه که در درون ماهی و ملخ می باشد؛ در صورتی که با‏‎ ‎‏آن ها خورده شود. ‏

مسأله 34 ـ ‏خون حیوان دارای نفس (دارای خون جهنده) حتی علقه حرام می باشد‏‎ ‎‏غیر از خونی که بعد از ذبح، در ذبیحه باقی می ماند. البته خون جمع شده در دل و کبد‏‎ ‎‏ذبیحه دارای اشکال است. و اما خون حیواناتی که دارای خون جهنده نیستند، چنانچه از‏‎ ‎‏چیزهایی باشد که خوردن آن حرام است، مانند وزغ و قورباغه بدون اشکال، حرام‏‎ ‎‏می باشد و اگر چنانچه از چیزهایی باشد که خوردنش حلال است مانند ماهی حلال، در آن‏‎ ‎‏اختلاف است و ظاهراً اگر خوردن آن با ماهی باشد به این که ماهی با خونش خورده شود‏‎ ‎‏حلال است و اما اگر به طور جداگانه خورده شود دارای اشکال است. و احتیاط (واجب)‏‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 172
‏آن است که از خونی که در تخم می باشد، اگرچه پاک است، اجتناب شود.‏

مسأله 35 ـ ‏در کتاب طهارت گذشت که چیزی که از میته دارای روح نیست حتی شیر و‏‎ ‎‏تخمی که پوست سفت بالایی بر آن پوشیده شده باشد؛ و پنیرمایه، پاک است و این ها‏‎ ‎‏همان طوری که پاک هستند حلال هم می باشند.‏

مسأله 36 ـ ‏چرک زخم و چرک بدن و بلغم و اخلاط سر و سینه هر حیوانی بدون‏‎ ‎‏اشکال حرام است و اما ظاهراً آب دهان و عرق از غیر نجس العین مخصوصاً اولی حلال‏‎ ‎‏می باشد و مخصوصاً اگر از انسان یا حیوانی که گوشتش خورده می شود، باشد.‏

‎ ‎

ترجمه تحریر الوسیله امام خمینی(س)ج. 2صفحه 173